در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
در اين نامردي ها دل من مي ميرد دل من مي شكند و از اين ناگفتني ها دل من مي غرد و من رسواتر از رسوا كنار بركه اي بي آب مي گريم و من غمگين تر از ديروز سنگين تر از امروز تنها تر از فردا بر باد مي دهم روياهايم را در آب بر باد مي دهم باورم را در آب و از اين نامردي ها دل من مي گريد دل من مي خشكد دل من مي ميرد... |
||
۲۱ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
يه آهنگ بسيار زيبا از پيانو براي اندك حضورم در سايت ، البته نميدونم از كيه ، اگه كسي ميدونه ممنون ميشم بگه از كيه... مشاهده لینک |
||
۲۲ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
من بیهوده می خواهم، از یاد تو بگریزم ای همه هستی من، از مهر تو لبریزم! تو دریای من هستی، هرگز از خود مرانم من ساحلی غریبم، باید با تو بمانم. بی تو، چون کویر تشنه ی آبم بر موج هستی چون حبابم بی قرارم و بی تابم. بی تو چون کتاب بسته ای هستم شاخه ی شکسته ای هستم عابر خسته ای هستم!!! تنهايي كدام جاده بلاتكليفي ام را در خود حل مي كند من در بي كسي هاي خودم كساني را ديدم كه جشن تولدشان را بدون شمع گرفتند هنوز هم در روياهايم چاغ هايي را مي بينم كه تنهايي ام را مي گريند كدام فصل مرا از اين همه مصيبت نجات خواهد داد وقتي هيچ پرنده اي آسمانم را تجربه نكرده باشد تحمل بركه را ندارم مي خواستم نسيم را احساس كنم كه بادهاي هرزه گرد وزيد گرفت هيچ پرنده اي آوازش را روي درخت جا نگذاشته چه فرق دارد آفتاب پشت بام خانه مان مي نشيند يا نه وقتي آدم برمني ها هم دوريت را تا سال ديگر تحمل نخواهند كرد. |
||
۲۲ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
گرچه چون موج مرا شوق ز خود رستن بود موج موج دل من تشنه پيوستن بود يك دم آرام نديدم دل خود را همه عمر بس كه هر لحظه به صد حادثه آبستن بود خواستم از تو به غير از تو نخواهم اما خواستها همه موقوف توانستن بود كاش از روز ازل هيچ نمي دانستم كه هبوط ابدم از پي دانستن بود چشم تا باز كنم فرصت ديدار گذشت همه طول سفر يك چمدان بستن بود. |
||
۲۲ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
كاش رها مي شدم بايد رفت... بايد حصار را درهم كوبيد بايد... بايد ها را انكار كرد بايد واژه ها را مانند اشك هايم رها كنم بايد زندگي كنم بايد... براي بايد رها باشيم |
||
۲۲ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
امروز كه نوبت جواني من است، مي نوشم از آن كه كامراني من است؛ عيبم مكنيد، گرچه تلخ است خوش است، تلخ است، چرا كه زندگاني من است! در اين رباعي افسوس رفتن جواني را مي خورد: افسوس كه نامة جواني طي شد! وان تازه بهار زندگاني دي شد! حالي كه ورا نام جواني گفتند، معلوم نشد او كه كي آمد كي شد! |
||
۲۳ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
در اين غروب تلخ خدايا دلم گرفته در شوره زار غربت و غمها دلم گرفته من در تمام آينه ها جار ميزنم از اين همه دو رنگي دلم گرفته. |
||
۲۳ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
شمعم شکفته بود که خندد به روي تو / افسوس اي شکوفهي خندان نيامدي زنداني تو بودم و مهتاب من چرا / باز امشب از دريچهي زندان نيامدي با ما سر چه داشتي اي تيرهشب که باز / چون سرگذشت عشق به پايان نيامدي مگذار قند من كه به يغما برد مگس / طوطيّ من كه در شكرستان نيامدي شعر من از زبان تو خوش صيد دل کند / افسوس اي غزال غزلخوان نيامدي گفتم به خوان عشق شدم ميزبان ماه / نامهربان من، تو که مهمان نيامدي خوان شکر به خون جگر دست ميدهد / مهمان من، چرا به سر خوان نيامدي ديوان حاظي تو ديوانه ي تو من / اما پري به ديدن ديوان نيامدي نشناختي فغان دل رهگذر که دوش / اي ماه قصر، بر لب ايوان نيامدي گيتي متاع چون منش آيد گران به دست / اما تو هم به دست من ارزان نيامدي صبرم نديدهاي که چه زورق شکستهايست / اي تختهام سپرده به طوفان نيامدي در طبع شهريار، خزان شد بهار عشق / زيرا تو خرمن گل و ريحان نيامدي ((شهريار))
|
||
۲۳ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
یه شعر فوق العاده قشنگ از استاد همای بزرگوار : من همان مجنون مست یاغیم، روز و شب محتاج جام باقیم یک شب کنار زاهد و یک شب کنار ساقیم، از باده مدهوشم كنيد در خرقه پنهان ميكنم، مي را و كتمان ميكنم، ترك ايمان ميكنم هي بشكنم پيمان و هي تجديد پيمان ميكنم، ترك ايمان ميكنم از باده مدهوشم كنيد، پندم اي زاهد مده با كه گويم، من نميخوام نصيحت بشنوم، آي مردم پنبه در گوشم كنيد از باده مدهوشم كنيد، دردي كشم، بار رفيقان ميكشم پر ميكشم همچون هماي، در آتشم اي واي و خاموشم كنيد از باده مدهوشم كنيد ، با كه گويم، من نميخواهم نصيحت بشنوم آي آي آي مردم،پنبه در گوشم كنيد من همان مجنون مست ياغي ام ، روز و شب محتاج جام باقي ام يك شب كنار زاهد و يك شب كنار ساغي ام ،از باده مدهوشم كنيد |
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۲۶ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
باز هم استاد همای : گویند که دوزخی بود عاشق و مست، قولي است خلاف دل در آن نتوان بست گر عاشق ومست دوزخي خواهد بود، فرداست بهشت همچون كف دست ای مفتی شهر از تو بیدار تریم ، با این همه مستی ز تو هشیار تریم تو خون کسان نوشی و ما خون رزان ، انصاف بده کدام خون خوار تریم گویند کسان بهشت با حور خوش است ، من می گویم که آب انگور خوش است این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار ، آواز دهل شنیدن از دور خوش است این می چه حرامی است که عالم همه زان می جوشند ، یک دسته به نابودی نامش کوشند آنان که بر عاشقان حرامش کردند ، خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت ، معشوق و شراب و می پرستی را ساخت بی شک قدحی شراب نوشید و از آن ، سر مست شد این جهان هستی را ساخت ------------ البته این شعر یه جاهاییش مال خیامه... |
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۲۶ مهر ۱۳۸۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |