در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Tornado_14 نوشته:فیلمش که خیلی مونده تا بیاد و ببینم، کتابش رو هم نخوندم ولی این که میگه شخصیت های مشترک زیاد داره The Hobbit: An Unexpected Journey هر چه از جکسون رسد نیکوست . |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۲۶ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
سلطان صنعت سینما! جیمز کامرون -ژانر معمول فیلم هایش: اکشن-علمی،تخیلی-مستند. -با نام کامل جیمز فرانسیس کامرون. -تحصیلاتش در زمینه فیزیک در دانشگاه ایالت کالیفرنیا را نیمه کاره رها کرد.او در نوجوانی به ستاره شناسی و داستان های علمی-تخیلی علاقه مند بود. -فیلم 2001:ادیسه فضایی کوبریک را در مدتی کوتاه 10 بار تماشا کرد.تحت تاثیر این فیلم شروع به فیلمبرداری با دوربین 16 میلی متری و ساخت مدل کرد. -جنگ های ستاره ای جورج لوکاس باعث شد تصمیم بگیرد کارگردان شود.سرمایه کوچکی جمع کرد و یک فیلم کوتاه ساخت،راجر کورمن فیلم اش را دید و به عنوان تکنسین جلوه های ویژه استخدامش کرد. -اولین کارگردانی است که فیلم هایی با بودجه های100 و 200 میلیون دلاری ساخته است. - به غیر از ترمیناتور همه فیلم هایش یا نامزد اسکار بهترین جلوه های ویژه شده اند یا این جایزه را برده اند. -8 فیلم داستانی بلند ساخته.فیلم هایش در مجموع نامزد 41 جایزه اسکار شده اند و 21 بار آن را برده اند و حدود 8 میلیارد دلار در سطح جهان فروش کرده اند. -5 بار ازدواج کرده که 3 بار آن با عوامل فیلم هایش بوده. -جادوگر شهر آز فیلم مورد علاقه اش است. -در سال 2004 و بعد از انتخاب دوباره جورج بوش درخواست شهروند شدنش را پس گرفت. -به بد اخلاقی و سخت گیری سر صحنه شهرت دارد. - متولد 16 آگوست 1954. فیلم های مهم اش: بیگانه ها،ترمیناتور 1و2،تایتانیک،آواتار. -دو فیلم اش یعنی آواتار و تایتانیک به ترتیب در رتبه اول و دوم پرفروش ترین فیلمهای تاریخ سینما قرار دارد. چند جمله از دیگران درباره ی او: کیت وینسلت: او یک نابغه روانی است.نابغه از جنبه تخیل و بینش روانی در زمینه دست یابی به چیزی که می خواهد. راجر ایبرت:نکته مهم درباره جیمز کامرون این است که درگیر پروژه ای به عظمت آواتار میشود و خونسردی اش را حفظ می کند. |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۲۶ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
مهمان_مهمان
|
در فوق العاده بودن فیلما که شکی نیست؛ اما خب جا داره که از استاد تالکین هم تقدیر بشه
|
||
۲۶ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
|
Hanna دیدین؟! |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۲۶ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
نام کاربری: HO3INR
نام تیم: والنسیا
پیام:
۴,۳۹۱
عضویت از: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷
از: Winterfell
طرفدار:
- Carles Puyol گروه:
- کاربران عضو |
اینجا تاپیک فیلم و سریاله؛ تذکر آخر بود. دفعه بعد میره پیش مدیریت سایت. |
||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
|
Hanna (2011) - IMDb ژانر : اکشن، ماجرایی، معمایی کارگردان : Joe Wright نویسنده : Seth Lochhead فروش افتتاحیه : تاریخ اکران : 8 آپریل 2011 زمان فیلم : 111 دقیقه زبان : English درجه سنی : PG-13 میانگین امتیاز منتقدین : B خلاصه داستان: دختری با نام هانا، در جنگلی دور افتاده و به دور از چشم بقیه بزرگ می شود و مهارت های کشتن را توسط پدرش فرا می گیرد اما یک مامور سازمان سیا ... بازیگران : Saoirse Ronan Eric Bana Cate Blanchett Vicky Krieps منتقد : راجر ایبرت مترجم :مهدی افشارها نمره راجر ایبرت : -A "هانا" نمونه ای خوب و عمیق ار هنر فیلم سازی می باشد. "هانا" فیلم درجه یک هیجانی است درباره معایب آموزش و آموختن در محیط بسته خانه (و نه مدرسه) (home schooling). صحنه آغازین فیلم، دختر نوجوانی را نشان می دهد که در پی شکار یک گوزن، به وسیله تیر و کمان می باشد. درست بعد از شکار و هنگامی که دختر مشغول تخلیه محتویات شکم گوزن می باشد، مردی به آهستگی پشت دختر ظاهر می شود و با صدایی تهدید آمیز می گوید "تو مرده ای" . دختر برآشفته می شود و به صورت پنجه در پنجه با مرد درگیر می شود، مردی که معلوم می شود پدر اوست! این پدر، دخترش را تنها و در اعماق جنگل، و در خانه ای که بیشتر شبیه نان شیرینی است تا مسکن، بزرگ کرده و به اینجا رسانده. کم کم فیلم اکثر نکات (و نه همه آنها) درباره این دختر را آشکار می کند. هانا (با بازی سارس رنن) کسی است که مهارت های کشتن و از پای در آوردن دشمنان خود (مزدوران آدمکش) را به طور کامل آموخته است. پدر او، اریک (با بازی اریک بانا) می باشد، که همواره نگران سلامتی خود و دخترش می باشد.وی به ظاهر ماموری با درجه توانمندی و نظامی بسیار بالا می باشد که ماموری دیگر، با نام، ماریسا (با بازی کیت بلانشیت) را که به دنبال دستگیری و یافتن خود و دخترش است را به شدت به زحمت انداخته است. بعد از مدتی، فیلم این نکته را برای ما آشکار می کند که ماریسا موفق شده است محل خانه این پدر و دختر را پیدا کنید (خانه آنها به طرز غیر معقولانه ای در مکانی واقع شده که براحتی توسط ماهواره های جاسوسی قابل رد گیری و تشخیص بوده است). البته هانا و اریک، از موضوع لو رفتن محل خانه شان اطلاع ندارند. اریک احساس می کند که اکنون زمان آن رسیده که هانا توانایی های خود جهت بقا را به طور عملی در دنیای وحش به نمایش بگذارد اما در همین زمان و پیش از آغار این ماموریت محل دقیق این دو توسط ماریسا و شکارچیان تحت امر او، از سازمان سیا، لو می رود. در فیلم هانا، ما با تضادی عجیب بین یک داستان افسانه ای و یک اکشن با تکنولوژی های جدید روبرو هستیم. این تضاد می توانست باعث تباهی یکی از از دو وجه در فیلم شود اما کارگردان فیلم، آقای جو رایت (فیلم کفاره Atonement) توانسته این دو ژانر متفاوت را با سلیقه ای بالا و به شکلی مرتب ترکیب کند. این ترکیب نه تنها به فیلم ضربه ای وارد نکرده است، بلکه باعث ایجاد نوعی نگرش متفاوت و حتی صحنه هایی عاطفی در فیلم شده است. لحظه ای با خود این تصور را داشته باشید که در جای شخصیت "هانا" بودن چقدر سخت است. شما مانند او هیچگاه انسان دیگری در سن و سال خود را ندیده اید. شما هیچگاه زنی را در زندگی ملاقات نکرده اید. شما چندین زبان را به شکلی روان و سلیس صحبت می کنید. شما استاد هنرهای رزمی هستید و با کاربردهای انواع مختلف اسلحه آشنایی کامل دارید. پدرتان شما را مجبور کرده که تمام لغت های یک دایره المعارف را حفظ باشید و ... با این اوصاف، شما در بالاترین سطوح همه زمینه ها قرار می گیرید، بدون آنکه کوچکترین تجربه عملی در دنیای واقعی داشته باشید. "هانا" مرا به یاد فیلم "Kick-Ass" (2010) انداخت که آن هم درباره یک دختر جوان مرگبار بود. من هانا را به مراتب بیشتر دوست دارم، به این دلیل که این فیلم چیزهای زیادی به رغم نوع روایت عجیب خود برای گفتن دارد. این فیلم یک اکشن شاعرانه و البته هوشمندانه را به ما ارائه می دهد. اما با این حال هنوز احساس عجیبی در من وجود دارد که چطور یک دختر نوجوان می تواند چنان جنگجوی متبحری باشد که به راحتی می تواند 10، 12 مرد گردن کلفت را از پای در آورد. آیا به نظر شما، اگر هانا یک پسر بود، باز هم من و یا شما این احساس عجیب ( و شاید غیر معقولانه) را داشتیم؟ ماریسا، فرمانده مزدوران سیا، در یک نقش بسیار منفی، شبیه نامادری های سنگدل و دیو صفت ظاهر می شود. اینکه چرا او اینقدر از این پدر و دخترمی ترسد و از آنها نفرت دارد، دلایل مختلفی دارد که مهم ترین آنها این است: این پدر و دختر چنان تهدیدی برای امنیت آمریکا به شمار می آیند که آمریکایی ها با خوشحالی حاضر به پرداخت میلیون ها دلار جهت به دام انداختن آنها و در نتیجه، خنثی سازی این تهدید هستند. اما آیا کماکان دلیل دیگری هم برای این میزان تنفر ماریسا ار این پدر و دختر وجود دارد؟ این موضوع کم کم جرقه هایی از شک در ذهن بیننده ایجاد می کند که ماریسا و هانا به علت برخی شباهت های فیزیکی و البته جوی که فیلم القا می کند می توانند حتی مادر و دختر هم باشند. جو رایت، کارگردان این فیلم، تاکنون با ساخت آثاری فاخر از اقتباس های مشهور ادبی (مانند غرور و تعصب با بازی کایرا ناتیلی) شناخته شده بود. این کارگردان، مانند فیلمسازان عام و معمولی دیگر نیست. او در پشت صحنه ساخت "هانا" نیز در پی دنبال کردن هدفی است که من فکر می کنم آن ترکیب احساسات بر آمده از داستان های پریانی و نشان دادن آن بر روی پرده بزرگ سینما می باشد. وی نشان می دهد که در پشت پرده ساخت فیلم های اکشن هم میتواند فکر و ایده ای نو نهفته باشد.برای مثال، در صحنه مربوط به بندرگاه، او با آنکه هیچ کسی را نشان نمی دهد، اما با نوع حرکات اجسام و حتی دوربین، ما می توانید متوجه شویم که دامی برای هانا در این مکان پهن شده است. روش مدیریت و هدایت و تعیین نوع حرکات در این صحنه، آن را به سکانسی بسیار زیبا تبدیل کرده است. رایت و فیلمنامه نویسان فیلم کار تاثیر گذار دیگری نیز انجام داده اند. آنها عنصری از واقعیت را به فیلم اضافه کرده اند. فیلم های اکشن بسیاری وجود دارند که همواره در طول زمان نمایش، دارای میزانی خاص از خشونت هستند. اما در اینجا، هانا نزد یک خانواده معمولی انگلیسی نیز می رود. او در آنجا با دختری به نام سوفی آشنا می شود که من فکر می کنم او اولین دختر نوجوانی است که هانا در زندگی اش دیده است. در حقیقت این اولین مشاهده هانا از یک خانواده واقعی نیز می باشد و طبیعتا برای او، این برخوردی بسیار عجیب است. این احساس نا مانوس این حقیقت را که هانا تاکنون چه زندگی عجیب و متفاوتی داشته را بیش از پیش در مقابل دیدگان ما قرار می دهد. کیت بلانشت نیز در این فیلم دارای شخصیتی عجیب می باشد. او این اجازه را می دهد تا اندکی "انسانیت" نیز به وجودش شود که با شخصیت اصلی وی، که مانند گرگی فاشیست می باشد دچار تناقض می شود. شغل اصلی او دستور به سگ های تحت امرش و تمرکز اصلی او نیز دستگیری این پدر و دختر می باشد. سلولی که هانا برای مدتی در آن محبوس می شود، ما را نا خود آگاه به یاد فیلم های جیمز باند می رساند و این نکته را به ما متذکر می شود که شخصیت های فوق العاده، باید در مکان هایی فوق العاده نگهداری شوند و این امر هم نیازمند صرف هزینه هایی گزاف می باشد. "هانا" نمونه ای خوب و عمیق ار هنر فیلم سازی می باشد. فیلم، موفقیت خود را مدیون نظم، ترتیب، یک خط داستانی مناسب و البته صحنه های اکشنی هوشمندانه می باشد. این فیلم به هیچ عنوان در قالب انفجار های بی مورد و تیراندازی های احمقانه محبوس نمی شود. بازیگر نقش هانا (خانم رانن) یک بازی هنرمندانه در نقشی مشکل را از خود به نمایش گذاشته است و با همان اعتماد به نفسی این نقش را به سرمنزل مقصود می رساند که قبلا در فیلم کفاره (Atonement) نیز این کار را کرده بود (البته کاراکتر او در آن فیلم کاملا متفاوت با نقش هانا بود). برای پی بردن به ارزش های این فیلم اکشن، فقط کافیست لحظه ای آن را با فیلم سطحی و مشوش "لس انجلس: نبرد" مقایسه کنید. منتقد : راجر ایبرت مترجم :مهدی افشارها تهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی پ.ن: آقا حسین خطابتون به من بود؟! |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
مهمان_مهمان
|
به و به و به! دیشب فیلمی دیدیم با نلم sucker punch اول فیلم بسیار کسل کننده بود و وسطش بسیار ماستی اما خب ما چون کلا فنتزی دوس داریم برامون جللب بود تا آخر فیلم که سر و تهش هم اومد و حتی کمی حس black swan می داد حالا اگه ناظر حوصله داشتن که اطلاعاتشو می ذارن؛ اگه نه که خودم هستم نقل قول مسعود نوشته:Hanna دیدین؟! زیلدی واقعی به نظر میاد. |
||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
|
نقل قول مسعود نوشته:Hanna دیدین؟! زیلدی واقعی به نظر میاد. [/quote] یعنی چی؟! |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
نام کاربری: HO3INR
نام تیم: والنسیا
پیام:
۴,۳۹۱
عضویت از: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷
از: Winterfell
طرفدار:
- Carles Puyol گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول مسعود نوشته:Hanna دیدین؟! یکم شعار زده بود بنظرم؛ آخرش که روی پل دارن صحبت می کنن، زنه از دهن گرگ بیرون میاد. آدم یاد شنل قرمزی میوفته. |
||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال | ||
|
خب اینجور چیزا که تو فیلمها عادیه! شاید منظورش این بود که صفت شیطانی و بد زن رو نشون بده! هم زن، هم گرگ در کنار هم، انگار یعنی زن و شیطان پشت سرش! یعنی دختر به مبارزه با زن و صفت شیطانی و بدیهاش میپردازه |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |