به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام: ۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه ****
- ronaldinho
- هیچ کدام
- آرژانتين -اسپانيا
- آرش برهاني
- آرسن ونگر
- *****
گروه:
- کاربران عضو
اندوه تنهايى
پشته شيشه برف مي بارد
پشت شيشه برف مي بارد
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه مي كارد
در دلم باريدي......اي افسوس
برسر گورم نباريدي
چون نهالي دست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايى
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايى
ديگرم گرمي نمى بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام از عشق هم خسته
آنچه مي گشتم به دنبالش
واي برمن نقش خواب بود
اي خدا.....برروي من بگشاي
تابه كي در دل نهان سازم
حسرت گرماي دوزخ را
ديدم اي بس آفتابى را
كو پياپي در غروب افسرد
آفتاب بي غروب من !
اي دريغا در جنوب !افسرد
بعد از او ديگر چه مي جويم ؟
بعد از او ديگر چه مي پايم ؟
اشك سردي تابيا فشانم
گور گرمي تا بياسايم
پشت شيشه برف مي بارد
پشت شيشه برف مي بارد
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه مي كارد
(فروغ فرخزاد)





گاهی دلی برای تو دلتنگ می شود،
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود .
گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ،
گاهی لبی برای تو لبخند میزند .
گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ،
گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود
۲ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: MM-Masoud
پیام: ۸,۲۷۵
عضویت از: ۲۸ دی ۱۳۸۹
گروه:
- کاربران عضو
یه شعر خیلی خیلی جالب هست از شاعر عزیز قاآنی شیرازی! گفتم بذارم اینجا شما هم فیض ببرید


پيركي لال سحرگاه به طفلي الكن
مي شنيدم كه بدين نوع همي راند سخن
كاي ز زلفت صصصبحم شاشاشام تاريك
وي ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن
تتترياكيم و پيش ششهد للبت
صصصبر و تاتاتابم رررفت از تتتن
طفل گفتا : مممن را تتو تفليد مكن
گگگم شو ز برم اي كككمتر از زن
مي مي خواهي مممشتي به ككلت بزنم
كه بيفتد مغزت مميان ددهن؟
پير گفتا كه ووالله كه معلوم است
كه كه زادم من بيچاره ز مادر الكن
به ههفتاد و ههشتاد و سه سال است افزون
كه كه گنگ و لالالم بخخلاق ز من
طفل گفتا: خخدا را صصصد بار ششكر
كه برستم ز جهان از مملال و ممحن
مممن هم گگگنگم و مممثل تو تو تو
تو تو تو هم گگگنگي مممثل مممن
قاآني شيرازي


پ.ن: این تکرار حروف اشتباه تایپی نیست ها!خود شعر اینطوریه




هیچ‌وقت به سرباز نمی‌گن «جمعه‌ها تعطیله نجنگ»
۳ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: The.Gladiator
پیام: ۱,۸۲۸
عضویت از: ۶ تیر ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
ظهر تابستان است ...

سایه ها می دانند، كه چه تابستانی است.

سایه هایی بی لک

گوشه ای روشن و پاك


كودكان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست:

مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست

آری تا شقایق هست، زندگی باید كرد

در دل من چیزی است،

مثل یك بیشه نور، مثل خواب دم صبح

و چنان بی تابم،

كه دلم می خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه


دورها آوایی است، كه مرا می خواند

*سهراب سپهری*





۳ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: sqwflol4
پیام: ۲,۱۹۴
عضویت از: ۱۸ دی ۱۳۸۹
از: my country-my city-my stree-in our house
طرفدار:
- Dear xavi-Pique-Pedro-valdez-pouyl-all of them
- ronaldiniho
- FCBarcelona
- Espain
- Xavi !
- pep guardiola
- Pep Guardiola
گروه:
- کاربران عضو
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبارآلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور









مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه‌ای ز امروزها‌، دیروزها


دیدگانم همچو دالان‌های تار
گونه‌هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد


می خزند آرام روی دفترم
دست‌هایم فارغ از افسون شعر
یاد می‌آرم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر


خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند


بعد من ناگه به یک‌سو می روند
پرده‌های تیرهٔ دنیای من
چشم‌های ناشناسی می خزند
روی کاغذها و دفترهای من


در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من، با یاد من بیگانه‌ای
در بر آیینه می‌ماند به جای
تار مویی، نقش دستی، شانه‌ای


می‌رهم از خویش و می‌مانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران می‌شود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان می‌شود


می‌شتابند از پی هم بی‌شکیب
روزها و هفته‌ها و ماه‌ها
چشم تو در انتظار نامه‌ای
خیره می‌ماند به چشم راه‌ها


لیک دیگر پیکر سرد مرا
می‌فشارد خاکِ دامنگیر خاک
بی‌تو دور از ضربه‌های قلب تو
قلب من می‌پوسد آنجا زیر خاک


بعدها نام مرا باران و باد
نرم می‌شویند از رخسار سنگ
گور من گمنام می‌ماند به راه
فارغ از افسانه‌های نام و ننگ




پپ
۴ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام: ۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه ****
- ronaldinho
- هیچ کدام
- آرژانتين -اسپانيا
- آرش برهاني
- آرسن ونگر
- *****
گروه:
- کاربران عضو
دوستی
دل من دير زمانی است که می پندارد:
"دوستی" نيز گلی است،
مثل نيلوفر و ناز،
ساقه ترد و ظريفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد
جان اين ساقه نازک را
- دانسته -
بيازارد!

در زمينی که ضمير من و توست،
از نخستين ديدار ،
هر سخن ، هر رفتار ،
دانه هايی است که می افشانيم.
برگ و باری است که می رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش " مهر" است .

گر بدانگونه که بايست به بار آيد ،
زندگی را به دل انگيزترين چهره بيارايد .
آنچنان با تو درآميزد اين روح لطيف ،
که تمنای وجودت همه او باشد و بس.
بی نيازت سازد ، از همه چيز و همه کس
زندگی ، گرمی دلهای به هم پيوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است .

در ضميرت اگر اين گل ندميده است هنوز،
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو کاشت!
آب و خورشيد و نسيمش را از مايه جان
خرج می بايد کرد .
رنج می بايد برد ،
دوست می بايد داشت !

با نلاهی که در آن شوق برآرد فرياد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست يکديگر را
بفشاريم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از ياری ، غمخواری
بسپاريم به هم
بسراييم به آواز بلند :
- شادی روی تو !
ای ديده به ديدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ،
عطرافشان
گلباران باد





گاهی دلی برای تو دلتنگ می شود،
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود .
گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ،
گاهی لبی برای تو لبخند میزند .
گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ،
گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود
۴ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: .......
پیام: ۸۴۴
عضویت از: ۲ دی ۱۳۸۹
از: Tehran
طرفدار:
- Puyol_Xavi_Messi_Iniesta_Villa
- Ronaldinho_Guardiola
- Spain_England
- sir Alex_pep guardiola_carlo anceloti
گروه:
- کاربران عضو
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه بایدها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض میخورم
عمریست
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم:
باشد برای روز مبادا !
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند ؟
شاید همین امروز نیز روز مبادا
باشد !

**
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه بایدها...

هر روز بی تو
روز مباداست !

"قیصر امین پور"




۷ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Dos.Santos
پیام: ۱,۸۳۵
عضویت از: ۱۸ مهر ۱۳۸۸
از: مرز انزوا
طرفدار:
- آقایِ پویول
- حضرتِ رونالدینهو
- پرسپولیس
- آرژانتین & مکزیک
- مهدی مهدوی کیا
- فرانک ریکارد
گروه:
- کاربران عضو
آن گاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحراها خشکیدند
و ماهیان به دریاها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
.
.
.
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود ، و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت

آنها غرابت این لفظ کهنه را
در مشق های خود
با لکهٔ درشت سیاهی
تصویر می نمودند
.
.
.
شاید هنوز هم
در پشت چشم های له شده ، در عمق انجماد
یک چیز نیم زندهٔ مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی رمقش می خواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها

شاید ، ولی چه خالی بی پایانی
خورشید مرده بود
و هیچ کس نمی دانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلب ها گریخته ، ایمانست

آه ، ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد ؟
آه ، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صدا ها ...


ایه های زمینی
فروغ فرخزاد بزرگ بانوی ایران زمین




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۲ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام: ۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه ****
- ronaldinho
- هیچ کدام
- آرژانتين -اسپانيا
- آرش برهاني
- آرسن ونگر
- *****
گروه:
- کاربران عضو
مه

بيابان را، سراسر، مه گرفته است .
چراغ قريه پنهان است
موجی گرم در خون بيابان است
بيابان ، خسته
لب بسته
نفس بشكسته
در هذيان گرم مه ، عرق می ريزدش آهسته از هر بند .

« - بيابان را سراسر مه گرفته ست . ( می گويد به خود، عابر)
سگان قريه خاموشند.
در شولای مه پنهان ، به خانه می رسم . گل كو
نمی داند . مرا ناگاه در درگاه می بيند . به چشمش قطره
اشكی بر لبش لبخند ، خواهد گفت :
« - بيابان را سراسر مه گرفته است... با خود فكر می كردم
كه مه گرهمچنان تا صبح می پاييد مردان
جسور از خفيه گاه خود به ديدار عزيزان باز می گشتند.»

بيابان را
سراسر
مه گرفته ست .
چراغ قريه پنهان است
موجی گرم در خون بيابان است
بيابان ، خسته
لب بسته
نفس بشكسته
در هذيان گرم مه ، عرق می ريزدش آهسته از هر بند ...





گاهی دلی برای تو دلتنگ می شود،
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود .
گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ،
گاهی لبی برای تو لبخند میزند .
گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ،
گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود
۱۶ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Dos.Santos
پیام: ۱,۸۳۵
عضویت از: ۱۸ مهر ۱۳۸۸
از: مرز انزوا
طرفدار:
- آقایِ پویول
- حضرتِ رونالدینهو
- پرسپولیس
- آرژانتین & مکزیک
- مهدی مهدوی کیا
- فرانک ریکارد
گروه:
- کاربران عضو
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا


ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
او می گشاید … او که به لطف و صفای خویش
گوئی که خاک طینت ما را ز غم سرشت

توفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست
کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم

مائیم … ما که طعنه زاهد شنیده ایم
مائیم … ما که جامه تقوی دریده ایم
زیرا درون جامه بجز پیکر فریب
زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم!

آن آتشی که در دل ما شعله می کشید
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
دیگر بما که سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهکاره رسوا نداده بود!

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان،
در گوش هم حکایت عشق مدام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما

فروغ فرخزاد-بزرگ بانوی ایران زمین




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۶ اسفند ۱۳۹۰
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام: ۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه ****
- ronaldinho
- هیچ کدام
- آرژانتين -اسپانيا
- آرش برهاني
- آرسن ونگر
- *****
گروه:
- کاربران عضو
باغ نگاه


گل مــی کنـــد به باغ نگـاهت جـوانیم
وقــتی بروی دامـــن خـــود می نشانیم
داغ جنون قـــطره ی اشــکم به چشم تو
هر چند از دو چـشم خودت می چکانیم
مـن عابـــر شــکســته دل خـلوت تو ام
تا بیـکران چشــم خـــودت مــی کشانیم
یک مشـت بغض یخ زده تفسیر می کند
انـــــدوه و درد غربــت بــی همــزبانیم
وقــتی پـرید رنگ تو از پشت قصه ها
تصــویر شد نهـــایت رنـــگــین کـمانیم
تو، آن گلی که می شــکفی در خیال من
پُر می شود زعطر خوشــت زنــدگانیم
در کـهــکشان چـشم تو گم می شود دلم
سرگـشتـــه در نــــهایــتی از بی نشانیم
زیــبـــاترین ردیف غـــزلهای من توئی
ای یـــــار ســــرو قـــامت ابـرو کمانیم
حـــالا بیـــا و غــربت ما را مرور کن
ای یــــادگــــــار وســعت سبـز جوانیم





گاهی دلی برای تو دلتنگ می شود،
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود .
گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ،
گاهی لبی برای تو لبخند میزند .
گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ،
گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود
۲۰ اسفند ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۹
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۱۲
پیام‌های جدید
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۸ پاسخ
۱۱,۸۲۴,۷۷۷ بازدید
۶ روز قبل
Leo Barca
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۷ پاسخ
۸,۵۷۲,۹۶۴ بازدید
۲۳ روز قبل
armanshah
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۶ پاسخ
۵۵۵,۳۶۲ بازدید
۲۸ روز قبل
مهدی
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۷۳,۳۱۹ بازدید
۱ ماه قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۳۲۸ بازدید
۱ ماه قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۲۷۸ بازدید
۱ ماه قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۳۲,۴۷۷ بازدید
۱ ماه قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۴۲,۸۵۰ بازدید
۱ ماه قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۵۶,۳۳۷ بازدید
۲ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۳۵,۲۰۳ بازدید
۲ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۸,۴۲۸ بازدید
۷ ماه قبل
jalebamooz
حاضرین در سایت
۲۲۵ کاربر آنلاین است. (۱۴۰ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۲۵

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!