در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Xavi_TheBest
پیام:
۱,۱۲۷
عضویت از: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: Shiraz
طرفدار:
- Cesc fabregas-Xavi Hernandez - Ronaldinho - Esteghlal - Spain - milad meydavoodi-shahab gordan - Arsen Wenger-Pep Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
آفتاب مي شود نگاه کن که غم درون ديده ام چگونه قطره قطره آب مي شود چگونه سايه ی سياه سرکشم اسير دست آفتاب مي شود نگاه کن تمام هستيم خراب مي شود شراره اي مرا به کام مي کشد مرا به اوج مي برد مرا به دام مي کشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب مي شود تو آمدي ز دورها و دورها ز سرزمين عطرها و نورها نشانده اي مرا کنون به زورقي ز عاجها، ز ابرها، بلورها مرا ببر اميد دلنواز من ببر به شهر شعرها و شورها به راه پرستاره مي کشاني ام فراتر از ستاره مي نشاني ام نگاه کن من از ستاره سوختم لبالب از ستارگان تب شدم چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل ستاره چين برکه هاي شب شدم چه دور بود پيش از اين زمين ما به اين کبود غرفه هاي آسمان کنون به گوش من دوباره مي رسد صداي تو صداي بال برفي فرشتگان نگاه کن که من کجا رسيده ام به کهکشان، به بيکران، به جاودان کنون که آمديم تا به اوجها مرا بشوي با شراب موجها مرا بپيچ در حرير بوسه ات مرا بخواه در شبان ديرپا مرا دگر رها مکن مرا از اين ستاره ها جدا مکن نگاه کن که موم شب براه ما چگونه قطره قطره آب مي شود صراحي ديدگان من به لاي لاي گرم تو لبالب از شراب خواب مي شود نگاه کن تو ميدمي و آفتاب مي شود فروغ فرخزاد |
||
وای که این واژه ها لالند در پیش تو آه چه بد زخمی که فردا کیست هم آغوش تو ... |
|||
۳۰ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: PARSOA
پیام:
۱,۱۱۲
عضویت از: ۴ فروردین ۱۳۹۱
از: نصف جهان
طرفدار:
- کینگ لئو..... - .... - سپاهان - اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
آينه درآينه مژده بده ، مژده بده ، يار پسنديد مرا سايه او گشتم و او برد به خورشيد مرا جان دل و ديده منم ، گريه خنديده منم يار پسنديده منم ، يار پسنديد مرا کعبه منم ، قبله منم ، سوی من آريد نماز کان صنم قبله نما خم شد و بوسيد مرا پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من آينه در آينه شد : ديدمش و ديد مرا آينه خورشيد شود پيش رخ روشن او تاب نظر خواه و ببين کاينه تابيد مرا گوهر گم بوده نگر تافته بر فرق فلک گوهری خوب نظر آمد و سنجيد مرا نور چو فواره زند بوسه بر اين باره زند رشک سليمان نگر و غيرت جمشيد مرا هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم بانگ لک الحمد رسد از مه و ناهيد مرا چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او باش که صد صبح دمد زين شب اميد مرا پرتو بی پيرهنم ، جان رها کرده تنم تا نشوم سايه خود باز نبينيد مرا |
||
۳۱ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق میآید هزار سال پس از مرگ او گرش بوئی امروز روز نکوداشت «سعدی» علیه الرحمه بود، شاعری که شعر معروف " بنی آدمش" ورودی دفتر یونسکو را زینت داده و شاید براتون جالب باشه که بدونید همین شعر او در پیامی فارسی در مجموعه پیام های فضاپیمای «ویجر» برای فضاهای دور دست فرستاده شد. از در در آمدی و من از خود بدر شدم گویی کز این جهان به جهان دگر شدم گوشم به راه تا که خبر می دهد ز دوست صاحب خبر بیامد و من بی خبر شدم گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود،بدیدم و مشتاق تر شدم چون شبنم افتاده بدم پیش آفتاب مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم دستم نداد قوت رفتن به پیش یار چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت که اول نظر به دیدن او،دیده ور شدم او را خود التفات نبود به صید من من خویشتن اسیر کمند نظر شدم گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد؟ اکسیر عشق در مسم آمیخت زر شدم |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Barsa_L
پیام:
۱۶۶
عضویت از: ۱۷ اسفند ۱۳۹۰
از: تهران
طرفدار:
- lionel messi - استقلال - بارسلونا - ارش برهانی - Pep گروه:
- کاربران عضو |
تو را من چشم در راهم ... تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخِ ((تلاجن)) سایه ها رنگ سیاهی وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم . شباهنگام، درآن دم ، که برجا ، درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند درآن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سروکوهی دام گَرَم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم... تو را من چشم در راهم . |
||
تجربی |
|||
۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
مور و سليمان به راهی در، سلیمان دید موری که با پای ملخ می کرد زوری به زحمت خویش را هر سو کشیدی و زان بار گران هر دم خمیدی چنان بگرفته راه سعی در پیش که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش نه اش پروای از پای اوفتادن نه اش سودای کار از دست دادن به تندی گفت: کای مسکین نادان چرایی فارغ از ملک سلیمان؟ بیا زین ره به قصر پادشاهی بخور در سفره ما هر چه خواهی ره است اینجا و مردم رهگذارند مبادا بر سرت پایی گذارند مکش بیهوده این بار گران را میازار از برای جسم، جان را بگفت: از سور کمتر گوی با مور که موران را قناعت خوش تر از سور نیفتد با کسی ما را سرو کار که خود هم توشه داریم و هم انبار مرا امید راحت هاست زین رنج من این پای ملخ ندهم به صد گنج گرت همواره باید کامکاری ز مور آموز رسم بردباری حساب خود نه کم گیر و نه افزون منه پای از گلیم خویش بیرون چه در کار و چه در کار آزمودن نباید جز به خود محتاج بودن ( پروین اعتصامی) |
||
|
|||
۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: PARSOA
پیام:
۱,۱۱۲
عضویت از: ۴ فروردین ۱۳۹۱
از: نصف جهان
طرفدار:
- کینگ لئو..... - .... - سپاهان - اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
ساعت عاشق شدن دوباره ماهی سرخ دوباره آبی آب دوباره عيدی من غزل های ترد ناب دوباره دست های تو سفره هفت سين من وقت تحويل بهار ساعت عاشق شدن ما بايد دوباره بچگی کنيم سبزی بهار و زندگی کنيم دوباره مادربزرگ رخت نو ، سوزن زده تخم رنگی هم از قفس در اومده ساز پر ناز تو کو؟ نت به نت از ما بگو از ترانه چکه کن در بهار شست و شو قصه دوباره ها سکه ای به نام ما دوباره شهزاده ای عاشق مرد گدا دوباره لمس علف عطر زاييدن گل دوباره رنگين کمون روی تنهايی پل دوباره قايم موشک سر چهارراه شلوغ دوباره عيد ديدنی از غزل های "فروغ" ما بايد دوباره بچگی کنيم سبزی بهار و زندگی کنيم |
||
۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Karabeseydi
پیام:
۳,۵۲۲
عضویت از: ۱۷ آذر ۱۳۹۰
طرفدار:
- داوید ویا -آندرس اینیستا - یوردی آلبا - سسک - سپاهان - اسپانیا - محرم نوید کیا - منصور ابراهیم زاده گروه:
- کاربران عضو |
و من آنان را, به صدای قدم پیک بشارت دادم و به نزدیکی روز و به افزایش رنگ به طنین گل سرخ, پشت پرچین سخن های درشت و به آنان گفتم هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند هر که با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود آن که نور از سر انگشت زمان برچیند می گشاید گره ی پنجره ها را با آه ... سهراب سپهری سالروز فوت سهراب رو تسلیت میگم |
||
و با هر سنگریزه رازی به نارضایی گفتن زمزمه ی رود چه شیرین است! احمد شاملو
|
|||
۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: FCB.Fabregas
پیام:
۷۰۰
عضویت از: ۱۶ بهمن ۱۳۹۰
از: تنکابن
طرفدار:
- FaBrEgAs،MeSsI،.. - پرسپولیس - اسپانیا-آلمان - فرهاد مجیدی - گواردیولا - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
شهریار نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت چو بلبل نغمهخوانم تا تو چون گل پاکدامانی حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت تمنای وصالم نیست ، عشق من بگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت امید خستهام تا چند گیرد با اجل کشتی بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت ؟ چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت |
||
صفر باش !!! همان دایره ی ساده و خالی که با حضورش روبروی هر عددی ، آن را تا ده ها و صدها برابر ارزش میبخشد … |
|||
۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: PARSOA
پیام:
۱,۱۱۲
عضویت از: ۴ فروردین ۱۳۹۱
از: نصف جهان
طرفدار:
- کینگ لئو..... - .... - سپاهان - اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
غزلک غزلک ، شکستنت کار کيه؟ به عزا نشستنت کار کيه ؟ عسلک ، نبينم افتادن تو بگو پرپر شدنت کار کيه؟ نگو ديو قصه تو فنجون فالت افتاد آسمون لهجه فيروزه رو ياد تو نداد غزلک گريه نکن ، گريه به چشمات نمی آد! سنگ فيروزه ی اين رنگی به قاب کی شکست؟ زورق رهايی تو چه جوری به گل نشست؟ ای نگين از همه ستاره ها ، ستاره تر راست بگو سنگ سقوط و کی به پرواز تو بست؟ نگو ديو قصه تو فنجون فالت افتاد آسمون لهجه فيروزه رو ياد تو نداد غزلک گريه نکن ، گريه به چشمات نمی آد! غزلک ، قشون قشون ستاره دنباله ی تو همه شون عاشق بدبخت هزار ساله ی تو پس کدوم گردنه بندی حرمت راه و شکست که نمی رسه کسی به داد شب ناله ی تو گلکم ، بهار بی تو ، مرگ پاييزی مونه تن تنهايی مو ، گل زخم های تو می پوشونه کاری از دست غزل بر نمی آد ، "آينه دار" که حضورت غزل ها مو خط به خط می سوزونه! شبدر پرپر از اقاقيا سر ، غزلک! از غزل گريه ، به بغض من خودی تر ، غزلک ! دلکم ، حريق ابريشم اين رفاقت و زير بارون غزل نداره باور ، غزلک! جشن گل سوزان نذار عادت بشه ، عادت بشه ريشه ی بيشه ، به دست تيشه بی حرمت بشه وقتی هم صدايی ، اينجا يعنی "برپايی ی دار" پس بذار تنهايی ما ، بين ما قسمت بشه ! ناخوشم ، ناخوش ناخوش ، بی خود اما خود تو! داره من کم می شه از من ، می رسه تا خود تو! کی برای شونه هات غزل می بافه جای شال ؟ جز من من ، کيه نزديک مث تن با خود تو؟ غزلک شکستنت کار من و ما که نبود بغض تو ، گريه تو ، کار غزل ها که نبود غزلک هر چی که هس ، بدجوری خوبی واسه من هر چی بود شعرای من ، محض تماشا که نبود! اگه تن پس می زنيم ، حرمت عشق و نشکنيم اگه چاوش نشديم ، به شب شبيخون نزنيم اگه من جفت تو نيس ، ترانه اندازه ی توست تو شبای " بی کسی " ما همه دنبال " منيم " غزلک ، يار اگه آوار تو شد ، گريه نکن! اگه بر حق شدنت دار تو شد ، گريه نکن اگه هر پنجره ديوار تو شد ، گريه نکن يا پرستار اگه بيمار تو شد گريه نکن ! غزلک ، هر جا برم ترانه يعنی اسم تو ! خط هر منظره از جنس خط.ط جسم تو ته هر کوچه ی بن بست غزل ، خونه ی تو همه کس به اسم تو ، قصه ی ما طلسم تو ! |
||
۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو |
من اومدم با یه شعر ریاضی یعنی برین حالش و ببرین تو کف مخ شاعر بمونین این شعر به صورت عمودی و افقی یک جور خوانده میشود (ماتریس متقارن ادبی) |
||
۵ اردیبهشت ۱۳۹۱
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |