به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: مولای متقیان، حضرت علی (علیه السلام)
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
یادش بخیر تابستون یکی از دوستان صمیمیم از تهران با خانوادش اومده بودن مشهد چند روزی خونمون موندن تا کارهایی که در مشهد داشتن رو انجام دادن و بعد از چند روز تصمیم گرفتن که به شهرشون برگردن .

حدودا ساعت 11 صبح بود که زدن به جاده و رفتن. بعد از یک ساعت بهش زنگ زدم و گفتم:




کجایی؟

گفت : حدودا 50 کیلومتر از شهر خارج شدم و داریم میریم به طرف تهران و ان شاالله فردا به تهران می رسیم منم بهش گفتم همین الان برگرد که کار مهمی باهات دارم. گفت چه کار مهمیه مگه؟ گفتم خیلی مهمه تو فقط برگرد تا بهت بگم، گفت خب تلفنی بگو اخه هوا خیلی گرمه و حوصله برگشتن ندارم در ضمن تهران کارهای مهمی دارم که باید بهشون فردا رسیدگی کنم. منم گفتم نه نمیشه همین الان برگرد

گفت: خب بعدا بگو منم پامو کرده بودم توی یه کفش و می گفتم نه نمیشه باید برگردی اون بی چاره هم توی اون هوای گرم با ماشین بدون کولر و مدل پایینش دوباره برگشت و اومدن خونمون، وقتی منو دید خیلی مشتاق بود که این کار بزرگ رو بهش بگم و منم با همه وجودم بهش گفتم دوستت دارم .ولی نمی دونم چرا مثل دیوونه ها نگاهم کرد و با نهایت عصبانیت بهم گفت: همین؟

منم گفتم: اره! گفت: تو که قبلا هم بهم اینو گفته بودی!
گفتم خب الان رسمی تر گفتم دیگه!
خیلی ناراحت شد که این همه راه رو تو این گرما کشوندمش تا فقط بهش بگم دوست دارم. خانوادش هم که می خواستن منو خفه کنن ولی باور کنید دوست داشتم جلوی همه بهش بگم دوست دارم.

واسه هرکسی این جریان رو تعریف کردم بهم گفت: کارت اشتباه و از عقل به دور بوده نظر شما چیه؟
آره اگه حقیقت و بخواهید هیچ عقل سالمی این رو قبول نمی کنه که من این دوستم و خانوادش رو توی این گرما اذیت کنم تا فقط بهش بگم دوست دارم پس چطور حرف اهل سنت و باور کنیم که می گن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم120 هزار نفر و توی صحرا و زیر نور افتاب سه روز نگه داشت و اخرش به حضرت علی علیه السلام فرمود:

علی جان من تو رو دوست دارم؟؟؟؟؟؟؟
و علي ابن ابي طالب دوست من است!!!!!

من که عقلم قبول نمی کنه.


الحمدلله الذیجعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة المعصومین علیهم السلام






فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: عترت
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
گرچه دربار شام براي ابراز عظمت علمي پيشواي پنجم محيط مساعدي نبود، ولي از حسن اتفاق، پيش از آنکه پيشواي پنجم، شهر دمشق را ترک گويد، فرصت بسياري پيش آمد که امام براي بيدار ساختن افکار مردم و معرفي عظمت و مقام علمي خود به خوبي از آن استفاده نموده و افکار عمومي شام را منقلب سازد. ماجرا از اين قرار بود: هشام دستاويز مهمي براي جسارت بيشتر به پيشگاه امام پنجم عليه السلام در دست نداشت، ناگزير با مراجعه امام پنجم عليه السلام به مدينه موافقت کرد. هنگامي که امام عليه السلام همراه فرزند گرامي خود از قصر خلافت خارج شدند، در انتهاي ميدان مقابل قصر با جمعيت انبوهي روبرو گرديدند که همه نشسته بودند. امام از وضع آنان و علت اجتماعشان جويا شد. گفتند:




اينها کشيشان و راهبان مسيحي هستند که در مجمع بزرگ ساليانه خودگرد آمده‌اند و طبق برنامه، همه ساله، منتظر اسقف بزرگ مي‌باشند تا مشکلات علمي خود را از او بپرسند. امام عليه السلام به ميان جمعيت تشريف برده به‌طور ناشناس در آن مجمع بزرگ شرکت فرمود. اين خبر فوراً به هشام گزارش داده شد. هشام افرادي را مأمور کرد تا در انجمن مزبور شرکت کنند و از نزديک ناظر جريان باشند.

طولي نکشيد اسقف بزرگ که فوق‌العاده پير و سالخورده بود، وارد شد و باشکوه و احترام فراوان، در صدر مجلس قرار گرفت. آنگاه نگاهي به جمعيت انداخت، و چون سيماي امام باقر عليه السلام توجه وي را به خود جلب نمود، رو به امام کرد و پرسيد :

- از ما مسيحيان هستيد يا از مسلمانان؟

- از مسلمانان .

- از دانشمندان آنان هستيد يا افراد نادان؟

- از افراد نادان نيستم !

- اول من سؤال کنم يا شما مي‌پرسيد؟

- اگر مايليد شما سؤال کنيد .

- به چه دليلشما مسلمانان ادعا مي‌کنيد که اهل بهشت غذا مي‌خورند و مي‌آشامند ولي چيز زائدي براي دفع ندارند؟ آيا براي اين موضوع، نمونه و نظير روشني در اين جهان وجود دارد؟

- بلي، نمونه روشن آن در اين جهان جنين است که در رحم مادر تغذيه مي‌کند ولي چيزي دفع نمي‌نمايد!

- عجب! پس شما گفتيد از دانشمندان نيستيد؟!

- من چنين نگفتم، بلکه گفتم از نادانان نيستم !

- سؤال ديگري دارم .

- بفرماييد .

- به چه دليل عقيده داريد که ميوه‌ها و نعمتهاي بهشتيکم نمي‌شود و هر چه از آنها مصرف شود، باز به حال خود باقي بوده کاهش پيدا نمي‌کنند؟ آيا نمونه روشني از پديده‌هاي اين جهان مي‌توان براي اين موضوع ذکر کرد؟

- آري، نمونه روشن آن در عالم محسوسات آتش است. شما اگر از شعله چراغي صدها چراغ روشن کنيد، شعله چراغ اول به جاي خود باقي است و از آن به هيچ وجه کاسته نمي‌شود!

- اسقف هر سؤال مشکلي به نظرش مي‌رسيد، همه را پرسيد و جواب قانع‌کننده شنيد و چون خود را عاجز يافت، به شدت ناراحت و عصباني شد و گفت: مردم! دانشمند والا مقامي را که مراتب اطلاعات و معلومات مذهبي او از من بيشتر است، به اينجا آورده‌ايد تا مرا رسوا سازد و مسلمانان بدانند پيشوايان آنان از ما برتر و داناترند؟! به خدا سوگند ديگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال ديگر زنده ماندم، مرا درميان خود نخواهيد ديد! اين را گفت، از جا برخاست و بيرون رفت .
پي نوشت:
سيره ی پيشوايان ، مهدي پيشوايي ، ص 341.
منبع سایت نبض زمین







فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
تشرف مردى سبزى فروش سيد محمد بن سيد حيدر كاظمينى (ره) فرمود: زمـانـى كـه درنـجـف اشرف براى تحصيل علوم دينى ساكن بودم (حدود سال ۱۲۷۵)مى شنيدم عده اى ازعلماء و متدينين مى گفتند: مردى كه شغلش سبزى فروشى است حضرت ولى عصر (ع) را زيـارتكـرده اسـت.

جـويا شدم كه آن شخص را بشناسم وبالاخره ايشان را شناختم ديدم مرد صـالـح و متدينى است . دوست داشتم با او در مكان خلوتى نشسته و كيفيت جريان را برايم بگويد ، لـذا مقدمات دوستى با او را پيش گرفتم و بسيارى از اوقات كه به او مى رسيدم سلام مى كردم و از اجـنـاسـى كـه مـى فـروخت مى خريدم.

بالاخره ميان من و او رشته مودت و رفاقت پيدا شد وهـمـه ايـن كـارهـا بـراى شنيدن قضيه از زبان خودش بود تا آن كه اتفاقا شب چهارشنبه اى براى خواندن نماز معروف به نماز استجاره به مسجد سهله مشرف شدم.




وقتى رسيدم آن سبزى فروش را ديـدم كـه ايـسـتـاده اسـت. فرصت را غنيمت شمرده ، از او خواهش كردم كه امشب را نزد من بـگذراند . او هم با منبود تا وقتى كه از اعمال مسجد فارغ شديم بعد هم طبق معمول آن زمان به مـسـجد اعظم )مسجد كوفه) رفتيم ، زيرا آن وقتها به خاطر نبودن بناهاى فعلى و آب و خادم ، در مسجد سهله جاى اقامتى نبود.

وقـتى به مسجد رسيديم و بعضى از اعمال آن را انجام داديم ،در منزل مستقر شديم . اين جا من از او قضيه تشرفش را پرسيدم و خواهش كردم كه قصهخود را به تفصيل بگويد.

او گـفت : من از اهل معرفت و ديانت زياد مى شنيدم كه هر كس بر عمل استجاره در مسجد سهله مـداومـت داشته باشد و چهل شب چهارشنبه پى درپى به نيت ديدن امام عصر (ع) اين كار را انجام دهد ، به اين امر مهم موفق مى شود و شنيده بودم كه اين موضوع زياد اتفاق افتاده است ، لذا مشتاق شـدم و قصد كردم مداومت بر عمل استجاره را در هر شب چهارشنبه داشته باشم.

هيچ چيز مرا از انـجـام اين كار مانع نمى شد ، نه شدت گرما و سرما و باران و نه غير آن ، تا اين كه نزديك يك سال گذشت و من هميشه طبق معمول در مسجد كوفه بيتوته مى كردم.

تـا اين كه عصر سه شنبه اى طبق عادتى كه داشتم ، از نجف اشرف پياده خارج شدم . فصل زمستان بود ابرها متراكم و كم كم باران مى باريد مطمئن بودم كه مردم طبق معمول به آن جا خواهند آمد.

غـروب آفـتـاب بـه مسجد رسيدم تاريكى سخت همه جارا در خود گرفته بود رعد و برق زيادى مـى زد بـه هـمـين جهت ترس زيادى بر من مستولى شد و ازتنهايى وحشت كردم زيرا در مسجد احـدى را نـديـدم حـتى خادم مقررى كه شبهاى چهارشنبه به آن جا مى آمد ، آن شب نبود.

خيلى مـتـوحـش شـدم بـاخـود گفتم : سزاوار است كه نماز مغرب و عشاء را بخوانم و عمل استجاره را انجام بدهم و با عجله به مسجد كوفه مشرف شوم با اين وعده خود را آرام كردم ، لذا برخاستم و نماز مغرب را خواندم و بعد هم عمل استجاره را بجا آوردم.

در اين بين متوجه مقام شريف كه معروف به مـقـام صـاحـب الـزمـان (ع) است شدم [سابقا آن جا رابراى نماز قرار داده بودند] ديدم در آن جا روشـنـى كـاملى هست و صداى قرائت نمازگزارى به گوش میرسد.

آرام و مطمئن شدم و دلم شـاد و كـمـال اطمينان را پيداكردم تصور كردم در آن مكان شريف بعضى از زوار هستند كه من هـنـگـام داخـل شـدن مـتـوجه آنها نشده ام . عمل استجاره را با اطمينان خاطر تمام كردم.

آنگاه مـتـوجـه مـقام شريف شده , داخل شدم . در آن جا روشنايى عظيمى را ديدم ، اما چشمم به چراغ يا شمعى نيفتاد با اين حال از تفكر در اين مطلب غافل بودم.

در آن جا سيد جليل و با جلالتى به هيئت اهل علم بود كهايستاده و نماز مى خواند . دلم به سوى او مـايل شد گمان كردم زائر و غريب است ، زيرا وقتى در او تامل كردم ، اجمالا فهميدم از اهل نجف اشـرف نـيـسـت.

بـه هر حال من هم شروع به خواندن زيارت امام عصر (ع) كه از وظايف آن مقام مـقـدس اسـت كـردم و بـعـد هم نماز زيارت را خواندم . وقتى فارغ شدم, باخود گفتم : از ايشان خواهش مى كنم كه با هم به مسجد كوفه برويم ، اما بزرگى وهيبت او مانع شد.

در همان جا من به خارج مقام نگاه مى كردم و مى ديدم كه چه ظلمتى همه جا را فرا گرفته است و صداى رعد و برق و باران را مى شنيدم ، اما متوجه مطلب نمى شدم . در اين جا آن سيد متوجه من شد و به مهربانى و تبسم فرمود: مى خواهی به مسجدكوفه برويم ؟ گفتم : آرى اى سيد من ، چون معمول ما اهل نجف اشرف اين است كه وقتى از اعمال مسجد سهله فارغ شديم به مسجد كوفه مى رويم.

بـعد از اعمال مسجد با آن جناب خارج شديم . من به وجودش مسرور و به حسن صحبتش خرسند بودم.

هوا روشن و معتدل و زمين خشك بود به طورى كه چيزى به پا نمی چسبيد در عين حال من از بـاران و تـاريكى و رعد و برقى كه مى ديدم ، غافل بودم تابه در مسجد رسيديم و حضرت روحى فداه همراهم بودند و به خاطر مصاحبت با آن جناب درنهايت سرور و امنيت بودم ، چون نه تاريكى و نه بارانى داشتيم.

درب بيرون مسجد را زدم . خادم گفت : كيست در را مى كوبد؟ گفتم : در را باز كن . گفت : در اين تاريكى و شدت باران از كجا مى آيى ؟ گفتم : از مسجد سهله . در را بـاز كـرد.

من به طرف آن سيد برگشتم , اما با كمال تعجب او را نديدم اين جا بود كه متوجه شدم دنيا در نهايت تاريكى است و باران به شدت بر ما مى بارد. فریاد زدم : ياسيدنا و مولانا بفرماييد در باز شد.

همين طور بر مى گشتم و فرياد مى زدم ، اما اصلا اثرى از آنجناب نديدم . عجيب آن كه در همان زمان كمى كه آن جا ايستاده بودم ، سرما و باران مرا اذيت كرد.

داخـل مسجد شدم و از حال غفلت بيدار شدم ، چون گويا در خواب بوده باشم . اين جا به سرزنش خود مشغول شدم و از اين كه آن دلائل را ديده ام ، ولی متوجه نشده ام ناراحت بودم.

بعد هم به ياد معجزات او افتادم از قبيل : روشنايى عظيم درمقام شريف با آن كه چراغى در آن جا نبود و اگر هم بود ، اين طور روشن نمى شد ،ناميدن آن سيدجليل مرا به اسم خودم با آن كه او را نمى شناختم و تا بـه حـال نـديـده بودم.

و به خاطر آوردم كه در مقام , وقتى به فضاى مسجد نظر میكردم تاريكى زيادى مى ديدم و صداى رعد و برق و باران را مى شنيدم ، ولى وقتى به همراه آن جناب بيرون آمده و راه مى رفتيم در روشنايى بوديم و طورى بود كه زير پای خود را مى ديدم.

زمين خشك بود و هوا ملايم , تا به در مسجد رسيديم و از وقتی كه ايشان تشريف بردند ، تاريكى و سردى هوا و بارش باران را احساس كرده ام و غير اينها چيزهاى ديگرى كه باعث شد يقين كنم آن جناب همان است كه من عمل استجاره را برای مشاهده جمالش انجام مى داده ام و گرما و سرما را در راه حضرتش متحمل مى شدم.

بركات حضرت ولي عصر (عج) خلاصه العبقري الحسان، نويسنده: علي اكبر نهاوندي، نورمنجی

سایت نبض زمین






فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: سخنی با دوست...
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
خدایا اومدم اینجا ازت تشکرکنم...
امروز ظهر وقتی چند دقیقه بعداز دعا کردنم دعام برآورده شد... خشکم زد...
تنم لرزید
توچشام پراشک شد
تاحالا اینطوری نشده بودم..
وقتی ازته دل صدات کردم و هنوز حرفم تموم نشده اجابت کردی مونده م چی بگم..
یادکارام افتادم.. بدقولی هام.. عهدشکستن هام..
ازخودم خجالت کشیدم...
مهربون من... وقتی تو رو با اسم یا الرحمن الراحمین صدا کردم و مثل همیشه نوازشم کردی چه حس خوبی داشتم.. ولی میدونی خدا از این همه اسمی که داری کدوم رو خیلی زیاد دوست دارم؟؟ یا اله العاصین... آخه بنده های گنه کار تو غیرتو کسی رو ندارن.. اینو خودت گفتی... وقتی این اسم رو میبرم به خودم میگم که منم لایق اینم که جزبنده هات باشم... وقتی میدونم تا اسم اله العاصین رو میبرم تو میگی لبیک..لبیک..لبیک... تمام وجودم صداتو میشنوه... حست میکنم...
خدای مهربون من چقدرصبرت زیاده...
چقدر ....





فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
بچه ها بیایید یکم راجع به این صحبت کنیم که خدا تصور بردار نیست.. ما هروز تو نمازامون با خدا حرف میزنیم اما میدونستید که نباید شکلی برای خدا تو ذهنمون داشته باشیم؟؟ میدونستید اگه اینطوری باشه شرک ورزیدیم به خدا؟؟




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین
نام کاربری: amirpuyol
نام تیم: اینتر میلان
پیام: ۶,۰۶۸
عضویت از: ۱۸ شهریور ۱۳۸۸
از: اردبیل
طرفدار:
- مسی
- آقای پویول
- پرسپولیس
- برزیل & آرژانتین
- فرگوسن & رایکارد & پپ
- علی دایی
گروه:
- کاربران عضو
- لیگ فانتزی
نقل قول
RK12 نوشته:

بچه ها بیایید یکم راجع به این صحبت کنیم که خدا تصور بردار نیست.. ما هروز تو نمازامون با خدا حرف میزنیم اما میدونستید که نباید شکلی برای خدا تو ذهنمون داشته باشیم؟؟ میدونستید اگه اینطوری باشه شرک ورزیدیم به خدا؟؟

این که از واضحاته




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: کلام بزرگان
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
10 حدیث بسیار زیبا و جالب از حضرت زهرا (س)
حديث 1 :

حضرت زهرا (س) : در يكي از روزها ، صبحگاهان امام علي (ع ) فرمود : فاطمه جان آيا غذايي داري تا از گرسنگي بيرون آيم ؟ پاسخ دادند : نه ، به خدايي كه پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزيد سوگند ، دو روز است كه در منزل غذاي كافي نداريم و در اين مدت شما را بر خود و فرزندانم در طعام ترجيح دادم . امام (ع ) با تأسف فرمودند : فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادي تا به دنبال تهيه غذا بروم ؟ حضرت زهرا (ع ) فرمودند : اي اباالحسن ، من از پروردگار خود حيا مي كنم كه چيزي را كه تو بر آن توان و قدرت نداري ، درخواست نمايم .


أصبح علي بن أبيطالب (ع ) ذات يوم ساغبا ، فقال : يا فاطمة هل عندك شيء تغذينيه ؟ قالت (ع ) : لا والذي أكرم أبي بالنبوة و أكرمك بالوصية ما أصبح الغداة عندي شيء ، و ما كان شيء أطعمناه مذ يومين إلا شيء كنت أؤثرك به علي نفسي و علي ابني هذين الحسن و الحسين . فقال علي (ع ) : يا فاطمة ألا كنت أعلمتيني فأبغيكم شيئا ؟ فقالت (ع ) : يا أباالحسن إني لأستحيي من إلهي أن أكلف نفسك ما لا تقدر عليه .


بحار الانوار ، ج 43 ، ص 59


حديث 2 :

حضرت زهرا (س) : كسي كه عبادتهاي خالصانه خود را به سوي خدا فرستد ، پروردگار بزرگ بهترين مصلحت او را به سويش فرو خواهد فرستاد .

من أصعد إلي الله خالص عبادته ، أهبط الله عزوجل إليه أفضل مصلحته .

بحار الانوار ، ج 70 ، ص 249


حديث 3 :
حضرت زهرا (س) : پاداش خوشرويي در برابر مؤمن بهشت است ، و خوشرويي با دشمن ستيزه جو ، انسان را از عذاب آتش باز مي دارد .

بشر في وجه المؤمن يوجب لصاحبه الجنة ، و بشر في وجه المعاند المعادي يقي صاحبه عذاب النار .

بحار الانوار ، ج 75 ، ص 401


حديث 4 :
حضرت زهرا (س) : حضرت فاطمه سلام الله عليها به پدر گرامي شان عرض كردند : اي رسول خدا زنان قريش به منزل من وارد شدند و گفتند : پيامبر تو را همسر كسي قرار داد كه سرمايه اي ندارد . رسول اكرم صلي الله عليه و آله در جواب فرمودند : قسم به خدا دخترم ، در خيرخواهي تو كوتاهي نكرده ام كه تو را به اولين مسلمان و عالمترين و بردبارترين اشخاص تزويج نموده ام . دخترم ، همانا اي عزوجل نگاهي به زمين افكند و از اهل آن دو نفر را برگزيد، كه يكي از آن دو را پدرت و ديگري را شوهرت قرار داد .

قالت فاطمة سلام الله عليها : يا رسول الله دخل علي نساء من قريش و قلن لي زوجك رسول الله من فقير لا مال له . فقال صلي الله عليه و آله لها : و الله يا بنية ما ألوتك نصحا أن زوجتك أقدمهم سلما و أكثرهم علما و أعظمهم حلما . يا بنية إن الله عزوجل اطلع إلي الأرض اطلاعة فاختار من أهلها رجلين ، فجعل أحدهما أباك و الَخر بعلك .

بحار الانوار ، ج 43 ، ص 133


حديث 5 :
حضرت زهرا (س) : ما اهل بيت رسول خدا ، وسيله ارتباط خدا با مخلوقات و برگزيدگان خداييم ، ما جايگاه پاك خدا و دليلهاي روشن او و وارثان پيامبران الهي مي باشيم .

و نحن وسيلته في خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته في غيبه و نحن ورثة أنبيائه .

شرح نهج البلاغه لابن ابي الحديد ، ج 16 ، ص 211


حديث 6 :
حضرت زهرا (س) : خداوند اطاعت و پيروي از ما اهل بيت (ع ) را سبب برقراري نظم اجتماعي در امت اسلامي ، و امامت و رهبري ما را عامل وحدت و در امان ماندن از تفرقه ها قرار داده است .

فجعل الله ... طاعتنا نظاما للملة و إمامتنا أمانا من الفرقة .

احتجاج طبرسي ، ايران : انتشارات اسوه ، ج 1 ، ص 258


حديث 7 :
حضرت زهرا (س) : پيامبر (ص ) و علي (ع ) دو پدر امت اسلام مي باشند ، كه اگر مردم از آنان پيروي كنند ، كجي ها و انحرافاتشان را اصلاح نموده و آنها را از عذاب جاويدان نجات مي دهند ، و اگر همراه و ياورشان باشند نعمتهاي هميشگي خداوندي را ارزانيشان مي دارند .

أبوا هذه الأمة محمد و علي ( عليهما السلام ) يقيمان أودهم و ينقذانهم من العذاب الدائم إن أطاعوهما ، و يبيحانهم النعيم الدائم إن وافقوهما .

بحار الانوار ، ج 23 ، ص 259


حديث 8 :
حضرت زهرا (س) : از حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) روايت شده كه رسول خدا فرمودند : امام همچون كعبه است كه بايد به سويش روند ، نه آنكه ( منتظر باشند تا ) او به سوي آنها بيايد .

قالت فاطمة ( عليها السلام ) : قال رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) : " مثل الإمام مثل الكعبة إذ تؤتي و لا تأتي " .

بحار الانوار ، ج 36 ، ص 353


حديث 9 :
حضرت زهرا (س) : همانا خوشبخت حقيقي كسي است كه علي ( عليه السلام ) را دوست بدارد .

إن السعيد ، كل السعيد ، حق السعيد من أحب عليا .


مجمع الزوائد علامه هيثمي ، ج 9 ، ص 132


حديث 10 :

حضرت زهرا (س) : كسي كه پس از خوردن غذا ، با دستي آلوده و چرب بخوابد ، هيچ كس جز خودش را سرزنش ننمايد




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: مولای متقیان، حضرت علی (علیه السلام)
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
بخشی از نامه امیر المومنین علیه السلام به مالک اشتر:
ای مالک
اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی،
فردا به آن چشم نگاهش نکن،
شاید سحر توبه کرده باشد
و تو ندانی..........
و تو ندانی......
و تو ندانی...
و تو ندانی..





فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: کوثــر
نام کاربری: مستشار
پیام: ۳,۸۸۲
عضویت از: ۸ فروردین ۱۳۹۰
گروه:
- کاربران عضو
اسماء بنت عمیس نقل می کند که در لحظه های پایانی عمر حضرت زهرا (س) متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم، ابتدا غسل کرد و لباسها را عوض کرد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم فاطمه (س) را دیدم که رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان بر آورده چنین دعا می کند:
« الهی وَ سَیدی اَسئُلک بالذّین اصطَفَیتَهُم و بِبُکاءِ وَلَدیّ فی مُفارِقَتی اَن تَغفِرَ لِعُصاۀِ شیعَتی وَ شیعَۀِ ذُرِیّتی»
"پروردگارا! بزرگوارا! به حق بندگان برگزیده ات و به گریه های فرزندانم در فراق من، از تو می خواهم که گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشائی"




فانوس نگاهم را آویخته ام بر در
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی"
تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب
بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی
۲۸ آبان ۱۳۹۰
پاسخ به: مولای متقیان، حضرت علی (علیه السلام)
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام: ۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی
- ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور
- جوزپ گواردیولا
گروه:
- كاربران بلاک شده
میدونی زورش کجاست؟؟؟
وقتی حضرت زهرا میره در خونه هاشون میگه چرا دور علی رو خالی کردید بر میگردن میگن اونا زود تر از شما بیعت گرفتن.
یکی نیست بگه آخه احمقا شما همونایی هستید که با علی تو غدیر بیعت کردید، حتی زناتونم اومدن حضوری بیعت کردن حالا میگید اونا زود تر بیعت گرفتن؟؟؟
خدا لعنتتون کنه.





۲۸ آبان ۱۳۹۰
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۵۶
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۱۹
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۷ پاسخ
۵۸۱,۲۱۵ بازدید
۲ ماه قبل
مهدی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۹ پاسخ
۱۲,۳۳۹,۵۸۷ بازدید
۳ ماه قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۷ پاسخ
۹,۰۳۶,۲۵۸ بازدید
۵ ماه قبل
armanshah
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۳۴۴,۹۵۰ بازدید
۵ ماه قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۶,۶۹۰ بازدید
۵ ماه قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۸۸۳ بازدید
۵ ماه قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۶۸,۳۴۸ بازدید
۵ ماه قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۵۷,۴۸۷ بازدید
۶ ماه قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۸۰,۷۸۳ بازدید
۷ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۳۵۷,۴۰۲ بازدید
۷ ماه قبل
رویا
حاضرین در سایت
۳۶۳ کاربر آنلاین است. (۲۳۴ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۳۶۳

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!