در حال دیدن این عنوان: |
۶ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
به نام خداوند عشق شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام .... پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند. |
||
|
|||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
کوچکتر که بودم تلخ ترین چیز بادام های تلخ مادر بزرگ بود حالا که بزرگ تر شدیم قهوه تلخ می خوریم تا تلخی زندگی فراموش شود!
|
||
|
|||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
دو روزه که یه هم اتاقی پیدا کردم 1 سالشه. امروز هم بردمش دامپزشکی گفت حالش خوبه. خیلی جیگره هنوز اسم براش انتخاب نکردم. اسمش رو چی بزارم؟ |
||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
به به به مبارکه! بلاخره سنجاب خریدی! خیلی نازه! اسمشو بذار فندقی شوخی کردم ! ولی خیلی نازه با ناخوناش چنگ نمیندازه؟ |
||
|
|||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Blaugrana.ForEvEr
پیام:
۵,۶۲۴
عضویت از: ۵ شهریور ۱۳۸۶
از: قزوین
طرفدار:
- ژاوي.مسي - مارادونا.ريوالدو - پرسپوليس - اسپانيا - كريم باقري - پپ گوارديولا - افشين قطبي گروه:
- کاربران عضو |
واییی نازی منم میخوام ! میشه شریکی استفاده کنیم ؟ |
||
... | |||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
نقل قول سولماز نوشته:به به به مبارکه! بلاخره سنجاب خریدی! خیلی نازه! اسمشو بذار فندقی شوخی کردم ! ولی خیلی نازه با ناخوناش چنگ نمیندازه؟ مگه سنجاب من با شما شوخی داره ؟! اتفاقا فندقی بهش میآد دامپزشکه می گفت اینا معمولا دیر آروم می شن. گاز می گیرن، چنگ می زنن. سنجاب من رو که دید گفت چه پسر خوبی گفت چون آرومه خیلی زود باهات رفیق میشه نه چنگ میزنه، نه گاز می گیره. بستنی هم خیلی دوست داره |
||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
محمد ! این چیه ؟! این که همه جارو کثیف میکنه وقتی میخواد دستشویی کنه بهت میگه میبریش دستشویی؟! |
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
نقل قول Michael Scofield نوشته:محمد ! این چیه ؟! این که همه جارو کثیف میکنه وقتی میخواد دستشویی کنه بهت میگه میبریش دستشویی؟! شما امضات بزرگه، اول امضات رو کوچیک کن بعد با هم صحبت می کنیم حیوونه تمیزیه، ولی خوب باید بهش رسید دیگه |
||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول SMS - MohaMMad - SMS نوشته:نقل قول سولماز نوشته:به به به مبارکه! بلاخره سنجاب خریدی! خیلی نازه! اسمشو بذار فندقی شوخی کردم ! ولی خیلی نازه با ناخوناش چنگ نمیندازه؟ مگه سنجاب من با شما شوخی داره ؟! اتفاقا فندقی بهش میآد دامپزشکه می گفت اینا معمولا دیر آروم می شن. گاز می گیرن، چنگ می زنن. سنجاب من رو که دید گفت چه پسر خوبی گفت چون آرومه خیلی زود باهات رفیق میشه نه چنگ میزنه، نه گاز می گیره. بستنی هم خیلی دوست داره سنجابت(فندقی ) با ما شوخی نداره که ما با اون شوخی داریم! پس پسر خوبیه! بذار یه ذره بگذره بهت میگم چجوری گازت میگیره! البته اگه تو اذیتش نکنی خوب ملومه که گاز نمیگیره! |
||
|
|||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: کاتالونیا
پیام:
۶,۲۲۲
عضویت از: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷
از: 021
طرفدار:
- مارکو رویس - یه پرسپولیس، یه ایران! - اسپانيا - آلمان - آرژانتين - كریم باقری - فرانک رايكارد - یورگن کلوپ گروه:
- کاربران عضو |
من اسمشو ميزارم رستم كوچك
|
||
۱۰ مرداد ۱۳۸۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |