در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Alireza17
پیام:
۱,۵۷۰
عضویت از: ۲۰ دی ۱۳۹۰
از: مازندران - قائم شهر
طرفدار:
- Iniesta & Messi - Ronaldinho - ★ Esteghlal ★ - Jürgen Klopp & Pep Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
جوراب چه ربطی به ضعف چشم داره؟
|
||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام:
۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي - لیونل مسي - پرسپوليس - ایران گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - ناظرين انجمن - مدیران اخبار |
نقل قول a l i r e z a نوشته:جوراب چه ربطی به ضعف چشم داره؟ از مادر بزرگ اقا سجاد بپرسید ربط داره بابا من چه میدونم چی حالا! |
||
who don't pay attention to you |
|||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول Mobina نوشته:نقل قول a l i r e z a نوشته:جوراب چه ربطی به ضعف چشم داره؟ از مادر بزرگ اقا سجاد بپرسید ربط داره بابا من چه میدونم چی حالا! جزو علوم غریبه س احتمالا. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام:
۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي - لیونل مسي - پرسپوليس - ایران گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - ناظرين انجمن - مدیران اخبار |
جز اینجا بقیه جاها اظهار شده که حقیقت نداره ولی من خیلی شنیده بودم که از لحاظ علمی هم ثابت شده؛ حالا چرا الان میگن نه نمیدونم بابا بحث سر اهمیت بیشتر ضعف چشم یا سرماخوردگی بود، به چه جاهایی میکشید بحثوها! |
||
who don't pay attention to you |
|||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول Mobina نوشته:جز اینجا بقیه جاها اظهار شده که حقیقت نداره ولی من خیلی شنیده بودم که از لحاظ علمی هم ثابت شده؛ حالا چرا الان میگن نه نمیدونم بابا بحث سر اهمیت بیشتر ضعف چشم یا سرماخوردگی بود، به چه جاهایی میکشید بحثوها! باید اثبات کنی. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام:
۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي - لیونل مسي - پرسپوليس - ایران گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - ناظرين انجمن - مدیران اخبار |
نقل قول لبیک یا حسین نوشته:نقل قول Mobina نوشته:جز اینجا بقیه جاها اظهار شده که حقیقت نداره ولی من خیلی شنیده بودم که از لحاظ علمی هم ثابت شده؛ حالا چرا الان میگن نه نمیدونم بابا بحث سر اهمیت بیشتر ضعف چشم یا سرماخوردگی بود، به چه جاهایی میکشید بحثوها! باید اثبات کنی. برادر؛ این یعنی حرفمو پس گرفتم. گفتم که من فقط شنیده بودم که علمی هم اثبات شدست. تازه اون بنده خدام گفته که تو یه کتاب طب سنتی خونده. لابد اوناییم که به من گفتن علمی ثابت شده منظورشون همین بوده، ولم کنید البته من عقیده ای که از قبل درونم نهادینه شدست رو هیچ وقت رد نمیکنم و تا عمر دارم بدون جوراب میخوابم |
||
who don't pay attention to you |
|||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول Mobina نوشته:نقل قول لبیک یا حسین نوشته:نقل قول Mobina نوشته:جز اینجا بقیه جاها اظهار شده که حقیقت نداره ولی من خیلی شنیده بودم که از لحاظ علمی هم ثابت شده؛ حالا چرا الان میگن نه نمیدونم بابا بحث سر اهمیت بیشتر ضعف چشم یا سرماخوردگی بود، به چه جاهایی میکشید بحثوها! باید اثبات کنی. برادر؛ این یعنی حرفمو پس گرفتم. گفتم که من فقط شنیده بودم که علمی هم اثبات شدست. تازه اون بنده خدام گفته که تو یه کتاب طب سنتی خونده. لابد اوناییم که به من گفتن علمی ثابت شده منظورشون همین بوده، ولم کنید البته من عقیده ای که از قبل درونم نهادینه شدست رو هیچ وقت رد نمیکنم و تا عمر دارم بدون جوراب میخوابم من نمی دونم. باید ثابت کنی. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Ya.Lasaratal.Hosain
پیام:
۲,۴۹۳
عضویت از: ۱۶ اسفند ۱۳۹۴
از: بجنورد
طرفدار:
- مسی نیمار سوارز - ژاوی پویول - هیچ کدوم - آرژانتین - اسپانیا - برزیل - فرهاد مجیدی - لوئیز انریکه - پپ کبیر - فیروز کریمی گروه:
- کاربران عضو |
دوستان میون این بحث پزشکی داغ و جذاب تاثیرات جوراب بر ضعف بینایی و ....... می خواستم یک نصیحت برادرانه ( و شاید یک راهنمایی برای بعضی ها ) رو خدمتتون عارض باشم اکثر هواداران و اعضای این سایت جوون هستن و ممکنه خیلی هاشون دانش آموز باشن ؛ اون هایی که احیانا احیانا رشته مظلوم و بی پناه ریاضی ( و البته درب و داغون شده در چند سال اخیر ) رو انتخاب کردن و قصد دارن این مسیری رو که به ناکجاآباد ختم میشه ادامه بدن ، اگر یک در میلیارد خواستن رشته عمران رو بخونن در ادامه ؛ و اگر یک در بی نهایت خواستن برای مقطع ارشد عمران راه رو انتخاب کنن ؛ توصیه میکنم تجدید نظر کنن . یا حداقل تحقیقات بیشتری انجام بدن ( چون اکثر ماها یا با طناب مشاورین دبیرستان تو چاه می افتیم{تازه بچه هایی که توی روستاها و مناطق محروم زندگی می کنن ، اگر دبیرستانی داشته باشند که اون دبیرستان حالا بخواد مشاور داشته باشه یا نه} یا بدون هیچ گونه ذهنیت و اطلاعاتی در مورد رشته ای خاص ، اون رو انتخاب می کنیم) می خواستم یکی دو تا خاطره غم انگیز رو تعریف کنم از اتفاقاتی که برای مهندسین راه میفته 1) من خودم ارشد راهم رو از دانشگاه تهران گرفتم با معدل18.95 ، تازه یکی دو ماهی هست با یک شرکت پیمانکاری راهسازی همکاری می کنم ؛ قراره شرکت یک راه فرعی درجه 2 بین دو تا شهر با جمعیت کمتر از 20هزار نفر بسازه ( که دست آخریه چیزی تو همون مایه های راه مال روی قدیم میشه ) ؛ دیروز نقشه های توپوگرافی منطقه رو برداشتیم و برای بازدید محلی و آشنایی بیشتر با عوارض طبیعی منطقه به همراه 3 تا مهندس و 5 نفر از شرکت راهی کوههای محل شدیم ؛ نوع تپه ها طوری بود که خیلی نمیشد با ماشین رفت ، پیاده شدیم و با پای پیاده طی طریق می نمودیم و یادداشت برداری می کردیم که .......... ناگهان چشممون به یک گله شاید بالای هزارتایی گوسفند افتاد که حدودا 2 کیلومتر با هامون فاصله داشت و در بلند ترین نقطه اون مناطق بود ، این گله دقیقا 11 تا سگ داشت که گویا همگی هم قسم شده بودن مای بیچاره ها رو وسط اون نا کجا آباد تیکه پاره کنن ؛ از این روی 2 تا پا داشتیم 4 تا هم قرض کردیم و با سرعتی چند برابر سرعت بوسین بولت توی دوی 100 متر المپیک به سمت ماشینها فرار کردیم ، به 10 پونزده متری ماشینها که رسیدیم دقیقا گرمی نفس سگها رو پشت سرمون حس میکردیم ( سگهایی که هر کدوم قادر بودن به تنهایی چند تا خوک رو برای سرگرمی شکار کنن ) خلاصه تا نشستیم تو ماشینها ، سگها هم چند ثانیه بعد رسیدن و چسبیدن به این ماشینها و ختم کلوم این که خطری بس وصف ناپذیر از بیخ گوش همگیمون گذشت ( علی رغم این که من خودم بچه روستا هستم و از دوران طفولیت با سگها دست و پنجه نرم کردم ولی این مورد شوخی بردار نبود) حالا این میون من نمی دونم این چوپون کجا بود که این گرگهای درندش رو مهار کنه ، بزرگترین شانسی که ما آوردیم این بود خیلی از ماشین ها دور نشده بودیم و وقتی که به سلامت داخل ماشین ها نشستیم تعداد دقیقشون رو شمردیم که 11 تا بودن . و این که کی این سگها یا سگهای دیگه ماها رو وسط بیابون ها و کوهها از هم بدرن ؛ الله اعلم این اولین تجربه جدی کاری من بود به عنوان مهندس عمران راهی که خیر سرمون دانشگاه تهران مدرک گرفتیم 2) همکارا تعریف میکردن که یکی از مهندسین راه برای بازدید و نظارت از یک راهی عازم محل شده بود ؛ همزمان که داشته تراکم راه رو تست میکرده 10متر بالاتر ( به لحاظ ارتفاعی ) یکی از ماشین آلات هم مشغول خاکبرداری بوده که ناگهان چشمتون روز بود نبینه ( بدلیل خاک بیش از حد سست منطقه ) دستگاه زیرش خالی میشه و چند تا ملق میزنه به سمت پایین ؛ اینایی که پایین بودن خودشون رو پرت میکنن این طرف اون طرف ؛ راننده دستگاه و یه نفر دیگه همونجا می میرن یه نفر تو بیمارستان فوت می کنه و یه نفر هم قطع نخاع و 8 نفر هم تا چند ماه تا گردن تو گچ و الانم تو پلاتین 3) برای بعضی از پروژه ها باید 6 ماه به دور از خانواده باشی و وسط کوه و بیابون و دشت و دمن زمستون و تابستون و پاییز و بهار رو سر کنی ( البته فقط بعضی از پروژه ها) البته حوادث کاری برای هر کسی تو هر شغلی ممکنه پیش بیاد ولی چنین اتفاقاتی مثلا برای یک کارمند بانک که تابستون تو هوای خنک و زمستون تو هوای گرم داخل بانک کارش رو انجام میده ؛ نه ( اینکه به کارمندهای محترم بانک اشاره میکنم هیچ منظور خاصی نداشتم فقط اولین کسانی بودن به ذهنم خطور کردن ) . یا مثلا برای قشر زحمتکش فرهنگیان یا خیلی شغل های دیگه ( البته این چیزی از سختی های کار بانکیها یا معلمین یا شغلای دیگه کم نمی کنه و خدای نکرده سوء برداشتی از صحبتهای بنده انجام نشه ) ولی الحق و النصاف کدوم شغلی هست که یه دفعه ای یه لودر سقوط کنه روش یا یه دفعه ای تاور بشکنه بیفته روش .هر چند هر شغلی سختی های خودش رو داره ولی بنده چون تو حیطه تخصصی خودم و سختی های کار خودمون اطلاعات بیشتری دارم در موردش اظهار نظر کردم. هدفم از این همه اضافه گویی این بود که دانش آموزهایی که هنوز وارد دانشگاه نشدن ، بی نهایت در انتخاب رشته موردنظرشون دقت کنن چون بحث یک عمر کار و زندگی با این شغل هستش ( مگر این که جزو اون 1 درصدی باشن که به قول مهران مدیری عزیز تا چشم وا میکنن می بینن یه بابای مولتی میلیاردر بالای سرشون وایساده و برای خرید یه پراید چندسال کار کرده شاید تمام رنگ میرن بنگاه ؛ می بینن که عههههههه چه جالب !!!!!!!!! پولشون به پورشه نو 2017 هم میرسه و سربازی هم که نمیرن چون میخرنش و تو 17 سالگی یه دفعه مدیرعامل چند تا شرکت میشن و ......... ) خیلی خیلی خیلی بی نهایت عذر میخوام از همه و همه به خاطر طولانی شدن صحبتها و عرایضم ، ولی اگه این مطالب حتی به درد یک نفر هم بخوره ؛ غنیمته . و می ارزه به تایپ کردن این همه خط بازم پوزش می طلبم از محضر همه دوستان ( چون در این چند ساله جفاهای زیادی در حق بچه های علوم ریاضی و بالاخص بچه های مهندسی شده ؛ طوری که یکی از دوستان خودمون با ارشد صنایع خواجه نصیر الان مشغول نگهداری و تر و خشک کردن و پرستاری از 72 راس گوسفنده ، یکی دیگشون با ارشد مکانیک فردوسی مشهد خونه نشینه و ..............علی رغم این که در 3 سال اخیر استخدامی برای مهندسی ها در مقایسه با استخدامی گروههای دیگه نزدیک به صفر بوده ؛شاید اینا خودشون لیاقت پیدا کردن کار رو ندارن شایدم به 1001 دلیل دیگه . خیلی ها با مدارک دکترا و ارشد مهندسی بیکارن و در طرف مقابل خیلی ها با مدرک کاردانی و شاید کارشناسی از ضعیفترین دانشگاهها چندین و چند شغل دارند) این بود که گفتیم کمی از ناگفته های خودمون رو بر زبان بیاریم . |
||
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. | |||
۲ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Ya.Lasaratal.Hosain
پیام:
۲,۴۹۳
عضویت از: ۱۶ اسفند ۱۳۹۴
از: بجنورد
طرفدار:
- مسی نیمار سوارز - ژاوی پویول - هیچ کدوم - آرژانتین - اسپانیا - برزیل - فرهاد مجیدی - لوئیز انریکه - پپ کبیر - فیروز کریمی گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول سید محمد نوشته:دوستان میون این بحث پزشکی داغ و جذاب تاثیرات جوراب بر ضعف بینایی و ....... می خواستم یک نصیحت برادرانه ( و شاید یک راهنمایی برای بعضی ها ) رو خدمتتون عارض باشم اکثر هواداران و اعضای این سایت جوون هستن و ممکنه خیلی هاشون دانش آموز باشن ؛ اون هایی که احیانا احیانا رشته مظلوم و بی پناه ریاضی ( و البته درب و داغون شده در چند سال اخیر ) رو انتخاب کردن و قصد دارن این مسیری رو که به ناکجاآباد ختم میشه ادامه بدن ، اگر یک در میلیارد خواستن رشته عمران رو بخونن در ادامه ؛ و اگر یک در بی نهایت خواستن برای مقطع ارشد عمران راه رو انتخاب کنن ؛ توصیه میکنم تجدید نظر کنن . یا حداقل تحقیقات بیشتری انجام بدن ( چون اکثر ماها یا با طناب مشاورین دبیرستان تو چاه می افتیم{تازه بچه هایی که توی روستاها و مناطق محروم زندگی می کنن ، اگر دبیرستانی داشته باشند که اون دبیرستان حالا بخواد مشاور داشته باشه یا نه} یا بدون هیچ گونه ذهنیت و اطلاعاتی در مورد رشته ای خاص ، اون رو انتخاب می کنیم) می خواستم یکی دو تا خاطره غم انگیز رو تعریف کنم از اتفاقاتی که برای مهندسین راه میفته 1) من خودم ارشد راهم رو از دانشگاه تهران گرفتم با معدل18.95 ، تازه یکی دو ماهی هست با یک شرکت پیمانکاری راهسازی همکاری می کنم ؛ قراره شرکت یک راه فرعی درجه 2 بین دو تا شهر با جمعیت کمتر از 20هزار نفر بسازه ( که دست آخریه چیزی تو همون مایه های راه مال روی قدیم میشه ) ؛ دیروز نقشه های توپوگرافی منطقه رو برداشتیم و برای بازدید محلی و آشنایی بیشتر با عوارض طبیعی منطقه به همراه 3 تا مهندس و 5 نفر از شرکت راهی کوههای محل شدیم ؛ نوع تپه ها طوری بود که خیلی نمیشد با ماشین رفت ، پیاده شدیم و با پای پیاده طی طریق می نمودیم و یادداشت برداری می کردیم که .......... ناگهان چشممون به یک گله شاید بالای هزارتایی گوسفند افتاد که حدودا 2 کیلومتر با هامون فاصله داشت و در بلند ترین نقطه اون مناطق بود ، این گله دقیقا 11 تا سگ داشت که گویا همگی هم قسم شده بودن مای بیچاره ها رو وسط اون نا کجا آباد تیکه پاره کنن ؛ از این روی 2 تا پا داشتیم 4 تا هم قرض کردیم و با سرعتی چند برابر سرعت بوسین بولت توی دوی 100 متر المپیک به سمت ماشینها فرار کردیم ، به 10 پونزده متری ماشینها که رسیدیم دقیقا گرمی نفس سگها رو پشت سرمون حس میکردیم ( سگهایی که هر کدوم قادر بودن به تنهایی چند تا خوک رو برای سرگرمی شکار کنن ) خلاصه تا نشستیم تو ماشینها ، سگها هم چند ثانیه بعد رسیدن و چسبیدن به این ماشینها و ختم کلوم این که خطری بس وصف ناپذیر از بیخ گوش همگیمون گذشت ( علی رغم این که من خودم بچه روستا هستم و از دوران طفولیت با سگها دست و پنجه نرم کردم ولی این مورد شوخی بردار نبود) حالا این میون من نمی دونم این چوپون کجا بود که این گرگهای درندش رو مهار کنه ، بزرگترین شانسی که ما آوردیم این بود خیلی از ماشین ها دور نشده بودیم و وقتی که به سلامت داخل ماشین ها نشستیم تعداد دقیقشون رو شمردیم که 11 تا بودن . و این که کی این سگها یا سگهای دیگه ماها رو وسط بیابون ها و کوهها از هم بدرن ؛ الله اعلم این اولین تجربه جدی کاری من بود به عنوان مهندس عمران راهی که خیر سرمون دانشگاه تهران مدرک گرفتیم 2) همکارا تعریف میکردن که یکی از مهندسین راه برای بازدید و نظارت از یک راهی عازم محل شده بود ؛ همزمان که داشته تراکم راه رو تست میکرده 10متر بالاتر ( به لحاظ ارتفاعی ) یکی از ماشین آلات هم مشغول خاکبرداری بوده که ناگهان چشمتون روز بود نبینه ( بدلیل خاک بیش از حد سست منطقه ) دستگاه زیرش خالی میشه و چند تا ملق میزنه به سمت پایین ؛ اینایی که پایین بودن خودشون رو پرت میکنن این طرف اون طرف ؛ راننده دستگاه و یه نفر دیگه همونجا می میرن یه نفر تو بیمارستان فوت می کنه و یه نفر هم قطع نخاع و 8 نفر هم تا چند ماه تا گردن تو گچ و الانم تو پلاتین 3) برای بعضی از پروژه ها باید 6 ماه به دور از خانواده باشی و وسط کوه و بیابون و دشت و دمن زمستون و تابستون و پاییز و بهار رو سر کنی ( البته فقط بعضی از پروژه ها) البته حوادث کاری برای هر کسی تو هر شغلی ممکنه پیش بیاد ولی چنین اتفاقاتی مثلا برای یک کارمند بانک که تابستون تو هوای خنک و زمستون تو هوای گرم داخل بانک کارش رو انجام میده ؛ نه ( اینکه به کارمندهای محترم بانک اشاره میکنم هیچ منظور خاصی نداشتم فقط اولین کسانی بودن به ذهنم خطور کردن ) . یا مثلا برای قشر زحمتکش فرهنگیان یا خیلی شغل های دیگه ( البته این چیزی از سختی های کار بانکیها یا معلمین یا شغلای دیگه کم نمی کنه و خدای نکرده سوء برداشتی از صحبتهای بنده انجام نشه ) ولی الحق و النصاف کدوم شغلی هست که یه دفعه ای یه لودر سقوط کنه روش یا یه دفعه ای تاور بشکنه بیفته روش .هر چند هر شغلی سختی های خودش رو داره ولی بنده چون تو حیطه تخصصی خودم و سختی های کار خودمون اطلاعات بیشتری دارم در موردش اظهار نظر کردم. هدفم از این همه اضافه گویی این بود که دانش آموزهایی که هنوز وارد دانشگاه نشدن ، بی نهایت در انتخاب رشته موردنظرشون دقت کنن چون بحث یک عمر کار و زندگی با این شغل هستش ( مگر این که جزو اون 1 درصدی باشن که به قول مهران مدیری عزیز تا چشم وا میکنن می بینن یه بابای مولتی میلیاردر بالای سرشون وایساده و برای خرید یه پراید چندسال کار کرده شاید تمام رنگ میرن بنگاه ؛ می بینن که عههههههه چه جالب !!!!!!!!! پولشون به پورشه نو 2017 هم میرسه و سربازی هم که نمیرن چون میخرنش و تو 17 سالگی یه دفعه مدیرعامل چند تا شرکت میشن و ......... ) خیلی خیلی خیلی بی نهایت عذر میخوام از همه و همه به خاطر طولانی شدن صحبتها و عرایضم ، ولی اگه این مطالب حتی به درد یک نفر هم بخوره ؛ غنیمته . و می ارزه به تایپ کردن این همه خط بازم پوزش می طلبم از محضر همه دوستان ( چون در این چند ساله جفاهای زیادی در حق بچه های علوم ریاضی و بالاخص بچه های مهندسی شده ؛ طوری که یکی از دوستان خودمون با ارشد صنایع خواجه نصیر الان مشغول نگهداری و تر و خشک کردن و پرستاری از 72 راس گوسفنده ، یکی دیگشون با ارشد مکانیک فردوسی مشهد خونه نشینه و ..............علی رغم این که در 3 سال اخیر استخدامی برای مهندسی ها در مقایسه با استخدامی گروههای دیگه نزدیک به صفر بوده ؛شاید اینا خودشون لیاقت پیدا کردن کار رو ندارن شایدم به 1001 دلیل دیگه . خیلی ها با مدارک دکترا و ارشد مهندسی بیکارن و در طرف مقابل خیلی ها با مدرک کاردانی و شاید کارشناسی از ضعیفترین دانشگاهها چندین و چند شغل دارند) این بود که گفتیم کمی از ناگفته های خودمون رو بر زبان بیاریم . قراره امروز هم ولو با نفرات بیشتر و با تجهیزات بیشترو امکانات بیشتر بریم به همون حوالی . همگی ما رو ببخشین اگر که گاهی اوقات گزافه گویی کردیم در این سایت |
||
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. | |||
۲ آبان ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Ya.Lasaratal.Hosain
پیام:
۲,۴۹۳
عضویت از: ۱۶ اسفند ۱۳۹۴
از: بجنورد
طرفدار:
- مسی نیمار سوارز - ژاوی پویول - هیچ کدوم - آرژانتین - اسپانیا - برزیل - فرهاد مجیدی - لوئیز انریکه - پپ کبیر - فیروز کریمی گروه:
- کاربران عضو |
این تاپیک اسمش ( هر چه می خواهد دل تنگت بگو .....) هست ما هم دیگه هر چی دل تنگمون می خواست گفتیم برای چندمین مرتبه پوزش می طلبم از محضر همه ؛ نشود که کسی را آزرده خاطر کرده باشیم با گزافه گویی بیش از حد |
||
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. | |||
۲ آبان ۱۳۹۵
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |