در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام:
۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي - لیونل مسي - پرسپوليس - ایران گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - ناظرين انجمن - مدیران اخبار |
|
||
who don't pay attention to you |
|||
۷ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
فاضل نظری! |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۷ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
|
||
|
|||
۷ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
امشب "ملت عشق" رو تموم کردم، رماني به قلم اليف شافاک(شفق) نويسنده ي فرانسوي-ترکي که آثارش رو معتبرترين انتشاراتي هاي دنيا منتشر کردن و همين کتابش پرفروش ترين کتاب تاريخ ترکيه است و بيش از 500 بار در دنيا تجديد چاپ شده. از اون دست رمان هايي هست که قبل از مرگ حتما بايد بخونيد. قطعا شافاک از بهترين مولانا شناس ها و شمس شناس هاييه که ديدم، به دليل تسلط تاريخي و شناخت عميقش از عشق و عرفان. خط به خط اين کتاب انباشته از انديشه و عشقه، واقعا انتخاب بخش هايي از کتاب براي اين ارسال کار سختي بود، از هيچ برگ کتاب نميشه به آسوني گذشت. وقتي شروع به خوندن کتاب مي کنيد، دوست داريد زودتر به انتها برسيد و سرنوشت شخصيت ها رو بدونید و وقتي به انتهاي کتاب مي رسيد دوست نداريد حرکت دوّارِ عشقِ شخصيت ها رو تموم شده بدونيد، نمي خواييد اين سير و سلوک به انتها برسه،دوست داريد اين عشق رو تا ابد در ذهن و قلبتون زنده نگه داريد. چه عشق شمس و مولانا، چه عشق الـلا و عزيز... داستان عارفانه و عاشقانه ي رمان همزمان و به موازات هم قصه ي دو عشق زميني و آسماني رو روايت ميکنه، يکي در ادوار بسيار دور در قونيه و يکي در زمان حال، در بوستون ايالات متحده. نويسنده در کتاب چهل قاعده رو براي عشق مطرح مي کنه که هر کدوم از اونها يک سفر درونيه براي رسيدن به تعالي و رهايي و هستِ مطلق. شخصيت پردازي قوي و تکثر ديدگاه ها و نگرش آدم هاي قصه به مقوله ي عشق، زندگي و کمال به خوبي و با چفت و بست ادبي کنار هم قرار گرفته. اين رمان هرگز شما رو خسته و دلزده نميکنه و حتي لحظه اي از نفس نمي افته. به همه ي اينها ترجمه ي کم نظير "ارسلان فصيحي" رو هم اضافه کنيد، مشخصا مترجم در ترجمه ي کتاب ادبيات خودش رو زياد دخالت داده و نتيجه، يک اثر باشکوه، مالامال از عشق شده. خوندن اين کتاب رو به سانتيمانتاليست ها و خصوصا نسوان پيشنهاد ميدم، قطعا از بهترين کتاب هايي ميشه که تا به امروز خونديد. اين هم بخش هايي از کتاب که براتون تايپ کردم، حتي دوباره خوندن سطرهاي کتاب موقع تايپ هم حس خوبي بهم ميده: اگر يکي را که دوستش داري از دست بدهي، بخشي از وجودت همراه با او از دست مي رود. مانند خانه اي متروکه اسير تنهايي اي تلخ مي شوي؛ ناقص مي ماني. خلاء محبوبِ از دست رفته را همچون رازي در درونت حفظ مي کني. چنان زخمي است که با گذشت زمان، هر قدر هم طولاني، باز تسکين نمي يابد. چنان زخمي است که حتي زماني که خوب شود، باز خون چکان است. گمان مي کني ديگر هيچ گاه نخواهي خنديد، سبک نخواهي شد. زندگي ات به کورمال کورمال رفتن در تاريکي شبيه مي شود؛ بي آنکه پيش رويت را ببيني، بي آنکه جهت را بداني، فقط زمان حال را نجات مي دهي... شمع دلت خاموش شده، در شب ظلمات مانده اي ...... وقت سحر بود. همان هنگام که نور خورشيد تاريکي را مي شکافت، کلمه ها از دهانم ريخت. بي آنکه خود بخواهم، بي آنکه بدانم چه مي سرايم و چرا مي سرايم، آن روز صبح نفسم شعر شده بود. و از آن لحظه به بعد بيت ها با فواصلي معين مي آمدند و مي آيند. شعرها مثل دسته ي پرندگان مهاجر که دنبال چشمه اي براي استراحت مي گردند، در يک لحظه از راه مي رسند، احاطه ام مي کنند، هم آواز مي خوانند و بعد پر مي زنند و مي روند.... زندگيمان دور دائم است. خواه به قدر کوهي کلان، خواه به قدر کاهي خرد، هر دشواري اي که بر ما وارد مي شود، هر ناراحتي اي که مي کشيم در نقش کلي جايي و کارکردي دارد. مبارزه کردن شرط انسان بودن است. مگر نمي گويد کساني که در راه ما مجاهدت کنند، به راه هاي خويش هدايتشان مي کنيم؟ اگر در راه گذار از نفست، در راه يکي و برابر ديدنِ همه، در راه دوست داشتن آفريده به خاطر آفريدگار، قدمي هر چند کوچک برداري، مطمئنا پاداشش را مي گيري. اگر به وجود نظام الهي باور داشته باشيم، مي دانيم که تصادف در اين نظام جايي ندارد.... پشت هر جزء کوچک کائنات نظمي هست. نظام کامل عشق ! من، کيميا دختر خوانده ي مولانا، شانزده روز پس از آن که با لباس حرير و شال اطلسي و گيسوي عطرآگين و صورت بزک کرده اتاق شمس را زيارت کردم، در رود خروشان نيستي غوطه ور شدم. آن طور که دلم مي خواست در آن جا شنا کردم، شنا کردم، جاري شدم. و آن هنگام فهميدم که قرائت چهارم قرآن چنين چيزي بايد باشد : ابديت، بي کرانگي، گستردگي و گشادي ... به ظاهر هيچ شدن، اما همه چيز شدن.. به ظاهر سبک شدن، اما عميق شدن.... قاعده ي سي و سوم: در اين دنيا همه مي کوشند چيزي شوند، تو "هيچ" شو. مقصدت فنا باشد. انسان بايد مثل گلدان باشد.همان طور که در گلدان نه شکل ظاهر، بلکه خلاء درون مهم است، در انسان نيز نه ظن منيّت، بلکه معرفت هيچ بودن اهميت دارد. از دوستهايم هم حرف هاي مشابهي مي شنوم. مي گويند: صورتت برق مي زند. پيش متخصص پوست رفته اي؟ در صورتي که هيچ کار خاصي نکرده ام. جز فکر کردن به تو. اما هر وقت که غرق فکرشوم و به تو فکر کنم، يادم مي افتد که ما هنوز همديگر را نديده ايم. و آن وقت است که به حقيقت مي رسم. حقيقتي که بايد بپذيرم اين است: تو را، بي آنکه ديده باشمت، دوست دارم... به هر حال تصميمم براي نوشتن اين نامه ربطي به ملت عشق ندارد.چيزي که به نوشتن سوقم داد ، ارتباطي است که بين ما وجود دارد و من نتوانسته ام اسمي رويش بگذارم. ماجرايي که اوايل به نظرم مکاتبه اي ساده مي رسيد، از آنچه فکر مي کردم جدي تر شده. ابتدا عاشق حکايت هايي شدم که تعريف مي کردي ، بعد يکدفعه ديدم که دوستت دارم... گفته بودم که.اين نامه را بايد فوري بفرستم. وگرنه پاره اش مي کنم و دور مي ريزم... قاعده ي چهلم: عمري که بي عشق بگذرد، بيهوده گذشته.نپرس که آيا بايد در پي عشق الهي باشم يا عشق مجازي، عشق زميني يا عشق آسماني، يا عشق جسماني؟ از تفاوت ها تفاوت مي زايد.حال آنکه به هيچ متمم و صفتي نياز ندارد عشق. خود به تنهايي دنيايي است عشق. يا در ميانش هستي، در آتشش، يا بيرونش هستي، در حسرتش... |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول بدمـائكــم ننـتـصــــر نوشته:اگر يکي را که دوستش داري از دست بدهي، بخشي از وجودت همراه با او از دست مي رود. مانند خانه اي متروکه اسير تنهايي اي تلخ مي شوي؛ ناقص مي ماني. خلاء محبوبِ از دست رفته را همچون رازي در درونت حفظ مي کني. چنان زخمي است که با گذشت زمان، هر قدر هم طولاني، باز تسکين نمي يابد. چنان زخمي است که حتي زماني که خوب شود، باز خون چکان است. گمان مي کني ديگر هيچ گاه نخواهي خنديد، سبک نخواهي شد. زندگي ات به کورمال کورمال رفتن در تاريکي شبيه مي شود؛ بي آنکه پيش رويت را ببيني، بي آنکه جهت را بداني، فقط زمان حال را نجات مي دهي... شمع دلت خاموش شده، در شب ظلمات مانده اي ...... نفرین بر عشق... |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول بدمـائكــم ننـتـصــــر نوشته:امشب "ملت عشق" رو تموم کردم، رماني به قلم اليف شافاک(شفق) نويسنده ي فرانسوي-ترکي که آثارش رو معتبرترين انتشاراتي هاي دنيا منتشر کردن و همين کتابش پرفروش ترين کتاب تاريخ ترکيه است و بيش از 500 بار در دنيا تجديد چاپ شده. از اون دست رمان هايي هست که قبل از مرگ حتما بايد بخونيد. قطعا شافاک از بهترين مولانا شناس ها و شمس شناس هاييه که ديدم، به دليل تسلط تاريخي و شناخت عميقش از عشق و عرفان. خط به خط اين کتاب انباشته از انديشه و عشقه، واقعا انتخاب بخش هايي از کتاب براي اين ارسال کار سختي بود، از هيچ برگ کتاب نميشه به آسوني گذشت. وقتي شروع به خوندن کتاب مي کنيد، دوست داريد زودتر به انتها برسيد و سرنوشت شخصيت ها رو بدونید و وقتي به انتهاي کتاب مي رسيد دوست نداريد حرکت دوّارِ عشقِ شخصيت ها رو تموم شده بدونيد، نمي خواييد اين سير و سلوک به انتها برسه،دوست داريد اين عشق رو تا ابد در ذهن و قلبتون زنده نگه داريد. چه عشق شمس و مولانا، چه عشق الـلا و عزيز... داستان عارفانه و عاشقانه ي رمان همزمان و به موازات هم قصه ي دو عشق زميني و آسماني رو روايت ميکنه، يکي در ادوار بسيار دور در قونيه و يکي در زمان حال، در بوستون ايالات متحده. نويسنده در کتاب چهل قاعده رو براي عشق مطرح مي کنه که هر کدوم از اونها يک سفر درونيه براي رسيدن به تعالي و رهايي و هستِ مطلق. شخصيت پردازي قوي و تکثر ديدگاه ها و نگرش آدم هاي قصه به مقوله ي عشق، زندگي و کمال به خوبي و با چفت و بست ادبي کنار هم قرار گرفته. اين رمان هرگز شما رو خسته و دلزده نميکنه و حتي لحظه اي از نفس نمي افته. به همه ي اينها ترجمه ي کم نظير "ارسلان فصيحي" رو هم اضافه کنيد، مشخصا مترجم در ترجمه ي کتاب ادبيات خودش رو زياد دخالت داده و نتيجه، يک اثر باشکوه، مالامال از عشق شده. خوندن اين کتاب رو به سانتيمانتاليست ها و خصوصا نسوان پيشنهاد ميدم، قطعا از بهترين کتاب هايي ميشه که تا به امروز خونديد. اين هم بخش هايي از کتاب که براتون تايپ کردم، حتي دوباره خوندن سطرهاي کتاب موقع تايپ هم حس خوبي بهم ميده: اگر يکي را که دوستش داري از دست بدهي، بخشي از وجودت همراه با او از دست مي رود. مانند خانه اي متروکه اسير تنهايي اي تلخ مي شوي؛ ناقص مي ماني. خلاء محبوبِ از دست رفته را همچون رازي در درونت حفظ مي کني. چنان زخمي است که با گذشت زمان، هر قدر هم طولاني، باز تسکين نمي يابد. چنان زخمي است که حتي زماني که خوب شود، باز خون چکان است. گمان مي کني ديگر هيچ گاه نخواهي خنديد، سبک نخواهي شد. زندگي ات به کورمال کورمال رفتن در تاريکي شبيه مي شود؛ بي آنکه پيش رويت را ببيني، بي آنکه جهت را بداني، فقط زمان حال را نجات مي دهي... شمع دلت خاموش شده، در شب ظلمات مانده اي ...... وقت سحر بود. همان هنگام که نور خورشيد تاريکي را مي شکافت، کلمه ها از دهانم ريخت. بي آنکه خود بخواهم، بي آنکه بدانم چه مي سرايم و چرا مي سرايم، آن روز صبح نفسم شعر شده بود. و از آن لحظه به بعد بيت ها با فواصلي معين مي آمدند و مي آيند. شعرها مثل دسته ي پرندگان مهاجر که دنبال چشمه اي براي استراحت مي گردند، در يک لحظه از راه مي رسند، احاطه ام مي کنند، هم آواز مي خوانند و بعد پر مي زنند و مي روند.... زندگيمان دور دائم است. خواه به قدر کوهي کلان، خواه به قدر کاهي خرد، هر دشواري اي که بر ما وارد مي شود، هر ناراحتي اي که مي کشيم در نقش کلي جايي و کارکردي دارد. مبارزه کردن شرط انسان بودن است. مگر نمي گويد کساني که در راه ما مجاهدت کنند، به راه هاي خويش هدايتشان مي کنيم؟ اگر در راه گذار از نفست، در راه يکي و برابر ديدنِ همه، در راه دوست داشتن آفريده به خاطر آفريدگار، قدمي هر چند کوچک برداري، مطمئنا پاداشش را مي گيري. اگر به وجود نظام الهي باور داشته باشيم، مي دانيم که تصادف در اين نظام جايي ندارد.... پشت هر جزء کوچک کائنات نظمي هست. نظام کامل عشق ! من، کيميا دختر خوانده ي مولانا، شانزده روز پس از آن که با لباس حرير و شال اطلسي و گيسوي عطرآگين و صورت بزک کرده اتاق شمس را زيارت کردم، در رود خروشان نيستي غوطه ور شدم. آن طور که دلم مي خواست در آن جا شنا کردم، شنا کردم، جاري شدم. و آن هنگام فهميدم که قرائت چهارم قرآن چنين چيزي بايد باشد : ابديت، بي کرانگي، گستردگي و گشادي ... به ظاهر هيچ شدن، اما همه چيز شدن.. به ظاهر سبک شدن، اما عميق شدن.... قاعده ي سي و سوم: در اين دنيا همه مي کوشند چيزي شوند، تو "هيچ" شو. مقصدت فنا باشد. انسان بايد مثل گلدان باشد.همان طور که در گلدان نه شکل ظاهر، بلکه خلاء درون مهم است، در انسان نيز نه ظن منيّت، بلکه معرفت هيچ بودن اهميت دارد. از دوستهايم هم حرف هاي مشابهي مي شنوم. مي گويند: صورتت برق مي زند. پيش متخصص پوست رفته اي؟ در صورتي که هيچ کار خاصي نکرده ام. جز فکر کردن به تو. اما هر وقت که غرق فکرشوم و به تو فکر کنم، يادم مي افتد که ما هنوز همديگر را نديده ايم. و آن وقت است که به حقيقت مي رسم. حقيقتي که بايد بپذيرم اين است: تو را، بي آنکه ديده باشمت، دوست دارم... به هر حال تصميمم براي نوشتن اين نامه ربطي به ملت عشق ندارد.چيزي که به نوشتن سوقم داد ، ارتباطي است که بين ما وجود دارد و من نتوانسته ام اسمي رويش بگذارم. ماجرايي که اوايل به نظرم مکاتبه اي ساده مي رسيد، از آنچه فکر مي کردم جدي تر شده. ابتدا عاشق حکايت هايي شدم که تعريف مي کردي ، بعد يکدفعه ديدم که دوستت دارم... گفته بودم که.اين نامه را بايد فوري بفرستم. وگرنه پاره اش مي کنم و دور مي ريزم... قاعده ي چهلم: عمري که بي عشق بگذرد، بيهوده گذشته.نپرس که آيا بايد در پي عشق الهي باشم يا عشق مجازي، عشق زميني يا عشق آسماني، يا عشق جسماني؟ از تفاوت ها تفاوت مي زايد.حال آنکه به هيچ متمم و صفتي نياز ندارد عشق. خود به تنهايي دنيايي است عشق. يا در ميانش هستي، در آتشش، يا بيرونش هستي، در حسرتش... |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: H7091M
پیام:
۸,۹۹۴
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۸
از: تهران
طرفدار:
- پدری گاوی یامال - مسی ریوالدو ، رونالدینهو، پویول ، ژاوی، اینیستا، آلوز - استقلال - اسپانیا و فرانسه - سامان قدوس - گواردیولا ، فرگوسن ، کلوپ - فرهاد مجیدی گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Montazer_59 نوشته:
|
||
... | |||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: RAMONA
نام تیم: آژاکس
پیام:
۱۲,۷۱۷
عضویت از: ۳۰ بهمن ۱۳۹۰
از: همين حوالى...
طرفدار:
- همه ی بازیکنای بارسا + فابرگاس - استقلال♥ - اسپانیا - خسرو حیدری - گواردیولا و انریکه گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مدیران گالری - ناظرين انجمن - شورای نخبگان سایت - مدیران نظرات |
|
||
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد |
|||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: RAMONA
نام تیم: آژاکس
پیام:
۱۲,۷۱۷
عضویت از: ۳۰ بهمن ۱۳۹۰
از: همين حوالى...
طرفدار:
- همه ی بازیکنای بارسا + فابرگاس - استقلال♥ - اسپانیا - خسرو حیدری - گواردیولا و انریکه گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مدیران گالری - ناظرين انجمن - شورای نخبگان سایت - مدیران نظرات |
عجب برفيه |
||
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد |
|||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول ريـפـانـہ نوشته:عجب برفيه اینجا هم. برف عالیه. با اینکه زحمت داره - به خصوص سرسره بازی صبح - ولی واقعا عالیه! |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۸ بهمن ۱۳۹۵
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |