در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: amin.messi.10
پیام:
۶۷۷
عضویت از: ۱۱ فروردین ۱۳۹۰
از: تبریز
طرفدار:
- مسی - کرایوف - اسپانیا.آرژانتین - هیچکدام - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول yeganeh نوشته:فرمان دادم بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بسپارند تا اجزا بدنم ذرات خاک ایران را تشکیل دهد(کورش کبیر) بچه ها دیروز یعنی هفت تیر تولد کورش بزرگ بود.تولد پدر ایران زمین رو به همه ی ایرانیا تبریک میگم. . واقعا فرد بزرگی بود که رفت و مانند او نیومد دگر... |
||
بر اساس بررسی پزشکان خون من قرمز نیست بلکه ابی و اناری است. | |||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: persianfan
پیام:
۳۱۰
عضویت از: ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
از: Esfahan
طرفدار:
- cesc fabregas - Spain - Ali Karimi - Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول واقعا فرد بزرگی بود که رفت و مانند او نیومد دگر... واقعا هم مانند او دیگر نیومد. یه جا این مطلبو خوندم.خیلی جالبه. استرابون كه با اسكندر به ايران آمد و مقبره كوروش را ديد گفت: اسكندر بعد از اينكه مقابل مقبره رسيد همانطور كه در معبد خدايان يوناني رعايت احترام ميكرد مراسم احترام را بجا آورد و به كساني كه اطرافش بودند گفت: "اين كسي است كه بزرگترين پادشاه جهان بود و اميدوارم خدايان به من توفيق دهند كه مثل او شوم" |
||
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با ذلت و خواری پی شبنم نمیگردم |
|||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: San.Andres
پیام:
۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول "اين كسي است كه بزرگترين پادشاه جهان بود و اميدوارم خدايان به من توفيق دهند كه مثل او شوم"من واقعا خوشحالم که روز تولدم با کوروش کبیر تو یه روزه!واااااااااای!من فکر میکردم خیلی بدشانسم چون هرسال تولدم تو روز شهادت شهید بهشتی بود!امسال که شهادت امام موسی کاظمم بود!ولی وقتی فهمیدم که تولدم با کوروش تو یه روزه خیلی خیلی خیلی خوشحالم که 7 تیر به دنیا اومدم!خیلی ممنون از کسی که این مطلب رو بهم گفت!بهترین روحیه برای کنکورم همینه! |
||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: persianfan
پیام:
۳۱۰
عضویت از: ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
از: Esfahan
طرفدار:
- cesc fabregas - Spain - Ali Karimi - Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول خیلی ممنون از کسی که این مطلب رو بهم گفت!خواهش میکنم. بچه ها اینم منشورکوروش بزرگ به شعره.خیلی قشنگه.امیدوارم خوشتون بیاد. جهان در سیاهی فرو رفته بود، به بهبود گیتی امیدی نبود نه شایسته بودی شهنشاه مرد، رسوم نیاکان فراموش کرد بناکرد معبد به شلاق و زور، نه چون ما برای خداوند نور پی کار ناخوب دیوان گرفت، خلاف نیاکان به قربان گرفت نکرده اراده به خوبی مهر، در اویخت با خالق این سپهر در آواز مردم به جایی رسید، که کس را نبودی به فردا، امید به درگاه مردوک یزدان پاک، نهادند بابل همه سر به خاک شده روزمان بدتراز روزپیش، ستمهای شاهست هر روز بیش خداوند گیتی و هفت آسمان، ز رحمت نظرکرد بر حالشان برآن شد که مردی بس دادگر، به شاهی گمارد در این بوم وبر چنین خواست مردوک تا درجهان، به شاهی رسد کورش مهربان سراسرزمینهای گوتی وماد، به کوروش شه راست کردارداد منم کوروش وپادشاه جهان، به شاهی من شا دما ن مردمان منم شاه گیتی شه داد گر، نیاکان من شاه بود و پدر روان شد سپاهم چو سیلاب ورود، به بابل که در رنج وآزار بود براین بود مردوک پروردگار، که پیروز گردم دراین کارزار سرانجام بی جنگ و خون ریختن، به بابل درآمد ،سپاهی زمن رها کردم این سرزمین را زمرگ، هم امید دادم همی ساز وبرگ به بابل چو وارد شدم بی نبرد، سپاه من آزار مردم نکرد اراده است اینگونه مردوک را، که دلهای بابل بخواهد مرا مرا غم فزون آمد از رنجشان، ز شادی ندیدم در آنها نشان نبونید را مردمان برده بود، به مردم چو بیدادها کرده بود من این برده داری برانداختم، به کار ستمدیده پرداختم کسی را نباشد به کس برتری، برابر بود مسگرولشکری پرستش به فرمانم آزاد شد، معابد دگر باره آباد شد به دستور من صلح شد برقرار، که بیزار بودم من از کارزار به گیتی هر آن کس نشیند به تخت، از او دارد این را نه از کار بخت میان دو دریا در این سرزمین، خراجم دهد شاه و چادر نشین ز نو ساختم شهر ویرانه را، سپس خانه دادم به آواره ها نبونید بس پیکر ایزدان، به این شهر آورده از هر مکان به جای خودش برده ام هر کدام، که دارند هر یک به جایی مقام ز درگاه مردوک عمری دراز، بخواهند این ایزدانم به راز مرا در جهان هدیه آرامش است، به گیتی شکوفایی دانش است غم مردمم رنج و شادی نکوست، مرا شادی مردمان آرزوست چو روزی مرا عمر پایان رسید، زمانی که جانم ز تن پر کشید نه تابوت باید مرا بر بدن، نه با مومیایی کنیدم کفن که هر بند این پیکرم بعد از این، شود جزئی از خاک ایران زمین |
||
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با ذلت و خواری پی شبنم نمیگردم |
|||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: San.Andres
پیام:
۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول جهان در سیاهی فرو رفته بود، به بهبود گیتی امیدی نبودنه شایسته بودی شهنشاه مرد، رسوم نیاکان فراموش کرد بناکرد معبد به شلاق و زور، نه چون ما برای خداوند نور پی کار ناخوب دیوان گرفت، خلاف نیاکان به قربان گرفت نکرده اراده به خوبی مهر، در اویخت با خالق این سپهر در آواز مردم به جایی رسید، که کس را نبودی به فردا، امید به درگاه مردوک یزدان پاک، نهادند بابل همه سر به خاک شده روزمان بدتراز روزپیش، ستمهای شاهست هر روز بیش خداوند گیتی و هفت آسمان، ز رحمت نظرکرد بر حالشان برآن شد که مردی بس دادگر، به شاهی گمارد در این بوم وبر چنین خواست مردوک تا درجهان، به شاهی رسد کورش مهربان سراسرزمینهای گوتی وماد، به کوروش شه راست کردارداد منم کوروش وپادشاه جهان، به شاهی من شا دما ن مردمان منم شاه گیتی شه داد گر، نیاکان من شاه بود و پدر روان شد سپاهم چو سیلاب ورود، به بابل که در رنج وآزار بود براین بود مردوک پروردگار، که پیروز گردم دراین کارزار سرانجام بی جنگ و خون ریختن، به بابل درآمد ،سپاهی زمن رها کردم این سرزمین را زمرگ، هم امید دادم همی ساز وبرگ به بابل چو وارد شدم بی نبرد، سپاه من آزار مردم نکرد اراده است اینگونه مردوک را، که دلهای بابل بخواهد مرا مرا غم فزون آمد از رنجشان، ز شادی ندیدم در آنها نشان نبونید را مردمان برده بود، به مردم چو بیدادها کرده بود من این برده داری برانداختم، به کار ستمدیده پرداختم کسی را نباشد به کس برتری، برابر بود مسگرولشکری پرستش به فرمانم آزاد شد، معابد دگر باره آباد شد به دستور من صلح شد برقرار، که بیزار بودم من از کارزار به گیتی هر آن کس نشیند به تخت، از او دارد این را نه از کار بخت میان دو دریا در این سرزمین، خراجم دهد شاه و چادر نشین ز نو ساختم شهر ویرانه را، سپس خانه دادم به آواره ها نبونید بس پیکر ایزدان، به این شهر آورده از هر مکان به جای خودش برده ام هر کدام، که دارند هر یک به جایی مقام ز درگاه مردوک عمری دراز، بخواهند این ایزدانم به راز مرا در جهان هدیه آرامش است، به گیتی شکوفایی دانش است غم مردمم رنج و شادی نکوست، مرا شادی مردمان آرزوست چو روزی مرا عمر پایان رسید، زمانی که جانم ز تن پر کشید نه تابوت باید مرا بر بدن، نه با مومیایی کنیدم کفن که هر بند این پیکرم بعد از این، شود جزئی از خاک ایران زمین خیلی قشنگ بود میشه منبعشم بگین؟؟؟ |
||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
|
منم یه جمله از کوروش کبیر بگم... بیادتان می اورم تا همیشه بدانید که زیبا ترین منش آدمی محبت اوست.. پس محبت کنید چه به دوست چه به دشمن.. که دوست را بزرگ کند و دشمن را دوست.. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: persianfan
پیام:
۳۱۰
عضویت از: ۲۷ اسفند ۱۳۸۹
از: Esfahan
طرفدار:
- cesc fabregas - Spain - Ali Karimi - Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
خیلی قشنگ بود میشه منبعشم بگین؟؟؟
من اینو از اینجا برداشتم: مشاهده لینک |
||
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با ذلت و خواری پی شبنم نمیگردم |
|||
۸ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: ghasem**
پیام:
۸۸۳
عضویت از: ۳۰ شهریور ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی و پیکه - ربرتو باجو(هرچند تو بارسا نبود اما...) - پرسپولیس - اسپانیا و ایتالیا - بازیکون دوس داشتنی نداریم - گواردیولا و رایکارد - احمد رضا عابد زاده گروه:
- كاربران بلاک شده |
کوروش بزرگ کوروش، ملقب به کوروش بزرگ یا کوروش کبیر (به پارسی باستان: KUURUUSHA) همچنین معروف به کوروش دوم، نخستین پادشاه و بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی بود. کوروش به مدت سی سال، از سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر ایران سلطنت کرد.[۲] دربارهٔ کوروش تمام مورخین توافق دارند که شاهی بود با عزم، عاقل و رئوف که در موارد مشکل به عقل بیش از قوه متوسل میشد و برخلاف پادشاهان آشور و بابل، با مردم مغلوب رئوف و مهربان بود.[۳] جنگ و بوی خون او را برخلاف فاتحان دیگر مغرور نکرد و رفتار او با پادشاهان مغلوب لیدیه و بابل سیاست تسامح او را بخوبی نشان میدهد.[۴] با پادشاهان مغلوب به اندازهای مهربانی میکرد که آنها دوست کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری مینمودند. با مذهب و معتقدات مردم کاری نداشت بلکه برای جذب قلوب ملل آداب مذهبی آنها را محترم میداشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط او در میآمدند، هیچگاه معرض قتل و غارت واقع نمیشدند. [۵] آنچه درباب وی برای مورخ جای تردید ندارد، قطعاً این است که لیاقت نظامی و سیاسی فوقالعاده در وجود او، با چنان انسانیت و مروتی در آمیخته بود که در تاریخ پادشاهان شرقی پدیدهای بهکلی تازه به شمار میآمد.[۶] کوروش از ذکر عناوین و القاب احتراز داشت، در کتیبههایی که از او مانده، این عبارت ساده خوانده میشود، من کوروش شاه هخامنشی هستم. حال آنکه شاهان دیگر خود را خدا میخواندند.[۷] ایرانیان کوروش را پدر[۸] و یونانیان او را سرور و قانونگذار مینامیدند[۹] و به وی به چشم یک فرمانروای آرمانی مینگریستند.[۱۰] یهودیان این پادشاه را، به منزله مسیح پروردگار به شمار میآوردند،[۱۱] ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک میدانستند.[۱۲] تبار کوروش بزرگ تبار کوروش از جانب پدرش به پارسها میرسد که برای چند نسل بر انشان (انزان) و عیلام (شمال خوزستان کنونی)، حکومت کرده بودند. کوروش دربارهٔ خاندانش، بر سفالینهٔ استوانهای شکلی، محل حکومت آنها را نقش کردهاست. اینکه چه وقایعی روی داده که پارسها عیلام را تسخیر نموده و شاخهای از سلسلهٔ هخامنشی را در آنجا برقرار کردهاند، معلوم نیست. احتمال میرود که پس از آنکه آشور بنی پال در سال ۶۴۵ پیش از میلاد، دولت عیلام را منقرض کرد، پارسها از فرصتی که در اثر جنگ بین آشور و ماد بدست آمده بود، استفاده کرده، پادشاهی جدیدی را در انشان تأسیس کردهباشند.[۱۳] هخامنش سر سلسلهٔ این دودمان است که در حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد، میزیستهاست. پس از مرگ او، فرزندش چا ایش پیش به حکومت پارس و انشان (انزان) رسید. بعد از فوت او سلسلهٔ هخامنشی دوشاخه شده و کوروش یکم شاه انشان و عیلام و آریارامن شاه پارس شد. سپس پسران هر کدام، به ترتیب کمبوجیه یکم شاه انشان و عیلام و ارسام شاه پارس، بعد از آنها حکومت کردند.[۱۴] کمبوجیه یکم با شاهدخت ماندانا، دختر ایشتوویگو (آژی دهاک یا آستیاگ) پادشاه ماد، ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود. داریوش بزرگ در کتیبه بیستون نیز این مطلب را تأیید میکند، زیرا شاه مزبور میگوید، من نهمین شاه از سلسلهٔ دوگانهٔ هخامنشی هستم. (با حذف ویشتاسپ چون پدر داریوش بزرگ به عنوان شاه حکمرانی نکردهاست.)[۱ زادگاه و افسانه ی تولد کوروش کبیر تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت، گزنفون وکتسیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانه میباشد. تاریخنویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و حسن پیرنیا و پرسی سایکس، افسانه زایش کوروش بزرگ را از هرودوت برگرفتهاند. فرزندادن همسر کوروش بزرگ کاساندان بود. کوروش کاساندان را بسیار دوست میداشت و پس از مرگش در سراسر امپراتوری کوروش، مراسم سوگواری برپاکردند. پس از مرگ کوروش، فرزند ارشد او کمبوجیه دوم به سلطنت رسید. نام پسر کوچکتر کوروش بردیا بود. کوروش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نامهای آتوسا (به اوستایی هئوتسه به معنی خوش اندام)، رکسانا (روشنک یا به اوستایی رئوخشنه) و آرتیستونه (آرتوستونه) بود.[۱۶] آتوسا بعدها با داریوش بزرگ ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد.[۱۷] غلبه بر مادها پدران کوروش که از چند نسل قبل از وی در انشان پادشاه بودند، در طلوع قدرت ماد نسبت به پادشاه آن قوم اظهار تبعیت میکردند. کوروش وقتی در سال ۵۵۹ پیش از میلاد در انشان به سلطنت نشست، خیلی زود ضعف و انحطاط دولت ایشتوویگو (آستیاگ یا آژیدهاک) را دریافت و همین نکته او را به فکر توسعهٔ قدرت و خیال کسب استقلال انداخت. وجود نارضایتیهای بسیار در طبقات مختلف، اعلام این طغیان را برای کوروش ممکن کرد. طوایف پارس و متحدان آنها که از طرز فرمانروایی پادشاه ماد ناراضی بودند، بزودی با کوروش همدست شدند. در سال ۵۵۰ پیش از میلاد با قوت یافتن کوروش، ضرورت سرکوبی او قطعیتر گشت اما لشکری هم که خود ایشتوویگو جهت دفع او آورد، در نزدیک پاسارگاد بر پادشاه خود شورید و او را تسلیم کوروش کرد.[۱۸] نابونید پادشاه بابل در لوحههای بدست آمده، این واقعه را اینطور نوشتهاست، ایشتوویگو قشونی جمع کرده به جنگ کوروش رفت ولیکن قشون او یاغی شده و شاه را گرفته، تسلیم کوروش نمود. پس از آن کوروش همدان را تسخیر کرد و طلا و نقره و ثروت زیادی بدست او آمد و تمام این غنائم را به انشان برد.[۱۹] پیوستن نیروهای ماد به کوروش نشان میدهد که جنگجویان ماد کوروش را همچون بیگانهای تلقی نمیکردند و بخاطر انتساب وی از طریق مادرش ماندانا به خاندان ماد، سلطنت پادشاهی ماد را بنوعی حق و میراث او میدیدهاند. کوروش بعد از اسارت ایشتوویگو، با پدربزرگ خود با احترام رفتار کرده و حتی او را، در دنبال تسخیر سارد، بر لشکری که سواحل آسیای صغیر را مسخر کرد، فرماندهی داد.[۲۰] اتحاد 3 دولت لیدی بابل مصر تسخیر ماد باعث تشویش دول همجوار و غیر همجوار گردید. سه دولت نامی آنزمان یعنی لیدی، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانهای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لیدی، نابونید، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند.[۲۱] تسخیرامپراتوری لیدی و آسیای صغیر پادشاه لیدی، کرزوس بود. خواهر وی آریه نیس، با آستیاگ ازدواج کرده و ملکهٔ مادها بود. کرزوس علاقهٔ فراوانی به توسعهٔ قلمرو خود داشت ولی دو سبب خاص او را در هجوم به کوروش تشویق میکرد، یکی به واسطهٔ اعتمادی بود که به نظر پیشگویان معبد، جهت پیروزی خود داشت و دیگری آنکه میخواست انتقام شوهر خواهر خود، آستیاگ را از کوروش بگیرد.[۲۲] پس از سقوط دولت بزرگ ماد، کرزوس در اندیشه فرو رفت که باید به جنگ تدافعی اکتفا کند یا به کوروش حمله برد، بالاخره بعد از مشورت با غیبگوها تصمیم به حمله گرفتهشد و بنای تجهیزات را گذارده و با اسپارت داخل مذاکره شد و موافقت آنها را جلب کرد. دولت بابل و مصر نیز چون از بزرگ شدن پارس سخت بیمناک بودند، مشغول به تجهیز کردن خود و آمادگی برای جنگ نمودند. سرانجام در سال ۵۴۹ پیش از میلاد، پادشاه لیدی به ایران حمله برده و ارتفاعات کاپادوکیه را که در قدیم پایتخت دولت قوی هیتیها بود، اشغال کرد. در پائیز آن سال جنگ سختی مابین لشکر لیدی و پارس روی داد. پادشاه لیدی به تصور اینکه پارسها جرئت تجاوز را در موقع زمستان، بخاک لیدی نخواهند داشت، قشون خود را مرخص کرد با این نیت که سال بعد قشون متحدین بابل و مصر هم خواهند رسید و کار پارس را خاتمه خواهند داد لیکن قشون ایران که تازه نفس و جوان بودند و تازه لذت فتوحات را کشیده بودند، از سرمای زمستان باکی نداشته تا سارد پایتخت لیدی پیش روی کردند و شاه لیدی، کرزوس مجبور شد، در نزدیکی پایتخت با آنها نبرد کند. دولت اسپارت که متحد لیدی بود، نتوانست به موقع قشونی برای کمک به لیدی بفرستد و در نهایت پایتخت لیدی سارد، به تصرف قشون ایران درآمد. قبل از سقوط سارد کوروش به یونانیها تکلیف کردهبود که با او متحد شوند ولی آنها نپذیرفتند بنابراین پس از تسخیر لیدی دست کوروش باز بود که کار مستعمرات یونانی در آسیای صغیر را یکسره کند. در سال ۵۴۵ پیش از میلاد کوروش توانست، تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد.[۲۳] تسخیر بابل نو گرفتن بابل کار بسیار مشکلی بود زیرا استحکام برج و بارههای این شهر مشهور بود. با وجود این در بهار ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش قصد تسخیر آن را نمود و از دجله عبور کرد. در بابل بعد از بخت النصر سه نفر پادشاهی کردند تا اینکه روحانیون تاجری به نام نبونعید بر تخت نشست. راجع به تسخیر بابل دو روایت موجود است: یکی از هرودوت و اسیران یهودی در بابل و دیگری مبنی بر اطلاعاتی که از کاوشهای باستانشناسی در بابل و تحقیقات پیرامون آن بدست آمدهاست. بنا بر روایت هردوت، تسخیر بابل از اینگونه بودهاست که پادشاه بابل در نزدیکی آن شهر با لشگر ایران جنگ کرد و شکست خورد و با عدهٔ زیادی از لشگر خود به داخل بابل پناه برد. گرفتن شهر با حمله محال بود و با محاصره هم خیلی طول میکشید زیرا بابلیها در اراضی وسیعی که در درون شهر بابل بود، کشت و زرع میکردند و به اندازهٔ کافی آذوقه داشتند، بنابراین کوروش دستور دارد مسیر رودخانهٔ فرات را عوض کنند. پس مجرای قدیم خشک شد و لشگر کوروش از آن راه وارد بابل شد و به این ترتیب بدون جنگ بابل در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به تصرف لشگر کوروش درآمد. اما برابر اسنادی که از کاوشهای باستانشناسی بابل به دست آمده، تسخیر بابل به علت خیانت سرداران بابلی بودهاست. نبونعید مجسمه رب النوع اور را به بابل آورده، پیروان بل مردوک رب النوع بابلیها را از خود رنجاند. اینها با کوروش همدست شدند و او وقتی که رود دیاله (رود سیروان) و دجله نسبتاً کم آب بود، مسیر این دو رود را عوض کردند و از این طریق به داخل شهر وارد شدند. بنا بر هر دو روایت کوروش در معبد بزرگ بابل بر طبق مراسم مذهبی بابلیها تاجگذاری کرد و احترام زیادی به مذهب بابلی قائل بود.[۲۴ آزادسازی اسیران یهودی در بابل س از تسخیر بابل تمامی سرزمینهایی که مطیع آن بودند به اطاعت کوروش درآمدند. از آن جمله میتوان فلسطین و شهرهای فینیقیه را نام برد. کوروش دستور آزادی تمامی اسیران یهودی در بابل را که توسط بخت النصر به بابل آورده شده بودند صادر کرده و اجازه داد که یهودیان به فلسطین مراجعت کرده و معابد قدیم خود را که خراب شده بود، تعمیر نمایند.[۲۵] لازم به تذکر است که نام کورش در کتاب مقدس عهد عتیق در نوزده آیه ذکر شده و در چند آیه مورد ستایش قرار گرفتهاست. در کتاب اشعیای نبی در باب ۴۵ آیهٔ اول کوروش را «مسیح» یعنی نجاتدهنده خوانده و چنین مینویسد: « خداوند به مسیح خود یعنی کوروش که دست او را گرفتم تا به حضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازهها دیگر بسته نشود، چنین میگوید که من پیش روی تو خواهم خرامید و مکانهای ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین را شکسته، پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزائن مخفی را به تو خواهم بخشید تا بدانی که من، یهوه، که تو را به اسمت خواندهام خدای اسرائیل میباشم. به خاطر بندهٔ خود یعقوب و برگزیدهٔ خویش اسرائیل، هنگامی که مرا نشناختی تو را به اسمت خواندهام و ملقب ساختم. من یهوه هستم و دیگری نیست و غیر از من خدایی نیست. من کمر تو را بستم، هنگامی که مرا نشناختی. تا از مشرق آفتاب و مغرب بدانند که سوای من احدی نیست. پدید آوردندهٔ نور و آفرینندهٔ ظلمت.(آیهٔ ۸) [۲۶] » در مورد رهایی قوم یهود از اسارت بابل، در کتاب دوم تواریخ ایام، باب ۳۶ آیات ۲۲ و ۲۳ چنین نوشته شدهاست: « خداوند روح کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را مرقوم داشت، کوروش پادشاه پارس چنین میفرماید. یهوه خدای آسمانها تمامی ممالک زمین را به من دادهاست و او مرا امر فرمود که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهود است، بنا نمایم.[۲۷] » مانند همین مضمون نیز در کتاب عزرا باب اول آیات اول تا چهارم آمدهاست. اشعیای نبی نیز در باب ۴۴ آیه ۲۸ چنین مینویسد: « (خدا) دربارهٔ کوروش میگوید: که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به انجام خواهد رسانید و (خدا) دربارهٔ اورشلیم میگوید بنا خواهد شد و دربارهٔ هیکل که بنیاد نو، نهاده خواهد گشت. [۲۸] » روایتهای مختلف دربارهٔ مرگ کوروش مرگ کورش در سال سیام سلطنت او در حدود سال ۵۲۹ پیش از میلاد اتفاق افتادهاست. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کوروش وجود دارد. هرودوت مینویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر مینماید نقل میکنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) قومی از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت میپرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانهای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور میکردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهمرییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دایی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. نخست عدهای از جنگاوران ماساگتها به رهبری سپارگاپیس فرزند ملکه، به دستهای از سربازان لشکر کوروش که از بقیه جدا افتادهبودند، حمله کرده و همه را به خاک هلاکت انداختند. بعد از آن پیروزی آنها بر سفرهٔ طعام بازمانده از لشکر کوروش نشسته و با اشتیاق فراوان انقدر خوردند و نوشیدند که مست و بیهوش شدند. پارسیان در این هنگام وقت را غنیمت شمرده بر سر آنها ریختند و سپارگاپیس را اسیر کردند. سپارگاپیس وقتی به هوش آمد و خود را اسیر دید، از کوروش استدعا کرد که غل و زنجیر از او بردارند. کوروش این تقاضا را اجابت کرد. وقتی دستان او آزاد شد، از شدت ننگ و عار خود را درجا کشت. بعد از جنگی بین دو سپاه درگرفت که از جهات شدت و خشونت در میان سایر اقوام سابقه نداشت و عاقبت ماساگتها غلبه کردند و خود کوروش نیز کشتهشد.[۲۹] بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آوردهاست که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شدهاست. از قول کتزیاس پزشک دربار هخامنشی آمدهاست که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیکها (به انگلیسی: Derbike) به او وارد آمدهبود، کشته شدهاست. آنها فیلهایشان را رها کردند، اسب کوروش رم کرده و کوروش بر زمین افتاد. یکی از سربازان هندی که با دربیکها متحد بودند، زوبینی به ران او انداختهاست و کوروش را به خیمهاش بردند و او در اثر این زخم بعد از سه روز درگذشتهاست. [۳۰] اینکه هر سه قوم یاد شده، در بالا از طوایف سکاها بودهاند، نشان میدهد که آخرین جنگهای کوروش با طوایف سکاها بودهاست اما بعید به نظر میرسد که وی در این جنگها کشته شدهباشد. مخصوصاً در روایت هرودوت بسیار بعید میرسد که باقیماندهٔ سپاه شکست خورده توانسته باشند، جسد بدون سر او را برای دفن به پاسارگاد بیاورند.[۳۱] بر طبق روایتهای گزنفون و استرابون این جنگها به کشته شدن کوروش منجر نشدهاست و وی به مرگ طبیعی وفات یافتهاست. در هر حال راجع به پایان کارش، هیچ روایتی را از روی قطع بر روایت دیگر، نمیتوان ترجیح داد.[۳۲] استرابون جغرافیدان معروف مینویسد، سنگی بر آرامگاه بود که بر روی آن نوشته شدهبود: « ای رهگذر! من کوروش پسر کمبوجیه هستم. من شاهنشاهی پارس را بنیاد گذاشتم و فرمانروای آسیا بودم. بر این گور رشک مبر.[۳۳] » منشور حقوق بشر کوروش استوانه کوروش بزرگ، یک استوانهٔ سفالین پخته شدهاست که در تاریخ ۱۸۷۸ میلادی، در پی کاوش در محوطهٔ باستانی بابِل، کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود را با اهالی بابِل، پس از پیروزی شرح دادهاست. این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به بسیاری از زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. نمونهٔ بدلی این استوانه، در مقر اصلی سازمان ملل، در شهر نیویورک نگهداری میشود. این منشور ارزشمند در شهریور ماه سال ۱۳۸۹ طی مراسمی رسمی از طرف موزه لندن به ایران قرض داده شد، که آن را برای بازدید عموم در موزهٔ ایران باستان در معرض نمایش قرار دادند و در تاریخ ۲۷ فروردین سال ۹۰ به لندن بازگردانده شد.[۳۴] ذوالقرنین درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، چندگانگی وجود دارد و این که به واقع ذوالقرنین چه کسی است به طور قطعی مشخص نشدهاست. کوروش سردودمان هخامنشی، داریوش بزرگ، خشایارشا و اسکندر مقدونی گزینههایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی، دربارهٔ آنها بررسیهایی انجام شدهاست. ابوالکلام آزاد با تفسیر آیات ۸۲ تا ۹۵ سوره کهف دلایل استواری آوردهاست که ذولقرنین موصوف، کوروش هخامنشی میباشد.[۳۵] شماری از فقههای معاصر شیعه نیز کوروش را «ذوالقرنین» میدانند. علامه طباطبایی، صانعی و مرتضی مطهری از معتقدان این نظر هستند.[۳۶] در کتاب تفسیر نمونه، نوشتهٔ ناصر مکارم شیرازی نوشتهشده، از آن جهت به کوروش، ذوالقرنین میگفتند که شرق و غرب مال او بود. البته این نظریه اشتباه چون در براساس اخرین کاووش ها مشخص شد که به این دلیل به کوروش ذولقرنین میگویند که 2 قرن برمردم پادشاهی کرده (در ان زمان هر 15 سال یک قرن حساب میشود) نماد کوروش مهمترین نماد منسوب به کوروش «انسان بالدار» است. این نقش برجسته بر روی یکی از درگاه های پاسارگاد قرار گرفته که به ۵۴۰ سال پیش از میلاد تعلق دارد. در آن پادشاهی که تاج مخصوصی بر سر دارد نقش بسته و برخی از باستان شناسان آن را کوروش بزرگ می دانند. دکتر جان کرتیس، باستان شناس و رییس بخش گنجینه های خاور نزدیک در موزه بریتانیا در اینباره می گوید: بالای این نقش برجسته نوشته ای به سه زبان فارسی باستان ، عیلامی و بابلی دیده می شده که اکنون از بین رفته است : "من کوروش شاه هخامنشی" این نوشته، مانند دیگر نوشته ها و کتیبه های پاسارگاد احتمالا پس از رواج خط فارسی باستان یعنی در دوره داریوش بزرگ به این نقش افزوده شده است. [۳۷] یادمانها # پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، خیابان کوروش کبیر تهران به «خیابان شریعتی» تغییر نام یافت. # پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، محله کورش اهواز به «کوی ملت» تغییر نام یافت در دیگر نقاط جهان # خیابان کورش نام یکی از خیابانهای مرکزی شهر اورشلیم، پایتخت کشور اسرائیل است.[۳۸] # خیابان کورش نام یکی از خیابانهای مرکزی شهر لندن، پایتخت کشور انگلستان است.[ درمورد کوروش لازم به ذکر هست که کوروش حدود 20 سال برتمام دنیا حکم رانی میکردو هیچ فرمانروایی بجز پارس وجود نادشت تا این که اسپارتی هاو اتنی ها با هم متحد شدند و یونان بوجود اومد (در اون زمان امپراطوری های بابل چین مصر و پادشاهی های عربستانو هندکه کشور های شاخص به حساب میومدن همه تحت تسخیر امپراطوری پارس کبیر بودن)تا این که خشایار شاه حتی یونان رو هم تسخیر کرد و تا پایان عمرش بر تمام کره خاکی حکم رانی کرد منبع تمام این مطالب وبسایت ویکی پدیا میباشد مشاهده لینک |
||
i rather to be hated for what i am to be loved for what i am not . Kurt Donald Cobain من ترجیح میدم بخاطر آنچه هستم منفور باشم تا بخاطر انچه نیستم محبوب کرت دانالد کوبین |
|||
۱۰ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: ghasem**
پیام:
۸۸۳
عضویت از: ۳۰ شهریور ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی و پیکه - ربرتو باجو(هرچند تو بارسا نبود اما...) - پرسپولیس - اسپانیا و ایتالیا - بازیکون دوس داشتنی نداریم - گواردیولا و رایکارد - احمد رضا عابد زاده گروه:
- كاربران بلاک شده |
امیدوارم از این ارسال لذت ببرید و امیدوارم حذف یا ویرایش نشه چون هیچ چیز ساسی یا مشکل سازی توش نیست از خودمم درش نیاوردم میتونید برید منبعشو ببینید فکر نکونم سایت از ویکی پدیا معتبر تر تو این زمینه باشه
|
||
i rather to be hated for what i am to be loved for what i am not . Kurt Donald Cobain من ترجیح میدم بخاطر آنچه هستم منفور باشم تا بخاطر انچه نیستم محبوب کرت دانالد کوبین |
|||
۱۰ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: Dark_Rider
پیام:
۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی - کرایوف - برزیل و اسپانیا - :D - پپ عزیز - پروین گروه:
- کاربران عضو |
دوست عزيز ما قرار نيست كوروش رو اينجا بكوبيم كه بخايم ويرايش كنيم متني رو! چون اين جا محل اجماع افراد فوتباليه و اكثرا ايراني هستند اين بخش ايجاد شد تا فوتبال دوستان ايراني هممون همدل ايرانمون رو دوست داشته باشيم! ولي بحث هاي سياسي كه باعث تفرقه ميشه باعث ميشه از اينكه عاشق يه باشگاه هم هستيم متنفر بشيم! اصلا خوب نيست واسه همين سخت گيري ميشه تو ارسال ها! ارسالي كه سوء نيت توش نباشه هيچ مشكلي نداره! مثل ارسال شما! |
||
۱۰ تیر ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |