در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: hamedmessi
پیام:
۵,۷۳۴
عضویت از: ۱ مرداد ۱۳۸۸
از: ورزشگاه بزرگ Nou Camp
طرفدار:
- همه بازیکن های بارسلونا - همه اسطوره های تاریخ بارسلونا - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
بحث اینکه رسانه چه جور ابزاری یک معقوله جداست ، صحبت سر ازادی رسانه ای بود . اما اگر با این دیدگاه هم نگاه بشه قرار نیست هر جوری که خواستیم کنیم . شخصا نظرم اینه که همه رسانه های جهان جانب داری رو توی دستور کارشون دارن اما یکی ازاد تر و در پوشش ازادی یکی هم محدود ، مثلا رسانه های فارسی زبانی مثل BBC و... طبیعتا معیار ها و خواسته ها و هدف هایی متفاوتی رو نسبت به رسانه های داخلی دارن و همین امر باعث میشه با توجه به نفعشون به مشکلات و مسائل داخلی ایران بپردازند که این مسائل همون مسائل و مشکلاتی هست که از جانب حکومت به وجود میاد . رسانه های داخلی هم طبیعتا با توجه به قوانین رسانه ای حکومت و معیار ها و هدف هاشون برنامه میسازن و نشر خبر رو هم در راستای برنامه های مدیریتی رسانه تنظیم میکنن . حالا اینجا قرار نیست با یک توهم توطئه و بزرگ نمایی و زیاده روی مدام هر چیزی رو که خلاف خواسته هامون بود رو بکوبیم . این همون کاریه که الان اینها دارن انجام میدن یعنی مخالفت با داشتن ماهواره و دسترسی به رسانه برون مرزی چراکه این موضوع کار و برنامه هاشون رو به نقد میگیره و بعضا زیر سوال میبره ؛ خب این وسط یک نکته وجود داره که اگر خودشون هم توی رسانه های خودشون همین برنامه رو دنبال میکنن دیگه هم نباید انتظار داشته باشن کسی هم اینکارو نکنه . شما یک نگاه به خبر گذاری ها و رسانه های داخلی بندازید ! مدام دارن از مشکلات و درگیری های همه جهان میگن به غیر از مشکلات و درگیری های خودشون و اشکلات حکومت ! این به خاطره اینه که قوانین نشر خبر هم مثل خیلی از برنامه ها و قوانینشون دارای یک اشکال بزرگ به نام سانسور و محدودیته ، همین مردم رو اتفاقا بیشتر مجاب میکنه برای دسترسی به خبر های متفاوت تر و بعضا به روز تر از داخل کشور ، چون مطمئنا درگیری های بورکینافاسو و المان پرتقال و نمیدونم چه و چه به هیچ عنوان از مشکلات داخلی برای یک ایرانی مهم تر نیست و طبیعیه که اغلب به سمتی گرایش پیدا کنن که جدا از اخبار جهان برنامه ویژه ای هم روی اخبار داخلی ایران داشته باشه ، از جمله تحلیل و برسی مسائل روز ایران . خب این دیگه به شرایط رسانه ها بر میگرده ، همونطور که رسانه های داخلی نفعشون رو توی پرداختن به اخبار برون مرزی میبینن رسانه های فارسی زبان خارجی هم نفعشون رو توی برسی مسائل داخلی میبینن . جالبه وقتی اونها هم از پخش شبکه های ایرانی مثل پرس تیوی جلو گیری کردند ، دلایلشون همین دلایل شما بود ' تحریک مردم و ایجاد اخبار تحریک زا که برای جامعهشون ضرر داره' و جالبه این صحبت ها تا زمانی که این درگیری های لفظی و تنش های میان کشور ها بوده وجود داشته . اگر قراره منطقی به ماجرا نگاه کنیم میبینیم که رسانه ها جدا از انحراف هایی که بعضا میزنن کلیت ماجرا رو از خبر هایی میگیرن که داره واقعا اتفاق می افته مثلا وقتی VOA میان به مشکل گرانی توی ایران میپردازه و تحلیل گر میاره که براش تحلیل کنه خب کجای این صحبت ها با واقعیت تناقض داره؟؟؟ خب حقیقته دیگه و همونطور بر عکس وقتی رسانه های داخلی میان به مشکل بیکاری توی امریکا میپردازند و خبر تهیه میکنن اون هم راست و درسته فقط نوع پوشش خبر فرق داره . منتها اینها دیگه به علاقه و سلیقه افراد بر میگرده که کدام رسانه و نوع خبری رو میپسندن و طبیعتا هر کدام که تنوع بیشتری توی پوشش اخیار داره رو میپسندند. بحث سلامت روانی مردم هم که به قولتون قراره توسط حکومت تضمین بشه هم بحث جداست ، همونطور که قبلا گفتم اینها صحبت ها و رنگ لعاب دادن به یک کار نادرست هست که میخوان با این حرفا بگن که کارشون اشکالی نداره و درسته ، اینها سر پوش گذاشتن روی کاراشونه . وگرنه اینها به فکر سلامت اقتصادی و روحی و ... مردم نیستند چطور حالا به فکر سلامت روانی مردم افتادند؟! این سلامت روانیی هم که با محدود کردن و سانسور کردن خبر و رسانه باشه طبیعیه که یک نفع شخصی بزرگی پشتش خوابیده که ثابت میکنه اینها سلامت روانی مردم رو هم در راستای منافع شخصی خودشون میخوان ، وگرنه هزاران معتاد و بیکار وجود داره ، مشکلات اقتصادی و گرانی و فقر داره کمر این مردم رو میشکنه تا جایی که تا به حال بار ها با راه پیمایی حرفشون رو به حکومت گفتند ، ولی چرا حکومت اینجور جاها به فکر مردم نیست و فقط به فکر سلامت روانی مردم اونم با محدود کردنه رسانه می افته؟! اینها بازی هایی بیش نیست برای سانسور و محدودیت بیشتر که هر کسی به راحتی می تونه این رو بفهمه |
||
۱۲ آبان ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
دیگه هرچی لازم بود برای روشن شدن موضوع مطرح بشه، گفته شد. منتها تو این بحثای این شکلی انتظارم نیست که افراد حاضر باشن حرف منطقی رو بپذیرن و مکرر به تکرار الگوهای ذهنیشون ادامه میدن. اینجا هم از نظر من نقطه پایان بحثه چون شرایط بحث از بین میره. به قول شاعر: من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱۲ آبان ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
آخرین اخبار از پروژه کوروش/علی معلم: این پروژه را در ایران به نتیجه میرسانیم، این یک وظیفه ملی است. علی معلم در جدیدترین اظهارنظرش دربارهی سرنوشت ساخت فیلم سینمایی «کوروش کبیر» گفت:«هنوز با ساخت این پروژه موافقت نشده است.» اما تاکید دارد بر اینکه حتما این فیلم را خواهد ساخت. این تهیهکننده سینما درباره پروژه «کوروش کبیر» اظهار کرد: چند ماه است که مانند دستگاه تکرار کننده به طور دائم از وزارت ارشاد درخواست میکنیم که به این پروژه پاسخ بدهد. ولی متاسفانه هنوز هیچ پاسخی داده نشده است، نمیدانم دوستان چه منع و یا منعیاتی دارند که جواب نمیدهند. معلم ادامه داد: در حالی که این پروژه تمام ساز و کارهای قانونی را طی کرده است و برای پروانه ساختش درخواست رسمی داده است ولی متاسفانه برای جواب دادن به آن، سه یا چهارماه است آن را به تعویق میاندازند. او ادامه داد: تیر یا مرداد سال گذشته بود که درخواست پروانه ساخت پروژه «کوروش کبیر» را به وزارت ارشاد فرستادیم ولی «کوروش» هنوز در وزارت ارشاد باقی مانده است و متاسفانه هنوز با آن موافقتی نشده است. این تهیهکننده اذعان داشت: این یک پروژه کوچک نیست که با یک دوربین ویدئویی بتوانیم آن را بسازیم. باید حتما به شکل رسمی ساخته شود و سپس برای تامین منابع مالی و امکاناتش برنامه ریزی کنیم. این کارشناس سینما ادامه داد: قرار است هفته آینده با آقای جوزانی جلسهای داشته باشیم و دوباره بر روی این قضیه تاکید کنیم. حتی اگر شده این کار را در یک کنفرانس مطبوعاتی انجام بدهیم. فکر میکنم ساخته شدن این فیلم اصلا خواسته من و آقای جوزانی نیست، یک خواسته ملی است. هر روز سوالات زیادی از طریق تلفن و یا ایمیل درباره این پروژه میشود، آنقدر علاقهمندی مردم به خصوص نسل جوان به این پروژه زیاد بوده که بسیار شگفت انگیز است. معلم «کوروش» را به عنوان یک شخصیت تاریخی و اسطورهای که در جهان شناخته شده است، معرفی کرد و گفت: ما پله اول را برای آن طی کردهایم، «کوروش» شخصیت ناشناسی نیست ، فکر میکنم وظیفه نهادهای فرهنگی در کشور این است که چنین شخصیتهایی که باعث غرور ملی هستند را بیشتر به بقیه بشناسانیم، ما به غرور ملی نیازمندیم. جوانی که در ایران زندگی میکند نیازمند این است که به کشورش درهمه ابعاد افتخار کند فقط مسائل معاصر نیستند ما در پهنه تاریخ حتی درآشپزی هم سابقه قابل افتخاری داریم ولی متاسفانه کسی به آن توجه نمیکند. این تهیهکننده این بی اعتنایی را بیتوجهی به میراث فرهنگی و تاریخ ایران دانست و گفت: متاسفانه به شخصیتهایی مانند کریمخان زند، ابن سینا، مولانا و حتی کوروش توجهی نمیشود و تقریبا هیچ فیلمی درباره آنها نیست. سوال این است چرا کسی در مقام عمل پاسخ نمیگیرد؟ اگر ما به سفارش جایی فیلمنامه نوشته بودیم، خوب بود. حالا که این امر به صورت ناخودآگاه و با خواستهیی هنری اتفاق افتاده است، گویا خوب نیست. وی تصریح کرد: اگر من جای دولتمردان بودم از این گونه پروژهها حمایت میکردم چه برسد به اینکه فقط بخواهم پروانه ساخت بدهم. حداقل کاری که وزارت ارشاد میتواند انجام دهد این است که پروانه ساخت این فیلم را صادر کند و اجازه دهد تا آن ساخته شود، البته جزو وظایف آنها کمک به این پروژه هم هست. علی معلم تصریح کرد: میدانم در جامعه ما تعارضهایی بر سر نقش «کوروش» هست که کتمان ناپذیر است. به عنوان مثال یکی از نمایندگان مجلس گفته بود که اصلا کوروش به چه دردی میخورد؟ چنین نظراتی وجود دارد. ولی ما براساس سلیقه افراد نباید تصمیم بگیریم. ممکن است 10 نفر با این شخصیت مخالف باشند ولی ما به عنوان نماد ملی با این شخصیت افکار و رفتارش کار داریم، اینها چیزهای روشنی در تاریخ هستند. قرار نیست ما فقط تخیل پردازی کنیم. ضمن اینکه مستندات تاریخی نیز وجود دارند. وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: ما اگر میتوانستیم فیلم خوبی درباره گروگانگیری خودمان بسازیم، خوب بود. فیلم «آرگو» ساخته شد چون داستان، نکتهای قهرمانانه برای آمریکا داشت. آمریکا چون در صحرای طبس شکست خورد فیلمی درباره آن نساخت ولی ما باید درباره آن شکست فیلم بسازیم. ما باید راجع به زندگی بزرگانمان فیلم بسازیم هنوز در دنیا ابن سینا را عرب میدانند و مولانا را ترک، این روند متاسفانه اتفاق بدی است. این منتقد ادامه داد: ایران هنوز تمدن باستانی بیش از شش هزار و 500 سال خود را جز در سنگهایی که در موزههای کشور وجود دارد نتوانسته است در جای دیگری اثبات کند. در جهان امروز بدون اثرگذاری در سینما به قلب مردم نمیتوان نفوذ کرد. همه مردم به موزه ملی نمیروند ولی به سینما میروند. معلم تاکید کرد: همه مردم کتاب تاریخ نمیخوانند و همه امکان رفتن به موزه را ندارند ولی همه آنها میتوانند فیلم یا کارتون را حتی برای تفریح خود ببینند و این میتواند در افکار مردم تاثیرگذار باشد تا آنها به خود متکی باشند. علی معلم در بخش پایانی این گفتوگو تصریح کرد: فکر میکنم تا پایان این دوره هم در خواست پروانه ساخت پروژه «کوروش کبیر» در وزارت ارشاد بماند ولی یک چیز وجود دارد و آن این است که ما در این پروژه جدی هستیم. بیتعارف میگویم اگر شده این پروژه را در این دولت، اگر نه در دولتهای آینده و یا حتی اگر شده در جایی خارج از کاخهای ایران این پروژه را به سرانجام میرسانم چون تصور میکنم کار درستی انجام میدهم. این کارشناس سینما تاکید کرد: اگر این مهلت تاریخی را از دست دهیم به نظرم ممکن است فضای دیگری برای ساخت آن در جهان روبه جلوی کنونی نداشته باشیم. از سوی دیگر علی معلم با حضور در غرفه سینماپرس گفت: فیلم سینمایی «کوروش کبیر» در انتظار تصمیم مسئولان رده بالای کشور است. علی معلم تهیه کننده پروژه «کوروش کبیر» در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس با بیان این مطلب اظهار داشت: پروژه «کوروش کبیر» همچنان در انتظار تصمیم مسئولان رده بالای مملکتی بوده و همچنان موضع گیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در هاله ای از ابهام قرار دارد. وی تصریح کرد: سجادپور ابراز داشته که نظر وزیر و دیگر مدیران در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مثبت بوده اما طی یک سال گذشته که برای دریافت پروانه ساخت اقدام کرده ایم، هنوز به صورت رسمی نظر مثبت خود را در این زمینه اعلام نکرده اند. وی در پاسخ به این سوال که تعدادی از سینماگران مدتی ابراز تمایل برای ساخت این فیلم را داشته اند، اما بعد از مدتی انصراف خود را اعلام کرده اند، ابراز داشت: در ایران فیلمساز کاغذی زیاد داریم، همین مسئله سبب می شود تا بسیاری از پروژه در همان ابتدای کار متوقف می شود. اما من هر کاری را که بخواهم انجام دهم، روی آن کار می کنم و هیچگاه روی هوا پل نمی زنم. وی ادامه داد: برای ساخت پروژه «کوروش کبیر» سال ها فکر شده اما ما نمی خواهیم برای ساخت آن قانون را دور بزنیم و به دنبال اجرای قانون هستیم و برای شروع پروژه در انتظار نظر و اعلام رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستیم. متاسفانه برخی از دوستان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به نکاتی اشاره می کنند که برای من قابل درک نیست. در واقع آنها می گویند که مقامات بالاتر باید در زمینه ساخت فیلم نظر دهند. اما از نظر من مرجع مسئول در زمینه ساخت یک فیلم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و آن باید پاسخگو باشد. وی تصریح کرد: بعد از گفتگو با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، به نظر می رسد که حساسیت برای ساخت این فیلم بیشتر در خارج از سینما باشد، این در حالی است که فیلمنامه به نگارش در آمده کاملا با استناد به تاریخ نوشته شده است. وی ابراز داشت: فیلمنامه جلد اول کامل به نگارش در آمده و خلاصه جلد دوم نیز آماده است، هر قسمت از بخش های فیلم برای یک فیلم سینمایی 180 دقیقه ای برنامه ریزی شده است. «کوروش کبیر» یک پروژه ملی و با سرمایه گذاری بخش خصوصی است، اگر مشکلی با این پروژه دارند احتمالا با شخصیت کوروش خواهند داشت. معلم ادامه داد: ما به کوروش کبیر به عنوان فرد برگزیده نگاه می کنیم، نه به عنوان یک جریان سلطنتی، کوروش شخصیت بزرگی است که در تاریخ بی نظیر بوده است. وی در پایان اظهار داشت: همانطور که جامعه نیازمند فیلمی مانند «چ» است، به قهرمانان تاریخی ایران زمین نیز نیازمند بوده و باید فیلم سینمایی آن ساخته شود. |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۱۲ آبان ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: L.A-Messi
پیام:
۴,۶۳۲
عضویت از: ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
از: دامغان
طرفدار:
- مسی - کرایف،دی استفانو - گواردیولا،گاس هیدینگ - کلا قیدشو زدم گروه:
- کاربران عضو |
همین الانش کم مشکل ملی گرایی (در تضاد با اسلام گرایی) داریم کافیه یه مقدار هم روی این قضیه تبلیغات و توجه بکنن تا اثرات مطلوبش بیش از پیش در جامعه هویدا بشه!! به نام کوروش، به کام بی دینی خدا میدونه اگر خود ایشون می بود، چه نظری داشت |
||
۱۲ آبان ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده |
نقل قول همین الانش کم مشکل ملی گرایی (در تضاد با اسلام گرایی) داریمکافیه یه مقدار هم روی این قضیه تبلیغات و توجه بکنن تا اثرات مطلوبش بیش از پیش در جامعه هویدا بشه!! به نام کوروش، به کام بی دینی خدا میدونه اگر خود ایشون می بود، چه نظری داشت مشكل ما ميدونيد چيه مشكل ما اينه كه خيلي راحت گول خورديم خيلي راحت تر از اوني كه فكرش رو بكني. مشكل ما اينه كه همين رسانه هايي كه بعضي ها دارن سنگش رو به سينه ميزنن مثل بي بي سي و voاوي خيلي راحت اومدن اعتماد مارو جلب كردن البته قبول دارم كه حرفاشون در مورد مشكلات ايران درسته البته نه همش چيزي كه درست نيست هدف هاشون عزيز من وقتي از موصاد و mi6 پول ميگيرن تو رو وجدانت قسم انتظار داري اينا چي بگن . من منظورم اينه كه اينا دلشون برا منو تو نميسوزه دارم قسم ميخورم دستمو ميذارم رو قرآن كه اگه ايران تك تكه مشكلاتي كه تو برنامشون مطرح ميشه رو حل كنن باز اينا يه بهونه ي ديگه ميگيرن.ميدوني چرا ؟چون از انگليسه خبيثه بي پدر دارن پول ميگيرن كه تو ايران موج منفي ايجاد كنن.خدا وكيلي چند بار تو برنامشون گفتن اين كار ايران خوب بود .حداقل من كه نشنيدم. يادم مياد زماني كه ايران ماهواره ي اميد رو ساخت اين باز بهونه گرفتن. گفتن ايران يك سوم پولي كه برا ساخت اين ماهواره داد ميتونست يك نمونه خارجي رو بخره. و اين جور شد كه تو دل خيلي ها جا شدن والان شدن پيغمبر و هر چي بگن مردم قبول ميكنن. و در كل هدفشون نابود كردن اسلامه ولي هدف اسلام نابود كردن ايران نيست . اونايي كه به اسمه ملي گرايي دارن كور كورانه نظر ميدن و مثل يك عوام نميفهمن كه چه كلاه بزرگي داره سرشون ميره بدونن كه يكي از پرفسور هاي ايراني مقيم آمريكا ميگفت :قرآن رو ميبرن تو آزمايشگاه ها رو تك تك كلماتش بحث ميكنن واز توش نكته ي علمي در ميارن و هيچوقت اين چيزا رو به ما نميگن در عوضش چي كار ميكنن ؟قرآن رو ميدن دست يه حروم زاده كه جلو دوربين آتيش بزنه.تو همين قرآن به پادشاه بزرگي مثل كوروش اشاره ميكنه و اين رو بدون خدا هر كي رو بخواد عزيز ميكنه و خوده كوروش كبير شك نكنيد عزيز خدا بود كه اسمش به نيكي موند. |
||
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
۱۳ آبان ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: pacificist-boy
پیام:
۹۵
عضویت از: ۲۷ آبان ۱۳۹۱
از: iran
طرفدار:
- xavi - ronaldinho - پرسپولیس - اسپانیا - علی کریمی - یورگن کلپ و دنیزلی - قطبی - جلالی گروه:
- کاربران عضو |
مطالب چقد جالبن
|
||
مینویسم یادگاری تا بماند روزگاری من نمانم روزگاری این بماند یادگاری |
|||
۲ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
|
نقل قول زماني كه ايران ماهواره ي اميد رو ساخت اين باز بهونه گرفتن.اینو دیدم یاد حرف یکی از استادام افتادم! میگفت موقعی که ماهواره امید ساخته شد من تو المان بودم خیلی برام جالب بود همون ایرانی هایی که تو المان کلا تغییر هویت داده بودن و غربی به تمام معنا شده بودن و حتی میدیدمشون جلو سفارت ایران شعار میدادن گاهی... اون موقع بهم داشتن تبریک میگفتن و کلی خوشحال بودن و میگفتن باریک الله ایران.. کشورمون ماهواره داره و...!! بعد خبر گرفتم از ایران !! تو ایران همه داشتن مسخره میکردن ماهواره ساختن!!!! کلا ما ایرانی ها موجودات عجیبی هستیم!! |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۷ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
|
پ ن: این مطلب همراه با عکس بود ولی چون خیلی مشکل بود که اپلود کنم دونه دونه بذارم دیگه به بزرگی خودتون ببخشید! هولوكاست 10 ميليون ايراني آيا ميدانيد هولوكاست واقعي در ايران رخ داده است؟ از قحطي بزرگ در ايران چه ميدانيد؟ آيا ميدانيد مابين سالهاي 1917 تا 1919 بيش از 40 درصد جمعيت ايران جان خود را از دست دادند؟ براي آشنايي با چگونگي هولوكاست 10 ميليون ايراني با طراحي بريتانيا، با گزارش ويژه مشرق همراه شويد. به گزارش جهان به نقل از مشرق؛ طي سالهاي 1917 تا 1919 ايران با وجود اعلام بي طرفي در جنگ جهاني اول، بيشترين آسيب را از اين جنگ ويرانگر ديد و در حدود نيمي از جمعيت كشور قرباني مطامع كشورهاي بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد اين قتل عام قريب به 10 ميليون نفري همچنان در رديف اسناد طبقه بندي شده و سري انگلستان قرار دارد و اين كشور هنوز هم از انتشار آنها ممانعت ميكند. گزارش زير با توجه به كتاب "قحطي بزرگ" نوشته دكتر محمد علي مجد نوشته شده است كه يكي از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوكاست 10 ميليون نفري ايرانيان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخي اسناد تاريخي در دسترس نوشته شده است. عكسهاي مربوط به تلفات قحطي برگرفته از كتاب دكتر مجد و ديگر منابع تاريخي است. با كشته شدن وليعهد اتريش در سال 1914 جرقه جنگ جهاني اول زده شد. كشورهاي روسيه، فرانسه و بريتانيا تحت عنوان "دول متفق" و كشورهاي اتريش و آلمان به عنوان "دول محور" آغاز شد و سپس عثماني، ايتاليا و ژاپن نيز با پيوستن به اين گروه، ميدان جنگ را به آسيا و خاورميانه نيز گسترش دادند. در زمان آغاز جنگ جهاني اول، وضعيت داخلي ايران بسيار متزلزل بود. اوضاع آشفته و نابسامان اقتصادي و سياسي و مداخله بدون حد و مرز قدرتهاي خارجي، ايران را تا آستانه يك دولت ورشكسته پيش برد. هشت روز پس از تاجگذاري احمدشاه قاجار، جنگ جهاني اول آغاز شد و مستوفي الممالك نخست وزير ايران رسما موضع بي طرفانه ايران را به دول متخاصم اعلام نمود. با وجود اعلام بي طرفي ايران، نيروهاي متخاصم انگليس و روس از نقاط مختلف وارد كشور شدند. جدا از دلايل ژئوپلتيك و منابع حياتي ايران كه براي ادامه جنگ ضروري بود، يكي از دلايل اين تعرض به ايران، شكل گيري احساسات همسو با آلمان از طريق يكي از مقامات دربار بود و بريتانيا از بيم وقوع كودتاي آلماني در ايران، نيروهاي خود را تا پشت دروازههاي پايتخت پيش آورد. دولت عثماني نيز با بهانه تراشي در مورد حضور نيروهاي روس در آذربايجان، از مرزهاي شمال غرب نيروهاي خود را وارد كشور كرده و توقف نقض بي طرفي را به خروج روسيه از آذربايجان موكول كرد. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي، حضور داشتند و بخشهايي از جنوب كشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال نيروي انگليس بود. همچنين واحدهايي از سربازان انگليسي به همراه نيروهاي هندي تحت امر خود از بحرين وارد آبادان شدند و اين شهر را اشغال كردند. عمده ترين توجيه ورود اين نيروي نظامي، ضرورت محافظت از تأسيسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود. با انقلاب اكتبر 1917 روسيه، نيروهاي روس از ايران خارج شدند و انگليس برنامه ريزي خود براي پر كردن جاي اين نيروها را با بزرگ نمايي خطر آلمانها و عثماني آغاز كرد و بدين ترتيب انگليسيها از سال 1917 ايران را تحت اشغال خود درآوردند. به گزارش مشرق، حكومت مركزي صرف نظر از معضلات سياسي، با بحرانهاي متعددي در ابعاد اقتصادي نيز مواجه بود و به دلايل گوناگون از جمله: دخالت بيگانگان، درگيريهاي سياسي جناحهاي حاكم، بي لياقتي و فساد جمعي از دولتمردان، فقر و محروميت توده هاي مردم كه به طرز اعجاب انگيري رو به گسترش بود، اوضاع نابسامان موجود را پيچيدهتر كرده بود. در همين زمان قحطي در ايران بيداد ميكرد و همه روزه كودكان، زنان و سالمندان بسياري را به كام مرگ ميكشاند. نيروهاي اشغالگر انگليس تمامي منابع و توليدات كشاورزي را براي گذران نياز نظاميان در جنگ خود، خريداري كرده و احتكار ميكردند. عجيبتر اينكه ارتش بريتانيا مانع از واردات مواد غذايي از بين النهرين و هند و حتي از آمريكا به ايران شد. سربازان انگليسي علاوه بر اين بدليل عدم رعايت بهداشت موجب شيوع بيماريهايي نظير آنفولانزا و وبا در ايران شدند كه بدليل قحطي و عدم توانايي مردم براي مقاومت در برابر بيماريها، مبتلايان جان خود را از دست ميدادند. جعفر شهري نويسنده و شاهد اين قحطي بزرگ مينويسد: "در همين قحطي نيز بود كه نيمي از جمعيت پايتخت از گرسنگي تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و كنار كوچه و بازار هيزم وار بر روي هم انباشته شده، كفن و دفن آنها ميسر نميگرديد و قيمت گندم از خرواري 4 تومان به 400 تومان و جو از من 2 تومان به 200 تومان رسيده، هنوز دارندگان و محتكران آنها حاضر به فروش نميشدند." ميرزا خليل خان ثقفي - پزشك دربار - در خاطرات خود از اوضاع حاكم بر تهران ميگويد كه نشان دهنده عمق فاجعه در پايتخت است: "از يكي از گذرگاههاي تهران عبور ميكردم. به بازارچهاي رسيدم كه در آنجا دكان دمپختپزي بود. رو به روي آن دكان، دو نفر زن پشت به ديوار ايستاده بودند. يكي از آنها پيرزني بود صغيرالجثه و ديگري زني جوان و بلندقامت. پيرزن كه صورتش باز بود و كاسه گليني در دست داشت، گريه كنان گفت: اي آقا، به من و اين دختر بدبختم رحم كنيد؛ يك چارك از اين دمپخت خريده و به ما بدهيد، مدتي است كه هيچ كدام غذا نخوردهايم و نزديك است از گرسنگي هلاك شويم. گفتم: قيمت يك چارك دمپخت چقدر است تا هر قدر پولش شد، بدهم خودتان بخريد. گفتند: نه آقا، شما بخريد و به ما بدهيد چون ما زن هستيم، فروشنده ممكن است دمپخت را كم كشيده و ما متضرر شويم. يك چارك دمپخت خريده و در كاسه آنها ريختم. همان جا مشغول خوردن شدند و به طوري سريع اين كار را انجام دادند كه من هنوز فكر خود را درباره وضع آنها تمام نكرده بودم، ديدم كه دمپخت را تمام كردند. گفتم: اگر سير نشدهايد يك چارك ديگر برايتان بخرم، گفتند: آري بخريد و مرحمت كنيد، خداوند به شما اجر خير بدهد و سايه تان را از سر اهل و عيالتان كم نكند. از آنجا گذشتم و رسيدم به گذرِ تقي خان. در گذر تقي خان يك دكان شيربرنج فروشي بود. در روي بساط يك مجموعه بزرگ شيربرنج بود كه تقريباَ ثلثي از آن فروخته شد و يك كاسه شيره با بشقابهاي خالي و چند عدد قاشق نيز در روي بساط گذاشته بودند. من از وسط كوچه رو به بالا حركت ميكردم و نزديك بود به دكان برسم كه ناگهان در طرف مقابلم چشمم به دختري افتاد كه در كنار ديواري ايستاده و چشم به من دوخته بود. دفعتاَ نگاهش از سوي من برگشت و به بساط شيربرنج فروشي افتاد. آن دختر، شش، هفت سال بيشتر نداشت. لباسها و چادرش پاره پاره بود و چشمان و ابروانش سياه و با وصف آن اندام لاغر و چهره زرد كه تقريباَ به رنگ كاه درآمده بود بسيار خوشگل و زيبا بود. همين كه نگاهش به شيربرنج افتاد لرزشي بسيار شديد در تمام اندامش پديدار گشت و دستهاي خود را به حال التماس به جانب من و دكان شيربرنج فروشي كه هر دو در يك امتداد قرار گرفته بوديم دراز كرد و خواست اشاره كنان چيزي بگويد اما قوت و طاقتش تمام شد و در حالي كه صداي نامفهومي شبيه به ناله از سينه اش بيرون آمده، به روي زمين افتاد و ضعف كرد. من فوراَ به صاحب دكان دستور دادم كه يك بشقاب شيربرنج كه رويش شيره هم ريخته بود آورده و چند قاشقي به آن دختر خورانديم. پس از اينكه اندكي حالش به جا آمد و توانست حرف بزند. گفت: ديگر نميخورم، باقي اين شيربرنج را بدهيد ببرم براي مادرم تا او بخورد و مثل پدرم از گرسنگي نميرد.» محمد قلي مجد در كتاب "قحطي بزرگ" خود مينويسد: بر اثر چنين فاجعه عظيمي بود كه جامعه ايراني به شدت فروپاشيد و استعمار بريتانيا توانست به سادگي حكومت دست نشانده خود را در قالب كودتاي 1299 بر ايران تحميل كند. مجد چنين نتيجه ميگيرد: «هيچ ترديدي نيست كه انگليسيها از قحطي و نسل كشي به عنوان وسيلهاي براي سلطه بر ايران استفاده ميكردند. بدتر از هر مصيبت ديگر، مشاركت شاه و جمعي از حواريون او در احتكار مايحتاج عمومي است كه نشان از بي مايگي و بي اعتنايي به تنگدستي مردم به روزگار اشغال كشورش از سوي اجانب دارد. در اين برهه ميرزا حسن خان مستوفي الممالك با جديت و تلاش فراوان، به رغم درگير شدن با عوامل آشكار و نهان انگليس و روس، با وضع برناميهاي درصدد نجات هموطنان خود از اين وضع آشفته، مقابله با محتكران و اتخاذ تدابيري براي خريد عادلانه ارزاق عمومي به ويژه گندم، برنج، جو و توزيع آن ميان هموطنان بود. يكي از محتكران عمده غلات، احمدشاه جوان بود كه تن به پيشنهاد خريد منصفانه رئيس الوزراي خود نيز نميداد و مقادير زيادي گندم و جو در انبارها ذخيره كرده بود. شاه قاجار در برابر پيشنهادهاي خريد صدراعظم خود اظهار ميداشت «جز به قيمت روز به صورت ديگر حاضر براي فروش نيستم». در زمان قحطي، شكل همه عوض شده و مردم ديگر به انسان شباهتي نداشتند. همه با چشماني گود افتاده چهار دست و پا ميخزيدند و علف و ريشه درختان را ميخوردند. هر چه از جاندار و بي جان در دسترس بود به غذاي مردم تبديل شده بود. سگ، گربه، كلاغ، موش، خر و... داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامي انگلستان و نماينده سياسي آن دولت در غرب ايران در سالهاي 1918 و 1919 درباره قحطي درغرب ايران اينگونه مينويسد: "اجساد چروكيده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومي افتادهاند. در ميان انگشتان چروكيده آنان همچنان مشتي علف كه از كنار جاده كندهاند و يا ريشههايي كه از مزارع در آوردهاند به چشم ميخورد؛ با اين علفها ميخواستند رنج ناشي از قحطي و مرگ را تاب بياورند. در جايي ديگر، پابرهنهاي با چشمان گود افتاده كه ديگر شباهت چنداني به انسان نداشت، چهار دست و پا روي جاده جلوي خودرويي كه نزديك ميشد ميخزيد و در حالي كه ناي حرف زدن نداشت با اشاراتي براي لقمه ناني التماس ميكرد." قحطي بزرگ ايران در سالهاي 1917 تا 1919 از حمله مغول در قرن سيزدهم ميلادي نيز بسيار عظيمتر بوده است. از گزارشهاي مطبوعات آن زمان كاملا روشن است كه در تابستان 1917 ايران در آستانه قحطي قرار داشت و برداشت محصولات تنها وقفهاي كوتاه در آن ايجاد كرده بود. روزنامه ايران در 18 اوت 1917 چنين گزارش ميدهد: «بر اثر تلاشهاي دولت، هماكنون مقدار قابل توجهي غله در حال ورود به شهر است و ديروز قيمت جو در هر خروار از 35 تومان به 30 تومان كاهش يافت». اما اين تسكيني گذرا بود. ايران در 21 سپتامبر 1917 مينويسد: «نبود غله دارد در سراسر ايران قحطي به وجود ميآورد. تاثير كمبود غله بويژه در كاشان مشهود است و هيچ ترفندي نميتواند اوضاع را بهتر كند، زيرا حمل غله از قم يا سلطانآباد به كاشان ممنوع است و مازاد غله اين مناطق به شهرهاي شمالي ارسال ميشود». «جان لارنس كالدول» در گزارشي با عنوان «فقر و رنج در ايران» به تاريخ 4 اكتبر 1917 به تشريح قحطي فزاينده پرداخته و مينويسد: «كمبود مواد غذايي، بويژه گندم و انواع نان، سراسر ايران بويژه مناطق شمالي و حاشيهاي و نيز تهران را چنان در برگرفته كه پيش از آغاز زمستان، فقر و رنج وسيعي پديد آمده است. ترديدي نيست كه زمستان امسال مرگ و گرسنگي چند برابر خواهد شد... حتي در اين موقع از سال، قيمت ارزاق به بالاترين حد خود طي چندين سال گذشته رسيده و كمبود غله و ميوهجات حقيقتا هشداردهنده است». گرسنگي فراگير در تمام نقاط ايران مجد در كتاب خود با اشاره به تلگرافها و مكتابات موجود و همچنين روزنامههاي آن روز از فراگير شدن قحطي در تمام نقاط كشور اينگونه مينويسد: از ژانويه 1918، كارد به استخوان رسيد. در گزارش روزنامه رعد در يازدهم ژانويه 1918 چنين آمده است: «به گزارش نظميه، هفته گذشته 51 نفر بر اثر گرسنگي و سرما در خيابانهاي تهران جان باختهاند». در همين مقاله به اقدامات امدادي انجام گرفته براي مقابله با قحطي در تهران اشاره شده است: «تا پايان دسامبر، كميته مركزي صدقات اقدامات زير را براي فقراي شهر به انجام رسانده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاقهاي زياد و با اسباب و اثاثيه مورد نياز و گرمايش براي اقامت مستمندان، اختصاص باغ مجزايي براي زنان مستمند و كودكان، پناه دادن به يكهزار نفر ايجاد يك حمام براي آنها، تأمين البسه مورد نياز، تأمين جيره روزانه براي چاي، آش و برنج، معالجه بيماران، نگهداري از زنان باردار و تأمين شير نوزادان يتيم، تأسيس يك مريضخانه 30 تختخوابي، ايجاد كارخانهاي براي قاليبافي زنان و كودكان كه تاكنون 8 دستگاه دار قاليبافي در حال كار در آن مستقر شده است و تعيين معلمي براي تعليم علوم ديني به كودكان». رعد در بيستم ژانويه درباره بيماري و گرسنگي مينويسد: «در چند روز گذشته تعدادي بر اثر وبا در بارفروش و ديگر نقاط نزديك درياي خزر درگذشتهاند». رعد در 28 ژانويه درباره اوضاع قم مينويسد: «اوضاع شهر قم از نظر مواد غذايي اسفبار است. طي هفته گذشته، بيش از 50 نفر بر اثر گرسنگي و سرما جان باختهاند و تعدادي از آنها هنوز دفن نشدهاند. برخي از مردم براي غذايشان تنها خون گوسفند در دسترس دارند». اين روزنامه در شماره 29 ژانويه درباره پيشنهاد گشايش نانواييهاي دولتي در تهران مينويسد: «دولت بنا دارد 20 دكان نانوايي براي فروش نان ارزان به فقرا باز كند و نانوايان ديگر هم ميتوانند به هر قيمت كه بخواهند نان بفروشند». رعد در 5 فوريه 1918 درباره آمار مرگ و مير در خيابانهاي تهران مينويسد: «حاكم تهران به وزارت داخله گزارش داده است، طي 20 روز گذشته تعداد مردگان بويژه بهخاطر قحطي در تهران به 520 نفر رسيده است، يعني بهطور متوسط در هر روز 36 نفر». كالدول در تلگرافي به تاريخ 22 ژانويه 1918، چنين گزارش ميكند: «در شهرهاي گوناگون به امداد فوري نياز است. روزانه چندين مرگ گزارش ميشود. در ولاياتي كه دولت ايران قيمتهاي خاصي را تعيين كرده حجم محدودي از گندم، برنج و ديگر مواد غذايي را ميتوان خريد. سختترين مشكل، تأمين امكانات دارويي و پزشكي است. واردات مواد غذايي اگر غيرممكن نباشد بسيار سخت است. قيمتها گزافند، گندم هر بوشل 15 تا 20 دلار... مردم و مقامات مسؤول با هم همكاري ميكنند اما موضوع از توان آنها به تنهايي خارج است. سازمانهاي محلي ماهانه 20 هزار دلار در تهران هزينه ميكنند اما اين مقدار تنها نياز 10 درصد نيازمندان شهر را پاسخ ميدهد. در ديگر ولايات نيز شرايط به همين منوال است». كالدول در اول فوريه 1918 اينگونه تلگراف ميزند: «مشكل قحطي كاهش نيافته است». كالدول در گزارش مطبوعاتي ديگري برخي اخبار قحطي را در اختيار مطبوعات قرار ميدهد. در 14 فوريه 1918، دكتر ساموئل جردن، رئيس كالج آمريكا در تلگرافي چنين مينويسد: «تنها در تهران 40هزار بينوا وجود دارد. مردم، مردار حيوانات را ميخورند. زنان نوزادان خود را سر راه ميگذارند». گزاشهاي وايت و ساوترد در ماه آوريل 1918، فرانسيس وايت دبير سفارت آمريكا از بغداد به تهران سفر ميكند. كالدول مينويسد: " مفتخرا به ضميمه، يادداشت دبير سفارت را كه حاوي اطلاعاتي است كه نامبرده طي سفر خود از بغداد به تهران گردآوري كرده و ممكن است مورد علاقه آن وزارتخانه قرار گيرد، ارسال ميكنم." وايت وضع گرسنگي را چنين تشريح ميكند: در سرتاسر جادهها كودكان لخت ديده ميشوند كه فقط پوست و استخوان اند. قطر ساقهايشان بيش از سه اينچ نيست و صورتشان مانند پيرمردان و پيرزنان هشتاد ساله تكيده و چروكيده است. همه جا كمبود ديده ميشود و مردم ناگزيرند علف و يونجه بخورند و حتي دانهها را از سرگين سطح جاده جمع ميكنند تا نان درست كنند. در همدان چندين مورد ديده شد كه گوشت انسان ميخورند و ديدن صحنه درگيري كودكان و سگها بر سر جسد و يا بدست آوردن زبالههايي كه به خيابانها ريخته ميشود عجيب نيست. قحطي و وبا، بهار 1918 در بهار 1918، قحطي شدت گرفت. در اول مارس 1918، كالدول تلگراف زير را مخابره كرد: "كابينه به علت اوضاع سياسي و قحطي استعفا ميدهد." در شانزدهم مارس 1918، شولر دبير كميته امداد آمريكا در ايران به چارلز ويكري در نيويورك چنين تلگراف ميزند كه: "وضع نگران كننده اضطراري ادامه دارد. صدها نفر مردهاند. غذاي نزديك به بيست هزار نفر در تهران تامين شده اما كارهاي امدادي به مشهد، همدان، قزوين، كرمانشاه و سلطان آباد نيز تسري يافته است." در 17 آوريل كالدول تلگراف ميزند كه: "گرسنگي شدت گرفته و ناآرامي در شمال غرب ايران افزايش يافته است." اين اوضاع اسفبار بهار 1918 در مروسلهاي از سوي كالدول توصيف شده است. به رغم فعاليتهاي وسيع كميته امداد نجات و تغذيه بيش از هزاران گرسنه، كالدول ميگويد: هزاران نفر كه كمك به آنها ميسر نشد به علت گرسنگي و بيماري به ويژه در تهران، مشهد و همدان جان خود را از دست دادند. اطلاعات موثق حاكي از آن است كه فلاكت و گرسنگي چنان مهيب است كه صدها نفر از مردم از علف و حيوانات مرده تغذيه كردهاند و حتي گاه از گوشت انسانها نيز خوردهاند... فلاكت گسترده حتي بر شهرهاي كوچك و هزاران روستاي ايران حاكم بوده است. اما دسترسي به اين اماكن به سبب فقدان تسهيلات حمل مواد غذايي به اين نواحي دور افتاده كوهستاني و متروك تقريبا غيرممكن است. به نظر ميرسد ايرانيان اصيل به ديدن مرگ درفجيعترين شكل آن، يعني مرگ در اثر گرسنگي، عادت كردهاند. و حتي خارجيان اينجا تا حدودي به سبب مشاهده فلاكت فراگير در مقابل آن مقاوم شدهاند. يك شاهد عيني ايراني در خاطراتش شمار افرادي كه در سال نخست قحطي در تهران به علت گرسنگي جان خود را از دست دادند دست كم سي هزار نفر ميداند و ميگويد اجساد در كوچهها و خيابانهاي پايتخت پراكنده بودند. به علاوه، در مرده شويخانه نيز اجساد روي هم انباشته شده و در گورهاي دسته جمعي دفن ميشدند. هر جا كه قحطي از بين ميرفت، وبا و تيفوئيد شروع ميشد. سرگرد داناهو در خاطرات خود ميگويد: بريتانياييها در تأمين آذوقه مردم همدان هم بسيار ضعيف عمل كردند. به گفته داناهو: در اين زمان شمار مرگ و مير به علت گرسنگي افزايش يافته بود و نان كه تنها غذاي فقرا و وعده اصلي غذاي آنان به شمار ميآمد به شدت گران شده و به 14 قران در هر من رسيده بود. همدان به شهر وحشت تبديل شده بود. طي تابستان و پاييز 1918، به رغم محصول خوب، قحطي با همان شدت ادامه يافت. كالدول در تاريخ 22 ژوئن 1918، در مورد بهاي اقلام ضروري در فصل برداشت محصول چنين گزارش ميدهد: " گندم براي هر بوشل 12 – 15 دلار، جو هر بوشل 7 -9 دلار و برنج هر پوند 55 سنت... بود. از ديدگاه كالدول اين قيمتها حاكي از كمبود آذوقه و قحطي در فصل برداشت محصول ايران است. كالدول سپس در صدد يافتن علل افزايش قيمتها برميآيد: شرح موقعيت دوگانه طبقه فقير ايران كه در ميان انبوه محصول دچار گرسنگي بودند به اين توضيح نياز دارد. صرف نظر از ذخايري كه قشون خارجي در ايران خريداري كردند، محصول 1917 احتمالا براي تامين آذوقه جمعيت كشور كافي بود، اما به علت نبود دولت مقتدر و در حقيقت به دليل نبود هيچ دولتي، محصولات محدود گندم و جو را كه اقلام اصلي غذاي فقراست، انبار و احتكار كردند تا قيمتها بشدت افزايش يافت. بهبود اوضاع تهران در بهار 1919 رالف ايچ بادر كنسول آمريكا در گزارش هفتم اكتبر 1918 خود با اشاره به انتصاب لامبرت موليتور بلژيكي به سمت ناظر مواد غذايي در تهران و حومه ميگويد: به وي اختيار تام دادهاند تا به وضعيت غذايي رسيدگي كند. تلاش ميشود انبارهاي غله دولتي را پر كنند و همين منظور دستور دادهاند نيمي از كل گندم وارد شده به تهران را به قيمت فعلي بازار به ناظر مواد غذايي تحويل دهند. تمام ولايات با سرعت تمام گندم خريداري ميشود و كشاورزاني كه محصول خود را به دولت نميفروشند، هر ماه 10 درصد گندم خود را غرامت ميدهند. كاهش جمعيت ايران 1914 – 1919 مقايسه جمعيت ايران بين سالهاي 1914 و 1919 حاكي از آن است كه حدود ده ميليون نفر طي اين سالها به علت قحطي و بيماري جان خود را از دست دادند. بر خلاف ادعاي برخي نويسندگان قبل از جنگ جهاني اول، كه جمعيت ايران را فقط ده ميليون نفر اعلام كردهاند، ادعايي كه برخي از نشريات انگليسي در دهههاي 60 تا 70 تكرار كردهاند، جمعيت واقعي ايران دست كم نزديك به 20 ميليون نفر بوده است. و در سال 1919 اين رقم به 11 ميليون رسيد. چهارسال طول كشيده بود تا ايران به جمعيت سال 1914 رسيد و تا پيش از سال 1956 جمعيت ايران به اين رقم نرسيد. قحطي سالهاي 1917 – 1919 به يقين بزرگترين فاجعه تاريخ ايران و شايد فجيعترين نسل كشي قرن بيستم بوده است. ايران با وجود اعلام بي طرفي،نيمي از جمعيت خود را بر اثر جنگ جهاني اول از دست داد جمعيت ايران در سال 1914 براي مقامات آمريكايي مقيم ايران در سالهاي پيش از جنگ جهاني اول، تلاش زيركانه روسها و انگليسها براي كم تخمين زدن و اندك جلوه دادن جمعيت ايران كاملا ملموس است. دبليو مورگان شوستر مدير كل آمريكايي ماليه ايران در خصوص جمعيت ايران در اوايل قرن بيستم چنين مينويسد: "درمورد جمعيت ايران به نحو عجيبي آمار نادرست ارائه ميدهند: آمار به اصطلاح سرشماري شصت سال پيش ظاهرا پايه ارقام پاييني است كه در برخي از كتابها ارائه ميشود و خارجيان آن را ميپسندند. درست است كه پس از آن هيچ سرشماري صورت نگرفته است اما اروپايياني كه با اوضاع آشنا هستند كل جمعيت را بين 13 تا 15 ميليون برآورد ميكنند. جمعيت تهران طي چهل سال گذشته از 100 هزار به 350 هزار نفر افزايش يافته است." از بركت نتايج انتخابات تهران در پاييز 1917 نزديك به 75 هزار راي در تهران و روستاهاي اطراف جمع آوري شد. به گزارش روزنامه ايران دوازده نماينده منتخب بيش از 55 هزار رأي بدست آورده بودند. با در نظر گرفتن آنكه مردان 21 سال به بالا حق رأي داشتند و با در نظر گرفتن متوسط جمعيت براي هر خانواده در حدود شش نفر، جمعيت تهران و حومه در سال 1917 به راحتي ميتوانست 500 هزار نفر باشد كه با اظهارات شوستر هماهنگي دارد. به علاوه برآورد شوستر از جمعيت ايران در حدود سال 1900 بالغ بر 13 تا 15 ميليون، با برآورد جمعيت 20 ميليوني در سال 1914 توسط راسل، همخواني دارد. به عنوان مثال كشيش راسل طي گزارشي در خصوص مناسبات ايران و روس به تاريخ 11 مارس 1914 مينويسد: ايران به بزرگي استراليا، آلمان و فرانسه با جمعيتي در حدود 20 ميليون نفر است. راسل در گزارش مورخ 14 ژوئن 1914 حجم عظيم آراء در انتخابات مجلس ايران را مورد بررسي قرار ميدهد و به "اهميت مبارزه انقلابي 20 ميليون آريايي در ايران اشاره ميكند." در حالي كه در سال 1917 جمعيت تهران براساس آراء انتخابات دست كم 400 تا 500 هزار نفر بود، در سال 1924 رابرت دبليو ايمبري نايب كنسول آمريكا جمعيت تهران را 150 تا 200 هزار نفر برآورد كرد.. بازيابي جمعيت پس از 40 سال پس از اين قحطي چهل سال طول كشيد تا ايران به جمعيت 1914 خود بازگردد. چارلز سي هارت سفير آمريكا جمعيت ايران در سال 1930 را 13 ميليون نفر تخمين زده است. در سرشماري سال 1956 بود كه جمعيت ايران به بيش از 20 ميليون نفر رسيد. قحطي در ايران در سالهاي 1917 تا 1919 يكي از بزرگترين قحطيهاي تاريخ بود و بدون ترديد بزرگترين فاجعهاي است كه ايران به آن مبتلا شد. تنها نكته بسيار روشن در اين فاجعه، قرباني شدن ايران "بيطرف" در جنگ جهاني بود. هيچ يك از طرفهاي متخاصم خواه به صورت نسبي و خواه مطلق، تلفاتي با اين وسعت متحمل نشدند. فاجعهاي كه منجر به فروپاشي جامعه ايراني، تثبيت تسلط استعمار بريتانيا بر ايران، تشكيل حكومتهاي وابسته به بريتانيا و كودتا عليه دولتهاي منتخب مردمي شد. منابع و مآخذ: كتاب "قحطي بزرگ" نوشته دكتر محمد علي مجد / ترجمه محمد كريمي The Great Famine and Genocide in Persia 1917 -191 |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۷ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: raminpanahi
پیام:
۱,۷۰۱
عضویت از: ۲۸ بهمن ۱۳۹۰
از: TABRIZ
طرفدار:
- فقط مسی KING LEO - رونالدینهو - تراکتور - اسپانیا و برزیل - محمد ابراهیمی - گواردیولا - رسول خطیبی گروه:
- کاربران عضو |
یاشاسین آذربایجان
|
||
۲۷ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: ایرانی، ایرانی باش! | ||
نام کاربری: Ice.Girl
پیام:
۴,۳۰۴
عضویت از: ۸ شهریور ۱۳۸۹
از: mashhad
طرفدار:
- همه به خصوص فابرگاس - رونالدينيو - پرسپوليس - آلمان و اسپانيا - فقط علی کریمی - پپ گواریولا و یورگن کلوپ - قطبی-ابراهیم زاده گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول رامین نوشته:یاشاسین آذربایجان اتفاقا همين امروز داشتم به مردم زلزله زده آذربايجان فكر ميكردم.چرا ديگه كسي به فكرشون نيست؟.ما الان اينجا با كلي وسايل گرمايشي و لباس گرم بازم از سرما مي لرزيم اون وقت بعضي از اون مردم هنوز تو چادر زندگي مي كنن با كلي بچه كوچيك تو روزنامه نوشته بود دولت خدمتگذار زحمت كشيده يه سري خونه ي كوچيكو براشون ساخته كه نه در داره نه پنجره نه سراميك كلا هيچي گفته بقيشو ديگه با پول خودتون درست كنين اصلا عكساشونو داشتم نگاه ميكردم واقعا نمي تونستم جلو گريمو بگيرم حالا اگه تو بوركينافاسو و گينه بي سائو كسي مشكلي داشته باشه كه خوب از پول بيت المال براشون خرج ميكنن. البته انتخابات نزديكه احتمالا باعث بهتر شدن اوضاع در زمان كوتاهي ميشه |
||
۲۷ آذر ۱۳۹۱
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |