در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Mrxavi
پیام:
۲۷۶
عضویت از: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: اصفهان
طرفدار:
- ژاوي هرناندز - سپاهان - اسپانيا - پاپي - خوزه مورينو - هیچکدوم گروه:
- كاربران بلاک شده |
اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست در این چمن گل بی خار کس نچید آری چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد که کام بخشی او را بهانه بی سببیست به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست جمال دختر رز نور چشم ماست مگر که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه کنون که مست خرابم صلاح بیادبیست بیار می که چو حافظ هزارم استظهار به گریه سحری و نیاز نیم شبیست داش حافظ |
||
خداجون فراموشم نکن | |||
۲۷ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: NUMBER7
پیام:
۱۰
عضویت از: ۲۸ آبان ۱۳۹۰
از: تهران
طرفدار:
- DAVID VILA - پرسپولیس - اسپانیا - هادی نوروزی - فرگوسن - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را ----- نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را کنون با بار پیــری آرزومندم که برگـردم ----- به دنبال جوانـــی کـوره راه زندگانــــی را به یاد یار دیرین کاروان گم کـرده رامانـم ----- که شب در خــواب بیند همرهان کاروانی را بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی ----- چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی ----- که در کامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل ----- خدایــا بــا کـه گویم شکوه بی همزبانی را نسیم زلف جانان کو؟که چون برگ خزان دیده-----به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان ----- خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن----- که از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را |
||
هوس صدشرف دارد به عشق دروغین که ریاکارانه خیانت میکند. | |||
۲۸ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: NUMBER7
پیام:
۱۰
عضویت از: ۲۸ آبان ۱۳۹۰
از: تهران
طرفدار:
- DAVID VILA - پرسپولیس - اسپانیا - هادی نوروزی - فرگوسن - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
خيز و در جامم شراب نـاب ريـز بر شب انديـشهام مهتاب ريز تا سوي منزل كشم آواره را ذوق بيتابي دهـم نـظاره را گرم رو از جستجوي نو شوم رو شناس آرزوي نـو شـوم چشم اهل ذوق را مـردم شوم چون صدا در گوش عالم گم شوم قيمت جنس سخن بالا كنم آب چشم خويش در كالا كـنم باز برخوانم ز فيض پير روم دفتر سربسته اسرار علوم جان او از شعلهها سـرمايهدار من فروغ يك نفس مثل شرار شمع سوزان تاخت بر پروانهام باده شبخون ريخت بر پيمانهام پير رومي خاك را اكسير كرد از غبارم جلـوهها تعمير كرد ذره از خاك بيابان رخت بست تا شعاع آفتاب آرد بدست موجم و در بحر او منزل كنم تا در تابندهئي حاصل كنم من كه مستيهازصهبايشكنم زندگاني از نفسهـايش كنم |
||
هوس صدشرف دارد به عشق دروغین که ریاکارانه خیانت میکند. | |||
۲۸ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: NUMBER7
پیام:
۱۰
عضویت از: ۲۸ آبان ۱۳۹۰
از: تهران
طرفدار:
- DAVID VILA - پرسپولیس - اسپانیا - هادی نوروزی - فرگوسن - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
اي جلال ملك جان برخيز مهمان آمده جان و دل آشفتهاي از خاك ايران آمده اي مهين مولاي مولاي من در شور عشق و عاشقي ديده بگشا عاشقي زار و پريشان آمده حسرت آزادي جان در دل شيداي اوست تا كه ره يابد به جانان مست و حيران آمده از شرار شاعري آتش بدلـها بر زده در بيان مثنوي انديشه سوزان آمده بس غزلها دارد از ديوان شمس تو ز بر در هواي شمس جان افتان و خيزان آمده از جدائيها شكايت دارد و افسرده است در هواي شور ني با سوز هجران آمده گرچه از سرگشتگان وادي حيـرت بود با خبرهاي خوشي از بحر عـرفان آمده «بايزيد» از بادهاش سرمست جانان كرده است با پيامي رهگشا از «شيخ خرقان» آمده «سعديش» هم ناله باشد در نواي عـاشقي همدم «حافظ» ز سوز جان غزلخوان آمده از «علاءالدوله» تضمين سخن آورده است همره وجد و سماع شيخ سمنان آمده اي جلالالدين بيا تا بزم دل روشن كنيم چونكه مشتاقي به جان با چشم گريان آمده بزم ما كامل شود از شمس تبريزي به نور بشنود گرآشنائي همدم جـان آمده آشنايي همدم جان آمده حلقه گرد هم زنيد اي عاشقان خوشنـوا اين نواها از ازل در ساز امكان آمده زين سماع عاشقي غوغا فتد در ملك جان چونكه مفتوني به مهماني ز تهران آمده باده در جامش كن اي سرحلقهي دلدادگان چون«رفيع» خستهجان درديكش آن آمده |
||
هوس صدشرف دارد به عشق دروغین که ریاکارانه خیانت میکند. | |||
۲۸ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Mrxavi
پیام:
۲۷۶
عضویت از: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: اصفهان
طرفدار:
- ژاوي هرناندز - سپاهان - اسپانيا - پاپي - خوزه مورينو - هیچکدوم گروه:
- كاربران بلاک شده |
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت خوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمت گفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیست خوش تقاضا میکنی پیش تقاضا میرمت عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست گو که بخرامد که پیش سروبالا میرمت آن که عمری شد که تا بیمارم از سودای او گو نگاهی کن که پیش چشم شهلا میرمت گفته لعل لبم هم درد بخشد هم دوا گاه پیش درد و گه پیش مداوا میرمت خوش خرامان میروی چشم بد از روی تو دور دارم اندر سر خیال آن که در پا میرمت گر چه جای حافظ اندر خلوت وصل تو نیست ای همه جای تو خوش پیش همه جا میرمت داش حافظ |
||
خداجون فراموشم نکن | |||
۲۹ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: R.A.Lionel
پیام:
۷,۲۴۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۹
از: مشهد
طرفدار:
- مسی - آنری - پرسپولیس - ایران - گواردیولا، فرگوسن گروه:
- كاربران بلاک شده |
در هوایت بیقرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب جان و دل از عاشقان میخواستند جان و دل را میسپارم روز و شب تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب تا که عشقت مطربی آغاز کرد گاه چنگم گاه تارم روز و شب میزنی تو زخمه و بر میرود تا به گردون زیر و زارم روز و شب ساقیی کردی بشر را چل صبوح زان خمیر اندر خمارم روز و شب ای مهار عاشقان در دست تو در میان این قطارم روز و شب میکشم مستانه بارت بیخبر همچو اشتر زیر بارم روز و شب تا بنگشایی به قندت روزهام تا قیامت روزه دارم روز و شب چون ز خوان فضل روزه بشکنم عید باشد روزگارم روز و شب جان روز و جان شب ای جان تو انتظارم انتظارم روز و شب تا به سالی نیستم موقوف عید با مه تو عیدوارم روز و شب زان شبی که وعده کردی روز وصل روز و شب را میشمارم روز و شب بس که کشت مهر جانم تشنه است ز ابر دیده اشکبارم روز و شب |
||
۳۰ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Mrxavi
پیام:
۲۷۶
عضویت از: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: اصفهان
طرفدار:
- ژاوي هرناندز - سپاهان - اسپانيا - پاپي - خوزه مورينو - هیچکدوم گروه:
- كاربران بلاک شده |
ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت و ای مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت خوابم بشد از دیده در این فکر جگرسوز کاغوش که شد منزل آسایش و خوابت درویش نمیپرسی و ترسم که نباشد اندیشه آمرزش و پروای ثوابت راه دل عشاق زد آن چشم خماری پیداست از این شیوه که مست است شرابت تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت تا باز چه اندیشه کند رای صوابت هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی پیداست نگارا که بلند است جنابت دور است سر آب از این بادیه هش دار تا غول بیابان نفریبد به سرابت تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل باری به غلط صرف شد ایام شبابت ای قصر دل افروز که منزلگه انسی یا رب مکناد آفت ایام خرابت حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد داش حافظ |
||
خداجون فراموشم نکن | |||
۳۰ آبان ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Hero.Sniper
پیام:
۳,۵۳۰
عضویت از: ۱۰ شهریور ۱۳۸۸
از: جایی فرا سوی زمان
طرفدار:
- کارلس پویول - یوهان کرایف - اسپانیا - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است چرا آب به گلدان نرسیده است چرا لحظه باران نرسیده است به هر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و هنوزم که هنوز است غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گم گشته کنعان نرسیده است چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است دل عشق ترک خورد گل زخم نمک خورد زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد خداوند گواه است دل چشم به راه است که در حصرت یک پلک نگاه است ولی حیف نصیبم فقط آه است تویی آینه و روی من بی چاره سیاه است و جا دارد از این شرم بمیرم که بمیرم |
||
نکند پاسخش طبر باشد |
|||
۹ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
برادر شهاب همینطور که میدونی شعر بخش بزرگ و قسمت اعظمی از فرهنگ ما ایرانیا محسوب میشه یعنی فرهنگ ما با شعر اجین شده و ما رو بیشتر با شعرمون میشناسن و قسمت بزرگی از این فرهنگ رو وامدار شخصیت هایی مثل حافظ هستیم ،فکر نمیکنی این عبارت"داش حافظ"درخور شان و منزلت حافظ نیست؟به نظرت اون داش رو حذف کنی بهتر نیست؟
|
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۹ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
عاقبت این عشق هلاکم کند در گـذر کـوی تـو خاکـم کند بی سرو سامان تو ام یا حسین دسـت به دامـان توام یا حسین... گــه مــديــنـه مـي رود گــه نــيـنــوا مي پــرد گــاهي بــه گــلزار بــقــيـع مـي نـشيند پـــشـت ديـــوار بـقـيــع مــي گــذارد ســر بـر ســردار ديــن اشــك ريــزان در غــم بــانـوي ديــن عـرضـه ميدارد كـه اي شهر رســول در كــجــا مــخـفي بــود قـبـر بـتــول از تــمــام نــخـل هــا پــرســيــده ام آري امــا پـــاسـخـي نـــشـنـيـده ام يـا امـیرالـمـومـنين(ع) روحي فـداك آسـمـان را دفـــن كــردي زيـر خــاك آه را در دل نـــهـــان كــــردي چــــرا مـــاه را در گــل نــهــان كــردي چـرا عـلي(ع) مـولاي مـظلـومـان عـالــم بــگــو از نــارفـيـقــان چــون بـنـالــم از آن شـامي كه سـر در چـاه كردي مــرا از درد خــويــش آگـــاه كـــردي طـــنـيـن نـــالــه در افـــلاك افـــتــاد تـــمـام آسـمــان بــر خـــاك افـــتــاد پــر و بــال تو زهراء(س)را شكستند تــو را بـا ريـسـمـان فـتـنـه بـسـتـنـد تـو را در گـوشـه اســرت نـشـانـدنـد مــرا در آتــش حــسـرت كـشـانـدنـد كـدامين شب از آن شب تيـره تر بود كـه زهـراء(س) حايل ديـوار و در بود پـر و بـال تـو زهراء(س) را شكستند تــو را بـا ريـســمان فـتـنـه بـسـتـنـد تــنـت را در دل شــب غــسـل دادم تو را با اشك زينب (س) غسل دادم كدامين شب از آن شب تـيره تر بود كه زهـراء (س)حايل ديـوار و در بود |
||
|
|||
۱۴ آذر ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |