در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
شگفتـــــــا وقتي کـــــه بــــود ، نمــــي ديدم وقتي مي خــــوانــــد ، نمي شــنـــــيــــدم وقــــتــــي ديــــــدم ... کـــه نــــــبــــــود وقتي شنــــــــيـــدم ....که نــخــــوانـــــــد |
||
دیوانگیات را جشن بگیر!... زیرا در این دنیا، جایی که تمام بشریت بیمار است، عاقل شدن چنان است که به نظر دیوانه خواهی رسید | |||
۳۰ آبان ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
خسته از تکرار شب بی قرای تو و مستی من خسته از دروغ و دروغ گفتن خود را به بیراهه سپردن خسته از تمنای زنگی خسته از قطرات عشق وخسته از همه چیز و همه کس دیگر نمی توانم مرگ معنی زندگی را به من فهماند چیزها بسیاری را از او اموختم او همیشه فریاد میزد امامن نمی خواستم به کلماتش بپیوندم او زندگی را در مرگ میدید و مرگ را در زندگی او به من فهماند عشق دروغ است و دروغ زندگی چیزی بنام عشق وجود ندارد سیاهی و شب را زیبا ترین واژه می نامید از من خواست در انتظارش لحظات را به تصویر کشم چاره ای جز انتظار هم نمی دیدم ای مرگ بدان که بی تو من هیچ هم نیستم واین را بدان که وقتی زندگی جهنم است مرگ بهشت است وتنها من به یاد تو لحظات را می گذرانم |
||
دیوانگیات را جشن بگیر!... زیرا در این دنیا، جایی که تمام بشریت بیمار است، عاقل شدن چنان است که به نظر دیوانه خواهی رسید | |||
۳۰ آبان ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
مهمان_مهمان
|
چطوره اسم تاپیک رو بذاریم اشعار لاییک؟!
|
||
۳۰ آبان ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
قاصدک هان ! چه خبر آوردی ؟ از کجا و از که خبر آوردی؟ خوش خبر باشی اما , اما گرد بام و در من بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا نه زیاری ، نه ز دیار و دیاری , باری برو آنجا که بود چشم و گوشی با کس برو آنجا که ترا منتظرند قاصدک در دل من همه کورند و کرند دست بردار از این در وطن خویش غریب قاصدک ، تجربه های همه تلخ با دلم می گوید که دروغی تو دروغ که فریبی تو , فریب قاصدک ! هان ، ولی ... آخر .... ایوای ! با توام ! آی ! کجا رفتی ؟ آی.... راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟ مانده خاکستر گرمی ، جایی در اجاقی _ طمع شعله نمی بندم _ خردک شرری هست هنوز؟ قاصدک! ابرهای همه عالم ،شب و روز در دلم می گریند. |
||
only barca | |||
۱ آذر ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
میتونی این بیت را بخونی؟ (اگه قبلاً ندیده باشید .) در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه ز امروزت مشو غره که از فردا نهی آگه . |
||
only barca | |||
۱ آذر ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
مهمان_مهمان
|
در اين درگاه كه گاه گاه كاه كوه مي شود و كوه كاه؛ از امروزت مغرور نشو زيرا فردا مشخص نيست. همين بايد باشه، نه؟ (فقط يه كم آخرشو كمك گرفتم ) |
||
۳ آذر ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
--------------------------------------------------------- حیران چشمان تو بودن رستگاری ست--------------- -----------------------بگذار تا حیران چشمان تو باشم ---------------------------------------------------------- |
||
۳ آذر ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
ایول . دستخوش قبلاً که نشنیده بودی؟ |
||
only barca | |||
۳ آذر ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
مهمان_مهمان
|
نه فقط همون آخرش رو یکی کوهش رو گفت. در واقع داشتم می خوندم بلند خوندم بعد گفت این جوری نه درستشو گفت، من یه هاله ای ازش شنیدم بعد همشو دریافتم.
|
||
۴ آذر ۱۳۸۶
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
|
Twisted بابا قبولت داریم خفن .
|
||
only barca | |||
۶ آذر ۱۳۸۶
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |