در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
این قصه تکراری این عالمه. آدمایی که ظاهرشون یه چیزه و درونشون یه چیز دیگه. برای همینم از همه آدما بدم میاد و به توصیه ددی Burn Them All عمل خواهم کرد.
|
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
|
نقل قول علی ولی الله نوشته:این قصه تکراری این عالمه. آدمایی که ظاهرشون یه چیزه و درونشون یه چیز دیگه. برای همینم از همه آدما بدم میاد و به توصیه ددی Burn Them All عمل خواهم کرد. پس با این تفاسیر شما هم همینطوری هستین؟ و اطرافیانتون؟ نه همه ی آدم ها همینطور نیستن. من نمیتونم آدمی مثل مهران ذو قضاوت کنم چون جای اون نیستم. و نمیتونم باشم. نمیتونم مثل اون فکر کنم و دلیل کارهاش رو بفهمم. تنها چیزی که میدونم،دور شدن آدم ها از خدا اون هارو از انسانیتشون هم دور میکنه. |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:این قصه تکراری این عالمه. آدمایی که ظاهرشون یه چیزه و درونشون یه چیز دیگه. برای همینم از همه آدما بدم میاد و به توصیه ددی Burn Them All عمل خواهم کرد. پس با این تفاسیر شما هم همینطوری هستین؟ و اطرافیانتون؟ نه همه ی آدم ها همینطور نیستن. من نمیتونم آدمی مثل مهران ذو قضاوت کنم چون جای اون نیستم. و نمیتونم باشم. نمیتونم مثل اون فکر کنم و دلیل کارهاش رو بفهمم. تنها چیزی که میدونم،دور شدن آدم ها از خدا اون هارو از انسانیتشون هم دور میکنه. گفتم آدم ها. حضرت ما فرق داریم. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
|
نقل قول علی ولی الله نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:این قصه تکراری این عالمه. آدمایی که ظاهرشون یه چیزه و درونشون یه چیز دیگه. برای همینم از همه آدما بدم میاد و به توصیه ددی Burn Them All عمل خواهم کرد. پس با این تفاسیر شما هم همینطوری هستین؟ و اطرافیانتون؟ نه همه ی آدم ها همینطور نیستن. من نمیتونم آدمی مثل مهران ذو قضاوت کنم چون جای اون نیستم. و نمیتونم باشم. نمیتونم مثل اون فکر کنم و دلیل کارهاش رو بفهمم. تنها چیزی که میدونم،دور شدن آدم ها از خدا اون هارو از انسانیتشون هم دور میکنه. گفتم آدم ها. حضرت ما فرق داریم. بدتر شد که اگه خودتون رو جزو آدم ها نمیدونید جزو کدام دسته از موجودات میدونید؟ |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:این قصه تکراری این عالمه. آدمایی که ظاهرشون یه چیزه و درونشون یه چیز دیگه. برای همینم از همه آدما بدم میاد و به توصیه ددی Burn Them All عمل خواهم کرد. پس با این تفاسیر شما هم همینطوری هستین؟ و اطرافیانتون؟ نه همه ی آدم ها همینطور نیستن. من نمیتونم آدمی مثل مهران ذو قضاوت کنم چون جای اون نیستم. و نمیتونم باشم. نمیتونم مثل اون فکر کنم و دلیل کارهاش رو بفهمم. تنها چیزی که میدونم،دور شدن آدم ها از خدا اون هارو از انسانیتشون هم دور میکنه. گفتم آدم ها. حضرت ما فرق داریم. بدتر شد که اگه خودتون رو جزو آدم ها نمیدونید جزو کدام دسته از موجودات میدونید؟ ورای درک آدمی است. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
|
نقل قول علی ولی الله نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:این قصه تکراری این عالمه. آدمایی که ظاهرشون یه چیزه و درونشون یه چیز دیگه. برای همینم از همه آدما بدم میاد و به توصیه ددی Burn Them All عمل خواهم کرد. پس با این تفاسیر شما هم همینطوری هستین؟ و اطرافیانتون؟ نه همه ی آدم ها همینطور نیستن. من نمیتونم آدمی مثل مهران ذو قضاوت کنم چون جای اون نیستم. و نمیتونم باشم. نمیتونم مثل اون فکر کنم و دلیل کارهاش رو بفهمم. تنها چیزی که میدونم،دور شدن آدم ها از خدا اون هارو از انسانیتشون هم دور میکنه. گفتم آدم ها. حضرت ما فرق داریم. بدتر شد که اگه خودتون رو جزو آدم ها نمیدونید جزو کدام دسته از موجودات میدونید؟ ورای درک آدمی است. ورای درک چند تا حالت داره یا ملائکه یا اجنه یا چهارده معصوم به جز اینا ورای درک وجود خارجی نداره مطمعنا خودتون رو جزو چهارده معصوم نمیدونید. هر چیز دیگه ای جز ائمه معصوم باشید، باز هم از اشرف مخلوقات پایین تر حساب میشه بنظرم به همون انسانیت برگردید به نفعتونه از ما گفتن بود |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:به جز اینا ورای درک وجود خارجی نداره #ماگلز |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
|
نقل قول علی ولی الله نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:به جز اینا ورای درک وجود خارجی نداره #ماگلز حتی غیر ماگلز ها هم انسان حساب میشن شما بیا بگو انسان نیستی چی هستی. بحث ماگلز و غیر ماگلز راه ننداز |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول علی ولی الله نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:به جز اینا ورای درک وجود خارجی نداره #ماگلز حتی غیر ماگلز ها هم انسان حساب میشن شما بیا بگو انسان نیستی چی هستی. بحث ماگلز و غیر ماگلز راه ننداز *گیف دیبالا* |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۳۰ بهمن ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
|
ترس قسمت هشتم هنوز یک ماه از اون ماجرای پیام ها نگذشته بود، که دکتر برام آزمایش قبل بارداری نوشت. آزمایش ایدز هم جزو مورد های روتین آزمایش قبل بارداری بود. وقتی مهران فهمید آزمایش ایدز دادم،میگفت خودشم باید بره آزمایش ایدز بده بهش میگفتم آخه چرا؟ آدم که الکی ایدز نمیگیره؟ ولی اصرار داشت که ایدز داره. روز و شبمون رو سیاه کرده بود. میگفت من ایدز دارم. تو حالیت نیست. منم همش با خودم میگفتم اگه کسی کار خطایی نکرده باشه چرا باید استرس داشته باشه برای ایدز؟؟؟ جرات نداشتم این حرفارو به خودش بزنم. فقط غصه میخوردم و سعی میکردم استرسش رو کم کنم. اونقدر زیر گوشش خوندم تا بیخیال این مریضی شد. اما ذهن من بیخیال این نمیشد که چرا مهران استرس ایدز رو داشته. و هرگز هم دلیل واقعیش رو نفهمیدم. تمام اون روزها رو تحمل میکردم چون واقعا عاشق مهران بودم. با وجود تمام سختی ها و بی پولی ها و محدودیت هایی که مهران باعثشون میشد،اما دوستش داشتم. خاطرات دوران عقدمون باعث شده بود نتونم دوستش نداشته باشم. تمام حمایت ها و رفتارهای عاقلانه ی یکسال عقد باعث میشد که مطمعن باشم که مهران بخاطر استرس سرطان اینطوری شده با خودم میگفتم ان شاالله خوب میشه و میشه همون آدم سابق. هرچند، گاهی هم با خودم میگفتم اگه در مورد کاهل نمازیش و سیگار کشیدن دروغ نگفته بود،شاید هیچ وقت بهش جواب مثبت نمیدادم. نمیدونم. فقط میدونم محبت هاش تو یک سال عقدمون اونقدر بود که نمیذاشت دوستش نداشته باشم. نمیذاشت عاشقش نباشم. یکروز که از سرکار برگشت خونه گفت دیگه سر اینکار نمیرم. گفتم چرا؟گفت حقوق که نمیدن، قرارداد استخدام هم باهام نبستن هنوز، مدیریت گفت اگه میخوای نیا تا معلوم بشه که باهات قرارداد میبندن یا نه. منم دیگه نمیرم. خب خداروشکر به مشکلاتمون این یکی هم اضافه شده بود. تو خونه موندن مهران. حالا دیگه ۲۴ساعت تو خونه بود. زنهای قدیم هر جوونی رو میخواستن نفرین کنن،میگفتن الهی شوهرت همیشه تو خونه کنارت باشه. خانم ها میفهمن چی میگم. نه برای اینکه مردها بد باشن نه، اما جای مرد این نیست که از صبح تا شب تو خونه باشه. باعث تنش و دعوای بیشتری بین زن و مرد میشه . از اون روز تقریبا دیگه روی خوش ندید زندگیمون. شب ها تا صبح بیدار میموند پای لپ تاپش و صبح تا بعد غروب آفتاب میخوابید. توی این چند ماه زندگی مشترکمون اونقدر غصه خورده بودم که کلی از موهام سفید شده بود. نمیتونستم خونه پدر مادرم هم برم، با اینکه پنج شش تا کوچه با ما فاصله داشتن. چون مهران اجازه نمیداد میگفت هفته ای یکبار یا ده روزی یک بار کافیه برات. با اینکه مادر خودش هر روز ۳ ساعت میومد بالا خونه ما،یا مهران ساعت ها میرفت خونشون. باور نمیکردم که یه آدم چطور از اون حالت تبدیل شده بود به اینی که الان بود. به مادرش که میگفتم مهران نماز نمیخونه میگفت تو دروغ میگی،تا تو خونه ما بود نمازش ترک نمیشد. میگفت تو لابد یه کاری کردی که نماز نمیخونه هرچی الانا به گذشته فکر میکنم، میبینم حتی یک خاطره خوب از اون روزا یادم نمیاد. همش سختی بود و غصه خارش مهران هم تمومی نداشت. نفس تنگی هم بهش اضافه شده بود دوباره پله ها رو که تا طبقه چهارم بالا میومد بد جور به نفس نفس می افتاد. هردومون میدونستیم یه چیزی هست ولی جرات نداشتیم کاری کنیم. |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۱ اسفند ۱۳۹۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |