به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: داستانک!
مبدل الاشباح
نام کاربری: gh.mo
پیام: ۱,۵۶۰
عضویت از: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵
از: tehran
گروه:
- کاربران عضو
ترس
قسمت پایانی

یک هفته از طلاقمون گذشته بود، از بیرون اومده بودم خونه، که مامانم گفت ریحان از مهران خبر داری؟ گفتم نه، حتما حالش خوبه،چون پیام تو تلگرام اومد که مهران به تلگرام پیوست. حتما خوبه که رو خط اصلیش تلگرام نصب کرده.
بین خودش و بابام نگاهی رد و بدل کردن و گفت: بابات از نزدیک خونشون رد میشده دیده پرده سیاه زدن.
یهو پاهام سست شد.
لرزش عصبی ای که هدیه اون چندماه جنگ اعصاب بود و با هر تکانه عصبی، چه شادی، چه ناراحتی به جونم میافتاد، از توی پاهام داشت شروع می شد. و اگه زودتر نمیرفتم تو اتاقم تموم بدنم رو میگرفت.!!!
خودم رو به اتاقم رسوندم، رمز پیج اینستای مهران رو داشتم. با خودم گفتم اگه چیزیش شده باشه حتما فامیلش یه پیامی چیزی میذارن.
هرچی گشتم بین فامیلاش چیزی ندیدم. با خودم گفتم حتما یکی از همسایه هاشون بوده، که یکهو پیج یکی از پسر عموهاش که از بقیه مذهبی تر بود رو باز کردم. باورم نمیشد آگهی ترحیمش رو دارم میبینم.
عکس تکی ای که تو دوران عقد گرفته بودیم تو آتلیه رو گذاشته بودن بالای آگهی. بغض گلوم رو گرفته بود. وقتی دیدم تاریخ فوتش یک روز بعد از طلاق بوده. داشتم دیوونه میشدم. کاش حداقل فهمیده بودم براش نماز وحشت خونده بودم. حتما خیلی ترسیده...
نمیتونم حالم رو توصیف کنم.
شوکه شده شدم. باورم نمیشد. شاید احمقانه باشه ولی هنوز ته قلبم دوستش داشتم. هنوز نتونسته بودم خاطرات خوب سفرهامون، خاطرات خوب تهران گردیامون، خاطرات خوب عاشقی هامون رو فراموش کنم.
حتی اگه دوستش هم نداشتم، لحظه ای راضی به مرگش نبودم. اگه زنده مونده بود تحملش خیلی برام راحتتر بود. خیلی.

حکمت خدا چی بود تو، همه ی اتفاق های عجیبی که اون مدت افتاد؟ از جلو افتادن دادگاهمون و حکم سریع و عجیب قاضی برای طلاق گرفته تا مرگش دقیقا روز بعد از طلاق.
خودم بعدها فکر میکردم، شاید خدا میدونست که اگه قبل از طلاق از دنیا بره، برای من بدتره.
چون بعدها فهمیدم، تمام اموالش رو به نام مادرش زده بوده.

سعی کردم جلو مامان بابام ظاهر سازی کنم ، ولی سخت بود،برای همین پناه بردم به اتاقم و به بهونه خوابیدن یک ساعتی اشک ریختم. نه برای خودم. برای مهران، برای اینکه شاید اگه میدونست عمر اینقدر کوتاهه، سعی میکرد بهتر تموم بشه.
اشک ریختم برای تمام لحظه های خوش باهم بودنمون. برای عشقی که توی وجودم نابود کرده بود، برای اعتمادی که توی وجودم کشته بود. برای آرزوهای کودکانه ام. برای تمام لحظه هایی که میتونست بهتر باشه ولی نشد. برای اون لحظه آخر که میتونست زنش کنارش باشه ولی نخواست...
آخر سر هم چشمام رو پاک کردم و از اتاق رفتم بیرون. خداروشکر میکنم هیچ وقت، چشمام نشون نمیدادن که گریه کردم.

مامانم دوتا خاله هام رو دعوت کرده بود که بیان، میخواست من تو اون حال دور و برم شلوغ باشه.
شب که خاله هام اومدن، مامانم یه طور آرومی گفت که مهران فوت کرده.
بدجور بغض کرده بودم. با حرف خاله ام که ریحانه اینقدر بغضت رو نخور، یهو منفجر شدم و برای اولین بار جلوی بقیه زدم زیر گریه.خاله ام بغلم کرد.من ضجه میزدم و میگفتم خاله باورت میشه هنوزم دوستش داشتم؟ یعنی تقصیر من بود؟ کاش بیشتر صبر کرده بودم. کاش مهران کاری نمیکرد که از زندگی باهاش سیر بشم. بد کرد به هردومون. دلم میسوزه براش خاله...

اونقدر گریه کردم تا آروم شدم. چ حس خوبی داشت برای یکبار قوی نبودن توی اون لحظه و گریه کردن توی آغوش یک نفر...

هنوز گاهی به اون روزا فکر میکنم. و از تمام احساس هم بهش فقط حس ترحم باقی مونده.
هنوز هم روزی یک صفحه قرآن براش میخونم.
و خوشحالم که همون روز دادگاه از ته دل، هم پولایی که بهش قرض داده بودم و هم مهریه ام و هم هر حقی که گردنش داشتم رو پیش خودم و خدا حلال کرده بودم و ازشون گذشته بودم. به این امید که قبل از مرگم خدا به دل اونایی که حق گردنم دارن بندازه و من رو حلال کنن.
بیشتر از همه از اینکه حلالش کردم خوشحال بودم. اینطوری حتما راحتتر از این دنیا رفته.

الان دیگه میدونم حکمت خدا چی بود.

من از مریضی لاعلاج کسی که برام عزیز بود میترسیدم، از مرگ کسی که برام عزیز بود میترسیدم، از بی نمازی شوهر،از فحش ناموس دادن شوهر به خودم، از بدبینی شوهر، از کتک خوردن، از خیانت ، از طلاق،و خیلی چیزای دیگه میترسیدم و خدا تک تک ترس هام رو بدون کوچکترین اغماضی سرم آورد.

حتی چیزهایی رو که هیچ وقت ازشون نمیترسیدمم سرم آورد، مثل بی پولی، بی کاری، گرفتن صدای مهران و...
فقط و فقط برای اینکه خدا بهم بفهمونه که :
ریحانه، هیچ کدوم از این ترس ها تو رو از پا نمی اندازن. فقط خود ترسه که داره ضعیفت میکنه. دیدی یک یکشون رو سرت آوردم، هنوز زنده ای، هنوز نفس میکشی و هنوز زندگی جریان داره. تنها کسی که باید ازش بترسی من هستم. و تنها کسی که همیشه کنارته باز هم من هستم.هرگز تنهات نمیذارم. همونطور که تا الان نذاشتم.

فهمیدم، از هیچ چیز این دنیای فانی نباید ترسید. و باید سعی کرد این چند روز دنیا رو درست زندگی کرد.
فهمیدم تمام کارهای خدا حکمتی داره و راضی بودن به رضای خداست که به دل آدم آرامش میده. فهمیدم ما هرچقدر هم تلاش کنیم، باز هم آنچه خدا بخواهد همون میشه.

بعد از تمام اون وقایع تنها سوالایی که خیلی دلم میخواست جوابشون رو بفهمم این بود که چرا مهران اینطور شد؟ و اینکه بالاخره بعد از مرگش فهمید که من زن پولکی نبودم براش؟ فهمید فقط و فقط خدا مد نظرم بود توی زندگی مشترکمون؟ فهمید تا آخرین لحظه هم ته دلم دوستش داشتم؟

یه روز التماس خدا کردم و قسمش دادم به صاحب الزمان که مهران بیاد تو خوابم و حداقل جواب سوالام رو بده. قرآن رو که باز کردم این آیه اومد:

«ای اهل ایمان، هرگز از چیزهایی مپرسید که اگر فاش گردد شما را زشت و بد می‌آید و غمناک می‌کند، و اگر پرسش آن را به هنگام نزول آیات قرآن واگذارید برای شما (هر چه مصلحت است) آشکار می‌گردد. خدا از عِقاب سؤالات بی‌جای شما درگذشت، و خدا بخشنده و بردبار است.» آیه ۱۰۱سوره مائده

وسط گریه هام خنده ام گرفته بود. گفتم باشه من تسلیمم. خدایا هرچی تو بخوای ،هرچی تو بگی.

پایان.




گداخته از جفای همه
گریخته در وفای علی
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
نام کاربری: Montazer_59
پیام: ۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی
- کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا
- پرسپولیس
- آلمان
- انریکه، یورگن کلوپ
- یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی
گروه:
- کاربران عضو
خداروشکر طلاق گرفت و اونم به سزای اعمالش رسید
شما هم خسته نباشید داستان رو گذاشتید ان شاءالله بازم بذارید 😁




اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلا
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
مبدل الاشباح
نام کاربری: gh.mo
پیام: ۱,۵۶۰
عضویت از: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵
از: tehran
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
سَیّد شایان نوشته:

خداروشکر طلاق گرفت و اونم به سزای اعمالش رسید
شما هم خسته نباشید داستان رو گذاشتید ان شاءالله بازم بذارید 😁

سلامت باشید. ممنوون از شما که وقت گذاشتی و خوندی.




گداخته از جفای همه
گریخته در وفای علی
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
مبدل الاشباح
نام کاربری: gh.mo
پیام: ۱,۵۶۰
عضویت از: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵
از: tehran
گروه:
- کاربران عضو
خب حالا که تموم شد بذارید بگم که این داستان زندگی خودم بود. خیلی زیاد از روزها و اتفاقایی که برام گذشت رو چه بعد از طلاق چه قبل رو حذف کردم. چون خیلی طولانی و خسته کننده میشد. اگه ابهامی از داستان زندگیم براتون هست میتونم براتون تعریف کنم

و حقیقتا به چندتا دلیل گذاشتم. اول اینکه به دوستان یادآور بشم هر اتفاقی که خدا رقم میزنه حکمت توشه و بی اذن خدا برگ از درخت نمی افته فقط کافیه تلاشمون رو بکنیم و باقیش رو بسپرسیم به خودش.اغلب این رو میدونیم ولی باور نداریم. برای همین خیلی ها از کرونا وحشت دارن. چون قدرت خدا رو باور ندارن . و دوم اینکه طلاق آخر دنیا نیست. گاهی دو نفر خیلی هم خوبن، ولی بدرد هم نمیخورن. و دلیل سوم هم اینکه ، سعی کنید توی دنیا از چیزی وحشت نداشته باشید. خدا ماهارو با ترس هامون امتحان میکنه. و دلیل آخر اینکه میخواستم ذهنم از تمام این خاطره ها خالی بشه با نوشتن. شاید بهتر بتونم این روزا درس بخونم.

راستی، اگه براتون مقدوره یک صلوات برای شادی روح اون بنده خدا بفرستید. چون به هرحال اون هم حق و حقوقی گردن من داشته. و شاید اینطور از حقش بگذره.

چون میدونم اون بنده خدا هم ، ماه های آخر زندگیش خیلی زجر کشیده. مخصوصا که شیمی هم درمانی کرد.
گاهی دلم میخواد، اینطوری تموم نمیشد. و بعد از جداییمون زنده می موند. اما خواسته ما با خواسته خدا متفاوته.





گداخته از جفای همه
گریخته در وفای علی
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
نام کاربری: Montazer_59
پیام: ۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی
- کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا
- پرسپولیس
- آلمان
- انریکه، یورگن کلوپ
- یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی
گروه:
- کاربران عضو
حقیقتا بدون اغماض میگم دیگه این اخرای داستان شک کردم که داستان خودتون یا یکی از اطرافیان تون باشه، هی میخواستم بپرسم ولی گفتم شاید درست نباشه. در هر حال روایت زندگی مخصوصا اگه قسمت سخت زندگی بشه خیلی سخته، واقعا تبریک داره این شهامت و بهتون تبریک میگم.
هرچی بوده گذشته درسته شرایط سختی بود درسته روزهای سختی رو گذروندید ولی باید گذشت از این خاطرات ولو سخت همین که تصمیم تون رو گرفتید و دارید درستون رو ادامه میدید خیلی خوبه و براتون آرزوی موفقیت و عاقبت بخیری میکنم ان شاءالله که خوشبخت بشید.

من کوچک تر از اونی هستم که بخوام نصیحت بکنم یا همچین چیزی ولی میخوام بگم صبور بودن، مسامحه و تساهل کردن همیشه خوب نیست، چون از یه جایی به بعد دیگه ظلم به خود آدمه این اعتقاد قلبیمه میتونه اشتباه هم باشه ولی من به این باور دارم که اون دنیا ما حتی برای کارهایی که میکنیم که نتیجه و اثری برای زندگی خودمون هم داره که باعث میشه ناراحت بشیم، اذیت بشیم و... یقه مون رو میگیرن و باید جواب پس بدیم.
خواهشا همی‌شه اینقدر صبور نباشید

همونطور که خودتون گفتید طلاق آخر دنیا نیست دقیقا همینه نه کار خلاف شرعیه و نه غیر قانونی اگه چیز بدی بود اصلا توی دین آورده نمیشد پس اصلا هیچ ناراحتی از این بابت نداشته باشید و یه چیز دیگه که چندتا پیام قبل تر هم گفتم و خودتون هم تاکید کردید روش به حرف اطرافیان اصلا و ابدا گوش ندید نذارید هیچکسی توی زندگی تون دخالت کنه و براتون تصمیم بگیره، اینا توی زندگی خودشون موندن بعدش واسه زندگی بقیه نظر میدن. از یه گوش بشنوید از یه گوش دیگه بیرون کنید.

ببخشید اگه حرفی زدم توی این مدت که باعث ناراحتی تون شد، به بزرگواري خودتون ببخشید. بازم براتون آرزوی موفقیت میکنم چه در امتحان پیش رو و چه در ادامه زندگی تون، ان شاءالله که زیر سایه پرچم سبز امام زمان عج همیشه شاد و خرم باشید و عاقبت بخیر بشید.




اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلا
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
مبدل الاشباح
نام کاربری: gh.mo
پیام: ۱,۵۶۰
عضویت از: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵
از: tehran
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
سَیّد شایان نوشته:

حقیقتا بدون اغماض میگم دیگه این اخرای داستان شک کردم که داستان خودتون یا یکی از اطرافیان تون باشه، هی میخواستم بپرسم ولی گفتم شاید درست نباشه. در هر حال روایت زندگی مخصوصا اگه قسمت سخت زندگی بشه خیلی سخته، واقعا تبریک داره این شهامت و بهتون تبریک میگم.
هرچی بوده گذشته درسته شرایط سختی بود درسته روزهای سختی رو گذروندید ولی باید گذشت از این خاطرات ولو سخت همین که تصمیم تون رو گرفتید و دارید درستون رو ادامه میدید خیلی خوبه و براتون آرزوی موفقیت و عاقبت بخیری میکنم ان شاءالله که خوشبخت بشید.

من کوچک تر از اونی هستم که بخوام نصیحت بکنم یا همچین چیزی ولی میخوام بگم صبور بودن، مسامحه و تساهل کردن همیشه خوب نیست، چون از یه جایی به بعد دیگه ظلم به خود آدمه این اعتقاد قلبیمه میتونه اشتباه هم باشه ولی من به این باور دارم که اون دنیا ما حتی برای کارهایی که میکنیم که نتیجه و اثری برای زندگی خودمون هم داره که باعث میشه ناراحت بشیم، اذیت بشیم و... یقه مون رو میگیرن و باید جواب پس بدیم.
خواهشا همی‌شه اینقدر صبور نباشید

همونطور که خودتون گفتید طلاق آخر دنیا نیست دقیقا همینه نه کار خلاف شرعیه و نه غیر قانونی اگه چیز بدی بود اصلا توی دین آورده نمیشد پس اصلا هیچ ناراحتی از این بابت نداشته باشید و یه چیز دیگه که چندتا پیام قبل تر هم گفتم و خودتون هم تاکید کردید روش به حرف اطرافیان اصلا و ابدا گوش ندید نذارید هیچکسی توی زندگی تون دخالت کنه و براتون تصمیم بگیره، اینا توی زندگی خودشون موندن بعدش واسه زندگی بقیه نظر میدن. از یه گوش بشنوید از یه گوش دیگه بیرون کنید.

ببخشید اگه حرفی زدم توی این مدت که باعث ناراحتی تون شد، به بزرگواري خودتون ببخشید. بازم براتون آرزوی موفقیت میکنم چه در امتحان پیش رو و چه در ادامه زندگی تون، ان شاءالله که زیر سایه پرچم سبز امام زمان عج همیشه شاد و خرم باشید و عاقبت بخیر بشید.


ممنوون از توصیه ها و دعای بسیار خوبتون
شاید براتون جالب بیاد ولی من همیشه به خودرای بودن متهم هستم از جانب سایرین.
و همه میگن تو که در نهایت کار خودت رو میکنی توی زندگیم هم اگه میخواستم به حرف خانواده باشم، تا آخر باید می موندم و مرگ همسر سابقم هم در آخر گردن من میافتاد.

اما گاهی آدم ها فکر میکنن که اگه خودشون رو فدا کنن، بهتره تا به خانوادشون، مخصوصا پدر مادرشون آسیب برسه .درصورتیکه این فکر اشتباهه
هر آدمی باید به خودش اهمیت بده. البته هرچیزی حد تعادل و میزان خدا رو لازم داره.
من برای هرکاری که میکردم هی توی ذهنم میاوردم که خدا راضیه؟
خدا نکنه این اتفاق ها برای کسی بیافته، اون وقتی که درگیر اتفاق های پشت سر هم میشی، قبل از اینکه اولی رو حضم کنی و براش راه حل پیدا کنی،بعدی سر میرسه.
اینطوری فرصت نداری درست وقایع رو تحلیل کنی مخصوصا اگه اطرافیان هم راهکار اشتباه بهت بدن.
از طرفی، همیشه وقتی زندگی یک شخصی رو از بیرون نگاه میکنیم، میفهمیم که کجاها داره اشتباه میکنه. اما اون کسی که توی بطن ماجراست هم بخاطر شرایطی که گفتم، و هم بخاطر احساسات نمیتونه درست تصمیم بگیره.
و دیگه اینکه احساسات بخش اصلی وجود یک زنه
هر زنی، دوست داره با چنگ و دندون هم که شده زندگیش رو حفظ کنه و این رو هم خدا توی وجود هر زنی گذاشته تا بنیان خانواده از هم نپاشه. چون بنظرم اغلب ،زن ها بیشتر از مردها توی زندگی سختی میکشن.
مردها همیشه منطقی تر به مسائل فکر میکنن.
شاید توی اطرافیانتون ندیده باشید، ولی من زن های زیادی رو دیدم که بالای ۲۰ساله که با یک مردی که هزارجور مشکل داره سر میکنن، فقط به این خاطر که میترسن. و احساسات دارن. و یا به فکر بچه هاشون هستن. و اینکه متاسفانه نگاه جامعه به یک زن مطلقه خیلی خوب نیست.
ترس یک زن از طلاق و دوباره برگشتن خونه پدرش رو فقط یک خانمی که ازدواج کرده درک میکنه.
اما بنظر من آدم ها باید پا روی ترس های اشتباهشون بذارن و یک جایی روند اشتباه زندگیشون رو قطع کنن.
من تمام سعی ام رو برای درست کردن زندگیم کردم.
برخلاف فکر بقیه بنظرم نه تنها در حق خودم ظلم نکردم، بلکه با تحمل کردن اون چند ماه زجر آور به خودم لطف کردم.
اینطوری، بعد از جدا شدن دلم نمیسوخت که شاید اگه بیشتر تحمل میکردم، اوضاع درست میشد. اینطوری حداقل میدونم تکلیف ازم ساقط شد دیگه و خدا رضایت داشت به اینکه جدا بشم. اینطوری، اون دنیا نمیترسم از اینکه بهم بگن باید بیشتر تلاش میکردی و اگه بیشتر صبر کرده بودی، همه چی درست میشد.
شاید خنده دار بیاد، ولی من حتی الان هم وقتی یادش میافتم دلم میگیره. البته بیشتر احساس دلسوزی مونده. دلسوزی بابت اینکه میتونست شیرین تمومش کنه.




گداخته از جفای همه
گریخته در وفای علی
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
نام کاربری: Montazer_59
پیام: ۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی
- کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا
- پرسپولیس
- آلمان
- انریکه، یورگن کلوپ
- یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی
گروه:
- کاربران عضو
با حرفاتون تقریبا موافقم
درسته شاید منی که الان میگم مثلا نباید اینقدر صبور می‌بودید خودم توی این شرایط تصمیمات اشتباه بگیرم و به قولی از پشت گود دارم میگم لنگش کن
و کسی تا قطعا جای شما نباشه نمیتونه نظر قطعی بده با اینحال من اون نظرمو روش هستم شاید اشتباه باشه ها ولی خب نظر منه دیگه

بله کاملا درسته جامعه نسبت به طلاق دید منفی داره برای مردش چندان اتفاق خاصی نمیوفته ولی دید مردم نسبت به یه زن فرق داره که خب اشتباهه کاملا ولی هنوزم روی حرفم هستم که نباید اساسا به حرف بقیه گوش داد حتی اگه طرف آشنا، رفیق و پدر مادر آدم باشه کسی جز خود ادم نمیتونه بهترین تصمیم رو بگیره چون بقیه از بیرون و از دید خودشون میبینن و شمایی که توی شرایط هستی. درسته طعنه ها همیشه گزنده س و عین تیری میمونه که قلب آدمو نشونه میگیره ولی دیگه باید آب دیده شد




اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بِدَمِ المَقتُولِ بِکَربَلا
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
مبدل الاشباح
نام کاربری: gh.mo
پیام: ۱,۵۶۰
عضویت از: ۲۴ فروردین ۱۳۹۵
از: tehran
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
سَیّد شایان نوشته:

با حرفاتون تقریبا موافقم
درسته شاید منی که الان میگم مثلا نباید اینقدر صبور می‌بودید خودم توی این شرایط تصمیمات اشتباه بگیرم و به قولی از پشت گود دارم میگم لنگش کن
و کسی تا قطعا جای شما نباشه نمیتونه نظر قطعی بده با اینحال من اون نظرمو روش هستم شاید اشتباه باشه ها ولی خب نظر منه دیگه

بله کاملا درسته جامعه نسبت به طلاق دید منفی داره برای مردش چندان اتفاق خاصی نمیوفته ولی دید مردم نسبت به یه زن فرق داره که خب اشتباهه کاملا ولی هنوزم روی حرفم هستم که نباید اساسا به حرف بقیه گوش داد حتی اگه طرف آشنا، رفیق و پدر مادر آدم باشه کسی جز خود ادم نمیتونه بهترین تصمیم رو بگیره چون بقیه از بیرون و از دید خودشون میبینن و شمایی که توی شرایط هستی. درسته طعنه ها همیشه گزنده س و عین تیری میمونه که قلب آدمو نشونه میگیره ولی دیگه باید آب دیده شد

بله درسته.
من بیشترین کمک رو اون مشاوری که باهاش تلفنی حرف میزدم در حقم کرد . توصیه خانواده ها در ۹۰ درصد مواقع اشتباهه.

توی پست قبل یادم رفت بگم، ممنوون بابت حرف های خوبتون. امیدوارم این شهامتم تا آخر باهام بمونه
دعا کنید با این وضعیت تعطیلی کتابخونه ها بتونم بخونم. فعلا که بعد از ده روز درس نخوندن پناهنده شدم به پشت بوم شاید فرجی بشه




گداخته از جفای همه
گریخته در وفای علی
۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات
عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم
و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
و الله یعلم
و انتم لاتعلمون...






عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۱۴ اسفند ۱۳۹۸
پاسخ به: داستانک!
Queen of Forumhall
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام: ۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي
- پویول-ژاوی-کرایف
- تراکتور سازی تبریز(تيراختور)
- آرژانتين و اسپانيا
- پپ گوارديولا
گروه:
- کاربران عضو
- مدیران انجمن
- مترجمین اخبار
- لیگ فانتزی
خوبه که الآن حالت بهتره :)




۱۴ اسفند ۱۳۹۸
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۳
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۶
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۵ پاسخ
۸,۴۱۵,۱۰۶ بازدید
۵ ساعت قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۵ پاسخ
۵۴۸,۳۴۹ بازدید
۱۶ ساعت قبل
ali
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۴ پاسخ
۱۱,۶۷۶,۷۵۵ بازدید
۱ روز قبل
یا لثارات الحسن
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۴,۲۸۸ بازدید
۲ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۴,۹۵۱ بازدید
۲ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۸۶ بازدید
۳ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۲,۶۸۵ بازدید
۴ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۸,۰۴۳ بازدید
۱۰ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۹,۳۳۴ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۱۰,۷۰۱ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۴۴۵ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۸۷۴ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۳۶ کاربر آنلاین است. (۸۴ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۳۶

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!