به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Ree.raa
پیام: ۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا
- pep
- اسپانیا
- pep
-
گروه:
- کاربران عضو
کوچه ،از فریدون مشیری :بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:

یادم آمد كه شبی باهم از آن كوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر كن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر كن،
آب، آیینة عشق گذران است،
تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كنی، چندی از این شهر سفر كن!

با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!

روز اول، كه دل من به تمنای تو پر زد،
چون كبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،

باز گفتم كه : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!

اشكی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت

اشك در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید كه : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه كشیدم.
نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه كنی دیگر از آن كوچه گذر هم


بی تو، اما، به چه حالی من از آن كوچه گذشتم!





لطف تو
ناگفته ی ما
میشنود
۱۵ شهریور ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Ree.raa
پیام: ۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا
- pep
- اسپانیا
- pep
-
گروه:
- کاربران عضو
1. جواب شعر کوچه(فریدون مشیری)
***بی تو من زنده نمانم***

بی تو طوفان زده دشت جنونم

صید افتاده بخونم

تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم ؟

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی

نگهت هیچ نیفتاد براهی که گذشتی

چون در خانه ببستم ،

دگر از پای نشستم ،

گوئیا زلزله آمد ،

گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی

برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی ، تو همه شعر و سرودی

چه گریزی ز بر من ؟

که ز کویت نگریزم

گر بمیرم ز غم دل ،

به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدائی ؟

نتوانم ، نتوانم

بی تو من زنده نمانم .....





لطف تو
ناگفته ی ما
میشنود
۱۵ شهریور ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام: ۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه ****
- ronaldinho
- هیچ کدام
- آرژانتين -اسپانيا
- آرش برهاني
- آرسن ونگر
- *****
گروه:
- کاربران عضو
چشم براه

آرزوئي است مرا در دل

كه روان سوزد و جان كاهد

هر دم آن مرد هوسران را

با غم و اشك و فغان خواهد


بخدا در دل و جانم نيست

هيچ جز حسرت ديدارش

سوختم از غم و كي باشد

غم من مايه آزارش


شب در اعماق سياهي ها

مه چو در هاله راز آيد

نگران ديده به ره دارم

شايد آن گمشده باز آيد


سايه اي تا كه بدر افتد

من هراسان بدوم بر در

چون شتابان گذرد سايه

خيره گردم به در ديگر


همه شب در دل اين بستر

جانم آن گمشده را جويد

زينهمه كوشش بي حاصل

عقل سرگشته به من گويد


زن بدبخت دل افسرده

ببر از ياد دمي او را

اين خطا بود كه ره دادي

به دل آن عاشق بد خو را


آن كسي را كه تو مي جوئي

كي خيال تو بسر دارد

بس كن اين ناله و زاري را

بس كن او يار دگر دارد


ليكن اين قصه كه مي گويد

كي به نرمي رودم در گوش

نشود هيچ ز افسونش

آتش حسرت من خاموش


مي روم تا كه عيان سازم

راز اين خواهش سوزان را

نتوانم كه برم از ياد

هرگز آن مرد هوسران را


شمع اي شمع چه مي خندي؟

به شب تيره خاموشم

به خدا مردم از اين حسرت

كه چرا نيست در آغوشم

فروغ فرخزاد




گاهی دلی برای تو دلتنگ می شود،
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود .
گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ،
گاهی لبی برای تو لبخند میزند .
گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ،
گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود
۱۷ شهریور ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: khadije.messi
پیام: ۴,۲۲۴
عضویت از: ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
از: -
طرفدار:
- leo messi
- -
- -
- ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ- ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ
- -
- ﭘﭗ ﮔﻮﺍﺭﺩﻳﻮلا- تیتو ویلانووا
- -
گروه:
- کاربران عضو
صدائی در شب

نیمه شب در دل دهلیز خموش
ضربه ائی افكند طنین
دل من چون دل گل های بهار
پر شد از شبنم لرزان یقین
گفتم این اوست كه باز آمده است
جستم از جا و در آئینه گیج
بر خود افكندم با شوق نگاه
آه، لرزید لبانم از عشق
تار شد چهره آئینه ز آه
شاید او وهمی را می نگریست
گیسویم درهم و لب هایم خشك
شانه ام عریان در جامه خواب
لیك در ظلمت دهلیز خموش
رهگذر هر دم می كرد شتاب
نفسم ناگه در سینه گرفت
گوئی از پنجره ها روح نسیم
دید اندوه من تنها را
ریخت بر گیسوی آشفته من
عطر سوزان اقاقی ها را
تند و بی تاب دویدم سوی در
ضربه پاها، در سینه من
چون طنین نی، در سینه دشت
لیك در ظلمت دهلیز خموش
ضربه پاها، لغزید و گذشت
باد آواز حزینی سر كرد

فروغ فرخزاد




۲۳ آبان ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: khadije.messi
پیام: ۴,۲۲۴
عضویت از: ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
از: -
طرفدار:
- leo messi
- -
- -
- ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ- ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ
- -
- ﭘﭗ ﮔﻮﺍﺭﺩﻳﻮلا- تیتو ویلانووا
- -
گروه:
- کاربران عضو
پاييز

از چهره طبيعت افسونكار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
اين جلوه هاي حسرت و ماتم را
پاييز اي مسافر خاك آلوده
در دامنت چه چيز نهان داري
جز برگهاي مرده و خشكيده
ديگر چه ثروتي به جهان داري
جز غم چه ميدهد به دل شاعر
سنگين غروب تيره و خاموشت ؟
جز سردي و ملال چه ميبخشد
بر جان دردمند من آغوشت ؟
در دامن سكوت غم افزايت
اندوه خفته مي دهد آزارم
آن آرزوي گمشده مي رقصد
در پرده هاي مبهم پندارم
پاييز اي سرود خيال انگيز
پاييز اي ترانه محنت بار
پاييز اي تبسم افسرده
بر چهره طبيعت افسونكار

فروغ فرخزاد




۳۰ آبان ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: khadije.messi
پیام: ۴,۲۲۴
عضویت از: ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
از: -
طرفدار:
- leo messi
- -
- -
- ﺍﺳﭙﺎﻧﯿﺎ- ﺁﺭﮊﺍﻧﺘﯿﻦ
- -
- ﭘﭗ ﮔﻮﺍﺭﺩﻳﻮلا- تیتو ویلانووا
- -
گروه:
- کاربران عضو
از دوست داشتن

امشب از آسمان ديده تو
روي شعرم ستاره ميبارد
در سكوت سپيد كاغذها
پنجه هايم جرقه ميكارد
شعر ديوانه تب آلودم
شرمگين از شيار خواهشها
پيكرش را دوباره مي سوزد
عطش جاودان آتشها
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه ناپيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست
از سياهي چرا حذر كردن
شب پر از قطره هاي الماس است
آنچه از شب به جاي مي ماند
عطر سكر آور گل ياس است
آه بگذار گم شوم در تو
كس نيابد ز من نشانه من
روح سوزان آه مرطوب من
بوزد بر تن ترانه من
آه بگذار زين دريچه باز
خفته در پرنيان رويا ها
با پر روشني سفر گيرم
بگذرم از حصار دنياها
داني از زندگي چه ميخواهم
من تو باشم ‚ تو ‚ پاي تا سر تو
زندگي گر هزار باره بود
بار ديگر تو بار ديگر تو
آنچه در من نهفته درياييست
كي توان نهفتنم باشد
با تو زين سهمگين طوفاني
كاش ياراي گفتنم باشد
بس كه لبريزم از تو مي خواهم
بدوم در ميان صحراها
سر بكوبم به سنگ كوهستان
تن بكوبم به موج دريا ها
بس كه لبريزم از تو مي خواهم
چون غباري ز خود فرو ريزم
زير پاي تو سر نهم آرام
به سبك سايه تو آويزم
آري آغاز دوست داشتن است
گرچه پايان راه نا پيداست
من به پايان دگر نينديشم
كه همين دوست داشتن زيباست

فروغ فرخزاد




۳۰ آبان ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Dos.Santos
پیام: ۱,۸۳۵
عضویت از: ۱۸ مهر ۱۳۸۸
از: مرز انزوا
طرفدار:
- آقایِ پویول
- حضرتِ رونالدینهو
- پرسپولیس
- آرژانتین & مکزیک
- مهدی مهدوی کیا
- فرانک ریکارد
گروه:
- کاربران عضو
عصیان خدایی

نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر از کوچ درد آلود انسانها
باز هم دستی مرا چون زورقی لرزان
می کشد پاروزنان در کام طوفانها
چهره هایی در نگاهم سخت بیگانه
خانه هایی بر فرازش اشک اختر ها
وحشت زندان و برق حلقه زنجیر
داستانهایی ز لطف ایزد یکتا
سینه سرد زمین و لکه های گور
هر سلامی سایه تاریک بدرودی
دستهایی خالی و در آسمانی دور
زردی خورشید بیمار تب آلودی
جستجویی بی سرانجام و تلاشی گنگ
جاده ای ظلمانی و پایی به ره خسته
نه نشان آتشی بر قله های طور
نه جوابی از ورای این در بسته
می نشینم خیره در چشمان تاریکی
می شود یک دم از این قالب جدا باشم
همچو فریادی بپیچم در دل دنیا
چند روزی هم من عاصی خدا باشم
گر خدا بودم خدایا زین خداوندی
کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود
من به این تخت مرصع پشت می کردم
بارگاهم خلوت خاموش دلها بود
گر خدا بودم خدایا لحظه ای از خویش
می گسستم می گسستم دور می رفتم
روی ویران جاده های این جهان پیر
بی ردا و بی عصای نور می رفتم
وحشت از من سایه در دلها نمی افکند
عاصیان را وعده دوزخ نمی دادم
یا ره باغ ارم کوتاه می کردم
یا در این دنیا بهشتی تازه میزادم
گر خدا بودم دگر این شعله عصیان
کی مرا تنها سراپای مرا می سوخت
ناگه از زندان جسمم سر برون می کرد
پیشتر می رفت و دنیای مرا می سوخت
سینه ها را قدرت فریاد می دادم
خود درون سینه ها فریاد می کردم
هستی من گسترش می یافت در هستی
شرمگین هر گه خدایی یاد می کردم
مشتهایم این دو مشت سخت بی آرام
کی دگر بیهوده بر دیوارها می خورد
آن چنان می کوفتم بر فرق دنیا مشت
تا که هستی در تن دیوارها می مرد
خانه می کردم میان مردم خاکی
خود به آنها راز خود را باز می خواندم
مینشستم با گروه باده پیمایان
شب میان کوچه ها آواز می خواندم
شمع می در خلوتم تا صبحدم می سوخت
مست از او در کارها تدبیر می کردم
می دریدم جامه پرهیز را بر تن
خود درون جام می تطهیر می کردم
من رها می کردم این خلق پریشان را
تا دمی از وحشت دوزخ بیاسایند
جرعه ای از باده هستی بیاشامند
خویش را با زینت مستی بیارایند
من نوای چنگ بودم در شبستانها
من شرار عشق بودم سینه ها جایم
مسجد و میخانه این دیر ویرانه
پر خروش از ضربه های روشن پایم
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ
من سلام مهر بودم بر لبان جام
من شراب بوسه بودم در شب مستی
من سراپا عشق بودم کام بودم کام
می نهادم گاهگاهی در سرای خویش
گوش بر فریاد خلق بی نوای خویش
تا ببینم درد هاشان را دوایی هست
یا چه می خواهند آنها از خدای خویش
گر خدا بودم در سولم نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
عشق شمشیر من و مستی کتاب من
باده خاکم بود آری باده خاکم بود
ای دریغا لحظه ای آمد که لبهایم
سخت خاموشند و بر آنها کلامی نیست
خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور
زانکه دیگر با توام شوق سلامی نیست
زانکه نازیبد زبون را این خداییها
من کجا وزین تن خاکی جداییها
من کجا و از جهان این قتلگاه شوم
ناگهان پرواز کردن ها رهایی ها
می نشینم خیره در چشمان تاریکی
شب فرو می ریزد از روزن به بالینم
آه حتی در پس دیوارهای عرش
هیچ جز ظلمت نمی بینم نمی بینم
ای خدا ای خنده مرموز مرگ آلود
با تو بیگانه ست دردا ‚ ناله های من
من ترا کافر ترا منکر ترا عاصی
کوری چشم تو ‚ این شیطان خدای من

برای دانلود اشعار بانو فروغ فرخزاد میتوانید به لینک های زیر مراجعه کنید :

اسیر
دیوار
عصیان
تولدی دیگر
ایمان بیاوریم به اغاز فصل سرد

خوشحال میشم به وبلاگ حقیر هم سری بزنید.موفق و پیروز و عاشق باشید.





نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۷ آذر ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: MRZ94
پیام: ۴,۸۵۷
عضویت از: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: TEHRAN
طرفدار:
- LIONEL MESSI
- Rivaldo - Ronaldinho
- Perspolis
- Argentina - Spain
- PEP
گروه:
- كاربران بلاک شده
دیدار تلخ


به زمين ميزني و مي شكني

عاقبت شيشه اميدي را

سخت مغروري و مي سازي سرد

در دلي، آتش جاويدي را



ديدمت واي چه ديداري، واي

اين چه ديدار دل آزاري بود

بي گمان بره اي از ياد آن عهد

كه مرا با تو سرو كاري بود



ديدمت واي چه ديداري، واي

نه نگاهي، نه لب پرنوشي

نه شرار نفس پرهوسي

نه فشار بدن و آغوشي



اين چه عشق است كه در دل دارم

من از اين عشق چه حاصل دارم

مي گريزي زمن و در طلبت

باز هم كوشش باطل دارم



باز لبهاي عطش كرده من

عشق سوزان تو را مي جويد

مي تپد قلبم و با هر تپشي

قصه عشق تو را مي گويد



بخت اگر از تو جدايم كرده

مي گشايم گره از بخت، چه باك

ترسم اين عشق سرانجام مرا

بكشد به سراپرده خاك



خلوت خالي و خاموش مرا

تو پر از خاطره كردي، اي مرد

شعر من شعله احساس من است

تو مرا شاعره كردي، اي مرد



آتش عشقت به چشمت يكدم

جلوه اي كرد و سرابي گرديد

تا مرا واله و بي سامان ديد

نقش افتاده بر آبي گرديد



سينه اي، تا كه بر آن سر بنهم

دامني، تا كه بر آن ريزم اشك

آه، اي آنكه غم عشقت نيست

مي برم بر تو‌‌‌‌ و بر قلبت رشك



به زمين ميزني و مي شكني

عاقبت شيشه اميدي را

سخت مغروري و مي سازي سرد

در دلي، آتش جاويدي را





۱۴ دی ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: MRZ94
پیام: ۴,۸۵۷
عضویت از: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: TEHRAN
طرفدار:
- LIONEL MESSI
- Rivaldo - Ronaldinho
- Perspolis
- Argentina - Spain
- PEP
گروه:
- كاربران بلاک شده
پوچ

ديدگان تو در قاب اندوه
سردو خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند

از من و هر چه در من نهان بود
مي رميدي
مي رهيدي
يادم آمد كه روزي در اين راه
ناشكيبا مرا در پي خويش
مي كشيدي
مي كشيدي

آخرين بار
آخرين بار
آخرين لحظه تلخ ديدار
سربسر پوچ ديدم جهان را
باد ناليدو من گوش كردم
خش خش برگهاي خزان را

باز خواندي
باز راندي
باز بر تخت عاجم نشاندي
باز در كام موجم كشاندي

گر چه در پرنيان غمي شوم
سالها در دلم زيستي تو
آه هرگز ندانستم از عشق
چيستي تو
كيستي تو


فروغ فرخزاد




۱۴ دی ۱۳۹۱
پاسخ به: شعر
نام کاربری: Dos.Santos
پیام: ۱,۸۳۵
عضویت از: ۱۸ مهر ۱۳۸۸
از: مرز انزوا
طرفدار:
- آقایِ پویول
- حضرتِ رونالدینهو
- پرسپولیس
- آرژانتین & مکزیک
- مهدی مهدوی کیا
- فرانک ریکارد
گروه:
- کاربران عضو
کسی که مثل هیچکس نیست


گپی با فروغ در روز پانزدهم دی

سلام بانو !
این صدای محزون و غم گنانه ی تو است که از دیروزهای حضورت،جذب ذره های زمان شده،به ما رسیده است و حالا همچنان،شعری که دوست می داشتی برای ما تشنگان اوقات ابدی با تو ماندن و صدای تو را شنیدن،می خوانی.
اه بانو انگار فراموش کرده ام چرا امروز را برای دیدار و گپ و گفت اماده کرده ام ؟
ها ! می دانی امروز تولد توست بانو !
امروز تولد دوباره شعر ، امروز تولد تو است بانو!

بانوی رفتن از پی رویای پری کوچکی غمگین و بازنیامدن از خواب دریا ! در چنین روزی طنین نفس های ملتهبانه ی تو در فضای کوچه هامان پیچید و ما پنجره های رو به کوچه را ، برای بوییدن رایحه ی گلی عجیب و تا به حال نروییده بر زمین ، که تو بودی گشودیم.هر تکه ی نگاهمان را به سویی افکندیم که حضورت حس میشد.یاد تو را پاشیدیم به پاییز درخت ها ، بهار شدند و ما ، دویدیم تا انتهای جاده ی بی رنگی و پاهامان ، از شبنم دیدار تو خیس شد.

متبرک باد نام تو !

بهشت ، ان طرف کفشهایت بود
و برف روی پنجره های کلاس می بارید
من در حیاط مدرسه روی شیروانی بودم
داشتیم برف جمع می کردیم
می خواستم به خودم
به اسمان ، و به ناظم که پشت پنجره ی کوچکش نشسته بود ، بخندم.
و برف ....
و برف ....
و برف پنجره ای شاد بود
که از تقدس رقص فرشته ها می ریخت.
شاید من و تو ادم برفی هستیم
که هیچ وقت هیچ وقت ادم نمی شویم...
...بهشت،ان طرف کفشهایت بود
باید می امدی
می رفتیم،بر اوج شیروانی می ایستادیم
و روی برف می خوابیدیم
و بعد قل می خوردیم
وبعد...
اما،
بهشت،ان طرف کفشهایت بود.


بانو !
شب دیرگاه شد.شبی که از براده های بلورگاه به گاه ستاره و پوره پوره های برف،لبریز است.
اگر ابرها مجال بدهند،گاهی مهتاب هم،خودی نشان می دهد.
حالا دیگر باید بروم.بی هیچ حرف دیگری،تا دیداری دوباره بدرود.







نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۵ دی ۱۳۹۱
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۳
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۶
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۵ پاسخ
۸,۴۱۵,۵۷۳ بازدید
۱۱ ساعت قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۵ پاسخ
۵۴۸,۳۷۰ بازدید
۲۲ ساعت قبل
ali
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۴ پاسخ
۱۱,۶۷۷,۲۳۷ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۴,۳۶۰ بازدید
۲ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۴,۹۵۶ بازدید
۲ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۸۶ بازدید
۳ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۲,۸۹۸ بازدید
۴ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۸,۰۵۴ بازدید
۱۱ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۹,۴۴۹ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۱۰,۷۵۳ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۴۵۰ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۸۹۱ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۴۶ کاربر آنلاین است. (۱۷۵ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۴۶

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!