چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچوآنالیز فنی
فرستنده علی صبوری در تاريخ پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۱۶:۱۰) (۲,۱۱۰ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: توتال بارسا
مترجم: غلامحسین صبوری / FCBarcelona.ir
یکسال پیش، هنگامی که لوییس انریکه هدایت بارسلونا را به دست گرفت، این تیم با بحران شدید رهبری مواجه بود. هستههای بازیکنان پرورش یافته در لاماسیا که قلب دوران سلطه بارسا در اروپا محسوب میشدند، در حال جدا شدن از تیم بودند. ویکتور والدس و کارلس پویول، تنها بازیکنانی که سه فینال آخر بارسلونا در لیگ قهرمانان اروپا را از ابتدا آغاز کرده بودند، به تازگی رختکن آبی و اناری پوشان را ترک نموده و به اینها ژاوی هرناندس را هم اضافه کنید؛ بازیکنی که او نیز پس از پایان ناامید کننده فصل قبل و پشت سر گذاشتن جام جهانی نه چندان درخشان، در آستانه انجام چنین کاری بود. اگر مهندس نیز از بارسا خارج میشد، سه تن از چهار کاپیتانهای تیم و سه تن از چهار بازیکنی که بیشترین بازی را در تاریخ باشگاه انجام داده بودند، در یک فصل جدا میشدند. در این بین، این لوییس انریکه بود که میبایستی عکس العمل سریعی از خود نشان میداد.
و او این کار را نیز انجام داد. یکی از اولین اقدامات انریکه به عنوان سرمربی بارسلونا این بود که ژاوی را متقاعد کند که هنوز به حضور او در ترکیب تیم نیاز است؛ موضوعی که صحت آن بارها و بارها در طول فصل مشخص شد. در حقیقت، استفاده صرفه جویانه انریکه از ژاوی (به خاطر داشته باشیم که استاد افسانهای بارسا در یکی دو فصل اخیر از لحاظ بدنی چندان آماده نبوده است) یکی از موفقیتهای بزرگ او در اولین فصل مربی گریاش در بارسا به شمار میرود. در برخی مواقع حتی به نظر میرسید که ژاوی بهترین بازیکن خط میانی بارسلوناست، اما با این وجود انریکه او را از ابتدا به بازی نمیگرفت و دوست داشت تا ساقهای طلایی او را برای دقایق پایانی بازی حفظ کند. در عوض، ژاوی که مانند ماریانو ریورا فوتبال است، در هنگام ورودش به میدان بازی را با بیرحمی و بازده بالایی که داشت میبست و اجازه هیچگونه پیشرفتی را در دقایق پایانی بازی به حریف نمیداد.
حفظ ژاوی حیاتی بود، اما یک چاره موقت محسوب میشد. اگرچه، کاپیتان بارسلونا فصل آخر خوبی را در این تیم سپری کرد، اما احتمال جدایی او از ترکیب تیم در تابستان پیش رو و پایان بخشیدن به حضور طولانی او در ترکیب بارسا بسیار محتمل به نظر میرسید. بدین ترتیب، انریکه در این فصل با چالش ساخت هسته جدیدی از رهبران با نگاه به آینده مواجه شد. اینگونه در طول فصل به نظر میرسید، مثلث جدیدی ستون فقرات بارسلونا را تشکیل میداند و آنهم نه مثلث مشهور خط حمله، بلکه مثلثی متشکل از لیونل مسی، جرارد پیکه و سرخیو بوسکتس. همانند ژاوی، پویول و والدس، این سه از لاماسیا پرورش یافتهاند، همگی مردان کلیدی خطوط مربوطه تیمشان به شمار میآیند، رنج سنی 26 تا 28 سال دارند و به نوعی وارثین طبیعی کاپیتانی در تیم محسوب میشوند. اگرچه، بر سر راه هر یک از این بازیکنان موانع قابل توجهی وجود داشت؛ موانعی که انریکه با ورودش به بارسا راه گذر از آنها را به این سه بازیکن نشان داد.
جرارد پیکه
بدون شک، جرارد پیکه بارزترین نمونه پیشرفت در این فصل به شمار میآید. عدم آمادگی و تمرکز کافی این مدافع به دلایل مختلف، در چند فصل اخیر به وضوح به چشم میخورد. دست همانند ژاوی، او نیز از یکی از حساسترین بازیهای اسپانیا در جام جهانی مقابل شیلی کنار گذاشته شد و خود وی پس از اتمام این رقابتها طی مصاحبهای به صورت علنی عنوان کرد که دیگر یکی از بهترین مدافعین جهان نیست. با این وجود، وی بازهم با موانع پیش رویش با بلوغ رفتار نکرد یا حداقل در ابتدا اینگونه نبود. پیکه در جریان پیش فصل دوبار (یکبار در هواپیما و بار دیگر در میکسد زون) کارهای زشتی انجام داد که محبوبیت او در نزد هواداران را تا حد زیادی کاهش داد.
این دو کار زشت پیکه درست چند روز پس از انتخاب بوسکتس به عنوان کاپیتان چهارم تیم رخ داد، در حالی که هر دو این بازیکنان به یک اندازه صلاحیت داشتند. علاوه بر این، پیکه حتی دیگر رهبر خط دفاعی بارسا نیز محسوب نمیشد و انریکه همانگونه که در نشست مطبوعاتی ابتدایی خود نیز عنوان کرد، این افتخار را به ماسکرانو سپرده بود. ماسکرانو به نوعی به رهبر انریکه در درون زمین محسوب میشد و همانگونه که پپ، ژاوی را مرتباً در کنار زمین فرا میخواند، وی نیز مرتباً در جریان بازی به کناره زمین رفته و با انریکه صحبت میکرد. اگرچه در ابتدا به نظر میرسید که ال چفسیتو با ورود متئو به تدریج از ترکیب کنار گذاشته خواهد شد، اما ثبات باور نکردنی او در زمین باعث شد که انریکه چارهای جز بازی دادن به او نداشته باشد.
در نهایت، این پیکه بود که از ترکیب کنار گذاشته شد. درست پس از شکست در ال کلاسیکو رفت، این بازیکن در سه بازی پیاپی بارسا حتی یک دقیقه هم به میدان نرفت. از همه جهات میشد دیدگاه مربی در این مورد را به وضوح مشاهده کرد: هنگامی که ماسکرانو و متئو آماده هستند، نیازی به پیکه نیست، نه به عنوان یک رهبر و نه به عنوان یک بازیکن ثابت. اما هنگامی که این مرد کاتلونیایی از بازیهای ملی کشورش بازگشت کاملاً تغییر کرده بود و عملکرد قاطع او در مقابل سویا میتوانست شروعی بر بازگشت او به جمع برترین مدافعین جهان قلمداد شود.
انریکه از همان هفته اول خط دفاعی بارسا را بهبود بخشید، اما پس از بازگشت پیکه به فرم ایده آل، این خط شکست ناپذیر به نظر میرسید. تحت نظر انریکه، مدافعین مرتباً تغییر میکردند، اما تنها پیکه بود که پای ثابت خط دفاعی محسوب میشد. او رهبر خط دفاعی شده، به خوبی مدافعان را هماهنگ میکرد و بالاخره به همان رهبری که انتظار میرفت تبدیل شده بود. از زمان کودکی همگان از پیکه انتظارات بسیار بالایی داشتند، اما این انریکه بود که به او فهماند، رهبری هدیهای نیست که به کسی داده شود، بلکه مدال لیاقتیست است که باید برای بدست آوردنش، جنگید.
سرخیو بوسکتس
مشکل بوسکتس به هیچ عنوان به انگیزه و عملکرد او مربوط نمیشد. او همیشه در زمان گواردیولا، تیتو و مارتینو جایگاه ثابتی در ترکیب داشته و یک تنه فضای خالی بین خط هافبک و دفاع را پوشش میداد. اما هنگامی که سبک مستقیمتر لوچو خود را آشکار کرد، همه فکر میکردند که آیا بوسکتس مناسبت چنین سبکی خواهد بود یا خیر. همانند پیکه، بازهم این ماسکرانو بود که گزینه اصلی برای پر کردن جای بوسکتس در ترکیب محسوب میشد؛ کسی که سرعت و قابلیتهای تخریبیاش بیشتر از پاسهای تک ضرب و بازی بدون توپ بازیکن اسپانیایی با سبک جدید بارسا مطابقت داشت.
اگرچه در طول فصل، انریکه خط هافبک را از نو طراحی کرد تا تاثیر بوسکتس در زمین را افزایش دهد. قبلاً بوسکتس به عنوان هافبک دفاعی پشت دو هافبک طراح بازی میکرد، اما اکنون وظایف به طور مساوی بین هر سه هافبک بارسا تقسیم شده است. در این سبک، نقش راندمان بالا و قدرت بدنی راکیتیچ بسیار کلیدی است و در سوی دیگر نیز اینیستا چنین شرایطی دارد؛ کسی که اکنون عقبتر بازی کرده و کمتر از دریبلهای ریسکی خود استفاده میکند. وظایف جدید این دو بازیکن به بوسکتس این آزادی را میدهد که جلوتر بازی کند. همین عامل باعث شده تا وی تاثیرات به سزایی در خط حمله بارسلونا بگذارد، پاس گل و گلهای زیادی به ثمر برساند و همچنین پاسهایی ارسال کند که در نهایت منجر به دادن پاس گل شدهاند. علاوه بر این، وی به جای ژاوی نبض بازی بارسلونا را در دست گرفته و سرعت بازی سایر بازیکنان را تنظیم میکند.
در رابطه با کارهای دفاعی نیز اکنون بوسکتس از بالا پرس کرده، هافبک دفاعی تیم حریف را تحت فشار میگذارد و زاویه پاس دادن بازیکنان حریف را محدود میکند؛ کاری که او در انجام آن بیش از هر کس دیگری تبهر دارد. چنین پرس و دفاع کردن با ریسک بالا در تیم تحت هدایت گواردیولا معمول بود، اما بعدها از آنجا که بوسکتس عقب و عقبتر رانده شد تا فضای پشت مدافعین جلو کشیده و خط هافبک کم تعداد بارسا را جبران کند، چنین صحنههایی به ندرت به چشم میخورد. اما اکنون پرس بار دیگر به بازی بارسلونا بازگشته و لوییز سوارز مسئول انجام اینکار در بین مهاجمین و بوستکتس نیز در بین خط هافبک تیم است. حرکات بوسکتس در زمین تعیین میکند که آیا خط هافبک بارسا بر روی بازیکن صاحب توپ فشار میآورد یا عقب مینشیند تا پاسهای حریف را دنبال کرده و در موقعیت مناسب آنها را قطع کنند.
البته که در این میان اشتباهاتی نیز رخ داده است. اینگونه دفاع با ریسک بالا، هنگامی که اینیستا یا راکیتیچ قادر به پوشش دادن فضای پشت بوسکتس نیستند مشکل ساز میشود و همین عامل باعث شده تا بوسکتس در این فصل چه با توپ چه بدون توپ بیشتر از فصل قبل در مخمصه گرفتار شود. اما اگر مردی که لقب هشت پا را به او دادهاند، معصومیت کمتری در بازی خود به کار برده و در آمادگی 100 درصد قرار داشته باشد، او به نوعی مهمترین بازیکن بارسلونا به شمار میآید. اثرات این موضوع هنگامی بیش از پیش خود را نشان میدهد که بوسکتس یا در ترکیب حضور نداشته باشد و یا در کنار ماسکرانو بازی کند، آنگاه است که تعادل ظریف بارسلونا در خط هافبک که این فصل برای به وجود آمدنش زحمت زیادی کشیده شده است، جای خود را به بازی پر اشتباه و کنترل نشده میدهد. بوسکتس اکنون فاصله زیادی با منقضی شدن توسط سیستم انریکه دارد و ارتباط مهمی بین سبک بازی قدیم و جدید بارسا محسوب میشود. او کسی است که در شرایط به خصوص میتواند توپ را به خوبی حفظ کرده و پاسهای کوتاه همراه با حملات عمودی سریعی به حریف داشته باشد.
لیول مسی
مسی بار دیگر به فرم ماورائی خود بازگشته؛ فرمی که میتواند تمامی تاکتیکهای حریف را بیهوده جلوده دهد، درست همانگونه که مقابل بایرن پپ مشاهده کردیم. گواردیولا همواره عنوان کرده که مسی او را به مربی بزرگی تبدیل کرده و هیچگاه سخنی برعکس این را به زبان نیاورده است و اکنون نیز همین منطق در حال عملی شدن بین مسی و انریکه است. اما اگر در حال حاضر مسی مرگبارترین ابزار انریکه به شمار میآید، در تابستان قبل نیز وی بزرگترین چالش برای این مربی محسوب میشد.
فرض کنید که اکنون جولای 2014 است و شمار نیز لوییس انریکه هستید! بهترین بازیکن شما، بدترین فصل حضور در رقابتهای باشگاهی را از زمان نوجوانیاش تجربه کرده و در ادامه نیز در گام آخر بزرگترین تورمنت زندگیاش شکست خورده است. اگرچه توضیحات زیادی برای این موضوعات وجود دارد، اما تمامی جهان بر سر دور بودن مسی از فرم ایده آلش اتفاق نظر دارند. او از بند مصدومیت رهایی یافته، اما هنوز ناآماده به نظر میرسد، خندههای مکررش را که مشخصه اصلی بازیهای او در درون زمین بود از بین رفته و نقش شماره 9 کاذبش به خصوص در مقابل تیمهای مانند اتلتیکو مادرید ارزشهای خود را از دست داده است. اکنون شما نه تنها باید انرژی دوبارهای به مسی بدهید، بلکه باید بفهمید که چگونه او را در کنار لوییز سوارز به کار بگیرید؛ کسی که میتواند گردن شما را برای خریدنش از بدن جدا کند!
با نگاهی به گذشته در مییابیم که انتقال پست مسی به وینگر راست حرکت واضحی بود که میتوانست موفقیتهای خط حمله تیم در فصل 2008/09 را تکرار کند، اما در آن زمان هر انتقالی در ترکیب میتوانست صورت بپذیرد به جز این! برای شروع، همه ما میدانیم که مسی از بازی کردن در چنین پستی متنفر است. دوم، بازی دادن مسی در کنارهها این تهدید را به وجود میآورد که سهم او در بازی بارسا به حاشیه رانده شده و او نتواند مانند همیشه موثر واقع شود، درست همانگونه که در فصل گذشته مارتینو در مقابل رئال مادرید و من سیتی از او در کنارهها استفاده کرد. در نهایت باید فاکتور سن نیز در نظر گرفته شود. مسی دیگر مانند قبل نمیتوانند به طور مداوم در کنارهها بالا و پایین برود و دنی آلوس نیز دیگر نمیتوانست دست تنها هنگامی که مسی به تو میزند، از کنارهها فرار کند.
در نتیجه، لوچو تصمیم گرفت تا سرعت توسعه مسی به یک شماره 10 را افزایش دهد و همانگونه که در ماههای ابتدایی فصل به نظر میرسید، سیستمهای 4-3-1-2 و 3-5-2 را اتخاذ کند. از این رو، خط حمله باریک شده بارسلونا، برای حمایت به دو مدافع کناری نیاز داشت، اما بارسلونا نتوانسته بود کوادرادو را به خدمت بگیرد و به همین جهت فشار مضاعفی در هر بازی بر دنی آلوس و جوردی آلبا وارد میشد. در این بین، همچنین موضوع اینیستا نیز مشکل ساز شده بود. هر گاه مسی در پست شماره 10 بازی میکرد، به نظر میرسید که فضایی برای اضافه شدن یک هافبک هجومی در کنارهها وجود ندارد و این سوال برای بسیاری از مردم پیش آمده بود که آیا اینیستا باید در ترکیب اصلی تیم قرار بگیرد یا نه. سیستم تیم افتضاح بود، اما همین سیستم مسی را تشویق کرد تا مسئولیت بازیساز اصلی بارسلونا را به جای گلزن اصلی این تیم قبول کند؛ یک نقش ذکاوتمندانهتر که نشان دهنده تغییر ذهنیت در مهاجم آرژانتینی بود.
به محض بازگشت سوارز، سیستم تیم به 4-3-3 بازگشت و بازیکنان کلیدی تیم بیشتر درخشیدند. دنی آلوس و راکیتیچ درک بیشتر از نحوه بازی خود پیدا کرده و در نقش هر دو بازیکن تغییراتی به وجود آمد. آلوس به خط هافبک آمد و راکیتیچ نیز مجوز بیشتری برای حضور در حملات پیدا کرد و اغلب به عنوان یک مهاجم کمکی ایفای نقش میکرد تا به حرکات مسی تعادل بیشتری بدهد. مسی به عقب و جلو آمدن خود ادامه میداد و تلاش میکرد تا روابط خود با سوارز که در سمت راست قرار داشت را بهبود ببخشد. و من فکر میکنم که به تدریج، او حضور در سمت راست را به عنوان پایهای برای عملیاتهای خود و نه به عنوان یک زندان قبول کرد!
حضور کنونی مسی در سمت راست با حضور سال 2008 او در سمت راست متفاوت است. به عنوان یک بازیکن 20 ساله، او از فضایهای موجود در کنارهها برای شکنجه مدافعین کناری استفاده میکرد و مانند یک داس آنها را دور میزد، اما اکنون او مانند یک چاقوی کوچک جراحی عمل میکند و تمامی موقعیتهایی که پست او در اختیارش قرار میدهد را ارزیابی میکند. در واقع نابغه آرژنتینی بارسا با بازی در سمت راست ایده نیمه فاصله را در نظریههای تاکتیکی در آغوش میگیرد؛ ایدهای که بیان میکند که نگاه مورب به دروازه همواره زاویه دید بهتری از زمین مسابقه نسبت به زمانی که به طور مستقیم به دروازه حمله میکنید به شما میدهد.
مسی در پست جدیدش میتواند با نگاه به سمت راست پاسهای نوسانی شاهکار خود را ارسال کند، میتواند مستقیم به سمت دروازه رفته و تیر دورتر را هدف بگیرد و یا از سمت راست دریبل کرده و به سمت تیر نزدیکتر حرکت کند. این در حالیست که اگر وی در پست 9 کاذب قرار بگیرد، مدافعین تنها با ایستادن رو به روی او میتوانند هر سه گزینه را از مسی سلب کنند. اما در سمت راست، مسی نه تنها با مدافعین کمتری رو به رو میشد، بلکه آنها را وادار میکند تا انتخابهای گوناگونی داشه باشد و در این شرایط او بهتر از هر وقت دیگری میتواند از توپخانه استعدادهای شگفت آور خود استفاده کند. این دلیل کلیدی است که چرا من فکر میکنم که بهترین بازیکن تاریخ حتی به سطح بالاتری نسبت به فرم افسانه ایش در سال 2012 رسیده است. او اکنون کاملتر، سازمان یافتهتر بوده و نقش ناملموس او از هر وقت دیگری برای تیم مهمتر است.
البته که مسی تا قبل از ژانویه 2015 هنگامی که عملکرد ویران کنندهای در جریان پیروزی 3-1 مقابل اتلتیکو مادرید ارائه داد، کاملاً نقش جدید خود را نپذیرفته بود و اینکه چه چیزی باعث این تغییر شده است نیز مشخص نیست. آیا دستوری از سوی انریکه باعث چنین موضوعی شده و یا حس مشترکی نسبت به همتیمیهایش، یا یک نافرمانی یا تصمیمی مستقل؟ اصلاً چنین موضوعاتی اهمیت دارد؟ اگر مسی به این نتیجه رسیده است که بازی در کناره زمین، همان چیزی است که تیم برای موفقیت به آن نیاز دارد، آیا لوچو نباید به این موضوع افتخار کند؟ او مسی را با بازیکنانها و سیستمی که لئو برای در آغوش گرفتن نقش جدید نیاز داشت احاطه کرد؛ در آغوش گرفتنی که هم به سود خود مسی است و هم به سود تیم. این بدین معناست که نه تنها انریکه به بهترین بازیکن تاریخ کمک کرد تا به سطح بالاتری برسد، بلکه او به مسی کمک کرد تا در فرایند رهبر بهتری شدن برای بارسلونا به بلوغ برسد.
در نهایت، ساخت یک تیم تنها شطرنج بازی کردن نیست که در آن نسبت به رقیبت پیش دستی کنی و همچنین مانند ساخت یک ماشین خودکار کاملی نیست که هرچه شما دستور دادید، آن را عملی کند. بلکه درباره دادن ابزار و طرز فکر به بازیکنان برای دستیابی به موفقیت است. یکی از این ابزارها قدرت رهبری است، چیزی که از زمان ورود انریکه، فقدان آن در تمامی سطوح باشگاه به چشم میخورد. اما سرمربی جدید در بدو ورود ژاوی را نگه داشته و دوباره احیا کرد، ماسکرانو را رئیس غیر رسمی تیم کرد و تیمش را حول محور سه بازیکن جوانتر پرورش یافته در لاماسیا که نقش عمدهای در آینده بارسلونا ایفا میکنند، ساخت. او از قهرمان گمنام تیم یعنی آندرس اینیستا درخواست فداکاری کرد؛ کسی که تمایلش به تغییر پست در اواخر دوران بازیگری، به تیم کمک کرد تا عملکردی روان را ارائه داده و همچنین مسی، پیکه و بوسکتس را آزاد کرد تا هر سه به سطوح جدیدی برسند. علاوه بر این، انریکه نیز در جای جای زمین بازیکنانی توانا، هوشمند و چندکارهای را در کنار این سه رهبر به کار گرفت تا همگی تیمی منسجم را تشکیل دهند.
اسپورت اخیراً طی مقالهای عنوان کرد که پیامهای بازیکنان تیم پس از شکست در آنوئتا که به طور کلی سرنوشت فصل تیم را تغییر داده را مشاهده کرده است. این مقاله توضیح میدهد که چگونه بازیکنان با تجربه تیم، سرنوشت این فصل را در دستان خود گرفتند و تیم را از آستانه رخ دادن فاجعه نجات دادند. اگر این موضوع صحت داشته باشد، به هیچ وجه کار بزرگ انریکه زیر سوال نمیرود، بلکه یک نوع از قدرت رهبری را نشان میدهد که مربی آستوریایی به سختی تلاش کرد تا آن را به تیم القا کند. این چیزی نیست جز تاثیر یک جنتلمن واقعی!
مترجم: غلامحسین صبوری / FCBarcelona.ir
یکسال پیش، هنگامی که لوییس انریکه هدایت بارسلونا را به دست گرفت، این تیم با بحران شدید رهبری مواجه بود. هستههای بازیکنان پرورش یافته در لاماسیا که قلب دوران سلطه بارسا در اروپا محسوب میشدند، در حال جدا شدن از تیم بودند. ویکتور والدس و کارلس پویول، تنها بازیکنانی که سه فینال آخر بارسلونا در لیگ قهرمانان اروپا را از ابتدا آغاز کرده بودند، به تازگی رختکن آبی و اناری پوشان را ترک نموده و به اینها ژاوی هرناندس را هم اضافه کنید؛ بازیکنی که او نیز پس از پایان ناامید کننده فصل قبل و پشت سر گذاشتن جام جهانی نه چندان درخشان، در آستانه انجام چنین کاری بود. اگر مهندس نیز از بارسا خارج میشد، سه تن از چهار کاپیتانهای تیم و سه تن از چهار بازیکنی که بیشترین بازی را در تاریخ باشگاه انجام داده بودند، در یک فصل جدا میشدند. در این بین، این لوییس انریکه بود که میبایستی عکس العمل سریعی از خود نشان میداد.
و او این کار را نیز انجام داد. یکی از اولین اقدامات انریکه به عنوان سرمربی بارسلونا این بود که ژاوی را متقاعد کند که هنوز به حضور او در ترکیب تیم نیاز است؛ موضوعی که صحت آن بارها و بارها در طول فصل مشخص شد. در حقیقت، استفاده صرفه جویانه انریکه از ژاوی (به خاطر داشته باشیم که استاد افسانهای بارسا در یکی دو فصل اخیر از لحاظ بدنی چندان آماده نبوده است) یکی از موفقیتهای بزرگ او در اولین فصل مربی گریاش در بارسا به شمار میرود. در برخی مواقع حتی به نظر میرسید که ژاوی بهترین بازیکن خط میانی بارسلوناست، اما با این وجود انریکه او را از ابتدا به بازی نمیگرفت و دوست داشت تا ساقهای طلایی او را برای دقایق پایانی بازی حفظ کند. در عوض، ژاوی که مانند ماریانو ریورا فوتبال است، در هنگام ورودش به میدان بازی را با بیرحمی و بازده بالایی که داشت میبست و اجازه هیچگونه پیشرفتی را در دقایق پایانی بازی به حریف نمیداد.
حفظ ژاوی حیاتی بود، اما یک چاره موقت محسوب میشد. اگرچه، کاپیتان بارسلونا فصل آخر خوبی را در این تیم سپری کرد، اما احتمال جدایی او از ترکیب تیم در تابستان پیش رو و پایان بخشیدن به حضور طولانی او در ترکیب بارسا بسیار محتمل به نظر میرسید. بدین ترتیب، انریکه در این فصل با چالش ساخت هسته جدیدی از رهبران با نگاه به آینده مواجه شد. اینگونه در طول فصل به نظر میرسید، مثلث جدیدی ستون فقرات بارسلونا را تشکیل میداند و آنهم نه مثلث مشهور خط حمله، بلکه مثلثی متشکل از لیونل مسی، جرارد پیکه و سرخیو بوسکتس. همانند ژاوی، پویول و والدس، این سه از لاماسیا پرورش یافتهاند، همگی مردان کلیدی خطوط مربوطه تیمشان به شمار میآیند، رنج سنی 26 تا 28 سال دارند و به نوعی وارثین طبیعی کاپیتانی در تیم محسوب میشوند. اگرچه، بر سر راه هر یک از این بازیکنان موانع قابل توجهی وجود داشت؛ موانعی که انریکه با ورودش به بارسا راه گذر از آنها را به این سه بازیکن نشان داد.
جرارد پیکه
بدون شک، جرارد پیکه بارزترین نمونه پیشرفت در این فصل به شمار میآید. عدم آمادگی و تمرکز کافی این مدافع به دلایل مختلف، در چند فصل اخیر به وضوح به چشم میخورد. دست همانند ژاوی، او نیز از یکی از حساسترین بازیهای اسپانیا در جام جهانی مقابل شیلی کنار گذاشته شد و خود وی پس از اتمام این رقابتها طی مصاحبهای به صورت علنی عنوان کرد که دیگر یکی از بهترین مدافعین جهان نیست. با این وجود، وی بازهم با موانع پیش رویش با بلوغ رفتار نکرد یا حداقل در ابتدا اینگونه نبود. پیکه در جریان پیش فصل دوبار (یکبار در هواپیما و بار دیگر در میکسد زون) کارهای زشتی انجام داد که محبوبیت او در نزد هواداران را تا حد زیادی کاهش داد.
این دو کار زشت پیکه درست چند روز پس از انتخاب بوسکتس به عنوان کاپیتان چهارم تیم رخ داد، در حالی که هر دو این بازیکنان به یک اندازه صلاحیت داشتند. علاوه بر این، پیکه حتی دیگر رهبر خط دفاعی بارسا نیز محسوب نمیشد و انریکه همانگونه که در نشست مطبوعاتی ابتدایی خود نیز عنوان کرد، این افتخار را به ماسکرانو سپرده بود. ماسکرانو به نوعی به رهبر انریکه در درون زمین محسوب میشد و همانگونه که پپ، ژاوی را مرتباً در کنار زمین فرا میخواند، وی نیز مرتباً در جریان بازی به کناره زمین رفته و با انریکه صحبت میکرد. اگرچه در ابتدا به نظر میرسید که ال چفسیتو با ورود متئو به تدریج از ترکیب کنار گذاشته خواهد شد، اما ثبات باور نکردنی او در زمین باعث شد که انریکه چارهای جز بازی دادن به او نداشته باشد.
در نهایت، این پیکه بود که از ترکیب کنار گذاشته شد. درست پس از شکست در ال کلاسیکو رفت، این بازیکن در سه بازی پیاپی بارسا حتی یک دقیقه هم به میدان نرفت. از همه جهات میشد دیدگاه مربی در این مورد را به وضوح مشاهده کرد: هنگامی که ماسکرانو و متئو آماده هستند، نیازی به پیکه نیست، نه به عنوان یک رهبر و نه به عنوان یک بازیکن ثابت. اما هنگامی که این مرد کاتلونیایی از بازیهای ملی کشورش بازگشت کاملاً تغییر کرده بود و عملکرد قاطع او در مقابل سویا میتوانست شروعی بر بازگشت او به جمع برترین مدافعین جهان قلمداد شود.
انریکه از همان هفته اول خط دفاعی بارسا را بهبود بخشید، اما پس از بازگشت پیکه به فرم ایده آل، این خط شکست ناپذیر به نظر میرسید. تحت نظر انریکه، مدافعین مرتباً تغییر میکردند، اما تنها پیکه بود که پای ثابت خط دفاعی محسوب میشد. او رهبر خط دفاعی شده، به خوبی مدافعان را هماهنگ میکرد و بالاخره به همان رهبری که انتظار میرفت تبدیل شده بود. از زمان کودکی همگان از پیکه انتظارات بسیار بالایی داشتند، اما این انریکه بود که به او فهماند، رهبری هدیهای نیست که به کسی داده شود، بلکه مدال لیاقتیست است که باید برای بدست آوردنش، جنگید.
سرخیو بوسکتس
مشکل بوسکتس به هیچ عنوان به انگیزه و عملکرد او مربوط نمیشد. او همیشه در زمان گواردیولا، تیتو و مارتینو جایگاه ثابتی در ترکیب داشته و یک تنه فضای خالی بین خط هافبک و دفاع را پوشش میداد. اما هنگامی که سبک مستقیمتر لوچو خود را آشکار کرد، همه فکر میکردند که آیا بوسکتس مناسبت چنین سبکی خواهد بود یا خیر. همانند پیکه، بازهم این ماسکرانو بود که گزینه اصلی برای پر کردن جای بوسکتس در ترکیب محسوب میشد؛ کسی که سرعت و قابلیتهای تخریبیاش بیشتر از پاسهای تک ضرب و بازی بدون توپ بازیکن اسپانیایی با سبک جدید بارسا مطابقت داشت.
اگرچه در طول فصل، انریکه خط هافبک را از نو طراحی کرد تا تاثیر بوسکتس در زمین را افزایش دهد. قبلاً بوسکتس به عنوان هافبک دفاعی پشت دو هافبک طراح بازی میکرد، اما اکنون وظایف به طور مساوی بین هر سه هافبک بارسا تقسیم شده است. در این سبک، نقش راندمان بالا و قدرت بدنی راکیتیچ بسیار کلیدی است و در سوی دیگر نیز اینیستا چنین شرایطی دارد؛ کسی که اکنون عقبتر بازی کرده و کمتر از دریبلهای ریسکی خود استفاده میکند. وظایف جدید این دو بازیکن به بوسکتس این آزادی را میدهد که جلوتر بازی کند. همین عامل باعث شده تا وی تاثیرات به سزایی در خط حمله بارسلونا بگذارد، پاس گل و گلهای زیادی به ثمر برساند و همچنین پاسهایی ارسال کند که در نهایت منجر به دادن پاس گل شدهاند. علاوه بر این، وی به جای ژاوی نبض بازی بارسلونا را در دست گرفته و سرعت بازی سایر بازیکنان را تنظیم میکند.
در رابطه با کارهای دفاعی نیز اکنون بوسکتس از بالا پرس کرده، هافبک دفاعی تیم حریف را تحت فشار میگذارد و زاویه پاس دادن بازیکنان حریف را محدود میکند؛ کاری که او در انجام آن بیش از هر کس دیگری تبهر دارد. چنین پرس و دفاع کردن با ریسک بالا در تیم تحت هدایت گواردیولا معمول بود، اما بعدها از آنجا که بوسکتس عقب و عقبتر رانده شد تا فضای پشت مدافعین جلو کشیده و خط هافبک کم تعداد بارسا را جبران کند، چنین صحنههایی به ندرت به چشم میخورد. اما اکنون پرس بار دیگر به بازی بارسلونا بازگشته و لوییز سوارز مسئول انجام اینکار در بین مهاجمین و بوستکتس نیز در بین خط هافبک تیم است. حرکات بوسکتس در زمین تعیین میکند که آیا خط هافبک بارسا بر روی بازیکن صاحب توپ فشار میآورد یا عقب مینشیند تا پاسهای حریف را دنبال کرده و در موقعیت مناسب آنها را قطع کنند.
البته که در این میان اشتباهاتی نیز رخ داده است. اینگونه دفاع با ریسک بالا، هنگامی که اینیستا یا راکیتیچ قادر به پوشش دادن فضای پشت بوسکتس نیستند مشکل ساز میشود و همین عامل باعث شده تا بوسکتس در این فصل چه با توپ چه بدون توپ بیشتر از فصل قبل در مخمصه گرفتار شود. اما اگر مردی که لقب هشت پا را به او دادهاند، معصومیت کمتری در بازی خود به کار برده و در آمادگی 100 درصد قرار داشته باشد، او به نوعی مهمترین بازیکن بارسلونا به شمار میآید. اثرات این موضوع هنگامی بیش از پیش خود را نشان میدهد که بوسکتس یا در ترکیب حضور نداشته باشد و یا در کنار ماسکرانو بازی کند، آنگاه است که تعادل ظریف بارسلونا در خط هافبک که این فصل برای به وجود آمدنش زحمت زیادی کشیده شده است، جای خود را به بازی پر اشتباه و کنترل نشده میدهد. بوسکتس اکنون فاصله زیادی با منقضی شدن توسط سیستم انریکه دارد و ارتباط مهمی بین سبک بازی قدیم و جدید بارسا محسوب میشود. او کسی است که در شرایط به خصوص میتواند توپ را به خوبی حفظ کرده و پاسهای کوتاه همراه با حملات عمودی سریعی به حریف داشته باشد.
لیول مسی
مسی بار دیگر به فرم ماورائی خود بازگشته؛ فرمی که میتواند تمامی تاکتیکهای حریف را بیهوده جلوده دهد، درست همانگونه که مقابل بایرن پپ مشاهده کردیم. گواردیولا همواره عنوان کرده که مسی او را به مربی بزرگی تبدیل کرده و هیچگاه سخنی برعکس این را به زبان نیاورده است و اکنون نیز همین منطق در حال عملی شدن بین مسی و انریکه است. اما اگر در حال حاضر مسی مرگبارترین ابزار انریکه به شمار میآید، در تابستان قبل نیز وی بزرگترین چالش برای این مربی محسوب میشد.
فرض کنید که اکنون جولای 2014 است و شمار نیز لوییس انریکه هستید! بهترین بازیکن شما، بدترین فصل حضور در رقابتهای باشگاهی را از زمان نوجوانیاش تجربه کرده و در ادامه نیز در گام آخر بزرگترین تورمنت زندگیاش شکست خورده است. اگرچه توضیحات زیادی برای این موضوعات وجود دارد، اما تمامی جهان بر سر دور بودن مسی از فرم ایده آلش اتفاق نظر دارند. او از بند مصدومیت رهایی یافته، اما هنوز ناآماده به نظر میرسد، خندههای مکررش را که مشخصه اصلی بازیهای او در درون زمین بود از بین رفته و نقش شماره 9 کاذبش به خصوص در مقابل تیمهای مانند اتلتیکو مادرید ارزشهای خود را از دست داده است. اکنون شما نه تنها باید انرژی دوبارهای به مسی بدهید، بلکه باید بفهمید که چگونه او را در کنار لوییز سوارز به کار بگیرید؛ کسی که میتواند گردن شما را برای خریدنش از بدن جدا کند!
با نگاهی به گذشته در مییابیم که انتقال پست مسی به وینگر راست حرکت واضحی بود که میتوانست موفقیتهای خط حمله تیم در فصل 2008/09 را تکرار کند، اما در آن زمان هر انتقالی در ترکیب میتوانست صورت بپذیرد به جز این! برای شروع، همه ما میدانیم که مسی از بازی کردن در چنین پستی متنفر است. دوم، بازی دادن مسی در کنارهها این تهدید را به وجود میآورد که سهم او در بازی بارسا به حاشیه رانده شده و او نتواند مانند همیشه موثر واقع شود، درست همانگونه که در فصل گذشته مارتینو در مقابل رئال مادرید و من سیتی از او در کنارهها استفاده کرد. در نهایت باید فاکتور سن نیز در نظر گرفته شود. مسی دیگر مانند قبل نمیتوانند به طور مداوم در کنارهها بالا و پایین برود و دنی آلوس نیز دیگر نمیتوانست دست تنها هنگامی که مسی به تو میزند، از کنارهها فرار کند.
در نتیجه، لوچو تصمیم گرفت تا سرعت توسعه مسی به یک شماره 10 را افزایش دهد و همانگونه که در ماههای ابتدایی فصل به نظر میرسید، سیستمهای 4-3-1-2 و 3-5-2 را اتخاذ کند. از این رو، خط حمله باریک شده بارسلونا، برای حمایت به دو مدافع کناری نیاز داشت، اما بارسلونا نتوانسته بود کوادرادو را به خدمت بگیرد و به همین جهت فشار مضاعفی در هر بازی بر دنی آلوس و جوردی آلبا وارد میشد. در این بین، همچنین موضوع اینیستا نیز مشکل ساز شده بود. هر گاه مسی در پست شماره 10 بازی میکرد، به نظر میرسید که فضایی برای اضافه شدن یک هافبک هجومی در کنارهها وجود ندارد و این سوال برای بسیاری از مردم پیش آمده بود که آیا اینیستا باید در ترکیب اصلی تیم قرار بگیرد یا نه. سیستم تیم افتضاح بود، اما همین سیستم مسی را تشویق کرد تا مسئولیت بازیساز اصلی بارسلونا را به جای گلزن اصلی این تیم قبول کند؛ یک نقش ذکاوتمندانهتر که نشان دهنده تغییر ذهنیت در مهاجم آرژانتینی بود.
به محض بازگشت سوارز، سیستم تیم به 4-3-3 بازگشت و بازیکنان کلیدی تیم بیشتر درخشیدند. دنی آلوس و راکیتیچ درک بیشتر از نحوه بازی خود پیدا کرده و در نقش هر دو بازیکن تغییراتی به وجود آمد. آلوس به خط هافبک آمد و راکیتیچ نیز مجوز بیشتری برای حضور در حملات پیدا کرد و اغلب به عنوان یک مهاجم کمکی ایفای نقش میکرد تا به حرکات مسی تعادل بیشتری بدهد. مسی به عقب و جلو آمدن خود ادامه میداد و تلاش میکرد تا روابط خود با سوارز که در سمت راست قرار داشت را بهبود ببخشد. و من فکر میکنم که به تدریج، او حضور در سمت راست را به عنوان پایهای برای عملیاتهای خود و نه به عنوان یک زندان قبول کرد!
حضور کنونی مسی در سمت راست با حضور سال 2008 او در سمت راست متفاوت است. به عنوان یک بازیکن 20 ساله، او از فضایهای موجود در کنارهها برای شکنجه مدافعین کناری استفاده میکرد و مانند یک داس آنها را دور میزد، اما اکنون او مانند یک چاقوی کوچک جراحی عمل میکند و تمامی موقعیتهایی که پست او در اختیارش قرار میدهد را ارزیابی میکند. در واقع نابغه آرژنتینی بارسا با بازی در سمت راست ایده نیمه فاصله را در نظریههای تاکتیکی در آغوش میگیرد؛ ایدهای که بیان میکند که نگاه مورب به دروازه همواره زاویه دید بهتری از زمین مسابقه نسبت به زمانی که به طور مستقیم به دروازه حمله میکنید به شما میدهد.
مسی در پست جدیدش میتواند با نگاه به سمت راست پاسهای نوسانی شاهکار خود را ارسال کند، میتواند مستقیم به سمت دروازه رفته و تیر دورتر را هدف بگیرد و یا از سمت راست دریبل کرده و به سمت تیر نزدیکتر حرکت کند. این در حالیست که اگر وی در پست 9 کاذب قرار بگیرد، مدافعین تنها با ایستادن رو به روی او میتوانند هر سه گزینه را از مسی سلب کنند. اما در سمت راست، مسی نه تنها با مدافعین کمتری رو به رو میشد، بلکه آنها را وادار میکند تا انتخابهای گوناگونی داشه باشد و در این شرایط او بهتر از هر وقت دیگری میتواند از توپخانه استعدادهای شگفت آور خود استفاده کند. این دلیل کلیدی است که چرا من فکر میکنم که بهترین بازیکن تاریخ حتی به سطح بالاتری نسبت به فرم افسانه ایش در سال 2012 رسیده است. او اکنون کاملتر، سازمان یافتهتر بوده و نقش ناملموس او از هر وقت دیگری برای تیم مهمتر است.
البته که مسی تا قبل از ژانویه 2015 هنگامی که عملکرد ویران کنندهای در جریان پیروزی 3-1 مقابل اتلتیکو مادرید ارائه داد، کاملاً نقش جدید خود را نپذیرفته بود و اینکه چه چیزی باعث این تغییر شده است نیز مشخص نیست. آیا دستوری از سوی انریکه باعث چنین موضوعی شده و یا حس مشترکی نسبت به همتیمیهایش، یا یک نافرمانی یا تصمیمی مستقل؟ اصلاً چنین موضوعاتی اهمیت دارد؟ اگر مسی به این نتیجه رسیده است که بازی در کناره زمین، همان چیزی است که تیم برای موفقیت به آن نیاز دارد، آیا لوچو نباید به این موضوع افتخار کند؟ او مسی را با بازیکنانها و سیستمی که لئو برای در آغوش گرفتن نقش جدید نیاز داشت احاطه کرد؛ در آغوش گرفتنی که هم به سود خود مسی است و هم به سود تیم. این بدین معناست که نه تنها انریکه به بهترین بازیکن تاریخ کمک کرد تا به سطح بالاتری برسد، بلکه او به مسی کمک کرد تا در فرایند رهبر بهتری شدن برای بارسلونا به بلوغ برسد.
در نهایت، ساخت یک تیم تنها شطرنج بازی کردن نیست که در آن نسبت به رقیبت پیش دستی کنی و همچنین مانند ساخت یک ماشین خودکار کاملی نیست که هرچه شما دستور دادید، آن را عملی کند. بلکه درباره دادن ابزار و طرز فکر به بازیکنان برای دستیابی به موفقیت است. یکی از این ابزارها قدرت رهبری است، چیزی که از زمان ورود انریکه، فقدان آن در تمامی سطوح باشگاه به چشم میخورد. اما سرمربی جدید در بدو ورود ژاوی را نگه داشته و دوباره احیا کرد، ماسکرانو را رئیس غیر رسمی تیم کرد و تیمش را حول محور سه بازیکن جوانتر پرورش یافته در لاماسیا که نقش عمدهای در آینده بارسلونا ایفا میکنند، ساخت. او از قهرمان گمنام تیم یعنی آندرس اینیستا درخواست فداکاری کرد؛ کسی که تمایلش به تغییر پست در اواخر دوران بازیگری، به تیم کمک کرد تا عملکردی روان را ارائه داده و همچنین مسی، پیکه و بوسکتس را آزاد کرد تا هر سه به سطوح جدیدی برسند. علاوه بر این، انریکه نیز در جای جای زمین بازیکنانی توانا، هوشمند و چندکارهای را در کنار این سه رهبر به کار گرفت تا همگی تیمی منسجم را تشکیل دهند.
اسپورت اخیراً طی مقالهای عنوان کرد که پیامهای بازیکنان تیم پس از شکست در آنوئتا که به طور کلی سرنوشت فصل تیم را تغییر داده را مشاهده کرده است. این مقاله توضیح میدهد که چگونه بازیکنان با تجربه تیم، سرنوشت این فصل را در دستان خود گرفتند و تیم را از آستانه رخ دادن فاجعه نجات دادند. اگر این موضوع صحت داشته باشد، به هیچ وجه کار بزرگ انریکه زیر سوال نمیرود، بلکه یک نوع از قدرت رهبری را نشان میدهد که مربی آستوریایی به سختی تلاش کرد تا آن را به تیم القا کند. این چیزی نیست جز تاثیر یک جنتلمن واقعی!
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
لوچو
سهشنبه، ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ (۲۳:۳۹)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
دلیل موفقیت لوچو به نظر من: 1- انریکه از جنس بارسا ست 2-هوش بی نظیری داره 3-مدیریت خیلی خوبی داره. امسال در حالی قهرمان شدیم که بدون شک مهره های ریال در کل از ما بهتر بودن اما انجلوتی مدیریت خوبی رو بازیکناش نداشت بر عکس انریکه از همه جهت خوب بود.مطمئنم ما سال دیگه قویتر از امسال میشیم. شنبه، ۹ خرداد ۱۳۹۴ (۳:۰۶)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
با سلام به شما دوست عزیز و گرامی... واقعا از ته دل خوشحال شدم بابت این موضوع که کل متن رو خوندین و حتی با دقت بررسیش کردین... در این موضوع شکی نیست که هر ترجمه و متنی میتونه از اینی که هست بهتر بشه... منم با نظر شما در رابطه با راندن و بلعیدن موافقم و شاید میشد با یکم تمرکز بیشتر جایگزینهای بهتری رو براشون پیدا کنم٬ ولی در رابطه با دو اصطلاحی دیگه یعنی داس و چاقو رو که ذکر کردین٬ باید خدمتتون عرض کنم که این دو باید بالاجبار ترجمه میشدن. حالا چرا ؟ چونکه اگه دقت کنین حرکات مسی به این دو الت تشبیه شده و هر کدوم مسی رو تو دو مقطع مختلف نشون میده. داس که مربوطه به حرکاتی که مسی مدافع کناریش رو از سمت راست دریبل میزد و به سمت تیر نزدیک میرفت و حرکت قوسی شکلی صورت میگرفت که شبیه داسه و چاقو جراحی هم اشاره غیر مستقیمی داره به ریز بینی مسی و برداشت من این بود که مسی به نوعی از حرکات داسی و نپخته جونیش تبدیل شده به کسی که مثل چاقوی جراحی ظریفی می مونه که همه چیو با دقت بالا انجام میده... البته این فقط برداشت منی هست که متن رو ترجمه کردم و شاید هم شما درست میگین... در اخر بازم از اینکه این مقالرو خوندین تشکر میکنم شنبه، ۹ خرداد ۱۳۹۴ (۰:۵۲)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
دوست عزیز بحث کردن منطقی و بر پایه مستندات و واقعیات هیچ اشکالی نداره و خیلی هم خوب هست.
جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۹:۴۰)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
اولا ممنون وسپاس گذارم ازبابت ترجمه این مقاله ویاگذاره ورزشی....اول یه انتقادکنم ازبرخی ادبیات به کاررفته که می شدکلمات متقارن تری روجای گزین کردمثلا بلعیدن....راندن ....داس وچاقو......البته منظورم به غلط بودن نیست هرگزبلکه درزیباترکردن کارترجمه است.....ونکته بعدی هم اینکه اینطوری که توی این نوشته اومده نیست جانم وبرخی جاها قابل بحث هست وایراداتی وارده که من آدم بحث های بی نتیجه نیستم چون می دونم متهم می شم به نفهمیدن فوتبال.....دست آخرهم بازهم بابت زحمتی که کشیده شدبرای ترجمه ممنون.......من دوست دارم مقالات روبخونم وهمیشه درگیشه مطبوعات تقاضاکردم دراونجاهم مقاله هایی ترجمه بشه تابرخی ایرادات افکاریم برطرف بشه....بازهم ممنون وسپاس گذارم
جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۸:۵۳)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول دوستان خواهشا توهمات بی معنی رو اشاعه ندین!بسیار خب.ما میگیم صحبت های شما صحیح و تمام کننده. لوچو و مسی باهم برادرن جدایی ناپذیر جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۷:۱۵)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
دوستان خواهشا توهمات بی معنی رو اشاعه ندین!
جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۵:۱۹)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول نکنه تو توی رختکن تیم بودی؟ یا صرفا داری شایعات چرند رسانه های مضحک رو بعد چند ماه تو این زمان که همه چیز خوبه تکرار می کنی؟!کسی با بودن در رختکن تیم به حقیقت پی نمیبره جانم.کمی درایت کافیه که کمتر کسی الان داره. اولا,, مطلبی که گفتم کاملا مشهوده و اگر بازی های بارسلونا و تمرینات رو ببینی که نمیبینی,میفهمی رابطه خوبی بین لوچو و مسی وجود نداره. بقیش بماند برای بعد.............. جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۲:۵۰)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
ممنون از مطلبتون......عالی بود.
جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۲:۰۳)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
کلا افرادی که نقش مدیریت تو فوتبال رو نمی فهمن و فکر می کنن این بازیکن هان که تیم رو به موفقیت می رسونن چیز زیادی از فوتبال نمی دونن.
جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱۱:۳۶)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
اقا چرا هواداری رم از انریکه بدشون میاد ؟؟ همشون میگن انریکه بدرد نمیخوره ... بشون میگم بابا انریکه داره سه گانه میگیره میگن بارسا بازیکن خوب داره !! بشون میگم اگر مربی بی تاثیر بود باید پارسال و پیارسالم قهرمان اروپا میشدیم و سه گانه میزدیم ... باز میگن مسی امسال تو اوجه !! خیلی رو اعصابم این رومیا !! هیچی حالیشون نیس !!
جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۶:۰۸)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول در حد خنده و سلام علیک اره خوب بودهبعد قهرمانی تو مادرید جلو اتلتیکو .. لوچو اولین کسی رو ک بغل کرد مسی بود !! جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۶:۰۵)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول در حد خنده و سلام علیک اره خوب بودهنکنه تو توی رختکن تیم بودی؟ یا صرفا داری شایعات چرند رسانه های مضحک رو بعد چند ماه تو این زمان که همه چیز خوبه تکرار می کنی؟! جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۴:۰۳)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول رابطه ش با مسی همیشه خوب بوده.در حد خنده و سلام علیک اره خوب بوده جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۱:۰۸)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول ولی نمیدونم چرا رابطشو با مسی خوب نمیکنهرابطه ش با مسی همیشه خوب بوده. جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۰:۵۳)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نتیجه خیلی خوبی داشته روی تیم این لوچوی ما ولی نمیدونم چرا رابطشو با مسی خوب نمیکنه جمعه، ۸ خرداد ۱۳۹۴ (۰:۴۸)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
نقل قول این چیزی نیست جز تاثیر یک جنتلمن واقعی!دقیقااااااااااا پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۲۳:۱۶)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
به نظر من بزرگترین کار لوچو برگردوندن پیکه به روز های اوج و استحکام دادن به خط دفاعی بود من یادم نمیاد از وقتی که رونالدینیهو پا تو بارسلونا گذاشت تا به همین امروز خط حمله بارسا بد کار کرده باشه اما خط دفاعیمون همیشه نوسان داشت سال 2014 هر سانتی که رو دروازمون میشد قلب من میومد تو دهنم اما امسال واقعا با آرامش بیشتری میشینم پای بازی پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۲۲:۲۹)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
امیدوارم نتیجش برای بارسا یه سه گانه یا شش گانه دیگه باشه
پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۲۰:۵۲)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
مرسی لوچو ایول داری
پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۱۸:۵۱)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
اینجاست که میگن برای پختن یه آش خوب فقط نخود و لوبیا و سبزی درجه ۱ کافی نیست و یه آشپز ماهر لازم داره. بارسا تو ۴ سال اخیر ترکیبی شاید بهتر و آماده تر از این فصل داشت اما آشپز خوبی نداشت. لوچو اون جادوگری بود که اون طلسم به راه انداختن دوباره کارناوال بارسا رو بلد بود. درود با لوچوی بزرگ، به خاطر یه تیم عالی، به خاطر تاکتیک های متنوع و منعطفش، به خاطر به اوج برگردوندن ستاره های کم فروغ شده بارسا و در آخر به خاطر نتایج فوق العاده ش. قطعا ۸۰ درصد آمادگی تیم فعلی بارسا رو مدیون لوچو و تفکرات نابش هستیم. پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۱۷:۰۹)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
مقاله بسیار خوبی بود امیدوارم همه جام ها رو ببریم
پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۱۶:۴۸)
|
پاسخ به: چگونگی بازسازی بارسا توسط لوچو | ||
---|---|---|
این فصل فداکارترین افراد مسی و ژاوی و اینیستا در ترکیب بودن که با تغییر نقش و اونچیزی که تا قبل از اون بر عهده داشتن و گرفتن نقش دیگه به تیم کمک کردن مسی و اینیستا پستشون رو در زمین عوض کردن و ژاوی با تجربش در خارج از زمین و وقتی لازم بود در داخل زمین تعادل رو بین ماون چیزی که مربی میخواست و بازیکن ها میخواست برقارا کرد و همچنین پویول و زوبی بودن که با رفتنشون نذاشتن که اختلافات در مدیریت بیشتر بشه
پنجشنبه، ۷ خرداد ۱۳۹۴ (۱۶:۴۶)
|