پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دارد؟آنالیز فنی
فرستنده امین سبحانی در تاريخ چهارشنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۴ (۹:۴۷) (۱,۸۴۰ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: Grup14
مترجمان: مبینا پولایی - امین سبحانی / FCBarcelona.ir
دروازبانی، ظریفترین پست فوتبال است. دروازبانان به ندرت عملکرد خود را ستایش میکنند. وقتی هم بخواهند چنین کاری انجام دهند، پس از فراموش شدن اشتباه شخصی خود به این امر میپردازند. مهاجمین این فرصت را دارند که موقعیتها را از دست بدهند، چرا که اشتباه، جزئی از بازی است. در آن سو اما هر اشتباه از سوی دروازبانان کشنده قلمداد میشود.
به نظر میرسد این اتفاق در بارسلونا رونق بیشتری داشته باشد. جایی که خیلی از دروازبانان سعی در اثبات خود دارند؛ حتی ویکتور والدز که از نظر عدهای، بهترین دروازبان تاریخ بارسا محسوب میشود، نیز از این قاعده مستثنی نبود. سالها گذشت تا او بتواند به شهرت برسد و نزد هواداران به رسمیت شناخته شود.
از دو فصل پیش تاکنون، بارسا با دو دروازبان به نامهای کلودیو براوو و مارک آندره تراشتگن پا به میادین میگذارد. یکی در لالیگا توپ میزند و دیگری سنگربان تیم در لیگ قهرمانان و جام حذفی است. براوو به دلیل بهره از شهرت و تجربه بالا، معارفهای نسبتا آرام را در بارسا تجربه کرد. در خصوص تراشتگن اما باید گفت سوالات بسیاری حول این بازیکن شروع به شکل گرفتن کرد. سنگربان آلمانی کاتالانها در بدو ورود خود، دو جام را بالای سر برد. اما این فصل، پس از شروعی پر دردسر در ماه آگوست، بارسا به آماری عجیب در زمینه گلهای خورده دست یافت. اوج فاجعه زمانی معلوم میشود که بخواهیم هفت سال اخیر را نیز در این شمارش در نظر بگیریم.
جدول 1: مقایسه گلهای خورده و کلین شیتهای بارسا در 10 بازی نخست خود، طی هفت سال اخیر.
تراشتگن، از جمله کسانی است که در سیبل انتقادات قرار دارد. بیایید بررسی کنیم و ببینیم که این انتقادات تند و آتشین علیه تراشتگن، تا چه حد معتبر میباشند. ما در این مقاله سعی داریم تا با موشکافی این موضوع که «دروازبان بارسا بودن یعنی چه؟»، پاسخ سوالات خود را به دست آوریم.
آیا تفاوتی میان تیمهای برتر دنیا در این زمینه وجود دارد (حال این که بارسا روشی متمایز برای بازی کردن در اختیار دارد)؟
پس از پاسخ به این سوال، به مقایسه عملکرد تراشتگن با شیوه استاندارد دروازبانی در بارسا - که والدز اجرا میکرد - خواهیم پرداخت. آیا تراشتگن با والدز قابل قیاس است؟ آیا آنها عملکردی شبیه به هم دارند؟ با توجه استانداردهای طلایی والدز، آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا به آن نیاز دارد؟
بارسا معمولا چند گل دریافت میکند؟
پس از متحول شدن تیم از سال 2008/09 توسط گواردیولا، بارسلونا دیگر در اندیشه کسب عناوین بیشمار نبود، بلکه آنچه اهمیت داشت، نحوه بازی کردن بود که به این شیوه اجرا میشد: تحت کنترل درآوردن بازی و تشکیل یک خط دفاعی برجسته. یکی از فوایدی که این شیوه بازی کردن داشت، این بود که موقعیتهای گلزنی کمتری را نسبت به حد انتظار فوتبالِ سطح بالا در اختیار حریفان قرار میداد.
تصویر 1: درصد مالکیت توپ توسط 20 تیم حاضر در لیگ قهرمانان را به تفکیک سالهای حضور نشان میدهد. همان طور که دیده میشود، بارسلونا تنها تیمی است که در هر فصل، بیشتر از 60 درصد مالکیت توپ داشته و از این لحاظ نسبت به سایرین دارای مزیت است. بایرن مونیخ، تنها تیمی است که پس از جذب گواردیولا، توانایی رقابت با بارسا را در این زمینه پیدا کرده است.
اولین چیزی که پس از دیدن این تصویر در ذهن هر شخص تداعی میشود، این است که درصد مالکیت توپ توسط کاتالانها، بر روی تعداد موقعیتهای حریفان نیز تاثیرگذار است. تصویر زیر نشان دهنده تعداد شوتهای زده شده در هر بازی توسط حریفان 20 تیم حاضر در لیگ قهرمانان اروپا طی هفت فصل اخیر میباشد (*خط سبز رنگ وسط تصویر، میانگین محاسبه شده از مجموع 32 تیم شرکت کننده در رقابتهاست).
تصویر 2: بارسلونا تنها تیمی است که کمترین شوت دریافتی را در هر بازی داشته است و پایینتر از خط میانگین قرار دارد. اوج درخشش بارسا، از فصل 2009/10 تا 2011/12 بوده است. آبی و اناریها در آن سالها، به ترتیب 5 و 6 شوت را در هر دیدار روانه دروازه خود دیدهاند. این در حالی است که هیچ کدام از تیمهای مطرح دنیا نتوانستند این مقدار را به کمتر از 10 برسانند! با خروج گواردیولا از تیم، این آمار نیز افول کرد و به مرز 8-9 شوت در هر بازی رسید؛ با این وجود، بارسا هنوز جزو برترین تیمها در این زمینه به شمار میآمد و از خط میانگین نیز فراتر نرفته است.
افزایش آمار شوتهای دریافتی، رفته رفته به کاهش درصد مالیکت توپ انجامید. به طوری که اخیرا بارسا بازی مستقیم را در دستور کار خود قرار داده و از تحت کنترل درآوردن بازیها، عاجز است.
تصویر 3: رابطهای شگفت انگیز میان درصد مالیکت توپ و آمار شوتهای دریافتی در هر بازی را در خصوص کلیه تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان طی هفت سال اخیر نشان میدهد؛ هرچه درصد مالیکت توپ بالا باشد، آمار شوتهای زده شده توسط حریف نیز کاهش خواهد یافت.
دروازبان بارسا بودن چه معنایی دارد؟
این که از یک دروازبان بخواهید به تنهایی نیمی از موقعیتهای بازی را مهار کند و همواره نتیجه نهایی را تحت تاثیر قرار دهد، کار معقولانهای نیست. نه به خاطر کیفیت و تواناییهای فردی، بلکه به این دلیل که شوتهای دریافتی معمولا کمتر از حد میانگین است. اگر ریزبینانهتر نگاه کنید، موارد بسیاری را خواهید یافت که حریفان بارسا طی یک فصل، کمتر از پنج بار در هر بازی شوتزنی کردهاند. هر چند که این شوتها نیز یا حاصل ضد حمله بودهاند و یا نتیجه ضعف دفاع.
والدز، از فصل 2009/10 تا 2013/14، 52 حضور در لیگ قهرمانان را در کارنامه دارد. از آن سو تراشتگن نیز در دو فصل حضور خود، 15 بار این تورنومنت را تجربه کرده است.
تصویر 4: مقایسه عملکرد تراشتگن و ویکتور والدس در "دریافت شوتهای داخل چارچوب هر بازی" و "سیو توپهای هر بازی" در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا.
متاسفانه تعداد سیوهای دروازبانان بارسلونا - امری که بیش از هر چیزی در عملکرد دروازبانان قابل توجه است - محدود است. والدس در 79.6 درصد بازیها و تراشتگن در 53.3 درصد بازیها تنها 3 بار - یا حتی کمتر - با توپهای داخل چارچوب مواجه شدند و طبیعی است که تعداد سیوهای آنها نیز بسیار پایین باشد (کمتر از میزان انتظار).
شاید بگویید این (تعداد کم توپهایی که دروازه را تهدید میکنند) میتواند برای هر دروازبانی یک امتیاز مثبت باشد، اما اگر بخواهیم از دیدگاه فنی آن را مورد بررسی قرار دهیم، در اغلب موارد یک ضعف جدی به حساب میآید؛ چرا که ممکن است آنها تنها یک یا دو تا از توپها را مهار کنند و توپ سوم به گل تبدیل شود. این جاست که تنها یک اشتباه میتواند زمینه را برای آغاز سیل انتقادات رسانهای مهیا کند! برای مثال در بازی برگشت مرحله یک چهارم نهایی رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2010/11 آرسنال با اینکه حتی یک شوت هم داخل چارچوب دروازه آبی اناریها نداشت اما به یک گل - به خودی - رسید و شاید اگر تکل دقایق آخر ماسکرانو نبود، در آن دیدار پیروز میشد.
گاهی نیز ممکن است برای دروازبانی پیش آید که در طول بازی تنها یک بار موفق به مهار توپ شود، در حالی که همتای او در تیم حریف بیش از شش بار سیو کرده باشد. در اکثر مواقع دروازبانها کاملاً درست و به حق نقد میشوند، اما به ندرت پیش میآید که این انتقادات عمیق و ادامه دار شوند.
همه چیز مهار نیست!
در ادامه به چند بازی که در آنها، تعداد شوتهایی که توپ را به سمت چارچوب دروازه بارسا هدایت میکرد، کم بودند و در نتیجه تراشتگن و والدس فرصت کافی برای اثبات خود داشتند، اشاره خواهیم کرد (توجه داشته باشند که این معضل برای کلودیو براوو نیز صدق میکند، او در 10 بازی از 39 بازیای که فصل قبل از خود به نمایش گذاشت، حدود پنج توپ چارچوب دروازهاش را تهدید کرد).
البته این وضعیت برای تراشتگن کمی متفاوت است چرا که او در بازیهایی چون فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل یوونتوس حضور داشت و توانست پنج بار سیو کند (والدس در فینال همین رقابتها در سال 2011 مقابل منچستر یونایتد حتی یک بار هم موفق به مهار توپ نشد). همچنین تراشتگن در لیگ قهرمانان فصل گذشته مجموعا 30 سیو داشت و این در حالی است که والدس هرگز نتوانست در یک فصل بیش از 23 سیو داشته باشد (فصل 2009/10). با توجه به تصور 5 در مییابید که درصد سیوهای والدس و تراشتگن تقریبا یکسان است (دروازبان آلمانی با اندکی اختلاف پایین تر).
تصویر 5: درصد سیوهای تراشتگن و ویکتور والدس در یک فصل لیگ قهرمانان (نکته: والدس در آخرین فصل حضورش در باشگاه بارسلونا به علت مصدومیت تنها شش بازی انجام داد).
اگر دروازبانان بارسا به دلیل کمبود موقعیت نمیتوانند توپهای زیادی را مهار کنند، پس چگونه به این تیم کمک میکنند؟! گلرها - بعد از سیو کردن - میتوانند با در اختیار گرفت توپ و ارسال پاسهای دقیق، بینقص و بلند، به تیم یاری برسانند. اغلب افراد این را قبول دارند که این روش برای دروازبانان بارسلونا از اهمیت بالایی برخوردار است و والدس همواره به خاطر اجرای دقیق آن مورد تمجید همگان قرار گرفته است. اما آیا تراشتگن نیز در اجرای این نقشه مهارت لازم را دارد؟ چگونه میتوان او را با والدس و سایر گلرهای اروپایی مقایسه کرد؟
تصویر 6: دقت ارسال پاسهای بلند دروازبانان را در هفت فصل اخیر رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا نشان میدهد. همانطور که میبینید تراشتگن با 70-65 درصد دقت، از هر دروازبان دیگری در این امر ماهرتر میباشد. بعد از او بوفون و نویر در ردههای دوم و سوم قرار میگیرند.
بیایید نگاه موشکافانهای بیندازیم به میزان دقت ارسال پاسهای والدس و تراشتگن در طول هر فصل از حضور آن دو در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا، تصویر هفت به وضوح این مقایسه را انجام میدهد.
تصویر 7: میزان دقت ارسال پاس تراشتگن (خطوط زرشکی) و ویکتور والدس (خطوط آبی).
- خط صاف: میزان دقت در ارسال تمام پاسها.
- خط چین: میزان دقت ارسال پاسهای بلند.
- نقطه چین: میزان دقت ارسال پاسهای کوتاه.
تواناییهای تراشتگن بارها و بارها به بارسلونا کمک کرده تا بتواند بر شرایط دشوار غلبه کند؛ به عنوان مثال بازی خانگی مقابل بایرن مونیخ. یا آخرین بازی بارسا در لیگ قهرمانان، مقابل بایر لورکوزن که همه ما شاهد بودیم که در موقعیتهای مورد نیاز به خوبی از دروازه بیرون میآمد و به یاری تیم میشتافت. خلاصه اینکه او دروازبان فوقالعادهای است!
بنابراین مجددا سوال اصلی خود را تکرار میکنیم: آیا تراشتگن دروازبانی است که بارسا در حال حاضر به آن نیاز دارد؟ با توجه با توضیحات فوق اگر این تیم میخواهد همانند گذشته پیروز و قهرمان بماند، پاسخ مثبت است!
به امید موفقیت هر چه بیشتر و بهتر این آبی اناری پوش آلمانی!
مترجمان: مبینا پولایی - امین سبحانی / FCBarcelona.ir
دروازبانی، ظریفترین پست فوتبال است. دروازبانان به ندرت عملکرد خود را ستایش میکنند. وقتی هم بخواهند چنین کاری انجام دهند، پس از فراموش شدن اشتباه شخصی خود به این امر میپردازند. مهاجمین این فرصت را دارند که موقعیتها را از دست بدهند، چرا که اشتباه، جزئی از بازی است. در آن سو اما هر اشتباه از سوی دروازبانان کشنده قلمداد میشود.
به نظر میرسد این اتفاق در بارسلونا رونق بیشتری داشته باشد. جایی که خیلی از دروازبانان سعی در اثبات خود دارند؛ حتی ویکتور والدز که از نظر عدهای، بهترین دروازبان تاریخ بارسا محسوب میشود، نیز از این قاعده مستثنی نبود. سالها گذشت تا او بتواند به شهرت برسد و نزد هواداران به رسمیت شناخته شود.
از دو فصل پیش تاکنون، بارسا با دو دروازبان به نامهای کلودیو براوو و مارک آندره تراشتگن پا به میادین میگذارد. یکی در لالیگا توپ میزند و دیگری سنگربان تیم در لیگ قهرمانان و جام حذفی است. براوو به دلیل بهره از شهرت و تجربه بالا، معارفهای نسبتا آرام را در بارسا تجربه کرد. در خصوص تراشتگن اما باید گفت سوالات بسیاری حول این بازیکن شروع به شکل گرفتن کرد. سنگربان آلمانی کاتالانها در بدو ورود خود، دو جام را بالای سر برد. اما این فصل، پس از شروعی پر دردسر در ماه آگوست، بارسا به آماری عجیب در زمینه گلهای خورده دست یافت. اوج فاجعه زمانی معلوم میشود که بخواهیم هفت سال اخیر را نیز در این شمارش در نظر بگیریم.
فصل | ||
---|---|---|
2009/2010 | ||
2010/2011 | ||
2011/2012 | ||
2012/2013 | ||
2013/2014 | ||
2014/2015 | ||
2015/2016 |
تراشتگن، از جمله کسانی است که در سیبل انتقادات قرار دارد. بیایید بررسی کنیم و ببینیم که این انتقادات تند و آتشین علیه تراشتگن، تا چه حد معتبر میباشند. ما در این مقاله سعی داریم تا با موشکافی این موضوع که «دروازبان بارسا بودن یعنی چه؟»، پاسخ سوالات خود را به دست آوریم.
آیا تفاوتی میان تیمهای برتر دنیا در این زمینه وجود دارد (حال این که بارسا روشی متمایز برای بازی کردن در اختیار دارد)؟
پس از پاسخ به این سوال، به مقایسه عملکرد تراشتگن با شیوه استاندارد دروازبانی در بارسا - که والدز اجرا میکرد - خواهیم پرداخت. آیا تراشتگن با والدز قابل قیاس است؟ آیا آنها عملکردی شبیه به هم دارند؟ با توجه استانداردهای طلایی والدز، آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا به آن نیاز دارد؟
بارسا معمولا چند گل دریافت میکند؟
پس از متحول شدن تیم از سال 2008/09 توسط گواردیولا، بارسلونا دیگر در اندیشه کسب عناوین بیشمار نبود، بلکه آنچه اهمیت داشت، نحوه بازی کردن بود که به این شیوه اجرا میشد: تحت کنترل درآوردن بازی و تشکیل یک خط دفاعی برجسته. یکی از فوایدی که این شیوه بازی کردن داشت، این بود که موقعیتهای گلزنی کمتری را نسبت به حد انتظار فوتبالِ سطح بالا در اختیار حریفان قرار میداد.
تصویر 1: درصد مالکیت توپ توسط 20 تیم حاضر در لیگ قهرمانان را به تفکیک سالهای حضور نشان میدهد. همان طور که دیده میشود، بارسلونا تنها تیمی است که در هر فصل، بیشتر از 60 درصد مالکیت توپ داشته و از این لحاظ نسبت به سایرین دارای مزیت است. بایرن مونیخ، تنها تیمی است که پس از جذب گواردیولا، توانایی رقابت با بارسا را در این زمینه پیدا کرده است.
اولین چیزی که پس از دیدن این تصویر در ذهن هر شخص تداعی میشود، این است که درصد مالکیت توپ توسط کاتالانها، بر روی تعداد موقعیتهای حریفان نیز تاثیرگذار است. تصویر زیر نشان دهنده تعداد شوتهای زده شده در هر بازی توسط حریفان 20 تیم حاضر در لیگ قهرمانان اروپا طی هفت فصل اخیر میباشد (*خط سبز رنگ وسط تصویر، میانگین محاسبه شده از مجموع 32 تیم شرکت کننده در رقابتهاست).
تصویر 2: بارسلونا تنها تیمی است که کمترین شوت دریافتی را در هر بازی داشته است و پایینتر از خط میانگین قرار دارد. اوج درخشش بارسا، از فصل 2009/10 تا 2011/12 بوده است. آبی و اناریها در آن سالها، به ترتیب 5 و 6 شوت را در هر دیدار روانه دروازه خود دیدهاند. این در حالی است که هیچ کدام از تیمهای مطرح دنیا نتوانستند این مقدار را به کمتر از 10 برسانند! با خروج گواردیولا از تیم، این آمار نیز افول کرد و به مرز 8-9 شوت در هر بازی رسید؛ با این وجود، بارسا هنوز جزو برترین تیمها در این زمینه به شمار میآمد و از خط میانگین نیز فراتر نرفته است.
افزایش آمار شوتهای دریافتی، رفته رفته به کاهش درصد مالیکت توپ انجامید. به طوری که اخیرا بارسا بازی مستقیم را در دستور کار خود قرار داده و از تحت کنترل درآوردن بازیها، عاجز است.
تصویر 3: رابطهای شگفت انگیز میان درصد مالیکت توپ و آمار شوتهای دریافتی در هر بازی را در خصوص کلیه تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان طی هفت سال اخیر نشان میدهد؛ هرچه درصد مالیکت توپ بالا باشد، آمار شوتهای زده شده توسط حریف نیز کاهش خواهد یافت.
دروازبان بارسا بودن چه معنایی دارد؟
این که از یک دروازبان بخواهید به تنهایی نیمی از موقعیتهای بازی را مهار کند و همواره نتیجه نهایی را تحت تاثیر قرار دهد، کار معقولانهای نیست. نه به خاطر کیفیت و تواناییهای فردی، بلکه به این دلیل که شوتهای دریافتی معمولا کمتر از حد میانگین است. اگر ریزبینانهتر نگاه کنید، موارد بسیاری را خواهید یافت که حریفان بارسا طی یک فصل، کمتر از پنج بار در هر بازی شوتزنی کردهاند. هر چند که این شوتها نیز یا حاصل ضد حمله بودهاند و یا نتیجه ضعف دفاع.
والدز، از فصل 2009/10 تا 2013/14، 52 حضور در لیگ قهرمانان را در کارنامه دارد. از آن سو تراشتگن نیز در دو فصل حضور خود، 15 بار این تورنومنت را تجربه کرده است.
تصویر 4: مقایسه عملکرد تراشتگن و ویکتور والدس در "دریافت شوتهای داخل چارچوب هر بازی" و "سیو توپهای هر بازی" در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا.
متاسفانه تعداد سیوهای دروازبانان بارسلونا - امری که بیش از هر چیزی در عملکرد دروازبانان قابل توجه است - محدود است. والدس در 79.6 درصد بازیها و تراشتگن در 53.3 درصد بازیها تنها 3 بار - یا حتی کمتر - با توپهای داخل چارچوب مواجه شدند و طبیعی است که تعداد سیوهای آنها نیز بسیار پایین باشد (کمتر از میزان انتظار).
شاید بگویید این (تعداد کم توپهایی که دروازه را تهدید میکنند) میتواند برای هر دروازبانی یک امتیاز مثبت باشد، اما اگر بخواهیم از دیدگاه فنی آن را مورد بررسی قرار دهیم، در اغلب موارد یک ضعف جدی به حساب میآید؛ چرا که ممکن است آنها تنها یک یا دو تا از توپها را مهار کنند و توپ سوم به گل تبدیل شود. این جاست که تنها یک اشتباه میتواند زمینه را برای آغاز سیل انتقادات رسانهای مهیا کند! برای مثال در بازی برگشت مرحله یک چهارم نهایی رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2010/11 آرسنال با اینکه حتی یک شوت هم داخل چارچوب دروازه آبی اناریها نداشت اما به یک گل - به خودی - رسید و شاید اگر تکل دقایق آخر ماسکرانو نبود، در آن دیدار پیروز میشد.
گاهی نیز ممکن است برای دروازبانی پیش آید که در طول بازی تنها یک بار موفق به مهار توپ شود، در حالی که همتای او در تیم حریف بیش از شش بار سیو کرده باشد. در اکثر مواقع دروازبانها کاملاً درست و به حق نقد میشوند، اما به ندرت پیش میآید که این انتقادات عمیق و ادامه دار شوند.
همه چیز مهار نیست!
در ادامه به چند بازی که در آنها، تعداد شوتهایی که توپ را به سمت چارچوب دروازه بارسا هدایت میکرد، کم بودند و در نتیجه تراشتگن و والدس فرصت کافی برای اثبات خود داشتند، اشاره خواهیم کرد (توجه داشته باشند که این معضل برای کلودیو براوو نیز صدق میکند، او در 10 بازی از 39 بازیای که فصل قبل از خود به نمایش گذاشت، حدود پنج توپ چارچوب دروازهاش را تهدید کرد).
البته این وضعیت برای تراشتگن کمی متفاوت است چرا که او در بازیهایی چون فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل یوونتوس حضور داشت و توانست پنج بار سیو کند (والدس در فینال همین رقابتها در سال 2011 مقابل منچستر یونایتد حتی یک بار هم موفق به مهار توپ نشد). همچنین تراشتگن در لیگ قهرمانان فصل گذشته مجموعا 30 سیو داشت و این در حالی است که والدس هرگز نتوانست در یک فصل بیش از 23 سیو داشته باشد (فصل 2009/10). با توجه به تصور 5 در مییابید که درصد سیوهای والدس و تراشتگن تقریبا یکسان است (دروازبان آلمانی با اندکی اختلاف پایین تر).
تصویر 5: درصد سیوهای تراشتگن و ویکتور والدس در یک فصل لیگ قهرمانان (نکته: والدس در آخرین فصل حضورش در باشگاه بارسلونا به علت مصدومیت تنها شش بازی انجام داد).
اگر دروازبانان بارسا به دلیل کمبود موقعیت نمیتوانند توپهای زیادی را مهار کنند، پس چگونه به این تیم کمک میکنند؟! گلرها - بعد از سیو کردن - میتوانند با در اختیار گرفت توپ و ارسال پاسهای دقیق، بینقص و بلند، به تیم یاری برسانند. اغلب افراد این را قبول دارند که این روش برای دروازبانان بارسلونا از اهمیت بالایی برخوردار است و والدس همواره به خاطر اجرای دقیق آن مورد تمجید همگان قرار گرفته است. اما آیا تراشتگن نیز در اجرای این نقشه مهارت لازم را دارد؟ چگونه میتوان او را با والدس و سایر گلرهای اروپایی مقایسه کرد؟
تصویر 6: دقت ارسال پاسهای بلند دروازبانان را در هفت فصل اخیر رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا نشان میدهد. همانطور که میبینید تراشتگن با 70-65 درصد دقت، از هر دروازبان دیگری در این امر ماهرتر میباشد. بعد از او بوفون و نویر در ردههای دوم و سوم قرار میگیرند.
بیایید نگاه موشکافانهای بیندازیم به میزان دقت ارسال پاسهای والدس و تراشتگن در طول هر فصل از حضور آن دو در رقابتهای لیگ قهرمانان اروپا، تصویر هفت به وضوح این مقایسه را انجام میدهد.
تصویر 7: میزان دقت ارسال پاس تراشتگن (خطوط زرشکی) و ویکتور والدس (خطوط آبی).
- خط صاف: میزان دقت در ارسال تمام پاسها.
- خط چین: میزان دقت ارسال پاسهای بلند.
- نقطه چین: میزان دقت ارسال پاسهای کوتاه.
تواناییهای تراشتگن بارها و بارها به بارسلونا کمک کرده تا بتواند بر شرایط دشوار غلبه کند؛ به عنوان مثال بازی خانگی مقابل بایرن مونیخ. یا آخرین بازی بارسا در لیگ قهرمانان، مقابل بایر لورکوزن که همه ما شاهد بودیم که در موقعیتهای مورد نیاز به خوبی از دروازه بیرون میآمد و به یاری تیم میشتافت. خلاصه اینکه او دروازبان فوقالعادهای است!
بنابراین مجددا سوال اصلی خود را تکرار میکنیم: آیا تراشتگن دروازبانی است که بارسا در حال حاضر به آن نیاز دارد؟ با توجه با توضیحات فوق اگر این تیم میخواهد همانند گذشته پیروز و قهرمان بماند، پاسخ مثبت است!
به امید موفقیت هر چه بیشتر و بهتر این آبی اناری پوش آلمانی!
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
نه خیر ..
جمعه، ۱ آبان ۱۳۹۴ (۲۲:۲۸)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
می تونه ازاینی که هست خیلی بهترتربشه ............بعضی وقتها خیلی بااعتمادبه نفسه بعضی وقتها بی دقتترین می شه واینجاست که نقش کادرفنی باید پررنگ تربشه وازلحاظ روحی سروسامانش بدن
شنبه، ۲۵ مهر ۱۳۹۴ (۶:۴۶)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
تراشتگن خیلی دوست داره که بازی کنه و باز هم باید بهش فرصت داد. و خودش هم باید بیشتر تلاش کنه
جمعه، ۲۴ مهر ۱۳۹۴ (۲۰:۰۰)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
همین دروازبان بود پارسال نجاتمون داد ها یادتون رفت؟؟
پنجشنبه، ۲۳ مهر ۱۳۹۴ (۱۴:۳۴)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
من که بهش اعتقاد دارم دروازبان خیلی خوبیه فقط باید از لحاظ روحی ریکاوری بشه چهارشنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۴ (۲۱:۵۴)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
منو یاد دخیا در ابتدای حضورش در منچستر میندازه مطمئنا 2 الی 3 فصل دیگه جزو 5 دروازه بان برتر جهان میشه چهارشنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۴ (۲۱:۰۳)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
در آینده همین تراشتگن ب یکی از دروازبان هایی تبدیل خواهد شد که کل دنیا تحسینش میکنن... اما بدی خیلی داره ( چون هنوز جوونه)... یکیشون اینه که خیلی دوست داره از نویر تقلید کنه.... در واقع یادش میره که میشه توپ رو هم با دست گرفت! ... در کل یه سه چهار سالی باید به عملکرد نوسانی و ضعیف تراشتگن عادت کنیم... نقل قول قطعا انتخاب خوبی برای بارساس و بازی با پای فوق العاده ش - با هر دو پا - خیلی می تونه به شکل گرفتن جریان بازی تیم کمک کنهگل شصت هفتاد متری نخوره.... از کرنر گل نخوره... وقتی شوت میکنن عین خیار یا دقیق تر هویج فقط توپ رو نگاه نکنه.... بازی با پاش رو نخواستیم... چهارشنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۴ (۱۳:۴۹)
|
پاسخ به: پرونده روز: آیا تراشتگن همان دروازبانی است که بارسا نیاز دار... | ||
---|---|---|
بدون شک دروازبان با استعدادیه و به زودی دروازبان بزرگی خواهد شد. درسته اشتباهاتی داشته، اما نباید با تیغ تند انتقادات همون طور ناجوانمردانه که والدس رو آزار می دادن، تر اشتگن رو هم زیر فشار قرار بدن، چون قطعا روی فرایند رشدش تاثیرگذاره. قطعا انتخاب خوبی برای بارساس و بازی با پای فوق العاده ش - با هر دو پا - خیلی می تونه به شکل گرفتن جریان بازی تیم کمک کنه. چهارشنبه، ۲۲ مهر ۱۳۹۴ (۹:۵۳)
|