تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر رئال!آنالیز فنی
فرستنده علی صبوری در تاريخ جمعه، ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ (۲۲:۴۰) (۱,۹۵۷ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: Grup14
مترجم: سید سجاد زرگر نتاج - غلامحسین صبوری / FCBarcelona.ir
بارسلونا و رئال مادرید بزرگترین باشگاههای اسپانیا هستند، اما عملکرد این روزهای این دو تیم، از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد. در این مقاله درباره دلایل چنین اختلاف فاحشی به تفصیل بحث شده است.
از همان لحظهای که بارسلونا در سال 2004 بازیهای خوب خود را پس از این که لاپورتا به رهبری رایکارد و رونالدینیو و علی رغم تمامی سختیها (رتبه دوازده در لیگ و 18 امتیاز اختلاف با رئال مادرید در نیم فصل) پای پروژه خود ایستاد، آغاز کرد، تنها شرایط نابسامان رونالدینیو در کنترل رفتارهای شخصیاش و بیماری تیتو بود که باعث اختلال در روحیه پیروزی طلبانهای شد که بر اساس ارتباط تنگاتنگ یک پروژه با ایده تعریف شده و به اشتراک گذاشته شدهای که در تمامی سطوح مدیریتی (مدیریت، دستیاران فنی و کادر فنی) شکل گرفته بود. این در حالی است که بین این پروژه و ایده، هیچ گونه سلسله مراتبی دیده نشده و هیچ کدام از اعضا در کار دیگری دخالت نمیکنند. به عنوان مثال؛ مدیر باشگاه انتخاب نمیکند که چه بازیکنی باید جذب شود، درست همان گونه که انریکه حتی فکر این که به باراتومئو بگوید که نام چه اسپانسری باید بر روی پیراهن بارسا نقش ببندند را نیز به ذهنش خطور نمیدهد. چیزی که وجود دارد، تنها هماهنگی است و همکاری.
در عصر گواردیولا-مورینیو در اسپانیا، بارسلونا قدرتی ضروری برای تیمی که به دنبال استیلا یافتن بر حریفانش بود را به دست آورد: تشنگی بینهایت برای کسب عناوین بیشتر. توانایی گواردیولا در به پیش بردن بازیکنانش با این ذهنیت که در ورزش هیچ چیزی تضمین شده نیست (ذهنیتی که باعث افزایش رقابت درون تیمی و تبدیل کردن هر بازی به یک چالش شد)، همراه با کیفیت استثنایی حریفی که در آن زمان، لزوم مقابله با آن ارائه عملکردی بسیار عالی و پایدار بود و همچنین انگیزه پذیرش مورینیو مانند یک تبهکار سینمایی، در نهایت باعث خشمگینتر شدن هیولای بارسلونا شد. بارسا میدانست که هرگاه گارد خود را پایین بیاورد، مورینیویی آن جا وجود دارد که بیصبرانه مشتاق است تا جامهای قهرمانی را بالای سر برده و به آنها کارهای ضروری که باید انجام میدادهاند را گوش زد کند. این مصداق حرفی است که کاسپاروف در خلال یکی از بزرگترین رقابتهای تاریخ شطرنج درباره کارپوف گفت: «من بهترین معلم خصوصی (کارپوف) که میتوانستم آرزوی آن را داشته باشم، در اختیار داشتم».
بنابراین، رئال مادرید در طول این 12 سال میبایست با پروژهای بالغ، متناسب و با کیفیتی رقابت میکرد که حول محور بازیکنانی شکل گرفته بود که سختترین بخش ورزش حرفهای را با تمام وجود درک کرده بودند: حفظ همان انگیزه برنده شدنی که در ابتدای کار داشتید. منطقی است که هر گاه به قله میرسید، ناخود آگاه سست میشوید و توسط رقیبانی خواه ضعیفتر یا قویتر، که با این انگیزه میجنگند که انگار چیزی برای از دست دادن ندارند، تحلیل میروید. اما این بازیکنان از این قاعده مستثنی هستند! آنها گروهی شکل گرفته از جنس آلمانهای دهه 70 و بسکتبالیستهای یوگوسلاویایی دهه 80 هستند. ورزشکارانی که شما دوست ندارید ببینید که حتی آنها نزدیکتان شدهاند، چرا که بدون شک میدانید شما را شکست میدهند. آنهایی که تن شما را از ترس به لرزه در میآورند، زیرا سوای بهترین بودن، متمایز با همگان رقابت میکردند.
و اکنون همه چیز به سادگی به مسی ختم نمیشود. هر بازی او شاهکاری است و استعدادش بازیهایی را در میآورد که در آن تاکتیکها به بن بست خوردهاند، اما در این فصل او 2 ماه مصدوم بود و بارسا 8 بازی از 9 بازی خود در لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا و همچنین نیمه نهایی جام باشگاههای جهان و دیدار رفت مرحله یک شانزدهم نهایی جام حذفی اسپانیا در سن مامس را با پیروزی پشت سر گذاشت. به علاوه، این بارسا به نسلهای آینده دردناکترین تصویر از مادریدیسموهای این قرن را نشان داد: لحظه ورود مسی به چمن برنابئو، هنگامی که یک ساعت از بازی گذشته و اسکوربورد نتیجه 3-0 به نفع بارسلونا را نشان میدهد!
اما، همانطور که خولیو ولاسکو گفته است: «موقعیتهایی که با آنها روبرو میشویم، آن طور نیستند که باید باشند، آن طوری هستند که هستند. مشکلات، موانع نیستند؛ چیزهایی هستند که به ما کمک میکنند قویتر شویم». و رئال مادرید هیچ گاه برنامهای برای روبرو شدن با این مسئله نداشته است. مورینیو داشت، او مشکل را یافته و آن را با تمامی عواقبش، اجرا کرد. تلاش او برای ساختن تیمی که بتواند بارسا را شکست دهد، به رئیس باشگاه ثابت کرد که یا اوضاع آن طوری که او میگوید پیش میرود، یا اصلا پیش نمیرود. او مسئله در کنار هم بودنِ یک سرمربی و یک مدیر ورزشی با عقایدی کاملا متفاوت را با "یا والدانو یا من"، حل کرد و نگذاشت که مطبوعات در مسائل مربوط به او، دخالت کنند - «من هنوز فکر میکنم دور نگه داشتن خبرنگاران از هواپیمای تیم، درست است. دور نگه داشتن آنها از محل تمرین تیم درست است، اینکه آنها تصمیم نمیگیرند که چه کسی بازی کند، درست است، اینکه مجبور نیستم به دردانههای شما بازی بدهم، درست است». و عدالت را در مورد بازیکنانی که خود را به اهداف تیم ترجیح میدادند، اجرا کرد.
آنهایی که باعث شدند پیگرینی در آلکورکن بمیرد و بعدها همین بلا را بر سر آنچلوتی آوردند (رها کردن لالیگا پس از رسیدن به فینال لیسبون؛ باخت 3-4 به شالکه، باخت 4-0 به اتلتیکو و ...)، و یا، با بنیتز؛ زیرا آنها، بدون هیچ توجیهی، فکر میکردند که اینها بازیهایی هستند که ارزش جنگیدن ندارند. که آنها برای اهداف جاه طلبانه تری آن جا هستند، که بزرگی را به همه نشان بدهند؛ که مشخص نیست از کجا میآید و اینکه، حقیقتِ بردنِ یک لیگ در نه فصل - مانند توئنته، ولفسبورگ و مونتپلیه - همواره این بزرگی را نقض خواهد کرد. بازیکنانی که عشق به تیم را جذاب نمیبینند و تنها به مربیانی که میخواهند، باور دارند - اگر فهمیدن ایدههای یک مربی را برای همه آنها به عنوان یک حرفهای، متصور شویم! - و همواره توجیهی برای ضعفهای رفتاری خود دارند، چرا که آنها آن قدر خوبند که هیچ گاه از لحاظ فوتبالی، ضعف نخواهند داشت.
آنها میتوانند لیگ قهرمانان را ببرند، به دلیلی که فیل هلموث آن را اینگونه توصیف میکند: «100% توانایی و 50% شانس». رقابتی که میتوان آن را رقابت لحظهها خواند؛ که در آن دو هفته الهام بخش، قرعههای آسان و یک سپر ضد بمب بزرگ، میتواند فاجعه را بپوشاند و این نوع مدیریت را، کارآمد جلوه دهد و آن جمله قدیمی نیچه را که میگوید: «امید، بدترینِ شیطان هاست. چرا که رنج و عذاب یک مرد را، به تعویق میاندازد»، به نشانهای از هویت باشگاه تبدیل کند.
مترجم: سید سجاد زرگر نتاج - غلامحسین صبوری / FCBarcelona.ir
بارسلونا و رئال مادرید بزرگترین باشگاههای اسپانیا هستند، اما عملکرد این روزهای این دو تیم، از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد. در این مقاله درباره دلایل چنین اختلاف فاحشی به تفصیل بحث شده است.
از همان لحظهای که بارسلونا در سال 2004 بازیهای خوب خود را پس از این که لاپورتا به رهبری رایکارد و رونالدینیو و علی رغم تمامی سختیها (رتبه دوازده در لیگ و 18 امتیاز اختلاف با رئال مادرید در نیم فصل) پای پروژه خود ایستاد، آغاز کرد، تنها شرایط نابسامان رونالدینیو در کنترل رفتارهای شخصیاش و بیماری تیتو بود که باعث اختلال در روحیه پیروزی طلبانهای شد که بر اساس ارتباط تنگاتنگ یک پروژه با ایده تعریف شده و به اشتراک گذاشته شدهای که در تمامی سطوح مدیریتی (مدیریت، دستیاران فنی و کادر فنی) شکل گرفته بود. این در حالی است که بین این پروژه و ایده، هیچ گونه سلسله مراتبی دیده نشده و هیچ کدام از اعضا در کار دیگری دخالت نمیکنند. به عنوان مثال؛ مدیر باشگاه انتخاب نمیکند که چه بازیکنی باید جذب شود، درست همان گونه که انریکه حتی فکر این که به باراتومئو بگوید که نام چه اسپانسری باید بر روی پیراهن بارسا نقش ببندند را نیز به ذهنش خطور نمیدهد. چیزی که وجود دارد، تنها هماهنگی است و همکاری.
در عصر گواردیولا-مورینیو در اسپانیا، بارسلونا قدرتی ضروری برای تیمی که به دنبال استیلا یافتن بر حریفانش بود را به دست آورد: تشنگی بینهایت برای کسب عناوین بیشتر. توانایی گواردیولا در به پیش بردن بازیکنانش با این ذهنیت که در ورزش هیچ چیزی تضمین شده نیست (ذهنیتی که باعث افزایش رقابت درون تیمی و تبدیل کردن هر بازی به یک چالش شد)، همراه با کیفیت استثنایی حریفی که در آن زمان، لزوم مقابله با آن ارائه عملکردی بسیار عالی و پایدار بود و همچنین انگیزه پذیرش مورینیو مانند یک تبهکار سینمایی، در نهایت باعث خشمگینتر شدن هیولای بارسلونا شد. بارسا میدانست که هرگاه گارد خود را پایین بیاورد، مورینیویی آن جا وجود دارد که بیصبرانه مشتاق است تا جامهای قهرمانی را بالای سر برده و به آنها کارهای ضروری که باید انجام میدادهاند را گوش زد کند. این مصداق حرفی است که کاسپاروف در خلال یکی از بزرگترین رقابتهای تاریخ شطرنج درباره کارپوف گفت: «من بهترین معلم خصوصی (کارپوف) که میتوانستم آرزوی آن را داشته باشم، در اختیار داشتم».
بنابراین، رئال مادرید در طول این 12 سال میبایست با پروژهای بالغ، متناسب و با کیفیتی رقابت میکرد که حول محور بازیکنانی شکل گرفته بود که سختترین بخش ورزش حرفهای را با تمام وجود درک کرده بودند: حفظ همان انگیزه برنده شدنی که در ابتدای کار داشتید. منطقی است که هر گاه به قله میرسید، ناخود آگاه سست میشوید و توسط رقیبانی خواه ضعیفتر یا قویتر، که با این انگیزه میجنگند که انگار چیزی برای از دست دادن ندارند، تحلیل میروید. اما این بازیکنان از این قاعده مستثنی هستند! آنها گروهی شکل گرفته از جنس آلمانهای دهه 70 و بسکتبالیستهای یوگوسلاویایی دهه 80 هستند. ورزشکارانی که شما دوست ندارید ببینید که حتی آنها نزدیکتان شدهاند، چرا که بدون شک میدانید شما را شکست میدهند. آنهایی که تن شما را از ترس به لرزه در میآورند، زیرا سوای بهترین بودن، متمایز با همگان رقابت میکردند.
و اکنون همه چیز به سادگی به مسی ختم نمیشود. هر بازی او شاهکاری است و استعدادش بازیهایی را در میآورد که در آن تاکتیکها به بن بست خوردهاند، اما در این فصل او 2 ماه مصدوم بود و بارسا 8 بازی از 9 بازی خود در لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا و همچنین نیمه نهایی جام باشگاههای جهان و دیدار رفت مرحله یک شانزدهم نهایی جام حذفی اسپانیا در سن مامس را با پیروزی پشت سر گذاشت. به علاوه، این بارسا به نسلهای آینده دردناکترین تصویر از مادریدیسموهای این قرن را نشان داد: لحظه ورود مسی به چمن برنابئو، هنگامی که یک ساعت از بازی گذشته و اسکوربورد نتیجه 3-0 به نفع بارسلونا را نشان میدهد!
اما، همانطور که خولیو ولاسکو گفته است: «موقعیتهایی که با آنها روبرو میشویم، آن طور نیستند که باید باشند، آن طوری هستند که هستند. مشکلات، موانع نیستند؛ چیزهایی هستند که به ما کمک میکنند قویتر شویم». و رئال مادرید هیچ گاه برنامهای برای روبرو شدن با این مسئله نداشته است. مورینیو داشت، او مشکل را یافته و آن را با تمامی عواقبش، اجرا کرد. تلاش او برای ساختن تیمی که بتواند بارسا را شکست دهد، به رئیس باشگاه ثابت کرد که یا اوضاع آن طوری که او میگوید پیش میرود، یا اصلا پیش نمیرود. او مسئله در کنار هم بودنِ یک سرمربی و یک مدیر ورزشی با عقایدی کاملا متفاوت را با "یا والدانو یا من"، حل کرد و نگذاشت که مطبوعات در مسائل مربوط به او، دخالت کنند - «من هنوز فکر میکنم دور نگه داشتن خبرنگاران از هواپیمای تیم، درست است. دور نگه داشتن آنها از محل تمرین تیم درست است، اینکه آنها تصمیم نمیگیرند که چه کسی بازی کند، درست است، اینکه مجبور نیستم به دردانههای شما بازی بدهم، درست است». و عدالت را در مورد بازیکنانی که خود را به اهداف تیم ترجیح میدادند، اجرا کرد.
آنهایی که باعث شدند پیگرینی در آلکورکن بمیرد و بعدها همین بلا را بر سر آنچلوتی آوردند (رها کردن لالیگا پس از رسیدن به فینال لیسبون؛ باخت 3-4 به شالکه، باخت 4-0 به اتلتیکو و ...)، و یا، با بنیتز؛ زیرا آنها، بدون هیچ توجیهی، فکر میکردند که اینها بازیهایی هستند که ارزش جنگیدن ندارند. که آنها برای اهداف جاه طلبانه تری آن جا هستند، که بزرگی را به همه نشان بدهند؛ که مشخص نیست از کجا میآید و اینکه، حقیقتِ بردنِ یک لیگ در نه فصل - مانند توئنته، ولفسبورگ و مونتپلیه - همواره این بزرگی را نقض خواهد کرد. بازیکنانی که عشق به تیم را جذاب نمیبینند و تنها به مربیانی که میخواهند، باور دارند - اگر فهمیدن ایدههای یک مربی را برای همه آنها به عنوان یک حرفهای، متصور شویم! - و همواره توجیهی برای ضعفهای رفتاری خود دارند، چرا که آنها آن قدر خوبند که هیچ گاه از لحاظ فوتبالی، ضعف نخواهند داشت.
آنها میتوانند لیگ قهرمانان را ببرند، به دلیلی که فیل هلموث آن را اینگونه توصیف میکند: «100% توانایی و 50% شانس». رقابتی که میتوان آن را رقابت لحظهها خواند؛ که در آن دو هفته الهام بخش، قرعههای آسان و یک سپر ضد بمب بزرگ، میتواند فاجعه را بپوشاند و این نوع مدیریت را، کارآمد جلوه دهد و آن جمله قدیمی نیچه را که میگوید: «امید، بدترینِ شیطان هاست. چرا که رنج و عذاب یک مرد را، به تعویق میاندازد»، به نشانهای از هویت باشگاه تبدیل کند.
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
درود بر شما. اگه این بارسا نتونه دیگه هیچ تیمی (بدونت رانت) نمیتونه. امیدوارم که بارسا بتونه به این همه موفقیتش ادامه بده. دوشنبه، ۹ فروردین ۱۳۹۵ (۲۰:۱۰)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
به یاری خدا دوباره میبریم
سهشنبه، ۳ فروردین ۱۳۹۵ (۱۰:۴۱)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
رنالدو کی هست بابا . بازی شو یاد نداره.با اون تیمش
دوشنبه، ۲ فروردین ۱۳۹۵ (۱۴:۵۰)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
واقعا مقاله فوق العاده ای بود. آدم رو ترغیب میکنه بارها از اول بخونه و به تیمی که طرفدارشه افتخار کنه. خیلی زحمت کشیدید. ممنون آقای زرگر و صبوری
یکشنبه، ۱ فروردین ۱۳۹۵ (۱۳:۳۹)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
سلام دوستان سال نوهمه اتون مبارک ان شاالله سالی توام با شادی ودل خوشی وسربلندی برای خودتون وخانواده هاتون باشه ..........یه خواهش داشتم ازهمه دوستان که این پیام من کمترین رومی خونن التماس دعا دارم که برای شفای همه ی بیماران رومدنظرداشته باشید مادرمن حقیرروهم ازدعای خیرتون محروم نکنیدکه چندروزه دربیمارستان بستری است اصلا حال وروزخوشی نداره.....خداسایه پدرومادرروازسرهیچ کدومتون کم نکنه ان شاالله و برای مادرمنم دعا کنید که شفای عاجل وکامل بدست بیاره.....مخلص همه دوستان موسوی(سوداگر) یکشنبه، ۱ فروردین ۱۳۹۵ (۱۲:۱۳)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
مقاله بسیار زیبایی بود اینو باید قبل از شروع بازیه ۱۴ فروردین تو استادیوم برای تماشاگران خوند شنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۴ (۸:۳۱)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
نقل قول کلا اگه به طرفداران دو تیم هم نگاه کنین در اکثر موارد منطقشون شبیه به تیمی که طرفدارش هستن هست سوال اصلی اینه: آیا یک رئالی چون از اول ابله بوده طرفدار رئال شده یا چون طرفدار رئال شده ابله شده؟ مرغ یا تخم مرغ؟! شنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۴ (۳:۵۳)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
پولی که رئال در اختیار داره اگه درست استفاده میشد پیشرفت میکرد ولی همه چیز پول نیست قدرت اراده است که مهمه
شنبه، ۲۹ اسفند ۱۳۹۴ (۲:۳۱)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
مطلب خیلی سنگین بود مطمئنا اگه یک رئالی اینو بخونه هنگ میکنه کلا اگه به طرفداران دو تیم هم نگاه کنین در اکثر موارد منطقشون شبیه به تیمی که طرفدارش هستن هست جمعه، ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ (۲۳:۲۸)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
اون ها فقط بلدن پول خرج کنن.یه باشگاه پولدار که بعد از یک ماه نتیجه نگرفتن سرمربی اخراج میکنن.فقط غرور کاذب دارن.هیچی نیستن.یه مشت سیب زیمینی
جمعه، ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ (۲۱:۱۳)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
دقیقا همینه. بارسا در هزاره سوم بی رقیب بهترین تیم دنیا بوده چون به معنای واقعی کلمه یه «تیم» بوده. چیزی که امثال رئال مادریدِ دوران پرز و رونالدو هرگز نمی تونند حتی بفهمنش، چون مجموعه ای از آدمهای خودخواه و جاه طلبن که فقط به موفقیت خودشون اهمیت میدن!
جمعه، ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ (۲۰:۱۹)
|
پاسخ به: تشنگی برای موفقیت و برنامه ریزی بلند مدت؛ سلطه قاطع بارسا بر... | ||
---|---|---|
بسیار زیبا بود مقاله.ممنون از ترجمه خوبتون.رئال یک بازنده واقعی در این چندسال بوده
جمعه، ۲۸ اسفند ۱۳۹۴ (۱۹:۵۶)
|