ناگفتههایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخش دوممصاحبه
فرستنده امین سبحانی در تاريخ پنجشنبه، ۵ فروردین ۱۳۹۵ (۱۲:۰۰) (۱,۲۴۸ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: چهار چهار دو
مترجمین: سید سجاد زرگرنتاج - امین سبحانی / FCBarcelona.ir
مدافع سابق تیمهای بارسا، لیون و تیم ملی فرانسه، به پرسشهایی در مورد بارسای پپ، حضورش در تیم ملی و جدالش با سرطان، پاسخ داد.
بارسلونا نقشی برجسته در زندگی اریک آبیدال داشته است. این [بارسلونا] شهری است که بازیکن سابق تیمهای موناکو، لیل، لیون، بارسا و المپیاکوس، از آن به عنوان خانه خود یاد میکند. این شهر، جایی است که سه دختر او به مدرسه میروند، و جایی است که او در آن طی دو سال به درمان سرطان خود پرداخت و حمایت تمامی فوتبال دوستان دنیا را، دریافت کرد. این اتفاقی نیست که بارسلونا تبدیل به شهری شده که این ملیپوش سابق فرانسه، بهترین دوران ورزشی خود را در آن سپری کرده است.
خنده دارترین چیزی که از لیونل مسی دیدهای چیست؟
«پس از یک جلسه تمرینی، همه تصمیم گرفتیم به تمرین ضربه آزاد بپردازیم. خوزه مانوئل پینتو هم درون دروازه ایستاده بود. هر بار که مسی پشت توپ قرار میگرفت، به پینتو محل دقیق ضربهاش را میگفت، جالب است بدانید که مسی هر ده ضربه خود را به گل تبدیل کرد، در حالی که به پینتو میگفت: "گفته بودم کجا ضربه میزنم. چرا همان جا نایستادی؟!" همه مانند دیوانهها میخندیدیم!».
آیا دوری از دو فینال جام حذفی و لیگ قهرمانان در سال 2009 به دلیل محرومیت برایت تلخ بود؟ آیا این حس را لحظهای که به تماشای فینال بارسلونا - منچستر در رم میرفتی نیز با خود همراه داشتی؟
«لحظه سختی بود. چون هر بار که به ورزشگاه میروید، دوست دارید بازی کنید. اما میدانم هر دو بار که از فینال بازماندم، تنها اشتباه داوری نقش داشت. اما چه چیز مهمتر از اینکه تیم با روحیهای خوب موفق به کسب جام شد؟».
«منچستر یونایتد بازی را خیلی خوب آغاز کرد. اما وقتی مقابل بارسلونا بازی میکنید، باید منتظر بدترین اتفاقات باشید و این را هم در نظر بگیرید که در بهترین حالت ممکن تنها 35 درصد مالکیت توپ را از آن خود خواهید کرد. در ومبلی، نمایشی بهتر را از بارسا مقابل منچستر شاهد بودیم».
«وین رونی بهترین بازیکن منچستر بود. او در هر بازی میجنگید و درک بالایی از فوتبال داشت، اما گاهی اوقات هم زیاده روی میکرد. رونالدو در زمان حضورش در منچستر مدیون رونی بود. مسلما پیش بردن کارها به صورت انفرادی غیر ممکن است. منچستر بازیکنان خیلی خوبی داشت و به همین دلیل موفق شد قهرمانی اروپا در سال 2008 را به دست آورد و همچنین دو بار در سالهای 2009 و 2011 فینالیست این رقابتها لقب بگیرد».
«ما همچنین سال 2008 نیز برابر آنها به میدان رفتیم. اما بگذارید راجع به بازی برگشت در اولدترافورد و گل ناراحت کننده پل اسکولز چیزی نگویم!».
هنگامی که مارس 2011 از تومور موجود در کبد خود اطلاع پیدا کردی، آیا هرگز تصور میکردی باز هم بتوانی بازی کنی؟
«بله. هدف من بازگشت بود. هرگز خلاف این فکر نکردهام. میخواستم در گام اول سلامتیام را به دست آورم و سپس به شغل خود بازگردم. حداقل باید به خاطر خودم پیروز میشدم».
«جنگ سختی بود. اما افراد بسیاری پیرامون من بودند که کمک حال مناسبی برایم به شمار میآمدند؛ پزشکان، فیزیوتراپها و خانواده. فرآیند درمانیام سریع سپری شد، اما عمل جدی تری را در برنامه داشتم که زمان بیشتری میطلبید؛ یک پیوند! قرار بود یکی از نزدیکانم عضو خود را به من اهدا کند. بنابراین 42 روز را در بیمارستان سپری کردم تا وضعیت جسمانیام بهتر شود».
«دو سال بعد، مدیر عامل بارسلونا به من گفت: "فکر نمیکردم بتوانی. مردم میگفتند با این اوصاف او باید بازگشت را فراموش کند"؛ اما من توانستم».
«خداوند به من فرصت داد تا بتوانم یک فوتبالیست شوم، تا بتوانم از بیماری خود رهایی پیدا کنم و اکنون بتوانم یک موسسه خیریه تاسیس کنم. این کار 80 درصد از وقت من را میگیرد. من در این جنگ بودهام. میدانم چه حسی دارد. میخواهم تجربیات خود را در اختیار دیگران قرار دهم و به آنان کمک کنم».
فینال لیگ قهرمانان سال 2011 تا چه اندازه برایت مهم بود؟ چه زمانی متوجه شدی تو باید جام را بالای سر ببری؟
«در ابتدا با توجه به اینکه فینال 2009 را هم از دست داده بودم، حضور در فینال را برای خود یک فرصت میدیدم. شگفت انگیز بود؛ طبیعتا باید پویول در زمین بازی میکرد و من روی نیمکت حضور میداشتم. از گواردیولا ممنونم که با وجود دوری از شرایط مسابقه - اما با روحیهای مضاعف - این فرصت را در اختیار من قرار داد».
«آنها بازوبند کاپیتانی را به من دادند تا بتوانم جام را در سکوهای ومبلی بالای سر ببرم. هنوز قدردان آنها هستم. در شرایطی در آن بازی حاضر بودم که تنها دو ماه از عمل جراحی من میگذشت. پزشکان هرگز تصور نمیکردند قادر به بازی باشم؛ اما این من بودم که تعیین کردم چه اتفاقی رخ دهد».
می توانی از لحظهای بگویی که پس از گذشت یک سال از عمل پیوند کبد، در تاریخ 6 آوریل 2013 بار دیگر بر روی چمن نوکمپ قدم گذاشتی و مقابل مایورکا به میدان رفتی؟
«باید بگویم آن بازی متعلق به من نبود؛ به کسانی تعلق داشت که مرا حمایت میکردند. قطعا بدون کمک آنها نمیتوانستم برگردم. به سختی توانستم برای دومین بار خود را به این محیط برگردانم».
وقتی برای نخستین بار موفق به بازگشت شدی، آیا طرز فکرت تغییر کرده بود؟
«نه. من فوتبال را تنها به خاطر فوتبال بازی نمیکردم! اگر چنین ذهنیتی داشته باشید، مطمئنا در خانه خود میمانید. من همیشه یک جنگجو بودهام و فوتبال برایم فراتر از یک بازی است. با این حال اما نمیتوان تاثیر سرطان را در زندگی انکار کرد. آن [سرطان] زندگی مرا تغییر داد و باعث شد انسان بهتری شوم، کارهایم را اولویتبندی کنم و از ثانیههای زندگی خود نهایت لذت را ببرم».
حرف و حدیثهای زیادی مطرح است که بیان میکند باشگاه بارسلونا به تو در زمان بیماری پول داده است. آیا این صحت دارد؟ اگر ندارد، آیا باشگاه باید این پول را پرداخت میکرد؟
«بحث پول مطرح نیست. چیزی که من را شگفت زده میکند مربوط به آخر داستان است. من باشگاه را در حالی در سال 2013 ترک کردم، که بسیار برای آن جنگیده بودم. آیا آنها باید پیشنهاد تمدید قرارداد برای یک سال دیگر را به من میدادند؟ نمیدانم».
«آنها تصمیم خود را گرفته بودند و من هم باید قبول میکردم. آنها این تصمیم را «حرفهای» میخواندند؛ در صورتیکه برای من و خانوادهام لحظه بسیار سختی در حال رقم خوردن بود. شاید آنها باید برایم شفافسازی میکردند که واژه "حرفه ای" دقیقا به چه معناست؛ چون بازیکنی حرفه ایتر از من وجود نداشت».
پس از جداییات از بارسلونا، آیا پیشنهادی از لیگ جزیره هم داشتی؟ در حالی که پیش از آن لیورپول و آرسنال هر دو اعلام کرده بودند که خواهان به خدمتگیری تو هستند.
«من هیچ پیشنهادی از انگلیس و بارسلونا نداشتم. قبلتر لیورپول تمایلش به من را اعلام کرده بود. جرارد هولیر - مربی سابق من در لیون - مرا تشویق به قبول این پیشنهاد میکرد. اما من در پاسخ به او گفتم: "می دانم لیورپول باشگاه بزرگی است؛ ولی من میخواهم به بارسلونا بروم"».
«تجربه بازی در انگلیس را دوست داشتم. در واقع روحیه جنگندگی من در کنار دوندگی و بازیهای متراکم آنجا خوب جواب میداد».
دو روز بعد از اینکه با موناکو به توافق رسیدی، خبر از امضای قرارداد دو سالهات با المپیاکوس شنیده میشد. چه اتفاقی افتاد؟
«قرارداد من با موناکو حاوی یک بند بود. به گونهای که پس از گذشت 25 بازی به صورت خودکار قرارداد من با این باشگاه تمدید میشد. به علاوه متوجه شدم که مربی موناکو به دنبال مدافعی سریعتر میگردد».
«می دانستم که من در بین مدافعین تیم، از همه سریعتر هستم. اما به نظر او احترام گذاشتم و قراردادم را فسخ کردم. پس از آن بود که المپیاکوس تماس گرفت».
«دوران خوبی را سپری میکردم و تحت تاثیر باشگاه و ساماندهی آن قرار گرفته بودم. اما بعد از گذشت پنج ماه گفتم: "فوتبال دیگر مرا نمیخواهد". به خصوص وقتی که به تمرین میرفتم و تمام تلاشم را میکردم تا جنگنده ظاهر شوم، اما فایده نداشت».
«نمی دانم چرا. با خود میگفتم شاید دیگر انرژی ندارم. پذیرش این موضوع برای مدیر باشگاه سخت بود؛ اینکه تنها چهار ماه مرا در تیم خود داشته باشد. سرانجام به دیدار او رفتم و گفتم: "از من ناراحت نشو؛ نمیخواهم فقط به خاطر پول بازی کنم"».
پس از آنکه ضربه سر زیدان به مارکو ماترازی را در فینال جام جهانی 2006 دیدی، چه عکس العملی از خود نشان دادی؟ واکنش دیگر بازیکنان چگونه بود؟
«خوب به یاد دارم؛ او بلافاصله پس از بازی در رختکن از همه عذرخواهی کرد. با این حال من آن صحنه را ندیدم».
«من میدویدم و فقط به فکر دفاع از دروازه بودم. فینال جام جهانی بود و همه باید تمرکز خود را حفظ میکردیم. حتی پس از آنکه ده نفره شدیم، خود را قهرمان جهان میپنداشتیم. ولی متاسفانه در پنالتیها جام را از دست دادیم».
تو زننده پنالتی سوم فرانسه بودی. پنالتیها برای تو چه حسی را به ارمغان میآورند؟
«پنالتیها سرشار از ریسک هستند. اما به مربی گفتم که میخواهم شانس خود را امتحان کنم. بعضی از بازیکنان میگفتند: "اگر آبیدال پنالتی بزند، بیشک خواهیم باخت". با این وجود من به آنها توجهی نمیکردم».
«در فوتبال لحظات سرنوشتسازی وجود دارند که بازیکنان را تحت فشار قرار میدهند. هرچه این فشار بیشتر باشد، بهتر است. میخواهم یک پرسش را مطرح کنم: چند بازیکن جرات قرارگیری پشت ضربه پنالتی فینال جام جهانی را دارند؟».
«شاید اگر در یک دیدار، 4 گل از حریف پیش باشید، خیلی راحت بتوانید پنالتی بزنید. اما در فینال جام جهانی چطور؟ تنها بازیکنان جسور هستند که میتوانند این کار را انجام دهند. من ترس را به خود راه ندادم».
جو موجود در کمپ تیم ملی فرانسه در جام جهانی 2010 تا چه اندازه بد بود؟ آیا شایعاتی که در این باره مطرح میشد، حقیقت داشت؟
«مربی و فدراسیون تصمیم اشتباهی مبنی بر بازگرداندن نیکولاس آنلکا گرفتند و مجموعه تیم نمیتوانست با آن کنار بیاید. پس از آن بود که کار برای ما سخت شد. رابطه میان بازیکنان و کادر فنی به هیچ وجه جالب نبود».
تو قبلا در اظهار نظری گفته بودی: "به عنوان یک مدافع، هدف من خشمگین کردن حریفان است". به نظرت چه بازیکنی را بیش از همه خشمگین کرده ای؟
«کریستیانو رونالدو. سال 2004 من با لباس لیون به مصاف منچستر یونایتد رفته بودم. دوستانم به من میگفتند: "مراقب باش؛ رونالدو بازیکن خوبی است". اما من به آنها گفتم نگران نباشید؛ و هنگامی که رونالدو مجبور شد به سمت مقابل برود، با خود گفتم: "ممنون، بازیکن بدشانس!"».
برای آینده برنامهای داری؟ وقتی بازنشسته شدی، بارسلونا وعده کار در نوکمپ را به تو داد. آیا این پیشنهاد هنوز پابرجاست؟
«در حال حاضر موسسه برایم مهمترین چیز است. در ضمن در حال سپری کردن دورههای عالی یوفا برای گرفتن مدرک مدیریت ورزشی نیز میباشم».
ناگفتههایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخش اول
مترجمین: سید سجاد زرگرنتاج - امین سبحانی / FCBarcelona.ir
مدافع سابق تیمهای بارسا، لیون و تیم ملی فرانسه، به پرسشهایی در مورد بارسای پپ، حضورش در تیم ملی و جدالش با سرطان، پاسخ داد.
بارسلونا نقشی برجسته در زندگی اریک آبیدال داشته است. این [بارسلونا] شهری است که بازیکن سابق تیمهای موناکو، لیل، لیون، بارسا و المپیاکوس، از آن به عنوان خانه خود یاد میکند. این شهر، جایی است که سه دختر او به مدرسه میروند، و جایی است که او در آن طی دو سال به درمان سرطان خود پرداخت و حمایت تمامی فوتبال دوستان دنیا را، دریافت کرد. این اتفاقی نیست که بارسلونا تبدیل به شهری شده که این ملیپوش سابق فرانسه، بهترین دوران ورزشی خود را در آن سپری کرده است.
خنده دارترین چیزی که از لیونل مسی دیدهای چیست؟
«پس از یک جلسه تمرینی، همه تصمیم گرفتیم به تمرین ضربه آزاد بپردازیم. خوزه مانوئل پینتو هم درون دروازه ایستاده بود. هر بار که مسی پشت توپ قرار میگرفت، به پینتو محل دقیق ضربهاش را میگفت، جالب است بدانید که مسی هر ده ضربه خود را به گل تبدیل کرد، در حالی که به پینتو میگفت: "گفته بودم کجا ضربه میزنم. چرا همان جا نایستادی؟!" همه مانند دیوانهها میخندیدیم!».
آیا دوری از دو فینال جام حذفی و لیگ قهرمانان در سال 2009 به دلیل محرومیت برایت تلخ بود؟ آیا این حس را لحظهای که به تماشای فینال بارسلونا - منچستر در رم میرفتی نیز با خود همراه داشتی؟
«لحظه سختی بود. چون هر بار که به ورزشگاه میروید، دوست دارید بازی کنید. اما میدانم هر دو بار که از فینال بازماندم، تنها اشتباه داوری نقش داشت. اما چه چیز مهمتر از اینکه تیم با روحیهای خوب موفق به کسب جام شد؟».
«منچستر یونایتد بازی را خیلی خوب آغاز کرد. اما وقتی مقابل بارسلونا بازی میکنید، باید منتظر بدترین اتفاقات باشید و این را هم در نظر بگیرید که در بهترین حالت ممکن تنها 35 درصد مالکیت توپ را از آن خود خواهید کرد. در ومبلی، نمایشی بهتر را از بارسا مقابل منچستر شاهد بودیم».
«وین رونی بهترین بازیکن منچستر بود. او در هر بازی میجنگید و درک بالایی از فوتبال داشت، اما گاهی اوقات هم زیاده روی میکرد. رونالدو در زمان حضورش در منچستر مدیون رونی بود. مسلما پیش بردن کارها به صورت انفرادی غیر ممکن است. منچستر بازیکنان خیلی خوبی داشت و به همین دلیل موفق شد قهرمانی اروپا در سال 2008 را به دست آورد و همچنین دو بار در سالهای 2009 و 2011 فینالیست این رقابتها لقب بگیرد».
«ما همچنین سال 2008 نیز برابر آنها به میدان رفتیم. اما بگذارید راجع به بازی برگشت در اولدترافورد و گل ناراحت کننده پل اسکولز چیزی نگویم!».
هنگامی که مارس 2011 از تومور موجود در کبد خود اطلاع پیدا کردی، آیا هرگز تصور میکردی باز هم بتوانی بازی کنی؟
«بله. هدف من بازگشت بود. هرگز خلاف این فکر نکردهام. میخواستم در گام اول سلامتیام را به دست آورم و سپس به شغل خود بازگردم. حداقل باید به خاطر خودم پیروز میشدم».
«جنگ سختی بود. اما افراد بسیاری پیرامون من بودند که کمک حال مناسبی برایم به شمار میآمدند؛ پزشکان، فیزیوتراپها و خانواده. فرآیند درمانیام سریع سپری شد، اما عمل جدی تری را در برنامه داشتم که زمان بیشتری میطلبید؛ یک پیوند! قرار بود یکی از نزدیکانم عضو خود را به من اهدا کند. بنابراین 42 روز را در بیمارستان سپری کردم تا وضعیت جسمانیام بهتر شود».
«دو سال بعد، مدیر عامل بارسلونا به من گفت: "فکر نمیکردم بتوانی. مردم میگفتند با این اوصاف او باید بازگشت را فراموش کند"؛ اما من توانستم».
«خداوند به من فرصت داد تا بتوانم یک فوتبالیست شوم، تا بتوانم از بیماری خود رهایی پیدا کنم و اکنون بتوانم یک موسسه خیریه تاسیس کنم. این کار 80 درصد از وقت من را میگیرد. من در این جنگ بودهام. میدانم چه حسی دارد. میخواهم تجربیات خود را در اختیار دیگران قرار دهم و به آنان کمک کنم».
فینال لیگ قهرمانان سال 2011 تا چه اندازه برایت مهم بود؟ چه زمانی متوجه شدی تو باید جام را بالای سر ببری؟
«در ابتدا با توجه به اینکه فینال 2009 را هم از دست داده بودم، حضور در فینال را برای خود یک فرصت میدیدم. شگفت انگیز بود؛ طبیعتا باید پویول در زمین بازی میکرد و من روی نیمکت حضور میداشتم. از گواردیولا ممنونم که با وجود دوری از شرایط مسابقه - اما با روحیهای مضاعف - این فرصت را در اختیار من قرار داد».
«آنها بازوبند کاپیتانی را به من دادند تا بتوانم جام را در سکوهای ومبلی بالای سر ببرم. هنوز قدردان آنها هستم. در شرایطی در آن بازی حاضر بودم که تنها دو ماه از عمل جراحی من میگذشت. پزشکان هرگز تصور نمیکردند قادر به بازی باشم؛ اما این من بودم که تعیین کردم چه اتفاقی رخ دهد».
می توانی از لحظهای بگویی که پس از گذشت یک سال از عمل پیوند کبد، در تاریخ 6 آوریل 2013 بار دیگر بر روی چمن نوکمپ قدم گذاشتی و مقابل مایورکا به میدان رفتی؟
«باید بگویم آن بازی متعلق به من نبود؛ به کسانی تعلق داشت که مرا حمایت میکردند. قطعا بدون کمک آنها نمیتوانستم برگردم. به سختی توانستم برای دومین بار خود را به این محیط برگردانم».
وقتی برای نخستین بار موفق به بازگشت شدی، آیا طرز فکرت تغییر کرده بود؟
«نه. من فوتبال را تنها به خاطر فوتبال بازی نمیکردم! اگر چنین ذهنیتی داشته باشید، مطمئنا در خانه خود میمانید. من همیشه یک جنگجو بودهام و فوتبال برایم فراتر از یک بازی است. با این حال اما نمیتوان تاثیر سرطان را در زندگی انکار کرد. آن [سرطان] زندگی مرا تغییر داد و باعث شد انسان بهتری شوم، کارهایم را اولویتبندی کنم و از ثانیههای زندگی خود نهایت لذت را ببرم».
حرف و حدیثهای زیادی مطرح است که بیان میکند باشگاه بارسلونا به تو در زمان بیماری پول داده است. آیا این صحت دارد؟ اگر ندارد، آیا باشگاه باید این پول را پرداخت میکرد؟
«بحث پول مطرح نیست. چیزی که من را شگفت زده میکند مربوط به آخر داستان است. من باشگاه را در حالی در سال 2013 ترک کردم، که بسیار برای آن جنگیده بودم. آیا آنها باید پیشنهاد تمدید قرارداد برای یک سال دیگر را به من میدادند؟ نمیدانم».
«آنها تصمیم خود را گرفته بودند و من هم باید قبول میکردم. آنها این تصمیم را «حرفهای» میخواندند؛ در صورتیکه برای من و خانوادهام لحظه بسیار سختی در حال رقم خوردن بود. شاید آنها باید برایم شفافسازی میکردند که واژه "حرفه ای" دقیقا به چه معناست؛ چون بازیکنی حرفه ایتر از من وجود نداشت».
پس از جداییات از بارسلونا، آیا پیشنهادی از لیگ جزیره هم داشتی؟ در حالی که پیش از آن لیورپول و آرسنال هر دو اعلام کرده بودند که خواهان به خدمتگیری تو هستند.
«من هیچ پیشنهادی از انگلیس و بارسلونا نداشتم. قبلتر لیورپول تمایلش به من را اعلام کرده بود. جرارد هولیر - مربی سابق من در لیون - مرا تشویق به قبول این پیشنهاد میکرد. اما من در پاسخ به او گفتم: "می دانم لیورپول باشگاه بزرگی است؛ ولی من میخواهم به بارسلونا بروم"».
«تجربه بازی در انگلیس را دوست داشتم. در واقع روحیه جنگندگی من در کنار دوندگی و بازیهای متراکم آنجا خوب جواب میداد».
دو روز بعد از اینکه با موناکو به توافق رسیدی، خبر از امضای قرارداد دو سالهات با المپیاکوس شنیده میشد. چه اتفاقی افتاد؟
«قرارداد من با موناکو حاوی یک بند بود. به گونهای که پس از گذشت 25 بازی به صورت خودکار قرارداد من با این باشگاه تمدید میشد. به علاوه متوجه شدم که مربی موناکو به دنبال مدافعی سریعتر میگردد».
«می دانستم که من در بین مدافعین تیم، از همه سریعتر هستم. اما به نظر او احترام گذاشتم و قراردادم را فسخ کردم. پس از آن بود که المپیاکوس تماس گرفت».
«دوران خوبی را سپری میکردم و تحت تاثیر باشگاه و ساماندهی آن قرار گرفته بودم. اما بعد از گذشت پنج ماه گفتم: "فوتبال دیگر مرا نمیخواهد". به خصوص وقتی که به تمرین میرفتم و تمام تلاشم را میکردم تا جنگنده ظاهر شوم، اما فایده نداشت».
«نمی دانم چرا. با خود میگفتم شاید دیگر انرژی ندارم. پذیرش این موضوع برای مدیر باشگاه سخت بود؛ اینکه تنها چهار ماه مرا در تیم خود داشته باشد. سرانجام به دیدار او رفتم و گفتم: "از من ناراحت نشو؛ نمیخواهم فقط به خاطر پول بازی کنم"».
پس از آنکه ضربه سر زیدان به مارکو ماترازی را در فینال جام جهانی 2006 دیدی، چه عکس العملی از خود نشان دادی؟ واکنش دیگر بازیکنان چگونه بود؟
«خوب به یاد دارم؛ او بلافاصله پس از بازی در رختکن از همه عذرخواهی کرد. با این حال من آن صحنه را ندیدم».
«من میدویدم و فقط به فکر دفاع از دروازه بودم. فینال جام جهانی بود و همه باید تمرکز خود را حفظ میکردیم. حتی پس از آنکه ده نفره شدیم، خود را قهرمان جهان میپنداشتیم. ولی متاسفانه در پنالتیها جام را از دست دادیم».
تو زننده پنالتی سوم فرانسه بودی. پنالتیها برای تو چه حسی را به ارمغان میآورند؟
«پنالتیها سرشار از ریسک هستند. اما به مربی گفتم که میخواهم شانس خود را امتحان کنم. بعضی از بازیکنان میگفتند: "اگر آبیدال پنالتی بزند، بیشک خواهیم باخت". با این وجود من به آنها توجهی نمیکردم».
«در فوتبال لحظات سرنوشتسازی وجود دارند که بازیکنان را تحت فشار قرار میدهند. هرچه این فشار بیشتر باشد، بهتر است. میخواهم یک پرسش را مطرح کنم: چند بازیکن جرات قرارگیری پشت ضربه پنالتی فینال جام جهانی را دارند؟».
«شاید اگر در یک دیدار، 4 گل از حریف پیش باشید، خیلی راحت بتوانید پنالتی بزنید. اما در فینال جام جهانی چطور؟ تنها بازیکنان جسور هستند که میتوانند این کار را انجام دهند. من ترس را به خود راه ندادم».
جو موجود در کمپ تیم ملی فرانسه در جام جهانی 2010 تا چه اندازه بد بود؟ آیا شایعاتی که در این باره مطرح میشد، حقیقت داشت؟
«مربی و فدراسیون تصمیم اشتباهی مبنی بر بازگرداندن نیکولاس آنلکا گرفتند و مجموعه تیم نمیتوانست با آن کنار بیاید. پس از آن بود که کار برای ما سخت شد. رابطه میان بازیکنان و کادر فنی به هیچ وجه جالب نبود».
تو قبلا در اظهار نظری گفته بودی: "به عنوان یک مدافع، هدف من خشمگین کردن حریفان است". به نظرت چه بازیکنی را بیش از همه خشمگین کرده ای؟
«کریستیانو رونالدو. سال 2004 من با لباس لیون به مصاف منچستر یونایتد رفته بودم. دوستانم به من میگفتند: "مراقب باش؛ رونالدو بازیکن خوبی است". اما من به آنها گفتم نگران نباشید؛ و هنگامی که رونالدو مجبور شد به سمت مقابل برود، با خود گفتم: "ممنون، بازیکن بدشانس!"».
برای آینده برنامهای داری؟ وقتی بازنشسته شدی، بارسلونا وعده کار در نوکمپ را به تو داد. آیا این پیشنهاد هنوز پابرجاست؟
«در حال حاضر موسسه برایم مهمترین چیز است. در ضمن در حال سپری کردن دورههای عالی یوفا برای گرفتن مدرک مدیریت ورزشی نیز میباشم».
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
مبارز دوست داشتنی بارسا.
جمعه، ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ (۱۹:۳۳)
|
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
سرطان = نه
سهشنبه، ۱۰ فروردین ۱۳۹۵ (۴:۵۴)
|
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
با جان و دل برای بارسا بازی میکرد
شنبه، ۷ فروردین ۱۳۹۵ (۲:۲۷)
|
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
امیدوارم هرجا که هستی صحیح و سالم کنار خانوادت باشی
پنجشنبه، ۵ فروردین ۱۳۹۵ (۲۲:۵۷)
|
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
خدا به همراش پیشکسوته داش آبیدال.
پنجشنبه، ۵ فروردین ۱۳۹۵ (۲۲:۳۴)
|
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
بازیکنی که یک یادوگل زددردوران بازیکنیش ولی به رئال گل زدواونم روی نبوغ مسی
پنجشنبه، ۵ فروردین ۱۳۹۵ (۲۰:۵۳)
|
پاسخ به: ناگفته هایی از زندگی شخصی آبیدال؛ آبی و اناری پوش سختکوش - بخ... | ||
---|---|---|
به نظر من آبیدال با انجام اون عمل سنگین و بعد بازی در فینال لیگ قهرمانان حرفه ای بودن رو ثابت کرد ولی مشکل اینجاست که بارسا نتونست به درستی اون وضعیت رو براش توضیح بده و مطمئنن این موضوعیه که آبیدال ازش ناراحته وگرنه اگر خیلی عالی بود میتونست در همون المپیاکوس بیشتر بازی کنه منتهی انگار بدنش دیگه جواب نمیداده
پنجشنبه، ۵ فروردین ۱۳۹۵ (۱۳:۲۶)
|