17 فوریه 1974؛ رئال مادرید 0-5 بارسا: نمایش مقتدرانه یوهان کرایف در برنابئواسطورهها
فرستنده سید سجاد زرگرنتاج در تاريخ شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۹:۳۰) (۱,۰۵۵ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: توتال بارسا
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
تماشاگران سانتیاگو برنابئو را پر کرده بودند، تا جایی که تنها چند قدم با خط کناره زمین فاصله داشتند. آنها به راحتی میتوانستند دست خود را به بازیکنی که برای پرتاب توپ به کنار زمین میآمد، برسانند. مقابل آنها، نردههایی که تا کمرشان میرسید، قرار داشت. حتی وقتی به فیلم قدیمی نگاه کنید، میتوانید متوجه بخاری که در آن شب زمستانی از نفسهای تماشاچیان ناشی میشد، بشوید.
دورانی متفاوت بود - برای رئال مادرید، برای فوتبال، برای اسپانیا. در طول بیست سال، باشگاه مادریدی 13 بار عنوان قهرمانی لیگ را بدست آورده بود، و 6 بار نیز قهرمان اروپا شده بود. در همان بازه زمانی، بارسا تنها دو بار فاتح لیگ شده بود، که هر دو بار آن پیش از سال 1960 رقم خورده بود. البته در فوریه 1974، بارسا صدرنشین است، و رئال در جایگاه هفتم قرار دارد (در نهایت نیز، هشتم میشود).
اکثر بازیکنان دو تیم، اسپانیایی بودند و چند بازیکن اهل آمریکای جنوبی نیز، در میان آنها به چشم میخورد. دو تن از ستارگان اروپاییِ غیر اسپانیایی نیز در دو تیم حضور داشتند. برای رئال، این بازیکن، گونتر نتسر، هافبک اهل آلمان غربی است که دو بار عنوان بهترین بازیکن سال این کشور را بدست آورده و به تازگی از مونشن گلادباخ به اسپانیا آمده است. برای بارسا، این بازیکن یوهان کرایف است، کسی که رئال مادرید خواهانش بود. مرد هلندی، آژاکس را به یکی از بهترین تیمهای اروپا تبدیل کرد و عناوین متعددی با این تیم بدست آورد. او و رینوس میشل (سرمربی) آژاکس را به قله اروپا رساندند و حالا هر دو به بارسا آمدند تا شکوه را به باشگاهی که زمان آن را از او گرفته بود، بازگردانند.
سوت شروع بازی به صدا در میآید و دو تیم کم و بیش موقعیتهایی ایجاد میکنند، اما کسی مسئولیت مراقبت از کرایف را، که به نظر میرسد همه جا هست و هر کاری بخواهد انجام میدهد، به عهده نمیگیرد. او در گوشهها بازی میکند، در میانه زمین حضور دارد، به نوک خط حمله میرود و در عمق بازی میکند. او هر جایی که بخواهد بازی میکند، و واقعا هم به همه جا میرود. او مشخصا سریعتر از همه آن هاست، اما این تنها برتری او نسبت به باقی بازیکنان نیست. او بازیکنی است که از هر نظر با بقیه فرق دارد. مثل محمد علی کلی، او انگار که در زمین شناور است، و مثل باد قدم بر میدارد. هر چه از زمان بازی میگذرد، پاسهای او دقیقتر و ریسکیتر میشوند. او حتی دفاع هم میکند! این صحنه که او بر سر یک بازیکن مادریدی میافتد و توپ را به طور کامل از او پس میگیرد، چند بار اتفاق میافتد.
شکستن رئال مادرید زمان میبرد، اما ضعف آنها هر چه بیشتر از زمان بازی میگذرد، بیشتر مشخص میشود. حتی اگر به باهوشیِ کرایف نباشید هم میتوانید بفهمید که آنها زمان زیادی را طاقت نخواهند آورد. این را همه در ورزشگاه میتوانند بفهمند. کسی نمیتواند او را متوقف کند. بعضی از هواداران قدیمیتر، درگیر این نوستالژی عجیب شدهاند که دی استفانو در زمین بازی میکند، منتها این بار نه برای رئال مادرید. همچنان کسی راهی برای توقف او نمیشناسد.
کرایف فوقالعاده است؛ بهترین بازیکن زمین. صورت لاغر او، قدرت و سرعتش را پنهان کرده است و تنها برای بازیکنانی که او از آنها عبور میکند، مشخص میشود. نکته عجیبتر، قدرت او برای مهار و کنترل این انرژی عجیب در درونش است. به نظر میرسد اینرسی (قانون اول نیوتون) بر او، کمتر از دیگر بازیکنان حاضر در زمین تأثیر دارد؛ مزیتی که او به خوبی از آن استفاده میکند. ناگهان در میانه حرکتش میایستد، در حالی که مدافعان پشت سرش کنترل خود را از دست میدهند و برای تغییر مسیر، آنطور که او انجامش میدهد، ناتوانند. آنگونه که خودش را کنترل میکند، و برای بهترین لحظه، منتظر میماند.
گل کرایف در اواخر نیمه نخست - دومین گل بارسا - مصداق بسیار خوبی است. او حرکتی به سمت چپ انجام میدهد، و درست در نزدیکیهای محوطه جریمه، هیوگو سوتیل، پاسی را برای او فراهم میکند. کرایف اجازه میدهد تا توپ کمی از او رد شود، و سپس بلافاصله به سمت راست حرکت میکند. از یک تکل عبور میکند و کمی به گوشه میرود. دو مدافع به او نزدیک میشوند، و او بار دیگر با حرکت دادن توپ بین پاهایش، از تکل آنها عبور میکند. برای یک لحظه، او در یک زاویه نسبتا بسته نسبت به دروازه قرار میگیرد، اما پای مخالفش را به عنوان تکیه گاهش قرار میدهد. ناگهان، شانههای او به طوری که انگار میخواهند گلزنی کنند، تکان میخورند، و چشمهای او، به دروازه خیرهاند؛ توپ همچنان زیر پاهای اوست و بالاخره او یک ضربه زمینی به سمت مخالف، شلیک میکند.
نکته جادویی در مورد این گل، فضای بسیار کوچکی است که این اتفاقات در آن افتاد - تنها چند قدم. بارها در مورد اینکه کرایف و رینوس میشل چگونه فضا را تحت سلطه خود میگرفتند، سخن به میان آمده است؛ اما سلطه کرایف در آن زمین چمن کوچک، چیزی نیست که بشود با تمرین و پلنهای مختلف به آن رسید. او یک مرد، مثل هر مرد دیگری نبود. او فرق داشت؛ کسی که بیشتر از هر کس دیگری با محدوده فیزیکی بدنش آشنا بود و به راحتی با آن کار میکرد.
در نیمه دوم، مرد هلندی حتی بینقصتر میشود. نه اینکه تلاش نکرده باشند، اما سفید پوشان مادریدی نمیتوانند توپ را از او بگیرند. در تمامی لحظات، او روزنه کوچکی بین بازیکنان مادریدی میبیند، و همان برای از هم گسستن آنها، کافی ست. در پست دفاع چپ، با یک پاس مورب، خوان کارلوس را در موقعیتی تک به تک قرار میدهد، تا شماره 6 بارسا با یک ضربه چیپ دروازه را باز کند. در پست هافبک هجومی، او نشان میدهد که میخواهد دریبل زنی کند، و با یک پاس پشت پا، همتیمیاش که از کنار او حرکت میکرد را، صاحب توپ میکند. در پست هافبک دفاعی، او به طور کامل توپ را از حریف پس میگیرد و آن را به منطقهای که خطری در آنجا برای تیمش وجود ندارد، میفرستد. روی یک ضربه آزاد از کنارهها، توپ را درست روی سر سوتیل میفرستد، تا گل پنجم بارسا و بازی، به ثمر برسد.
در پایان او یک گل زده و دو پاس گل داده است و بارسا برای نخستین بار پیروزی با آن نتیجه خاص را بدست میآورد؛ پیروزی دست! نمایش با شکوه کرایف در زمین، اوج وفاداری او به تیمش بود. رفتن به "آن" زمین و زدن چنین ضربهای به دشمن دیرینه: این همان چیزی است که شما را جاودانه میکند.
حدود دو سال بعد، در 30 نوامبر 1975، فرانسیسکو فرانکو، مرد. یک ماه بعد، رئال مادرید به نیوکمپ آمد. میشل، کرایف و چارلی رکساچ، به همراه یک ستاره هلندی دیگر، یوهان نیکنز، در زمین حضور داشتند. در دقایق پایانی، رکساچ با یک ضربه استثنایی دروازه رئال را باز کرد و پیروزی را برای کاتالانها رقم زد. کرایف با لبخندی که نمیتوانست جلویش را بگیرد، زمین را ترک میکرد، و در همه جای نیوکمپ، پرچم قرمز و طلایی کاتالان، که پیش از آن، ممنوع شده بود، طوری میدرخشید و در باد حرکت میکرد که انگار هزاران طلوع، در حال رخ دادن است.
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
تماشاگران سانتیاگو برنابئو را پر کرده بودند، تا جایی که تنها چند قدم با خط کناره زمین فاصله داشتند. آنها به راحتی میتوانستند دست خود را به بازیکنی که برای پرتاب توپ به کنار زمین میآمد، برسانند. مقابل آنها، نردههایی که تا کمرشان میرسید، قرار داشت. حتی وقتی به فیلم قدیمی نگاه کنید، میتوانید متوجه بخاری که در آن شب زمستانی از نفسهای تماشاچیان ناشی میشد، بشوید.
دورانی متفاوت بود - برای رئال مادرید، برای فوتبال، برای اسپانیا. در طول بیست سال، باشگاه مادریدی 13 بار عنوان قهرمانی لیگ را بدست آورده بود، و 6 بار نیز قهرمان اروپا شده بود. در همان بازه زمانی، بارسا تنها دو بار فاتح لیگ شده بود، که هر دو بار آن پیش از سال 1960 رقم خورده بود. البته در فوریه 1974، بارسا صدرنشین است، و رئال در جایگاه هفتم قرار دارد (در نهایت نیز، هشتم میشود).
اکثر بازیکنان دو تیم، اسپانیایی بودند و چند بازیکن اهل آمریکای جنوبی نیز، در میان آنها به چشم میخورد. دو تن از ستارگان اروپاییِ غیر اسپانیایی نیز در دو تیم حضور داشتند. برای رئال، این بازیکن، گونتر نتسر، هافبک اهل آلمان غربی است که دو بار عنوان بهترین بازیکن سال این کشور را بدست آورده و به تازگی از مونشن گلادباخ به اسپانیا آمده است. برای بارسا، این بازیکن یوهان کرایف است، کسی که رئال مادرید خواهانش بود. مرد هلندی، آژاکس را به یکی از بهترین تیمهای اروپا تبدیل کرد و عناوین متعددی با این تیم بدست آورد. او و رینوس میشل (سرمربی) آژاکس را به قله اروپا رساندند و حالا هر دو به بارسا آمدند تا شکوه را به باشگاهی که زمان آن را از او گرفته بود، بازگردانند.
سوت شروع بازی به صدا در میآید و دو تیم کم و بیش موقعیتهایی ایجاد میکنند، اما کسی مسئولیت مراقبت از کرایف را، که به نظر میرسد همه جا هست و هر کاری بخواهد انجام میدهد، به عهده نمیگیرد. او در گوشهها بازی میکند، در میانه زمین حضور دارد، به نوک خط حمله میرود و در عمق بازی میکند. او هر جایی که بخواهد بازی میکند، و واقعا هم به همه جا میرود. او مشخصا سریعتر از همه آن هاست، اما این تنها برتری او نسبت به باقی بازیکنان نیست. او بازیکنی است که از هر نظر با بقیه فرق دارد. مثل محمد علی کلی، او انگار که در زمین شناور است، و مثل باد قدم بر میدارد. هر چه از زمان بازی میگذرد، پاسهای او دقیقتر و ریسکیتر میشوند. او حتی دفاع هم میکند! این صحنه که او بر سر یک بازیکن مادریدی میافتد و توپ را به طور کامل از او پس میگیرد، چند بار اتفاق میافتد.
شکستن رئال مادرید زمان میبرد، اما ضعف آنها هر چه بیشتر از زمان بازی میگذرد، بیشتر مشخص میشود. حتی اگر به باهوشیِ کرایف نباشید هم میتوانید بفهمید که آنها زمان زیادی را طاقت نخواهند آورد. این را همه در ورزشگاه میتوانند بفهمند. کسی نمیتواند او را متوقف کند. بعضی از هواداران قدیمیتر، درگیر این نوستالژی عجیب شدهاند که دی استفانو در زمین بازی میکند، منتها این بار نه برای رئال مادرید. همچنان کسی راهی برای توقف او نمیشناسد.
کرایف فوقالعاده است؛ بهترین بازیکن زمین. صورت لاغر او، قدرت و سرعتش را پنهان کرده است و تنها برای بازیکنانی که او از آنها عبور میکند، مشخص میشود. نکته عجیبتر، قدرت او برای مهار و کنترل این انرژی عجیب در درونش است. به نظر میرسد اینرسی (قانون اول نیوتون) بر او، کمتر از دیگر بازیکنان حاضر در زمین تأثیر دارد؛ مزیتی که او به خوبی از آن استفاده میکند. ناگهان در میانه حرکتش میایستد، در حالی که مدافعان پشت سرش کنترل خود را از دست میدهند و برای تغییر مسیر، آنطور که او انجامش میدهد، ناتوانند. آنگونه که خودش را کنترل میکند، و برای بهترین لحظه، منتظر میماند.
گل کرایف در اواخر نیمه نخست - دومین گل بارسا - مصداق بسیار خوبی است. او حرکتی به سمت چپ انجام میدهد، و درست در نزدیکیهای محوطه جریمه، هیوگو سوتیل، پاسی را برای او فراهم میکند. کرایف اجازه میدهد تا توپ کمی از او رد شود، و سپس بلافاصله به سمت راست حرکت میکند. از یک تکل عبور میکند و کمی به گوشه میرود. دو مدافع به او نزدیک میشوند، و او بار دیگر با حرکت دادن توپ بین پاهایش، از تکل آنها عبور میکند. برای یک لحظه، او در یک زاویه نسبتا بسته نسبت به دروازه قرار میگیرد، اما پای مخالفش را به عنوان تکیه گاهش قرار میدهد. ناگهان، شانههای او به طوری که انگار میخواهند گلزنی کنند، تکان میخورند، و چشمهای او، به دروازه خیرهاند؛ توپ همچنان زیر پاهای اوست و بالاخره او یک ضربه زمینی به سمت مخالف، شلیک میکند.
نکته جادویی در مورد این گل، فضای بسیار کوچکی است که این اتفاقات در آن افتاد - تنها چند قدم. بارها در مورد اینکه کرایف و رینوس میشل چگونه فضا را تحت سلطه خود میگرفتند، سخن به میان آمده است؛ اما سلطه کرایف در آن زمین چمن کوچک، چیزی نیست که بشود با تمرین و پلنهای مختلف به آن رسید. او یک مرد، مثل هر مرد دیگری نبود. او فرق داشت؛ کسی که بیشتر از هر کس دیگری با محدوده فیزیکی بدنش آشنا بود و به راحتی با آن کار میکرد.
در نیمه دوم، مرد هلندی حتی بینقصتر میشود. نه اینکه تلاش نکرده باشند، اما سفید پوشان مادریدی نمیتوانند توپ را از او بگیرند. در تمامی لحظات، او روزنه کوچکی بین بازیکنان مادریدی میبیند، و همان برای از هم گسستن آنها، کافی ست. در پست دفاع چپ، با یک پاس مورب، خوان کارلوس را در موقعیتی تک به تک قرار میدهد، تا شماره 6 بارسا با یک ضربه چیپ دروازه را باز کند. در پست هافبک هجومی، او نشان میدهد که میخواهد دریبل زنی کند، و با یک پاس پشت پا، همتیمیاش که از کنار او حرکت میکرد را، صاحب توپ میکند. در پست هافبک دفاعی، او به طور کامل توپ را از حریف پس میگیرد و آن را به منطقهای که خطری در آنجا برای تیمش وجود ندارد، میفرستد. روی یک ضربه آزاد از کنارهها، توپ را درست روی سر سوتیل میفرستد، تا گل پنجم بارسا و بازی، به ثمر برسد.
در پایان او یک گل زده و دو پاس گل داده است و بارسا برای نخستین بار پیروزی با آن نتیجه خاص را بدست میآورد؛ پیروزی دست! نمایش با شکوه کرایف در زمین، اوج وفاداری او به تیمش بود. رفتن به "آن" زمین و زدن چنین ضربهای به دشمن دیرینه: این همان چیزی است که شما را جاودانه میکند.
حدود دو سال بعد، در 30 نوامبر 1975، فرانسیسکو فرانکو، مرد. یک ماه بعد، رئال مادرید به نیوکمپ آمد. میشل، کرایف و چارلی رکساچ، به همراه یک ستاره هلندی دیگر، یوهان نیکنز، در زمین حضور داشتند. در دقایق پایانی، رکساچ با یک ضربه استثنایی دروازه رئال را باز کرد و پیروزی را برای کاتالانها رقم زد. کرایف با لبخندی که نمیتوانست جلویش را بگیرد، زمین را ترک میکرد، و در همه جای نیوکمپ، پرچم قرمز و طلایی کاتالان، که پیش از آن، ممنوع شده بود، طوری میدرخشید و در باد حرکت میکرد که انگار هزاران طلوع، در حال رخ دادن است.
پاسخ به: 17 فوریه 1974؛ رئال مادرید 0-5 بارسا: نمایش مقتدرانه یوهان کرایف ... | ||
---|---|---|
کرایف عزیز شاگردان تو این بار هم اقتدار بارسا را به جهانیان اثبات خواهند کرد. روحت شاد شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۲۰:۵۸)
|
پاسخ به: 17 فوریه 1974؛ رئال مادرید 0-5 بارسا: نمایش مقتدرانه یوهان کرایف ... | ||
---|---|---|
مانیتایی دیگر برای پایتخت نشینان اسپانیا
شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۱۵:۰۵)
|
پاسخ به: 17 فوریه 1974؛ رئال مادرید 0-5 بارسا: نمایش مقتدرانه یوهان کرایف ... | ||
---|---|---|
همراه با تیتو البته امشب در ورزشگاهن
شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۱۳:۵۸)
|
پاسخ به: 17 فوریه 1974؛ رئال مادرید 0-5 بارسا: نمایش مقتدرانه یوهان کرایف ... | ||
---|---|---|
شکوه و عظمت بارسا از دوران جادوی طلایی یوهان کبیر آغاز شد. قطعا روحش امشب در نیوکمپ حاضر خواهد بود و از فتوحات جانشینانش لذت خواهد برد.
شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۱۲:۳۲)
|