راکیتیچ: «در ال کلاسیکو، یا خوب بازی میکنیم یا میبازیم»مصاحبه
فرستنده علی صبوری در تاريخ شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۱۶:۵۰) (۸۷۶ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: Grup14
مترجمین: غلامحسین صبوری - سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
راکیتیچ هافبک کروات بارسلونا در گفت و گویی مفصل با ال پیس به صحبت در رابطه با ال کلاسیکو، گذشتهاش، موفقیت در بارسا و حتی معماری پرداخت.
ایوان راکیتیچ طی مصاحبهای با لوئیز مارتین خبرنگار روزنامه ال پیس، درباره مسائل مختلفی از جمله فرزند یک مهاجر بودن، علاقهاش به معماری و لذت بردن از فوتبال صحبت کرد. در زیر متن کامل مصاحبه این بازیکن کروات را مشاهده میکنید.
نظرت درباره الکلاسیکو چیست؟
«این بازی، بزرگترین بازی جهان بوده و بسیار پیچیده است. اگر دوست داریم برنده شویم، باید در بهترین سطح خود باشیم. بازی در مقابل مادرید بسیار جالب است، زیرا برای مقابله با آنها باید بهترین عملکرد خود را ارائه دهید».
اما آنها در حال حاضر چندان خوب بازی نمیکنند.
«این گونه فکر نمیکنم. آنها بسیار خوبند و یا ما مقابل آنها خوب بازی میکنیم یا میبازیم، چرا که رقیب ما رئال مادرید است».
در این مقطع فصل، آیا بیشتر روی کسب سه گانه تمرکز میکنید یا پیروزی بر مادرید؟
«هدف ما پیروزی در بازی بعد است، حال چه در مقابل رئال مادرید باشد یا خیر. در ماه آوریل هستیم و هنوز راه زیادی تا پایان فصل در پیش داریم».
وقتی به مودریچ فکر میکنی، چه چیزهایی را به یاد میآوری؟
«یکی از بهترین بازیکنانی که دیدهام، سختی رقابت با او و یک دوست را به خاطر میآورم».
در سوئیس به دنیا آمدی، اما احساس تعلق خود به کرواسی را به حدی رساندی که تصمیم گرفتی برای این کشور در سطح ملی بازی کنی. دلیل این تصمیمت چیست؟
«تصمیم آسانی بود، چرا که ما در زمان جنگ بالکان مهاجرت کردیم، اما ما همیشه زبان و رسومات کرواسی را حفظ کردیم. احساس میکنم که کروات هستم، اما این نیز درست است که بخش اعظمی از قلب من متعلق به سوئیس است، زیرا من در آن جا بزرگ شدم. تصمیمگیری در این باره مشکل چندانی برایم ایجاد نکرد».
جنگ چقدر روی خانوادهات تأثیر گذاشت؟
«خوشبختانه نه چندان زیاد، زیرا ما بستگان زیادی را در جنگ از دست ندادیم. آنها فقط مجبور شدند که خانههایشان را ترک کنند. وقتی هفت یا هشت ساله بودم، به خانه بازگشتیم و کاملا مشخص بود که اینجا جنگی رخ داده است. من زیاد از حرف زدن در این باره خوشم نمیآید. گذشتهها گذشته. در کل، نمیشود فهمید چرا این اتفاق افتاد، اما نکته مهم این است که ما تسلیم نشدیم و آینده را ساختیم».
وقتی تصاویری از پناهندگان سوری را میبینی به چه چیز فکر میکنی؟
«مردمی را میبینم که شرایطی مشابه شرایطی که خانوادهام تجربه کردند را تجربه میکنند. من عموهایی دارم که سوار بر کشتیهایی شدند که مقصدشان مشخص نبود و در آخر سر از استرالیا درآوردند. خانوادهام به سوئیس رفتند، مادرم در کارخانه جورابسازی کار پیدا کرد و پدرم در بخش ساخت و ساز مشغول شد. او (پدرم) تقریباً یک فوتبالیست حرفهای بود، اما در سوئیس نمیتوانست از این طریق امرار معاش کند، به خاطر همین احساس میکنم که دارم رویای او را زندگی میکنم».
به خاطر همین است که این قدر تلاش میکنی؟
«شاید، من از لحظه لحظه حرفهام لذت میبرم، از جمله نشستن این جا و صحبت کردن با تو. من حتی از حضور در رختکن و سفرها نیز لذت میبرم، حال شما تصور کنید که من در درون زمین باشم و برای بهترین تیم جهان نیز بازی کنم».
آیا همیشه میخواستی که فوتبالیست شوی؟
«همیشه. در مدسه برخی بچهها میگفتند که من میخواهم پلیس شوم، من میخواهم آتش نشان شوم، اما من همیشه میگفتم که میخواهم فوتبالیست شوم. و آنها به من میخندیدند و همیشه میگفتند که نه ایوان، چنین چیزی امکان پذیر نیست. در آخر هم رویای من و هم رویای آنها به حقیقت پیوست. در 11 سالگی، در ورزشگاه بازل توپ جمع کن شدم تا بتوانم به بازیکنان نزدیکتر باشم. وقتی یکی از آنها به من سلام میکرد، بهترین حس و حال را داشتم. اکنون من در طرف دیگر داستان حضور دارم و از این برتری لذت میبرم».
و اگر فوتبالیست نمیشدی، به نظرت چه کاره میشدی؟
«نمی دانم. من در رشته معماری مشغول به تحصیل بودم، شاید یک معمار میشدم. اتفاقا هنوز هم خیلی دوستش دارم. من حتی در یک شرکت معماری، به نام هرزوگ و دی مورن کار میکردم که استادیوم بازل، بایرن مونیخ و یک استادیوم در بیجینگ را طراحی و ساخته بودند. آنها طرفدار بازل بودند و اجازه دادند کمی ازشان یاد بگیرم. اما مجبور بودم روی تنها یکی از آنها تمرکز کنم، و من فوتبال را انتخاب کردم. نگه داشتن هر دوی آنها، ممکن نبود».
بارسلونا برای کسانی که به معماری علاقمندند، شهر بسیار جذابی است. برای تو هم چنین بوده است؟
«بله، البته! من به تماشای بسیاری از ساختمانهای گائودی رفتهام. برای کسانی که مانند من به این چیزها علاقه دارند، زندگی در اینجا فوقالعاده است».
چه شباهتهایی بین فوتبال و معماری وجود دارد؟
«خیلی چیزها: طریقه ساخت یک تیم، طریقه برخورد یک تیم با مشکلات... چیزهای زیادی در فوتبال وجود دارند که با معماری قابل مقایسه هستند. فوتبال به این سادگی که توپ را برداریم و وارد دروازه کنیم، نیست. حتی اگر بهترینهای هر پست را هم در اختیار داشته باشید، بهترین تیم دنیا را ندارید. باید بتوانید میان آنها هماهنگی ایجاد کنید. خب، بعضی وقتها هم فوتبال به آسانی سپردن توپ به مسی است، اما نه همیشه؛ حتی وقتی لئو را دارید هم، باید ساختار داشته باشید. همه چیز با لئو لذت بخش و آسان است، اما این کافی نیست. در این صورت نیاز دارید که به او کمک کنید تا بهترین باشد».
مثلا برای او و مثلث خط حمله، بدوید؟
«اگر به همین سادگی بود، خودشان این کار را انجام میدادند. آنها میدانند که یک پشتیبان پشت سرشان دارند و ما میدانیم که آنها را داریم. ما تلاش میکنیم که ببریم و اگر به آنها کمک میکنیم، به نفع کل تیم است. اما آنها هم تلاش میکنند و برای تیم زحمت میکشند و گلهایشان را به ثمر میرسانند. مهمترین چیز برای همه ما این است که با هم باشیم و برای یک هدف در کنار هم تلاش کنیم».
داری به اهمیت بازی منطقهای اشاره میکنی؟
«دقیقا. ساختار تیم ما مشخص است و از آنجایی آغاز میشود که باید صبور باشیم تا خونسردی و استعداد خود را نشان دهیم. اما این تنها با تلاش بدست میآید. بدون تلاش، استعداد و هوش نمیتوانند نمایش داده شوند. ما سعی میکنیم ساخت یافته باشیم و بر همین اساس، در کنار هم حمله و دفاع کنیم. قدرت ما این است، حتی اگر به نظر نیاید».
در بازی بارسا تلاش مهمتر از استعداد است؟
«قطعا! استعداد به تنهایی کارساز نیست. شما بهترین بازیکن هر پست را در اختیار میگیرید و هنوز بهترین تیم نیستید. ما در مورد گائودی صحبت کردیم. او یک نابغه بود، ایدههای بسیار نابی داشت، اما پشت این ایدهها، یک استعداد ریاضی و ساختارشناسی وجود داشت که این ایدهها را به بار نشاند، وگرنه ساختمانهایش هیچگاه دوام نمیآوردند و خراب میشدند. شاید زیبایی زیادی میداشتند، اما سقوط میکردند. اصلا آسان نیست: شما یک مداد خوب دارید، یک کاغذ خوب دارید، یک نابغه هستید، اما کافی نیست. شما باید در هر لحظه برای هر ایده، راه حلهای مختلفی بیابید. مثل بازی کردن با مسی است؛ ساده به نظر میآید، اما نیست».
اگر مسی یک معمار بود، شبیه به کدام معمار معروف میشد؟
«مسی مانند گائودی، هرزوگ و دی مورن، و فاستر میشد. احتمالا مسی استعداد ذاتی همه آن نابغهها را با هم داشت».
و تو؟
«من دستیارش میشدم. مثل حالا».
مترجمین: غلامحسین صبوری - سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
راکیتیچ هافبک کروات بارسلونا در گفت و گویی مفصل با ال پیس به صحبت در رابطه با ال کلاسیکو، گذشتهاش، موفقیت در بارسا و حتی معماری پرداخت.
ایوان راکیتیچ طی مصاحبهای با لوئیز مارتین خبرنگار روزنامه ال پیس، درباره مسائل مختلفی از جمله فرزند یک مهاجر بودن، علاقهاش به معماری و لذت بردن از فوتبال صحبت کرد. در زیر متن کامل مصاحبه این بازیکن کروات را مشاهده میکنید.
نظرت درباره الکلاسیکو چیست؟
«این بازی، بزرگترین بازی جهان بوده و بسیار پیچیده است. اگر دوست داریم برنده شویم، باید در بهترین سطح خود باشیم. بازی در مقابل مادرید بسیار جالب است، زیرا برای مقابله با آنها باید بهترین عملکرد خود را ارائه دهید».
اما آنها در حال حاضر چندان خوب بازی نمیکنند.
«این گونه فکر نمیکنم. آنها بسیار خوبند و یا ما مقابل آنها خوب بازی میکنیم یا میبازیم، چرا که رقیب ما رئال مادرید است».
در این مقطع فصل، آیا بیشتر روی کسب سه گانه تمرکز میکنید یا پیروزی بر مادرید؟
«هدف ما پیروزی در بازی بعد است، حال چه در مقابل رئال مادرید باشد یا خیر. در ماه آوریل هستیم و هنوز راه زیادی تا پایان فصل در پیش داریم».
وقتی به مودریچ فکر میکنی، چه چیزهایی را به یاد میآوری؟
«یکی از بهترین بازیکنانی که دیدهام، سختی رقابت با او و یک دوست را به خاطر میآورم».
در سوئیس به دنیا آمدی، اما احساس تعلق خود به کرواسی را به حدی رساندی که تصمیم گرفتی برای این کشور در سطح ملی بازی کنی. دلیل این تصمیمت چیست؟
«تصمیم آسانی بود، چرا که ما در زمان جنگ بالکان مهاجرت کردیم، اما ما همیشه زبان و رسومات کرواسی را حفظ کردیم. احساس میکنم که کروات هستم، اما این نیز درست است که بخش اعظمی از قلب من متعلق به سوئیس است، زیرا من در آن جا بزرگ شدم. تصمیمگیری در این باره مشکل چندانی برایم ایجاد نکرد».
جنگ چقدر روی خانوادهات تأثیر گذاشت؟
«خوشبختانه نه چندان زیاد، زیرا ما بستگان زیادی را در جنگ از دست ندادیم. آنها فقط مجبور شدند که خانههایشان را ترک کنند. وقتی هفت یا هشت ساله بودم، به خانه بازگشتیم و کاملا مشخص بود که اینجا جنگی رخ داده است. من زیاد از حرف زدن در این باره خوشم نمیآید. گذشتهها گذشته. در کل، نمیشود فهمید چرا این اتفاق افتاد، اما نکته مهم این است که ما تسلیم نشدیم و آینده را ساختیم».
وقتی تصاویری از پناهندگان سوری را میبینی به چه چیز فکر میکنی؟
«مردمی را میبینم که شرایطی مشابه شرایطی که خانوادهام تجربه کردند را تجربه میکنند. من عموهایی دارم که سوار بر کشتیهایی شدند که مقصدشان مشخص نبود و در آخر سر از استرالیا درآوردند. خانوادهام به سوئیس رفتند، مادرم در کارخانه جورابسازی کار پیدا کرد و پدرم در بخش ساخت و ساز مشغول شد. او (پدرم) تقریباً یک فوتبالیست حرفهای بود، اما در سوئیس نمیتوانست از این طریق امرار معاش کند، به خاطر همین احساس میکنم که دارم رویای او را زندگی میکنم».
به خاطر همین است که این قدر تلاش میکنی؟
«شاید، من از لحظه لحظه حرفهام لذت میبرم، از جمله نشستن این جا و صحبت کردن با تو. من حتی از حضور در رختکن و سفرها نیز لذت میبرم، حال شما تصور کنید که من در درون زمین باشم و برای بهترین تیم جهان نیز بازی کنم».
آیا همیشه میخواستی که فوتبالیست شوی؟
«همیشه. در مدسه برخی بچهها میگفتند که من میخواهم پلیس شوم، من میخواهم آتش نشان شوم، اما من همیشه میگفتم که میخواهم فوتبالیست شوم. و آنها به من میخندیدند و همیشه میگفتند که نه ایوان، چنین چیزی امکان پذیر نیست. در آخر هم رویای من و هم رویای آنها به حقیقت پیوست. در 11 سالگی، در ورزشگاه بازل توپ جمع کن شدم تا بتوانم به بازیکنان نزدیکتر باشم. وقتی یکی از آنها به من سلام میکرد، بهترین حس و حال را داشتم. اکنون من در طرف دیگر داستان حضور دارم و از این برتری لذت میبرم».
و اگر فوتبالیست نمیشدی، به نظرت چه کاره میشدی؟
«نمی دانم. من در رشته معماری مشغول به تحصیل بودم، شاید یک معمار میشدم. اتفاقا هنوز هم خیلی دوستش دارم. من حتی در یک شرکت معماری، به نام هرزوگ و دی مورن کار میکردم که استادیوم بازل، بایرن مونیخ و یک استادیوم در بیجینگ را طراحی و ساخته بودند. آنها طرفدار بازل بودند و اجازه دادند کمی ازشان یاد بگیرم. اما مجبور بودم روی تنها یکی از آنها تمرکز کنم، و من فوتبال را انتخاب کردم. نگه داشتن هر دوی آنها، ممکن نبود».
بارسلونا برای کسانی که به معماری علاقمندند، شهر بسیار جذابی است. برای تو هم چنین بوده است؟
«بله، البته! من به تماشای بسیاری از ساختمانهای گائودی رفتهام. برای کسانی که مانند من به این چیزها علاقه دارند، زندگی در اینجا فوقالعاده است».
چه شباهتهایی بین فوتبال و معماری وجود دارد؟
«خیلی چیزها: طریقه ساخت یک تیم، طریقه برخورد یک تیم با مشکلات... چیزهای زیادی در فوتبال وجود دارند که با معماری قابل مقایسه هستند. فوتبال به این سادگی که توپ را برداریم و وارد دروازه کنیم، نیست. حتی اگر بهترینهای هر پست را هم در اختیار داشته باشید، بهترین تیم دنیا را ندارید. باید بتوانید میان آنها هماهنگی ایجاد کنید. خب، بعضی وقتها هم فوتبال به آسانی سپردن توپ به مسی است، اما نه همیشه؛ حتی وقتی لئو را دارید هم، باید ساختار داشته باشید. همه چیز با لئو لذت بخش و آسان است، اما این کافی نیست. در این صورت نیاز دارید که به او کمک کنید تا بهترین باشد».
مثلا برای او و مثلث خط حمله، بدوید؟
«اگر به همین سادگی بود، خودشان این کار را انجام میدادند. آنها میدانند که یک پشتیبان پشت سرشان دارند و ما میدانیم که آنها را داریم. ما تلاش میکنیم که ببریم و اگر به آنها کمک میکنیم، به نفع کل تیم است. اما آنها هم تلاش میکنند و برای تیم زحمت میکشند و گلهایشان را به ثمر میرسانند. مهمترین چیز برای همه ما این است که با هم باشیم و برای یک هدف در کنار هم تلاش کنیم».
داری به اهمیت بازی منطقهای اشاره میکنی؟
«دقیقا. ساختار تیم ما مشخص است و از آنجایی آغاز میشود که باید صبور باشیم تا خونسردی و استعداد خود را نشان دهیم. اما این تنها با تلاش بدست میآید. بدون تلاش، استعداد و هوش نمیتوانند نمایش داده شوند. ما سعی میکنیم ساخت یافته باشیم و بر همین اساس، در کنار هم حمله و دفاع کنیم. قدرت ما این است، حتی اگر به نظر نیاید».
در بازی بارسا تلاش مهمتر از استعداد است؟
«قطعا! استعداد به تنهایی کارساز نیست. شما بهترین بازیکن هر پست را در اختیار میگیرید و هنوز بهترین تیم نیستید. ما در مورد گائودی صحبت کردیم. او یک نابغه بود، ایدههای بسیار نابی داشت، اما پشت این ایدهها، یک استعداد ریاضی و ساختارشناسی وجود داشت که این ایدهها را به بار نشاند، وگرنه ساختمانهایش هیچگاه دوام نمیآوردند و خراب میشدند. شاید زیبایی زیادی میداشتند، اما سقوط میکردند. اصلا آسان نیست: شما یک مداد خوب دارید، یک کاغذ خوب دارید، یک نابغه هستید، اما کافی نیست. شما باید در هر لحظه برای هر ایده، راه حلهای مختلفی بیابید. مثل بازی کردن با مسی است؛ ساده به نظر میآید، اما نیست».
اگر مسی یک معمار بود، شبیه به کدام معمار معروف میشد؟
«مسی مانند گائودی، هرزوگ و دی مورن، و فاستر میشد. احتمالا مسی استعداد ذاتی همه آن نابغهها را با هم داشت».
و تو؟
«من دستیارش میشدم. مثل حالا».
پاسخ به: راکیتیچ: «در ال کلاسیکو، یا خوب بازی می کنیم یا می بازیم» | ||
---|---|---|
باختن برای ما جایگاهی ندارد
شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۲۱:۱۵)
|
پاسخ به: راکیتیچ: «در ال کلاسیکو، یا خوب بازی می کنیم یا می بازیم» | ||
---|---|---|
نقل قول و تو؟«من دستیارش می شدم. مثل حالا». جالب بود! امیدوارم امشب یکی از بهترین بازیاشو به نمایش بذاره. شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۱۶:۵۸)
|
پاسخ به: راکیتیچ: «در ال کلاسیکو، یا خوب بازی می کنیم یا می بازیم» | ||
---|---|---|
راکیتیچ واقعا عالیه به خط هافبک نظم میده!.. پاسای بلندش بی نظیرن! .. تو دفاع هم کمک میکنه! این وظیفه رو آردا نمیتونه انجام بده مگر اینکه هافبک آزاد(هجومی باشه) که آندرس مقدس هست! شنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۵ (۱۶:۵۴)
|