به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نوشته تأثیرگذار دنی آلوز؛ بخش دوم: «نبوغ هر جا که می‌روم به دنبال من است»اسطوره‌ها
فرستنده سید سجاد زرگرنتاج در تاريخ شنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ (۹:۳۶) (۷۰۷ بار خوانده شده) خبر‌های فرستاده شده توسط این شخص
منبع: Players' Tribune
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir


دنی آلوز در نوشته‌ای که در Players' Tribune (تریبون بازیکنان) منتشر کرد، از بزرگ شدن در برزیل، عشق به بارسلونا و دشواری ترک این تیم، دوران حضور در یووه و باقی ماندن به عنوان یک هوادار دو آتشه بارسا، و البته فینال لیگ قهرمانان سخن گفت. در بخش دوم، دوران حضور پرافتخارش در بارسا و سپس جدایی حسرت‌برانگیزش از این تیم را خواهید خواند.


کانون هواداران بارسلونا در ایران

وقتی 18 ساله بودم، از اقیانوس گذشتم تا برای تیمی بازی کنم که مقابل بارسلونا بازی می‌کند. خب داشتن این افتخار که برای بارسا بازی کنم؟ خارق‌العاده بود. من شاهد یک نبوغ واقعی بودم. به یاد دارم که در طول یک جلسه تمرین، مسی با توپ کارهایی انجام می‌داد که از منطق خارج بود. البته، او این کار را هر روز انجام می‌داد. اما این بار، چیزی فرق داشت.

حالا باید به یاد شما بیاورم که این یک جلسه بسیار نفس‌گیر بود. اصلاً شوخی و سرگرمی نبود. مسی دریبل می‌زد و مانند یک قاتل کار را تمام می‌کرد. و وقتی از من عبور می‌کند، من به کفش‌های او نگاه می‌کنم و با خود می‌گویم: «این یک شوخی است؟» او از من عبور می‌کند و من فکر می‌کنم، نه، غیر ممکن است. او دوباره از من عبور می‌کند و من از چیزی که می‌بینم مطمئن می‌شوم. بند کفش‌های او باز بودند. هر دو.

به طور کامل باز بودند. او از میان بهترین مدافعان دنیا رد می‌شد و طوری رفتار می‌کرد که انگار یک یکشنبه را در پارک سپری می‌کند. این همان لحظه‌ای بود که فهمیدم دیگر هیچ‌گاه با کسی مانند او در زندگی‌ام بازی نخواهم کرد. هیچ‌گاه. و سپس، گواردیولا. او یک نابغه است. باز هم می‌گویم. یک نابغه. پپ دقیقاً به ما می‌گفت که در یک بازی قرار است چه اتفاقی بیفتد، حتی پیش از آغاز آن. برای مثال، بازی مقابل رئال مادرید در نیوکمپ در سال 2010 که با نتیجه 5-0 تمام شد. پپ قبل از بازی به ما گفت: «امروز، طوری بازی خواهید کرد که انگار توپ آتشین زیر پای خود دارید. نمی‌توانید زیر پای خود نگهش دارید. نه حتی برای یک نیم‌ثانیه. اگر این کار را کنید، هیچ فرصتی برای آن‌ها باقی نمی‌ماند تا پرس کنند. بازی را به راحتی خواهیم برد».

احساسی که از تک‌تک صحبت‌های پیش از بازی او می‌گرفتیم مانند این بود که بازی را با نتیجه 3-0 پیش هستیم. آنقدر به لحاظ روحی قوی و آماده بودیم که انگار داشتیم بازی را می‌بردیم. نکته جالب و بامزه این بود که اگر ما بین دو نیمه به رختکن می‌آمدیم و بازی خوب پیش نمی‌رفت، پپ می‌نشست و پیشانی‌اش را می‌مالید. می‌دانید که چگونه این کار را می‌کند؟ حتماً دیده‌اید. مثل این بود که دارد به مغزش ماساژ می‌دهد تا آن فکر و آن نبوغ به ذهنش بیاید. او این کار را دقیقاً جلوی ما و در رختکن می‌کرد. سپس، مثل معجزه، ناگهان به ذهنش می‌رسید. بنگ!

کانون هواداران بارسلونا در ایران

«ما این کار و این کار و این کار را انجام می‌دهیم و این‌گونه به گل می‌رسیم». او سپس از جای خود می‌پرید و دستورات را به همه می‌داد و بخش‌های ریاضی و شکل‌ها را روی تخته می‌کشید. سپس ما به زمین می‌رفتیم و همان کارها را انجام می‌دادیم. و به همان طریق به گل می‌رسیدیم. دیوانه‌کننده بود. پپ نخستین سرمربی‌ای در زندگی من بود که به من یاد داد چگونه بدون توپ بازی کنم. و فقط از ما نمی‌خواست که سبک بازی خود را تغییر دهیم، او ما را می‌نشاند و با آمار و ویدئو توضیح می‌داد که چرا می‌خواهد ما این کار را انجام بدهیم.

آن تیم بارسا تا حد زیادی غیر قابل شکست بود. ما از حفظ بازی می‌کردیم. می‌دانستیم که قرار است چه کاری انجام دهیم. ما نیازی به فکر کردن نداشتیم. به این خاطر است، که تا امروز، بارسا هنوز در قلب من است. به این خاطر است که ما وقتی بارسا را در لیگ قهرمانان شکست دادیم، به پیش برادرم نیمار رفتم و او را در آغوش گرفتم. او گریه می‌کرد، و بخشی از من نیز هوای گریه داشت.

می‌توانم تصور کنم که وقتی مردم این متن را می‌خوانند با خود بگویند که من چرا دارم این رازها را می‌گویم. خب، حقیقت این است که من 34 ساله‌ام و مشخص نیست چقدر دیگر بتوانم بازی کنم. شاید دو یا سه فصل دیگر، و هنوز احساس می‌کنم که مردم مرا نمی‌فهمند و داستان مرا نمی‌دانند.

وقتی در این فصل به یوونتوس آمدم، مانند این بود که دوباره دارم خانه‌ام را ترک می‌کنم. وقتی 13 ساله بودم این کار را کردم و به آکادمی رفتم. بار دیگر وقتی 18 ساله بودم و به اسپانیا رفتم، و بعد در 33 سالگی وقتی بارسا را به مقصد ایتالیا ترک کردم.

وقتی به یوونتوس آمدم، مانند این بود که به یک مدرسه جدید رفته‌ام. در تمام زندگی‌ام من عاشق حمله کردن بودم و حالا به جایی آمده بودم که به دفاع بیشتر از هر چیزی اهمیت می‌دادند. یک بار دیگر، مانند آن سگ در زمین بودم و دیوار نامرئی را می‌دیدم. آیا باز هم باید آن را زیر پا می‌گذاشتم؟

اما نگذاشتم. در ابتدای فصل می‌خواستم آن‌ها بدانند که من به فلسفه و تاریخچه آن‌ها احترام می‌گذارم. وقتی مطمئن شدم که احترام آن‌ها را دارم، سعی کردم تا نقاط قوت خود را نیز نشان بدهم. یک روز، خط میانه زمین نگاه کردم و گفتم: «ازش عبور کنم؟ Agora». حمله حمله حمله؛ و البته کمی هم دفاع، چون نمی‌خواهم داد بوفون را دربیاورم.

گاهی فکر می‌کنم که زندگی یک دایره است. ببینید، من نمی‌توانم از نبوغ جدا شوم. در بارسا، مسی را داشتم، و در یووه، دیبالا را. قسم می‌خورم، نبوغ هرجا که می‌روم دنبال من است. یک روز در تمرین، چیزی در دیبالا دیدم که قبلاً در مسی دیده بودم. این فقط یک استعداد ذاتی نبود. من چند بار در زندگی‌ام آن را دیده‌ام. این یک استعداد ذاتی با تمایل برای سلطه بر دنیا بود.

در بارسا، ما از حفظ بازی می‌کردیم. در یوونتوس، اوضاع متفاوت است. این روحیه تیمی است که ما را به فینال لیگ قهرمانان رسانده است. وقتی سوت به صدا در می‌آید، ما هر طور شده به دنبال پیروزی هستیم. پیروزی در یووه یک هدف نیست، یک وسواس است. هیچ توجیهی وجود ندارد.

شنبه پیش رو، شانس این را دارم که 35امین عنوان قهرمانی خود در 34 سالی که در زمین گذرانده‌ام را به دست بیاورم. این یک موقعیت بسیار خاص برای من است و هیچ ربطی به اثبات این نکته به مدیران باشگاه بارسا که در از دست دادن من اشتباه کرده‌اند، ندارد. می‌دانم که آن‌ها هیچوقت به این مسئله اعتراف نمی‌کنند. اصلاً نکته این نیست. به یاد دارید آن لحظه را در آکادمی که با خود گفتم هیچ‌وقت به مزرعه برنمی‌گردم مگر بتوانم باعث افتخار پدرم بشوم؟

خب، پدر من چندان مرد احساساتی‌ای نیست. هیچوقت نفهمیدم که آیا واقعاً توانسته‌ام باعث افتخارش شوم یا نه. در اکثر روزهای بازیگری‌ام، او در برزیل بود. اما در سال 2015، او در برلین بود و برای نخستین بار به شخصه دید که من قهرمان اروپا می‌شوم. به یاد دارم که پس از جشن قهرمانی در زمین، بارسا یک برنامه خاص برای خانواده بازیکنان داشت. ما باید جام قهرمانی را به تمام کسانی که به ما کمک کردند تا این جام را به دست بیاوریم می‌دادیم. به یاد دارم که وقتی نوبت من شد، من آن را به پدرم دادم و هر دو آن را در دست گرفته و عکس انداختیم.

کانون هواداران بارسلونا در ایران

و او چیزی به زبان پرتغالی گفت که در واقع حرف زشتی است، پس من آن را به طور کامل ترجمه نمی‌کنم. اما مضمون حرف او این بود: «پسر من حالا مرد شده است». و می‌دانید، او داشت مانند یک کودک گریه می‌کرد. این بهترین لحظه در زندگی من بود.

شنبه، بار دیگر این فرصت را دارم تا در فینال لیگ قهرمانان بازی کنم و این بار مقابل یک حریف بسیار آشنا. مثل همیشه، رونالدو را مانند یک انسان وسواسی از نو مطالعه می‌کنم. مثل همیشه، در آینه زل می‌زنم و فیلم را از نو تکرار می‌کنم. صفحه سیاه می‌شود، و من به یاد می‌آورم...
ارزش: ۱۰.۰۰ (۱ رای) | ارزش‌گذاری این خبر
نظرات کاربران
Lucho.The.Great
پاسخ به: نوشته تأثیرگذار دنی آلوز؛ بخش دوم: «نبوغ هر جا که می‌روم به دنبال من است»
فوق العاده است اين بشر. نه به خاطر بهترين بودن تو پستش كه به خاطر روحيه بى نظيرش.

و البته خيلى هم احساساتى و اهل اغراق!

اميدوارم امشب موفق باشه!


شنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ (۱۳:۲۷)
 
006007
پاسخ به: نوشته تأثیرگذار دنی آلوز؛ بخش دوم: «نبوغ هر جا که می‌روم به دنبال من است»
ممنون از ترجمه مقاله خوبتون. و ممنون از آلوز با گفتن حقایقی که نیاز بود خیلی ها بدانند


شنبه، ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ (۱۰:۲۳)
 
بی‌شک دیدگاه هرکس نشانه تفکر اوست. ما در برابر نظر دیگران مسئول نیستیم!
نوع نمایش نظرات:       
حاضرین در سایت
۲۰۹ کاربر آنلاین است. (۲۹ کاربر در حال مشاهده اخبار بارسا)

عضو: ۰
مهمان: ۲۰۹

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!