خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپآبی و اناریها
فرستنده سید سجاد زرگرنتاج در تاريخ جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۱۴:۵۲) (۱,۱۶۴ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: سایت رسمی باشگاه
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
زمانی بود که لا مادلین، از بزرگترین محلههای حاشیهای اورو در نورماندی، روشنایی خود را از به آتش کشیدن ماشینها میگرفت. روزهایی که این محله پر بود از سنگرهای ماشینی، پیگیریهای پلیس و موقعیتهای خشن. مرگ دو جوان آفریقاییتبار در هنگام فرار از دست پلیس در ۲۷ اکتبر ۲۰۰۵ در کلیشی سو بوآ، در حاشیه پاریس، جرقهای بود که آتش اعتراضات را در بسیاری از نقاط پاریس روشن کرد. فقیرترین قشر فرانسه، که زادهی مهاجرت بود، صدای اعتراض خود را بالا برد تا به سختی زندگی در برخی محلهها اشاره کند.
احمد وابی، کسی که در حال راه رفتن میان کوچهها دمبله را برای نخستین بار دید، میگوید: «مادلین محله بسیار ناآرامیست. محلهای که به داشتن فرانسویهای با ریشه آفریقایی معروف است. عثمان شش ساله بود که من در حال بازی کردن با چند تن از دوستانم او را دیدم که با توپ بازی میکند. تکنیک او... از او خواستم تا به باشگاهی که در آن تمرین میکردم بیاید. به یاد دارم اولین چیزی که او از من پرسید این بود که آیا در آنجا به او لباس میدهند و آیا داوری در آنجا وجود دارد یا خیر. این دو نکته کاملاً او را جذب کرده بود».
فرانسه قهرمان جام جهانی ۱۹۹۸ شده بود. کریستین کارمبو، یکی از اعضای آن نسل طلایی میگوید: «ما همیشه تفاوتی که میانمان وجود داشت را به عنوان یک ثروت درک کردیم. البته، گاهی جنجالبرانگیز میشد، اما ما توانستیم به بهترین نحو ممکن یک تورنومنت را به پایان ببریم. میتوانستید بازتاب هر محله را بر روی هر یک از بازیکنان ببینید». بازیکنانی مانند دیدیه دشام، فابین بارتز و لوران بلان، در کنار فرزندان مهاجرت، مانند زینالدین زیدان، لیلیام تورام و تیری هانری، برای یک هدف جنگیدند.
برای عثمان، این اتفاق همه زندگیاش بود. وابی ادامه میدهد: «همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. هنوز به یاد دارم زمانی را که به تمرینات میرفتم: دو بار در هفته برای بچههای شش تا هشت سال، که سپس تبدیل شد به سه بار در هفته. او پسر بسیار منظمی بود که به مادرش توجه خاصی داشت، اما مادرش گاهی با من تماس میگرفت و از اینکه او از تمرین به خانه برنگشته است اظهار نگرانی میکرد. مشخص میشد که او در خیابانها مانده است تا با دوستانش به بازی ادامه دهد».
نخستین تیم
گرچه برای دمبله، با آن نبوغ ذاتیاش، مسئله فقط زمان بود. او توجه باشگاههای مهم منطقه را به سوی خود جلب کرد: کان، لو آور، رن و حتی پیاسجی. او بر سر همه چیز با لا آور به توافق رسیده بود، جایی که استعدادهای تازه فرانسه مانند پل پوگبا، ریاض محرز و دیمیتری پایه، در آنجا سر برمیآوردند، اما در نهایت در ۱۳ سالگی به رن پیوست.
الماس
یانیک منو، کسی که ابتدا به عنوان سرمربی و سپس به عنوان مدیر تیمهای پایه کمک بسیاری به پیشرفت عثمان کرد، میگوید: «نخستین باری که او را دیدم دورهای سه یا چهار روزه بود. همه سرمربیهای رن در مرکز تمرین جمع شده بودیم و تنها یک نظر داشتیم: او بسیار خوب بود. او از همان موقع مهارتهای الانش را داشت، گرچه این سرعت را هنوز نتوانسته بود به دست بیاورد. او از بازی کردن لذت میبرد و مهارت یک بازیکن خیابانی را داشت».
منو، که تبدیل به مربی مخصوص عثمان شده بود، میگوید: «مادرش به من توضیح داد که او از کودکی هر جا که میرفت توپ زیر پایش بوده است. هر وقت که مادر توپ را از او جدا میکرد، عثمان شروه میکرد به گریه کردن». وابی تایید میکند: «او مهارتهای خود را در خیابانهایی به دست آورده بود که برای فوتبال استاندارد نبودند و پر از موانع مختلف بودند».
دستیابی به رؤیا
دمبله، که قادر به انجام هر کاری در زمین فوتبال بود، تا آنجا که محدودیتهای فیزیکی بهاش اجازه میدادند به سرعت پیشرفت میکرد. منو میگوید: «زمانی رسید که او به بحث با باشگاه پرداخت. او معتقد بود که زمانش رسیده با بازیکنان حرفهای تمرین کند و من موافق نبودم». اما، با وجود کمی تأخیر، دمبله برای نخستین بار در ۶ سپتامبر ۲۰۱۵ لباس رن را برای نخستین بار به تن کرد. باقیاش دیگر نیاز به توضیح ندارد. یک هتتریک در دربی مقابل نانت، یک نمایش فوقالعاده در مارسی و چند بازی درخشان دیگر توجه کل دنیا را به سوی او جلب کرد. تصمیم او این بود که به دورتموند برود.
منو ادامه میدهد: «او همیشه تکلیفش با خودش مشخص بود. میخواست به یک باشگاه متوسط برود، گرچه همیشه بارسلونا را در ذهن خود داشت». دمبله شخصیتی داشت که بتواند صبر کند، بتواند راه طولانیتر اما بهتر را برگزیند. مردان وستفالن و دیوار زردشان، محو او بودند، هیجانزده از تماشای بازیکنی که چالشبرانگیز و غیر قابل پیشبینی بود و میتوانست در هر دو سمت خط حمله نمایشهای خوبی داشته باشد. زمانی نگذشت که دمبله کار رؤیایش را تمام کرد، و توانست آنچه همتیمیهای کوچکش در اورو در خواب میدیدند را واقعی کند و دوباره لباس آبی و اناری را در تن خود ببیند.
او در نهایت تابستان گذشته به بارسلونا پیوست، و اگرچه مصدومیتی در سه ماهه پایانی سال وقفهای بر فرآیند تطبیقش با تیم ایجاد کرد، او آماده است تا در سال ۲۰۱۸ بدرخشد. او کسی است که از خیابانهای لا مادلین برخاست و به نیوکمپ رسید، افراد زیادی نیستند که رأی به عدم موفقیت او بدهند.
مترجم: سید سجاد زرگرنتاج / FCBarcelona.ir
عثمان دمبله بازیکنیست که از محلهای خشن سربرآورده است؛ یک استعداد خالص که کارش را با بازی در خیابانهایی آغاز کرد که توپ در آنها پادشاه بلامنازع بود، و او آموخت که چگونه باید با مهارت خود بر مشکلات فائق آید. با بازگشت ستاره جوان از مصدومیتی بلندمدت، جزئیاتی جذاب از زندگی او را در این خبر بخوانید.
زمانی بود که لا مادلین، از بزرگترین محلههای حاشیهای اورو در نورماندی، روشنایی خود را از به آتش کشیدن ماشینها میگرفت. روزهایی که این محله پر بود از سنگرهای ماشینی، پیگیریهای پلیس و موقعیتهای خشن. مرگ دو جوان آفریقاییتبار در هنگام فرار از دست پلیس در ۲۷ اکتبر ۲۰۰۵ در کلیشی سو بوآ، در حاشیه پاریس، جرقهای بود که آتش اعتراضات را در بسیاری از نقاط پاریس روشن کرد. فقیرترین قشر فرانسه، که زادهی مهاجرت بود، صدای اعتراض خود را بالا برد تا به سختی زندگی در برخی محلهها اشاره کند.
خیابانهای مادلین روزهای بسیار سختی را تجربه میکردند، همان خیابانهایی که عثمان دمبله در آن پا به توپ شدن را آغاز کرد. مادرش، فاتیماتا، که ریشهای موریتانیایی داشت، با دو پسر و دو دختر خود در این محله مستقر شد. مایکل سیلوستره، کسی که نقشی حیاتی در انتقال دمبله به رن داشت، در گفتگو با اکیپ میگوید: «بزرگ شدن در محلهای مانند آن بسیار دشوار است. نمیتوانید ضعفی از خود نشان دهید و مجبورتان میکند که احترام بقیه را به دست بیاورید».
احمد وابی، کسی که در حال راه رفتن میان کوچهها دمبله را برای نخستین بار دید، میگوید: «مادلین محله بسیار ناآرامیست. محلهای که به داشتن فرانسویهای با ریشه آفریقایی معروف است. عثمان شش ساله بود که من در حال بازی کردن با چند تن از دوستانم او را دیدم که با توپ بازی میکند. تکنیک او... از او خواستم تا به باشگاهی که در آن تمرین میکردم بیاید. به یاد دارم اولین چیزی که او از من پرسید این بود که آیا در آنجا به او لباس میدهند و آیا داوری در آنجا وجود دارد یا خیر. این دو نکته کاملاً او را جذب کرده بود».
فرانسه قهرمان جام جهانی ۱۹۹۸ شده بود. کریستین کارمبو، یکی از اعضای آن نسل طلایی میگوید: «ما همیشه تفاوتی که میانمان وجود داشت را به عنوان یک ثروت درک کردیم. البته، گاهی جنجالبرانگیز میشد، اما ما توانستیم به بهترین نحو ممکن یک تورنومنت را به پایان ببریم. میتوانستید بازتاب هر محله را بر روی هر یک از بازیکنان ببینید». بازیکنانی مانند دیدیه دشام، فابین بارتز و لوران بلان، در کنار فرزندان مهاجرت، مانند زینالدین زیدان، لیلیام تورام و تیری هانری، برای یک هدف جنگیدند.
وقتی فرانسویها در پاریس جام را بالای سر میبردند، دمبله هنوز یک ساله هم نشده بود، و بسیاری معتقد بودند که این چیزی فراتر از فوتبال است؛ اتحادی بود میان بخشهای مختلف یک کشور، و همچنین نشانگر این بود که حتی در دشوارترین محلههای کشور، جایی که برای یک رفاه نسبی چارهای نداشتید جز اینکه هر روز بیوقفه عرق بریزید، هم میتوان کسانی را یافت که رؤیاپردازی میکنند. در مقابل توپ همه با هم برابر بودند و در فرانسه این اتفاق مانند یک ماشین یکپارچهساز عمل کرد.
برای عثمان، این اتفاق همه زندگیاش بود. وابی ادامه میدهد: «همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. هنوز به یاد دارم زمانی را که به تمرینات میرفتم: دو بار در هفته برای بچههای شش تا هشت سال، که سپس تبدیل شد به سه بار در هفته. او پسر بسیار منظمی بود که به مادرش توجه خاصی داشت، اما مادرش گاهی با من تماس میگرفت و از اینکه او از تمرین به خانه برنگشته است اظهار نگرانی میکرد. مشخص میشد که او در خیابانها مانده است تا با دوستانش به بازی ادامه دهد».
نخستین تیم
تنها یک دهه فرصت کافی بود تا عثمان دمبله از آن عصرهای فوتبالی در خیابانهای لا مادلین، به نیوکمپ برسد. او این رؤیا را به نحوهای مختلف به واقعیت نزدیک میکرد تا بالاخره یک روز بتواند واقعاً به آن برسد. احمد وابی میگوید: «آن زمان، زمان سلطه بارسای بزرگ بر اروپا بود: ژاوی، اینیستا، و البته... مسی، بازیکنانی که او عاشق آنها بود. ما معمولاً در تمرینات خود لباسهای بارسا را به تن بازیکنان میکردیم و سعی میکردیم که از سبک آنها تقلید کنیم. به یاد دارم که همیشه به آنها میگفتم برای اینکه بتوانند به سطح آن بازیکنان برسند باید بسیار تلاش کنند».
گرچه برای دمبله، با آن نبوغ ذاتیاش، مسئله فقط زمان بود. او توجه باشگاههای مهم منطقه را به سوی خود جلب کرد: کان، لو آور، رن و حتی پیاسجی. او بر سر همه چیز با لا آور به توافق رسیده بود، جایی که استعدادهای تازه فرانسه مانند پل پوگبا، ریاض محرز و دیمیتری پایه، در آنجا سر برمیآوردند، اما در نهایت در ۱۳ سالگی به رن پیوست.
الماس
یانیک منو، کسی که ابتدا به عنوان سرمربی و سپس به عنوان مدیر تیمهای پایه کمک بسیاری به پیشرفت عثمان کرد، میگوید: «نخستین باری که او را دیدم دورهای سه یا چهار روزه بود. همه سرمربیهای رن در مرکز تمرین جمع شده بودیم و تنها یک نظر داشتیم: او بسیار خوب بود. او از همان موقع مهارتهای الانش را داشت، گرچه این سرعت را هنوز نتوانسته بود به دست بیاورد. او از بازی کردن لذت میبرد و مهارت یک بازیکن خیابانی را داشت».
منو، که تبدیل به مربی مخصوص عثمان شده بود، میگوید: «مادرش به من توضیح داد که او از کودکی هر جا که میرفت توپ زیر پایش بوده است. هر وقت که مادر توپ را از او جدا میکرد، عثمان شروه میکرد به گریه کردن». وابی تایید میکند: «او مهارتهای خود را در خیابانهایی به دست آورده بود که برای فوتبال استاندارد نبودند و پر از موانع مختلف بودند».
دستیابی به رؤیا
دمبله، که قادر به انجام هر کاری در زمین فوتبال بود، تا آنجا که محدودیتهای فیزیکی بهاش اجازه میدادند به سرعت پیشرفت میکرد. منو میگوید: «زمانی رسید که او به بحث با باشگاه پرداخت. او معتقد بود که زمانش رسیده با بازیکنان حرفهای تمرین کند و من موافق نبودم». اما، با وجود کمی تأخیر، دمبله برای نخستین بار در ۶ سپتامبر ۲۰۱۵ لباس رن را برای نخستین بار به تن کرد. باقیاش دیگر نیاز به توضیح ندارد. یک هتتریک در دربی مقابل نانت، یک نمایش فوقالعاده در مارسی و چند بازی درخشان دیگر توجه کل دنیا را به سوی او جلب کرد. تصمیم او این بود که به دورتموند برود.
منو ادامه میدهد: «او همیشه تکلیفش با خودش مشخص بود. میخواست به یک باشگاه متوسط برود، گرچه همیشه بارسلونا را در ذهن خود داشت». دمبله شخصیتی داشت که بتواند صبر کند، بتواند راه طولانیتر اما بهتر را برگزیند. مردان وستفالن و دیوار زردشان، محو او بودند، هیجانزده از تماشای بازیکنی که چالشبرانگیز و غیر قابل پیشبینی بود و میتوانست در هر دو سمت خط حمله نمایشهای خوبی داشته باشد. زمانی نگذشت که دمبله کار رؤیایش را تمام کرد، و توانست آنچه همتیمیهای کوچکش در اورو در خواب میدیدند را واقعی کند و دوباره لباس آبی و اناری را در تن خود ببیند.
اما تفاوتش این بار این است که او واقعاً و به عنوان یک همتیمی در کنار لئو مسی میایستد. راهی که تنها یک مصدومیت بیموقع توانست وقفهای درش ایجاد کند. منو میگوید: «عثمان قدرتمند است و با قدرت بازخواهد گشت زیرا این در شخصیتش وجود دارد». وابی معتقد است: «نیوکمپ جایی است که او همواره میخواسته باشد و اطمینان دارم که همه انتظارات را برآورده خواهد کرد». اینها را وابی میگوید، کسی که در تمام طول مسیر با دمبله بوده است، از خیابانهای لا مادلین تا نیوکمپ.
او در نهایت تابستان گذشته به بارسلونا پیوست، و اگرچه مصدومیتی در سه ماهه پایانی سال وقفهای بر فرآیند تطبیقش با تیم ایجاد کرد، او آماده است تا در سال ۲۰۱۸ بدرخشد. او کسی است که از خیابانهای لا مادلین برخاست و به نیوکمپ رسید، افراد زیادی نیستند که رأی به عدم موفقیت او بدهند.
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
بایدجبران کنه این غیبت هاش رو
یکشنبه، ۱۷ دی ۱۳۹۶ (۰:۰۱)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
نقل قول pob1188 نوشته:نیمار رفت تا زیر سایه آقای خودش تاج سر خودش کینگ مسی نباشه همون مسی که اگر تو توی یک بازی گل نمیزدی به هر دری میزد که توپ رو جلوی پای تو بکاره که تو هم گل بزنی تو رفتی که زیر سایه مسی نباشی ولی حالا باید به کاوانی التماس کنی تا تو پنالتی زدن یا ضربه آزاد زذن تو رو شریک کنه اون هم با دخالت باشگاه و مربی و رسانه ها . خلایق هر چه لایق نه تو که گنده تر از تو هم نمیتونید جای پادشاه ما رو بگیری مسی هر چی بالا تر رفت سربه زیر تر شد ولی توی جلف نه . واقعا شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۶ (۱۱:۰۱)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
انشالله دمبله خودمون هر چی عنوان هست رو درو میکنه در آینده زیر سایه آقای فوتبال کینگ مسی
شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۶ (۱۰:۳۶)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
نیمار رفت تا زیر سایه آقای خودش تاج سر خودش کینگ مسی نباشه همون مسی که اگر تو توی یک بازی گل نمیزدی به هر دری میزد که توپ رو جلوی پای تو بکاره که تو هم گل بزنی تو رفتی که زیر سایه مسی نباشی ولی حالا باید به کاوانی التماس کنی تا تو پنالتی زدن یا ضربه آزاد زذن تو رو شریک کنه اون هم با دخالت باشگاه و مربی و رسانه ها . خلایق هر چه لایق نه تو که گنده تر از تو هم نمیتونید جای پادشاه ما رو بگیری مسی هر چی بالا تر رفت سربه زیر تر شد ولی توی جلف نه .
شنبه، ۱۶ دی ۱۳۹۶ (۱۰:۳۴)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
اين يه خوبي داره نسبت به نيمار...اونم اينه كه اصلا توي حاشيه نيست .نيمار كاري ندارم كلا من كه قبولش ندارم به عنوان يه بازيكن كه كه بخواد در حد مسي و رونالدو باشه...ولي حاشيه رو اگه ميزاشت كنار خيلي خوب ميتونست پيشرفت كنه .رفت كه زير سايه مسي نباشه اما ديد كه يه قلدر به اسم كاواني هست كه چيزم حسابش نميكنه😂😂😂 جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۲۳:۲۱)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
نیمارم اول که اومد تو باقالیا بود تا یکسال از ساله بعدش به لطف بارسا شد نیمار دمبله بهتر از نیمار میشه بدون شک جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۲۳:۱۰)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
بازی قبلی که تیم اصلی نبود ولی مشخص بود تفاوت هایی وجود داره در سبک تیم و تفکری که دمبله داره ولی احتمالا با قرار گرفتن در تمرینات وضع خیلی بهتر میشه
جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۲۳:۰۰)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
واقعا یه مرده کسی که زا اونجا به این جا رسیده امیدوارم انقدر خوب باشی که کسی یاد نیمار نیفته جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۲۲:۴۹)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
امیدوارم طوری بترکونی که کسی اسم نیمارم به خاطر نیاره!
جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۱۹:۵۳)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
عالی بود ان شاءالله بتونه کمی از بار سنگین مسی رو کم کنه جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۱۹:۰۲)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
ایشالله موفق باشه.
جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۱۸:۴۸)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
متن عالي بود يه اتوو ديگه اميدرارم خيلي بهتر از اتوو باشه جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۱۶:۵۸)
|
پاسخ به: خیزش یک آبی و اناری از لا مادلین تا نیوکمپ | ||
---|---|---|
عالی بود مننون
جمعه، ۱۵ دی ۱۳۹۶ (۱۵:۱۰)
|