کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت دوم)اختصاصی
فرستنده ابوذر شاه امیری در تاريخ پنجشنبه، ۴ مرداد ۱۳۹۷ (۲۲:۵۴) (۷۶۶ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: کتاب ترس و نفرت در لالیگا / ترجمه: ماشااله صفری و طاها صفری
اقتباس و نگارش: ابوذر شاه امیری / FCBarcelona.ir
با سقوط میگوئل و آغاز انقلاب دوم، در اولین دموکراسی واقعی اسپانیا، کاتالونیا صاحب یک دولت خود مختار شد اما ظهور جنگهای داخلی اسپانیا و دیکتاتوری ژنرال فرانکو به همه آن بلند پروازیها پایان داد. بعد از مرگ فرانکو امروزه کاتالونیا دارای خود مختاری معنی داریست و نظر سنجیها نشان میدهند که بیش از 50 درصد کاتالانها خواستار استقلالاند.
اما امروزه این نبرد سیاسی با سلاحهای گرم و جنگهای داخلی پر تعداد ادامه نمییابد. امروزه این جنگ سیاسی به مرکزیت نیوکمپ و درقالب ال کلاسیکو در داخل و خارج زمین فوتبال ادامه دارد. صبح روز ال کلاسکو 17 اکتبر جرارد پیکه مدافع بارسلونا نظری جنجالی را بر زبان آورد که: «بارسلونا در برابر رئال مادرید، کاتالونیا در مقابل اسپانیا است». لاپورتا نیز در مصاحبهای این گونه حرف او را تایید کرد: «به نوعی این حقیقت دارد. مادرید همیشه نماینده اسپانیا و ما همیشه نماینده کاتالونیا بودهایم».
سرود استقلال کاتالانیها چیزی نیست که در ال کلاسیکوها جلب توجه میکند. بلکه این بازی بارسلونا در مقابل مادرید است که چشمها را به خود دوخته و این بازی به منزله نماد گرایی، هویت، سیاست، دشمنی و ... و بهترین بازی فوتبال روی این سیاره است.
ال کلاسیکو 17 اکتبر 2012 مساوی تمام شد. هر دو تیم ده شوت به سمت دروازهها نواختند که سهم هر تیم دو تیر دوروازه و دو گل بود. سوت پایان بازی که به صدا درآمد رضایتی نسبی برقرار بود و نوید بازیهای بعدی را میداد. خوزه مورینیو مربی رئال مادرید بعد از بازی، در حالی دستانش را رو به جلو دراز کرده و در یک سطح نگه داشته بود، گفت: «ما اینجاییم و آنها اینجا» اما باید دانست که رقابت و دشمنیهای حقیقی همیشه یک کار میکنند و در واقع خود را جاودانه میسازند. همانطور که یکی از بازیکنان بارسا گفته بود: «هر دفعه این بازی، بازی قرن است، حتی اگر سالی هشت بار برگزار شود». همه اینها از مادرید و در ۱۳ می۱۹۰۲ تنها چند صد متر پایینتر از سانتیاگو برنابئو آغاز شد. جایی که در آن فوتبال به هیچ وجه مانند امروز نبود.
بارسلونا با یک آگهی شصت و سه کلمهای در روزنامه "لوس دپورتس" کار خود را شروع کرد و از کسانی که میخواستند بازیهای بارسا را ببینند دعوت میکرد تا به دفتر روزنامه بروند. آن زمان دوازده نفر به دفتر روزنامه رفتند. رئال مادرید نیز کار خود را با بازیهای غیر رسمی در رتیرو پارک شروع کرد؛ جایی که نیمکتها هفت هشت نفر را در هر طرف جای داده بودند. عدهای میگفتند بهتر بود وقتمان را با سیگار کشیدن و نوشیدن تلف میکردیم و عدهای هم نگاهی غیر اخلاقی به این ورزش داشتند: «جوونهای بیحیا حالا جرأت میکنند با شلوارک توی خیابان بروند، حتما از نظر مغزی مشکل دارند».
حدود دو هزار نفر اولین بازی بین بارسلونا و رئال مادرید را از نزدیک تماشا کردند. نشسته بر روی صندلیهایی که از یک کاسب در بازار اجاره شده بود. اما امروزه هر سال نزدیک به ۹۸٫۰۰۰ تماشاگر برای تماشای این بازی به نیوکمپ میآیند. بیش از دو میلیون نفر در اسپانیا از طریق تلویزیونهای کابلی بازی را تماشا میکنند و تعداد افرادی که ال کلاسیکو را از طریق شبکههای مجانی نظاره میکنند نزدیک به ۱۲ میلیون نفر است. شبکههای تلویزیونی اعلام کردهاند این بازی حدود 500 میلیون بیننده در سراسر جهان دارد و در بیش از 30 کشور جهان به صورت زنده به نمایش در میآید.
سربابی رابسون، مربی سابق بارسلونا، از ال کلاسیکو به عنوان بزرگترین بازی جهان نام برده است. این دو باشگاه به همراه اتلتیک بیلبائو تنها تیمهایی هستند که در تاریخ لالیگا همواره در دسته اول به رقابت پرداختهاند. این دو باشگاه نماد و معرف دو شهر بزرگ اسپانیا هستند. دو شهر متفاوت با دو هویت متفاوت و ظاهرا محکوم به مقابلههای ابدی با یکدیگر، در شهریهایی که از نظر سیاسی، فرهنگی و بافت متفاوت هستند. بارسلونا در کنار مدیترانه، رو به فرانسه و ایتالیاست و شهر مد و سیاست اسپانیا به شمار میرود. اما مادرید نشسته بر مرکز فلات کاستیل، ۶۰۰ متر بالاتر از سطح دریا و سرد در زمستان و گرم در تابستان که رودی کوچک از میان آن میگذرد و قایقی در آن رفت و آمد نمیکند.
فیلیپ دوم سال ۱۵۶۱ فقط به خاطر اینکه شهر در مرکز اسپانیا بود، مادرید را پایتخت اعلام کرد. تابلویی در پوئرتا دل سول -میدان اصلی شهر مادرید - کیلومتر صفر را نشان میدهد. تابلویی نمادین به این معنا که همه راههای اسپانیا از مادرید آغاز میشوند. نمادی از مرکز گرایی معنی داری که بیشتر مادریدیها توجهی به آن ندارند.
ویسنته دل بوسکه، سرمربی پیشین تیم ملی اسپانیا میگوید: «اسپانیا یک کشور دو تیمه است. همه یا طرفدار رئال مادرید هستند یا بارسلونا». یک مطالعه دانشگاهی در می۲۰۱۳ نشان داد که ۲۸ درصد از افرادی که به ورزشگاهها میروند، خود را طرفدار مادرید میدانند و ۲۶ درصد طرفدار بارسلونا. اما آمار مربوط به کل جامعه بالاتر هم هست. بیشتر از ۶۰ درصد فوتبال دوستان اسپانیایی طرفدار یکی از این دو تیم هستند و بالاتر از همه اینکه همه طرفداران تیمها در اسپانیا، از آلمریا تا زاراگوزا، در درون خود برایشان مهم است که چه تیمی برنده ال کلاسیکو خواهد شد و این بازی، از بازی تیم خود آنها مهمتر است. لوئیز میلا کسی که شش سال در بارسلونا و هفت سال در مادرید زندگی کرده است، میگوید: «نیمی از اسپانیا مادریدی و نیمی از آن بارسایی هستند. حتی اگر آنها طرفدار اووییدو و یا پون پرادینا باشند». طبق آمار زمانی که از مردم اسپانیا پرسیده شد: «مادرید یا بارسلونا ؟» فقط ۱۱ درصد پاسخ دادند: «هیچ کدام».
فراتر از باشگاههای فوتبال، بارسا و رئال، سازمانهای قدرتمند و دموکرات هستند. دو باشگاه از تنها چهار باشگاهیاند که مالکان آن طرفدارانشان هستند. چهار روزنامه ملی وابسته به این دو باشگاه وجود دارد. دو روزنامه در مادرید و دو روزنامه در بارسلونا. فشار این روزنامهها میتوانند بسیار بیرحمانه و زیاد باشد. رادی آنتیچ که مربی هر دو باشگاه بوده است، میگوید: «رئیس بارسلونا یا رئال مادرید بودن مهمتر از وزیر بودن در کشورهای دیگر است». زمانی که رئیس سابق رئال مادرید، رومن مندورا اظهار نظر مشابهی کرد، نامهای از طرف سفیر ایالت متحده دریافت نمود که گفته بود صد در صد حق با اوست. رومن کالدرون در ژانویه 2009 مجبور شد از ریاست رئال مادرید کنارهگیری کند. او گفته بود: «باید میماندم اما بهایش را با جانم میدادم. فشار به قدری در این پست زیاد است که مطمئنا سکته قلبی میکردم. اگر با پای خود از باشگاه نمیرفتم، حتما روزی در تابوت آن را ترک میکردم».
رئال مادرید و بارسلونا را نمیتوان از جامعه و تاریخ اسپانیا جدا کرد. در کاتالونیا و اسپانیا زیاد نمیشنوید که بگویند ورزش باید از سیاست جدا باشد. خوشتان بیاید یا نیاید فوتبال و سیاست در هم آمیخته شدهاند، خصوصا اینجا؛ در اسپانیا.
در این کشور نمادگرایی اجتناب ناپذیر است و هیچ مسابقهای به اندازه ال کلاسیکو سیاست را القا نمیکند، اگر نگوییم خود سیاست است. در اینجا طرفداران دو تیم تنها سلاحشان فوتبال است به خصوص ال کلاسیکو. تنها با فوتبال است که میتوانند حرفها، انتقادها، مشکلات و خواستههایشان را بیان کنند. بابی رابسون در جایی جملهای زیبا را به زبان آورد: «کاتالونیا یک کشور است و بارسلونا ارتش آن است». جملهای که میتوان همه چیز را از آن برداشت کرد، از آزادی خواهی تا جدایی طلبی تا...
ادامه دارد...
اقتباس و نگارش: ابوذر شاه امیری / FCBarcelona.ir
فیلیپ پنجم تمامی ساختارهای سیاسی کاتالونیا را نابود و زبان کاتالانی را در مدارس ممنوع اعلام کرد و تا دوران رنسانس یا انقلاب فرهنگی که اواسط سال 1800 بود، اجازه نفس کشیدن به هیچ کاتالانی را نداد. حدود هفتاد سال بعد کاتالانها پارلمان خود را تشکیل دادند ولی این اقدام آنها فقط یازده سال دوام داشت و توسط ژنرال میگوئل سرنگون شد. در بخش دوم این مقاله بیشتر با سرگذشت سیاسی کاتالونیا که در نهایت در زمین فوتبال نمود پیدا کرد، آشنا خواهید شد.
با سقوط میگوئل و آغاز انقلاب دوم، در اولین دموکراسی واقعی اسپانیا، کاتالونیا صاحب یک دولت خود مختار شد اما ظهور جنگهای داخلی اسپانیا و دیکتاتوری ژنرال فرانکو به همه آن بلند پروازیها پایان داد. بعد از مرگ فرانکو امروزه کاتالونیا دارای خود مختاری معنی داریست و نظر سنجیها نشان میدهند که بیش از 50 درصد کاتالانها خواستار استقلالاند.
اما امروزه این نبرد سیاسی با سلاحهای گرم و جنگهای داخلی پر تعداد ادامه نمییابد. امروزه این جنگ سیاسی به مرکزیت نیوکمپ و درقالب ال کلاسیکو در داخل و خارج زمین فوتبال ادامه دارد. صبح روز ال کلاسکو 17 اکتبر جرارد پیکه مدافع بارسلونا نظری جنجالی را بر زبان آورد که: «بارسلونا در برابر رئال مادرید، کاتالونیا در مقابل اسپانیا است». لاپورتا نیز در مصاحبهای این گونه حرف او را تایید کرد: «به نوعی این حقیقت دارد. مادرید همیشه نماینده اسپانیا و ما همیشه نماینده کاتالونیا بودهایم».
سرود استقلال کاتالانیها چیزی نیست که در ال کلاسیکوها جلب توجه میکند. بلکه این بازی بارسلونا در مقابل مادرید است که چشمها را به خود دوخته و این بازی به منزله نماد گرایی، هویت، سیاست، دشمنی و ... و بهترین بازی فوتبال روی این سیاره است.
ال کلاسیکو 17 اکتبر 2012 مساوی تمام شد. هر دو تیم ده شوت به سمت دروازهها نواختند که سهم هر تیم دو تیر دوروازه و دو گل بود. سوت پایان بازی که به صدا درآمد رضایتی نسبی برقرار بود و نوید بازیهای بعدی را میداد. خوزه مورینیو مربی رئال مادرید بعد از بازی، در حالی دستانش را رو به جلو دراز کرده و در یک سطح نگه داشته بود، گفت: «ما اینجاییم و آنها اینجا» اما باید دانست که رقابت و دشمنیهای حقیقی همیشه یک کار میکنند و در واقع خود را جاودانه میسازند. همانطور که یکی از بازیکنان بارسا گفته بود: «هر دفعه این بازی، بازی قرن است، حتی اگر سالی هشت بار برگزار شود». همه اینها از مادرید و در ۱۳ می۱۹۰۲ تنها چند صد متر پایینتر از سانتیاگو برنابئو آغاز شد. جایی که در آن فوتبال به هیچ وجه مانند امروز نبود.
بارسلونا با یک آگهی شصت و سه کلمهای در روزنامه "لوس دپورتس" کار خود را شروع کرد و از کسانی که میخواستند بازیهای بارسا را ببینند دعوت میکرد تا به دفتر روزنامه بروند. آن زمان دوازده نفر به دفتر روزنامه رفتند. رئال مادرید نیز کار خود را با بازیهای غیر رسمی در رتیرو پارک شروع کرد؛ جایی که نیمکتها هفت هشت نفر را در هر طرف جای داده بودند. عدهای میگفتند بهتر بود وقتمان را با سیگار کشیدن و نوشیدن تلف میکردیم و عدهای هم نگاهی غیر اخلاقی به این ورزش داشتند: «جوونهای بیحیا حالا جرأت میکنند با شلوارک توی خیابان بروند، حتما از نظر مغزی مشکل دارند».
حدود دو هزار نفر اولین بازی بین بارسلونا و رئال مادرید را از نزدیک تماشا کردند. نشسته بر روی صندلیهایی که از یک کاسب در بازار اجاره شده بود. اما امروزه هر سال نزدیک به ۹۸٫۰۰۰ تماشاگر برای تماشای این بازی به نیوکمپ میآیند. بیش از دو میلیون نفر در اسپانیا از طریق تلویزیونهای کابلی بازی را تماشا میکنند و تعداد افرادی که ال کلاسیکو را از طریق شبکههای مجانی نظاره میکنند نزدیک به ۱۲ میلیون نفر است. شبکههای تلویزیونی اعلام کردهاند این بازی حدود 500 میلیون بیننده در سراسر جهان دارد و در بیش از 30 کشور جهان به صورت زنده به نمایش در میآید.
سربابی رابسون، مربی سابق بارسلونا، از ال کلاسیکو به عنوان بزرگترین بازی جهان نام برده است. این دو باشگاه به همراه اتلتیک بیلبائو تنها تیمهایی هستند که در تاریخ لالیگا همواره در دسته اول به رقابت پرداختهاند. این دو باشگاه نماد و معرف دو شهر بزرگ اسپانیا هستند. دو شهر متفاوت با دو هویت متفاوت و ظاهرا محکوم به مقابلههای ابدی با یکدیگر، در شهریهایی که از نظر سیاسی، فرهنگی و بافت متفاوت هستند. بارسلونا در کنار مدیترانه، رو به فرانسه و ایتالیاست و شهر مد و سیاست اسپانیا به شمار میرود. اما مادرید نشسته بر مرکز فلات کاستیل، ۶۰۰ متر بالاتر از سطح دریا و سرد در زمستان و گرم در تابستان که رودی کوچک از میان آن میگذرد و قایقی در آن رفت و آمد نمیکند.
فیلیپ دوم سال ۱۵۶۱ فقط به خاطر اینکه شهر در مرکز اسپانیا بود، مادرید را پایتخت اعلام کرد. تابلویی در پوئرتا دل سول -میدان اصلی شهر مادرید - کیلومتر صفر را نشان میدهد. تابلویی نمادین به این معنا که همه راههای اسپانیا از مادرید آغاز میشوند. نمادی از مرکز گرایی معنی داری که بیشتر مادریدیها توجهی به آن ندارند.
ویسنته دل بوسکه، سرمربی پیشین تیم ملی اسپانیا میگوید: «اسپانیا یک کشور دو تیمه است. همه یا طرفدار رئال مادرید هستند یا بارسلونا». یک مطالعه دانشگاهی در می۲۰۱۳ نشان داد که ۲۸ درصد از افرادی که به ورزشگاهها میروند، خود را طرفدار مادرید میدانند و ۲۶ درصد طرفدار بارسلونا. اما آمار مربوط به کل جامعه بالاتر هم هست. بیشتر از ۶۰ درصد فوتبال دوستان اسپانیایی طرفدار یکی از این دو تیم هستند و بالاتر از همه اینکه همه طرفداران تیمها در اسپانیا، از آلمریا تا زاراگوزا، در درون خود برایشان مهم است که چه تیمی برنده ال کلاسیکو خواهد شد و این بازی، از بازی تیم خود آنها مهمتر است. لوئیز میلا کسی که شش سال در بارسلونا و هفت سال در مادرید زندگی کرده است، میگوید: «نیمی از اسپانیا مادریدی و نیمی از آن بارسایی هستند. حتی اگر آنها طرفدار اووییدو و یا پون پرادینا باشند». طبق آمار زمانی که از مردم اسپانیا پرسیده شد: «مادرید یا بارسلونا ؟» فقط ۱۱ درصد پاسخ دادند: «هیچ کدام».
فراتر از باشگاههای فوتبال، بارسا و رئال، سازمانهای قدرتمند و دموکرات هستند. دو باشگاه از تنها چهار باشگاهیاند که مالکان آن طرفدارانشان هستند. چهار روزنامه ملی وابسته به این دو باشگاه وجود دارد. دو روزنامه در مادرید و دو روزنامه در بارسلونا. فشار این روزنامهها میتوانند بسیار بیرحمانه و زیاد باشد. رادی آنتیچ که مربی هر دو باشگاه بوده است، میگوید: «رئیس بارسلونا یا رئال مادرید بودن مهمتر از وزیر بودن در کشورهای دیگر است». زمانی که رئیس سابق رئال مادرید، رومن مندورا اظهار نظر مشابهی کرد، نامهای از طرف سفیر ایالت متحده دریافت نمود که گفته بود صد در صد حق با اوست. رومن کالدرون در ژانویه 2009 مجبور شد از ریاست رئال مادرید کنارهگیری کند. او گفته بود: «باید میماندم اما بهایش را با جانم میدادم. فشار به قدری در این پست زیاد است که مطمئنا سکته قلبی میکردم. اگر با پای خود از باشگاه نمیرفتم، حتما روزی در تابوت آن را ترک میکردم».
رئال مادرید و بارسلونا را نمیتوان از جامعه و تاریخ اسپانیا جدا کرد. در کاتالونیا و اسپانیا زیاد نمیشنوید که بگویند ورزش باید از سیاست جدا باشد. خوشتان بیاید یا نیاید فوتبال و سیاست در هم آمیخته شدهاند، خصوصا اینجا؛ در اسپانیا.
در این کشور نمادگرایی اجتناب ناپذیر است و هیچ مسابقهای به اندازه ال کلاسیکو سیاست را القا نمیکند، اگر نگوییم خود سیاست است. در اینجا طرفداران دو تیم تنها سلاحشان فوتبال است به خصوص ال کلاسیکو. تنها با فوتبال است که میتوانند حرفها، انتقادها، مشکلات و خواستههایشان را بیان کنند. بابی رابسون در جایی جملهای زیبا را به زبان آورد: «کاتالونیا یک کشور است و بارسلونا ارتش آن است». جملهای که میتوان همه چیز را از آن برداشت کرد، از آزادی خواهی تا جدایی طلبی تا...
ادامه دارد...
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت دوم) | ||
---|---|---|
فوتبال چیزیه که از دل مردم در اومده و به هیچ وجه نمی تونه از سیاست جدا باشه.
جمعه، ۵ مرداد ۱۳۹۷ (۱۷:۵۶)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت دوم) | ||
---|---|---|
نقل قول رئال مادرید و بارسلونا را نمیتوان از جامعه و تاریخ اسپانیا جدا کرد. در کاتالونیا و اسپانیا زیاد نمیشنوید که بگویند ورزش باید از سیاست جدا باشد. خوشتان بیاید یا نیاید فوتبال و سیاست در هم آمیخته شدهاند، خصوصا اینجا؛ در اسپانیا.این جمله پاسخ دوستانی است که ادعا دارن فوتبال از سیاست جداست و یا اینکه نباید بحث سیاسی در فوتبال مطرح شود. جمعه، ۵ مرداد ۱۳۹۷ (۰:۴۷)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت دوم) | ||
---|---|---|
امیدوارم از رنج هات ازاد بشی
جمعه، ۵ مرداد ۱۳۹۷ (۰:۴۲)
|