کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی)اختصاصی
فرستنده ابوذر شاه امیری در تاريخ جمعه، ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ (۱۳:۵۰) (۱,۰۲۶ بار خوانده شده) خبرهای فرستاده شده توسط این شخص
منبع: کتاب ترس و نفرت در لالیگا / ترجمه: ماشااله صفری و طاها صفری
اقتباس و نگارش: ابوذر شاه امیری / FCBarcelona.ir
خوزه مارتینز ۱۶ سال برای رئال مادرید بازی کرد. او میگوید: «آنها به همه چیز ما کار داشتند و ما اهمیتی به آنها نمیدادیم، چرا باید میدادیم؟»
شاید برای آن زمان تا حدی درست باشد. آن زمان مثل امروز نبود. آن دوران برای بارساییها یک فاجعه قلمداد میشد. پیچی آلونسو در آن دوران برای بارسلونا بازی میکرد. او میگوید در مورد مادرید عقده داشتیم: «سعی میکردیم مثل آنها باشیم»: او ادامه میدهد: «اما حالا همه چیز برعکس شده است».
در این نبرد، جناح پیروز دائما در حال چرخش است. هویتها همیشه ثابت نیستند، حتی زمانی که به نظر ریشه دار و قوی میآیند و تقویت این ریشهها از عادات طرفداران رئال و بارساست. ظاهرا آن دو فرهنگ متضاد فوتبالی برعکس شدهاند. هر چند که هر دو باشگاه از تجربیات مشترکی برخوردارند. مثلا هر دو باشگاه قربانی آدم ربایی بودهاند. آلفردو دی استفانو ۱۹۶۳ در ونزوئلا دزدیده شده و انریکه کوئینی کاسترو در ۱۹۸۱ توسط یک ماشین ناشناس.
آن روزها در حالی که بارسلونا به آکادمی فوتبالش افتخار میکرد، این مادرید بود که فینال کوپادل ری را در مقابل تیم جوانان خودش - که شامل گروهی از جوانان مادریدی میشد - برگزار میکرد. ۱۹۸۱ همچنین سالی بود که مادرید درد شکست در فینال جام باشگاهها را چشید، تجربهای که پنج سال بعد برای بارسا اتفاق افتاد. حتی بعضی از رفتارها و واکنشهای آنها مشترک بود.
میشل میگوید: «هر دو باشگاه در یک جا متولد شدهاند با یک نوع ایده. آنها در نمادهای ظاهریشان با هم متفاوت هستند، اما در ذاتشان مطمئن نیستم تفاوت چندانی داشته باشند». طرفداران دیگر تیمهای اسپانیایی هم همین احساس را دارند: دو قدرت برتر بر یکدیگر میتازند. آنها نه تنها محبوبترین باشگاههای کشور هستند، بلکه منفورترین هم هستند: آمار نشان میدهد از طرفدارانی که به طور ثابت به ورزشگاهها میروند، ۵۱ درصد از رئال مادرید متنفرند و ۴۱ درصد از بارسلونا.
نکته این که طعنهها شبیه به یکدیگر هستند. طرفداران بارسلونا نام امیلیو گروچتا داوری که معروفترین پنالتی را علیه آنها گرفت، به یاد دارند و نام خوزماریا اورتزیدا مندبیل را هرگز فراموش نمیکنند، کسی که در دربی ۱۹۶۶، هشت دقیقه وقت اضافه اعلام کرد و باعث پیروزی مادرید شد و بعد از بازی فقط شانهاش را بالا انداخت و گفت: «خب ساعتم خوابیده بود».
مادریدیها هم طعنهها را فراموش نکرده و ابتدای قرن حاضر پلاکاردی در برنابئو بود که عنوان میکرد دسیسههای داوری دست آویز بازندهها و بچههای گریان است. حالا این مادریدیها هستند که خود را قربانی داوریها میدانند و رسانههایشان لغت «ویلا راتو» یا تئوری توطئه را ابداع کردهاند که در آن رئیس فدراسیون به دنبال نابودی آنهاست و داوران نقش جلادان او را بازی میکنند.
اگر بخشی از دشمنیشان به خاطر موفقیتهایشان است، بخشی از این موفقیتها هم حاصل دشمنی آنها است: هر کاری تو میکنی من بهترش را انجام میدهم. این یک رابطه وابسته است؛ آنها دشمنان لازم و ملزومند. یکدیگر را تغذیه میکنند و همیشه سعی در بهتر بودن از دیگری دارند. والدانو میگوید: «آنها مثل نسبت کلیسا به قرون وسطی هستند». فلورنتینو پرز، رئیس رئال مادرید یک بار گفت: «اگر بارسلونا وجود نداشت ما مجبور بودیم آنها را به وجود بیاوریم». ولاپورتا در جوابش خندید و گفت: «به نظرم حق با اوست».
ایگناسیو زوکو، کاپیتان مادرید که ۱۲ سال برای این تیم بازی کرد، میگوید: «رئال مادرید هرگز بدون بارسا به این اندازه بزرگ نبود و البته برعکس» و تاکید میکند: «این رقابت است که شما را میسازد».
پیروزی مقابل دشمنی ضعیف افتخار ندارد. رائول بعد از درگیریهای کاتالونیا در سال ۲۰۰۲ گفت: «وقتی بارسلونا قوی نیست، این جنگ جذابیتی ندارد». ژاوی هرناندز، اسطوره بارسلونا، میگوید: «بارسا و مادرید دو کفه ترازو هستند. هر دو نمیتوانند در یک زمان بالا باشند، حتی وقتی موفق هستند». برای مثال وقتی مادرید پنجمین جام اروپاییش را برد، بارسا دو قهرمانی لیگ و یک کوپادل ژنرالیزمو را بدست آورده بود که در آن مدت آمار داخلی بارسا بهتر بود. افتخار مادرید شکست بارسلون است و قهرمانی جام باشگاهها از جمله مهمترین اهرمهای فشار رئالیها علیه طرفداران بارسا است. وقتی سال ۲۰۰۹ فلورنتینو پرز به مدیریت باشگاه بازگشت، نه تنها با مشکلات داخلی مادرید بلکه با قهرمانی سه گانه بارسا هم میجنگید.
میگوئل پاردزا مدیر ورزشی باشگاه گفت: «ما باید مادرید را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم و بارسلون را به زیر بکشیم.» رونالدو، کاکا و کریم بنزما با رقمی نزدیک به ۲۰۰ میلیون یورو به باشگاه آمدند. یک تکرار تاریخ بود؛ مانند سال ۱۹۵۳ که رئال دی استفانو را به خدمت گرفت، در حالی که بارسلونا قهرمان دو جام داخلی بود و این انتقال توازن قدرت را بر هم زد. میشل لادروپ و لوئیز فیگو با عبور از خط قرمزها به کفه دیگر ترازو رفتند و آمدن مورینیو در سال ۲۰۱۰ تاییدی بر نیاز رئال برای برتری بر بارسلونا بود. درست مثل آمدن هلنیو هررا در سال ۱۹۵۸ به بارسلون.
لاپورتا سال ۲۰۰۹ اظهار داشت خریدهای رئال مادرید او را نگران نمیکند و اصرار داشت: «من خیالی آسوده دارم» اما او همچنان سیاستهای خرید مادرید را امپریالیستی میخواند. روزنامههای کاتالانی لغات رسوایی ننگین و شرم آور را روی جلدهای خود پخش کردند، حتی کلیسای کاتالان به این عمل اعتراض کرد: «چطور آنها جرات میکنند در شرایط بحران اقتصادی چنین پولهایی خرج کنند» و لغت کلیدی «آنها» بود؛ مادرید.
اما وقتی در سال ۱۹۸۲ بارسلونا دیگو مارادونا را به عنوان گرانترین بازیکن تاریخ با سی میلیون پوند خرید، کسی اعتراض نکرد، یا حتی زمانی که آنها یوهان کرویف را اولین بازیکن میلیون دلاری کردند، درست ۹ سال قبل از مارادونا، یا حتی خرید روماریو، رونالدو و رونالدینیو. تنها معترض آنها روزنامههای ملی بودند و ملی را بخوانید مادریدی.
درگیریها به ۱۹۱۶ بر میگردند، زمانی که مادرید و بارسلونا در جام حذفی با یکدیگر مسابقه داشتند و بازی اول با نتیجه ۶-۶ تمام شد. بازی تکراری دوم وقتی تمام شد که رئال بازی را ۴-۲ برد. ستاره کاتالانها پائولینو آلكانترا بعدها نوشت: «آن شکست غم عجیبی در من به وجود آورد. این اولین باری بود که مثل یک بچه گریه میکردم، یک تحقیر اهانت آمیز بود، در حالی که جام متعلق به ما بود». اما تاریخچه رسمی رئال مادرید اذعان میدارد همه چیز منصفانه برگزار شده است. خب تقریبا همه چیز. روزنامههای کاتالان آن را بیرحمانه و یک طرفه خواندند، آنها حتی ادعا کردند بارسلونا هر زمانی بخواهد میتواند رئال را شکست دهد، حتی در وسط دروازه خورشید شهر مادرید.
بعضی چیزها هرگز تغییر نمیکند. اما بعضی چیزها عوض میشوند. دشمنی این دو مداوم نبوده است، حتی نام ال کلاسیکو برگرفته از نبرد بوکاجونیورز و ریو پلاته در آرژانتین است. برای سالها نام این مسابقه دربی بود. بعضی از عوامل همیشه ثابت بودهاند و بعضی نه. این دشمنی حاصل جنگهای داخلی است و رشد کرده توسط قدرت آن دو.
البته که مادرید و بارسلونا همیشه بهترین تیمهای اسپانیا نبودهاند و حکمرانی مطلق امروز آنها بیسابقه است. پیش از این فقط یک بار میتوانستند ادعا کنند در یک زمان آنها بهترین تیمهای دنیا هستند: آن هم نیمه دوم دهه ۵۰ بود. هر چند آن روز هم، قدرت امروز را نداشتهاند. وقتی مادرید بالاخره از جام باشگاهها حذف شد، در حالی که پنج دوره قبلی را قهرمان شده بود، مسلما این شکست به دست بارسا رقم خورده بود. قبل از آن افتخارات و جامها بین شش هفت باشگاه تقسیم میشدند ولی امروزه دو غول مادرید سلطنتی و بارسلونا در کشور حکمرانی میکنند.
اگر از بعضی بازیکنان نسلهای مختلف مادرید بپرسید، اتلتیکو را رقیب خونی خود میشناسند، حتی با وجود این که کتاب رئال مادرید که سال ۱۹۶۱ انتشار یافت، بارسلونا را دشمن ابدی مینامد. در دهه 60 و ابتدای 70 به دلیل مشکلات مالی بارسلونا مجبور شد بهترین بازیکنان خود را بفروشد که البته این هم در دشمنی دو باشگاه نقش داشت. قهرمانی جام حذفی و پیروزی در دربی فصل، آنها را نجات داد. بارسا با حضور کرویف بارسلونا پس از ۱۴ سال قهرمان لیگ شد. در ابتدای دهه 80، بارسا و رئال مادرید چهار سال را بدون قهرمانی سپری کردند که از سال ۱۹۵۰ بیسابقه بود، در حالی که بیلبائو و سوسیداد، تیمهای باسک هر کدام دو بار قهرمان شدهاند.
برای مدت کوتاهی جدیترین دشمن بارسلونا، اتلتیک بیلبائو بود، تا جایی که مارادونا به روزنامهها اعلام رسمی کرد که ترجیح میدهد مادرید، بیلبائو را ببرد. میشل میگوید: «کسانی هستند که دشمنی را وارد فوتبال میکنند که در ورزش وجود ندارد». شاید این حرف کمی خوشبینانه باشد ولی حقیقت دارد که قصه این دو باشگاه بر پایه جنگ نوشته نشده است. در دهه ۵۰ بازیکنها برای حریفان هم در بازیهای نمایشی شرکت میکردند ستاره بارسلونا، لازلو کوبالا هرگز فراموش نکرد که این سانتیاگو برنابئو رئیس باشگاه مادرید بود که با حکومت کمونیست مجارستان رایزنی کرد تا به او اجازه دهند به دیدن مادرش برود. خوآن مانوئل آستزی و خوزه مارتینز پیری از روزهای پایانی دهه هفتاد میگویند که بازیکنان دو تیم برای شام با یکدیگر بیرون میرفتند.
می ۱۹۷۹ شبی که بارسلونا فینال جام قهرمانان اروپا را در بازل انجام داد. یکی از احساسیترین و کنایه دارترین لحظات تاریخ باشگاه بود. اولین فینال آنها بعد از مرگ فرانکو. در حالی که هزاران طرفدار با پرچمهای کاتالان به استادیوم آمده بودند، یک نفر به رختکن بارسلونا آمد تا برایشان آرزوی موفقیت کند و او لوئیز د کارلو، رئیس مادرید بود. وقتی طرفداران بارسا سمت روبرتو کارلوس آشغال پرت میکردند، این گواردیولا بود که از او مثل یک سپر انسانی محافظت کرد.
سال ۲۰۱۰ بازیکنان مادرید و بارسلونا در کنار هم قهرمان جام جهانی شدند، هرچند که رسانههای هر شهر سعی داشت پیروزی را به نام خودش تمام کند. بعضی از لحظاتی که دشمنی امروز را رقم زد، مانند نقاط عطفی در طول تاریخشان قابل تشخیصاند. دشمنی این دو به نظر به نقطه اوج نرسیده، حداقل تا زمانی که در فینال جام باشگاهها با هم روبه رو شوند. زمانی که بارسلونا و رئال مادرید در سال ۲۰۱۱ و طی ۱۸ روز چهار بار با یکدیگر روبرو شدند: کوپا دل ری، لیگ و نیمه نهایی جام باشگاههای اروپا، یک جور سریال ال کلاسیکو با بازی بزرگترین تیمهای دنیا بود که بر تمام اسپانیا سایه افکند. به نظر میرسد که دیگر هیچ امکانی وجود ندارد که این دشمنی و رقابت اجازه دهد که فوتبال اسپانیا به دوران گذشته خود برگردد، حتی به قیمت قربانی شدن تمام تیمهای لالیگا.
ظاهرا شانسی برای دیگر باشگاهها وجود ندارد که این شکاف را پر کنند. «فوتبال دو قطبی حالا یک واقعیت تاریخی است» این سخن فرناندو هیرو است، کاپیتان سابق رئال مادرید و مدیر ورزشی فدراسیون فوتبال اسپانیا. او ادامه میدهد: «این دو باشگاه به موفقیت عادت کردهاند، پس زمانی که آنها برنده نمیشوند، فاجعه بزرگی رخ داده است». رئال مادرید و بارسلونا قدرتمند و ثروتمند هستند، آنها سالانه ۱۴۰ میلیون پوند بابت حق پخش تلویزیونی دریافت میکنند، به علاوه پولی که از جام باشگاههای اروپا بدست میآورند. بعد از آنها والنسیا با ۴۲ میلیون پوند حضور دارد، کمتر از تیمهای ته جدولی لیگ برتر. اگر این رقم را دو برابر کرده و در آمد ۵ سال والنسیا را محاسبه کنیم به عدد ۴۷۵ میلیون پوند میرسیم، همچنان کمتر از رئال مادرید و بارسلونا است. بودجه رئال مادرید برای فصل 2012/13، ۵۱۷ میلیون و بارسلونا ۴۷۰ میلیون پوند، اتلتیکو و والنسیا باشگاههایی با بودجه بالای ۱۰۰ میلیون پوند هستند و در فصل آینده این بودجه کمتر هم میشود.
والنسیا برای سومین سال پیاپی از 2009/10 لیگ را در رتبه سوم تمام کرده در حالی که امتیازش به ته جدول نزدیکتر بود تا صدر جدول. در فصل 2012/13 اتلتیکو در رتبه سوم قرار گرفت، ۲۴ امتیاز کمتر از بارسا، البته این به آن معنا نیست که همه تیمهای لیگ الزاما بد هستند اما رئال مادرید و بارسلونا زیادی خوباند.
وقتی یک شبکه تلویزیونی برای پوشش بازیهای لالیگا در سال ۲۰۱۰ تاسیس شد، باعث خوشحالی آنها بود که بازیهای لیگ را پوشش میدهند ولی افتخار میکردند که هر هفته بازیهای رئال و بارسلونا را پخش میکنند. در فصل 2011/12 چند بازی رئال مادرید و بارسلونا به صورت رایگان در اسپانیا روی آنتن رفت، آن ۱۵ بازی پر بینندهترین بازیهای سال بودند. بارسلونا - رئال در اکتبر ۲۰۱۲، شش برابر بازی مالاگا - اتلتیکو در همان روز تماشاگر داشت.
تیمها فقط سالی دو بار ورزشگاه خود را پر میبینند، زمانی که با رئال یا بارسا بازی دارند، با این اوصاف، اسپانیا عملا دو تیم دارد. طرفداران فوتبال میخواهند بهترین بازیکنان دنیا را ببینند که البته آنها عضو دو غول اسپانیایی هستند. زمانی که یک استعداد ناب در یکی از تیمهای اسپانیایی به شهرت میرسد، فقط سه راه پیش رو دارد. یا به رئال برود یا بارسلونا یا به یکی از غولهای اروپایی. مارکوس آلونسو میگوید: «این رقابت و دشمنی به واسطه تلویزیون، رادیو و جوامع رشد پیدا کرده است. حالا مردم درباره آنها خارج از مرزهای اسپانیا بیشتر صحبت میکنند، امروزه شما پیراهنهای رئال مادرید و بارسلونا را در انگلستان هم میبینید».
در اسپانیا رسانهها بیشتر تاثیر گذارند و تا جایی که میتوانند سعی میکنند قبر رقیب را عمیقتر بکنند. روزنامههای ورزشی به موضوعاتی میپردازند که اصولا نباید مطرح شوند، ال موندو دپورتیوو و اسپورت روزنامههای رسمی بارسلونا و مارکا و آس روزنامههای رسمی مادرید هستند. گاهی اوقات تا جایی که تبلیغات در روزنامهها جواب میدهد، آنها میل دارند خود را به عنوان بازوهای باشگاه خود ببینند، فشار را طوری بر باشگاه رقیب وارد میکنند تا جایی که دیگر پیروزی هدف نیست، بلکه نابودی حریف هدف است.
یکی از گزارشگران رادیو محلی کاتالان، تشویق حریف رئال مادرید را در جام باشگاههای اروپا در گزارش زنده، وسیلهای برای نزدیک شدن به طرفداران بارسلونا عنوان کرد. بدون در نظر گرفتن نزدیک شدن به حقیقت دو باشگاه، طرفداران آنها و رسانهها تبدیل به یک اعتقاد فوتبالی شدهاند. حتی کسانی که طرفدار این تیمها هم نیستند هم یا ضد رئال مادرید هستند و یا ضد بارسلونا.
آندونی زوبی زارتا مدیر ورزشی بارسلونا و دروازه بان سابق این تیم، مدتی مطالبی در ال پایس مینوشت. عده کمی مانند او این اعتقاد فوتبالی را توضیح دادهاند؛ او نوشته است: «ما خواستار دقت، ظرافت و واقع بینی هستیم، اما به یک شرط، باب میل ما باشد!»
اقتباس و نگارش: ابوذر شاه امیری / FCBarcelona.ir
سالها طرفداران مادرید به بارسلونا خندیده بودند و آنها را با نفوذهای فرانکو و تبانیهای بیشمار داوری شکست داده بودند. از این رو این جریان تبدیل به بهانهای شد تا آنها نفرت خود از ظلمهای فرانکو را در زمین فوتبال فریاد بزنند. با هر گلی که میزنند، با هر بردی که میآورند و با هر جامی که فتح میکنند، ضربهای محکم بر پیکره حریف قسم خورده خود وارد میآورند. قسمت آخر این مقاله جذاب را از دست ندهید!
خوزه مارتینز ۱۶ سال برای رئال مادرید بازی کرد. او میگوید: «آنها به همه چیز ما کار داشتند و ما اهمیتی به آنها نمیدادیم، چرا باید میدادیم؟»
شاید برای آن زمان تا حدی درست باشد. آن زمان مثل امروز نبود. آن دوران برای بارساییها یک فاجعه قلمداد میشد. پیچی آلونسو در آن دوران برای بارسلونا بازی میکرد. او میگوید در مورد مادرید عقده داشتیم: «سعی میکردیم مثل آنها باشیم»: او ادامه میدهد: «اما حالا همه چیز برعکس شده است».
در این نبرد، جناح پیروز دائما در حال چرخش است. هویتها همیشه ثابت نیستند، حتی زمانی که به نظر ریشه دار و قوی میآیند و تقویت این ریشهها از عادات طرفداران رئال و بارساست. ظاهرا آن دو فرهنگ متضاد فوتبالی برعکس شدهاند. هر چند که هر دو باشگاه از تجربیات مشترکی برخوردارند. مثلا هر دو باشگاه قربانی آدم ربایی بودهاند. آلفردو دی استفانو ۱۹۶۳ در ونزوئلا دزدیده شده و انریکه کوئینی کاسترو در ۱۹۸۱ توسط یک ماشین ناشناس.
آن روزها در حالی که بارسلونا به آکادمی فوتبالش افتخار میکرد، این مادرید بود که فینال کوپادل ری را در مقابل تیم جوانان خودش - که شامل گروهی از جوانان مادریدی میشد - برگزار میکرد. ۱۹۸۱ همچنین سالی بود که مادرید درد شکست در فینال جام باشگاهها را چشید، تجربهای که پنج سال بعد برای بارسا اتفاق افتاد. حتی بعضی از رفتارها و واکنشهای آنها مشترک بود.
میشل میگوید: «هر دو باشگاه در یک جا متولد شدهاند با یک نوع ایده. آنها در نمادهای ظاهریشان با هم متفاوت هستند، اما در ذاتشان مطمئن نیستم تفاوت چندانی داشته باشند». طرفداران دیگر تیمهای اسپانیایی هم همین احساس را دارند: دو قدرت برتر بر یکدیگر میتازند. آنها نه تنها محبوبترین باشگاههای کشور هستند، بلکه منفورترین هم هستند: آمار نشان میدهد از طرفدارانی که به طور ثابت به ورزشگاهها میروند، ۵۱ درصد از رئال مادرید متنفرند و ۴۱ درصد از بارسلونا.
نکته این که طعنهها شبیه به یکدیگر هستند. طرفداران بارسلونا نام امیلیو گروچتا داوری که معروفترین پنالتی را علیه آنها گرفت، به یاد دارند و نام خوزماریا اورتزیدا مندبیل را هرگز فراموش نمیکنند، کسی که در دربی ۱۹۶۶، هشت دقیقه وقت اضافه اعلام کرد و باعث پیروزی مادرید شد و بعد از بازی فقط شانهاش را بالا انداخت و گفت: «خب ساعتم خوابیده بود».
مادریدیها هم طعنهها را فراموش نکرده و ابتدای قرن حاضر پلاکاردی در برنابئو بود که عنوان میکرد دسیسههای داوری دست آویز بازندهها و بچههای گریان است. حالا این مادریدیها هستند که خود را قربانی داوریها میدانند و رسانههایشان لغت «ویلا راتو» یا تئوری توطئه را ابداع کردهاند که در آن رئیس فدراسیون به دنبال نابودی آنهاست و داوران نقش جلادان او را بازی میکنند.
اگر بخشی از دشمنیشان به خاطر موفقیتهایشان است، بخشی از این موفقیتها هم حاصل دشمنی آنها است: هر کاری تو میکنی من بهترش را انجام میدهم. این یک رابطه وابسته است؛ آنها دشمنان لازم و ملزومند. یکدیگر را تغذیه میکنند و همیشه سعی در بهتر بودن از دیگری دارند. والدانو میگوید: «آنها مثل نسبت کلیسا به قرون وسطی هستند». فلورنتینو پرز، رئیس رئال مادرید یک بار گفت: «اگر بارسلونا وجود نداشت ما مجبور بودیم آنها را به وجود بیاوریم». ولاپورتا در جوابش خندید و گفت: «به نظرم حق با اوست».
ایگناسیو زوکو، کاپیتان مادرید که ۱۲ سال برای این تیم بازی کرد، میگوید: «رئال مادرید هرگز بدون بارسا به این اندازه بزرگ نبود و البته برعکس» و تاکید میکند: «این رقابت است که شما را میسازد».
پیروزی مقابل دشمنی ضعیف افتخار ندارد. رائول بعد از درگیریهای کاتالونیا در سال ۲۰۰۲ گفت: «وقتی بارسلونا قوی نیست، این جنگ جذابیتی ندارد». ژاوی هرناندز، اسطوره بارسلونا، میگوید: «بارسا و مادرید دو کفه ترازو هستند. هر دو نمیتوانند در یک زمان بالا باشند، حتی وقتی موفق هستند». برای مثال وقتی مادرید پنجمین جام اروپاییش را برد، بارسا دو قهرمانی لیگ و یک کوپادل ژنرالیزمو را بدست آورده بود که در آن مدت آمار داخلی بارسا بهتر بود. افتخار مادرید شکست بارسلون است و قهرمانی جام باشگاهها از جمله مهمترین اهرمهای فشار رئالیها علیه طرفداران بارسا است. وقتی سال ۲۰۰۹ فلورنتینو پرز به مدیریت باشگاه بازگشت، نه تنها با مشکلات داخلی مادرید بلکه با قهرمانی سه گانه بارسا هم میجنگید.
میگوئل پاردزا مدیر ورزشی باشگاه گفت: «ما باید مادرید را به جایگاه اصلیاش بازگردانیم و بارسلون را به زیر بکشیم.» رونالدو، کاکا و کریم بنزما با رقمی نزدیک به ۲۰۰ میلیون یورو به باشگاه آمدند. یک تکرار تاریخ بود؛ مانند سال ۱۹۵۳ که رئال دی استفانو را به خدمت گرفت، در حالی که بارسلونا قهرمان دو جام داخلی بود و این انتقال توازن قدرت را بر هم زد. میشل لادروپ و لوئیز فیگو با عبور از خط قرمزها به کفه دیگر ترازو رفتند و آمدن مورینیو در سال ۲۰۱۰ تاییدی بر نیاز رئال برای برتری بر بارسلونا بود. درست مثل آمدن هلنیو هررا در سال ۱۹۵۸ به بارسلون.
لاپورتا سال ۲۰۰۹ اظهار داشت خریدهای رئال مادرید او را نگران نمیکند و اصرار داشت: «من خیالی آسوده دارم» اما او همچنان سیاستهای خرید مادرید را امپریالیستی میخواند. روزنامههای کاتالانی لغات رسوایی ننگین و شرم آور را روی جلدهای خود پخش کردند، حتی کلیسای کاتالان به این عمل اعتراض کرد: «چطور آنها جرات میکنند در شرایط بحران اقتصادی چنین پولهایی خرج کنند» و لغت کلیدی «آنها» بود؛ مادرید.
اما وقتی در سال ۱۹۸۲ بارسلونا دیگو مارادونا را به عنوان گرانترین بازیکن تاریخ با سی میلیون پوند خرید، کسی اعتراض نکرد، یا حتی زمانی که آنها یوهان کرویف را اولین بازیکن میلیون دلاری کردند، درست ۹ سال قبل از مارادونا، یا حتی خرید روماریو، رونالدو و رونالدینیو. تنها معترض آنها روزنامههای ملی بودند و ملی را بخوانید مادریدی.
درگیریها به ۱۹۱۶ بر میگردند، زمانی که مادرید و بارسلونا در جام حذفی با یکدیگر مسابقه داشتند و بازی اول با نتیجه ۶-۶ تمام شد. بازی تکراری دوم وقتی تمام شد که رئال بازی را ۴-۲ برد. ستاره کاتالانها پائولینو آلكانترا بعدها نوشت: «آن شکست غم عجیبی در من به وجود آورد. این اولین باری بود که مثل یک بچه گریه میکردم، یک تحقیر اهانت آمیز بود، در حالی که جام متعلق به ما بود». اما تاریخچه رسمی رئال مادرید اذعان میدارد همه چیز منصفانه برگزار شده است. خب تقریبا همه چیز. روزنامههای کاتالان آن را بیرحمانه و یک طرفه خواندند، آنها حتی ادعا کردند بارسلونا هر زمانی بخواهد میتواند رئال را شکست دهد، حتی در وسط دروازه خورشید شهر مادرید.
بعضی چیزها هرگز تغییر نمیکند. اما بعضی چیزها عوض میشوند. دشمنی این دو مداوم نبوده است، حتی نام ال کلاسیکو برگرفته از نبرد بوکاجونیورز و ریو پلاته در آرژانتین است. برای سالها نام این مسابقه دربی بود. بعضی از عوامل همیشه ثابت بودهاند و بعضی نه. این دشمنی حاصل جنگهای داخلی است و رشد کرده توسط قدرت آن دو.
البته که مادرید و بارسلونا همیشه بهترین تیمهای اسپانیا نبودهاند و حکمرانی مطلق امروز آنها بیسابقه است. پیش از این فقط یک بار میتوانستند ادعا کنند در یک زمان آنها بهترین تیمهای دنیا هستند: آن هم نیمه دوم دهه ۵۰ بود. هر چند آن روز هم، قدرت امروز را نداشتهاند. وقتی مادرید بالاخره از جام باشگاهها حذف شد، در حالی که پنج دوره قبلی را قهرمان شده بود، مسلما این شکست به دست بارسا رقم خورده بود. قبل از آن افتخارات و جامها بین شش هفت باشگاه تقسیم میشدند ولی امروزه دو غول مادرید سلطنتی و بارسلونا در کشور حکمرانی میکنند.
اگر از بعضی بازیکنان نسلهای مختلف مادرید بپرسید، اتلتیکو را رقیب خونی خود میشناسند، حتی با وجود این که کتاب رئال مادرید که سال ۱۹۶۱ انتشار یافت، بارسلونا را دشمن ابدی مینامد. در دهه 60 و ابتدای 70 به دلیل مشکلات مالی بارسلونا مجبور شد بهترین بازیکنان خود را بفروشد که البته این هم در دشمنی دو باشگاه نقش داشت. قهرمانی جام حذفی و پیروزی در دربی فصل، آنها را نجات داد. بارسا با حضور کرویف بارسلونا پس از ۱۴ سال قهرمان لیگ شد. در ابتدای دهه 80، بارسا و رئال مادرید چهار سال را بدون قهرمانی سپری کردند که از سال ۱۹۵۰ بیسابقه بود، در حالی که بیلبائو و سوسیداد، تیمهای باسک هر کدام دو بار قهرمان شدهاند.
برای مدت کوتاهی جدیترین دشمن بارسلونا، اتلتیک بیلبائو بود، تا جایی که مارادونا به روزنامهها اعلام رسمی کرد که ترجیح میدهد مادرید، بیلبائو را ببرد. میشل میگوید: «کسانی هستند که دشمنی را وارد فوتبال میکنند که در ورزش وجود ندارد». شاید این حرف کمی خوشبینانه باشد ولی حقیقت دارد که قصه این دو باشگاه بر پایه جنگ نوشته نشده است. در دهه ۵۰ بازیکنها برای حریفان هم در بازیهای نمایشی شرکت میکردند ستاره بارسلونا، لازلو کوبالا هرگز فراموش نکرد که این سانتیاگو برنابئو رئیس باشگاه مادرید بود که با حکومت کمونیست مجارستان رایزنی کرد تا به او اجازه دهند به دیدن مادرش برود. خوآن مانوئل آستزی و خوزه مارتینز پیری از روزهای پایانی دهه هفتاد میگویند که بازیکنان دو تیم برای شام با یکدیگر بیرون میرفتند.
می ۱۹۷۹ شبی که بارسلونا فینال جام قهرمانان اروپا را در بازل انجام داد. یکی از احساسیترین و کنایه دارترین لحظات تاریخ باشگاه بود. اولین فینال آنها بعد از مرگ فرانکو. در حالی که هزاران طرفدار با پرچمهای کاتالان به استادیوم آمده بودند، یک نفر به رختکن بارسلونا آمد تا برایشان آرزوی موفقیت کند و او لوئیز د کارلو، رئیس مادرید بود. وقتی طرفداران بارسا سمت روبرتو کارلوس آشغال پرت میکردند، این گواردیولا بود که از او مثل یک سپر انسانی محافظت کرد.
سال ۲۰۱۰ بازیکنان مادرید و بارسلونا در کنار هم قهرمان جام جهانی شدند، هرچند که رسانههای هر شهر سعی داشت پیروزی را به نام خودش تمام کند. بعضی از لحظاتی که دشمنی امروز را رقم زد، مانند نقاط عطفی در طول تاریخشان قابل تشخیصاند. دشمنی این دو به نظر به نقطه اوج نرسیده، حداقل تا زمانی که در فینال جام باشگاهها با هم روبه رو شوند. زمانی که بارسلونا و رئال مادرید در سال ۲۰۱۱ و طی ۱۸ روز چهار بار با یکدیگر روبرو شدند: کوپا دل ری، لیگ و نیمه نهایی جام باشگاههای اروپا، یک جور سریال ال کلاسیکو با بازی بزرگترین تیمهای دنیا بود که بر تمام اسپانیا سایه افکند. به نظر میرسد که دیگر هیچ امکانی وجود ندارد که این دشمنی و رقابت اجازه دهد که فوتبال اسپانیا به دوران گذشته خود برگردد، حتی به قیمت قربانی شدن تمام تیمهای لالیگا.
ظاهرا شانسی برای دیگر باشگاهها وجود ندارد که این شکاف را پر کنند. «فوتبال دو قطبی حالا یک واقعیت تاریخی است» این سخن فرناندو هیرو است، کاپیتان سابق رئال مادرید و مدیر ورزشی فدراسیون فوتبال اسپانیا. او ادامه میدهد: «این دو باشگاه به موفقیت عادت کردهاند، پس زمانی که آنها برنده نمیشوند، فاجعه بزرگی رخ داده است». رئال مادرید و بارسلونا قدرتمند و ثروتمند هستند، آنها سالانه ۱۴۰ میلیون پوند بابت حق پخش تلویزیونی دریافت میکنند، به علاوه پولی که از جام باشگاههای اروپا بدست میآورند. بعد از آنها والنسیا با ۴۲ میلیون پوند حضور دارد، کمتر از تیمهای ته جدولی لیگ برتر. اگر این رقم را دو برابر کرده و در آمد ۵ سال والنسیا را محاسبه کنیم به عدد ۴۷۵ میلیون پوند میرسیم، همچنان کمتر از رئال مادرید و بارسلونا است. بودجه رئال مادرید برای فصل 2012/13، ۵۱۷ میلیون و بارسلونا ۴۷۰ میلیون پوند، اتلتیکو و والنسیا باشگاههایی با بودجه بالای ۱۰۰ میلیون پوند هستند و در فصل آینده این بودجه کمتر هم میشود.
والنسیا برای سومین سال پیاپی از 2009/10 لیگ را در رتبه سوم تمام کرده در حالی که امتیازش به ته جدول نزدیکتر بود تا صدر جدول. در فصل 2012/13 اتلتیکو در رتبه سوم قرار گرفت، ۲۴ امتیاز کمتر از بارسا، البته این به آن معنا نیست که همه تیمهای لیگ الزاما بد هستند اما رئال مادرید و بارسلونا زیادی خوباند.
نتیجهگیری این دو باشگاه ارتباط مستقیمی با اقتصاد خود تیمها و جامعه اسپانیا دارد. شبکههای تلویزیونی مبالغی سر سام آور را به مادرید و بارسلونا پرداخت میکنند. چون مجبورند. یکی از مدیران روزنامهها میگوید: «هر پیروزی برای رئال مادرید یعنی یک نسخه فروش بیشتر برای ما». یکی از کارگردانان یک شبکه تلویزیونی اصرار دارد که این یک «فاجعه» است، اگر تیم دیگری قهرمان لالیگا شود. مبلغ دقیق درآمد دو باشگاه از پخش تلویزیونی به صورت رسمی ناگفته باقی مانده است اما شواهد نشان میدهد درآمد این دو باشگاه طی چهار سال گذشته به دو برابر رسیده است. طبق اظهارات یک منبع آگاه از فدراسیون فوتبال اسپانیا، بازیهایی در لالیگا که ارتباطی به رئال و بارسا نداشته، فقط توسط ۴۷ بیننده تلویزیونی خریداری شده است. بله ، ۴۷!
وقتی یک شبکه تلویزیونی برای پوشش بازیهای لالیگا در سال ۲۰۱۰ تاسیس شد، باعث خوشحالی آنها بود که بازیهای لیگ را پوشش میدهند ولی افتخار میکردند که هر هفته بازیهای رئال و بارسلونا را پخش میکنند. در فصل 2011/12 چند بازی رئال مادرید و بارسلونا به صورت رایگان در اسپانیا روی آنتن رفت، آن ۱۵ بازی پر بینندهترین بازیهای سال بودند. بارسلونا - رئال در اکتبر ۲۰۱۲، شش برابر بازی مالاگا - اتلتیکو در همان روز تماشاگر داشت.
تیمها فقط سالی دو بار ورزشگاه خود را پر میبینند، زمانی که با رئال یا بارسا بازی دارند، با این اوصاف، اسپانیا عملا دو تیم دارد. طرفداران فوتبال میخواهند بهترین بازیکنان دنیا را ببینند که البته آنها عضو دو غول اسپانیایی هستند. زمانی که یک استعداد ناب در یکی از تیمهای اسپانیایی به شهرت میرسد، فقط سه راه پیش رو دارد. یا به رئال برود یا بارسلونا یا به یکی از غولهای اروپایی. مارکوس آلونسو میگوید: «این رقابت و دشمنی به واسطه تلویزیون، رادیو و جوامع رشد پیدا کرده است. حالا مردم درباره آنها خارج از مرزهای اسپانیا بیشتر صحبت میکنند، امروزه شما پیراهنهای رئال مادرید و بارسلونا را در انگلستان هم میبینید».
در اسپانیا رسانهها بیشتر تاثیر گذارند و تا جایی که میتوانند سعی میکنند قبر رقیب را عمیقتر بکنند. روزنامههای ورزشی به موضوعاتی میپردازند که اصولا نباید مطرح شوند، ال موندو دپورتیوو و اسپورت روزنامههای رسمی بارسلونا و مارکا و آس روزنامههای رسمی مادرید هستند. گاهی اوقات تا جایی که تبلیغات در روزنامهها جواب میدهد، آنها میل دارند خود را به عنوان بازوهای باشگاه خود ببینند، فشار را طوری بر باشگاه رقیب وارد میکنند تا جایی که دیگر پیروزی هدف نیست، بلکه نابودی حریف هدف است.
یکی از گزارشگران رادیو محلی کاتالان، تشویق حریف رئال مادرید را در جام باشگاههای اروپا در گزارش زنده، وسیلهای برای نزدیک شدن به طرفداران بارسلونا عنوان کرد. بدون در نظر گرفتن نزدیک شدن به حقیقت دو باشگاه، طرفداران آنها و رسانهها تبدیل به یک اعتقاد فوتبالی شدهاند. حتی کسانی که طرفدار این تیمها هم نیستند هم یا ضد رئال مادرید هستند و یا ضد بارسلونا.
آندونی زوبی زارتا مدیر ورزشی بارسلونا و دروازه بان سابق این تیم، مدتی مطالبی در ال پایس مینوشت. عده کمی مانند او این اعتقاد فوتبالی را توضیح دادهاند؛ او نوشته است: «ما خواستار دقت، ظرافت و واقع بینی هستیم، اما به یک شرط، باب میل ما باشد!»
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
یعنی تف به هر چی مادریدیه بخصوص کسایی که گذشته کثیفو سیاهشو می دونن و بازم طرفدار این لکه ننگ تاریخن
شنبه، ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ (۴:۱۶)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
خارج از شوخی اگه 4 تا مقاله رو بخونی منظور تیتر کاملا واضحه به طور کلی منظور از فریاد آزادی یعنی همون سلاح فعلیشون یعنی همون فوتبال شنبه، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ (۱۳:۰۷)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
من خودمم هنوز نفهمیدم شنبه، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ (۱۳:۰۵)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
ما سرنجام منظور از تیترش نفمیدیم ینی چی
شنبه، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ (۱۲:۵۸)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
نقل قول jamshid27 نوشته:ممنون از مترجم ونویسندهو مدیر .. بچه ها این مقاله فوق العاده رو تا اونجا که میتونین به دیگران نشر بدین . باور کنین خیلیا از روی جهلو نادونی طر فدار 2 ریالیا شدن.خود من تا حالا با اطلاعاتی که از بارسا داشتم خیلیا رو طرفدار بارسا کردم به قول یه بزرگی هیچ چیز مقدس تر از حقیقت نیست.گفتن حقیقت میتونه به خیلی از ریالیا بفهمونه که راه رو اشتباهی رفتن . بازم مرسی از همه کسایی که روشنگری می کنن. موفق باشین و راجع به این قضیه هممون باید احساس مسوولیت بیشتری کنیم. از خودم شروع میکنم تا .... به قول مدیر احسنت براین بصیرت شنبه، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ (۹:۴۷)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
ممنون از مترجم ونویسندهو مدیر .. بچه ها این مقاله فوق العاده رو تا اونجا که میتونین به دیگران نشر بدین . باور کنین خیلیا از روی جهلو نادونی طر فدار 2 ریالیا شدن.خود من تا حالا با اطلاعاتی که از بارسا داشتم خیلیا رو طرفدار بارسا کردم به قول یه بزرگی هیچ چیز مقدس تر از حقیقت نیست.گفتن حقیقت میتونه به خیلی از ریالیا بفهمونه که راه رو اشتباهی رفتن . بازم مرسی از همه کسایی که روشنگری می کنن. موفق باشین و راجع به این قضیه هممون باید احساس مسوولیت بیشتری کنیم. از خودم شروع میکنم تا ....
شنبه، ۲۰ مرداد ۱۳۹۷ (۱:۱۷)
|
پاسخ به: کاتالونیا و فریاد آزادی (قسمت چهارم و پایانی) | ||
---|---|---|
مرگ بر مادرید.
جمعه، ۱۹ مرداد ۱۳۹۷ (۲۱:۴۱)
|