همه پیام‌ها (Johan-Cruyff)|
|
پاسخ به: فیلم و سریال خارجی | ||
|
|
کم پیش میاد فیلمی رو 4 یا 5 بار ببینم ... و خوب وقتی همچین اتفاقی میفته، نمی تونم صرفا بشینم و بهش فکر کنم ... دوست دارم در موردش بنویسم ... The Perks of Being a Wallflower رو اولین بار همون سال 2012 دیدم و فوق العاده از فیلم خوشم اومد ... داستانش طوری بود که از همون ابتدا خیلی راحت باورش کردم و باهاش ارتباط برقرار کردم ... دو بار یا بیشتر تو 2 روز فیلم رو دیدم. دیروز و امروز هم دوباره خواستم که تو اون فضای خاص قرار بگیرم و دقیقا مثل دفعه اول نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و 3 بار کامل تماشاش کردم ... بستگی به شخصیت و علاقه بیننده داره، ولی طبق چیزی که تو نت دیدم، اکثریت قریب به اتفاق افراد، بعد از دیدن فیلم این احساس فوق العاده بودن رو درک کردن ... که خوب قطعا نقطه قوت فیلم محسوب میشه ... مزایای خجالتی بودن، به ظاهر یه فیلم تین ایجریه که باعث میشه اکثریت نوجوونها به سمتش کشیده بشن و مخالفین این سبک هم اصلا سراغش نرن، ولی نویسنده و کارگردان فیلم خیلی خوب اثرش رو از اون فضاهای تکراری و بعضا خسته کننده خارج میکنه ... داستان فیلم حرفی بزرگتر از سایر فیملهای مشابه تو خودش داره و کارگردان به زیبایی هرچه تمام تر قدم به قدم بیننده رو با خودش همراه میکنه ... در حین تماشای فیلم اصلا توجهی به زمان ندارید و پایان کار هیچ اهمیتی براتون نداره، چون لذت تماشای لحظه های فوق العاده و سکانس های جذاب شما رو غرق خودش میکنه .. با اینحال فیلم از همه جهت کامل محسوب میشه؛ بازی سه بازیگر اصلی ( لرمان، واتسون و میلر) کاملا طبیعی و زیباست که به باورپذیری شخصیت های فیلم به شدت کمک میکنه .. دیالوگ های عالی و تاثیرگذار زیادی تو فیلم هست که تا مدتها از ذهنم خارج نمیشه، موسیقی های پخش شده مربوط به دهه های قبل آمریکا با اینکه شخصا هیچ شناختی ازشون ندارم، پس زمینه فیلم رو فوق العاده تماشایی تر میکنه .. و پایان عالی که حسرت ادامه داستان رو به دلتون میزاره ... پیشنهاد میکنم ببینید و مطمئنم اکثریتتون بعد از اتمام فیلم احساس خوب - و احتمالا- فوق العاده ای - خواهید داشت ... پ.ن: خوندن بعضی از دیالوگ های فیلم با تجسم کامل سکانس مربوط به خودش، واقعا روحم رو جلا میده ... :  |
||
|
۵ مهر ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
|
 ...چرا واقعا؟! ... |
||
|
۵ مهر ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: دیالوگ های ماندگار | ||
|
|
 ? Bill: Are we talking about anyone specific [Charlie nods] Bill: Well, we accept the love we think we deserve. ? Charlie: Can we make them know that they deserve more Bill: We can try. بیل : منظورت شخص خاصی هست ؟ [تایید چارلی] بیل : ما عشقی رو می پذیریم که فکر میکنیم لایقش هستیم. چارلی : میتونیم کاری کنیم تا بفهمن لایق عشق بیشتری هستن ؟ بیل : میتونیم سعی کنیم. (2012) Stephen Chbosky -The Perks of Being a Wallflower |
||
|
۱ مهر ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
|
نقل قول Red.sky نوشته:نقل قول Agent of Chaos نوشته:تا حالا شده یک روزه احساس کنید زیر و رو شدید؟! ... انگار تمام علایقتون ظرف چند ساعت عوض شده ... شده برای کسی اتفاقی بیفته که احساس کنه زندگیش رو دو قسمت کرده؟! ... یه احساس منحصر به فرد که حتی خودت نمیفهمی دقیقا چته .. باورت نمیشه یه چیز ساده دیروز، امروز تمام زندگیت رو پر کرده ... این چه درد بی درمونیه خدا .... احساس پوچی کردن بدترین درده که درمون نداره...دردی که حتی راه حلی هم نمی تونی براش پیدا کنی حتی نمی تونی خودتو بزنی به بیخیالی یا بخوای بهش فکر نکنی...  چقد امروز جمعه است... احساس پوچی رو تجربه کردم ... بالاتر و شدیدتر از اکثریت افراد ... ولی الان فرق میکنه ... نه دل جلو رفتن دارم، نه طاقت عقب نشستن ... تمام وجودم آشوبه .. |
||
|
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
|
تا حالا شده یک روزه احساس کنید زیر و رو شدید؟! ... انگار تمام علایقتون ظرف چند ساعت عوض شده ... شده برای کسی اتفاقی بیفته که احساس کنه زندگیش رو دو قسمت کرده؟! ... یه احساس منحصر به فرد که حتی خودت نمیفهمی دقیقا چته .. باورت نمیشه یه چیز ساده دیروز، امروز تمام زندگیت رو پر کرده ... این چه درد بی درمونیه خدا .... |
||
|
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال خارجی | ||
|
|
پارسال حق دینکلیج بود، امسال بهش رسید ... |
||
|
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال خارجی | ||
|
|
 با توجه به فروش نسخه های قبلیش میشد انتظار داشت که فروش بالایی میکنه، ولی اینقدر؟!! .... تا الان سومین فیلم پر فروش تاریخ سینماست و با اختلاف بالا از سریع و خشن 7 و انتقامجویان (هر دو نسخه) پیش افتاده... منتظر نسخه بلوریش هستیم تا ببینیم واقعا اینقدر ارزش داشته ... |
||
|
۱۷ شهریور ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال خارجی | ||
|
|
من نمیدونم ملاک اینا چیه، ولی این سریال جزو پر بیننده ترین سریالهای سال قبل بوده و طرفدارهای زیادی داره ... فوق العاده هم زیبا ساخته شده، مگه مریضن کنسل میکنن... چجوریه سوپرنچرال و خاطرات خون آشام ده فصل ساخته میشه ولی یه سریال قوی که میاد فوری کنسل میشه... فقط خدا کنه نظرشون برگرده... |
||
|
۱۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: فیلم و سریال خارجی | ||
|
|
یک هفته ای میشه «زیر گنبد» رو شروع کردم .. الان اواسط فصل دوم هستم و داستان فوق العاده جذاب و جالب شده .. بعد مدتها یه سریال خوب دیدیم که .. CBS اعلام کرده فصل چهارم ساخته نمیشه و سریال کنسله! بد ضدحالیه. تا حالا نشده بود وسط دیدن یه سریال خوب همچین اتفاقی بیفته برام .. انگیزم برای دیدن ادامه داستان هم از بین رفت .. |
||
|
۱۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|||
|
|
پاسخ به: دیالوگ های ماندگار | ||
|
|
 V: Voilà! In view, a humble vaudevillian veteran, cast vicariously as both victim and villain by the vicissitudes of Fate. This visage, no mere veneer of vanity, is a vestige of the vox populi, now vacant, vanished. However, this valorous visitation of a by-gone vexation, stands vivified and has vowed to vanquish these venal and virulent vermin vanguarding vice and vouchsafing the violently vicious and voracious violation of volition. The only verdict is vengeance; a vendetta, held as a votive, not in vain, for the value and veracity of such shall one day vindicate the vigilant and the virtuous. Verily, this vichyssoise of verbiage veers most verbose, so let me simply add that it is my very good honor to meet you and you may call me V ?Evey: Are you like a crazy person V:I am quite sure they will say so وی: " بنگر!...از دیدگاه يک کهنه سرباز فروتنِ نمايشنامه که توسط فراز و نشیب های سرنوشت، همزمان نیابت هر دو نقش قرباني و شرور را بر عهده دارد... اين رخسار، نه در انحصار لايه اي از خودبینی و غرور، بلکه ردپایی از افکار مردم است که حالا تهی و ناپدید شده است. با اين حال، اين ملاقات دليرانه از يک آزردگی کهنه است، که زنده مانده براي در هم شکستن اين آفات زهرآگین و پست و پیشگامان گناه، اعطا کنندگان رذایل خشونت آمیز و متجاوزانِ سیری ناپذیرِ اراده... تنها قضاوت منصفانه يک خونخواهي است. يک انتقام گيري، که به عنوان یک نذر و پیمان، نه بیهوده و بی هدف، بلکه برای ارزش و راستگویی چنین اراده‌ای در نظر گرفته شده، يک روز بايد از هوشیاری و پرهیزکاری اعاده حیثیت (احقاق حقوق) شود... به راستی که اين معجون اطناب گویی به تفصیل کلام تغییر رویه داده است، بگذاريد تنها این مطلب را اضافه كنم كه از ملاقات با شما افتخار می کنم و مي توانيد من را 'وي' خطاب كنيد." ایوی: "شما مانند یک فرد ديوانه نيستيد؟" وی: "اطمینان دارم که آن ها نیز چنین خواهند گفت." |
||
|
۱۱ شهریور ۱۳۹۴
|
|||