در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
درسته قبول دارم این بیتی که من گذاشتم یه بخشی از یه شعر روضه حضرت مسلم بود من معمولا هر نوع شعر وروضه ای رو نمی پسندم و گوش نمیدم . اما این شعرش از توهین یا بی حرمتی مبرا ست . همه ی ما میدونیم که اهل بیت امام حسین تو واقعه بعد کربلا حجاب داشتن اما اون حجاب همیشگی که مختص اهل بیت بود و شان بزرگواران بود دیگه موقع اسارت وجود نداشت. واسه همین معجر رو اگر بخواییم ترجمه کنیم اون چیزی که شبیه چادر ایرانی هاست و بلندتر از روسری و... است اون نبود . نکته ای که هست اینه که واسه شیعه افت داره اصلا درباره ریز به ریز جزئیات کربلا صحبت بشه تا گریه ش بگیره ... شیعه واقعی اسم امام بیاد گریه میکنه اصلا روضه ش همینه که بگن آقا راه افتاد سمت کربلا... ولی یه چیزی هم این وسط هست بعضی وقتا لازمه گفته بشه تا تاریخ و مردمانش یادشون باشه این بزرگواران چرا به شهادت رسیدن چرا این طور اسیر شدن ... چطور عزت شون اقتدارشون پابرجا موند.. قرار نیست فقطهر سال داستان تعریف کنیم بناست یاد بگیریم عبرت بگیریم امام مون رو بخواییم و وقتی خواستیم جا نزنیم و پای همه ی انتخاب مون بمونیم.
|
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۴ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
آقایی مثل تو تا حالا کی دیده؟! آقایی که به من عشقشو بخشیده مَثَل من و تو، مَثَل ذره و خورشیده! دلای ما سر سفرتون مهمونه توی آسمون چشم من بارونه مَثَل من و تو، مَثَل لیلی و مجنونه! مقام حر تو غبطه ی سلمانه تا همیــــــــــــــــشه میگم، یا حسین جانانه! مَثَل من و تو، مَثَل نوکر و سلطانه! |
||
|
|||
۲۳ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
عطر سیبی از میان کویر به مشام می رسد. هوا گرفته، دل ها مضطرب، دیده ها چشم انتظار... همه در انتظار دیدن کاروانی که بروی ابر ها قدم می گذارند. کشتی نجات امت در دل دشت بی آب در حرکت است! «آری حسین (ع) می آید!»... این ندای فرات بود یا نخل هایی که به انتظار قدومش، ایستاده چشم به افق دوخته بودند؟! در دشت بلا همه او را می خواندند... اما صدایی آرام و سوزناک گهگاه به گوش می رسید و دل دشت را به التهاب وا می داشت... صدای مادری که می گفت: « مرو مادر....». خودم اینجا، دلم پشت سر قافله دارم می بینمت با این همه فاصله به ناله شد زمین و آسمون ولوله صدای زهرا... مرو مادر... |
||
|
|||
۲۷ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
روی ماهِ تو ماه شب من همه شب ذکر تو بر لب من ای مسیحای من ذکر لبهای من بی تو شبهای من سرد و تاره حسین فاطمه من ذره و تو خورشیدی تمتعی ز تو ای آفتاب می خواهم چه غم ز مستی و دیوانگی و رسوایی شراب عشق تو را بی حساب می خواهم |
||
|
|||
۲۸ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Zahra.Argentina
پیام:
۱,۲۵۷
عضویت از: ۲۳ شهریور ۱۳۹۲
از: مشهد
طرفدار:
- مسی و اینیستا - پرسپولیس - aRgEnTiNa گروه:
- کاربران عضو |
غروب بین الحرمین ... |
||
۲۹ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Zahra.Argentina
پیام:
۱,۲۵۷
عضویت از: ۲۳ شهریور ۱۳۹۲
از: مشهد
طرفدار:
- مسی و اینیستا - پرسپولیس - aRgEnTiNa گروه:
- کاربران عضو |
وقتی که غروب عاشورا حرم سوخت تو حرم هر چی که بود دور و برم سوخت به خدا آتیش گرفتم،پیکرم،بال و پرم سوخت دامنم پیراهنم تا "معجرم" سوخت خیمه رو سرم خراب شد و سرم سوخت تازه شد داغ مدینه عمه میگفت مادرم سوخت ... اون خونه که درش سوخت،بچه با مادرش سوخت... |
||
۲۹ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
حکمت باران در این ایام می دانی که چیست؟ آب و جارو می زنند بهر محرم کوچه را! ادرک یا سیدی این مبتلا را... |
||
|
|||
۲۹ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
خواب بودم، خواب دیدم مرده ام بی نهایت خسته و افسرده ام تا میان گور رفتم دل گرفت قبر کن سنگ لحد را گل گرفت روی من خروارها از خاک بود وای، قبر من چه وحشتناک بود! بالش زیر سرم از سنگ بود غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت سوره ی حمدی برایم خواند و رفت خسته بودم هیچ کس یارم نشد زان میان یک تن خریدارم نشد نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی ناله می کردم ولیکن بی جواب تشنه بودم، در پی یک جرعه آب آمدند از راه نزدم دو ملک تیره شد در پیش چشمانم فلک یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟ دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟ گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود لرزه بر اندام من افتاده بود! هر چه کردم سعی تا گویم جواب سدّ نطقم شد هراس و اضطراب از سکوتم آن دو گشته خشمگین رفت بالا گرزهای آتشین قبر من پر گشته بود از نار و دود بار دیگر با غضب پرسش نمود: ای گنه کار سیه دل، بسته پر نام اربابان خود یک یک ببر گوئیا لب ها به هم چسبیده بود گوش گویا نامشان نشنیده بود نامهای خوبشان از یاد رفت وای، سعی و زحمتم بر باد رفت چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد بار دیگر بر سرم فریاد کرد: در میان عمر خود کن جستجو کارهای نیک و زشتت را بگو هر چه می کردم به اعمالم نگاه کوله بارم بود مملو از گناه کارهای زشت من بسیار بود بر زبان آوردنش دشوار بود چاره ای جز لب فرو بستن نبود گرز آتش بر سرم آمد فرود عمق جانم از حرارت آب شد روحم از فرط الم بی تاب شد چون ملائک نا امید از من شدند حرف آخر را چنین با من زدند: عمر خود را ای جوان کردی تباه نامه اعمال تو باشد سیاه ما که ماموران حق داوریم پس تو را سوی جهنم می بریم دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود دست و پایم بسته در زنجیر بود نا امید از هرکجا و دل فکار می کشیدندم به خِفّت سوی نار ناگهان الطاف حق آغاز شد از جنان درهای رحمت باز شد مردی آمد از تبار آسمان دیگران چون نجم و او چون کهکشان صورتش خورشید بود و غرق نور جام چشمانش پر از خمر طهور لب که نه، سرچشمه ی آب حیات بین دستش کائنات و ممکنات چشمهایش زندگانی می سرود درد را از قلب انسان می زدود بر سر خود شال سبزی بسته بود بر دلم مهرش عجب بنشسته بود کِی به زیبائی او گل می رسید پیش او یوسف خجالت می کشید دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا حسین فاطمه؟! صاحب روز قیامت آمده گوئیا بهر شفاعت آمده سوی من آمد مرا شرمنده کرد مهربانانه به رویم خنده کرد گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع) من کجا و دیدن روی حسین (ع) گفت: آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را اینکه این جا این چنین تنها شده کام او با تربت من وا شده مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است خویش را در سوز عشقم آب کرد عکس من را بر دل خود قاب کرد بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیئت کرده است سینه چاک آل زهرا بوده است چای ریز مجلس ما بوده است اسم من راز و نیازش بوده است تربتم مهر نمازش بوده است پرچم من را به دوشش می کشید پا برهنه در عزایم می دوید بهر عباسم به تن کرده کفن روز تاسوعا شده سقای من اقتدا بر خواهرم زینب نمود گاه میشد صورتش بهرم کبود تا به دنیا بود از من دم زده او غذای روضه ام را هم زده قلب او از حب ما لبریز بود پیش چشمش غیر ما ناچیز بود با ادب در مجلس ما می نشست قلب او با روضه ی من می شکست حرمت ما را به دنیا پاس داشت ارتباطی تنگ با عباس داشت اشک او با نام من می شد روان گریه در روضه نمی دادش امان بارها لعن امیه کرده است خویش را نذر رقیه کرده است گریه کرده چون برای اکبرم با خود او را نزد زهرا (س) می برم هرچه باشد او برایم بنده است او بسوزد، صاحبش شرمنده است در مرامم نیست او تنها شود باعث خوشحالی اعدا شود کشته اشکم، شفیع امتم شیعیان را مُنجِیَم از درد و غم گرچه در ظاهر گنه کار است و بد قلب او بوی محبت میدهد سختی جان کندن و هول جواب بس بود بهرش به عنوان عقاب در قیامت عطر و بویش می دهم پیش مردم آبرویش می دهم آری آری، هرکه پا بست من است نامه ی اعمال او دست من است ناگهان بیدار گردیدم زخواب از خجالت گشته بودم خیس آب دارم اربابی به این خوبی ولی می کنم در طاعت او تنبلی؟! من که قلبم جایگاه عشق اوست پس چرا با معصیت گردیده دوست؟ من که گِریَم بهر او شام و پگاه پس به نامحرم چرا کردم نگاه؟ من که گوشم روضه ی او را شنید پس چرا شد طالب ساز پلید؟ چشم و گوش و دست و پا و قلب و دل جملگی از روی مولایم خجل شیعه بودن کی شود با ادعا؟ ادعا بس کن اگر مردی بیا پا بنه در وادی عشق و جنون حبّ دنیا را ز قلبت کن برون حبّ دنیا معصیت افزون کند معصیت قلب ولیّ را خون کند باش در شادی و غم عبد خدا کن حسابت را ز بی دینان جدا قلب مولا را مرنجان ای جوان تا شوی محبوب رب مهربان سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند غافل از واقعه ی روز حسابت نکند ای که دم می زنی از عشق حسین بن علی (ع) آن چنان باش که ارباب جوابت نکند! -------------------------------------------------------------------------------------------- پی نوشت: متاسفانه شاعر این شعر زیبا رو نمی شناسم. |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۳۰ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
زیبا بود شاعرش ایشون هستن شاعر: امیرحسام یوسفی |
||
خدایا... راه بِنَما ک گم کرده راهم ... |
|||
۳۰ مهر ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
نقل قول AnAhItA نوشته:زیبا بود شاعرش ایشون هستن شاعر: امیرحسام یوسفی خیلی ممنون |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۳۰ مهر ۱۳۹۳
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |