در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام:
۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي - لیونل مسي - پرسپوليس - ایران گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - ناظرين انجمن - مدیران اخبار |
اینکه پرچم حرم امام حسینو به شبکه1دادن خیلی باحال بود...من خیلی حال کردم |
||
who don't pay attention to you |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
شما باید میرفتید چون ندای کمک خواهی شنیده میشد. ولی چه شد؟ با شما چه کردند؟ هیچ.... آقا جان ما هم در این دوران شعارمان شده " ما اهل کوفه نیستیم" ولی لااقل من به خودم مشکوکم! آقا جان برایمان دعا کن تا این بار پسرتان بیوفایی ما را به چشم نبیند! |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
یا قتیل العبرات |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ali.Rezaei
پیام:
۳,۸۴۴
عضویت از: ۱۳ آذر ۱۳۸۹
از: Behshahr
طرفدار:
- messi - یوهان کرایوف - یه زمانی جوون بودیم، جوونی کردیم : پرسپولیس!! - spain - داداشم که تو زمین های خاکی بازی می کنه!!! - pep - افشین امپراتور گروه:
- کاربران عضو |
شب دوم محرم امامزاده علی اکبر (ع) چیذر حاج محمود کریمی ای یار من، ای یار من ای یار بی زنهار من ای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار من ای در زمین ما را قمر ای نیمه شب ما را سحر ای در خطر ما را سپر ای ابر شکر بار من خوش می روی در جان من خوش می کنی درمان من ای دین و ای ایمان من ای بحر گوهر دار من ای شبروان را مشعله ای بی دلان را سلسله ای قبله ی هر قافله ای قافله سالار من بسم الله ای روح البقا بسم الله ای شیرین لقا بسم الله ای شمس الضحا بسم الله ای عین الیقین این کیست این این کیست این این عشق طوفانی است این این گوهر جانی است این آیات قرآنی است این بسم الله ای خون خدا بسم الله ای شهد بلا ای ساکن کرببلا یابن امیرالمومنین |
||
|
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
غزل آنگونه که باشد به سزایت نشود کاش این مرتبه در عرصه هل من ناصر پرده ها مانع تشخیص صدایت نشود ریزه خوار کرَمَت حاتم طایی ست ؛ حسیـــن آدمی هست بخواهد که گدایت نشود؟ بأبی أنت و اُمی که وظیفه ست ... چرا؟ همه ى ایل و تبارم به فدایت نشود؟ فصل بیماری عشق ست ، کسی ممکن نیست مستعد باشد ؛ این عشق سِرایت نشود |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
روايت شده ايشان در يكي از روزهاي سخت جنگ از پدر بزرگوارشان حضرت علي(عليه السلام) اجازه رفتن به ميدان ميگيرند، پس از آن حضرت امير(عليه السلام) نقابي بر چهره ايشان مينهند و او بصورت ناشناس وارد معركه جنگ ميشود. توان رزمي و مهارتهاي ايشان سپاه شام را به وحشت انداخت هيچ كس را جرات اينكه در مقابل ايشان مقاوت نمايد را نبود. معاويه و مشاوران جنگي بعد از ديدن شجاعت اين جوان تازه به ميدان آمده تصميم گرفت ابن شعثاء را كه از شجاعترين افراد و فرمانده يكي از لشكرهاي سپاه شام بود را به جنگ ايشان بفرستد. ابن شعثاء كه به جنگ آوري خود بسيار اعتماد داشت گفت: امير، همه ميدانند كه من را توان مقابله با ده هزار جنگنجوست، چگونه من به جنگ اين كودك روانه ميسازيد؟ و ادامه داد كه من هفت پسر دارم، كوچكترين آنها را به جنگ او مىفرستم تا او را بكشد. معاويه و مشاوران قبول كردند. ابن اشعثاء فرزندش را به ميدان فرستاد و طولى نكشيد كه به چشمان خود ديد كه فرزندش نقش بر زمين گرديد. يكي يكي فرزندانش را تا هفتمين آنها را به ميدان فرستاد و جوانانش در مقابلش، توسط اين دلاور جوان به هلاكت رسيدند. ابن شعثاء با شمشيري كشيده به ميدان تاخت و فرياد ميزد: تو فرزندان من را كشتي سوگند به خدا پدر و مادرت را به عزايت مىنشانم. جنگ ميان آنها طولي نكشيد و سپاه شام بچشم خود ديدند، جوان نقاب پوش چنان ضربه بر فرمانده لشكر زد كه نصف گرديد. بعد از اين پيروزي امام علی(عليه السلام) فرزندشان را از جنگ فرا خواندند و نقالب از چهره حضرت برگرفته و پيشاني ايشان را ميبوسند. آنگاه لشكريان شام ديدند كه اين جوان كسي نيست جز حضرت عباس (عليه السلام) قمر بنى هاشم، حضرت عباس (عليه السلام) با اينكه ماه بني هاشم ناميده ميشد ولي دلاويهايش هميشه بر سر زبان عرب بوده و هست. سالها بعد ايشان در ركاب برادرشان، امام حسين (عليه السلام) در روز نهم محرم در كنار فرات به درجه رشيد شهادت نايل شدند . |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
ایْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاءَ؟ کجاست آنکه انتقام خون شهید کربلا را خواهد گرفت؟ |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
علامه امینی تعریف کرده است که: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب میکند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا(ع) را چگونه به او میدهد؟ تا این که شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادهام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمود: این کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزهها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین(ع) باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشد، دیدم از دور کسی به طرف من میآید و هرچه او به من نزدیکتر میشد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است، وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطرهای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزهها را از دست من میگیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزهها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزهها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بیاندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالها است یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت، هرچه دورتر میشد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند، به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب میدهد، اگر یک قطره آب آن استخر را مینوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم. 1-البدایه النهایه، ج 8، ص 297 2-یادنامه علامه امینی ص 13 و 14 3-سرنوشت قاتلان شهدای کربلا، عباسعلی کامرانیان |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
آقای بارانی و آقای رضایی و دوستان دیگه کلیپ های تصویری و صوتی مداحی رو تو تاپیک خودش قرار بدید باتشکر.
|
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
|
پاسخ به: بال سرخ عاشورا ... | ||
|
اولین زایر امام حسین که بود؟؟ یک گام را ده گام بر میداشت. گر چه نابینا بود، اما بوی یار او را بیناتر از هر بینندهای کرده بود. آنجا که دیدگان دل به نور بصیرت آگاه میشود، چشم عقل بیناتر از هر بینندهای راه را به او نشان میدهد. چه زیباست حکایت دلدادهای که یار خویش را باز ميیابد. چه نیکو منظرهای است وصال در پس هجران و چه خوش است نوای بلبلی که کنار گل سرخ خویش نغمهسرایی آغاز ميکند. «السلام علیک یا ابا عبدالله... السلام عليكم ايها الارواح التي حلّت بفناء قبرالحسين(ع)»... این اولین سلام بر حضرت امام حسین(ع) و شهدای کربلا بود که دلدادهای از محبان اهل بیت عصمت و طهارت -علیهم السلام- بر زبان جاری کرد. کسی که هم از صحابهی رسول خدا(ص) بود و هم به دیدار پنجمین پیشوای دین، امام محمد باقر(ع) نائل شد. پیری توانا و برنا، نابینایی روشندل و دل روشن، صحابهی جلیل القدر رسول خدا(ص)، جابربن عبدالله انصاری. جابربن عبدالله انصاری، صحابهای والا مقام در میان اصحاب رسول خدا(ص) و عاشقی دل داده در میان خیل عشّاق سیّد الشّهدا(ع) است. برای فخر و مباهات او همین مدال افتخار کافی است که وي، نخستین زائر قبر امام حسین -علیه السّلام- در چهلمین روز شهادت شهدای کربلا است. زیارتی که علوّ مرتبهاش تا بدان جا اوج گرفته که زیارت کنندهاش همچون زائر عرش خدای لم یزال است. جابربن عبدالله در روز بيستم صفر سال 61 هجري(اربعين امام حسين -علیه السلام-) با چشمان نابینا به همراه عطيه کوفی وارد كربلا شدند. اين حادثه تصادفي و اتفاقي نبود. بلكه خبر شهادت امام(ع) و يارانش در تمام شهرها به خصوص در مدينه منتشر شده بود و جابر که از علاقهمندان خاص اهل بيت عصمت و طهارت بود، براي زيارت سيدالشهدا(ع) به كربلا آمد. جابر جهت زيارت قبر سيدالشهدا(ع) اول به فرات رفت و بعد از غسل و معطر ساختن، خود را به قبر امام(ع) رساند و به عطیه کوفی گفت که دستش را بر روي قبر امام(ع) بگذارد. وقتي دستش به قبر مطهر سالار شهيدان رسيد، بيهوش شد و روي قبر سيدالشهدا(ع) افتاد. پس از آن که به هوش آمد سه بار گفت: يا حسين... . سپس گفت: احبيب لايجيب حبيبه(آيا دوست جواب دوست خود را نميدهد؟)...! و بعد گفت: چگونه مرا پاسخ دهي در حالی که سر از بدن مطهرت جدا گشته است...؟! در این هنگام، جابر شروع به زیارت سیّدالشّهدا(ع) و زمزمه با مولای خویش نمود: السلام عليكم ايّها الارواح التي حلت بفناء قبرالحسين(ع) و انا اخت بِرحله اشهدُ انكم اقمتم الصَّلوة و اتَيتم الزكوة و امرتم بالمَعروف و نهيتم عن المنكر و جاهدتم الملحدين و عبدتم الله حتي تَكون اليقين... . در بیان این که جابربن عبدالله انصاری اولین زائر امام حسین(ع) است، روایات بسیاری بر جای مانده است. محدث قمي مينويسد: اول كسي كه امام حسين(ع) را زيارت نمود، جابربن عبداله انصاري بود. علامه شهيد مرتضي مطهري نیز ميفرمايد: جابر اولين زائر امام حسين(ع) بود لذا سنّت زيارت اربعين امام(ع) را جابر پايهگذاري كرد. مرحوم «عبدالوهاب سعادت یار» نیز این رویداد را به نظم در آورده است. چند بیتی به صورت گلچین از این نظم در ذیل میآید: جابر انصاری آن پیر هدی بُد ز اصحاب رسول مجتبی کرد چندین سال درک خدمتش کسب دانش مینمود از حضرتش گفت پیغمبر به جابر این چنین درک خواهی کرد امام پنجمین چون رسیدی نزد آن عالی مقام از زبان من بر او بنما سلام بعد از آن فرمود آن عالی جناب با بیانی خوشتر از در خوشاب کشته گردد نور چشمانم حسین در زمین کربلا با شور و شین زائر قبر حسین اندر مثل زائر عرش خدای لم یزل در نظر بودش حدیث زائرین تا که وارد شد به روز اربعین در چنین روزی همان مرد خدا گشت وارد در زمین کربلا عوفی کوفی عطیه نام بود همره آن مرد نیکو نام بود زان که عاری بود از نور بصر شد دلیلش در ره و در رهگذر تا رسیدی بر سر قبر حسین(ع) صیحه زد گفتا حبیبی یا حسین! بعد از آن فرمود بر قبرش سلام اولین زائر شدی بر خاص و عام بار الها کن نصیب حاضرین کربلا باشیم روز اربیعن جابر بن عبداله انصاري داراي فضایل زیادی است. از جملهی آنها عبارتند از: 1- حامل سلام رسول اكرم(ص) به امام محمد باقر(ع) 2- مؤسس سنّت زيارت اربعين امام حسين(ع) 3- زيارت كردن لوح محفوظ آسماني كه نزد حضرت زهرا(س) بود. 4- شركت در بسياري از غزوات پيامبر اكرم(ص) و جنگ صفين. پدرش، عبداله انصاري نیز از حاضرين جنگ بدر و احد بوده و در احد به شهادت رسيده است. سرانجام جابر در سال 78 قمری و در سن نود سالگي در حالي كه نابينا بود، در مدينه وفات كرد. منبع: سايت آستان قدس رضوی |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۵ آبان ۱۳۹۳
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |