به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۵ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
دمت گرم مثل اينكه جو شما رو گرفت.

آدمو سگ بگيره جو نگيره.

بيا اينم يه شعر از فروغ فرخزاد:

مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
در بهاري روشن از امواج نور

در زمستاني غبار آلود و دود
يا خزاني خالي از فرياد و شور

مرگ من روزي فرا خواهد رسيد
روزي از اين تلخ و شيرين روزها

روز پوچي همچو روزان دگر
سايه اي از امروزها و ديروز ها

و ديدگانم همچو دالاني تار
گونه هايم همچو مرمرهاي سرد

ناگهان خوابي مرا خواهد ربود
من تهي خواهم شد از فرياد و درد

مي خزند آرام روي دفترم
دستهايم فارغ از افسون شعر

ياد مي آرم كه دردستان من
روزگاري شعله مي زد خون شعر

خاك مي خواند مرا هر دم به خويش
مي رسند از ره كه در خاكم نهند

آه شايد عاشقانم نيمه شب
گل به روي گور غمناكم نهند

بعد من ناگه به يك سو مي روند
پرده هاي تيره دنياي من

چشمهاي ناشناسي مي خزد
روي كاغذها و دفترهاي من

در اتاق كوچكم پا مي نهد
بعد من با ياد من بيگانه اي

در برم آيينه مي ماند به جاي
تار مويي نقش دستي شانه اي

مي رهم از خويشتن و مي مانم ز خويش
هر چه بر جا مانده ويران مي شود

روح من چو بادبان قايقي
در افق ها دور و پنهان مي شود

مي شتابند از پي هم بي شكيب
روزها و هفته ها و ماه ها

چشم تو در انتظار نامه ها
خيره مي ماند به چشم راه ها

ليك ديگر پيكر سرد مرا
مي فشارد خاك دامنگير خاك

بي تو دور از ضربه هاي قلب تو
قلب من پوسد آنجا زير خاك

بعدها نام مرا باران و باد
نرم مي شويند ز رخسار سنگ

گور من گمنام مي ماند به راه
فارغ از افسانه هاي نام و ننگ.




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
مهمان_
واقعا شعرای این داش فریدون ( به قول آقا محسن ) حال و هوای خیلی خوبی داره. شاید برای اینه که زبونی که باهاش شعر گفته دوست داشتنیه.کلا شاعریه که از قشرهای مختلف طرفدار داره و خیلیا دوسش دارن.مخصوصا کوچه، من کسیو ندیدم که شعر کوچه رو بشوه و خوشش نیاد
بعد از کوچه، من هلاک این چنتا شعرشم:

غروب نابهنگام
چو ماه از کام ظلمت ها دمیدی
جهانی عشق در من آفریدی
دریغا با غروب نابهنگام
مرا در دام ظلمت ها کشیدی

--------------------------------------------

شراب
بدین افسونگری وحشی نگاهی
مزن برچهره رنگ بی گناهی
شرابی تو ،شراب زندگی بخش
شبی می نوشمت خواهی نخواهی

---------------------------------------------

مکتب عشق
سیه چشمی به کار عشق استاد
مرا درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد

----------------------------------------------

بیگانه
غم آمده ،غم آمده ، انگشت بر در می زند
هر ضربه ی انگشت او برسینه خنجر می زند

ای دل بکش یا کشته شو ، غم را دراینجا ره مده
گرغم در اینجا پا نهد آتش به جان در می زند

از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا؟
غم با همه بیگانگی هرشب به ما سر می زند

------------------------------------------------

بعد از من
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی؟

----------------------------------------------
شعرای قشنگ فریدون مشیری زیاده ایشالا بعدا بازم ازش شعر می نویسم.





۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
نظرت در مورد شعر فروغ فرخزاد چيه؟




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
مهمان_
شعرای فروغ طرفدارای خاص خودشو داره هرکسی شعراشو دوس نداره روحیه ی خاصی می طلبه به نظر من. یادمه توی مقدمه ی یه کتاب فروغ رو با سهراب سپهری مقایسه کرده بود و گفته بود که این دوتا دقیقا نقطه ی مقابل همن. سهراب شعراش لبریز از امید و طراوت و زندگیه ولی فروغ همش تو گیر و دار غم و مرگ و وحشته. منم تا حدی بانظر نویسنده موافقم اگه دقت کرده باشی شعرای فروغ بیشتر همین حالتای غم انگیز رو داره برای همینم همه پسند نیست.
از شعرایی که ازش خوندم بعضیاش رو دوس دارم، مث این:

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایه ی مژگان من
ای دوچشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش ازینت گرکه در خود داشتم
هرکسی را " تو "، نمی انگاشتم
عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
با توام دیگر زدردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با " من " زیستم
ای نفس هایت نسیم نیمه خواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.

فروغ فرخزاد

---------------------------------------------------

راستی اون شعری که توش میگه: نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود. اینو کاملشو داری؟ من اینو نصفه خوندم از این شعرشم خیلی خوشم اومد اگه کسی داشت بذاره ،ممنون می شم.
----------------------------------------------------

راستی بچه ها شاعرای معروف شما کیان؟





۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: DAIMON
پیام: ۲,۲۹۳
عضویت از: ۱۹ مرداد ۱۳۸۷
از: بوشهر
طرفدار:
- ژاوی هرناندز
- یوهان کرایف
- شاهین بوشهر
- اسپانیا
- پپ گواردیولا
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
Bentana نوشته:

واقعا شعرای این داش فریدون ( به قول آقا محسن ) حال و هوای خیلی خوبی داره. شاید برای اینه که زبونی که باهاش شعر گفته دوست داشتنیه.کلا شاعریه که از قشرهای مختلف طرفدار داره و خیلیا دوسش دارن.مخصوصا کوچه، من کسیو ندیدم که شعر کوچه رو بشوه و خوشش نیاد
بعد از کوچه، من هلاک این چنتا شعرشم:

غروب نابهنگام
چو ماه از کام ظلمت ها دمیدی
جهانی عشق در من آفریدی
دریغا با غروب نابهنگام
مرا در دام ظلمت ها کشیدی

--------------------------------------------

شراب
بدین افسونگری وحشی نگاهی
مزن برچهره رنگ بی گناهی
شرابی تو ،شراب زندگی بخش
شبی می نوشمت خواهی نخواهی

---------------------------------------------

مکتب عشق
سیه چشمی به کار عشق استاد
مرا درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد

----------------------------------------------

بیگانه
غم آمده ،غم آمده ، انگشت بر در می زند
هر ضربه ی انگشت او برسینه خنجر می زند

ای دل بکش یا کشته شو ، غم را دراینجا ره مده
گرغم در اینجا پا نهد آتش به جان در می زند

از غم نیاموزی چرا ای دلربا رسم وفا؟
غم با همه بیگانگی هرشب به ما سر می زند

------------------------------------------------

بعد از من
مرا عمری به دنبالت کشاندی
سرانجامم به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس از مرگم سرشکی هم فشاندی
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی؟

----------------------------------------------
شعرای قشنگ فریدون مشیری زیاده ایشالا بعدا بازم ازش شعر می نویسم.

واقعا قشنگن...
من هر وقت شعرای داش فریدونو میخونم دیوونه میشم!!
الآنم همونطوری شدم!!
بازم میگم، خییییلی قشنگن...
فقط دوتاشو قبلا خونده بودم!





با وجودی که نگاهت، با دلم یاری نمی کرد
دلم از ایثار احساس، به تو خود داری نمی کرد
۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
مهمان_
ااااااااااااااااا نکنه الان زبونم لال .......
ببخشید از این ببعد بیشتر رعایت می کنم. البته کاملا بهت حق میدم، شعراش اوج احساسه
اینم برای اینکه داش فریدونو خیلی دوس داری:

قصه
رفتم به کنار رود سرتا پا مست
رودم به هزار قصه می برد زدست
چون قصه ی درد خویش با اوگفتم
لرزید و رمید و رفت و نالید و شکست

-------------------------------------------

ای همیشه خوب
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بی کران تو
می برد مرا به هرکجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
.....
زیر بال مرغکان خنده هات
زیر آفتاب داغ بوسه هات
ای زلال پاک
جرعه جرعه جرعه می کشم تورا به کام خویش
تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
.....
ای همیشه خوب
ای همیشه آشنا
هر طرف که می کنم نگاه
تا همه کرانه های دور
عطر و خنده و ترانه می کند شنا
در میان بازوان تو
.....
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک

-----------------------------------------

دیوانه
یکی دیوانه ای آتش برافروخت
در آن هنگامه جان خویشتن سوخت
همه خاکسترش را باد می برد
وجودش را جهان از یاد می برد
تو همچون آتشی ای عشق جانسوز
من آن دیوانه مرد آتش افروز
من آن دیوانه ی آتش پرستم
در این آتش خوشم تا زنده هستم
بزن آتش به عود استخوانم
که بوی عشق برخیزد ز جانم
خوشم با این چنین دیوانگی ها
که می خندم به آن فرزانگی ها
به غیر از مردن و از یاد رفتن
غباری گشتن و برباد رفتن
در این عالم سرانجامی نداریم
چه فرجامی؟ که فرجامی نداریم
لهیبی همچو آه تیره روزان
بساز ای عشق و جانم را بسوزان
بیا آتش بزن خاکسترم کن
مسم، در بوته ی هستی زرم کن.





۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
افراد اهل E-Book:
اگه از شاعرها ، كامپيوتر ، آموزش ، ادبيات قديم ، پزشكي ، تاريخ و... هركي E-Book خواست من در خدمتم كه آرشيو خودم رو در اختيارتون بذارم ، فقط پيام بدين يا تو تاپيك بنويسين من تو يه سايتي ميزارم برين بگيرين




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۶ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
مهمان_
بازم سلام
با اينکه استقبال زيادي نشد اما مي خوام بازم شعر بنويسم حداقلش اینه که دوسه نفر مي خونن.
راستي راستي شما به هيچ شعر علاقه نداريد؟ هيچ شاعري رو بيشتر از بقيه دوس نداريد؟ بابا ايول مثلا دور و ور ما پر از شاعراي ريز و درشته، مثلا فرهنگي بسي غني داريما.
به هر حال فوق العاده خوشحال مي شم که شاعراي محبوب شما رو بشناسم و اگه تونستم براتون از اونا شعر بنويسم.

الان از داش فريدون خيالم راحته که اينجا چند نفري خاطرشو مي خوان براي همينم از ايشون شروع مي کنم.


تنها ، غمگين ، نشسته با ماه
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکي به رخم دويد ناگاه
روي تو شکفت در سرشکم
ديدم که هنوز عاشقم، آه

:::::::::::::::::::::::::::::::

بازگشت

دور از نشاط هستي و غوغاي زندگي
دل با سکوت و خلوت غم خو گرفته بود
آمد، سکوت سرد و گرانبار را شکست
آمد صفاي خلوت اندوه را ربود

آمد به اين اميد که در گور سرد دل
شايد ز عشق رفته بيابد نشانه اي
او بود و آن نگاه پر از شوق و اشتياق
من بودم وسکوت و غم جاودانه اي

آمد مگر که باز در اين ظلمت ملال
روشن کند به نور محبت چراغ من
باشد که من دوباره بگيرم سراغ شعر
زان پيشتر که مرگ بگيرد سراغ من

گفتم مگر صفاي نخستين نگاه را
در ديدگان غم زده اش جستجو کنم
وين نيمه جان سوخته از اشتياق را
خاکستر از حرارت آغوش او کنم

چشمان من به ديده ي او خيره مانده بود
رخشيد ياد عشق کهن در نگاه ما
آهي از آن صفاي خدايي زبان دل
اشکي از آن نگاه نخستين، گواه ما

ناگاه عشق مرده سر از سينه برکشيد
آويخت همچو طفل يتيمي به دامنم
آنگاه سر به دامن آن سنگدل گذاشت
آهي کشيد از سر حسرت که: اين منم

باز آن لهيب شوق و همان شور و التهاب
باز آن سرود مهر و محبت ولي چه سود
ما هرکدام رفته به دنبال سرنوشت
من ديگر آن نبودم و او ديگر او نبود.

::::::::::::::::::::::::::::::::::

چشم من روشن

آخر اي دوست نخواهي پرسيد
که دل از دوري رويت چه کشيد؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده هاي تو بدادش نرسيد
داغ ماتم شد و بر سينه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکيد
آن همه عهد فراموشت شد؟
چشم من روشن، روي تو سپيد
جان به لب آمده در ظلمت غم
کي به دادم رسي اي صبح اميد؟
آخر اين عشق مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهي ديد
دل پر درد " فريدون " مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشيد

:::::::::::::::::::::::::::::::::::

پرستش

اي شب به پاس صحبت ديرين، خداي را
با او بگو حکايت شب زنده داريم
با او بگو چه مي کشم از درد اشتياق
شايد وفا کند بشتابد به ياري ام

اي دل چنان بنال که آن ماه نازنين
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمي رود
هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من

اي شعر من، بگو که جدايي چه مي کند
کاري بکن که در دل سنگش اثر کني
اي چنگ غم، که از تو بجز ناله بر نخواست
راهي بزن که ناله ازين بيشتر کني

اي آسمان، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بيابان گريختم
داري خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ريختم

اي روشنان عالم بالا، ستاره ها
رحمي به حال عاشق خونين جگر کنيد
يا جان من ز من بستانيد بي درنگ
يا پا فرانهيد و خدارا خبر کنيد

آري مگر خدا به دل اندازدش که من
زين آه و ناله راه به جايي نمي برم
جز ناله هاي تلخ نريزد زساز من
از حال دل اگر سخني بر لب آورم

آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من، همه، چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگي و آرزوي من
او هستي من است که آينده دست اوست

عمري مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نيم که کنم رو به هردري
او نيز مايل است به عهدي وفا کند
اما اگر خدا بدهد عمر ديگري




۲۰ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: lovebarcelona
پیام: ۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده
بيا اينم صادق هدايت

راز آفرينش

1.
هر چند كه رنگ و روي زيباست مرا،
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا،
معلوم نشد كه در طربخانة خاك
نقاش ازل بهر چه آراست مرا؟

2.
آورد به اضطرارم اول بوچود،
جز حيرتم از حيات چيزي نفزود،
رفتيم به اكراه و ندانيم چه بود
زين آمدن و بودن و رفتن مقصود!

3.
از آمدنم نبود گردون را سود،
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود؛
وز هيچكسي نيز دو گوشم نشنود،
كاين آمدن و رفتنم از بهر چه بود!

4.
اي دل تو به ادراك معما نرسي،
در نكتة زيركان دانا نرسي؛
اينجا ز مي و جام بهشتي مي ساز،
كانجا كه بهشت است رسي يا نرسي!

5.
دل سر حيات اگر كماهي دانست،
در مرگ هم اسرار الهي دانست؛
امروز كه با خودي، ندانستي هيچ،
فردا كه ز خود روي چه خواهي دانست؟

6.
تا چند زنم بروي درياها خشت،
بيزار شدم ز بت پرستان و كنشت؛
خيام كه گفت دوزخي خواهد بود؟
كه رفت بدوزخ و كه آمد ز بهشت؟

7.
اسرار ازل را نه تو داني و نه من،
وين حرف معما نه تو خواني و نه من؛
هست از پس پرده گفتگوي من و تو،
چون پرده برافتد، نه تو ماني و نه من.

8.
اين بحر وجود آمده بيرون ز نهفت،
كس نيست كه اين گوهر تحقيق بسفت؛
هر كس سخني از سر سودا گفته است،
زان روي كه هست، كس نمي داند گفت.

9.
اجرام كه ساكنان اين ايوانند،
اسباب تردد خردمندانند،
هان تا سر رشتة خرد گم نكني،
كانان كه مدبرند سرگردانند!

ادامشو اگه خدا بخواد فردا شب.




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۱ شهریور ۱۳۸۸
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
مهمان_مهمان
ولی به نظر من، همه نویی ها یه طرف، اخوان ثالث یه طرف! انقدر با ابهت و صلابت می نویسه که واقعا لذت می برم و حتی حس نمی کنم شعر نو بوده.
یه جورایی Gothic ه.




۲۱ شهریور ۱۳۸۸
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۸
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۱۱
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۷ پاسخ
۸,۴۹۰,۳۵۲ بازدید
۸ روز قبل
armanshah
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۶ پاسخ
۵۵۲,۲۱۳ بازدید
۱۳ روز قبل
مهدی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۵ پاسخ
۱۱,۷۴۸,۹۰۸ بازدید
۱۴ روز قبل
Galaxy Alpha
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۵۶,۸۸۹ بازدید
۲۴ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۱۹۰ بازدید
۲۴ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۲۱۳ بازدید
۲۵ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۷,۹۲۳ بازدید
۲۶ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۴۰,۶۱۹ بازدید
۱ ماه قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۵۱,۵۶۹ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۲۴,۹۰۴ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۷,۳۰۴ بازدید
۷ ماه قبل
jalebamooz
حاضرین در سایت
۲۷۴ کاربر آنلاین است. (۲۰۹ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۷۴

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!