در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
مرگ من روزي فرا خواهد رسيد در بهاري روشن از امواج نور در زمستاني غبارآلود و دور يا خزاني خالي از فرياد و شور ديدگانم همچو دالان هاي تار گونه هايم همچو مرمر هاي سرد ناگهان خوابي مرا خواهد ربود من تهي خواهم شد از فرياد درد مي رهم از خويش و مي مانم ز خويش هر چه بر جا مانده ويران مي شود روح من چون بادبان قايقي در افق ها دور و پنهان مي شود بعدها نام مرا باران و باد نرم مي شويند از رخسار سنگ گور من گمنام مي ماند به راه فارغ از افسانه هاي نام و ننگ (( فروغ )) |
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۱۶ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
در تمام طول تاریکی شب سیر و سیرک ها فریاد زدند ماه! ای ماه بزرگ.... در تمام طول تاریکی شب شاخه ها با آن دستان دراز که آنها آهی شهوتناک سوی بالا می رفت و نسیم تسلیم به فرامین خدایانی نشناخته و مرموز و هزاران نفس پنهان،در زندگی مخفی خاک و در آن دایره ی سیار نورانی،شب تاب دغدغه در سقف چوبین لیلی در پرده غوکها در مرداب همه با هم، همه با هم یکریز تا سپیده دم فریاد زدند: ماه !ای ماه بزرگ.... در تمام طول تاریکی ماه در مهتابی شعله کشید ماه در دل تنهایی شب خود بود داشت در بغض طلایی رنگ خود می ترکید فروغ |
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۱۶ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
نقل قول مرگ من روزي فرا خواهد رسيددر بهاري روشن از امواج نور در زمستاني غبارآلود و دور يا خزاني خالي از فرياد و شور ديدگانم همچو دالان هاي تار گونه هايم همچو مرمر هاي سرد ناگهان خوابي مرا خواهد ربود من تهي خواهم شد از فرياد درد مي رهم از خويش و مي مانم ز خويش هر چه بر جا مانده ويران مي شود روح من چون بادبان قايقي در افق ها دور و پنهان مي شود بعدها نام مرا باران و باد نرم مي شويند از رخسار سنگ گور من گمنام مي ماند به راه فارغ از افسانه هاي نام و ننگ (( فروغ )) من كه اينو گذاشته بودم! حداقل ميزاري نصفه نزار! |
||
۱۶ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
شعر اولي خيلي قشنگ بود.
|
||
۱۶ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
مهمان_مهمان
|
چه قدر این Caunterbery Tales، چاسر (Chaucer) سرگرم کننده س! قضیه حدود 30 نفره، که قراره با هم برن یه جای مقدسی برای زیارت؛ توی این جمع از کشیش و اسقف و راهب انواع مقامات کلیسایی (که البته هیچ کدوم اونی که باید باشن نیستن) گرفته هست، تا آشپز هست! قرار می شه هر کدوم، دو تا داستان تو راه رفت تعریف کنن و دو تا تو راه برگشت. در واقع 120 تا داستان که البته چاسر نهایت 22 تا می نویسه که یه سریشم نصفه نیممه ول می شن. اصلا به ایدئولوژی چاسر کار ندارم و این که هدفش چی بوده و کیه و چیه (هنوز به اندازه کافی اطلاعات ندارم، اما خیلیا سکیولار میشناسنش)؛ اما هنر بازی با کلماتش واقعا دلپذیره. پیشنهاد می کنم یه نیم نگاهی بهش بندازید؛ البته چون به انگلیسی قدیمیه، خیلی کلمات عجیب و غریب داره که بهتره با توضیحش رو پیدا کنید. به نظرم رسید که اینجا نه می تونم زیاد در موردش توضیح بدم و نه نصفه توضیح دادنش جالبه؛ اما احتمال دادم شاید یه نفر بخوندش و دلم نیومد که نگم. |
||
۱۷ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: Inner_Fighter
نام تیم: منچستر یونایتد
پیام:
۴,۳۸۱
عضویت از: ۲۹ تیر ۱۳۸۶
طرفدار:
- مسی، ژاوی، پویول - رونالدینیو - هلند، اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران گالری |
این آهنگ به نام " مینا " از مهسا مرجان رو پیشنهاد می کنم دانلود کنید. خیلی قشنگه : مشاهده لینک |
||
.The key is within you MCKS |
|||
۱۷ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
يه آهنگ زيبا از Lorena McKennitt از آلبوم The Book Of Secrets اينم آهنگش مشاهده لینک اينم كنسرت تصويريش مشاهده لینک |
||
۱۷ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول من كه اينو گذاشته بودم!حداقل ميزاري نصفه نزار! ندیده بودم.... اخه خودم تایپ کردم دیگه انگشتام داشتن می شکستن... |
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۱۷ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
نقل قول اخه خودم تایپ کردم دیگه انگشتام داشتن می شکستن..منم كاملشو تايپ كردم ولي انگشتام نشكست!البته من عادت دارم! |
||
۱۷ مهر ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: kk-bojan-9
پیام:
۵۶۳
عضویت از: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۸
از: شاهی
طرفدار:
- بویان - نساجی - ایران - پپ-رایکارد گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول منم كاملشو تايپ كردم ولي انگشتام نشكست!البته من عادت دارم!خوب من عادت ندارم!!!!!!!!!!! ----------------- دیو شب لای لای ای پسر کوچــــک من دیده بر بنـــد که شب آمده است دیده بر بنــد که این دیو ســـــیاه خون به کف خنده به لب آمده است سر به دامان من خسته گذار گوش کن بانگ قدم هایش را کمــــــر نارون پیر شکست تا که بگذاشت بر آن پایش را آه بگذار که بر پنجره ها پرده ها را بکشم سر تا سر با دو صد چشم پر از آتش و خون میکشد دم به دم از پنجره سر از شرار نفسش بود که سوخت مرد چوپان به دل دشت خموش وای آرام! که این زنگی مست پشت در داده به آوای تو گوش یادم آید که چو طفلی شیطان مادر خسته ی خود را آزرد دیو شب از دل تاریکیها بی خبر آمد و طفلک را برد شیشهء پنجره ها میلرزد تا که او نعره زنان می آید بانگ سر داده که کو آن کودک گوش کن، پنجه به در می ساید نه، برو، دور شو ای بد سیرت دور شو از رخ تو بیزارم کی توانی بربائیش از من؟ تا که من در بر او بیدارم ناگهان خامشی خانه شکست دیو شب ، بانگ برآورد که آه بس کن ای زن که نترسم از تو دامنت رنگ گناه است، گناه دیوم، اما تو زمن دیوتری مادر و دامن ننگ آلوده؟ آه، بردار سرش از دامن طفلک پاک، کجا آسوده؟ بانگ میمیرد و در آتش و درد میگدازد دل چون آهن من میکنم ناله ، که کامی کامی! وای بردار، سر از دامن من ------------------------ من این شعرو خیلی دوست دارم.ظاهرش خیلی ساده و بچه گانست ولی اگه بفهمی که چی میگه اون وقت عاشقش میشی... |
||
I will miss my team-mates, the city, to play in Camp Nou, to defend the shirt that I have always worn... BOJAN* |
|||
۱۷ مهر ۱۳۸۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |