در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
عصيان خدا گر خدا بودم ملائك را شبي فرياد مي كردم سكه خورشيدي را در كوره ظلمت رها سازند خادمان باغ دنيا را ز روي خشم مي گفتم برگ زرد ماه را از شاخه شبها جدا سازند نيمه شب در پرده هاي بارگاه كبرياي خويش پنجه خشم خروشانم جهان را زير و رو مي ريخت دستهاي خسته ام بعد از هزاران سال خاموشي كوهها را در دهان باز دريا ها فرو مي ريخت مي گشودم بند از پاي هزاران اختر تبدار ميفشاندم خون آتش در رگ خاموش جنگلها مي دريدم پرده هاي دود را تا در خروش باد دختر آتش برقصد مست در آغوش جنگلها مي دميدم در ني افسوني باد شبانگاهي تا ز بستر رودها چون مارهاي تشنه برخيزند خسته از عمري بروي سينه اي مرطوب لغزيدن در دل مرداب تار آسمان شب فرو ريزند بادها را نرم ميگفتم كه بر شط تبدار زورق سرمست عطر سرخ گلها را روان سازند گورها را مي گشودم تا هزاران روح سرگردان بار ديگر در حصار جسمها خود را نهان سازند گر خدا بودم ملائك را شبي فرياد مي كردم آب كوثر را درون كوزه دوزخ بجوشانند مشعل سوزنده در كف گله پرهيزكاران را از چراگاه بهشت سبزتر دامن برون رانند خسته از زهد خدايي نيمه شب در بستر ابليس در سراشيب خطايي تازه ميجستم پناهي را مي گزيدم در بهاي تاج زرين خداوندي لذت تاريك و درد آلود آغوش گناهي را فروغ فرخ زاد
|
||
۲۴ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
|
این هم شعر ترانه ای از آرش خودمون که تو یورو ویژن سوم شد... Performer: AySel & Arash Song title: Always Song writer(s): Arash Labaf, Robert Uhlmann, Elin Wrethov, Anderz Wrethov Song composer(s): Arash Labaf, Robert Uhlmann, Johan Bejerholm, Marcus Englof, Alex Papaconstantinou Always on my mind Always in my heart I`ve been waiting for you night after night Like a shadow staying close to the light Suddenly you stand beside me and I see A million burning stars Oh You are Always on my mind Always in my heart And I can hear you call my name On a mountain`s high Always on my mind Always in my dreams I wanna hold you close to me Always all the time I believe I`m addicted to you In your eyes I see dreams coming true Finally I have found you and now I will never let you go No |
||
لطافت زیبای گل در زیر انگشت های تشریح می پژمرد!آه که عقل این ها را نمی فهمد!این حصار فکر تو اندازه ی من نیست
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ... |
|||
۲۴ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: darya10
پیام:
۱۸۶
عضویت از: ۱۸ آبان ۱۳۸۸
طرفدار:
- مسي - مگه ايرانم تيم داره - اسپانيا - هيچ كدوم - پپ - مگه مربي داريم؟ گروه:
- کاربران عضو |
با تو ای لحظهوار ای همهی تاریکی و فراموشی با تو در باران به تماشای رود میگذریم لحظهای در بهار میدانم لحظهای در بهار میمیریم... |
||
دلي كه عشق ندارد وبه عشق نياز دارد آدمي را همواره در پي گم شده اش ملتهبانه به هر سو مي كشاند |
|||
۲۴ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: darya10
پیام:
۱۸۶
عضویت از: ۱۸ آبان ۱۳۸۸
طرفدار:
- مسي - مگه ايرانم تيم داره - اسپانيا - هيچ كدوم - پپ - مگه مربي داريم؟ گروه:
- کاربران عضو |
يه كليد كهنه چرخيد توي قفل سينه م انگار يه دل شكسته افتاد زير دست و پاي زوار دلمو نذر تو كردم كه هنوز دلنگرونم چي مي شد مثل كبوتر زير ايوونت بمونم مث خواب بود مث رويا مث لمس آسمون بود تو هياهوي صدا ها يه سكوت مهربون بود زير طاق آينه كاري پاي ايوون كبوتر مث خواب بود مث رويا حتي از خواب تو بهتر پاي حوض نقره پوشت رو به گلدسته نشستم دلمو به قفلاي پنجره فولاد تو بستم نه سر گلايه كردن نه دل شكوه شنيدن نه اميد دل سپردن نه توان دل بريدن يه كليد كهنه چرخيد توي قفل سينه م انگار يه دل شكسته افتاد زير دست و پاي زوار عبدالجبار کاکایی |
||
دلي كه عشق ندارد وبه عشق نياز دارد آدمي را همواره در پي گم شده اش ملتهبانه به هر سو مي كشاند |
|||
۲۴ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
اين شعر را براي تو ميگويم در يك غروب تشنه تابستان در نيمه هاي اين ره شوم آغاز در كهنه گور اين غم بي پايان اين آخرين ترانه لالاييست در پاي گاهواره خواب تو باشد كه بانگ وحشي اين فرياد پيچد در آسمان شباب تو بگذار سايه من سرگردان از سايه تو دور و جدا باشد روزي به هم رسيم كه گر باشد كس بين ما نه غير خدا باشد من تكيه داده ام به دري تاريك پيشاني فشرده ز دردم را ميسايم از اميد بر اين در باز انگشتهاي نازك و سردم را آن داغ ننگ خورده كه مي خنديد بر طعنه هاي بيهده ‚ من بودم گفتم كه بانگ هستي خود باشم اما دريغ و درد كه زن بودم چشمان بيگناه تو چون لغزد بر اين كتاب در هم بي آغاز عصيان ريشه دار زمانها را بيني شكفته در دل هر آواز اينجا ستاره ها همه خاموشند اينجا فرشته ها همه گريانند اينجا شكوفه هاي گل مريم بيقدرتر ز خار بيابانند اينجا نشسته بر سر هر راهي ديو دروغ و ننگ و ريا كاري در آسمان تيره نمي بينم نوري ز صبح روشن بيداري بگذار تا دوباره شد لبريز چشمان من ز دانه شبنمها رفتم ز خود كه پرده بر اندازم از چهر پاك حضرت مريم ها بگسسته ام ز ساحل خوشنامي در سينه ام ستاره توفانست پروازگاه شعله خشم من دردا ‚ فضاي تيره زندانست من تكيه داده ام به دري تاريك پيشاني فشرده ز دردم را مي سايم از اميد بر اين در باز انگشتهاي نازك و سردم را با اين گروه زاهد ظاهر ساز دانم كه اين جدال نه آسانست شهر من و تو ‚ طفلك شيرينم ديريست كاشيانه شيطانست روزي رسد كه چشم تو با حسرت لغزد بر اين ترانه درد آلود جويي مرا درون سخنهايم گويي به خود كه مادر من او بود فروغ فرخ زاد |
||
۲۴ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: OnlyRivaldo99
پیام:
۱,۶۷۱
عضویت از: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸
طرفدار:
- اتوو ، اینیستا ، ژنرال ، مسی - ریوالدو - شاهین بوشهر و فولاد خوزستان - برزیل و اسپانیا - ایمان مبعلی و خلعتبری - پپ و ریکارد - فقط شاه غلام گروه:
- کاربران عضو |
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ کردهای عهد که بازآیی و ما را بکشی وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ رفتی و باز نمیآیی و من بی تو به جان جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ |
||
دلا ياران سه قسمند ار بداني زباني اند و ناني اند و جاني به ناني نان بده از در برانش محبت كن به ياران زباني وليكن يار جاني را نگه داربه جانش جا |
|||
۲۵ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
مهمان_
|
بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو بیا که درین غم چه ناخوشم بی تو شب از فراق تو می نالم ای پری رخسار چو روز گردد گویی در آتشم بی تو دمی تو شربت وصلم نداده ای جانا همیشه زهر فراغت همی چشم بی تو اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا دو پایم از دو جهان نیز در کشم بی تو پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو. |
||
۲۵ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
OTT I'm lying alone with my head on the phone
Thinking of you till it hurts I know you're hurt too but what else can we do? Tormented and torn apart I wish I could carry your smile and my heart For times when my life seems so low It would make me believe what tomorrow could bring When today doesn't really know, doesn't really know Chorus: I'm all out of love, I'm so lost without you I know you were right believing for so long I'm all out of love, what am I without you I can't be too late to say that I was so wrong I want you to come back and carry me home Away from this long lonely nights I'm reaching for you, are you feeling it too Does the feeling seem oh so right And what would you say if I called on you now And said that I can't hold on There's no easy way, it gets harder each day Please love me or I'll be gone, I'll be gone Chorus Oh, what are you thinking of? What are you thinking of? Oh, what are you thinking of? |
||
۲۶ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
|
مث يه عروسكم من ساكت و صبور و خسته مث يه عروسكي كه دل به هيچ كسي نبسته چشم من يه دكمه داره اون يكيش افتاده ديروز دل من شكسته و گم شد توي يك قصه ي مرموز توي يك قصه ي مرموز گم شدم ت اين زمونهمث يه قايق خسته كه رو رود خونه روونه هيچ كسي دوستم نداره خسته و خاموش و سردم مث يه كوچه بن بست مث يه پاييز زردم از تو دنياي خيالم از توي خستگي ها و آرزوي محالم گرچه يه عروسكم من تو نذار انها بمونم من ميخوام واسه هميشه تورو از خودم بدونم |
||
۲۹ آبان ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: شعر و موسیقی | ||
مهمان_
|
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پائیز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود،ما دیده ایم اگر خون دل بود،ما خورده ایم اگر دل دلیل است،آورده ایم اگر داغ شرط است،ما برده ایم اگر دشنه ی دشمنان،گردنیم اگر خنجر دوستان،گرده ایم گواهی بخواهید،اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم. |
||
۲۹ آبان ۱۳۸۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |