در حال دیدن این عنوان: |
۳ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
بال سبز مهدویت ... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
انتظار باستاني ۰۲ دي ۱۳۸۸ من ایرانیام؛ از ماد تا پارس، تا کوروش ذوالقرنین تا ... من ایرانیام و اکنون مسلمان و منتظر! بیعلت نبود که در شمال کشورم، علی(ع) و حسن و حسیناش را «رشت» یعنی «فرزانه و دانشمند» ميخواندند و نام شهر و دیار خود را آن نهادند و در جنوب کشورم ... من ایرانیام؛ از ماد تا پارس، تا کوروش ذوالقرنین تا ... من ایرانیام و اکنون مسلمان و منتظر! راستش انصاف نیست که موعود را فقط مطلوب تاریخی خود و قوم متمدّن و باستانیام معرفی کنم، زيرا قامت او فراتر از هر قوم و تمدّنی است؛ گرچه از هر قوم و تمدّنی در او ارث و اثری است. امّا میخواهم ادّعا کنم سهم من در انتظار او بیشتر است؛ سهم ایران، پارس، کشور شیران! زرتشتی که بودم! در متون مقدّسم از جمله ميخواندم: «... در آن هنگام که مردگان باز برخیزند و زندگان را بیمرگی آید او [یعنی سوشیانت] بیاید و جهان را به خواست خویش نو کند».1 در متون زرتشتی از سه نجات دهنده سخن بود: اوّلی «هوشیدر»، دومی «هوشیدر ماه» و سومی «سوشیانت» که او منجی اصلی است. دربارة نقش قومم در ظهور او ميخواندم: «پس باشد که از آنانی باشیم که جهان را نورانی کنیم ای مزدا! و شما ای آهورههای دیگر که حمایت و راستی را بیاوریم وقتی کهاندیشهها آنجا یکی شوند.2 روز شکست یزدگرد از خلیفة غاصب! در جنگ قادسیه پس از درگذشت «رستم فرخزاد» سردار نامی ایران، هنگامی که شکست نیروهای ایرانی حتمی شد و یزدگرد با کسان خود آمادة فرار ميشد، به هنگام خروج از کاخ پرشکوه خود در مداین ایوان مجلل آن را مورد خطاب قرار داد و گفت: «هان ای ایوان! درود من بر تو باد. من هم اکنون از تو روی برمیتابم تا آنگاه که با یکی از فرزندان خود که هنوز زمان ظهور او فرا نرسیده است به سوی تو برگردم». برایم معمّا شد! یزدگرد کسی بود که منتظر منجی برای براندازیاش بودم تا تعالیم زرتشت را درست اجرا کند و امت او را از ظلم و بیداد نجات دهد؛ امّا او خود از خلیفة عرب پناه به منجی ميبرد! مسلمان که شدم! از رئیس مذهب حق پاسخم را یافتم. سلیمان دیلمی ميگفت: هنگامی که به خدمت امام صادق(ع) رسیده، قضـیه را تعریف کرده است و گفته مقصود یزدگرد از جملة «یکی از فرزندان خـود» کیست؟ امام فرموده: «او مهدی موعود(ع) و قائم آل محمد(ص) است که به فرمان خـداوند در آخـرالزّمان ظـهور ميکند و ششمین فرزند من و فرزند دختر یزدگرد است، پس یزدگرد نیز پدر اوست».3 مشخّص بود یزدگرد از بزرگان دینش ردّ او را گرفته بود. آن روز با موعودی که روحش آسمانی است و بیهیچ نژادی امّا همة پاکان در جسم و خونش نشانی دارند آشنا شدم. روح او محمّدی است امّا جسمی که این روح عرشی را زمینی کرد هم از شرق در خود دارد و هم از غرب، هم از ایران و هم از روم. اسلام را خلیفة غاصب به قوم من عرضه کرد امّا قوم من زود سرچشمة اسلام اصیل را از قرائت عربی آن شناخت. امیرمؤمنان(ع) در روز جمعهای بر منبر خطبهاي خواند که اشعث بن قیس کندی منافق، از ما ایرانیان گله کرد، از جلو افتادن ما در تبعیت از علی(ع). امام در حالی که خشمگین شده بود، فرمود: «امروز نشان خواهم داد که عرب چه کاره است؟! آن شکم گندهها خودشان روزها در بستر نرم استراحت ميکنند لکن ایرانیان روزهای گرم به خاطر خدا فعالیت ميکنند و آنگاه از من ميخواهند که آنها را از خود دور کنم تا از ستمکاران باشم. قسم به خدايي که دانه را شکافت و گیاه را رویاند و آدمی را آفرید، از رسول خدا شنیدم که فرمود: «همچنان که در ابتدا شما (اعراب) ایرانیان را به خاطر اسلام با شمشیر خواهید زد در آینده ایرانیان شما را با شمشیر به خاطر اسلام خواهند زد.4 بیعلت نبود که در شمال کشورم، علی(ع) و حسن و حسیناش را «رشت» یعنی «فرزانه و دانشمند» ميخواندند و نام شهر و دیار خود را آن نهادند و در جنوب کشورم ... من تأویل سومين آیة جمعه بودم؛ «و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم؛ گروه دیگری که هنوز به مسلمانان صدر اسلام ملحق نشدهاند». چون وقتی از پیامبر سؤال کردند اینها کیانند؟ او در پاسخ دست مبارک را بر شانة سلمان فارسی گذاشت و قوم مرا معرفی کرد.5 من تأویل آیات 198 و 199 سورة شعرا بودم. این آیات به من فهماند چرا آن پیامبر یگانه در قوم من برگزیده نشد و در عرب جاهلی مبعوث گردید: «اگر ما آن قرآن را بر بعضی از عجم نازل ميکردیم و او آن را برای اعراب ميخواند به آن ایمان نمیآوردند». امام صادق(ع) فرمود: «اگر قرآن بر عجم و غیرعرب نازل ميشد عرب به آن ایمان نمی آورد ولی قرآن بر عرب نازل شد و ایرانیان به آن ایمان آوردند و این ارزش و فضیلتی برای آنان است».5 وقتی علیه اسلام اموی شوریدم! وقتی امویان اسلام پاک پیامبر پاکی ها را آلودة جاهلیت عربی کردند و نظام طبقاتی عرب ـ عجم را گستراندند در بین همة اقوام تازه مسلمان، فقط قوم من بود که بر آنها شورید. ميدانی با چه عنوانی بیعت کردیم؟ «الرضا من آل محمد(ص)» یعنی خلیفهای که مورد رضایت اهل بیت پیامبر باشد.اینگونه تأویل آیة 132 سورة نساء شدم که: «ای مردم اگر خدا بخواهد شما را از میان ميبرد و افراد دیگری را به جای شما ميآورد». اینجا هم پیامبر دست بر شانههای سلمان زد و فرمود: «آن دیگران قوم و هموطنان سلمان هستند».6 باور کن تأویل آیة 89 سورة انعام هم من بودم: «آنها کسانی هستند که کتاب و حکم و نبوت به آنان دادیم و اگر نسبت به آن کفر ورزند کسان دیگری را نگاهبان آن ميسازیم که نسبت به آن کافر نیستند». امام باقر(ع) و امام صادق(ع) تأویل آیة 47 سورة محمد را هم قوم من معرفی کردند: «هرگاه سرپیچی کنید، خداوند گروه دیگری را به جای شما ميآورد. پس آنها مانند شما نخواهند بود».7 اگر هوس زرتشتیگری و باستانیگرایی بود فرصت خوبی بود که با براندازی امویها صیغه را به نام ایران باستان بخوانم امّا قوم من مهر اهل بیت(ع) را از صمیم جان ميداشت از اين رو حتی شورشهای پراکندة ارتدادی (مثل حرم دین و المقنع و استایس و ...) را خود سرکوب ميکرد.8 حمزه پسر آذرک وقتی علیه عباسیان خروج کرد، خارجیاش نامیدند اما چه پرشکوه است وقتی ميبینیم از 26 فرقة خوارج فقط فرقة اوست که حبّ علی(ع) دارد. ... امّا حیف که قیام علیه اموی با نام خلیفة مورد رضایت اهل بیت(ع) را عباسیان غاصب به تاراج بردند و قرائتی دیگر از اسلام غیر اصیل را گستراندند. امّا تأسفم را این اخبار و پیشگوییها التیام ميداد: «مردمی از مشرق زمین (ایران) نهضتی به پا میدارند که با آن نهضت زمینة برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی(ع) را به وجود ميآورند».9 پرچمهای سیاهی از خراسان بیرون ميآید که هیچ چیز نمیتواند جلو آنها را بگیرد تا اینکه در بیتالمقدس نصب ميشود. با پرچم انتظار او، علیه مغولان شوریدم! وقتی مغولان وحشی کشورم را پاره پاره کردند پرچم انتظار امام غایب بود که آن را نگاهبانی کرد نه درفش کاویانی و ... نهضت سربداران از اسلام و ایران و فرهنگم پاسبانی کرد و ... آنچه سربدارم ميکرد وعدههایی مبارک بود که بر قومم داده بودند و اینکه یاران او از این سرزمین چنیناند. دو نمونه را برایت ميخوانم: «شبی که مرا در معراج به آسمانها بردند نگاهم به جایگاهی از زمین جبل (ایران) افتاد که سرخ رنگ و زمین آن از زعفران نیکوتر و بوی آن از مشک خوشبوتر بود. از جبرئیل پرسیدم که این چه سرزمینی است؟ جواب داد: این جایگاه شیعیان تو و شیعیان پسرعمت علی بن ابیطالب است و به صورت شهری است که آن را قم مينامند».10 برای او ـ قائم آل محمد(ص) ـ در «طالقان» گنج هایی ذخیره است که نه طلاست و نه نقره بلکه گروهی هستند از سواران شجاع و نیرومند که به ساز و برگ کامل جنگی مجهزند و مردانی هستند نشانه دار با اسم و رسم معروف و مشهور و نام آور».11 ایرانیام در آستانه ظهور! گرد و غباری برپا شده، گویی سواری ميرسد. امروز جهان در آستانة ظهور اوست و قوم من تحقق وعدههای الهی را بیشتر دربارة خود ميبیند. امام صادق(ع) وعده داده بود، روزی شهر قم بر سایر شهرها حجت ميشود و اهل آن حجت بر همه خلایق ميشوند. فرموده بود، این وعده در زمان غیبت امام غائب انجام شده، تا ظهور او باقی خواهد بود. علم دین از این شهر به مشرق و مغرب عالم پراکنده ميشود.12امام کاظم(ع) فرمود: «از این شهر مردی قیام ميکند که مردم را به حق دعوت ميکند. پس جوانمردانی شجاع چون پارههای آهن دعوت او را پاسخ ميدهند و اطاعتش ميکنند. تهدیدها و تندبادها متزلزلشان نمیکند و ترس به دل راه نمیدهند و از ستیز خسته نمیشوند و در میدانهای جنگ ترس و گریز ندارند. بر خدا توکل ميکنند و سعادت و رستگاری و عاقبت از آن پرهیزکاران است». ـ اصلاً قم را به این خاطر قم نامیدند چون اهلش قیام کننده برای حضرت حجت و حامیان اویند.13 و ... گفتم سهم من بیشتر است. تصحیح ميکنم: منّتش بر من بیشتر است. محسن قنبريان ماهنامه موعود شماره 106 پينوشتها: 1. علامه مجلسی در بحارالانوار، ج 46، ص 12 آورده: مادر بزرگوار امام سجاد(ع) ـ حضرت شهربانو ـ دختر یزدگرد آخرین پادشاه ساسانیان است. 2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 124. 3. تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 323. 4. اردیشت، ب11. 5. یسن3، ب9. 6. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 165. 7. تفسیر المیزان، ج 5، ص 106. 8. مجمع البیان، ج 9، ص 108. 9. خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص 374. 10. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 24، به روايت از پيامبر خدا(ص). 11. کنزالاعمال، ج 14، ص 261، به روايت از پيامبر خدا(ص). 12. بحارالانوار، ج 57، ص 207. 13. الحاوی للفتاوی، ج 2، ص 18. 1 2 3 4 5 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۴ دی ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
سلمان در دوران رجعت ۰۱ دي ۱۳۸۸ به همراه قائم ـ درود خدا بر او باد ـ بيست و هفت نفر مرد از پشت کوفه خارج ميشوند؛ پانزده نفر از قوم موسي ـ درود خدا بر او باد ـ همان کساني که به حق راهنمايي و به آن داوري ميکردند؛ هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع بن نون [وصي حضرت موسي]، سلمان، ابودجانة انصاري، مقداد و مالک اشتر. آنها در پيشگاه او ياران و حاکمان خواهند بود». اشاره: در شمارة قبل مجله، مطلبي دربارة شخصيّت جناب سلمان و قوم او ، تقديم خوانندگان گرامي موعود شد. اينك در پايان آن مطلب، به معرفي جايگاه اين صحابي ايراني پيامبر اكرم(ص) در عصر ظهور ميپردازيم. در روايات متعددي از حضرت سلمان (ره) به عنوان يکي از رجعت کنندگان؛ يعني کساني که در عصر ظهور دوباره به جهان بازميگردند تا امام مهدي (ع) را ياري کنند و آن دوران خوش را دريابند، ياد شده است. در يکي از این روايات که از امام صادق (ع) نقل شده است، در اين باره چنين ميخوانيم: به همراه قائم ـ درود خدا بر او باد ـ بيست و هفت نفر مرد از پشت کوفه خارج ميشوند؛ پانزده نفر از قوم موسي ـ درود خدا بر او باد ـ همان کساني که به حق راهنمايي و به آن داوري ميکردند؛ هفت نفر از اصحاب کهف، يوشع بن نون [وصي حضرت موسي]، سلمان، ابودجانة انصاري، مقداد و مالک اشتر. آنها در پيشگاه او ياران و حاکمان خواهند بود».1 در روايت مفصلي که سلمان (ره) از پيامبر گرامي اسلام(ص) نقل کرده است، آن حضرت، پس از معرفي همة جانشينان خود از امام علي (ع) تا امام مهدي (ع) خطاب به سلمان ميفرمايد: «اي سلمان! به درستي که تو او را در خواهي يافت و همچنين همة کساني که مانند تو هستند و کساني که ولايت او را پذيرفته و به معرفت او دست يافتهاند. [در اينجا سلمان ميگويد:] شکر خدا را به جاي آوردم و گفتم: آيا من تا زمان او عمر خواهم کرد؟ پس، آن حضرت اين سخن خداي تعالي را خواند: «پس آنگاه که وعدة [تحقّق] نخستين آن دو فرا رسد، بندگاني از خود را که سخت نيرومندند بر شما ميگماريم تا ميان خانهها [يتان براي قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحقّق يافتني است. پس [از چندي] دوباره شما را بر آنان چيره ميکنيم و شما را با اموال و پسران ياري ميدهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر ميگردانيم»2 سلمان ميگويد: [در اين هنگام] گريه و شوق من فزوني گرفت و گفتم: اي پيامبر خدا! آيا این [موضوع] عهدی از سوی شماست؟ پس فرمود: آري به خدايي که مرا به حق فرستاد، اين بر عهدی است ازسوی من، علی، فاطمه، حسن، حسین، نُه [امام جانشین]، همة کسانی که از ما و با ما هستند و در راه ما ستمی دیدهاند. سوگند به خدا، بیتردید در آن زمان ابلیس و سپاهیان او و [همچنین] همة کسانی ایمان خالص یا کفر خالص داشتهاند، برای او (امام مهدی) حاضر میشوند تا [ستمگران] قصاص شوند و به مجازات خود برسند. پروردگارت به هیچکس ستم نمیکند. آنچه گفتم تأویل این آیه است که: «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم، و در زمین قدرتشان دهیم [و از طرفی] به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم».3 سلمان میگوید: «از پیشگاه آن حضرت برخاستم در حالی که هیچ نگران نبودم که من مرگ را دیدار کنم، یا مرگ مرا».4 در مورد آياتي که پيامبر اسلام(ص) در ابتدای اين روايت شريف به آنها استناد ميکنند، بايد گفت که اين آيات در ابتدای سورة اسرا و پس از اشاره به ماجراي بني اسرائيل وارد شده است. در آية قبل از اين دو آيه چنين ميخوانيم: «و در کتاب [آسمانيشان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم که: «قطعاً دوبار در زمين فساد خواهيد کرد و قطعاً به سرکشي بسيار بزرگي بر خواهيد خاست».5 آيات ياد شده از جمله آياتي هستند که در روايات اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به هنگام گفتوگو از موضوع رجعت به آنها استشهاد شده است.6 ابراهیم پور حسین ماهنامه موعود شماره 106 پينوشتها: 1. شیخ مفید الارشاد، ص365، بحارالانوار، ج 52، ص 346، ح92. 2. سورة اسرا، (17) آیات 5 و6. 3. سورة قصص (28) آیة 5. 4. محمّدبن جریر طبری، دلائل الامامـة، ص447-450، ح424؛ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص533؛ بحارالانوار، ج25، ص7 و 8، ح9. 5. سورة اسراء (7)، آیة 4. 6. ر. ک: دلائل الامامـة، ص539، ح522، البرهان، ج4،ص531-537. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۴ دی ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۹
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
سپاه سفياني آخرين تهاجم به سرزمين وحي به فرمان «عثمان بن عنبسه»، خونآشامترين انسان روي زمين، از تبار ابوسفيان، در هنگامة ظهور حضرت ولي عصر(ع) انجام ميشود، و آن يكي از نشانههاي حتمي ظهور ميباشد. و اينك شرحي فشرده پيرامون اين جنايت هولناك. 2. فرجام سفياني در حجاز واقعة حرّه كه يك سال پس از حادثة كربلا به فرمان يزيد در «حرّه» ـ يكي از محلّات مدينه ـ رخ داد، به قدري فجيع و شرمآور است كه هيچ مورّخي به خود اجازه نداده كه مشروح آن را به تصوير بكشد. فاجعهاي كه توسّط سپاه سفياني در مدينة منوّره رخ خواهد داد، با واقعة حرّه مقايسه شده و چنين آمده است: «در اين فاجعه جناياتي رخ ميدهد كه واقعة حرّه در مقايسه با آن، جز يك ضربة شلّاق به شمار نميآيد».12 سفياني به فرماندة اين سپاه دستور ميدهد كه هر فردي از بنيهاشم را پيدا كند از دم شمشير بگذراند، حتّي كودكان و زنان باردار را.13 سپاه سفياني سه شبانه روز مدينه را قتل و غارت ميكنند، حتّي يك نفر از خاندان پيامبر را زنده نميگذارند، آنگاه براي كشتن حجّت خدا مدينه را به قصد مكّه ترك ميكنند.14 آنها از مدينه بيرون ميروند و به وادي «بيدا» ميرسند، در آنجا به قدرت پروردگار زمين دهان باز ميكند، همة آنها را در كام خود فرو ميبرد. اين حادثه در احاديث به: «خسفِ سرزمين بيدا» شهرت يافته و به همين دليل عنوان يكي از علايم حتمي ظهور به شمار آمده است. الف) واقعة خَسفِ بَيداء خسف در لغت به معناي فرو ريختن چيزي در زمين ميباشد، اگر چيزي در زمين فرود رود و در آن ناپديد شود، از آن به عنوان خسف تعبير ميكنند.15 اگر چاهي فرو ريزد و آبش ناپديد شود، به آن نيز خسف گويند.16 قرآن كريم در مورد قارون و گنج او كه به فرمان خدا در زمين فرو رفت، واژة «خسف» را به كار برده است.17 اگر چيزي در اثر زلزله، سيل، طوفان، موشك، بمباران و مانند آنها در زمين فرو رود، يا زير آوار بماند، به آن نيز خسف گويند.18 بيداء نيز در لغت به معناي دشت هموار، بيآب و علف و خالي از سكنه است و نام محلّي در ميان مكّه و مدينه است.19 در حديثي از رسول اكرم(ص) آمده است: «چون به سرزمين بيدا، در «ذوالحُلَيفه» رسيدند، در كام زمين فرو ميروند».20 ذوالحليفه بيشتر به نام «مسجد شجره» يا «آبار علي(ع)» مشهور است. از ابن مسعود نقل شده كه سپاه سفياني در ميان «جَمّاوَين» خسف ميشوند.21 ياقوت گفته: «جمّاوين» دو رشته كوه كم ارتفاع در سمت راست رهگذري است كه از مدينه عازم مكّة معظّمه ميباشد و فاصلة آنها تا مدينه سه ميل است.22 هنگامي كه حاجيان از مدينة منوّره به سوي مسجد شجره حركت ميكنند، در مسير خود با تابلوي «البيداء» روبهرو ميشوند و از اينجا معلوم ميشود كه اين منطقه در طول زمان به همين نام معروف بوده است. ب) زمان وقوع خسف از نكات مهمي كه كمتر به آن توجّه ميشود فرق ظهور با قيام است، به اين معني: بر اساس روايات فراوان در شب 23 رمضان نداي آسماني از ظهور موفور السرور حضرت بقيّـت الله(ع) خبر ميدهد و در روز دهم محرّم قيام جهاني آن حضرت آغاز ميشود.23 بنابراين، بين ظهور و قيام حضرت سه ماه و هفده روز فاصله است كه در اين فاصله حضرت دست به شمشير نميبرد، بلكه فقط اطّلاعرساني ميكند. بر اساس روايات فراوان، خروج سفياني پيش از ظهور است، هنگامي كه او بر سه كشور سوريه، اردن و فلسطين سيطره پيدا ميكند، دقيقاً هشتماه بعد، حضرت ظهور ميكند ولي مدّت حكومت او را در احاديث نه ماه بيان فرمودهاند.24 از بررسي روايات به اين نتيجه ميرسيم كه خسف بيدا حدوداً يك ماه بعد از ظهور اتّفاق خواهد افتاد. بر اين اساس، خروج سفياني و قيام يماني پيش از ظهور؛ بانگ آسماني در شب ظهور؛ خسف بيدا و قتل نفس زكيّه بعد از ظهور، پيش از قيام جهاني آن حضرت رخ خواهد داد. بنابراين، سه نشانة نخستين از نشانههاي ظهور و دو نشانة آخري از نشانههاي قيام ميباشد. ج) حتمي بودن خسف بيدا مرحوم كليني با سند معتبر از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود: «پيش از قيام قائم(ع) پنج نشانه است: بانگ آسماني، خروج سفياني، خسف بيدا، قتل نفس زكيه و قيام يماني». عمربن حنظله پرسيد: اگر پيش از پديدار شدن اين نشانهها، يكي از اهلبيت شما خروج كند، آيا ما نيز همراه او خروج كنيم؟ امام(ع) فرمود: «نه».25 شيخ صدوق با سند صحيح اين پنج مورد را از امام صادق(ع) روايت كرده كه بر حتمي بودن آنها تأكيد فرموده است. 26 شيخ مفيد علاوه بر خسف بيدا، از دو خسف ديگر در شرق و غرب سخن گفته27 جز اينكه تنها خسف بيدا از نشانههاي حتمي ميباشد. د) جايگاه خسف بيدا در قرآن در قرآن كريم در دو مورد از خسف بيدا گفتوگو شده: 1. «يا ايّها الذّين اُوتو الكتاب آمنوا بما نزّلنا مصدّقاً لما معكم من قبل أن نطمس وجوهاً فنردّها علي أدبارها؛ اي كساني كه كتاب داده شدهايد، به آنچه فرو فرستاديم و خود تصديق كنندة كتابي است كه در نزد شماست ايمان بياوريد، پيش از آنكه بر چهرههايي بزنيم و آنها را به پشت سرشان برگردانيم».28 در احاديث فراوان در ذيل اين آية شريفه آمده است كه: چون سپاه سفياني به سرزمين بيدا برسند، منادي آسماني ندا سر ميدهد: «يا بيدا! أبيدي بالقوم؛ اي سرزمين بيدا اين گروه را در كام خود فرو ببر». پس زمين دهان باز كرده، آنها را در كام خود فرو ميبرد، به جز سه تن، كه از قبيلة كلب هستند و خداوند صورت آنها را به پشت سرشان بر ميگرداند. و اين است معناي آية شريفه «يا أيّها الذّين اُوتوا الكتاب...».29 اين حديث به همين تعبير در كتب عامّه نيز آمده است.30 ثعلبي از مبرّد نقل كرده كه گفت: «اين تهديد الهي تا كنون واقع نشده؛ ولي به حال خود باقي است، پيش از رستاخيز، با مسخ شدن افرادي و برگشتن صورتشان به پشت سرشان تحقّق پيدا ميكند».31 2. «و لو تري إذ فزعوا فلا فوت و اُخذوا من مكانٍ قريبٍ؛ اگر آنان را مشاهده كني كه دچار وحشت شده و رهايي نيابند، بلكه از مكان نزديك گرفتار ميشوند».32 پيامبر اكرم(ص) در تفسير اين آيه فرمود: «آنگاه به قصد مكّه حركت ميكنند، چون به سرزمين بيدا برسند، خداوند جبرئيل را ميفرستد، جبرئيل با پاي خود بر زمين ميزند، خداوند آنها را در كام زمين فرو ميبرد، دو تن از قبيلة جُهَينه براي بشارت و هشدار زنده ميمانند».33 امير مؤمنان(ع) در همين زمينه فرمود: «آنگاه لشكري جرّار به مدينه گسيل ميدارد، چون به سرزمين بيدا ميرسند، خداوند آنها را در كام زمين فرو ميبرد».34 امام باقر(ع) در تفسير «فزعوا» فرمود: «وحشت آنها از بانگ آسماني است» و در تفسير «اُخذوا من مكانٍ قريبٍ» فرمود: «از زير پاهايشان در كام زمين فرو ميروند».35 امام سجّاد(ع) نيز در همين رابطه فرمود: «منظور سپاه بيدا است كه از زير پاهايشان گرفته ميشوند».36 ه) ويژگيهاي سپاه سفياني شمار سپاه سفياني به اختلاف نقل شده: در حديثي 80 هزار نفر،37 در حديثي 70 هزار نفر38 و در حديثي 30 هزار نفر نقل شده است. 39 در غالب روايات هدف از اين لشكركشي را پيكار با حجّت پروردگار بيان فرمودهاند،40 ولي در حديثي از ابن عباس تخريب خانة خدا روايت شده است.41 تعداد كساني كه در اين حادثه زنده ميمانند و گزارش ميدهند، در احاديث يك نفر،42 دو نفر43 و سه نفر ذكر شده است.44 و اسامي آنها: بشير و نذير،45 وتر و وتَير،46 وبر و وبير آمده است.47 به هر تقدير صورتشان به پشت سرشان برميگردد و گزارش اين صحنة تاريخي را به همگان ميرسانند.48 از بررسي روايات به اين نتيجه ميرسيم كه اين رويداد تاريخي به فرمان حق تعالي و به صورت اعجازآميز تحقق مييابد، ولي اگر كسي بگويد كه اين حادثه در اثر زلزله، طوفان، رانش زمين، بمباران و موشكباران رخ ميدهد، باز هم اين ويژگي كه گزارشگران آن صورتشان به پشت سرشان برميگردد، آن را از همة حوادث طبيعي ممتاز ميكند و آن را بشارت ظهور قريب الوقوع حضرت بقيـ[ الله ـ ارواحنا فداه ـ قرار ميدهد، چنانكه در حديث شريف آمده است: «إذا خسف بجيش البيداء فهو علامة خروج المهدي؛ هنگامي كه سپاه بيدا در زمين فرو روند، آن نشانة خروج حضرت مهدي(ع) است».49 در پايان يادآوري اين نكته لازم است كه داستان خسف سپاه سفياني ريشة قرآني دارد، احاديث صحيحه بر آن دلالت ميكند و احاديث مربوط به آن به حدّ تواتر ميرسد، چنانكه برخي از محدّثان عامّه نيز به آن تصريح كردهاند. 50 علياكبر مهديپور ماهنامه موعود شماره 106 پينوشتها: 1. سورة اسراء(17)، آية 60. 2. شيخ صدوق، معاني الأخبار، ص 346. 3. واقدي، المغازي، ج 1، صص 19 و 172. 4. همان، صص 199 و 334. 5. همان، ج 2، صص 440 و 531. 6. ابن هشام، السّيرة النبويّـة، ج 5، ص 112. 7. ثقفي، الغارات، ج 2، صص 591 و 663. 8. ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 5، ص 25. 9. عصفري، تاريخ خليفـة بن خياط، ص 192. 10. ذهبي، همان. 11. همان، ص 34. 12. نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 326، ح 932. 13. همان، ح 931. 14. حاكم، مستدرك الصحيحين، ج 4، ص 429. 15. ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 91. 16. ابن فارس، معجم مقاييس اللّغـ[ ج 2، ص 180. 17. سورة قصص(28)، آية 81. 18. نگارنده، روزگار رهايي، ج 2، ص 854. 19.ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 548. 20. متقي هندي، البرهان، ص 116، ح 17. 21. نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 229، ح 940. 22. ياقوت، معجم البلدان، ج 2، ص 158. 23. شيخ طوسي، الغيبة، ص 452. 24. نعماني، الغيبـة، صص 299 و 306. 25. كليني، الكافي، ج 8، ص 258. 26. شيخ صدوق، كمال الدين، ج 2، ص 650، ب 57، ح 7. 27. شيخ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 368. 28. سورة نساء (4)، آية 48. 29. عياشي، التفسير، ج 1، ص 402، ح 990. 30. سلمي، عقد الدرر، ص 89. 31. ثعلبي، الكشف و البيان، ج 3، ص 324. 32. سورة سبا (34)، آية 51. 33. طبري، جامع البيان، ج 22، ص 73. 34. نعماني، الغيبـة، ص 305، ب 18، ح 14. 35. علي بن ابراهيم، تفسير قمي، ج 2، ص 205. 36. ابوحمزة ثمالي، تفسير القرآن كريم، ص 274. 37. زمخشري، تفسير كشاف، ج 3، ص 592. 38. سلمي، عقدالدرر، ص 79. 39. همان، ص 81. 40. حاكم، مستدرك الصحيحين، ج 4، ص 429. 41. زمخشري، همان. 42. سليم بن قيس، كتاب سليم، ص 159. 43. عياشي، التفسير، ج 2، ص 195. 44. نعماني، الغيبـة، ص 280. 45. سيوطي، الحادي للفتاوي، ج 2، ص 67. 46. عياشي، همان. 47. نعيم بن حماد، الفتن، ج 1، ص 329، ح 941. 48. همان، صص 329، 331، ح 941 و 949. 49. سيد ابن طاووس، التشريف بالمنن، ص 161، ح 210. 50. متقي هندي، البرهان، ص 112. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۴ دی ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
بخوان ای چرخ ریسک ! نغمه ات را بران شاخ برهنه ی بی گل و برگ که داری انتظار نو بهاری ولی من این دل بی آرزو را که از شور قیامت هم نجنبد کنم خوش با کدامین انتظاری ؟ شفیعی کدکنی
|
||
۲۵ دی ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: lovebarcelona
پیام:
۱,۱۴۴
عضویت از: ۱۶ مرداد ۱۳۸۶
از: پيش شيطان تو سياره ي سرخ
گروه:
- كاربران بلاک شده |
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم های نگران آینه ی تردیدند نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه ها از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند ((قیصر امین پور))
|
||
۲۸ دی ۱۳۸۸
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
ردیف و قافیه واستعاره کردم باز چقدر سوره شدم آیه آیه دلتنگی چقدر محض شما استخاره کردم باز گره به قلب من افتاد صد هزار گره به اسم اعظمتان راه چاره کردم باز دلم گرفت از این شهرهای بی موعود تمام پنجره ها را دوباره کردم باز دخیل بسته دلم، روضه ای بخوان آقا هوای کودک بی گهواره کردم باز دوباره جمعه غروب استساکت و بی روح نیامدی دلم را ستاره کردم باز... |
||
۲۵ فروردین ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
اگـر چـه زود: مـی آیـد، اگـر چـه دیــر: مـی آیـد سوار سـبـز پوش من بـه هـر تـقـدیـر مـی آیـد همــان خورشیـد موعـودی کـه در روز طـلـوع او حدیـث صبـح صـادق می شود تفسیـر، می آید زمین آبـی تـر از این آسمان ها می شود وقتـی که آن ایـیـنـه ی سـبـز "خـدا تـصـویــر" می آیـد در اعماق نگاهش می توان خشمی مقدس دید دلـش لـبـریـز از درد است و با شمشیـر می آید چنـان با ضربـه های حیـدری اعجـاز خواهـد کرد کـه از دیـوارهـا هـم نـغـمـه ی تـکـبـیـر می آید دقیقا راس آن ساعت که در ذهن خدا ثبت است نـه قـدری زودتــر از آن نـه بـا تـاخــیـــر می آیـد سید محمد جواد شرافت |
||
۲۶ فروردین ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
یک روز به هیئت سحر می آید با سوز دل ودیده تر می آید یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می آید عباس احمدی این الطالب بدم المقتول بکربلا |
||
۳۰ فروردین ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
|
سلامی به تکیه گاهم که در ناکجا آباد هستی خیمه زده و نگاه ها در پی یافتنش خیره مانده... مهدی جان ، کجایی؟؟؟ کجایی که در منتهای بی خبری ات خاطری اشفته شد و برای امدنت دلی شیفته... تنهایم،بی تو،در غبار سنگین دنیا... می شنوی...؟ تنهایم...زنده در پس رویای امدنت... افسوم در پی نیامدن هایت کوه گشته و اهم از فراغت سر به اسمان ها کشیده رویایم،می بینی مرا؟؟؟ تو در اوج ابرها هستی و من در زمین بی کرانه ها ، تو در غربت هستی و من در محنتِ نیستی نمی دانم می شنوی یا نه؟ نمی دانم....؟!!بغض ها در گلویم انباشته شده و وجودم را می آزارد ، تنهایی بر گلویم چنگ می اندازد واشک هایم روان می شود ... می بینی؟ خسته ام ، از بی تو بودن ، از بی تو گذشتن ،از نبودن های سرد و سنگین ، از چشم های نا جوانمرد ،از دشمنان نامرد مرا فریاد بزن تا بشنوم،تا بدانم،هستی ام را می دانی کجایی که در غربت نبودنت چشمها زجر دوری ات را سخت بارید بیا که فراغت جانم را به ملال اورده و سال های انتظارجسمم را فرسوده کرده بیا که نبودت اسوگی افکارم را گرفته وطلب یاری تو می کند بیا که دنیای بی تو همچو روباهی مکار در حال حیله است و ما چون ابلهانی در توهم روشنفکری خود غرقیم و بی خبر از غیب و غیبت در گذریم. باورم کن!صدایم را ،نوایم را،بشنو ناله هایم را و بخوان نامم را... بیا که انبوه ارزوی محالم تلمبار شده ودوباره آن صدا می اید شاید این جمعه بیاید ،شاید ...شاید...شاید بیا که لاشه ام در میان این کرکسان بی هویت در حال تاراج است ومن ، با تمدنی هزاران ساله در اوار هجومشان در حال مدفون شدنم بیا که گرگ دنیا نفسم را دریده پردهای بی حیایی را پاره کرده بیا که اتش فتنه به جانم افتاده و هیبتم زیر خروارِ سوال های بی جواب مانده بیا که در نبودت شیطان طناب بی خبری به گردنم انداخته بیا که چشم هایم به نظاره نشسته بیا که بغض ها طولانی شد و اشک ها بی جواب میازارم که از دوری ات سخت ازرده ام و در طلب نگاهت بسیاررنجیده بیا که قلم از توصیف امدنت ایستاده و از دیدن رویت شعف به جان خریده سپیده دم دنیا را فرا گرفته بیا ...بیا تا روشنایی وجودت سایه ظلمت را در نوردد اشک هایم را برای شفاعت و قلب شکسته ام را برای فرجت پیش کش اوردم تا قبولم کنی بیا که نیاز لحظه های بودنم شدی بیا که میدانم می ایی ...در نبودت کمر خم کردم بیا تا دوباره ایستادن را بیاموزم... من،جوان ایرانی ................................ این متنو خودم نوشتم میدونم پره غلط انشایی و نگارشیه حداقلش این که معلم ادبیاتم ازخط اولش 2-3 تا غلط نگارشی گرفت...دیگه ببخشید اگه یه کم بده... ولی چون خودم نوشتم برام خیلی عزیزه گفتم شما هم یه فیضی ببرید |
||
۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: عصر ظهور | ||
نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۱
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:هــلـــنـــــــــــــد:. - .:فرهاد مجیدی:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو |
متن كامل شعر مرحوم آقاسي خبر آمد خبری در راه است نقل قول سرخوش آن دل که از آن آگاه استشاید این جمعه بیاید...شاید پرده از چهره گشاید...شاید دست افشان...پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی سر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمان خویش را با همه لحظه خوش آواییم در به در کوچه ی تنهاییم ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه ی تو از همه پر شور تر کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی کاش که همسایه ی ما می شدی مایه ی آسایه ی ما می شدی هر که به دیدار تو نایل شود یک شبه حلال مسائل شود دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ی ما را عطشی دست داد نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت نام تو آرامه ی جان من است نامه ی تو خط اوان من است ای نگهت خاست گه آفتاب در من ظلمت زده یک شب بتاب پرده برانداز ز چشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم ای نفست یارومدد کار ما کی و کجا وعده ی دیدار ما دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم کدام گوشه ی مشعر کدام گوشه ی منا به شوق وصل تو در انتظار بنشینم ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد ببوسم خاک پاک جمکران را تجلی خانه ی پیغمبران را خبر آمد خبری در راه است سر خوش آن دل که ار آن آگاه است شاید این جمعه بیاید...شاید پرده از چهره گشاید... شاید |
||
|
|||
۳ خرداد ۱۳۸۹
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |