در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
بانوى خردمندى در كوهستان سفر مى كرد كه سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا كرد. روز بعد به مسافرى رسید كه گرسنه بود. بانوى خردمند كیفش را باز كرد تا در غذایش با مسافر شریك شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در كیف بانوى خردمند دید، از آن خوشش آمد و از او خواست كه آن سنگ را به او بدهد. زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد.مسافر بسیار شادمان شد و از این كه شانس به او روى كرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست كه جواهر به قدرى با ارزش است كه تا آخر عمر، مى تواند راحت زندگى كند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا كند. بالاخره هنگامى كه او را یافت، سنگ را پس داد و گفت:«خیلى فكر كردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید كه چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده كه به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى |
||
۲۵ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
تنها بازمانده ي يك كشتي شكسته به جزيره ي كوچك خالي از سكنه اي افتاد. او با دلي لرزان دعا كرد كه خدا نجاتش دهد. اگر چه روزها افق را به دنبال ياري رساني از نظر مي گذراند كسي نمي آمد. سر انجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها كلبه اي بسازد تا خود را از عوامل زيان بار محافظت كند و دارا يي هاي اندكش را در آن نگه دارد. اما روزي كه براي جستجوي غذا بيرون رفته بود' به هنگام برگشتن ديد كه كلبه اش در حال سوختن است و دودي از آن به سوي آسمان ميرود. متاَسفانه بدترين اتفاق مممكن افتاده و همه چيز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه در جا خشكش زد.فرياد زد: "خدايا تو چطور راضي شدي با من چنين كاري بكني؟" صبح روز بعد با بوق كشتي اي كه به ساحل نزديك مي شد از خواب پريد. كشتي اي آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته ' از نجات دهندگانش پرسيد: "شما ها از كجا فهميديد من در اينجا هستم؟" آنها جواب دادند: " ما متوجه علايمي كه با دود مي دادي شديم." وقتي اوضاع خراب مي شود' نا اميد شدن آسان است. ولي ما نبايد دلمان را ببازيم ' چون حتي در ميان درد و رنج ' دست خدا در كار زندگي مان است. پس به ياد داشته باش : دفعه ي ديگر اگر كلبه ات سوخت و خاكستر شد ' ممكن است دود هاي برخاسته از آن علايمي باشد كه عظمت و بزرگي خدا را به كمك مي خواند |
||
۲۵ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت. وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست. روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست ! پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار اودر برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد... چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد، در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسید که مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!! آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید: چگونه می توانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !!! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد. پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت: اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه می گفتی هر چه رخ می دهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمی بینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب می کردند، بنابراین می بینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!! |
||
۲۵ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
زمانیکه نمرود ملعون،آن آتش مشهور را برای حضرت ابراهیم (ع) افروخت ، غلامی از دربار وی متهم به دزدیدن گوهری گردید . خواستند که وی را قبل از حضرت ابراهیم در آتش بیاندازند .غلام هر چه جزع کرد و به بت ها متوسل شد فایده ای ندید تا آنکه از سوز جگر گفت :یا الله .خداوند خطاب به جبرئیل نمود که : دریاب بنده ی مارا.جبرئیل عرض کرد:خدایا میدانی که کافر است.خداوند فرمود:هر چند کافر است.ولیکن چون مارا به نام خداوند می خواند،از کرم ما نمی سزد که به فریادش نرسیم.... .................................................................................... روزی حضرت ابراهیم مشغول خوردن غذا به تنهایی بود . به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت . از او خواست که با او غذا بخورد .هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد . ابراهیم از او دلگیر شد . پیرمرد گفت من ملحد هستم و خدا را ستایش نمی کنم . و از انجا برفت . وحی آمد که ما در این مدت او را اطعام کردیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار اطعام کردی و خواستار ستایش خدا از جانب او هستی . برو و او را باز آر. ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد گریست و به خدا ایمان آورد. ...................................................................................... شبی از شب ها، مردی خواب عجیبی دید. او خواب دید که در عالم رویا پا به پای خدای خداوند روی ما سه های ساحل دریا قدم می زند و در همان حال در آسمان بالای سرش، خاطرات دوران زندگی اش به صورت فیلمی در حال نمایش است. او که محو تماشای زندگی اش بود، ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده می شودو آن هم وقت هایی است که او دوران پردرد و رنج زندگی اش را طی می کرده است. بنابراین با نارحتی به خدا که در کنارش راه می رفت رو کرد و گفت: پروردگارا تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آورد و تو را دوست بدارد، در تمام مسیر زندگی اش کنارش خواهی بود و از او محافظت خواهی کرد.پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگی ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد، چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم، مرا تنها گذاشتی؟ خداوند لبخندی زد و گفت: بنده عزیزم من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشته ام، زمان هایی که در رنج و سختی بودی، من تو را بر شانه هایم نشانده بودم تا تو به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی. |
||
۲۵ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: نوای ملکوت | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
در حديث قدسي آمده است كه مي فرمايد:« يابن آدم و حقك علي اني احبك فبحقي عليك احبني» اي فرزند آدم به حق تو بر من سوگند كه من تو را دوست دارم، پس تو را به حق من بر تو سوگند مي دهم مرا دوست بدار به پيامبرش حضرت عيسي بن مريم علی نبينا و آله وعليه السلام فرمود:« يا عيسي كم اطيل النظر؟ و احسن الطلب؟ و القوم لايرجعون؟» اي عيسي تا كي چشم به راه باشم و پيگيري كنم و مردم به سوي من بازنگردند؟ ( به نقل از رساله لقاءالله(1) / بخش تازيانه ي سلوك/ ميرزا جواد ملكي تبريزي) |
||
۲۵ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: کلام بزرگان | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
ابليس به خداوند گفت كه از سجده به آدم معافم بدار ، برايت يك نماز دو هزار ساله مي خوانم ! آخر خداوند چه حاجتي به نماز دو هزار ساله ي تو دارد ؟! شيطان با شش هزار سال عبادت ، عاقبتش آن طور شد . آيا ما مي توانيم به خود مغرور شويم ؟ به خدا پناه مي بريم ! .......................................................................................... چه خوب است انسان عبادت و كار خير انجام مي دهد بگويد كاري نكرده ام ، اما كار نيك و خوبي كه از ديگران ديد بگويد چقدر كار بزرگي انجام داده است . .......................................................................................... سجده ي طولاني از عباداتي است كه كمر شيطان را مي شكند . اما كسي كه سجده ي طولاني انجام مي دهد بايد مواظب باشد كه مرتكب ريا نشود . بعد از سجده بايد جلوي آيينه بايستد و ببيند آيا جاي مهر در پيشانيش نقش بسته است يا نه ، اگر نقش بسته بود مقداري بمالد تا به صفت رذيله مبتلا نشود . |
||
۲۵ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: کلام بزرگان | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
كسي كه مي خواهد اهل معرفت شود بايد معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت كم كند و فرش هر مجلسي نباشد و از معاشرت هاي بي فايده و بي مغز تا مي تواند اجتناب نمايد و طوري نشود كه با همه و در هر مجلسي حاضر شود . همچنين براي كسي كه مي خواهد اهل معرفت شود لازم است كه در خوردن حتي حلال ، ميانه رو باشد ؛ بلكه تا گرسنه نشده سر سفره حاضر نشود و تا اشتها دارد دست از غذا بردارد ؛ و از لحاظ خواب و سخن گفتن نيز بايد حد اعتدال را مراعات نمايد . ......................................................................................... وقت خواب ، چهار پنج دقيقه اي در كارهايي كه روز انجام داده ايد فكر كرده يكي يكي از نظر بگذرانيد ؛ هر كدام مطابق رضاي خدا انجام يافته ، شكر بكنيد و هر كدام تخلف شده استغفار بكنيد و اين رويه را هر روز ادامه دهيد . اين روش اگر چه در ابتداي كار سخت و در ذائقه ي نفس تلخ مي باشد ، ولي كليد نجات و رستگاري است . |
||
۲۶ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: کلام بزرگان | ||
نام کاربری: henry-xavi
پیام:
۵۱۷
عضویت از: ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
طرفدار:
- ژاوی-مسی-اینیستا - تیری آنری - پرسپولیس - فرانسه - کریم باقری-علی دایی - پپ گواردیولا-آرسن ونگر گروه:
- کاربران عضو |
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله العظمی بهجت از آیت الله سید علی قاضی (ره) نقل می کنند که فرمودند : اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند . .......................................................................................... علامه طباطبایی می فرمودند : چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: « ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان! » |
||
۲۶ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: چشم دل باز كن كه جان بينی ... | ||
نام کاربری: R.A.Lionel
پیام:
۷,۲۴۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۹
از: مشهد
طرفدار:
- مسی - آنری - پرسپولیس - ایران - گواردیولا، فرگوسن گروه:
- كاربران بلاک شده |
داستانی کوتاه از دزدی که مامور خدا بود غروب يك روز باراني زنگ تلفن به صدا در آمد. زن گوشي را برداشت. آن طرف خط پرستار دخترش با ناراحتي خبر تب و لرز شديد ساراي كوچكش را به او داد. زن تلفن را قطع كرد و با عجله به سمت پاركينگ دويد، ماشين را روشن كرد و به نزديك ترين داروخانه رفت تا داروهاي دختر كوچكش را بگيرد. وقتي از داروخانه بيرون آمد، متوجه شد به خاطر عجله اي كه داشته كليد را داخل ماشين جا گذاشته است. زن پريشان با تلفن همراهش با خانه تماس گرفت. پرستار به او گفت كه حال سارا هر لحظه بدتر مي شود. او جريان كليد اتومبيل را براي پرستار گفت. پرستار به او گفت كه سعي كند با سنجاق سر در اتوموبيل را باز كند. زن سريع سنجاق سرش را باز كرد، نگاهي به در انداخت و با ناراحتي گفت: «ولي من كه بلد نيستم از اين استفاده كنم.» هوا داشت تاريك مي شد و باران شدت گرفته بود. زن با وجود نا اميدي زانو زد و گفت: «خدايا كمكم كن!» در همين لحظه مردي ژوليده با لباسهاي كهنه به سويش آمد. زن يك لحظه با ديدن قيافه ي مرد ترسيد و با خودش گفت: «خداي بزرگ، من از تو كمك خواستم آنوقت اين مرد...!» زبان زن از ترس بند آمده بود، مرد به او نزديك شد و گفت: «خانم، مشكلي پيش آمده؟» زن جواب داد: «بله، دخترم خيلي مريض است و من بايد هرچه سريع تر به خانه برسم ولي كليد را داخل ماشين جا گذاشته ام و نمي توانم درش را باز كنم.» مرد از او پرسيد كه آيا سنجاق سر همراه دارد؟ و زن فورا سنجاق سرش را به او داد و مرد در عرض چند ثانيه در اتومبيل را باز كرد! زن بار ديگر زانو زد و با صداي بلند گفت: «خدايا متشكرم!» سپس رو به مرد كرد و گفت: «آقا متشكرم، شما مرد شريفي هستيد.» مرد سرش را برگرداند و گفت: «نه خانم، من مرد شريفي نيستم. من يك دزد اتومبيل بودم و همين امروز از زندان آزاد شده ام!» خدا براي زن يك كمك فرستاده بود، آن هم يك حرفه اي! زن آدرس شركتش را به مرد داد و از او خواست كه فرداي آن روز حتما به ديدنش برود. فرداي آن روز وقتي مرد ژوليده وارد دفتر رئيس شركت شد، فكرش را هم نمي كرد كه روزي به عنوان راننده مخصوص در آن شركت بزرگ استخدام شود. |
||
۲۶ مهر ۱۳۸۹
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: Dark_Rider
پیام:
۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی - کرایوف - برزیل و اسپانیا - :D - پپ عزیز - پروین گروه:
- کاربران عضو |
دستت درد نکنه حسام جون خیلی ممنون حسام جون میتونی یه تحقیقی راجب گروها و فرقه های دروغین اسلام انجام بدی؟ اخه اسلام به فرقه های زیادی تقسیم شده اگه بتونی هر از چن روزی یکی از این فرقه ها رو بزاری بعد افکار و عقایدشونو خیلی خوب میشه بازم از رسیدگی بسیار خوبت به قسمت عرفانی و مذهبی ممنون هستم |
||
۲۶ مهر ۱۳۸۹
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |