در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: San.Andres
پیام:
۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا گروه:
- کاربران عضو |
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود...... سجده ای زد بر لب درگاه او پر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نشتر عشقش به جانم می زنی دردم از لیلاست آنم می زنی... خسته ام زین عشق، دل خونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو ... من نیستم گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یک جا باختم کردمت آواره ی صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد سوختم در حسرت یک یا ربت غیر لیلا برنیامد از لبت!!!!! روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم بلی مطمئن بودم به من سرمیزنی در حریم خانه ام در میزنی حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راهت کنم... |
||
۳۱ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: xavisam
پیام:
۳,۲۵۴
عضویت از: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹
از: Mashad
طرفدار:
- xavi - spain - pep گروه:
- کاربران عضو |
ای رفته ز دل رفته ز بر رفته ز خاطر! بر من منگر تاب نگار تو ندارم. بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارد. ای رفته ز دل راست بگو! بهر چه امشب با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟ گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه، من او نیَم او مرده و من سایه ی اویم! من او نیَم آخر دل من سرد و سیاه است او در دل سودازده از عشق شرر داشت او در همه جا با همه کس در همه احوال سودای تو را ای بت بی مهر! به سر داشت. من او نیَم این دیده ی من گنگ و خموش است در دیده ی او آنهمه گفتار، نهان بود وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ مرموز تر از تیرگی شامگهان بود. من او نیَم آری، لب من، این لب بیرنگ دیریست که با خنده ای عشق تو نشکفت اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت بر من منگر تاب نگاه تو ندارم آن کس که تو میخواهیَش از من به خدا مرد! او در تن من بود و ندانم که به ناگاه چون دید و چه ها کرد و کجا رفت و چرا مرد! من گور ویَم، گور ویَم، بر تن گرمش افسردگی و سردی کافور نهادم. او مرده و در سینه ی من این دل بی مهر سنگی است که من بر سر آن گور نهادم. |
||
۳۱ تیر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: xavisam
پیام:
۳,۲۵۴
عضویت از: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹
از: Mashad
طرفدار:
- xavi - spain - pep گروه:
- کاربران عضو |
انگار مدتی است که احساس می کنم خاکستری تر از دو سه سال گذشته ام احساس می کنم که کمی دیر است دیگر نمی توانم هر وقت خواستم در بیست سالگی متولد شوم انگار فرصت برای حادثه از دست رفته است از ما گذشته است که کاری کنیم کاری که دیگران نتوانند فرصت برای حرف زیاد است اما اما اگر گریسته باشی... آه ... مردن چه قدر حوصله می خواهد بی آنکه در سراسر عمرت یک روز ، یک نفس بی حس مرگ زیسته باشی ! انگار این سالها که می گذرد چندان که لازم است دیوانه نیستم احساس می کنم که پس از مرگ عاقبت یک روز دیوانه می شوم ! شاید برای حادثه باید گاهی کمی عجیب تر از این باشم با این همه تفاوت احساس می کنم که کمی بی تفاوتی بد نیست حس می کنم که انگار نامم کمی کج است و نام خانوادگی ام ، نیز از این هوای سربی خسته است امضای تازه ی من دیگر امضای روزهای دبستان نیست ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان یک روز نام کوچکم از دستم افتاد و لابه لای خاطره ها گم شد آنجا که یک کودک غریبه با چشم های کودکی من نشسته است از دور لبخند او چه قدر شبیه من است ! آه ، ای شباهت دور! ای چشم های مغرور ! این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم ! بگذار دست کم گاهی تو را به خواب ببینم! بگذار در خیال تو باشم! بگذار ... بگذریم! این روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است ! قیصر امین پور. |
||
۱ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Xavi_TheBest
پیام:
۱,۱۲۷
عضویت از: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: Shiraz
طرفدار:
- Cesc fabregas-Xavi Hernandez - Ronaldinho - Esteghlal - Spain - milad meydavoodi-shahab gordan - Arsen Wenger-Pep Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
چه آتشی،چه آتشی، چه پیچ و تاب دلکشی. جرقه ها،ستاره های زرنشان زبانه ها،شراره های زرفشان ستاره بارد از زمین، برآسمان و کهکشان! صدای خشک سوختن، نوید می دهد به من، که می رسی به جان،زتن اگر رهی ز خویشتن! تو ای بهار بی خزان شکفته همچو ارغوان کنار آتش روان! تو ای صفات چهره ات، زتاب شعله آتشین! رخت ز رقص شعله ها، گل آفرین،گل آفرین. ربوده هوش ما زسر به نغمه های دلنشین، به آسمان نگاه کن میان این جرقه ها تبسمی به ماه کن! به آن ستاره هم بگو: -تو نیز اگر جرقهای ز آتشی، در آتش کدام یار نازنین چو من زبانه می کشی...؟ فریدون مشیری |
||
وای که این واژه ها لالند در پیش تو آه چه بد زخمی که فردا کیست هم آغوش تو ... |
|||
۲ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: xavisam
پیام:
۳,۲۵۴
عضویت از: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹
از: Mashad
طرفدار:
- xavi - spain - pep گروه:
- کاربران عضو |
نه اين دقايق خوشبو،كه روي شاخه نارنج مي شود خاموش، نه اين صداقت حرفي، كه در سكوت ميان دو برگ اين گل شب بوست، نه هيچ چيز مرا از هجوم خالي اطراف نمي رهاند. سهراب سپهری |
||
۵ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Guaje_Villa
پیام:
۶۰۰
عضویت از: ۲۴ شهریور ۱۳۸۹
طرفدار:
- داوید ویا سانچز - خوان گمپر_یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - میداوودی -اولادی - پپ گواردیولا - هیچ کدام گروه:
- کاربران عضو |
از تو خواهم پرسید: افتاب اهل کجاست؟؟ از کجا امده ای؟ من نمیدانم چیست "انچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست" تو همه خورشیدی لیک من سایه نمیدانم چیست چون تو از ان دوری من به تو نزدیکم سایه را دشمن خود میبینم من پر از بال و پرم و تو امید منی وتو اوجی و من ان کفتر بی بال و پرم و تو دوری و من از دوری تو بی خبرم و تو آگاهم کن تو پر از بال و پری و پر از امیدی و تو ان راهنمایی که چنان خورشیدی.... . زکیه سلطانی محمدی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خوب این شعر در باره امام زمان بود. شاعرشم رفیق خودمه زیاد فکر نکنید! خوشحال میشم نظرتون رو بدونم! |
||
۸ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
عاشقانه ... ای شب از رویای تو رنگین شده سینه ام از عطر تو سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادی ام بخشیده از اندوه بیش ... همچو بارانی که شوید جسم خاک هستی ام ز الودگی ها کرده پاک ای تپش های تن سوزان من اتشی در سایه ی مژگان من ... ای زگندم زارها سرشارتر ای ززرین شاخه ها پربارتر ای در بگشوده بر خورشیدها در هجوم ظلمت تردید ها با توام دیگر ز دردی بیش نیست هست اگر جز درد خوشبختی م نیست ... این دل تنگ من و این بار نور ؟ های و هوی زندگی در قعر گور ؟ ای دو چشمت چمنزاران من داغ چشمت خورده بر چشمان من پیش از اینت گر که در خود داشتم هرکسی را تو نمی انگاشتم درد تاریکی ست درد خواستن رفتن و بیهوده خود را کاستن ... سر نهادن بر سیه دل سینه ها سینه الودن به چرک کینه ها در نوازش نیش ماران یافتن زهر در لبخند یاران یافتن ... زر نهادن در کف طرار ها گمشدن در پهنه بازارها ... آه ای با جان من امیخته ای مرا از گور من انگیخته چون ستاره با دوبال زرنشان امده از دوردست اسمان از تو تنهایی ام خاموشی گرفت پیکرم بوی هم اغوشی گرفت در جهانی این چنین سرد و سیاه با قدم هایت قدم هایم به راه ای به زیر پوستم پنهان شده همچو خون در پوستم جوشان شده گیسویم را از نوازش سوخته گونه هام از هرم خاهش سوخته اه ای روشن طلوع بی غروب افتاب سرزمین های جنوب اه اه ای از سحر شاداب تر از بهاران تازه تر سیراب تر عشق دیگر نیست این این خیرگیست چلچراغی در سکوت و تیرگیست عشق چون در سینه ام بیدار شد از طلب پا تا سرم ایثار شد این دگر من نیستم من نیستم حیف از ان عمری که با من زیستم آه میخواهم که بشکافم زهم شادی ام یکدم بیالاید به غم اه میخواهم که برخیزم زجای همچو ابری اشک ریزم های های این دل تنگ من و این دود عود ؟ در شبستان زخمه های چنگ و رود ؟ این فضای خالی و پرواز ها ؟ این شب خاموش و این اواز ها ؟ ای نگاهت لای لای سحر بار گاهوار کودکان بی قرار ای نفس هایت نسیم نیم خواب شسته از من لرزه های اضطراب خفته در لبخند فرداهای من رفته تا اعماق دنیاهای من ای مرا با شور عشق امیخته این همه اتش به شعرم ریخته چون تب عشقم چنین افروختی لاجرم شعرم به اتش سوختی ... شعر از فروغ فرخ زاد ... طولانی بود ... بعضی قسمتاش هم سانسور شده ... |
||
|
|||
۸ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: xavisam
پیام:
۳,۲۵۴
عضویت از: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹
از: Mashad
طرفدار:
- xavi - spain - pep گروه:
- کاربران عضو |
سخن از ماندن نيست، من و تو رهگذريم، راه طولاني و پر پيچ و خم است، همه بايد برويم تا افقهاي وسيع، تا آنجا كه محبت پيداست و شايد اينجا سر آغاز بودن است و من و تو و هياهوئي در شهري سبز و آبي و خاكستري ما مي گريزيم شايد از بودن شايد از ماندن شايد از رفتن جز هراس ما را چه بايد من و تو رهگذريم به فردا بيند يش به طلوعي ديگر و به آغازي دوباره و ما گشايندهء راهيم لغزش صبر مداومت ولي بدان و باور كن اينجا بي شك آغاز بودن ماست. |
||
۹ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Xavi_TheBest
پیام:
۱,۱۲۷
عضویت از: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: Shiraz
طرفدار:
- Cesc fabregas-Xavi Hernandez - Ronaldinho - Esteghlal - Spain - milad meydavoodi-shahab gordan - Arsen Wenger-Pep Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
سرطان آقا سرطان خون گرفته دست هایم کسی را نکشته ام با این همه انگار از میهمانی انار های دانه قرمز درشت می آیم عاشق شده ام از شما چه پنهان عاشق شده ام به دست هایم نگاه نکنید خجالت کشیده دست به سینه می شود دور از شما جانم را گرفته کلماتی که در گلو خفه می شود دور از دست های شما دست هایم کمی کسالت دارد سرطان نوشتن گرفته با این کلمات سرخ دست های سرخ دست خودم نیست دست شما هم نبود آ.سهرابی |
||
وای که این واژه ها لالند در پیش تو آه چه بد زخمی که فردا کیست هم آغوش تو ... |
|||
۱۰ مرداد ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
It's the same story Nothing new As the day falls into the night As the wind blows so the time goes No where to run No where to hide I thought I was too young to love We don't know if this can go on It is too late to say goodbye Though we can't say we never tried So many words we want to say But we wait for another day We can make it last forever It's a chance to stay together I see myself and where I am Will you take me just as I am Feelings that are so hard to hide Kiss the pain with your lips goodbye Ha ah ah ah ah aha ah ahahahaha I dont want no conversation When talking on solution Life is so strange when you are young Something so rïght Can turn so wrong Goodbye |
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۱۰ مرداد ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |