در حال دیدن این عنوان: |
۶ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
هفته بعد قراره بریم راهیان نور دعا کنید جور شه بریم |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
نام کاربری: mohamad.rs20
پیام:
۱,۵۹۹
عضویت از: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: TIERRA
طرفدار:
- PUYOL - RONALDINIHO_RIVALDO - PERSPOLIS - SPAIN - ALI KARIMI_MEHDI MAHDAVIKIA - JURGEN KLOPP - HOSEIN FARAKI گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول مسعود نوشته:هفته بعد قراره بریم راهیان نور دعا کنید جور شه بریم خوش بحالت داش مسعود رفیقام میره وقتی برمیگردن کلی تعریف میکنن جوری که مو به تن ادم سیخ میشه منم میخواستم برم ولی مثل اینک لیاقت ندارم |
||
|
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
یک داستان واقعی اين يک داستان واقعي است که در ژاپن اتفاق افتاده. شخصي ديوار خانه اش را براي نوسازي خراب مي کرد. خانه هاي ژاپني داراي فضايي خالي بين ديوارهاي چوبي هستند. اين شخص در حين خراب کردن ديوار در بين آن مارمولکي را ديد که ميخي از بيرون به پايش فرو رفته بود. دلش سوخت و يک لحظه کنجکاو شد. وقتي ميخ را بررسي کرد متعجب شد؛ اين ميخ ده سال پيش، هنگام ساختن خانه کوبيده شده بود!!! چه اتفاقي افتاده؟ در يک قسمت تاريک بدون حرکت، مارمولک ده سال در چنين موقعيتي زنده مانده!!! چنين چيزي امکان ندارد و غير قابل تصور است. متحير از اين مساله کارش را تعطيل و مارمولک را مشاهده کرد. در اين مدت چکار مي کرده؟ چگونه و چي مي خورده؟ همانطور که به مارمولک نگاه مي کرد يکدفعه مارمولکي ديگر، با غذايي در دهانش ظاهر شد!!! مرد شديدا منقلب شد. ده سال مراقبت. چه عشقي! چه عشق قشنگي!!! اگر موجود به اين کوچکي بتواند عشقی به اين بزرگي داشته باشد پس تصور کنيد ما تا چه حد مي توانيم عاشق شويم، اگر سعي کنيم.... |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
نقل قول محمد نوشته:دار خونریزی نشده بود؟ |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
نقل قول محمد نوشته:پس داستان دروغه. حالا اینو بخونید من که مردم از خنده!! میخواستم بذارم تو علمی کاربردی (چون مربوط به کامپیوتره..) گفتم نه دیگه آموزش که نمیده!! شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیدهاند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کردهاند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است: _____ مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟ مشتری : Netscape مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست. مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer _____ مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه! _____ یک مشتری نمیتونه به اینترنت وصل بشه... مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟ مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد. مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟ مشتری : پنج تا ستاره. _____ مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم... مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟ مشتری : نه. _____ مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن. مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟ _____ مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست. مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟ _____ مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو مینویسم. مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟ مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟ _____ مشتری : سلام، من (سلین) هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟ مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده میکنم... مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید... _____ کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمیتوانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم. _____ کاربر: من نمیتوانم کانالهای تلویزیون را با مانیتورم عوض کنم. _____ کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم میتوانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید. _____ کاربر: اینترنت من کار نمیکند؟ مشاور: مودم را وصل کردهاید، همه سیمهای کامپیوتر را چک کردهاید؟ کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاوردهام! _____ کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم. مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟ کاربر: نه آن را به من نمیگوید چون با من لَج کرده! _____ مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید. کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست. _____ مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است) کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض میکنم من را ببیند؟ _____ کاربر: ماوس پد من سیم ندارد! مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد. کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟ _____ مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟ مشتری: یک کامپیوتر سفید... _____ مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم. مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و... مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی! _____ مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : (نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم) من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم، اماکامپیوتر هنوز میگه نمیتونه پیداش کنه... _____ مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟ مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده! _____ مرکز : الآن F8 رو بزنین. مشتری : کار نمی کنه. مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟ مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته... _____ مشتری : کیبورد من دیگه کار نمیکنه. مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟ مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم. مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید. مشتری : باشه. مرکز : کیبورد با شما اومد؟ مشتری : بله مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگهای اونجا نیست؟ مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه! _____ مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، میتونم کمکتون کنم؟ مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟ مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟ مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم میکنید؟ |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
منم میخوام اسپم بدم من بلد نیستم اسپم بذم وقتی اسپم میدم عذاب وجدان میگیرم به بحثتون ادامه بدید |
||
|
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
نقل قول سولماز نوشته:منم میخوام اسپم بدم من بلد نیستم اسپم بذم وقتی اسپم میدم عذاب وجدان میگیرم به بحثتون ادامه بدید |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
نام کاربری: کاتالونیا
پیام:
۶,۲۲۲
عضویت از: ۱۳ شهریور ۱۳۸۷
از: 021
طرفدار:
- مارکو رویس - یه پرسپولیس، یه ایران! - اسپانيا - آلمان - آرژانتين - كریم باقری - فرانک رايكارد - یورگن کلوپ گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول رضا غريب القربا نوشته:نقل قول کاتالونیا نوشته:محمد ميخواست بگه "گ" كه "گل" ميشه اين اعتماد به نفست من رو كشته من اگه اعتماد به نقس تو رو داشتم... همه با شبهه حرف ميزنند چرا؟ اگه داشتي چي؟! |
||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
نام کاربری: Mahi_kocholoo
پیام:
۳,۰۶۶
عضویت از: ۸ اسفند ۱۳۸۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi...... ژاوی - یوهان کرایوف - استقلال - اسپانیا - پپ گروه:
- کاربران عضو |
اهای بشینید ببینم دیگه یکم اسپم دادید بستون بود دیگه هی بحثو ادامه میدن من اعصاب ندارما تارو مارتون میکنم ها همیشه دلم میخواست ارسالای شما رو پاک کنم الان به ارزوم رسیدم |
||
|
|||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
نام کاربری: HO3INR
نام تیم: والنسیا
پیام:
۴,۳۹۱
عضویت از: ۱۱ بهمن ۱۳۸۷
از: Winterfell
طرفدار:
- Carles Puyol گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول سولماز نوشته:اهای بشینید ببینم دیگه یکم اسپم دادید بستون بود دیگه هی بحثو ادامه میدن من اعصاب ندارما تارو مارتون میکنم ها همیشه دلم میخواست ارسالای شما رو پاک کنم الان به ارزوم رسیدم سولماز خودتو کنترل کن، می خوای شمشیرمو بهت قرض بدم؟ |
||
۱۸ مهر ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |