در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: foumani
پیام:
۱۸۸
عضویت از: ۲۳ آبان ۱۳۹۰
از: fouman
طرفدار:
- مسی - مارادونا - تاج کبیر آسیا - آرژانتین - فرهاد مجیدی - گواردیولا - مربی ایرانی دیگه نوبرشه گروه:
- کاربران عضو |
اینم اسناد ظلم انوشیروان ظالم مضحک اینجاست که انوشیروان ظالم و خونخوار را لقب عادل میدهند در حالی که همه ما میدانیم انوشیروان چون مزدکیان را به خواست مغان ستمگر قتل و عام کرد لقب عادل دادند. فردوسی بارها از عدالت این شاه ظالم یاد می کند مثلا انجا که داستان رعیتی را نقل میکند که از انوشیروان دادگر!! درخواست می کند که اجازه دهد فرزندش اجازه سواد داشتن داشته باشد و حتی حاظر در برابر چنین اجازه ای تمام داراییش را به شاهنشاه عادل!!! بپردازد اما این شاه عادل اندک اعتنایی به ان رعیت بینوا نکرد . باری این نمونه ای کوچک از ظلم شاهان ستمگر بود درقبال رعایا البته رفتار انوشیروان رفتاری نشات گرفته از شخصیت وی نبود که بگوییم تنها انوشیروان چنین بوده ایین زرتشت چنین می فرمود ؛ چنانکه در یشتها در «بهمن یشت» بند دوم و نیز در « خرداد یشت » بند نهم تصریح شده است که موبدان کتاب زند را جز به محارم و نزدیکان خود نیاموزند و اهورا مزدا این سفارش را شخصا به حضرت زرتشت میکند . ما در ادامه در ظالم بودن انوشیروان نوشته ای مستند خواهیم اورد. « تصلب رو به تزاید ایین و تراکم رو به انفجار تضادهای طبقاتی و تمرکز قدرت و ثروت و احتکار اشیا و اموال و زنان ( زنان کالا بودند که خرید و فروش میشدند) در طبقات ممتاز [= اشراف] و نخبه جامعه و استثمار رعایا و فقر و فساد و فحشای سراسری و مناسبات نا به هنجار جنسی و پدیدار شدن فرزندان بی هویست در بدنه جامعه و بحرانهای حاد اجتماعی اقتصادی و جنگهای پی در پی سده ها ، جامعه ایران را در دوره میانه روزگار ساسانی به سختی می ازرد و در تنگنای مرگباری قرار داده بود. تاریخ رسمی اشرافیت ساسانی هرگز از این بحرانها یاد نکرده و به انها رسما اعتراف ننموده است. در میراث دینی پیش و پس از باستان هماره از فضای سنگین ایینی [در ایران باستان] دفاع گردیده و شورشها و واکنشهای اجتماعی محکوم و اندیشه ها و ارمانهای والای ایرانی و نهضتهای اصلاحی به کف و بد دینی و بی دینی متهم شده اند [ نظیر مزدک و مانی و...] برجسته ترین نهضت اصلاحی روزگار ساسانی ، نهضت مزدک پسر بامداد بود که می توان از ان به واکنشی اصلاحی علیه دین و دولت ساسانی تعبیر کرد. از این رو بی از هر اندیشه و جنبشی در دوران بلند باستان تحریف و متهم و محکوم شده است . اتهامات مزدک در میراث دیمی نشان از تعالی اندیشه و ماهیت خیر خواهانه جنبش او دارد . این اتهامات نشان میدهند که اموزه ها و ارمانهای مزدک ریشه در اموزه های زرتشت داشته است. مزدک متهم است که اشرافیت و روحانیت ساسانی را از شکم بارگی و زن بارگی و احتکار اموال و اشیا و زنان برحذر می داشته و از کشتن چارپایان سودمند و سنت قربانی نهی می کرده است [1] . از انجا که مزدک خود ، روحانی و کارشناس ایین بوده (احتمالا موبد؟) ارای فقهی و کلامی روشنگری داشته و چاشته های فقهی روزگارش را تحت تاثیر قرار داده و بر بسیاری از ارا کلامی فقهی روزگارش تاثیر گذاشته بود و گویا که ایران را در استانه تحول بزرگ اصلاح ایینی قرار داده بود . اقدامات روحانیت و اشرافیت پارسی ساسانی در پی قتل عام مزدیکبان این واقعیت را نشان میدهد : « مزدک ملعون پسر بامداد دشمن دین پیدا امد تا مردم را دشمن دین یزدان کند . ان انوشه روان خسرو پسر قباد : خسرو پسر ماونداد ، نو شاپوهر پسر داد اورمزد دستور اذرپادگان ، اذر پادگان ، اذر فرن بغ راستگو ، اذرپاد، اذرمهر و بخت افرید را پیش خواند...» [2] تا ایین را از تاثیر ارا مزدک بپیرایند و یاز ارایند . [3] با این همه بدون تردید جنبش اصلاحی مزدک در تعدیل برخی احکام دینی وندیداد تاثیر گذاشته است از جمله تبدیل سه هزار استیر کفاره گناهان به سیصد استیر [4] ، و تدارک زن و خرد و خواسته برای نیازمندان که بخشی از وظایف شرعی دینداران قلمداد شد و به صورت بندی از بندهای فرگرد 4 وندیداد درامد [5]. بدیهی است که جنبش مزدک پیامد تساهل ایینی نبود بلکه درامد تصلب سنگین ایینی بود و شگفتا که با وجود سلطه مطلق موبدشاهان و صلابت پولادین ایین و وحدت دینی سراسری و حضور فعال روحانیون در کانون زندگی خصوصی و اجتماعی رعایا ، این باز از میان روحانیون ، موبدی مزدک نام برخاست و علیه دین و دولت ساسانی اعتراض کرد. هرچند که بار دیگر تدبیر روحانیت و اشرافیت پارسی استخر فایق امد و به جنبش مزدک پایان داد و دوباره سکوتی سنگین از صلابت ایین برقرار گشت اما واقعیت این است که روح ایرانی به دنبال روزنه ای برای فرار می گشت . فرار از ایین [زرتشتی] در نهان هماره وجود داشت؛ گرایش بسیاری به ایین بودا و سپس مسیحیت و مذاهب هندی و چینی و یونانی غیر قابل انکار است[6]. این خستگی و بیزاری مفرط و فقر و فلاکت رعیت ، گاه در شکل شورشهای بزرگ منطقه ای نیز خود را نشان می داد . شورش بزرگ بلوچ ها در جنوب در پی سرکوب نهضت مزدک و شورش بزرگ گیلگها در شمال آن چنان هشدار دهند بود که انوشیروان خود راهی سرکوب [و قتل عام] این دو شورش شد. فردوسی تصاویری از این قتل عام های هولناک به دست می دهد [7] در دوره پایانی روزگار ساسانی سخن از حضور فعال فرقه ایینی زروانیه است . از عقاید این فرقه به درستی و روشنی چیزی نمی دانیم . انچه در این باره امده اتهامات و تحریفات و شایعات تاریخ اشرافیت ساسانی و گزارش مورخان ارمنی و روایات عامیانه شفاهی ایرانی در میراث مورخان مسلمان ایرانی و عرب است. [8] از مجموع اتهامات و شایعات موجود چنین می توان دریافت که فرقۀ زروانیه نوعی جنبش بازگشت به اموزه های زرتشت بوده است مثلا این فرقه از ایین برگشتگان ارمنی می خواهد به ایین اولیه زرتشت برگردند. [9] *** واقعیت این است که روزگار انوشیروان ، دوران انحطاط و فرو پاشی تدریجی شاهنشاهی ایینی ساسنی اغاز شد : تضادهای ویرانگر طبقاتی و تمرکز قدرت و ثروت در اشرافیت و روحانیت ساسانی ارادۀ اهورایی و خواست ایزادان و امشاسپندان بود تا انجا که اعتقاد و اقتصاد و اجتماع و همۀ مظاهر در جغرافیای نابرابر و نا بهنجار طبقاتی تقدیری مقدّر گردیده بود که هرگونه اعتراض و ستیز و تغییری در ان ، عصیان علیه ارادۀ اهورا مزدا و ایزدان و امشاسپندان تلقی میشد. [10] استثمار رعایا مبنای ایینی داشت : « خشنودی زمین در این است که کسی [رعیتی] این زمین را برای مرد پارسا (= روحانیان) کشت کند و کارش را به درستی و نیکی انجام دهد » [11] فقر و فلاکت رعایای متدین انچنان بود که بذر برای کاشتن از اشراف می ستاندند و بدلیل گرسنگی مفرط می خوردند و نمی افشاندند. روحانیون تدبیری اندیشیدند و به ایین مقرر داشتند که : « ان کس که برای مرد پارسا (= روحانیان) زمین از روی راستی و نیکی نکارد ، سپندارمذ [ = فرشته نگهبان زمین] او را بر افکند ، در تاریکی با درد و زیان و در جهانی سراسر از تیغ و خار رهایش کند» [12] « دیدم روان مردی که زبان بریده بود و به موی همی کشیدند و نسای (=نجاست) بر او همی افشاندند و به قفیز پیمایند . پرسیدم که این تن چه گناه کرد که روان این گونه باد اقره (= کیفر) برد ؟ سروش پاک و ایزد اذر گفتند که این روان ان بدکار مرد است که به گیتی تخم گرفن و گفت فشاندم و نیافشاند و خورد و سپندارمذ زمین دروغ زن کرد» [13] در پی سرکوب [و قتل عام] جنبش مزدک ، روحانیت و اشرافیت ساسانی بر تدابیر اطلاعاتی امنیتی افزودند تا به تعبیر فردوسی : هر انکس که اندیشۀ بد کند *** بفرجام بد را تن خود کند [14] اما بحرانهای ویرانگر متراکم اقتصادی اجتماعی طبقاتی را غلاظ و شداد ایین نمی توانست چاره کند . رعایای ایرانی بذر و زمین و کشت و ابزار نداشتند و باید خراج زمین و کشت ابزار (= گاو اهن و رسن و بذر و اب و..) میدادند [15]. این فشار انچنان بود که شاهان محلی و اشرافیت و روحانیت به شاهنشاه (انوشه روان ) هشدار دادند که وضع چنان است که از این پس برزیگری تخم بر زمین نخواهد افشاند ، شاهنشاه مالک زمینهای کشاورزی ، جنگلها و چراگاهها و کشت ابزار بود و از همه محصولات کشاورزی ، میوه ها و غلات خراج می گرفت ، رعایا باید در هر فصل از سال مالیات می دادند. روحانیت ساسانی مسئول گرفتن خراج و مالیات بود [16] ، دریافت مالیات زیر نظر نیروهای اطلاعاتی شاه بود تا کم و کاستی پیش نیاید : پراکنده کارآگهان در جهان *** که تا نیک و بد زو نماند نهان [17] انوشیروان در بخشنامه ای به کارگزاران سراسر کشور تاکید کرد که وظیفه رعایای ایرانی بندگی مزدا و پیروی از شاهنشاه ایران است [18] و حمایت همه جانبه خود را از اشرافیت و روحانیت ساسانی اعلام کرد [19] . اما قحطی و خشکسالی و کوچ روستاییان به شهرها ، باج و خراج و مالیات فصلی را کاهش داده بود. شاهنشاه (انوشه روان) ساسانی در این نامه سیرت و سنت اسلاف خویش یاد می کند که انان در شرایط مشابه ، مالیات و خراج می گرفته اند. [20] جنگهای پی در پی سده ها میان ایران و روم از رقابت سیاسی و توسعه طلبی استعماری به نبردهای ایینی تبدیل شده بود ؛ شاهنشاهی مزدیسنی ایران با امپراتوری مسیحی روم می رزمید [21] و عوارض و عواقب و هزینه این پیکارهای چند صد ساله متوجه رعایا بود. دیر زمانی بود که ایالات مرزی ایران با روم به مسیحیت گرویده بودند و نسبت به روم مسیحی سمپاتی داشتند. سیاست کشور گشایی همچنان ادامه داشت . شاهنشاه ساسانی به هند و چین نیز نظر داشت [22] اما شورشهای داخلی فرصت یورش خارجی را گرفته بود. روزگار انوشیروان ساسانی که اخرین فصل از صلابت پولادین ایین و اقتدار دولت شاهنشاهی بود از داخل تهدید میشد ؛ بلوچها در جنوب ایران شوریدند . شاهنشاه از یورش به هند بازماند و به جنوب ایران لشکر کشید و شورشیان را قتل عام کرد. زنان و کودکان و پیر و جوان بسیاری در این سرکوب کشته شدند ، ابادیهای بلوچ نشین ویران شد ، بلوچها به کوه و دشت گریختند و اموال و احشام خود را رها کردند . به تعبیر فردوسی : لشکر شاهنشاه از دریای خون و تپه های اجساد بلوچها می گذشت [23] . همزمان با شورش جنوب ، گیلکها در شمال نیز شوریده بودند ، شاهنشاه از جنوب راهی شمال شد و فرمود تا گیلان و دیلم محاصره شود . کشتاری بزرگ صورت گرفت ، کشتزارهای بسیاری سوخت و اموال و احشام غارت شد . شاهنشاه فرمود تا بر رعایای گیلان و دیلم باج و خراج مضاعف بسته شود و چنین شد. [24] و این اخرین فصل از صلابت ایین و اقتدار دولت ساسانی بود. فروپاشی و زوال تدریجی اغاز ده بود . شاهنشاهی ایینی مقتدر 400 ساله از درون پوچ و پوک گردیده و داشت اوار می شد. ____ 1- ن.ک: وندیداد 1/ 464 / 4 /49 + 526 ، 52 ، 528 ß دینکرد 4/28 ، 7 /7 ، 21. 2- وندیداد 1/527-528 . + یشتها 1/3. 3- شایست 249/20 / یادداشت 5 + 53/ 2/ یادشت 53 + پیشگفتار : سیزده . نامهای یاد ده همه از موبدان بزرگ روزگار مزدک بودند که علیه مزدک با انوشیروان متحد گردیدند و به کارش پایان دادند (و مزدکیان را قتل عام کردند) 4- شایست 95 / 8 /3 . +105 یادداشت 8 5- وندیداد 1/462 / 4 /44. 6- خرمشاه 93 – 94. 7- ن.ک: شاهنامه 8/ بندهای 367 -400 8- ن.ک : شهرستانی / الملل 1 / 128. 9- ن.ک : خرده اوستا 91 ، 92 ، 93 ، 94 ، 95 ، 96 . کاربرد واژه زروان در ادبیات اوستایی : سروش باژ 5. +خورشید نیایش 8 + سی روزه 21 + ابان یشت 129 + فروردین یشت 56 + تشتریشت 28 + زامیاد یشت 21 + یسنا 62 / 3 + وندیاد 19 /9 ، 6/1، 7/45 + یسنا 72 /10 + وندیداد 19 /13 ، 16 .زروان به معنای زمانه یا فرشته زمانه بیکرانه ، در ردیف ایزدان + مینو خرد 27/10+ زاد سپرم 1/24. گزارش مورخان ارمنی به فرانسه و نیز اثار کریستین سن : Victor langlois : collecton des Historiens ancient et modernes des L armenie.paris. Christen Sen: Etudes sur le Zoroastrism de la perse antique. Paris1928. 10- ن.ک: ایران ؛ ایین و فرهنگ. 11- ن.ک : وندیداد 1 /360/3 /36. 12- ن.ک: همان 1/360/3/35. 13- ن.ک: ارادیرافنامه 72/96/3-1. 14- ن.ک : شاهنامه 8/53/29-1. 15- ن.ک: همان 8/60 / بندهای 30 -50 ، 50- 65 ، 70-75 ، 76. 16- ن.ک : همان 8/65 -70 بندهای 76 -80 80-85. 17- ن.ک همان 8/70 بندهای 85-90. 18- ن.ک : همان 8/75 بندهای 100-107. 19- ن.ک: همان 8/80بندهای 117-124. 20- ن.ک :همان 8/85 بندهای 141-143. 21- ن.ک: خرمشاه 90-91. 22- ن.ک : شاهنامه بندهای 8 /85 -90/ بندهای 340 -365. 23- همان 8/85 -90 بندهای 367 -390. 24- همان 8/90 / بندهای 395 -400. |
||
بی خامنه ای شعار هم عهدی چیست ؟ بی خامنه ای ندای یا مهدی چیست ؟ هر کس که نشد فدایی خامنه ای ، بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست ! |
|||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: Dark_Rider
پیام:
۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی - کرایوف - برزیل و اسپانیا - :D - پپ عزیز - پروین گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول ولی دوست عزیز خلاصه و مختصر جواب دادید.خلاصه و مختصر بود چون ساده ترين جوابي كه ميشه داد اينه كه اولا ما بايد يه سري خط مش هايي رو براي خودمون براي يه بحثي مشخص كنيم! اول اينكه بنده و خيلي خيلي از شيعيان امامان و حضرت محمد رو معصوم ميدونيم در كنار حضرت زهرا! معصوميت يه تعريف بسيار بزرگيه كه تمامي شبهاتي رو كه به ائمه ميدن برطرف ميكنه! اين محكم ترين دليلي كه ميشه گفت در عين حال ساده ترينشه حالا از موضوع معصوميت كه خارج بشيد!يه موضوعي رو گفتيد كه با همون مثال خودتون پاسخ ميدم! نقل قول دلیل روشنی هم که دال بر این ادعا وجود داره که همین حرفیست که خودتون زدید که بی بی شهریانو دختر یزد گرد سوم همسر(اجباری) امام حسین بوده.همونطور که میدونید در قدیم رسم بوده که سردار لشگر مهاجم دختر شاه رو بعد از تصرف به همسری بر میگزید.یعنی بعد از سقوط تاج و تخت یزدگردسوم دختر ایشون به عنوان اسیر جنگی به حساب میومده و باید به میل کسی که اسیرش کرده برای حفظ جان رفتار میکرد.پس همسری ایشون دلیل ارادت امام حسین به ایرانیان نبوده.نه اصلا به اين معنايي كه ميگيد نيست! تمامي اسرا كه در جنگ ها اسير ميشدن تقسيم ميشدن به دو دسته! 1.غلام و 2 كنيز كه اين دو دسته ها رو يا صاحبان جنگ براي خودشون ميگرفتن و يا ميبردن تو بازار هاي برده فروشي ميفروختن! نمونه هاي زيادي هم هست و از همه مهم تر اين حكم اسلامي كه غلام ازاد كنيد براي برخي كفاره ها! اين نشون ميده زمان ائمه غلام فروشي وجود داشته و ائمه براي جلوگيري از اين رسم تنها كاري كه ميتونستن بكنن اين بوده كه مردم رو با احكام شرعي به سمتي سوق بده كه غلمان رو ازاد كنند حالا ميرسيم به بحث كنيز ماجراي نرجس خاتون رو ميدونيد؟؟نرجس خاتون يا مليكا دختر پادشاه روم بود كه وقتي مسلمونا به اونا زمام امام يازدهم حمله ميكنن به اسارت در مياد و به بازار هاي برده فروشي عربستان ميرسه و با خواست خدا ئ دلايل ديني بسيار زياد امام دستور ميدن كه اين كنيز رو برن بخرن براش و به همسري ايشون درميان و ميشن مادر امام زمان فعلي! پس ايني كه مثال زديد اصلا دليل معتبري نيست! نقل قول زمانی که عمر نقشه حمله به ایرانی رو میکشه که با بی لیاقتی شاهانش ضعیف شده بود امام علی برای اتحاد مسلمین دو فرزند خودش رو به همراه لشگریان عمر برای یاری سپاه عرب راهی میکنه.دو سردار جنگ قادسیه امام حسن و حسین بودن. اولا كه خواهشا منبع ذكر كنيد ولي پاسخ به اين رو ميشه اينجوري داد! نقل قول حضور امام حسن و امام حسین در فتوحاتهیچیک از منابع و مآخذ شیعی از حضور حسنین در فتوحات ایران، شام و یا آفریقا سخنی نگفتهاند. اما برخی از منابع اهل سنت از حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در بعضی از فتوحات آن هم در زمان خلفا (و نه زمان امام علی(ع)) خبر دادهاند که به عنوان نمونه به موارد ذیل اشاره میشود: 1- بررسی و نقد گزارشهای اهل سنت: بخشی از گزارشها فاقد هرگونه سندی میباشند. آن دسته از گزارشهای تاریخی اهل سنت هم که سند ارائه کرده اند، سندشان معتبر نمیباشد بدین معنا که نقل کننده آن خبر یا فردی دروغ گو و جاعل است و یا فردی ناشناخته و مجهول. دستهای از گزارشهای تاریخی نیز فقط اشاره به حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در ایران دارند و در آنها هیچ گونه اشارهای نشده که حضور آنان برای جنگ بوده است. افزون بر ایرادهایی که بیان شد، دو مسئله دیگر نیز وجود دارد که درستی گزارشهای یاد شده را در این باره، سخت مورد تردیدد و حتی غیر قابل قبول میکند: یکی آن که تمام روایات تاریخی که متعرض سال شرکت حسنین(ع) در فتوحات شدهاند، بر حضور آنان در فتوحات عصر عثمان ناظراند. عصری که امیر مومنان حتی در حد مشاوره حاضر به همکاری با عثمان در امر فتوحات نبود تا چه رسد به اینکه فرزندان خویش را جهت انجام فتوحات به همراه لشکریان تحت فرمان عثمان به جبهه نبرد گسیل دارد. مسئله دیگر آنکه علی بن ابیطالب(ع) در عصر امامت و خلافت خویش حسنین(ع) را از شرکت در معرکه صفین باز میداشت و چون در یکی از روزها آن حضرت متوجه شد که امام حسن آماده کارزار است فرمود: «از طرف من جلوی جوان را بگیرید تا با مرگش پشت مرا نشکند که من از رفتن این دو (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) به میدان نبرد دریغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا(ص) قطع شود». حال با چنین اکراه و امتناعی از سوی حضرت نسبت به حضور حسنین(ع) در نبردهایی که به فرمان پیشوای عادلی همچون خویش صورت میگرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر می شود که تحت زعامت زمامداران مورد اعتراض و انتقادش، فرزندان خویش را که پیشوایان آینده جامعه اسلامی هستند به جبهه جنگ بفرستد؟ بنابر این با توجه به وجود چنین اشکال های سندی و محتوایی و نیز استبعادهایی که بیان شد، حضور حسنین(ع) در فتوحات عصر خلفا نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد. به گمان قوی، دست تحریفگران و وارونه نویسان حقایق تاریخی در جعل چنین گزارشهایی بی تاثیر نبوده است. با این همه اگر بر فرض پذیرفته شود که حسنین(ع) در ایام جوانی به برخی از شهرهای ایران همانند اصفهان و گرگان و ... مسافرت کردهاند؛ به سبب امور دیگری (غیر از شرکت در فتوحات) بوده است و یا اصلا در عصر خلافت امام علی(ع) بوده است همچنانکه یکی از مورخین قدیمی (به نام سهمی در: تاریخ جرجان ص19)نیز به این مطلب اشاره کردهاست. جهت کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه این پرسشتان میتوانید به: مجله «تاریخ در آیینه پژوهش، پیش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام علی(ع) در برابر فتوحات خلفا» ، مراجعه فرمایید. نقل قول دوست بزرگوار من فطرت هر انسانی مبین خوبی از بدی و زشت از زیباییست.کشتار هر انسان بیگناهی به هر دلیلی اعم از دینی و غیر دینی. زشت و نابسند است. اولا اينكه كشتاري كه شما داري ازش دم ميزني با موازين من جور در نمياد كه به دست ائمه رخ داده باشه! ائمه و پيامبر اغاز گر هيچ جنگي نبودن مگر اينكه در راستاي اسلام بوده باشه! دوما كه ديني و غير ديني هم داريم عزيز من يه جاهايي براي حاكم كردن دين بايد با مفسدين جنگيد حالا ممكنه براي شما مفسدين ادم هاي بيگناه باشن(منظورم جنگ ايران نيستا كلبي دارم ميگم) اين يه ديدگاه شخصي به حساب مياد كه شايد براي شما يه چيزي عادي و گناه به حساب نياد ولي از ديدگاه يه تفكر ديگه اون گناه كار باشه پس نتيجه ميگيرم گناه كاري و بيگناهي خودش تفسير داره! ولي من ايمان دارم كسايي كه به ايران حمله كردن و خونريزي كردن همونايي هستند كه تو زمان مختار ايراني ها رو به كشتن دادن! كسايي هستند كه تفكر ضد ايراني دارن.همونايي هستند كه عجم رو مجسو حساب ميكنن نه كسايي كه ايراني ها اونا رو ميپرستن!امام علي محبوبترين امام نزد ايراني هاي زمانش بود چون كارايي كه خلفا باهاش كردن رو علي نكرد! حكومت علي همون حكومتيه كه سرب داغ روي دست برادرش گذاشت چون طلب دست اندازي به بيت المال داشته!همونيه كه ايراني ها رو كرامت بخشيده و تا ساليان سال ازش به عنوان حكومت علي نام بردن و ميبرن! اينا همه دلايل محكميه براي من كه ثابت كنه تمامي اين شبهات كاملا غلطه و هيچ گونه سنديت نداره و قابليت اثبات ادعا رو نداره نقل قول من در کتاب اصول کافی خوندم که در زمانی که امام علی خلیفه بوده مردم ایران بخصوص خراسان چندین بار شورش میکنن که ایشون سعد بن ابی وقاص رو برای سرکوب شورش راهی میکنه و با محاصره چند روزه اوضاع رو مجدد آروم میکنه. اگه ميشه صفحه و جلدش رو هم ذكر كنيد تا ما هم يه سسري بزنيم ولي ادامه مطالب كه ميشه اشاره كرد اينه: امام حسن مجتبي و امام حسين (عليهما السلام) در زمان پيامبر که خردسال بودند و شرکت در جنگي نداشتند؛ پس از رسول خدا (صلي الله عليه و اله و سلم) و در زمان خلفا هم داده هاي تاريخي متفاوت است . بنا بر نقل ابن اثير ، ابن خلدون ، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين علامه باقر شريف قرشي: حسن و حسين بعد از پيامبر در هيچ فتحي شركت نداشته اند؛ لكن در فتح شمال آفريقا به همراه ديگر رزمندگان مسلمان -كه ده هزار نفر بودند- شركت كردند.(1) البته بعضي همانند استاد جعفر مرتضي عاملي، مشاركت حسنين در فتوحات آفريقا و طبرستان و...، را انكار كرده اند و گفته اند: اين فتوحات در راستاي مصالح اسلامي نبوده و براي مسلمانان بهره اي نداشته است و حضور اما حسن و امام حسين را نمي پذيرد. ما اين دو بزگوار در جنگهاي زمان علي (عليه السلام) شرکت داشتند . پيش از شروع جنگ جمل حسن بن علي طبق دستور پدر بزرگوار همراه با تني چند از ياران امام علي، وارد كوفه شد و مردم را جهت مشاركت در جهاد عليه ناكثين، فراخواند. (4) حضور امام حسين عليه السلام هم در جنگ جمل قطعي است. چند روايت تاريخي دربارهي جنگ جمل اين ادعا را ثابت ميکند: در جنگ جمل مروان بن حکم به دست اصحاب اميرالمؤمنين علي اسير شد و حسن و حسين عليهما السلام او را نزد اميرالمؤمنين شفاعت کردند و امام او را آزاد فرمود.(5) بعد از آنکه سپاه جمل منهدم شد و شتر عايشه به خاک افتاد، عايشه را به قصر بنيخلف بردند و علي با حسن و حسين و عمار به بصره رفتند.(6) در جنگ جمل امام علي عليه السلام فرزندش، محمد بن حنفيه، را به قلب سپاه دشمن فرستاد و حسن و حسين را باز داشت. علت را از محمد بن حنفيه پرسيدند. گفت:« حسن و حسين دو چشم علي هستند و من دست او. علي با دست خويش از چشمانش محافظت ميکند.».(7) امام حسن از شجاعان عرب بود و در جنگ صفين جزء سرداران عمده و رشيد و فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود.(8) امام حسين هنگام پرسيدن از نام سرزمين كربلا چنين فرمودند : پدرم هنگام جنگ صفين از اين منطقه گذشت و من همراهش بودم، ايستاد و از نام آن پرسيد و چون نامش را گفتند، فرمود: اين جا محل فرود آمدن ايشان است و محل ريخته شدن خونهاى ايشان.(9) بنابراين شرکت امام حسن و امام حسين (ع) در جنگ هاي زمان خليفه دوم و سوم، قابل اثبات نيست. پي نوشت ها: 1. حيات الامام الحسن بن علي، ج1،ص128 ، باقر شريف قرشي، قم، دارالکتب العلميه. 2. الحيات السياسيه لامام الحسن، ص115 ،جعفر مرتضي عاملي، اوّل، بيروت، دارالسيره، 1414. 3. الكامل في التاريخ، ابن الأثير، ج3، ص10 ، سال چاپ : 1386 - 1966م، دار صادر للطباعة والنشر، دار بيروت للطباعة و النشر. 4. طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدى، ج3، ص245، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش. 5. بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 32، ص 235، چ 1403 - 1983 ،م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي، بيروت، لبنان. 6. همان، ج 36 ، ص 325. 7. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج1 ،ص244، چ 1378 - 1959 م، دار إحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي وشركاه. 8. العبر تاريخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آيتى، ج1 ، ص650 ، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چ اول، 1363ش. 9. اخبار الطوال، ابو حنيفه احمد بن داود دينورى، ص299، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش. پ.ن با منابع معتبر و صفحه و كتاب براي مشاهده و يه موضوع ديگه! اگه اين جنگ ها در راستاي اهداف ائمه و اسلام نبوده(هموني كه من بهش اعتقاد دارم) امام علي و امام حسين و حسين عليه السلام هيچ اقدامي براي جلوگيري از اين جنگها صورت ندادند؟؟ پاسخش رو ميشه اينجوري داد: نقل قول نميتوان چنين سخني را پذيرفت كه امام علي(ع) به طور مطلق جنگ هايي را كه در دوره خلفا، اتفاق افتاد، تأييد و يا طرد نمودند.به صورت حكم كلي و به مقتضاي ضوابط و ايدئولوژي اسلام؛ يعني با توجه به محتواي دين اسلام (كه مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهي از منكر، دادخواهي و كمك به مظلومان و استضعاف زدايي و... است) و سيره پيامبر(ص) و امامان(ع) ميتوان گفت: جهاد و دفاع و اتخاذ شيوه جنگي براي زدودن موانعي كه در مسير گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودي، آن هم با وجود يك سري ضوابط و شرايط پذيرفته است. جنگ هايي كه مورد تأييد اسلام است، جنگهاي كشور گشايي و فتوحات پادشاهان با اهداف مادي نيست، بلكه مبارزاتي رهايي بخش است. شعار پيامبر اسلام(ص) شعار رستگاري، آزادي و آزادگي بشريت بود «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» و ميكوشيد با اقدامات فرهنگي مردم را به راه رستگاري رهنمون سازد. جنگهاي پيامبر(ص) تنها براي رفع موانع بود، چون كه دشمنان در مسير فعاليتهاي سازنده آن حضرت موانع ايجاد ميكردند، حال اگر پيامبر(ص) موانع را از مسير راه بر نميداشت، نميتوانست به هدفهاي والاي خويش -كه همان هدايت و رستگاري بشر بوده- نايل گردد؛ به ناچار از استراتژي جهاد و دفاع بهره ميگرفت تا مانعهاي مسير رشد زدوده و راه، براي سعادت و رستگاري هموار گردد. اسلام استفاده از قدرت نظامي را تنها در سه مورد روا ميداند: 1. براي نابودي آثار شرك و بت پرستي. چون از نظر اسلام شرك و بت پرستي، انحراف و بيماري و خرافه است. از اين رو پيامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبليغ به سوي توحيد دعوت ميكرد، آن گاه كه مقاومت كردند، به زور متوسّل شد. 2.كساني كه نقشه نابودي و حمله به مسلمانان را ميكشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامي بر ضد اينان را صادر كرده است. 3. هر آييني حق دارد آزادانه و به صورت منطقي خود را معرفي كند و اگر كساني مانع اين كار شوند، ميتوان با توسل به زور اين حق را به دست آورد.(1) اما مشروعيت جهاد ابتدائي منوط به اذن امام معصوم(ع) ميباشد. ميتوان همه اين موارد سه گانه را در دايره دفاع از رشد و تعالي و كمال انسانها قرار داد. دفاع يكي از ضروريات در زندگي بشر است به عبارت ديگر: دفاع در زندگي بشر همانند غرايز است كه از دورن انسان ميجوشد، اسلام اين ويژگي را هدايت نموده و با برنامه خاصي، به آن جهت داده است. هر كس دين اسلام را بپذيرد بر اساس آن، برنامه دفاعي خود را تنظيم ميكند. اين برنامه دفاعي خردمندانه است و با منطق و برهان ميتوان از آن دفاع نمود. امّا اصل سؤال كه اگر امام على(ع) حكومت را در دست مىگرفت، آيا جنگهايى را كه ابوبكر، عمر و عثمان به راه انداخته بودند، به راه مىانداخت؟ اگر در زمان حكومت امويان و عباسيان، امامان(ع) حكومت را در دست داشتند، آيا جنگهاى آنان را به راه مىانداختند؟ پاسخ: زمان امام على(ع) با زمان ديگر امامان(ع) تفاوت داشت؛ چرا كه: 1. در دوره بيست و پنج ساله سكوت حضرت، سه خليفه حكومت كردند. 1-1. در دوره كوتاه خلافت ابوبكر وجود شورشهاى گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات و جنگهاى رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراوانى براى دستيابى به فتوحات چشمگيرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد. لشكر كشىهاى وى را تنها مىتوان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخى از مناطق شام و عراق دانست.(2) امام على(ع) كه به سبب مهارتهاى فراوان جنگى و فداكارىهاى بى نظيرش در جنگهاى بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشانى از خود به يادگار گذاشته بود، نمىتوانست مورد غفلت و بى توجهى خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواى وى مىتوانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمينهاى كفر و شرك رسيده است، بىاعتنا يا منزوى باشد؟ همه مىدانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامى عرب با او به نبرد برخيزند، او نمىترسد و ميدان نبرد را رها نمىكند.(3) از اين رو خليفه و يارانش مىكوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامى را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعيت چنين اقدامى را در اذهان بسيارى از هوادارانش مستحكم سازند و از سوى ديگر از مهارتهاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد. سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويى امام نمىخواست با حضور خود در جنگها بر سياستهاى خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمىخواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعى «بى طرفانه» و يا حداكثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود. طبق بعضى از گزارشهاى تاريخى، ابوبكر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى كرد. هر كس نظرى داد كه مورد پذيرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: «چه خليفه خود به اين نبرد رو آورد و چه لشكرى از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام، خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود. ابوبكر در حالى كه از شنيدن چنين خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروى از فرماندهانشان امر كرد.(4) در جنگهاى اين دوره گروهى از ياران امام على(ع) مانند مالك اشتر، خالدبن سعيد بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابى وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضورى فعال، بلكه در زمره فرماندهان لشكر اسلام قرار داشتند. از دو جهت مىتوان گفت كه تا حدودى جنگهاى اين دوره مورد تأييد امام بود: يكى از جهت رهنمودهاى ايشان كه پيروزى را پيش بينى كرد و آن را وعده پيامبر اسلام(ص) معرفى نمود، ديگرى شركت ياران صميمى حضرت در اين نبردها. 1-2. دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعنى نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعى كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد. عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهى كرد، عثمان گفت: مردى را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاكره كرد، امّا على(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(5) عمر كه نمىتوانست على(ع) را به طور مستقيم به همكارى و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاهها و راهنمايىهاى آن حضرت بهرهمند گردد. حضرت چون نمىتوانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بىاعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاههاى خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامى آنان را در اين امر همراهى كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مىخواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نمىورزيد.(6) بنا به روايتى از امام باقر(ع) عمر، امور حكومت را كه از مهمترين آنها فتوحات بود، با نظر خواهى از على(ع) به سامان مىرساند.(7) در اين دوره شيعيان و ياران امام على(ع) در جنگها شركت فعال داشتند، از جمله: - عمار ياسر در فتح مصر، شوشتر و ديار بكر؛ - مالك اشتر نخعى در نبرد قادسيه و مصر؛ - حجر بن عدى كندى در نبرد جلولاء و قادسيه؛ - براء بن عازب در فتح شوشتر، ابهر، قزوين و زنجان؛ - زيد بن صرحان در نبرد جلولاء؛ - حذيفه بن يمان در جنگ نهاوند؛ - مقداد بن اسود كندى در فتح مصر و ديار بكر؛ - هاشم مرقال در نبرد قادسيه، بيت المقدس و جلولاء؛ - سلمان فارسى در فتح مدائن. در اين دوره مىتوان از دو جهت به تأييد امام على(ع) پى برد: يكى از جهت رهنمودهاى ايشان كه به پيروزى منجر شد. دوم از جهت شركت فعال ياران صميمى حضرت در نبردها. اين سخن به معناى تأييد امام از ديگر سياستهاى عمر نيست؛ بلكه سخن در اصل فتوحات است، نه سياست عرب گرايانه عمر و موضعگيرى او در برابر ايرانيان كه مورد انتقاد امام قرار گرفت و نه موارد ديگر كه ما در نامه قبلى به برخى از آنها اشاره نمودهايم و در اين جا از بيان مجدد آن خوددارى مىكنيم. 1-3. در دوره دوازه ساله خلافت عثمان، رابطه بين امام و حكومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در اين دوره كمتر در صحنه حضور مىيافت و به مشورت و همكاى در امور حكومت مىپرداخت؛ از اين رو هيچ گزارشى در منابع تاريخ مبنى بر راهنمايى و ارائه نظر در امر فتوحات از سوى حضرت، وجود ندارد. براى توضيح بيشتر مىتوانيد به تاريخ در آيينه پژوهش، جلد دوّم، مراجعه نماييد. پى نوشتها: 1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207. 2. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991. 3. نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45. 4. ابن اعثم كونى، همان، ص 80 و 81؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 133. بيروت ، دار صادر، بى تا. 5. مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409. 6. درباره مشاوره خلفا با حضرت على(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود. 7. شيخ مفيد، الاختصاص، ص 173، سال چاپ : 1414 - 1993 م، نشردار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت، لبنان. من به هيچ تاريخ نگاري سنيدت نميكنم! ميدونيد تاريخ يه چيز ثابتي نيست نگاه كنيد تاريخ نويسان اهل سنت چيزايي مينويسن كه اهل شيعه قبول ندارن و اهل شيعه چيزايي نوشتند كه اهل سنت قبول ندارن اصلا از لطاظ ديني اينو كنار بزاريم همين كشور خودمون يه سلسله اي ميومد رو كار ميزد تمام دستاورد هاي سلسه هاي قبلي (چه خوب چه بد ) نابود ميكرد و كل تاريخشو حذف ميكرد و از نقل خودش تاريخ رو اون جور كه تمايل داشته مينوشته! همين درمورد كورش كبير هزاران نقد و ازش هست و هزاران تحريف ازش پيدا شده حتي توي لوحش هم دست بردن و امروز من دلايل محكمي دارم كه بعضي چيزا كه ميگن توي اون لوح پيدا شده سنديت نداره! پس عقل من حكم ميكنه نه بهش استناد كنم و نه ردش كنم! در مورد بحث ائمه و اينكه شما داريد ميگيد عملا استغفرالله يه چهره كثيف خونريز از ائمه اي متصور ميشيد كه جز محبوب ترين ائمه نزد پيامبر و همچنين مطلومترين نزد تاريخ اسلام هستند! يكي از دلايل منطقي اون همينه كه شيوه ائمه با اين چيزا مطابقت نداره امام علي كه ميگيد دستورد داده به پسراش برن به ايران حمله كنن كسيه كه فرزنداشو مجبور كرد با قاتلش درست رفتار كنن و فقط حد اسلامي رو نسبت بهش جاري كنن! امام حسين و امام حسين كسي هستند كه اب براي دشمن پدرشون مبردن و سعي ميكردن كه تا وقتي گناهي ثابت نشده كسي رو مجازات و قهر نكنند! اينا همه دلايل محكميه كه نشون ميده سيره ائمه به اين شكلي كه شما متصور ميشيد نيست! ديدگاه متعصبانه ندارم ولي درمورد معصوميت ائمه و راز سلاله 14 تن اينقدر تحقيق كردم كه به ايمان قلبي برسم كه راز اين سلاله چيه و دليل خلقت و معصوميت اين سيستم چيه! اطلاعاتم بهم حكم ميكنه هيچ گونه شبهه اي به اين 14 تن وارد نيست و معصومترين ائمه هستند و منزلتشون از خيلي از پيامبران الهي هم بالاتره. اينا همه دلايل محكميه كه نشون بر مبرا بودن ائمه از چيزايي كه ذكر كرديد هست! |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: H_Majnun
نام تیم: بایرن مونیخ
پیام:
۱۳,۵۲۱
عضویت از: ۲ فروردین ۱۳۸۹
از: زمین خدا
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - ریوالدو ویتور بوربا فریرا ویکتور - جوزپ گواردیولا گروه:
- كاربران بلاک شده |
دوستان تو رو خدا در مقابل شبهاتی که مطرح میشه یه ذره بصیرت داشته باشید. نمیدونم این چه چیز جدیدیه که راه افتاده که دینو در مقابل ملیت قرار میدن. اینم یه حربه جدیده که میخوان باهاش به چهره اسلام ضربه بزنن. درسته که ما باید به ایرانی بودنمون افتخار منیم ولی به ایرانی بودن در سایه مسلمون بودن باید افتخار کنیم. باید به این افتخار کنیم که پیامبر از بین این همه آدم به سلمان میگه منا اهل البیت. و به خیلی چیزای دیگه... امیر جان شما هم اگر مسلمون شیعه هستی که باید معصومیت ائمه رو قبول داشته باشی و اگرم قبول داشته باشی که دیگه این شبهت وارد نیست. اگرم نیستی یا قبول نداری که دوستان محبت کردن منابع قابل استنادی ذکر کردن که بعید میدونم دیگه شبهه یی مونده باشه. |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: God-Of-Ps
پیام:
۱۹۹
عضویت از: ۱۰ اسفند ۱۳۸۹
از: teh-baku
طرفدار:
- Leo meSsi - Patrik kluyvert - perpolise - Argentina & spain - ali karimi - Pep guardiola - afshin ghotbi گروه:
- کاربران عضو |
خب ابتدا از کميل تشکر ميکنم که بر پايه قوانين بحث مطالبشون رو ارائه کردن و بنده رو از مسیر هدایت بدور شده و گمراه نخواندن و سعي بر اصلاح من نداشتن.بقيه دوستان کم لطفي کردن. من فردي آزاد انديش و بدون دين هستم که فقط خداي متعال رو قبول دارم.اما وظيفه خودم ميدونم راجب دين حاکم بر جامعم مطالعه کنم تا درست و نادرست بودن اونرو بررسي کنم و اگه روزي پي به درست بودنش بردم اونرو با آگاهي کامل قبول کنم. کميل عزيزم در جواب اينکه گفتيد سند بيارم بايد بگم که من بسياري از اين سند هارو در مباحث مختلف آوردم که نتيجش چيزي جز دروغ خوانده شدن آنها نداشت. طبيعي هم هست وقتی من به کسي سندي رو که بر خلاف باورهای اعتقادیشه که از کودکی با اونها رشد پیدا کرده مطمئنا اون سند رو دروغ و ساخته دست دشمنان عقایدش و راه درست میخونه و با بغض و کینه بیشتری نسبت به مخالفانش سخن میرانه. حالا که شما دوست عزیزم درخواست سند کردی چند مطلب تاریخی میارم اگه حوصلتون کشید بخونید. ولی در آخرش حتما تحلیل بنده رو بخون و جواب سوالاتم رو بده. ابتدا مطالبی رو در پاسخ بیانتون که فرمودید مسلما جنگ برای دفاع از خود بوده و اینکه اسلام هیچوقت جنگ ذاتا تهاجمی ندارد بیارم: از دیرباز در دورانِ معاصرِ ما، بهویژه در دهههای اخیر، یکی از ادعاهایی که از بسیاری از اسلامگرایانِ بهاصطلاح مدرن و نواندیش شنیده و دیده شده، این است که در اسلام واقعی توسل به سرکوب، قتال و جهاد ابتدایی، برای گسترش و حفظ دین، نهی شده است. این افراد برای دفاع از این ادعایِ خود، به دو آیهیِ ۳۹ از سورهیِ الحج و ۱۹۰ از سورهیِ البقرة استناد نمودهاند. به ادعای این افراد، دستورالعملهای راجع به سرکوب و قتال با کافران که در آیاتِ قرآن وجود دارند، جملگی تنها برای دفاع در مقابل کسانی وضع شدهاند که بهمنظور ضربه زدن به حکومت اسلامی (یا تجاوز به قلمرو آن)، و یا ستم بر مسلمانان، به جنگ مسلحانه رویآوردهاند. در این نوشتار برآنیم تا نقدی را بر این موضع اسلامگرایانه ارائه دهیم. . فرمان صریح قرآن به قتال تهاجمی برعلیه مخالفان اسلام آنچه از همان ابتدا سندیت این ادعا که در شرع اسلام جنگ تهاجمی نفی شده، را رد میکند، وجود آیاتی در قرآن است که صریحاً به جنگِ تهاجمی برعلیه کافران (به دلیل نپذیرفتن حقانیت شرع اسلام و مطیع حکومت اسلام نشدن) فرمان دادهاند. بهعنوان نمونه، میتوان به آیهیِ ۲۹ از سورهیِ التوبة، استناد نمود. قتال کنید با کسانی که به الله و روزِ آخر ایمان نمیآورند و حرام داشتهی الله و رسولش را حرام نمىگیرند و به دِين الْحَق متدیّن نمیشوند، از کسانی [از آنان] که الْكِتَاب داده شدهاند [= اهلکتاب]؛ تا (آنجا که) بهدستِ خویش جِزْیَة بپردازند؛ (در حالیکه) خوار-و-پستشده هستند. متن این آیه کاملاً روشن است. برطبق حکم موجود در آن، مؤمنان موظف شدهاند تا (بهوسیلهیِ حکومت اسلام) با اهلکتاب قتال کنند؛ تا آنجاکه آنان به تسلیم و پستشدن در برابر مسلمانان، و پرداخت جزیه (= مالیاتی سرانه که میزان آن بهطور یکطرفه توسط حاکم اسلامی تعیین میشود)، مجبور شوند. [1] توجّه شود که در این آیه نیامده است که ”با کسانی (یا با اهلکتابی) که بر مسلمانان تاختهاند یا ستم نمودهاند“، بایستی قتال شود؛ بلکه، آمده که بایستی با کسانی قتال شود که دارایِ سه ویژگی هستند. این افراد: (۱) به الله و روزِ آخر ایمان نمیآورند؛ (۲) حرام داشتهی الله و رسولش را حرام نمىگیرند؛ و (۳) به دِين الْحَق متدیّن نمیشوند. در نتیجه، همانطور که علامه طباطبایی در تفسیرش ذیل این آیه، بهدرستی اظهار داشته است: «[در این آیه] از اوصاف سهگانه اهلكتاب بهعنوان حكمت و مجوز قتال با ايشان ذكر شده است.» (منبع) واضح است که این سه ویژگی صرفاً مبنی بر مسلمان نبودن و مطیع شرع اسلام نشدن هستند. البته، آنطور که از متن این آیه به نظر میرسد، این سه ویژگی تنها متعلق به «کسانی که کتاب داده شدهاند،» نیست. بلکه، اهلکتاب دستهای از چنین افرادی هستند. برطبق بیان روشن آیه، در صورتی که این افراد، ”کسانی از اهلکتاب“ باشند، قتال را میتوان تنها تا آنجا ادامه داد که این کافران به اقلیتی خوار، ذلیل و مطیع در بین مسلمانان مبدّل شوند و نیز، راضی به پرداخت جزیه گردند. طبیعتاً، در صورتی که این کافران ”کسانی از اهلکتاب“ نباشند، قتال را میتوان تا آنجا ادامه داد که یا نابود شوند یا بهشکلی به جمع مسلمانان بپیوندند. بنابراین، برطبق بیان روشن و صریح این آیه، وجود این سه ویژگی در افرادی از انسانها کافیست تا قتال با آنان مشروع و حتی لازم بهشمار آید. در نتیجه، همین یک آیه را بهدرستی میتوان سندی قاطع دانست برعلیه این ادعا که در قرآن جنگ تهاجمی برعلیه مخالفان اسلام نفی شده است. در آیهیِ پنجم از همین سوره نیز، دستهای از انسانها واجبالقتل دانسته شدهاند، مگر اینکه: (۱) توبه کنند؛ و (۲) نماز برپا دارند؛ و (۳) زکات بپردازند. چون ماههای حرام به پايان رسيد، مشرکان را هرجا که یافتید، به قتل برسانید. [به اسارت] بگیریدشان؛ محاصرهشان کنید؛ برای [دستگیری و کشتنِ] آنها در هر کمینگاهی بنشینید. امّا، اگر توبه کردند، نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، راه برايشان گشاده گردانید. بهدرستی، الله غفور و رحیم است. بیان این آیه کاملاً روشن است. واضح است که برطبق حکم موجود در آن، در صورتی که حکومت اسلام به یک عرب مشرک دسترسی پیدا کند که حاضر به پرداخت زکات باشد، امّا حاضر به نماز خواندن نباشد، موظّف میگردد که او را بهقتل برساند. در واقع، برطبق بیان صریح این آیه، حکومت اسلام بایستی در کمین چنین افرادی که حاضر به انجام دستِکم یکی از سه کارِ مذکور در آن نیستند، باشد و با شکار و قتل آنان، ”دار-الإسلام“ را از وجودشان خالی نماید. این قتل و سرکوبِ خونین بایستی، در هرکجا (و/یا در هرزمانی) که به چنگ حکومت اسلام افتادند، صورت بپذیرد. [2] پس، در این آیه نیز، جنگ تهاجمی و قتل مذهبی برعلیه دستهای از مخالفان اسلام شرعی و حتّی لازم بهشمار آمده است. البته، در اینکه این آیه در بهاصطلاح زمان نزولش، به فرمانِ نابودییِ سراسرییِ مشرکان عرب زمان پیامبر اسلام (در سالهای واپسین حکمرانییِ او) تعبیر میشد، شکّی نیست. امّا، بایستی توجّه شود که در متن آیه آمده است: «اگر [این افراد] (۱) توبه کردند، (۲) نماز برپا داشتند، و (۳) زکات پرداختند، راه برايشان گشاده گردانید.» به عبارتِ دیگر، برطبق حکم موجود در این آیه، اگر کسانی از مشرکان حاضر به انجام دستِکم یکی از این سه مورد نمیشدند، قتل آنان شرعاً واجب میگردید. در نتیجه، این آیه نشان میدهد که اعراب، در بهاصطلاح زمانِ نزول این آیه، تنها هنگامی از گزند مسلمانان در امان میماندند که حاضر به انجام هرسهیِ این موارد میگردیدند. پس، هدفِ اصلی از صدور چنین حکمی، این است که ”دار-الإسلام“ از کسانی که حاضر به اعتراف به حقانیت اسلام و/یا تبعیت از شرع آن نمیشدند، پاکسازی شود. همانطور که علامه طباطبایی، در تفسیرش ذیل این آیه، اظهار داشته است، «تشريع اين حكم براى اين بوده كه كفار را در معرض فنا و انقراض قرار داده و بهتدريج صفحه زمين را از لوث وجودشان پاک كند، و مردم را از خطرهاى معاشرت و مخالطت با آنان نجات دهد.» در نتیجه، قرآنباوران میتوانند بهدرستی، به این آیه، بهعنوان حکم و جوازی برای کشتار و نابودییِ سراسری کافران غیراهلکتاب در ”دار-الإسلام“ توسط حکومت اسلام، بنگرند. دکتر محمد سعيد رمضان البوطی، اسلامپژوه و استاد دانشگاه الازهر، در یکی از آثارش، چنین مینویسد: «این آیه [= آیهیِ پنجم از سورهیِ نهم] هیچ شکی را در ذهنمان راجع به آنچه جنگِ دفاعی خوانده میشود، برجای نمیگذارد. از این آیه قطعاً دریافت میشود که جهاد که در شرع اسلام واجب شده، تنها جنگِ دفاعی (defensive war) نیست، زیرا میتواند تهاجمی (offensive war) باشد.» [3] او همچنین خاطرنشان میسازد که: «این [نوع جنگ]، هرگاه قدرت نظامی لازم مهیا باشد، وظیفهیِ مسلمانانِ هر عصری است. … مفهوم جهاد [بهمعنایِ جنگِ مقدس] در اسلام کاری به تهاجمی یا دفاعی بودن جنگ ندارد. هدف از آن بزرگساختن ”کلام الله“، ساختن جامعهی اسلامی و برپایی پادشاهییِ الله بر زمین است. وسیلهای که با آن میتوان جهاد کرد، [بسته به شرایط] میتواند جنگ دفاعی یا جنگ تهاجمی باشد.» [4] در آیهیِ ۱۲۳ از سورهیِ التوبة، چنین میخوانیم: اى کسانى که ایمان آوردهاید، با کافرانى که همجوارتان هستند قتال کنید، و آنان باید در شما شدّت عمل و خشونت بیابند. علامه طباطبایی، در ذیل این آیه، مینویسد: «در این آیه شریفه، دستور جهاد عمومى داده شده تا از هر طرف در دنیا، اسلام گسترش یابد؛ چون، وقتى مىفرماید: ”هر طائفه از مؤمنین باید با کفار همجوار خود کارزار کنند،“ معنایش همان گسترش دادن اسلام و برقرار کردن سلطنت اسلام است بر دنیا، و بر تمامى ساکنین ربعِ مسکون.» در دانشنامهیِ Encyclopaedia of the Holy Qur’ân، پس از نقل این آیه، چنین توضیح داده شده است: «مفسران بهاتفاق این آیه را دعوتی عمومی به قتال با کافران (جهاد) برای گسترش دادن اسلام دانستهاند. این جهاد بایستی بهشکل مرحله-به-مرحله انجام شود و از قتال با کافرانی که از نظر جغرافیایی نزدیکترین هستند، آغاز گردد و بهتدریج با [قتال با] آنانی که دورترند، تداوم یابد. تاریخ اسلام نشان میدهد که این دستورالعملها بهواقع اجرا میشدند. … ”کافران“، در این آیه، هم شامل مشرکان میشود و هم شامل اهلکتاب، یعنی تمام کسانی که به پیام اسلام کفر میورزند. به نظر میآید که مدارا کاملاً از بیان این آیه رخت بربسته است.» [5] پس، در این بخش از نوشتار، نشان دادیم که جنگ تهاجمی (برای گسترش اسلام) و کشتار مخالفان اسلام (تنها به دلیل مطیع شرع اسلام نشدن)، بخشی قطعی از شرع این دین میباشد. در واقع، همانطور که در دانشنامهیِ اسلام، بیان شده است، میتوان بهدرستی نتیجه گرفت که «[در شرع اسلام] جنگ و قتال امری واحب است، حتّی اگر کافران آن را شروع نکرده باشند.» [6] در قرآن نیز، در آیهی ۲۱۶ از سورهیِ البقرة، چنین آمده است: «قتال بر شما واجب گردید، در حالیکه برای شما ناخوشایند است.» . آیاتِ ۳۹ از سورهیِ الحج و ۱۹۰ از سورهیِ البقرة همانطور که گفتیم، برخی از اسلامگرایان با استناد به دو آیهیِ ۳۹ از سورهیِ الحج و ۱۹۰ از سورهیِ البقرة، ادعا میکنند که در قرآن جنگ تهاجمی برای گسترش اسلام یا حذف فیزیکییِ مخالفان آن نفی شده است. این در حالی است که هیچیک از این دو آیه، دلالتی بر چنین ادعایی ندارند و اگرهم میداشتند، با توجّه به متأخرتر بودن آیاتی چون ۵ و ۲۹ از سورهی التوبة [7]، میبایستی آنان را حاوی احکامی منسوخ بدانیم. آیهیِ ۳۹ از سورهیِ الحج، چنین است: به کسانی [از مؤمنان] که با آنان قتال میشود، اجازه[یِ قتال] داده شده است، چراکه مورد ظلم واقع شدهاند. مفسّران و قرآنپژوهان عموماً این آیه را نخستین آیه از آیاتِ قتال دانستهاند. در این آیه، برای نخستینبار در قرآن، حق قتال برای دفاع از خود، در صورت موردِ تجاوز واقع شدن، بهرسمیت شناخته شد. البته، واضح است که بهرسمیت شناختن حق دفاع از خود، هیچگونه دلالتی بر نفی یا منع توسل به قتال و کشتار برای گسترش اسلام و نابودی کفر، ندارد. اینکه حکومت اسلامی، در مرحلهای از حیات خود که قدرت نظامی محدودی دارد، تنها به دفاع از آنچه دارد بپردازد، و بعدها با افزایش قدرتش، علاوه بر جنگ دفاعی، به جنگهای تهاجمی نیز روی بیاورد، امری طبیعی میباشد. آیهیِ ۱۹۰ از سورهیِ البقرة نیز، چنین است: در راهِ الله، با كسانى كه با شما قتال میکنند، قتال کنید و از اندازه درنگذريد، زيرا الله تجاوزكاران را دوست نمىدارد. این آیه، به گفتهیِ پارهای از مفسّران و قرآنپژوهان، مربوط به وقایع پس از واقعهیِ ”صلح الحديبية“ (در سال ۶۲۸ میلادی) میباشد. توجّه شود که بیان این آیه بههیچعنوان لزوماً یا صرفاً دلالتی بر وجوبِ جنگ دفاعی ندارد، بلکه از ظاهر آن چنین برمیآید که در آن، به مسلمانان دستور داده شده که در جنگ (چه دفاعی و چه تهاجمی) با کسانی از کافران که در شرایطِ قتال با آنان هستند، قتال کنند. طبیعتاً، چنین معنایی بههیچعنوان محدودکنندهی قتال مشروع به جنگِ دفاعی نیست. علامه طباطبایی، در تفسیرِ المیزان، ذیل این آیه، چنین مینویسد: معلوم است كه معناى اين كلام [= عبارتِ «الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ»] اشتراط قتال به قتال نيست، و نمىخواهد بفرمايد اگر قتال كردند شما هم قتال كنيد. چون، در آيه، كلمهیِ ”أن“ (اگر) [به این شکل که «قاتلوهم أن قاتلوكم»] بهكار نرفته است. از سوى ديگر، قيد نامبرده احترازى هم نمىتواند باشد، تا معنا اين شود كه تنها با مردان قتال كنيد نه با زنان و كودكان لشكر دشمن (كه بعضى اينطور معنا كردهاند). براى اينكه، قتال با زنان و اطفال كه قدرت بر قتال ندارند، عملى بىمعنا است؛ معنا ندارد بفرمايد، با آنان مقاتله (جنگ طرفينى) مكن. بلكه، اگر منظور اين بود، بايد بفرمايد: زنان و كودكان را مكشيد. ظاهر آيه اين است كه فعلِ «يقاتلونكم» براى حال و وصفى باشد براى اشاره و معرفى دشمن، و مراد از جملهیِ «الذين يقاتلونكم،» ”الذين حالهم حال القتال مع المؤمنين“ باشد، يعنى كسانى كه حالشان حال قتال با مؤمنين است. واضح است که کافرانی که «حالشان حالِ قتال با مؤمنين است» تنها به آن دسته از کافرانی که به دار-الإسلام تهاجم و لشکرکشی کردهاند، محدود نمیگردد. بهعنوان نمونه، در صورتی که حکومتِ اسلامی به بخشی از سرزمینهای کافرانِ مجاور (بهشکل تهاجمی و بهطوری که خودْ آغازگر جنگ باشد) لشکرکشی کند — به این هدف که اسلام بر آنجا مستولی شود (یعنی: به قتالِ بهاصطلاح «فِي سَبِيلِ اللّه» اقدام کند) — آن دسته از کافرانی که بهمنظورِ دفاع از سرزمینشان، به جنگ با آنان برخیزند، همان کافرانی هستند که «حالشان حالِ قتال با مؤمنین» میباشد و لشکر اسلام باید آنان را کشتار کند؛ البته، تا آنجا که یا همه به قتل برسند، و یا مجبور به تسلیم و ذلیل شوند. (نیز، رک. البقرة ۱۹۳؛ التوبة ۱-۵، ۲۹، ۱۲۳.) همچنین، عبارتِ «وَلاَ تَعْتَدُواْ»، در صورتی که به این معنا باشد که لشکر اسلام نباید آغازگر قتال باشد، این بهروشنی میتواند به آن معنا باشد که لشگر اسلام پیش از این قبیل یورشها، ابتدا باید این کافرانِ مذکور را به تسلیم (یعنی، مسلمان شدن و یا، در صورتِ لزوم، پرداختِ ذلّتبارِ جِزیه) دعوت کند. در صورتی که آنان نپذیرفتند و تصمیم به قتال گرفتند (که یعنی، «حالشان حالِ قتال با مؤمنین شد»)، آنگاه است که لشگر اسلام بایستی یورش و قتال با آنان را آغاز کنند؛ با این هدف که یا بهکل کشته و سرکوب شوند، و یا مجبور به تسلیم و ذلیل گردند. البته، عدهای از مفسّران جملهیِ «وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» را به این معنا دانستهاند که قتال بایستی «فِي سَبِيلِ اللّه» (یعنی، از برای چیرهشدن دین اسلام بر کافران) باشد، نه برای به چنگ آوردن غنیمت یا اهداف مشابه. این نیز تعبیر معقولی به نگر میرسد. [8] . نتیجهگیری در این نوشتار بهروشنی نشان دادیم که در قرآن، در آیاتی، صریحاً فرمانهایی آشکار به جنگِ تهاجمی (برای گسترش اسلام) و اقدام به کشتار و حذفِ فیزیکی مخالفان شرع این دین، وجود دارد. همچنین، اشارههای برخی از اسلامگرایان به برخی آیات، چون آیهیِ ۳۹ از سورهیِ الحج و ۱۹۰ از سورهیِ البقرة، و ادعایشان مبنی بر اینکه در این آیات چنین اقداماتی تقبیح یا نفی شدهاند، در اصل همراه با تحریف متن آنها میباشد. در واقع، این قبیل ادعاها عموماً چیزی جز تعابیری غلط و بیپایه نیستند. کلاً، این ادعا که هرگونه جنگ تهاجمی و کشتار مذهبی در شرع اسلام نفی شده است، ادعایی غلط و گراف بیش نیست و اتفاقاً، دقیقاً عکس آن صادق میباشد. ———————————————————– پینوشت: [1] برطبق بیان صریح این آیه، اهلکتاب بایستی در برابر مسلمانان، یک اقلیت حقیر و ذلیل باشند. عبارتِ بهکاررفته در این آیه، عبارتِ «وَهُمْ صَاغِرُونَ» میباشد. در واژهنامهیِ عربی-به-انگلیسییِ Edward William Lane، واژهیِ «صَاغِر» چنین معنا شده است: «در حالتِ خواری، حقارت، ذلت، پستی یا خفت؛ یا راضی به خواری، حقارت، یا ذلت، و ظلم، یا زیان/آسیب دیدن.» در سایر منابع چون مفردات، ابن منظور و کتاب العین و نیز در مهمترین منابع تفسیر (چون طبری، رازی، زمخشری، ابن کثیر، و بیضاوی) همین معنا برای این واژه ذکر شده است. در قرآن نیز، در سایر مواردی که این واژه در آنها بهکار رفته است، همین معنا دریافت میشود. بهعنوان نمونه، در آیهیِ ۱۳ از سورهی الاعراف، الله به إِبْلِیس چنین میگوید: «فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ» که ترجمهاش به پارسی چنین میشود: «پس، از آن [= بهشت یا آن جایگاهِ والا] فرو-بیا! چون، تو را نرسد که در آن تکبّر کنی. پس، بیرون شو که قطعاً تو از خوارشدگان هستی.» در واقع، جایگاه اهلکتاب در بین مسلمانان هم، تحت سلطهیِ یک حکومت قرآنی/اسلامی، بایستی بهسانِ چنین جایگاهی باشد. [2] در این آیه و آیهیِ پیشین آن، چنین حکم شده است که پس از پایان یافتن ماههای حرام پیشرو (پس از صدور این حکم) و نیز قراردادهای موقتی صلح بین حکومت اسلام و دستههایی از مشرکان (که به دلایل گوناگون سیاسی یا به دلایلی چون ضعف نظامی حکومت اسلام منعقد شده)، حکومت اسلام بایستی بهطور جدّی و مستمر به حذف فیزیکی مشرکان و مخالفان اسلام بپردازد. [3] Jurispridence in Muhammad’s Biography, by Dr. Muhammad Sa’id Ramadan al-Buti, Al Azhar, 7th edition, p 134. [4] Ibid. [5] Encyclopaedia of the Holy Qur’an, edited by Dr. N. K. Singh and A. R. Agwan, Copyright © Global Vision Publishing House, 1st edition (reprint 2006), Volume 1, p. 430. [6] E. Tyan, “Jihad”, Encyclopedia of Islam, 2nd ed. (Leiden: Brill, 1965). [7] سورهی التوبة، در اواخر حکومت پیامبر اسلام، در سالهای نهم تا دهم بعد از هجرت، نازل شده است. [*] در این سوره که در زمان اوج قدرت حکومت پیامبر اسلام بر سرزمین اعراب نازل شده است، صریحاً به جهاد ابتدایی (جنگ تهاجمی) گسترده برعلیه کافران بهمنظور گسترش قلمرو و افرایش قدرت این حکومت، فرمان داده شده است. [*] Cf. Introduction to the Holy Qur’An, by Abd Al-Rahman Doi, Copyright © 1998 Prof. Abd Al-Rahman Doi, p. 43. Also: Ibid. 5, p. 431. [8] البته، آیاتی نیز دربردارندهیِ وعده به غنیمت و افتخارآمیز بودن بهدست آوردن آن موجودند (مانندِ الاحزاب ۲۷؛ الفتح ۲۰). بنظر بنده که بیطرف نگاه میکنم با این آیات اسلام شخصیت تهاجمی نیز دارد و میتوان با استناد به این آیات حمله اعراب رو به مناطق مختلف از جمله ایران برای از بین بردن کفار توجیه کرد. |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: God-Of-Ps
پیام:
۱۹۹
عضویت از: ۱۰ اسفند ۱۳۸۹
از: teh-baku
طرفدار:
- Leo meSsi - Patrik kluyvert - perpolise - Argentina & spain - ali karimi - Pep guardiola - afshin ghotbi گروه:
- کاربران عضو |
دوما تحلیلی در رابطه با برده و برده داری در اسلام عرضه میکنم که نشان میدهد که برخلاف گفته های شما داشتن برده امری عادی و قانونی بوده است و خداوند قرآن اجازه برده داری به شکل قانونی داده است. در آیهیِ ۲۴ از سورهیِ النساء، قرآن تجاوز جنسی و زنا با دستهای خاصّ از زنانِ شوهردار را برای مسلمانان مجاز شمرده است: از میان زنان، آنان که شوهردار هستند [بر شما حرام شدهاند]، مگر کسی از آنان که دستِ-راستِتان مالک شده است. (وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ) بیان این آیه کاملاً واضح و شفاف است. عبارتِ «إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» (= ”مگر آنچه دستِ-راستِتان مالک شده است“)، با توجه به ماقبل خودش، یعنی عبارتِ «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء» (= ”… و زنانِ شوهردار“)، بهروشنی این معنا را میرساند که یک مردِ مسلمان شرعاً مجاز است زنانِ شوهرداری را تصاحب نموده، و با آنها رابطهیِ جنسی برقرار نماید. اینکه یک ”مؤمن“ تحتِ چه شرایطی میتواند زنِ شوهرداری را به تملک خود درآورد، در خودِ متن آیه توضیح داده نشده است. با این وجود، بهوضوح بعید است که اشارهیِ این آیه به زنانِ شوهردارِ مسلمان باشد. طبیعتاً، اشارهیِ این آیه به زنانِ شوهرداری است که از میان جماعتهای کفّار به چنگ مسلمانان میافتند؛ بهطور مشخّص، از میانِ کافرانی که با حکومتِ اسلام عقدِ ذمّه نبستهاند و/یا دست از مخالفت با اسلام برنمیدارند. [1] در واقع، برطبق این آیه، در شرع اسلام، همانطور که حجتالسلام قرائتی بهدرستی بیان داشته است، «اسارت براى زنان كافر، به منزلهى طلاق آنان از شوهران[شان] است.» (رک. تفسیر نور، ذیل این آیه) میدانیم که مردان مسلمان، برپایهیِ شرع اسلام، این اجازه را دارند تا — علاوه بر زنانی که با آنان شرعاً ازدواج نمودهاند — زنانِ دیگری را نیز (بهعنوان برده) مالک شده و آنها را موردِ استفادهیِ جنسی قرار دهند. قرآن، این بردگانِ جنسی (sex-slaves) را ”ملک یمین“ـِ مؤمنان خوانده است (مثلاً، رک. آیاتِ ۵-۶ از سورهی المؤمنون). [2] بر مبنای آیهیِ ۲۴ از سورهیِ النساء نیز، مؤمنان میتوانند زنانِ شوهرداری را خریداری نموده یا به غنیمت بگیرند، و با آنها — تحتِ عنوانِ ”ملک یمین“ خود — آمیزش جنسی کنند. توجّه شود که برطبق بیان روشن این آیه، چنین زن شوهرداری بخشی از داراییهای مؤمنی که او را مالک شده بهشمار میآید. طبیعتاً، این مؤمن شرعاً مجاز است تا او را –حتّی در صورتی که شوهرش هنوز زنده باشد (مثلاً در اسارت سپاه اسلام، یا در میان قوم خودش، باشد)– وسیلهای برای ارضاء نیازهای جنسی خویش قرار دهد. (چراکه در غیراینصورت، استثنا شدن این زنان از میانِ «الْمُحْصَنَات مِنَ النِّسَاء» در این آیه دیگر معنایِ معقول نمییابد.) [3] شأنِ نزولی که برای این آیه روایت شده است نیز، مؤیّد همین معناست. در ورژن خلاصهشدهیِ تفسیر ابنکثیر (که توسط جمعی از متخصصان اسلامی تهیه شده و تمام روایات و گزارشات ضعیف یا اسرائیلیات، به تشخیص آنان، از متن حذف شدهاند)، در این رابطه چنین آمده است: امام أحمد نقل نموده است که أبو سعيد الخدري روایت نموده است: «ما تعدادی از زنانِ منطقهیِ أوطاس را که شوهردار بودند، اسیر نموده بودیم. ما از همخوابگی با آنان کراهت داشتیم، چونکه آنان شوهردار بودند. پس مسأله را به پیش رسول الله بردیم و این آیه نازل شد.» [4]و[5] (البته، در سنن ابوداود اینطور روایت شده است که اصحاب پیامبر از سکس با زنان ”در حضور شوهرانِشان“ شرم داشتند. [6]) از شأن نزولی که در این منبع بسیار معتبر تفسیر روایت شده، روشن است که این آیه بهاصطلاح نازل شده تا این حق را به مسلمانان بدهد که حتّی به زنان شوهردار دشمن نیز دستدرازی کنند. کلاً، اینکه دستدرازی به یک زنِ شوهردار عملی اساساً غیرانسانی و پلید میباشد، بایستی برایِ هر مردمی که اندکْ شناختی از اصول اخلاقی دارند، چون امری بدیهی باشد. بنابراین، هیچ بعید نیست که حتّی در میان یاران وفادار پیامبر مسلمانان نیز، افرادی یافت میشدند که از ارتکاب چنین عملی رویگردان باشند. آورندهیِ این آیه بهروشنی در صدد آن بوده تا با شرعی جلوه دادن چنین اعمالی، عذابِ وجدانِ مسلمانانی را که آنها را اعمالی نادرست و غیراخلاقی میدانند، برطرف سازد. [7] طبیعتاً، از زنی که شوهرش، پدرش یا برادرش در حال جنگ با سپاهی باشند (یا توسط آن سپاه به قتل رسیده یا اسیر شده باشند)، بسیار بعید است که راضی به همخوابگی با مردان آن سپاه باشد. واضح است که تصاحب کردن چنین زنی که در واقع یک انسان بیدفاع است و تعرض جنسی کردن به او، علاوه بر اینکه از مصادیق بارز بیعفتی و زناکاری است، یکی از پلیدترین جنایاتی است که بتوان مرتکب شد. همانطور که در این نوشتار نشان دادیم، این دقیقاً همان کاری است که قرآن اجازهیِ انجام آن را به مسلمانان بخشیده است. طبیعتاً، پس از صدور این جواز، افرادی از سپاهیان اسلام این کار را با آسودگی انجام میدادهاند. —————————————————– پی نوشت: [1] در شرع اسلام، کافر به کسی اطلاق میشود که حاضر به پذیرش اسلام، یا تسلیم در مقابل حاکمیت آن، نباشد. در شرع اسلام، کافر خونش مباح است، مگر اینکه موفق شود با حکومت اسلام عقد ذمه ببندد. برطبق احکام قرآن، حکومت اسلامی موظف است تا با جنگافروزی و قتال، قلمرو اسلام را گسترش دهد و کافران را با زور شمشیر به اسلام آوردن یا تسلیم و ذلیلِ حکومت اسلام شدن، وادار سازد. برای توضیحاتِ بیشتر، این نوشتار را توصیه میکنیم: آیا در شرع اسلام جنگِ مذهبی تهاجمی نفی شده است؟ [2] در آیاتِ ۵-۶ از سورهی المؤمنون چنین آمده است: «مردانی كه از برقرار نمودنِ رابطه جنسی اجتناب میکنند [در متن اصلی: «کسانی که براى فرجهاى خود نگهدارندگان هستند»]، مگر با همسرانِ خود، يا با آنچه دستِ-راستِشان مالک شده است…» منظور از «آنچه دستِ-راستِشان مالک شده است» (مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ) بردگانِ دختر یا زنی است که در تملک مردان مسلمان هستند. به این بردگان «کنیز» میگویند. پس، برطبق بیان این آیه، در شرع اسلام، کنیزان ”بردگانِ جنسی“ مردان مسلمان نیز میتوانند باشند. ابوالعلا مودودی، یکی از بهترین مفسّران معاصر قرآن، در تفسیرش ذیل این آیه، چنین مینویسد: «برقرار کردن رابطهیِ جنسی تنها با دو دسته از زنان مجاز شمرده شده است: (الف) همسران؛ (ب) زنانی که شرعاً/قانوناً جزء داراییهای مرد هستند که یعنی، کنیزان. پس، این آیه بهوضوح این قانون را وضع نموده است که مرد، علاوه بر همسرانش، مجاز است تا با کنیزش نیز سکس داشته باشد. این مجاز بودن برپایهی ازدواج نیست، بلکه برپایهی ”تملک“ است. اگر پایه ازدواج بود، زنانِ برده نیز [در این آیه] در زمرهی همسران بهشمار میآمدند و هیچ نیازی به نام بردن از آنها بهصورت جداگانه نبود.» [*] در آیهیِ ۳۳ از سورهیِ النور نیز، مطلب جالبی بیان شده است: «وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاء إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِّتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» –که ترجمهیِ دقیق آن چنین است: ”كنيزانتان را اگر عزم پاکدامنى دارند، به روسپیگری [= سکس با دیگران] وادار نكنيد تا متاع ناپایدارِ زندگییِ دنیوی را بجویید. امّا، هر كس که آنها را به این کار وادار كند، [بداند که] الله -بعد از این إكراهِ آنها- غفور و رحیم میباشد.“ علی دشتی، در کتابِ ۲۳ سال (در بخش «قرآن از حيث لفظ»)، ذیل این آیه به نکتهیِ جالبی اشاره نموده است: «واضح است كه قصد از جملهیِ ”فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ“ اين است كه خداوند بر كنيز و بردهای كه به امر مولای خود تن به زنا داده است، میبخشاید. ولی، ظاهر چنين است كه خداوند نسبت به مرتكبان اين عمل غفور و رحيم است. پس، [این] عبارت نارسا و به مقصود شريف پيغمبر وافی نيست.» آنچه از ظاهر این آیه برمیآید بایستی دقیقاً همانی باشد که علی دشتی اظهار داشت است. زیرا، مخاطب این آیه صاحبان این کنیزان هستند و طبیعتاً ”رحمت و مهربانییِ الله“ چیزی است که برای یادآورییِ آنان مطرح شده است. امّا، این حسننیّتی که دشتی نسبت به پیامبر مسلمانان ابراز داشته پایهی مستحکمی ندارد و هیچ بعید نیست که مقصودِ واقعییِ آیه همانچه باشد که از ظاهر آن برمیآید؛ یعنی اینکه ”الله نسبت به کسانی که از راه وادار کردنِ زنان به سکس با مردان پول درمیآورند، غفور و رحیم میباشد.“ [*] The meaning of the Qur’ān, by Syed Abul ʻAla Maudoodi, Volume 8, © Islamic Publications, 1979, p. 10. [3] اگر این حکم قرآنی را با آنچه در تورات در اینباره آمده، قیاس کنیم، به نتایج جالبی میرسیم. در تورات در این رابطه چنین آمده است: زمانی که به جنگ میروید و خداوندْ خدایتان دشمنانِ شما را بهدست شما تسلیم میکند و شما آنها را به اسارت خود درمیآورید، چنانچه در میان اسیران، دختر زیبایی را ببینید و عاشق او بشوید، میتوانید او را به زنی بگیرید. او را به خانهیِ خود بیاورید و بگذارید موهای سرش را کوتاه کند، ناخنهایش را بگیرد و لباسهایش را که هنگام اسیر شدن پوشیده بود، عوض کند. سپس، یک ماه تمام در خانهیِ شما در عزای پدر و مادرش بنشیند. بعد از آن، میتوانید او را به زنی اختیار کنید. بعد، اگر از او راضی نبودید، نباید او را بفروشید یا مثل برده با او رفتار کنید، زیرا او را به زنی گرفتهاید؛ پس، بگذارید، هرجا میخواهد برود. (تثنیه ۲۱ : ۱۰-۱۴) (ترجمهیِ تفسیری) میبینیم که برمبنای این حکم، اگر زنی از زنان دشمن اسیر یهودیان میشد، آنان حقّ دستدرازی جنسی به آنان را بهعنوان بردهی جنسی خویش نداشتند و تنها حقّ داشتند با آنان ازدواج کنند و پس از ازدواج آن زنان آزاد بهشمار میآمدند. [4] Tafsir Ibn Kathir Juz’ 5 (Part 5): An-Nisaa 24 To An-Nisaa 147, by Muhammad Saed Abdul-Rahman, Copyright © Muhammad Saed Abdul-Rahman 2009, p. 24. [6] Abu Dawud, Vol. 2, no. 2150, p. 577. Sunan Abu Dawud: English Translation with Explanatory Notes by Prof. Ahmad Hasan, Sh. Muhammad Ashraf Publishers, Booksellers & Exporters :Lahore – Pakistan (1984). [7] توجّه شود که هیچ نشانی از منسوخ بودن چنین احکامی در شرع اسلام دیده نمیشود. این آیه بهوضوح زنانِ شوهردار مخالفان حاکمیت اسلام را اگر به چنگ اسلام بیفتند، بر مسلمین حلال شمرده است. وضوح معنا در این آیه چنان است که این معنا را نمیتوان کتمان نمود. برخی اسلامگرایانِ بهاصطلاح نواندیش مدعی شدهاند که قرآن برخلاف آنچه توسط بدنهی اصلییِ اسلام همواره ادعا شده، وحی منزل از جانبِ پروردگار جهان نیست، بلکه ساختهی ذهن پیامبر اسلام (که از منبعی الهی الهام گرفته بود) میباشد. آنان بر این مبنا این احکام را تنها ساخته و پرداختهیِ پیامبر مسلمانان (یا کسانی از نزدیکان او) میدانند نه احکام الهییی برای هدایت بشر و لازمالإجرا. پس من نمیتونم حرف شما رو مبنی بر اینکه امامان ذانا با این مبحث مشکل داشتن رو قبول کنم چرا که خدای آنان به آنها چنین اجازه ای رو داده و هیچ کسی رو بخاطر برده گرفتن کسی شماتت نکرده.پس چطور بنده ی اون خدا در حالی که خداش مشکلی نداره مشکل داره؟خداوند قرآن اگر مشکل داشت حداقل یک آیه برای نهی این کار نازل میکرد. پس بی بی شهربانو نیز احتمالا یکی از برده ها ستم دیده بوده. |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: God-Of-Ps
پیام:
۱۹۹
عضویت از: ۱۰ اسفند ۱۳۸۹
از: teh-baku
طرفدار:
- Leo meSsi - Patrik kluyvert - perpolise - Argentina & spain - ali karimi - Pep guardiola - afshin ghotbi گروه:
- کاربران عضو |
در آخر هم از شما میخوام که تحلیل بنده رو از این کاغذ بازیا مطالعه بفرمایید. دوست بزرگوار بنده مطالب و منابعی رو که خدمتتون به درخواست خودتون ارائه کردم همگی از اسناد بظاهر معتبر و مورد قبول تاریخی بود.هرچند که مسلما به ظن و یا یقین شما همه ساخته دست دشمنان دین و ظالمان تاریخ میباشد اما من نوعی که هیچ پایبندی به هیچ مذهب و گرایشی ندارم با خواندن اسناد طرفین و دروغ خوانده شدن اسناد توسط یکدگر سوالی به ذهنم خطور میکنه که براستی حق با کدامیک است؟ من در سال 18 هجری حضور نداشتم و اطلاعاتم در حد چند کاغذ و روایت نسل به نسل میباشد که با این تفاسیر هیچ کدام قابل اعتماد نیست. چرا که از دعوای بین اجدادم با دشمنانشان مطلع نیستم و از نیت هیچ کدام از تاریخ نگاران نیز اطلاعی ندارم. در قرآن نیز در این رابطه مستقیم صحبت نشده ( من تفسیری رو ق ق نمیدونم چرا که تفاسیر تحلیل شخصی افراد مختلف با استفاده از همان کتب است) پس شما چطور و با چه دلیل محکم عقلی از من میخواید که امام حسین رو فردی معصوم و بی نقش در حمله اعراب بدونم؟ در آخر اون سندی رو که ازش استفاده کرده بودم رو خدمتتون ارائه میکنم. امیدوارم هیچ یک از سخنان بنده رو توهین و غرض ورزی فرض نکنید. سپاس. سپاه ایران در جنگ جلولا از خود مقاومت درخشانی در مقابل حمله اعراب مسلمان نشان دادند. در جنگ جلولاء صد هزار تن از سپاه ایران کشته شدند و مدت ها اجساد آنها به روی زمین باقی مانده بود و تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایران به اسارت رفتند. این جنگ به ان جهت جلولا (پوشانیده) نام گرفت که از بس کشته دشت و صحرا را پوشانیده بود که نمودار عظمت و جلال جنگ جلولاء بود. (تاریخ طبری. جلد 3. صفحه1829) در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان کوشیدند و "سعید ابن عاص" به جنگ مردم طبرستان درایران رفت. می گویند که " امام حسن " و " امام حسین " نیز در این جنگ همراه "سعید بن عاص" و لشگراعراب بودند. (فتوح البلدان.صفحه 182) |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۱
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:هــلـــنـــــــــــــد:. - .:فرهاد مجیدی:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول مسعود نوشته:نقل قول کمیل نوشته:نقل قول مسعود نوشته:دوستان یه چند تا مطلب هستش که ذهن منو مشغول کرده و عقل ناقصم نمیتونه اینارو قبول کنه!! میخوام چندتاش رو اینجا مطرح کنم تا به یه نتیجه برسیم!! اول از همه این موضوع رو میگم: با پای پیاده به زیارت رفتن!!! واقعا خوبه؟! چرا؟! چه دلیلی داره که وقتی اینهمه امکانات هست با پای پیاده رفت؟! من راجب به اين موضوع اصلا چيزي به گوشم نخورده مگه توصيه شده هست از طرف مراجعين و اهل فن؟؟ یعنی اینهمه نشنیدی که کاروان فلانی با پای پیاده میرن بهشت زهرا یا مشهد یا هزار تا جای دیگه؟! از طرف مراجع رو اصلا اطلاعاتی ندارم ولی تا جایی که میدونم حرف گفته نشده!! رو منابر شیخ ها زیاد از این حرف ها می زنند. مثلا مقدس اردبیلی چهل بار پیاده رفت کربلا و چهلمین بار تو راه با امام زمان ارتباط داشت! یا امیر اسحاق استآبادی هم 40 بار رفت حج و کلی فضیلت و اینجور چیزا تصیبش شد. این هم یکی از روش های تهذیب نفس و مقابله و از این حرفا ئه دیگه! ما هم من بابا تبرک سال ها که برای پابوسی امام هشتم میریم مقداری از مسیر رو پیاده میریم! البته الان که سرد شده دیگه نمیشه! |
||
|
|||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۱
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:هــلـــنـــــــــــــد:. - .:فرهاد مجیدی:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول سلام عرض شد خدمت دوستان خوب هموطن.این جا بحث در چارچوب اسلام و حفظ منافع اسلام آزاده یا آزادی بیان به معنای واقعی وجود داره و اسم بحث آزاد فرمالیته نیست؟ اگه آزاد نیست که من مرخص شم اما اگه هست یه سوال داشتم دلیل همراهی امام حسن و حسین با اعراب در جنگ قادسیه که جنگی سراسر ظلم و کشتار مردم بیگناهه ایران بوده چی بوده؟ دوستان لطفا منکر این قضیه نشن که نشون از بی اطاعیشونه. اصول کافی که مرجع بزرگی هست این مسئله رو ذکر کرده. استدلال دوستان رو میخوام بشنوم. تشکر. علیک سلام. عزیز؛ این قسمت کلا یجور خاصی ه! همون قستی که بلدش کردم! ببین ما نباید انکار کنیم واقعه ای اتفاق نیافتاده! شما اگر میگی اتفاق افتاده اول باید با یه سری منابع بگی که اتفاق افتاده! یعنی بگی در اصول کافی صفحه فلان خط فلان گفته شده این جنگ سراسر ظلم بوده! و در اصول کافی جلد فلان سطر فلان گفته باشه امام حسین تو این جنگ همراهی کرده! بعدش ما باید بریم دنبال علنای علم رجال که بتونند برامون ثابت کنند که این حدیث از درجه اعتبار ساقطه! چرا؟ چون ما شیعیان معتقدیم که: 1-امام معصوم مطلق ه و هرگز گناه براش تعریف نمیشه! 2-تنها کتابی که صد در صد درسته قرآن ه و هیچ کدوم از منابع 100 درصد کامل نیستند! دقت کن، گفتم 100 درصد! یعنی اصول کافی یه منبع معتبره ولی برای تک تک روایات و احادیثی که توش ذکر شده باید بررسی کنیم! حالا بسم الله؛ منابع ت رو بگو تا ما بریم ببینیمشون. |
||
|
|||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
|
نقل قول در آیهیِ ۲۴ از سورهیِ النساء، قرآن تجاوز جنسی و زنا با دستهای خاصّ از زنانِ شوهردار را برای مسلمانان مجاز شمرده است: از میان زنان، آنان که شوهردار هستند [بر شما حرام شدهاند]، مگر کسی از آنان که دستِ-راستِتان مالک شده است. (وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ) بیان این آیه کاملاً واضح و شفاف است. عبارتِ «إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» (= ”مگر آنچه دستِ-راستِتان مالک شده است“)، با توجه به ماقبل خودش، یعنی عبارتِ «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء» (= ”… و زنانِ شوهردار“)، بهروشنی این معنا را میرساند که یک مردِ مسلمان شرعاً مجاز است زنانِ شوهرداری را تصاحب نموده، و با آنها رابطهیِ جنسی برقرار نماید. اینکه یک ”مؤمن“ تحتِ چه شرایطی میتواند زنِ شوهرداری را به تملک خود درآورد، در خودِ متن آیه توضیح داده نشده است. با این وجود، بهوضوح بعید است که اشارهیِ این آیه به زنانِ شوهردارِ مسلمان باشد. طبیعتاً، اشارهیِ این آیه به زنانِ شوهرداری است که از میان جماعتهای کفّار به چنگ مسلمانان میافتند؛ بهطور مشخّص، از میانِ کافرانی که با حکومتِ اسلام عقدِ ذمّه نبستهاند و/یا دست از مخالفت با اسلام برنمیدارند. [1] در واقع، برطبق این آیه، در شرع اسلام، همانطور که حجتالسلام قرائتی بهدرستی بیان داشته است، «اسارت براى زنان كافر، به منزلهى طلاق آنان از شوهران[شان] است.» (رک. تفسیر نور، ذیل این آیه) میدانیم که مردان مسلمان، برپایهیِ شرع اسلام، این اجازه را دارند تا — علاوه بر زنانی که با آنان شرعاً ازدواج نمودهاند — زنانِ دیگری را نیز (بهعنوان برده) مالک شده و آنها را موردِ استفادهیِ جنسی قرار دهند. قرآن، این بردگانِ جنسی (sex-slaves) را ”ملک یمین“ـِ مؤمنان خوانده است (مثلاً، رک. آیاتِ ۵-۶ از سورهی المؤمنون). [2] بر مبنای آیهیِ ۲۴ از سورهیِ النساء نیز، مؤمنان میتوانند زنانِ شوهرداری را خریداری نموده یا به غنیمت بگیرند، و با آنها — تحتِ عنوانِ ”ملک یمین“ خود — آمیزش جنسی کنند. توجّه شود که برطبق بیان روشن این آیه، چنین زن شوهرداری بخشی از داراییهای مؤمنی که او را مالک شده بهشمار میآید. طبیعتاً، این مؤمن شرعاً مجاز است تا او را –حتّی در صورتی که شوهرش هنوز زنده باشد (مثلاً در اسارت سپاه اسلام، یا در میان قوم خودش، باشد)– وسیلهای برای ارضاء نیازهای جنسی خویش قرار دهد. (چراکه در غیراینصورت، استثنا شدن این زنان از میانِ «الْمُحْصَنَات مِنَ النِّسَاء» در این آیه دیگر معنایِ معقول نمییابد.) [3]این آیه 24 سوره نسا هستش: و زنان شوهردار [نيز بر شما حرام شده است] به استثناى زنانى كه مالك آنان شدهايد [اين] فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين [زنان نامبرده] براى شما حلال است كه [زنان ديگر را] به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كردهايد مهرشان را به عنوان فريضهاى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از مقرر با يكديگر توافق كنيد مسلما خداوند داناى حكيم است (24) لازم به توضیح نیست!! خود آیه جوابت رو میده!! شوهر این زنان هم بنابه تفسیرهایی که شه همون کفار هستند ولی باز هم اگر زن راضی نباشه چنین چیزی امکان پذیر نیست! نقل قول از شأن نزولی که در این منبع بسیار معتبر تفسیر روایت شده، روشن است که این آیه بهاصطلاح نازل شده تا این حق را به مسلمانان بدهد که حتّی به زنان شوهردار دشمن نیز دستدرازی کنند. کلاً، اینکه دستدرازی به یک زنِ شوهردار عملی اساساً غیرانسانی و پلید میباشد، بایستی برایِ هر مردمی که اندکْ شناختی از اصول اخلاقی دارند، چون امری بدیهی باشد. بنابراین، هیچ بعید نیست که حتّی در میان یاران وفادار پیامبر مسلمانان نیز، افرادی یافت میشدند که از ارتکاب چنین عملی رویگردان باشند. آورندهیِ این آیه بهروشنی در صدد آن بوده تا با شرعی جلوه دادن چنین اعمالی، عذابِ وجدانِ مسلمانانی را که آنها را اعمالی نادرست و غیراخلاقی میدانند، برطرف سازد. واقعا که!! همین مونده که بگن نعوذبالله خدا دوست داره به زنهای شوهر دار تجاوز بشه و خدا و کتابش به اصول اخلاقی پایبند نیست!! نقل قول [3] اگر این حکم قرآنی را با آنچه در تورات در اینباره آمده، قیاس کنیم، به نتایج جالبی میرسیم. در تورات در این رابطه چنین آمده است: زمانی که به جنگ میروید و خداوندْ خدایتان دشمنانِ شما را بهدست شما تسلیم میکند و شما آنها را به اسارت خود درمیآورید، چنانچه در میان اسیران، دختر زیبایی را ببینید و عاشق او بشوید، میتوانید او را به زنی بگیرید. او را به خانهیِ خود بیاورید و بگذارید موهای سرش را کوتاه کند، ناخنهایش را بگیرد و لباسهایش را که هنگام اسیر شدن پوشیده بود، عوض کند. سپس، یک ماه تمام در خانهیِ شما در عزای پدر و مادرش بنشیند. بعد از آن، میتوانید او را به زنی اختیار کنید. بعد، اگر از او راضی نبودید، نباید او را بفروشید یا مثل برده با او رفتار کنید، زیرا او را به زنی گرفتهاید؛ پس، بگذارید، هرجا میخواهد برود. (تثنیه ۲۱ : ۱۰-۱۴) (ترجمهیِ تفسیری)در تورات چنین چیزی آمده!! آره خوب تورات خیلی کتاب خوبیه! بطور مثال چند مطلب از تلمود و تورات رو بیان بکنم تا ببینید چقدر کتاب خوبیه!! و مثل قرآن نوشته ی پیامبر نیست!!!!! تـورات در کـتـاب دوم )اشـموئیل (فصل یازده جمله هاى 2 تا 27 چنین مى گوید: واقع شـد کـه وقـت غـروب داود از بـسترش برخاست و بر پشت بام خانه ملک گردش کرد، و از پشت بام زنى را دید که خویشتن را شستشو مى کرد، و آن زن بسیار خوب صورت و خوش منظر بود، و داود فرستاد و درباره آن زن استفسار نمود، و کسى گفت که آیا آن دختر زن (اوریاه حتى ) نیست ؟ و داود ایلچیان را فرستاد و او را گرفت ، و او نزد وى آمده ، داود با او خوابید و او بعد از تـمـیـز شـدن از نـجـاسـتـش بـه خـانه خود رفت ، و زن حامله شده ، فرستاد و داود را مخبر ساخته که حامله هستم ، و داود به (یوآب) فرستاد که (اوریاه حتى ) را نزد من بفرست ، و یوآب ، اوریاه را نزد او فرستاد. و اوریاه نزد وى آمد، و داود از سلامتى یوآب و از سلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ پرسید. و داود به اوریاه گفت به خانه ات فرود آى و پاهایت را شستشو نماى ، و اوریاه از خانه ملک بیرون رفت و از عقبش مجموعه طعام از ملک بیرون رفت . اما اوریاه در دهنه خانه ملک با سـایـر بـنـدگـان آقایش خوابید و به خانه اش فرود نیامد، و هنگامى که داود را خبر داده گفتند که اوریاه به خانه اش فرود نیامده بود، داود به اوریاه گفت که آیا از سفر نیامده اى ؟ چـرا بـه خـانـه ات فـرود نـیـامـدى ؟ و اوریـاه بـه داود عـرض کـرد کـه صـنـدوق و اسـرائیـل و یهودا، در سایه بانها ساکنند، و آقایم یوآب و بندگان آقایم بروى صحرا خیمه نشینند، و من آیا مى شود که به جهت خوردن و نوشیدن و خوابیدن با زن خود بخانه خود بروم ؟ به حیات جانت (سوگند) این کار را نخواهم کرد... و واقـع شـد کـه داود صـبـحـدم مـکـتوبى به یوآب نوشته به دست اوریاه فرستاد، و در مـکـتـوب بـدیـن مضمون نوشت که اوریاه را در مقابل روى جنگ شدیدى بگذارید، و از عقبش پس بروید، تا که زده شده بمیرد (کشته شود). و چنین شد بعد از آنى که یوآب شهر را ملاحظه کرده بود اوریاه را در مکانى که مى دانست مردمان دلیر در آن بوده باشند در آنجا گـذاشـت و مـردمـان شـهـر بـیـرون آمـده بـا یـوآب جنگیدند، و بعضى از قوم بندگان داود افـتـادنـد و اوریـاه حـتـى نـیـز مـرد... زن اوریاه شنید که شوهرش اوریاه مرده است ، و به خـصـوص شوهرش عزادارى نمود و بعد از انقضاى تعزیه داود فرستاد او را بخانه اش آورد که او زنش شد!... اما کارى که داود کرده بود در نظر خدا ناپسند آمد! خـلاصه این داستان تا به اینجا چنین مى شود که : داود روزى به پشت بام قصر مى رود و چشمش به خانه مجاور مى افتد، زنى را برهنه در حال شستشو مى بیند، عشق او در دلش جاى مى گیرد، به هر وسیله اى بود او را به خانه خود مى آورد، و او از داود باردار مى شود! شوهر این زن یکى از افسران برجسته لشکر داود، و مرد پاک طینت و باصفائى بود، داود او را (نـعـوذ بـالله ) بـا تـوطـئه نـاجـوانـمـردانـه اى از طـریـق فـرسـتادن او به منطقه خطرناکى در جنگ به قتل مى رساند، و همسر او را رسما به ازدواج خود درمى آورد!! نمونه های بسیار دیگری از تحریف تورات را می توان در کتابی به نام تلمود یافت که خاخامهای یهود طى سالهاى متمادى شرحها و تفسیرهاى خود سرانه وگوناگونى بر تورات نوشتند كه همه آنها را خاخام (یوخاس) در سال1500م جمعآورى نموده و به اضافه چند كتاب دیگر كه در سالهاى230 و500م نوشته شده بود در کتاب تلمود یعنى تعلیم دیانت و آداب یهود را جمع آورى كرد. الف ـ روز دوازده ساعت است: در سه ساعت اوّل آن خداوند شریعت را مطالعه مىكند. و در سه ساعت دوّم احكام صادر مىنماید. در سه ساعت سوّم هم جهان را روزى مىدهد. در سه ساعت آخر روز هم با حوت دریا كه پادشاه ماهیها است به بازى مىپردازد. هنگامى كه خداوند امر كرد (هیكل) را خراب كنند خطا كرده بود به خطاى خویش اعتراف كرده و به گریه در آمد و گفت: واى بر من كه امر كردم خانهام را خراب كنند و هیكل را بسوزانند و فرزندان مرا تاراج نمایند. خداوند، از آن كه یهود را به چنین حالى گذاشته سخت پشیمان است و هر روز لطمه به صورت خود مىزند و زار زار گریه مىكند، گاهى از چشمانش دو قطره اشك به دریا مىچكد و آن چنان صدا مىكند كه تمام اهل جهان صداى گریه آن را مىشنوند و آبهاى دریا به تلاطم و زمین به لرزه در مىآید. هرگز خداوند از كارهاى ابلهانه و غضب و دروغ بركنار نیست. ب ـ قسمتى از شیاطین، از فرزندان آدم هستند، آدم زنى داشت از شیاطین به نام (لیلیث) كه مدّت130 سال همسر آدم بود، شیاطین از نسل او متولد شدند!! (حواء) در این مدّت130 سال جز شیطان فرزندى نزائید زیرا او هم همسر یكى از شیاطین شده بود. انسان مىتواند شیطان را بكشد به شرط این كه خمیر نان عید را نیكو به عمل آورد. ج ـ ارواح یهود، از ارواح دیگران افضل است، زیرا ارواح یهود جزء خداوند است! همچنان كه فرزند جزء پدرش مىباشد، روحهاى یهود نزد خدا عزیزتر است زیرا ارواح دیگران شیطانى و مانند ارواح حیوانات است. نطفه غیر یهودى، مثل نطفه بقیه حیوانات است! د ـ بهشت مخصوص یهود است و هیچ كس به جز آنها داخل آن نمىشوند، ولى جهنم جایگاه مسیحیان و مسلمانان است و جز گریه زارى چیزى عاید آنها نمىگردد زیرا زمینش از گل و بسیار تاریك و بدبو است. پیامبرى به نام مسیح نیامده است و تا حكم اشرا یعنى (غیر یهود) منقرض نشود، ظهور نخواهد كرد و هر وقت كه او بیاید زمین خمیر نان و لباس پشمى مىرویاند، در این وقت است كه سلطه و پادشاهى یهود باز گشته و تمام ملّتها مسیح را خدمت خواهند كرد! آن زمان هر یهودى، دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت. هـ ـ بر یهود لازم است، كه املاك دیگران را خریدارى كند تا آنها صاحب ملك نباشند و همیشه سلطه اقتصادى براى یهود باشد. و چنانچه غیر از یهودى بر یهود تسلط پیدا كند، یهود باید بر خود گریه كند و بگوید: واى بر ما، این چه ننگى است كه ما زیر دست و جیره خوار دیگران شدهایم. پیش از آن كه یهود نفوذ و سلطه كامل خود را بدست آورند لازم است جنگ جهانى برپا و دو ثلث بشر نابود شود، در مدّت هفت سال یهود، اسلحههاى جنگ را خواهد سوزانید و دندانهاى دشمنان بنى اسرائیل به مقدار بیست و دو ذرع كه تقریبا هزار و سیصد و بیست برابر دندانهاى عادى مىشود! از دهانشان بیرون خواهد شد. هنگامى كه مسیح حقیقى پا به عرصه وجود گذارد، یهود آنقدر ثروتمند و مال خواهند داشت كه كلید صندوقهایشان را بر كمتر از سیصد الاغ حمل نتوان كرد! و كشتن مسیحى از واجبات مذهبى ما است و پیمان بستن با او، یهودى را ملتزم به اداء نمىكند. رؤساى مذهب نصرانى و هركه دشمن یهود است باید در روز سه مرتبه او را لعن كرد. (یسوع ناصرى) كه ادعاى پیامبرى كرده و نصارى گولش را خوردند، با مادرش مریم كه او را از مردى به نام (باندار) به زنا آورده بود، در آتش جهنم مىسوزند. كلیساهاى نصارى كه در آن سگهاى آدم نما به صدا در مىآیند به منزله زباله خانه است. ز ـ اسرائیلى در نزد خداوند بیش از ملائكه محبوب و معتبر است. اگر غیر یهودى، یك یهودى را بزند چنان است كه به عزت الهیه جسارت كرده است و جزاى چنین شخصى جز مرگ چیز دیگرى نیست و باید او را كشت. اگر یهود نبودند، بركت از روى زمین برداشته مىشد و آفتاب ظاهر نشده و باران نمىبارید. همچنان كه انسان بر حیوانات فضیلت دارد، یهود بر اقوام دیگر فضیلت دارند. نطفهاى كه از غیر یهودى منعقد مىشود، نطفه اسب است. اجانب مانند سگ هستند و براى آنها عیدى نیست زیرا عید براى اجنبى و سگ خلق نشده است. سگ افضل از غیر یهودى است، زیرا در اعیاد باید به سگ نان و گوشت داد، ولى نان دادن به اجنبى حرام است. هیچ قرابت و خویشى بین اجانب نیست، مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتى است؟ خانههاى غیر یهودى به منزله طویله است. اجانب دشمن خدا و مثل خنزیر و قتلشان مباح است. اجانب براى خدمت كردن یهود به صورت انسان خلق شدهاند. یسوخ مسیح كافر است زیرا از دین مرتد گشت و به عبادت بُت پرداخت و هر مسیحى كه یهودى نشود بُت پرست و دشمن خدا خواهد بود، از عدالت خارج است و انسانى كه بر غیر یهود كوچكترین ترحمى روا دارد، عادل نیست. غش و خدعه كردن با غیر یهودى منع نشده است. سلام كردن بر كفار (كسانى كه یهودى نیستند) اشكال ندارد به شرط آن كه سِرّا او را مسخره كرده باشد. ح ـ چون یهود با عزت الهیه مساوى هستند، بنا بر این تمام دنیا و هرچه در اوست ملك آنها مىباشد و حقّ دارند كه بر آن تسلط كامل یابند، دزدى از یهودى حرام است و از غیر یهودى جایز مىباشد، چون اموال دیگران مانند رملهاى دریا است و هركس زودتر برآن دست گذاشت او مالك است. یهود مانند زن شوهردار هستند و همچنان كه زن در منزل به استراحت مىپردازد و شوهر، خرجى او را مىدهد بىآن كه در كارهاى خارج از منزل با او شركت كند، یهود هم به استراحت پرداخته و دیگران باید آنها را روزى بدهند. ط ـ هرگاه یهودى و اجنبى شكایت داشته باشند باید حقّ را بجانب یهودى داد اگرچه بر باطل باشد. براى شما جایز است كه مأمورین گمرگ را غش بنمائید و براى او قسم دروغ خورید... از خاخام (صموئیل) یاد بگیرید، صموئیل از مرد اجنبى كاسهاى از طلا به قیمت چهار درهم خریدارى كرد، در حالى كه فروشنده نمىدانست كه آن طلا است. با این حال یك درهمش را دزدید! ربودن اموال دیگران بوسیله ربا مانعى ندارد، زیرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غیر یهودى امر مىفرماید. به كسانى كه یهودى نیستند قرض ندهید مگر آن كه نزول بگیرید در غیر این صورت، قرض دادن به غیر یهودى جایز نیست و ما مأموریم كه به آنها ضرر برسانیم. حیات و زندگانى دیگران ملك یهود است، چه رسد به اموال آنها! هرگاه غیر یهودى احتیاج به پول داشته باشد آن قدر باید از او (ربا) و نزول گرفت كه تمام دارائى خود را از دست بدهد. ى ـ غیر یهودى هرچند صالح و نیكوكار باشد، او را باید كشت. حرام است غیر یهودى را نجات بدهید، حتّى اگر در چاهى بیفتد باید فورا سنگى بر در آن گذاشت! اگر یكى از اجانب را بكشیم مثل این است كه در راه خدا قربانى كردهایم. اگر یك نفر یهودى كمكى به غیر یهودى بكند گناهى نابخشودنى مرتكب شده است. و اگر غیر یهود در دریا در حال غرق شدن است، نباید نجاتش بدهى، زیرا آن هفت ملتى كه در زمین (كنعان) بودند و بنا بود یهود آنها را به قتل برساند همه آنها نابود نشدند و ممكن است آن شخصى كه در حال غرق شدن است از آنها باشد. تا مىتوانید از غیر یهود بكشید و اگر دستتان به كشتن او رسید و او را نكشتید، مرتكب خلاف شدهاید. هلاك كردن مسیحى ثواب دارد و اگر كسى نمىتواند او را بكشد لااقل سبب هلاكتش را فراهم نماید. كسانى كه مرتد شوند، اجنبى و اعدامشان لازم است مگر آن كه براى خدعه به دیگران مرتد شده باشند. ك ـ تعدّى كردن به ناموس غیر یهودى مانعى ندارد، زیرا كفار مثل حیوانات هستند و حیوانات را زناشوئى نیست. یهودى حقّ دارد، زنهاى غیر مؤمنه را به غصب برباید و زنا و لواط به غیر یهودى عقاب و كیفرى ندارد. كسى كه در خواب ببیند كه با مادرش زنا مىكند حكیم و خردمند خواهد شد و كسى كه ببیند كه با خواهر خود جمع شده است نور عقل نصیبش مىگردد. براى یهودى مانعى ندارد تسلیم امیال و شهوات خویش شود. هرگاه یهودى در نزد زن خود با زنى زنا كند زن او حقّ ندارد مانع او شده یا آن كه بر علیه او شكایت كند. لواط با زن جایز است، زیرا زن مانند گوشتى است كه آن را از بازار خریدارى مىكنید و به هر طور كه بخواهید آن را تناول مىكنید. ل ـ قسم خوردن جایز است، خصوصا در معاملات با غیر یهود. اصولاً قسم خوردن براى قطع نزاع تشریع شده است امّا نه براى كفّار، زیرا آنها انسان نیستند. جایز است انسان شهادت زور بدهد، چنانچه لازم است اگر مىتوانید بیست قسم دروغ بخورید ولى برادر یهودى خویش را در معرض خطر قرار ندهید. بر یهود واجب است روزى سه مرتبه مسیحیان را لعن كنند و دعا كنند تا خداوند آنها را نابود سازد. بر ما لازم است كه با نصارى، مانند حیوانات معامله كنیم. كلیساهاى نصارى، خانه گمراهان است و خراب كردن آنها ضرورى و واجب است. م ـ ملّت برگزیده خداوند مائیم و لذا براى ما حیوانات انسانى خلق كرده است زیرا خدا مىدانست كه ما احتیاج به دو قسم حیوان داریم، یكى حیوانات بىشعور مانند بهائم و حیوانات غیر ناطقه و دیگرى حیوانات ناطقه و با شعور مانند مسیحیان و مسلمانان و بودائیان و براى آنكه بتوانیم از همه آنها به اصطلاح سوارى بگیریم، خداوند ما را در جهان متفرق ساخته است و لهذا ما باید دخترهاى زیبا و خوشگل خود را به پادشاهان و وزرا و شخصیّتهاى برجسته یهود به تزویج در آوریم، تا بوسیله آنها بر حكومتهاى جهان، تسلط داشته باشیم |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: بحث و تبادل نظر در مورد مسائل روز دین | ||
نام کاربری: Dark_Rider
پیام:
۸,۸۵۸
عضویت از: ۶ دی ۱۳۸۸
از: كنار دريا
طرفدار:
- کارلس پویول & لیو مسی - کرایوف - برزیل و اسپانیا - :D - پپ عزیز - پروین گروه:
- کاربران عضو |
ببينيد دوست عزيز شما اول بايد تعريف ازادي رو هميشه براي خودت باز كني ازادي تا جايي خوبه كه به ازادي ديگرون لطمه نزنه. شما هر اعتقادي داريد به خودتون مربوطه و كسي هم نبايد بهتون چيزي بگه همون جوري كه كلام خدا گفته لا اكراه في الدين(هيچ اجباري در دين نيست) ولي اين به معنايي نيست كه هركسي بياد هر عملي انجام بده و دين سكوت كنه! دين درمقابل محارب و مرتداني كه جنگ علني(فيزيكي و غير فيزيكي) عليه اسلام دارن رو به شدت محكوم ميكنه و باهاش ميجنگه كه يه امر الهيه و جهاد محسوب ميشه حالا مهم نيست زياد ولي اينو خواستم ذكر كنم شما اگه چيزي رو قبول نداري خواهشا اونو طوري جلوه نده كه باعث بشه طرفدارانش ناراحت بشن! اين امر كه ميگي از بچگي يه سري چيزا گفتن يا دين اسلام تحريفه و خيلي چيزاي ديگه براي من اصلا نه قابل قبوله و نه قابل سكوت.من اينو يه جور توهين به شعور خودمو ميليارد ها مسلمون ميدونم كه شما فكر ميكنيد كه همه اين ميلياردها ادم همه جاهلن و شما فقط درك كرديد كه يه چيز دروغه و ميلياردها مسلمون همشون نميفهمن! اين بزرگترين توهينيه كه من دوست ندارم اشاعه پيدا كنه و اينكه اون اول هم ذكر كردم ازادي تا جايي هست كه توهين نشه! گفتم ما اعتقاد به معصوميت داريم معصوميت يعني هر شبهه اي كه وارد ميشه رو رد ميكنه حالا شما اينو قبول نداري يه امر جداست و هيچ اجباري هم نيست كه قبول داشته باشيد ولي ماها كه ائمه و پيامبر رو معصوم ميدونيم به هيچ وجه اينو نميپذذيريم كه كسي به اين افراد توهين كنه (منظورم شما نيستي) يا اينكه چهرشو مخدوش كنه! اينو گفتم فقط براي اينكه تو حرفاتون سعي نكنيد بقيه رو نافهم و جاهل جلوه بديد همون اندازه اي كه شما براي انكار اسلام و ساير اديان وقت گذاشتيد خيلي ها هم براي فهميدن و قبولش وقت گذاشتن! دلليل نميشه چون نتايج متفاوتي گرفتيد اونو به بي خردي و يا جاهل بودنشون منتصب كنيد. نقل قول من فردي آزاد انديش و بدون دين هستم که فقط خداي متعال رو قبول دارمقبول خدا چه طور براي شما ثابت شده؟؟ شما كه ميفرماييد خداي متعال رو قبول داريد!خدا اگه بدون پيامبر و ائمه باشه شما چطور به حضور خدا پي برديد؟؟ اگه خدا رو قبول داريد بايد از يه چيزي بهش رسيده باشيد! مثلا خورشيد پرستان ميگن اين نور و گرماي خورشيد باعث ميشه كه اونو به عنوان خدا بپذيرن. ولي ميخوام بدونم شما كه نه خدايي ديديد و نه حس كرديد(از طرف ائمه و پيامبران الهي) چطور اينو قبول داريد؟؟ نقل قول کميل عزيزم در جواب اينکه گفتيد سند بيارم بايد بگم که من بسياري از اين سند هارو در مباحث مختلف آوردم که نتيجش چيزي جز دروغ خوانده شدن آنها نداشت.طبيعي هم هست وقتی من به کسي سندي رو که بر خلاف باورهای اعتقادیشه که از کودکی با اونها رشد پیدا کرده مطمئنا اون سند رو دروغ و ساخته دست دشمنان عقایدش و راه درست میخونه و با بغض و کینه بیشتری نسبت به مخالفانش سخن میرانه. ببينيد دوست عزيز يكبار هم تو ارسالاي قبلي ذكر كردم كه رد كردن يه سند دليل بر متعصب بودن كسي نيست. و كلي هم توضيح دادم كه تاريخ اصا چيز ثابتي نيست و من هيچ گونه تاريخي رو نميپذيرم مگر اينكه با موازين عقلي و فكري و اسنادي جور دربياد.نمونشم همين كوروش رو مثال زدم كه اينقدر اطرافيان بهش ميپردازن اگه شما به اعتبار سندت معتقدي ما هم معتقديم. پس دليل نميشه كه چون اسناد ما براي شما قابل قبول نيست اون رو به اين نسبت بديد كه بقيه ادمهايي هستند كه از بچگي بهشون يه چيز تلقين شده و شيتسو مغزي شدن! باز هم ذكر ميكنم تاريخ چيز ثابتي نيست!گاهي از يه موضوع ده تا سند تاريخي به دست مياد كه هركدوم دال بر يه ادعاييه! دليل نميشه همش درست باشه و همچنين همش غلط باشه.اين به منو شما برميگرده كه با تحقيق بهشون برسيم! حالا يكي به درست بودن سندي پي يبره و يكي هم به نادرست بودنش! پس خواهشا شبهه وارد كردن اينكه بقيه نميپذيرن چون از كودكي بهشون خورانده شده و اي حرفا رو بزاريد كنار. نقل قول ابتدا مطالبی رو در پاسخ بیانتون که فرمودید مسلما جنگ برای دفاع از خود بوده و اینکه اسلام هیچوقت جنگ ذاتا تهاجمی ندارد بیارم:از دیرباز در دورانِ معاصرِ ما، بهویژه در دهههای اخیر، یکی از ادعاهایی که از بسیاری از اسلامگرایانِ بهاصطلاح مدرن و نواندیش شنیده و دیده شده، این است که در اسلام واقعی توسل به سرکوب، قتال و جهاد ابتدایی، برای گسترش و حفظ دین، نهی شده است. این افراد برای دفاع از این ادعایِ خود، به دو آیهیِ ۳۹ از سورهیِ الحج و ۱۹۰ از سورهیِ البقرة استناد نمودهاند. به ادعای این افراد، دستورالعملهای راجع به سرکوب و قتال با کافران که در آیاتِ قرآن وجود دارند، جملگی تنها برای دفاع در مقابل کسانی وضع شدهاند که بهمنظور ضربه زدن به حکومت اسلامی (یا تجاوز به قلمرو آن)، و یا ستم بر مسلمانان، به جنگ مسلحانه رویآوردهاند. اولا ذكر كنم من هيچ وقت نگفتم اسلام تهاجم و ظلمي نداشته. اسلام بعد از پيامبر به دست خلفا رسيد و تنها امامي كه به حكومت رسيد حضرت علي بود و بقيه به حكومت نرسيدن! فرمان جنگ فقط توسط كسايي صادر ميشه كه سردمدار حكومت هستند! زمان امام علي جنگي در نگرفت كه براي كشور گشايي و قتل و غارت بوده باشه. ولي حمله خود اعراب دليل بر اين نيست كه اسلام چنين چيزي رو گفته باشه. خود پيامبر ميگه من از عرب هستم ولي عرب از من نسيت اين يعني چي؟؟ اين خودش گوياي تفكيك سنت اعراب و اسلامه! يه چيزايي زماني عرف بده و پيامبر و ائمه قدرت چنگيدن باهاش رو نداشتن!تنها كاري كه ميشد بكنن اين بود كه با احكام اسلامي شيوشو تغيير بدن! اونم يكيش برده داري بود.برده داري بعد از ظهور پيامبر منسوخ شد.ولي اعراب دست از اين كار نكشيدن و پيامبر و ائمه و خدا نميتونستن باهاش مقابله كنن چون جهل مردم مانع اين كار بود! اگه تعداد زن هاي زياد اومه و يا پيامبر رو هم نگاه كنيد ميبينيد فقط به خاطر سنت اعراب بوده. اين نشون ميده پيامبر و ائمه از بعضي سنت ها تبعيت ميكردن ولي براي مقابله باهاش احكامي رو اردن! اگه اسلام خونريز بود هيچ قت جلو كشته شدن دختر بچه ها رو نميگرفت! نقل قول فرمان صریح قرآن به قتال تهاجمی برعلیه مخالفان اسلاميكي از بهترين قوانين اسلام جنگ عليه كافرين و معاندين و مرتيدن و محاربين اسلامه! توي همه اديان و طرز تفكر ها همينه! اين براي شما شايد قابل قبول نباشه ولي ما اينو به عنوان يه حكم صحيح قبول داريم اونم بهتون بگم شما داريد يه جوري جلوه ميديد كه هركي مسلمون نبود حكمش مرگه! در حالي كه اينجوري نيست فقط بايد محاربين و كسايي كه با زبون و يا قلم و يا شمشير و اسلحه سعي بر تخريب اسلام با شعار ها و نفاق ها و غيره كرد پرداخت. كاملا هم صحيحه. چون اسلام براي محافظت از خودش بايد بچنگه نقل قول به دلیل نپذیرفتن حقانیت شرع اسلام و مطیع حکومت اسلام نشدناين كذبه و يه برداشت شخصي از ايس ما مرجع و رهبران ديني داريم كه حكم بر جهاد ميدن و فقط در شرايط خاصي چنين حكمي جاري ميشه.يه نفر ميتونه حتي كافر و حتي مشرك باشه ولي تا زماني كه اشاعه نكرده اسلام باهاش هيچ اري نداره! حالا ايني كه برخي خلفا و صاحب منصبان قدرت با برخي چيزا متعصبانه برخورد كردن دليل بر اين نيست كه اسلام اينگونه باشه! نقل قول تال کنید با کسانی که به الله و روزِ آخر ایمان نمیآورند و حرام داشتهی الله و رسولش را حرام نمىگیرند و به دِين الْحَق متدیّن نمیشوند، از کسانی [از آنان] که الْكِتَاب داده شدهاند [= اهلکتاب]؛ تا (آنجا که) بهدستِ خویش جِزْیَة بپردازند؛ (در حالیکه) خوار-و-پستشده هستند.معني ايه به اين شكله: نقل قول با کسانیکه بخدا و روز آخرت ایمان نمیآورند و از آنچه خدا و رسولش حرام کرده،نمیپرهیزند و بآئین حق نمیگروند از گروه اهل کتاب، نبر کنید تا با تمکن و خضوع جزیه بپردازند.با اهل كتاب نبرد كنيد تا ازتون تمكين كنن!اگه نكردن جزيه بپردازن اين در حكومت هاي اسلاميه و در زمان اسلام كسايي كه به دين اسلام نميامدن به حكم اسلام به جزيه پرداختن محكوم ميشدن ولي درمورد بحشي كه ميگه قاتلو الذين لا يومنون بالله منظور كسايه كه كافر و مشرك هستند و اتوران اين افراد از دين انسان انسان هاي قابل تكريم نيستند و حم اسلامي هم نسبت بهشون هست باز اين از ديدگاه شما شايد قابل قبول نباشه ولي اسلام براي پخش شدن و محكم شدن قوانيني براي خودش داره كه نميتونيد اينو به پاي بي رحمي اون بزاريد.مردم خود به خود به اسلام نمياد و اصلا به سمت اسلام نميان يا نشانه هاي خدا و اسلام رو ميپذيرن يا باهاش ميجنگن يا ميپذيرن وقتي كه شمشير كشيدن خونشون حلال ميشه و فرمان جهاد عليهشون صادر ميشه.و اينم بگم ما اينو راه خدا ميدونم! نقل قول چون ماههای حرام به پايان رسيد، مشرکان را هرجا که یافتید، به قتل برسانید. [به اسارت] بگیریدشان؛ محاصرهشان کنید؛ برای [دستگیری و کشتنِ] آنها در هر کمینگاهی بنشینید. امّا، اگر توبه کردند، نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، راه برايشان گشاده گردانید. بهدرستی، الله غفور و رحیم است.خيلي عذر ميخواما شما الان با مطرح كردن اينا ميخوايد ثابت كنيد اسلام خونريزه؟؟ خون كسي كه با خدا عناد داره حلاله و اصلا جاي دلسوزي نداره و اين خودش يه معقوله جداس و حكم اسلامه و هيچ كس هم انكار نميكنه كه حكم اين افراد كشته شدنه و ما هم به اين حكم ايمان داريم و مشركين و كافرين رو ادم هاي پست حساب ميكنيم اگه اينو ميخوايد دليل بر خونريزي بدونيد كه حرفي نيست ولي اين خودش براي اينه كه اسلام محكم و استوار بمونه و گشترش پيدا كنه! نقل قول در این نوشتار بهروشنی نشان دادیم که در قرآن، در آیاتی، صریحاً فرمانهایی آشکار به جنگِ تهاجمی (برای گسترش اسلام) و اقدام به کشتار و حذفِ فیزیکی مخالفان شرع این دین، وجود دارد.و ما به اين احكام پايبنديم. ولي نه هردمبيل بلكه با شيوه و راه خاص هركسي رو دستور به قتلش نميديم! نقل قول بنظر بنده که بیطرف نگاه میکنم با این آیات اسلام شخصیت تهاجمی نیز دارد و میتوان با استناد به این آیات حمله اعراب رو به مناطق مختلف از جمله ایران برای از بین بردن کفار توجیه کرد. اولا بايد براي خودتون باز كنيد منظور از هجوم چيه هجومي كه رباي كشور گشايي باشه يا براي منفعت شخصي باشه نفي شده ولي هجوم براي گشترش اسلام وجود داشته و كسي انكار نميكنه شما شايد برايتون غير قابل قبول باشه ولي اسلام و هر ديني براي گشترشش بايد با مخالفينش بجنگه اونم در شرايط خاص ولي درمورد جنگ ايران هم بهتون عرض كردم اون يه درخواست شخصي بوده و نه امام علي اينو قبول كرده و نه فرزنداشو فرستاده اين جنگ! و هيچ كدوم از ائمه بيگناهي رو نكشتن و كار گناهي رو انجام ندادن! نقل قول در آیهیِ ۲۴ از سورهیِ النساء، قرآن تجاوز جنسی و زنا با دستهای خاصّ از زنانِ شوهردار را برای مسلمانان مجاز شمرده است:اين مغاله اي كه مطرح كرديد با لغات سنگين و زشت سعي بر تحريف حققت كرده اخه دوست عزيز تجاوز يعني چي؟؟ كنيزان به همسري اين افراد درميان و فقط صاحبان اين كنزيزان ميتونن ازشون استفاده كنن! اينم هزاران دليل و تفسير داره كه تو بحثمون نميگنجه! نقل قول هرچند که مسلما به ظن و یا یقین شما همه ساخته دست دشمنان دین و ظالمان تاریخ میباشد برداشت هاي شخصي نگارنده مقاله دليل بر درستي اون نيست اونا به بعضيب احكام طوري نگاه ميكنن كه چهره بدي ازش به وجود بيارن درحالي كه حتي ذره اي از فلسفه احكام سر درنميارن و نميتونن دلايل اين چيزا رو بفهمن. نقل قول ا من نوعی که هیچ پایبندی به هیچ مذهب و گرایشی ندارم با خواندن اسناد طرفین و دروغ خوانده شدن اسناد توسط یکدگر سوالی به ذهنم خطور میکنه که براستی حق با کدامیک است؟من در سال 18 هجری حضور نداشتم و اطلاعاتم در حد چند کاغذ و روایت نسل به نسل میباشد که با این تفاسیر هیچ کدام قابل اعتماد نیست. حق با كسيه كه خدا متعال اونا رو برگزيده و راهي رو براش قرار داده! ميدونيد ما نميتونيم با هم به نتيجه برسيم دليلشو ميدوني؟؟ اينه كه يه سري اشتراكات نداريم كه بتونيم با توسل به اونا اختلافات رو حل كنيم. وقتي من دم از معصوميت ميزنم،وقتي از راز سلاله ميگم و دليل خلقت زمين ميگم و از دليل خلقت بشر ميگم شما نميپذيري چون بهش اعتقادي نداري!پس نميتونيم با هم مشتركاتي داشته باشيبم! نقل قول سپاه ایران در جنگ جلولا از خود مقاومت درخشانی در مقابل حمله اعراب مسلمان نشان دادند. در جنگ جلولاء صد هزار تن از سپاه ایران کشته شدند و مدت ها اجساد آنها به روی زمین باقی مانده بود و تعداد فراوانی از زنان و کودکان ایران به اسارت رفتند. این جنگ به ان جهت جلولا (پوشانیده) نام گرفت که از بس کشته دشت و صحرا را پوشانیده بود که نمودار عظمت و جلال جنگ جلولاء بود. (تاریخ طبری. جلد 3. صفحه1829) در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان کوشیدند و "سعید ابن عاص" به جنگ مردم طبرستان درایران رفت. می گویند که " امام حسن " و " امام حسین " نیز در این جنگ همراه "سعید بن عاص" و لشگراعراب بودند. (فتوح البلدان.صفحه 182) خوبه ذكر ميكنيد عثمان و ذكر ميكنيد ميگويند كه حسنين هم در اين جنگ بودن و هيچ مدرك مستدلي دال بر وجود معصومين در گناهان نداريد! سيره پيامبر و ائمه رو مطالعه كنيد و براي من نمونه بياريد كه ظلم كردن!كار اشتباهي كردن تا ما هم مستفيض بشيم ولي من هزاران مثال ميارم كه نشون ميده اين افراد سر سوزني هم از راه راست كج نشدن و فرستاده هاي خدا هستند و وجود زمين به خاطر وجود پاك اين افراده! چيزي كه از بحث با شما درك كردم اينه كه شما ديد منفي به اسلام داريد تا يه سري چيزا رو قبول نكنيد نميتونيد به حقيقت اسلام دست پيدا كنيد! اميدوارم حرفامو دال بر اين نزاريد كه به عقل يا شعورتون توهيني كرده باشم! ولي جدا عرض ميكنم هيچ يك از اين اسناد دال بر بد بودن اسلام و ائمه نيست خيلي هاش نامعتبره و خيلي هاش هم برداشت هاي شخصيه و اصلا قابل قبول نيست و هيچ منبع معتبري دال بر حضور ائمه در جنگ هاي ناجوانمردانه نداريد! |
||
۱۸ آذر ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |