در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
پشت درياها قايقي خواهم ساخت خواهم انداخت به آب دور خواهم شود ازين خاك غريب كه درآن هيچكس نيست كه در بيشه ى عشق قهرمانان رابيداركند. قايقي ازتور تهي ودل از آرزوي مرواريد همچنان خواهم راند نه به ابي هادل خواهم بست نه به دريا-پرياني كه سراز آب به در مي ارند ودرآن تابش تنهايي ماهي گيران مي فشانندفسون از سر گيسوهاشان همچنان خواهم راند پشت دريا ها شهري است كه دران پنجره ها روبه تجلي باز است بام ها جاي كبوترهايي است كه به فواره ي هوش بشري مي نگرند دست هر كودك ده ساله ي شهر شاخه ي معرفتي ست مردم شهر به يك چينه چنان مينگرند كه به يك شعله به يك خواب لطيف خاك موسيقي احساس تورا مي شنود وصداي پر مرغان اساطير مي ايد درباد پشت دريا ها شهري است كه دران وسعت خورشيد به اندازه ي چشمان سحر خيزان است شاعران وارث اب وخردو روشني اند پشت درياها شهري است قايقي بايد ساخت سهراب سپهري |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۷ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: ~Voro0JaK~
پیام:
۱,۴۷۶
عضویت از: ۲۱ دی ۱۳۸۹
از: TehRaN
طرفدار:
- ×LeO× - :O - ×SpaiN× - :O - ×TiTo , PeP× - :O گروه:
- كاربران بلاک شده |
پرده پنجره ام به تهی باز شد و من ویران شدم. پرده نفس میکشید. دیوار قیر اندود! از میان برخیز. پایان تلخ صداهای هوش ربا! فرو ریز. لذت خوابم می فشارد. فراموشی می بارد. پرده نفس میکشد: شکوفه خوابم می پژمرد. تا دوزخ ها بشکافند، تا سایه ها بی پایان شوند، تا نگاهم رها گردد، در هم شکن بی جنبشی ات را و از مرز هستی من بگذر سیاه سرد بی تپش گنگ! سهراب |
||
۱۷ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
ما دو تن مغرور هر دو از هم دور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش باد بیش از این در من صبوری نیست بی تو من تنهای تنهایم من به دیدار تو می آیم!!! *حمید مصدق* |
||
|
|||
۱۸ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Xavi_TheBest
پیام:
۱,۱۲۷
عضویت از: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: Shiraz
طرفدار:
- Cesc fabregas-Xavi Hernandez - Ronaldinho - Esteghlal - Spain - milad meydavoodi-shahab gordan - Arsen Wenger-Pep Guardiola گروه:
- کاربران عضو |
از سایه ی خود هراسان بر جاده ای از مه و دود روحی سراسیمه،سرکش در باد می رفت با کفش هایی از آتش! آه! او مثل من راه می رفت! موجی از آیینه بر خاست طوفانی از بال سیمرغ با طیفی از آبی و ارغوانی و محو پرواز خود شد آه! او مثل تو بال می زند! قیصر امین پور |
||
وای که این واژه ها لالند در پیش تو آه چه بد زخمی که فردا کیست هم آغوش تو ... |
|||
۱۸ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
ما جنگل انبوه دگرگونی. از آتش همرنگی صد اختر برگیر،بر هم تاب،بر هم پیچ شلاقی کن،و بزن بر تن ما باشد که ز خاکستر ما،در ما،جنگل یکرنگی بدر آرد سر. چشمان بسپردیم،خوابی لانه گرفت. نم زن بر چهره ما باشد که شکوفا گردد زنبق چشم،و شود سیراب از تابش تو،و فرو افتد. بینایی ره گم کرد. یاری کن،و گره زن نگه ما و خودت با هم باشد که تراود در ما،همه تو. " از آرامش نامیرا،سهراب " |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۲۰ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو |
چندتا عکس یادگاری با یه بغضو چندتا نامه چندتا آهنگ قدیمی که همه دلخوشیامه آینه ای که رو به رومه غرق تو بهت یه تصویر بارونای پشت شیشه من و تنهایی و تقدیر دست من نیست نفسم از عطر تو کلافه می شه لحظه ای که حسی از تو به دلم اضافه می شه باور نمی شه اما این تویی که داره می ره خیره می مونم به چشمات حتی گریه ام نمی گیره چشای مونده به راهو شب تنهایی و ماهو یه دل بی سرپناهو من و خونه ساعت های غرق خوابو این منه بی تو خرابو یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه دست من نیست نفسم از عطر تو کلافه می شه لحظه ای که حسی از تو به دلم اضافه می شه باور نمی شه اما این تویی که داره می ره خیره می مونم به چشمات حتی گریه ام نمی گیره چشای مونده به راهو شب تنهایی و ماهو یه دل بی سرپناهو من و خونه ساعت های غرق خوابو این منه بی تو خرابو یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه آه ه نمی مونه یادت نمی مونه یادت هرگز نمی مونه نمی مونه نمی مونه ------------------------ آخ این دل صاب مرده من چرا هیچ وقت آرامش نداره دقیقان شده شبیه نمودار |sin x |- هی میاد رو خط صفر باز میره پایین نمودار بازه هم از 0 تا بی نهایت مشخص شده ولی بلاخره یه روز اون منفیه رو هم حذف میکنم اما این یه روز کی میخواد بیاد خدا میدونه پ.ن: کلاس درس سیار به من میگنا هم موسیقی هم شعر هم ریاضی هم روانشناسی آچار فرانسه ای شدم برا خودم |
||
۲۳ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت سرها در گريبان است كسي سر برنيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را نگه جز پيش پا راديد نتواند كه ره تاريك ولغزان است وگر دست محبت سوي كس يازي به اكراه آورد دست از بغل بيرون كه سرما سخت سوزان است نفس كز گرمگاه سينه مي آيد برون ابري شود تاريك چو ديوارايستد در پيش چشمانت نفس كاين است پس ديگر جه داري چشم زچشم دوستان دور يانزديك؟....... مسيحاي جوان مرد من!اي ترساي پير پيرهن چركين هوا بس نا جوان مردانه سرد است.....آي دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را توپاسخ گوي دربگشاي ((مهدي اخوان ثالث)) |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۲۶ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Dos.Santos
پیام:
۱,۸۳۵
عضویت از: ۱۸ مهر ۱۳۸۸
از: مرز انزوا
طرفدار:
- آقایِ پویول - حضرتِ رونالدینهو - پرسپولیس - آرژانتین & مکزیک - مهدی مهدوی کیا - فرانک ریکارد گروه:
- کاربران عضو |
تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس ، مرغی اسیرم ز پشت میله های سرد تیره نگاه حسرتم حیران به رویت در این فکرم که دستی پیش آید و من ناگه گشایم پر به سویت در این فکرم که در یک لحظه غفلت از این زندان خامُش پر بگیرم به چشم مرد زندانبان بخندم کنارت زندگی از سر بگیرم در این فکرم من و دانم که هرگز مرا یارای رفتن زین قفس نیست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نیست ز پشت میله ها هر صبح روشن نگاه کودکی خندد به رویم چو من سر می کنم آواز شادی لبش با بوسه می آید به سویم اگر ای آسمان ، خواهم که یک روز از این زندان خامُش پر بگیرم به چشم کودک گریان چه گویم ز من بگذر ، که من مرغی اسیرم من آن شمعم که با سوز دل خویش فروزان می کنم ویرانه ای را اگر خواهم که خاموشی گزینم پریشان می کنم کاشانه ای را |
||
۲۷ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
جهان الوده ی خواب است فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش هر بانگ چنان که من به روی خویش در این خلوت که نقش دل پذیرش نیست و دیوارش فرو میخواندم در گوش : میان این همه انگار چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست ...! شب از وحشت گرانبار است جهان الوده ی خواب است و من در وهم خود بیدار ... چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست در این خلوت که حیرت نقش دیوار است ...؟ سهراب ... |
||
|
|||
۲۷ بهمن ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم و از داس سپهر سرنگون سوده شدیم دردا و ندامتا که تا چشم زدیم نابوده به کام خویش نابوده شدیم " حکیم عمر خیام " |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۱ اسفند ۱۳۹۰
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |