در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Pink.Girl
پیام:
۱,۸۷۸
عضویت از: ۲۴ آذر ۱۳۸۸
از: شیراز
طرفدار:
- LIONEL MESSI - کرایف-ریوالدو - استقلال - آرژانتین - هیچ کدوم - گواردیولا - غلام پیروانی گروه:
- کاربران عضو |
یكی خرده بر شاه غزنین گرفت كه حُسنی ندارد اَیاز، ای شگفت گُلی را كه نه رنگ باشد، نه بوی غریب است سودای بلبل بر اوی به محمود گفت این حكایت كسی بپیچید از اندیشه برخود بسی كه عشق من ای خواجه، بر خوی اوست نه بر قد و بالای نیكوی اوست شنیدم كه در تنگنایی شتر بیفتاد و بشكست صندوق دُر به یغما مَلِك آستین برفشاند وز آنجا به تعجیل مركب براند سواران پی دُرّ و مرجان شدند ز سلطان به یغما پریشان شدند نماند از وُشاقان گردن فراز كسی در قفای ملِك، جز ایاز نگه كرد كای دلبرِ پیچ پیچ ز یغما چه آورده ای؟ گفت هیچ من اندر قفای تو می تاختم ز خدمت به نعمت نپرداختم گرت قُربتی هست در بارگاه به خلعت مشو غافل از پادشاه خلاف طریقت بوَد كاولیا تمنا كنند از خدا جز خدا گر از دوست چشمت بر احسان اوست تو در بند خویشی، نه در بند دوست تو را تا دهن باشد از حرص باز نیاید به گوش دل از غیب راز حقیقت، سرایی است آراسته هوا و هوس، گرد برخاسته نبینی كه جایی كه برخاست گَرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد |
||
The sky was almost blue, the sun was almost bright | |||
۲۶ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
اینا یعنی چی؟ عقل و دین باخته و دیوانه ی مویی بودیم بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم ای زمان عاشق سرگشته فراوان دارد کی سر برگ من بی سر و سامان دارد بعد شکل صحیح تلفظش چیه؟ کسی لینک صوتی داره که اینو خواننده ای خونده باشه؟ (شرح پریشانی) |
||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Mrxavi
پیام:
۲۷۶
عضویت از: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰
از: اصفهان
طرفدار:
- ژاوي هرناندز - سپاهان - اسپانيا - پاپي - خوزه مورينو - هیچکدوم گروه:
- كاربران بلاک شده |
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
||
خداجون فراموشم نکن | |||
۲۷ اسفند ۱۳۹۰
|
|
پاسخ به: شعر | ||
|
نقل قول سمن بویان غبار غم چو بنشینند ، بنشانند پری رویان قرار از دل چو بستیزند ، بستانند اخی ... این شعرو خیلی دوست داشتم امد و اتش به جانم کرد و رفت با محبت امتحانم کرد و رفت امد و بنشست و اشوبی به پا در میان دودمانم کرد و رفت امد و رویی گشود و شد نهان نام خود ورد زبانم کرد و رفت امد و او دود شد من شعله ای در وجود خود نهانم کرد و رفت امد و برقی شد و جانم بسوخت اتشین تر این بیانم کرد و رفت امد و ایینه گردانم بشد طوطی بی همزبانم کرد و رفت امد و قفل از دهانم برگشود چشمه ی اب روانم کرد و رفت امد و تیری زد و شد ناپدید همچنان صیدی نشانم کرد و رفت امد و چون آفتی در من فتاد سر به سوی آسمانم کرد و رفت ... |
||
|
|||
۲ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: milad_lmondo
پیام:
۱,۳۶۵
عضویت از: ۲۰ اسفند ۱۳۹۰
از: گرگان
طرفدار:
- لیونل مسی-سانچز-پیکه و بقیه - مارادونا-کرایوف - استقلال - آرژانتین-اسپانیا - فرهاد مجیدی-میلاد میداوودی-مجتبی جباری-کریم انصاری فر - پپ گواردیولا-گاس - امیر قلعه نویی گروه:
- کاربران عضو |
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروزها،دیروزها دیدگانم همچو دالانهای تار گونه هایم همچو مرمر های سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد می خزند آرام روی دفترم دستهایم فارغ از افسون شعر یاد می آرم که در دستان من روزگاری شعله میزد خون شعر خاک می خواند مرا هر دم به خویش می رسند از ره که در خاکم نهند آه شاید عاشقانم نیمه شب گل به روی گور غمناکم نهند بعد من ناگه به یک سو می روند پرده های تیره دنیای من چشمهای ناشناسی می خزند روی کاغذها و دفترهای من در اتاق کوچکم پا می نهد بعد من با یاد من بیگانه ای در بر آینه می ماند به جای تار مویی نقش دستی شانه ای می رهم از خویش و میمانم ز خویش هرچه بر جا مانده ویران می شود روح من چون بادبان قایقی در افقها دور و پنهان می شود می شتابد از پی هم بی شکیب روز ها و هفته ها و ماه ها چشم تو در انتظار نامه ای خیره می ماند به چشم راه ها لیک دیگر پیکر سرد مرا می فشارد خاک دامنگیر خاک بی تو دور از ضربه های قلب تو قلب من می پوسد آنجا زیر خاک بعد ها نام مرا باران و باد نرم میشویند از رخسار سنگ گور من گمنام می ماند به راه فارغ از افسانه های نام و ننگ |
||
۳ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: PARSOA
پیام:
۱,۱۱۲
عضویت از: ۴ فروردین ۱۳۹۱
از: نصف جهان
طرفدار:
- کینگ لئو..... - .... - سپاهان - اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
نام شعر: ندای آغاز شاعر: سهراب سپهری كفش هایم كو چه كسی بود صدا زد : سهراب ؟ آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ مادرم در خواب است و منوچهر و پروانه و شاید همه مردم شهر شب خرداد به آرامی یك مرثیه از روی سر ثانیه ها می گذرد ونسیمی خنك از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد بوی هجرت می آید بالش من پر آواز پر چلچله ها ست صبح خواهد شد و به این كاسه آب آسمان هجرت خواهد كرد باید امشب بروم من كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود |
||
۹ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد همه اندیشه ام اندیشه فرداست وجودم از تمنای تو سرشار است زمان در بستر شب خواب و بیدار است شراب شعر چشمان تو هوا آرام، شب خاموش، راه آسمانها باز خیالم چون کبوترهای وحشی میکند پرواز رود آنجا که میبافند کولیهای جادو، گیسوی شب را همان جاها، که شبها در رواق کهکشانها عود میسوزند همان جاها، که اخترها به بام قصرها مشعل میافروزند همان جاها، که رهبانان معبدهای ظلمت نیل میسایند همان جاها که پشت پرده شب، دختر خورشید فردا را میآرایند همین فردای افسون ریز رویایی همین فردا که راه خواب من بسته است همین فردا که روی پرده پندار من پیداست همین فردا که ما را روز دیدار است همین فردا که ما را روز آغوش و نوازشهاست همین فردا، همین فردا من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد زمان در بستر شب خواب و بیدار است سیاهی تار میبندد چراغ ماه، لرزان از نسیم سرد پاییز است دل بی تاب و بی آرام من از شوق لبریز است به هر سو چشم من رو میکند فرداست سحر از ماورای ظلمت شب میزند لبخند قناریها سرود صبح میخوانند من آنجا چشم در راه توام، ناگاه تو را از دور میبینم که میآیی تو را از دور میبینم که میخندی تو را از دورمیبینم که میخندی و میآیی نگاهم باز حیران تو خواهد ماند سراپا چشم خواهم شد تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسمهای شیرین تورا با بوسه خواهم چید وگر بختم کند یاری در آغوش تو ای افسوس! سیاهی تار میبندد چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است هوا آرام شب خاموش راه آسمانها باز زمان در بستر شب خواب و بیدار است فریدون مشیری |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۱ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: PARSOA
پیام:
۱,۱۱۲
عضویت از: ۴ فروردین ۱۳۹۱
از: نصف جهان
طرفدار:
- کینگ لئو..... - .... - سپاهان - اسپانیا - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - ناظرين انجمن |
در قیر شب دير گاهي است در اين تنهايي رنگ خاموشي در طرح لب است. بانگي از دور مرا مي خواند، ليك پاهايم در قير شب است. *** رخنه اي نيست در اين تاريكي: در و ديوار بهم پيوسته. سايه اي لغزد اگر روي زمين نقش وهمي است ز بندي رسته. *** نفس آدم ها سر بسر افسرده است. روزگاري است در اين گوشه پژمرده هوا هر نشاطي مرده است. *** دست جادويي شب در به روي من و غم مي بندد. مي كنم هر چه تلاش، او به من مي خندد. *** نقش هايي كه كشيدم در روز، شب ز راه آمد و با دود اندود. طرح هايي كه فكندم در شب، روز پيدا شد و با پنبه زدود. *** دير گاهي است كه چون من همه را رنگ خاموشي در طرح لب است. جنبشي نيست در اين خاموشي: دست ها، پاها در قير شب است. |
||
۱۱ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Carles.Luis.Suárez
پیام:
۱۱,۸۱۳
عضویت از: ۸ بهمن ۱۳۹۰
از: همدان
طرفدار:
- همه **** - ronaldinho - هیچ کدام - آرژانتين -اسپانيا - آرش برهاني - آرسن ونگر - ***** گروه:
- کاربران عضو |
دو دلم اول خط نام خدا بنویسم یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم همه یک گفتم و دینم همه یکتایی بود با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم ای که با حرف تو هر مسئله ای حل شدنیست به خدا خود تو بگو نام که را بنویسم صاحب قبله و قبله دو عزیزاند ولی خوشتر آن است من از قبله نما بنویسم آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد باز غم نامه به بیگانه چرا بنویسم تا به کی زیر چنین سقف سیاه و سنگین قصه ی درد به امید دوا بنویسم قلمم جوهرش از جوش و جراحت باقیست پست باشم که پی نان و نوا بنویسم بارها قصد خطر کردم و گفتی ننویس پس من این بغض فرو خورده کجا بنویسم بعد یک عمر ببین دست و دلم میلرزد که من و تو به هم آمیزم و ما بنویسم من و تو چون تن و جانند مخواه و مگذار این دو را باز همین طور جدا بنویسم شعر من با تو پر از شادی و شیرین کامیست باز حتی اگر از سوگ و عزا بنویسم با تو از حرکت دستم برکت میبارد فرق هم نیست چه نفرین چه دعا بنویسم از نگاهت به رویم پنجره ای را بگشای تا درآن منظره ی روح گشا بنویسم عشق آن روز که این لوح وقلم دستم داد گفت هر شب غزل چشم شما بنویسم شاعر: خلیل ذکاوت |
||
گاه رنگها برای تو بیرنگ می شود . گاه خاطری به یاد تو خشنود و دلخوش است ، گاهی لبی برای تو لبخند میزند . گاهی نفس ز سینه نمی آید از غمت ، گاهی ز شوق بودنت ، نفسی بند می شود |
|||
۱۵ فروردین ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Pink.Girl
پیام:
۱,۸۷۸
عضویت از: ۲۴ آذر ۱۳۸۸
از: شیراز
طرفدار:
- LIONEL MESSI - کرایف-ریوالدو - استقلال - آرژانتین - هیچ کدوم - گواردیولا - غلام پیروانی گروه:
- کاربران عضو |
نگاه من به هر سو پس چرا نيستي پيشم نگاه خيس تو کو؟ گوش گوش دوتا گوش دو دست باز يه آغوش بيا بگير قلبمو يادم تورا فراموش چوب چوب يه گردن جايي نري تو بي من دق ميکنم ميميرم اگر تو دور شي از من دست دست دوتا پا ياد تو مونده اينجا يادت مياد ميگفتي بي تو نميرم هيچ جا! من؟ من؟ يه عاشق! همون مجنون سابق...! تو؟ تو؟ يه دل سنگ! گذاشتي منو دل تنگ....! چشم چشم دو ابرو دو ابروي کموني چشم چشم دو ابرو دو چشم آسموني چشم چشم دو ابرو چشماي خيس هر شب من. تو. يه فرياد اسم تو عمري بر لب دست دست دوتا دست دودست عاشقونه دو دست پاک و پر مهر دو حس صادقاته پا پا دوتا پا دو پاي سخت همراه همراهي قرص و محکم حتي تا خونه ما قلب قلب دوتا قلب دوقلب قفل درهم دو قلب مست و عاشق عشقي فرا از عالم جسم جسم دو تا جسم دو جسم اما با يک روح يه روح آسموني بلند چو قله کوه عشق عشق چه زيباست الهي جون بگيره هر کسي سد عشق شد دعا کنيم بميره |
||
The sky was almost blue, the sun was almost bright | |||
۱۵ فروردین ۱۳۹۱
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |