به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۴ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: messi&mehran
پیام: ۱,۴۵۹
عضویت از: ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از: همدان
طرفدار:
- مسی...ژاوی...اینیستا
- کلایورت
- پرسپولیس
- اسپانیا
- علی کریمی
- گواردیولا
- مجید جلالی
گروه:
- کاربران عضو
عشق یعنی...!

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده با چشمان تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی درجهان رسوا شدن

عشق یعنی سست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن با ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

**************

عشق یعنی...!

عشق یعنی انتظار و انتظار

عشق یعنی هرچه بینی عکس یار

عشق یعنی دیده بر در دوختن

عشق یعنی در فراغش سوختن

عشق یعنی لحظه های التهاب

عشق یعنی لحظه های ناب ناب

عشق یعنی با پرستو پر زدن

عشق یعنی آب بر آذر زدن

**************

عشق یعنی...!

عشق یعنی ,سوز نی , آه شبان

عشق یعنی معنی رنگین کمان

عشق یعنی شاعری دل سوخته

عشق یعنی آتشی افروخته

عشق یعنی با گلی گفتن سخن

عشق یعنی خون لاله بر چمن

عشق یعنی شعله بر خرمن زدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمم,یک نماز

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

**************

عشق یعنی...!

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی همچویوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن به دست

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی همچو من دریا شدن

عشق یعنی قطره و دریا شدن

عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی درد و محنت در درون

عشق یعنی یک تبلور یک سرود

عشق یعنی یک سلام و یک درود

**************




.:::حتما سر بزنید:::. music-nice.mihanblog.com
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: messi&mehran
پیام: ۱,۴۵۹
عضویت از: ۱۱ مهر ۱۳۸۶
از: همدان
طرفدار:
- مسی...ژاوی...اینیستا
- کلایورت
- پرسپولیس
- اسپانیا
- علی کریمی
- گواردیولا
- مجید جلالی
گروه:
- کاربران عضو
دل تنگی وانتظار





تا آمده یی بهار باز آمده است

گلهای قطار- قطار بازآمده است

ای یاربگو چاره ای دل را چکنم

دلتنگی وانتظار باز آمده است



با جامه ای سرخ از چمن می آیی

چون آتش داغ سوی من می آیی

یا عمر منی که بیخبر میگذری

یا روح منی که دربدن می آیی





ازدیدن تو بی سر و بی جان میشم

درمحفل عشق بازمهمان میشم

ازعطر بهار مهربان نگه ات

باران باران، شگوفه باران میشم





دراین کابل، فقیر استم ، خدا جان

زغم خورد وخمیر استم خدا جان

رهایم کن ز زندان محبت

به شهر نو اسیر استم خدا جان




.:::حتما سر بزنید:::. music-nice.mihanblog.com
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: melodi484
پیام: ۳۳۳
عضویت از: ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
از: ايران
گروه:
- کاربران عضو
از جنگ بر می گردی،هیچ کس اما به استقبالت نمی آید.هیچ کس نمیداند که به جنگ رفته بودی.با شکوه ترین جنگها اما همین است.جنگی غریبانه ،جنگی تنها،جنگی بی سپاه و بی سلاح.

از جنگ بر می گردی،خدا می داند که به جنگ رفته بودی.خاک روی پیراهنت را می تکاند و نشان لیاقتی به تو می دهد.نشان لیاقتش اما مدالی نیست که بر گردنت بیاویزی.نشان لیاقت خدا تنها چند خط ساده است.خط های ساده ای که بر پیشانی ات اضافه می شود.و روزی می رسد که پیشانی ات پر از دستخط خدا می شود.
آیینه ها می گویند آن کس زیباتر است که خطی بر چهره ندارد.آیینه ها اما دروغ می گویند.دستخط خدا بر هر صفحه ای که بنشیند،زیبایش می کند.
***
جوانی بهایی ست که در ازای دستخط خدا می دهیم.دستخط خدا اما بیش از اینها می ارزد،کیست که جوانی اش را به دستخط خدا نفروشد!
عرفان نظرآهاری




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: milad-joon
پیام: ۱,۶۴۰
عضویت از: ۱۲ آذر ۱۳۸۶
از: ايران رفتم
گروه:
- كاربران بلاک شده
قاصد آمد گفتمش آن يار سيمين بر چه گفت

گفت با هجرم بسازد٬ گفتـــمش ديـگر چه گفت

گفت ديگــــــــــــر پا ز حد خويش نگـذارد برون

گفتمش جمع است از پا خاطرم٬ از سر چه گفت

گفت سر را بايدش از خاک ره کمتر شـــمرد

گفتمش کمـتر شمردم زين تن لاغر چــــــه گفت

گفت جسم لاغرش را از غضب خواهيم سوخت

گفتمش من سوختـم٬ در باب خاکستر چه گفت

گفت خاکستر چو گردد خــــواهمش بر باد داد

گفتمش بر بــــاد رفتــم در حق محشر چـه گفت

گفت در محشر به يک دم زنده اش خواهيم کرد

گفتمش من زنده گرديدم ز خير و شر چه گفت

گفت خير و شر نباشد عاشقان را در حساب

گفتمش اين هم حسابی٬ با لب کوثر چه گفت

گفـــت با ما بر لـب کـوثر نشيـند عـــــاقبــت

گفتمش گر عاقبت اين است زين بهتر چه گفت

گفت ديگر نگذرد در خــــــــاطرش ياد عظيم

گفتمــش ديگـــر بگـــو٬ گفتـــا مگو ديگر چه گفت





((راندا برن)): راز ما را دوست دارد ولی اگر آن را از خود برانیم دشمن سرسختی برایمان خواهد
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۵ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: Just_LioNel
پیام: ۶۰۶
عضویت از: ۲۱ دی ۱۳۸۶
از: TEH-آرياشهر
طرفدار:
- پسرم لیونل مسی و عمو پویول
- ریوالدو
- پرسپولیس
- ارژانتین
- علی کریمی
- پپ گواردیولا
- مربی بدرد بخور نداریم!
گروه:
- کاربران عضو

ديشب که بارون اومد
يارم لب بوم اومد!
کيه اهل جهنم که خونش تو بهشته؟!!




۲۶ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: SMS_E13
پیام: ۶,۶۴۳
عضویت از: ۱ شهریور ۱۳۸۶
گروه:
- کاربران عضو
این هم یه آهنگ از ژان میشل ژار !!!!!
امیدوارم لذت ببرید !!!

Teo And Tea




۲۶ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: SMS_E13
پیام: ۶,۶۴۳
عضویت از: ۱ شهریور ۱۳۸۶
گروه:
- کاربران عضو
لیست آلبوم های Jean Michel Jarre

ماشین اِروس ------------------------------------- ۱۹۷۰
محل خدمت --------------------------------------- ۱۹۷۲
کاه های نکوبیده ---------------------------------- ۱۹۷۳
اکسیژن --------------------------------------------۱۹۷۶
اکسیژن ۷-۱۳ ------------------------------------- ۱۹۷۶
اعتدال شب و روز --------------------------------- ۱۹۷۸
میادین مغناطیسی ------------------------------- ۱۹۸۱
کنسرت‌ها در چین -------------------------------- ۱۹۸۲
موسیقی برای سوپرمارکت ها ------------------ ۱۹۸۳
موسیقی از زمان و فضا -------------------------- ۱۹۸۳
ترکیب - ترکیب ------------------------------------ ۱۹۸۳
نگاه حیوانی --------------------------------------- ۱۹۸۴
ضروری -------------------------------------------- ۱۹۸۵
قرار ملاقات --------------------------------------- ۱۹۸۶
کنسرت ژان میشل ژار: هوستون-لیون ---------- ۱۹۸۷
انقلاب‌ها ------------------------------------------ ۱۹۸۸
مقصد داکلند (کنسرت لندن) --------------------- ۱۹۸۹
ژار زنده -------------------------------------------- ۱۹۸۹
در انتظار کوزتیا ------------------------------------ ۱۹۹۰
تصاویر: بهترین‌های ژان میشل ژار --------------- ۱۹۹۱
وقایع نگاری --------------------------------------- ۱۹۹۳
هنگ کنگ ---------------------------------------- ۱۹۹۴
کمیاب ها ----------------------------------------- ۱۹۹۴
ژارمیکس ----------------------------------------- ۱۹۹۵
اکسیژن ۷-۱۳ ------------------------------------ ۱۹۹۷
اکسیژن کامل (اکسیژن در مسکو) ------------- ۱۹۹۷
ادیسهٔ تمام اکسیژن ---------------------------- ۱۹۹۸
عصر سکوت ------------------------------------- ۱۹۹۹
کنسرت هزاره - دوازده رویای خورشید --------- ۱۹۹۹-۲۰۰۰
دگرگونی‌ها -------------------------------------- ۲۰۰۰
فصل‌ها ۲۰۰۰ ------------------------------------ ۲۰۰۰
فصل‌ها ۲۰۰۲ ------------------------------------ ۲۰۰۲
بهار بارجز ----------------------------------------- ۲۰۰۲
هندسهٔ عشق ---------------------------------- ۲۰۰۳
آئرو ----------------------------------------------- ۲۰۰۴
کنسرت در موناکو -------------------------------- ۲۰۰۵
زنده از گدانسک (لهستان) ---------------------- ۲۰۰۵
انسجام ------------------------------------------ ۲۰۰۵
پیشکش به هانس کریستین اندرسن ---------- ۲۰۰۶
آب برای زندگی ---------------------------------- ۲۰۰۶
تئو و تئا ------------------------------------------- ۲۰۰۷
-----------------------------------------------------------




۲۶ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: SMS_E13
پیام: ۶,۶۴۳
عضویت از: ۱ شهریور ۱۳۸۶
گروه:
- کاربران عضو
دل تنگ !
------------
سر خود را مزن اين گونه به سنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ
منشين در پس اين بهت گران
مدران جامه جان را مدران
مكن اي خسته درين بغض درنگ
دل ديوانه
تنها دلتنگ
پيش اين سنگدلان قدر دل و سنگ يكي است
قيل و قال زغن و بانگ شباهنگ يكي است
ديدي آن را كه تو خواندي به جهان يارترين
سينه را ساختي از عشقش سرشارترين
آنكه مي گفت منم بهر تو غمخوارترين
چه دلآزارترين شد چه دلآزارترين
نه همين سردي و بيگانگي از حد
گذراند
نه همين در غمت اينگونه نشاند
با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ
ناله از درد مكن
آتشي را كه در آن زيسته اي سرد مكن
با غمش باز بمان
سرخ رو با ش ازين عشق و سرافراز بمان
راه عشق است كه همواره شود از خون رنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ
------------------------------------------------------------




۲۷ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
نام کاربری: melodi484
پیام: ۳۳۳
عضویت از: ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
از: ايران
گروه:
- کاربران عضو
دو سال بيشتر است كه از سفر قونيه برگشته ام. اما هنوز خاك روي پيراهنم را نتكانده‌ام و كوله پشتي‌ام را هنوز خالي نكرده‌ام. روحم هنوز بوي عود مي‌دهد و توي گوشم هنوز صداي ني است و توي قلبم انگار شب و روز و روز و شب دف مي زنند و پا مي كوبند و دست مي افشانند و سماع مي‌كنند.
در و ديوار خانه ام همه جا نقش او را دارد. تابلوهايي از آن گنبد فيروزه‌اي دوازده تَرك و بشقاب‌هايي با چهره مولانا و نقش برجسته‌هايي از مزار و مجسمه‌هايي از سماع.
انگار اينجا خانقاه خداوندگار است.

***
انگار من سوار آن قطارم؛ آن قطار كه به مقصد خدا مي‌رفت. آن قطار كه مي‌پيچيد در برف و باد و بوران و عشق. و از هزار توي دلدادگي و جنون مي گذشت.

آن قطار...
آذرماه بود و برف مي باريد و برف مي باريد و برف مي باريد. و ما مي رفتيم و و مي رفتيم و مي رفتيم. مي خواستيم به شب عُرس مولانا برسيم. شب رفتن‌اش. شب بريدن‌اش از زمين و شب رسيدن‌اش به آسمان.
هرچند كه او هميشه پا در آسمان داشت و براي دلخوشي ما بود كه در زمين مانده بود. اما ما مي رفتيم تا ماندنش را جشن بگيريم و رفتن‌اش را پاس بداريم.

***
اولين بار كه مي رفتم هيجده ساله بودم و اين بار بيست و هشت ساله زيرا اين از آن ديدارهاست كه در هر مهلتش بايد بارها و بارها به دنيا بيايي و بميري، پوست بيندازي و پيله پاره كني. تا آن خداوندگار رخصتي بدهد و اجازتي! و دومين رخصت من ده سال طول كشيد.

***
اين بار با جمع شاعران رفته‌ام. از دست و بالمان بيت و ترانه مي ريزد. و مهماني و شعرخواني و سفارت و شام و دوربين...
ياد او مي افتم، ياد او كه اين همه شعر گفت و اين همه از مفتعلن مفتعلن خسته بود. ما به قافيه فكر مي كرديم و او جز به ديدار دلدارش نمي انديشيد.

***
در جمع بوديم و از جمع بريده بوديم،‌ از جمع و جماعت و شعر و سفارت، من و چيستا يثربي و مهديه نظري. ما سه نفر چنان در كوپه‌مان معتكف شده بوديم كه انگار آنجا حجره شمس است. ديگران ذره‌اي در جنون ما شك نمي كردند. شب مي شد و روز مي‌شد و روز مي شد و شب مي شد و ما مست و ملنگ و گيج و مبهوت و مات، تنها به سماع قطره هاي برف نگاه مي كرديم از پشت شيشه و به موسيقي سفيدش گوش مي‌داديم كه تا چشم كار مي كرد، شنيده مي شد.
ما روي عبور و روي حركت زندگي مي كرديم و زمان را گم كرده بوديم.
شايد ساعتهايمان را در آن شب سياه برفي از كشتي به درياچه وان انداخته بوديم. شايد تقويم‌هايمان را آن بادهاي سرد ربوده بودند، آن بادهاي سرد كه از سمت كوههاي جودي مي‌وزيدند.
كوههايي كه امروز نامشان آرارات است و كشتي نوح را هنوز در دستهاي خود نگه داشته‌اند.
نمي دانم كي بود و چند شنبه بود و چه سالي اما در گوپه ما سال 642 بود!

***
اينجا آيا قونيه است؟ همان قونيه كه جلال‌الدين نوجوان از پس سال‌ها دربه‌دري و سفر از بلخ تا نيشابور و از نيشابور تا بغداد از بغداد تا مكه و مدينه و اورشليم به آن رسيده است؟
اينجا قونيه است كه جلال‌الدين را پناه داد و بزرگش كرد و بر مسند نشاند. شايد اگر در شهر خود مي ماند يا مثل عطار به دست مغولي كشته مي شد، يا حلاج‌وار بر دارش مي كردند و دست و پاي‌اش را مي بريدند و خاكسترش را هم به دجله مي ريختند! پس درود بر قونيه كه جلال‌الدين ما را مولانا كرد!

***
اينجا آرامگاه آنهاست. مزار مولانا و مريدانش. صلاح‌الدين اينجاست. حسام‌الدين اينجاست. بهاءولد و سلطان‌العلما اينجا هستند. اينجا همان جاست كه خرپشته‌اش هم رفصان است. خاك مولاناست و كشتزار عشق. همان خاك كه گندمش عاشق است و نانش مست و تنور و نانوايش ديوانه!
مولانا گفته بود: ميا بي‌دف به گور من زيارت. من اما دف ندارم،‌ بر قلب خود مي‌زنم و مي روم.
بر سردرش نوشته‌اند: يا حضرت مولانا و بر آستانه‌اش نوشته‌اند:
جرگه عشـــاق باشـد اين مقام
هركه ناقص آمد اينجا شد تمام
به در ديوارها هنوز مثنوي‌هايي به خط فارسي است. و نسخه‌هايي اصيل از حافظ و قرآن.
لباسهاي مولانا هنوز اينجاست. لباسهايي كه تارش رفته است و پودش رفته است. و آن گليم پاره و آن سجاده نخ نما و بالاپوش و كلاه و خنجر شمس و رباب و تار و تنبور همنوازان!

***
دنبال آن مدرسه مي گردم، آن مدرسه كه مولانا از بيست و چهار سالگي بر كرسي آن درس گفت و وعظ كرد و فقيه شد و مفتي و متشرع.
كوچه پس كوچه ها را مي گردم؛ دنبال آن مرد بالا بلند سرخ چهره بدخلق، كه در كسوت بازرگانان بود. آن شمس چهارم آسمان. او كه با سؤالي مولاناي سجاده‌نشين ما را آن چنان ترانه‌خوان و لااُبالي كرد.
او كه دستهايش صاعقه بود و چنان در خرمن مولانا زد كه هنوز آتش‌اش روشن است و هنوز شعله مي كشد و هنوز شراره مي ريزد.

***
در بازار قونيه مي روم و دنبال آن پيرمرد مي گردم، آن پيرمرد روشن ضمير كه در بازار زركوبان پابه‌پاي مولانا شبانروزي چرخيد و رقصيد و سماع كرد.
آن پيرمرد اُمي كه به قفل مي گفت:‌ قلف و به مبتلا مي گفت: مفتلا و مولانا به احترامش همين گونه تلفظ مي كرد.
آن صلاح‌الدين بزرگ كه مولانا هفتاد غزل به نامش گفته است و دخترش فاطمه خاتون است، عروس مولانا، زن بهاءولد.
در شبهاي قونيه دنبال حسام‌الدين مي گردم، در شبهايي كه مولانا مي گفت و مي‌گفت و حسام مي نوشت، تا صبح. اين صداي مولاناست كه مي گويد:
اي ضــياءالحق حسام‌الدين توي
كه گذشت از مه به نورت مثنوي
گردن اين مثنــوي را بســته‌اي
مي كشي آن سوي كه دانسته اي
مثنـوي را چون تو مبدأ بوده اي
گر فزون گردد تواَش افـزوده اي
مثنوي از تو هزاران شكر داشت
در دعا و شكر كفها بر فراشــت

***
آنجا آيا مزار شمس است با آن مخمل سبزي كه بر آن انداخته‌اند؟ آيا شمس را به دشنه‌اي تيز در شبي تاريك و ظلماني كشتند و به اينجا آوردند؟ يا شمس پرنده بود؛ پر زد و رفت و ناپديد شد.
واي از آن غزل‌هاي فراقي واي از آن همه جستجو،‌ واي از آن همه درد و داغ و بي تابي...

***
امروز شايد چهارم جمادي الاخر است و سال 672، مولانا مي سوزد و تب دارد و زمين مي لرزد. بهاءولد بر بالينش مي گريد و مولانا مي گويد:
رو ســر بنه به بالين، تنــها مرا رها كن
ترك منِ خـرابِ شـــبگــرد مــبتــلا كن
دردي اسـت، غير مردن كان را دوا نباشد
پـس من چگـونه گويم كين درد را دوا كن
در خواب دوش پيري در كوي عشق ديدم
با دست اشارتم كرد كه عزم سـوي ما كن

***
غروب مي‌شود و مولانا خاموش مي شود. فردا زمين به خود مي بالد كه او را در خود جاي داده است. گنجي را كه تملك خاك را و دياران را از اين سان دلپذير كرده است.
صدرالدين قونوي مي خواهد بر جنازه‌اش نماز بخواند اما نمي تواند. كه زمين و آسمان نمازش را خوانده‌اند.
و او بر شانه‌هاي مردم از مسلمان و گبر و يهود،‌ از يوناني و ايراني و ترك مي‌رود و مي رود و مي رود.
و فردا ديگر كسي نيست كه تسبيح آفتاب را بگويد.
بدون او خورشيد چقدر تنهاست!

عرفان نظر آهاری




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۷ بهمن ۱۳۸۶
پاسخ به: با کاروان شعر و موسیقی
مهمان_مهمان
کودکانه
با صدای فرهاد که تا بود نشناختنش! یا بهتر بگم نخواستن که بشناسنش...
کودکانه - فرهاد
بوی عیدی بوی توت بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو

بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

شادی شکستن قلک پول

وحشت چب شدن سکه عیدی از شمردن زیاد

بوی اسکناس تا نخورده لای کتاب

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

فکر قاشق زدن یه دختر چادر سیاه

شوق یه خیز بلند از روی بته های نور

برق کفش جفت شده تو گنجه ها

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

عشق یک ستاره ساختن با دولک

ترس ناتموم گذاشتن جریمه های عید مدرسه

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم

بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی هوس یه آب تنی

با اینا زمستونو سر میکنم

با اینا خستگیمو در میکنم....
***
روحش شاد...




۲۷ بهمن ۱۳۸۶
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۲
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۵
پیام‌های جدید
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۲,۸۹۱ بازدید
۸ ساعت قبل
Activated PC
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۳ پاسخ
۱۱,۶۷۰,۴۳۴ بازدید
۸ ساعت قبل
Galaxy Alpha
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۴,۹۱۶ بازدید
۸ ساعت قبل
RealSoftPC
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۲ پاسخ
۸,۴۰۷,۳۲۵ بازدید
۹ ساعت قبل
Abbas Malik
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۷۵ بازدید
۱ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۲,۲۲۵ بازدید
۲ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۷,۷۵۱ بازدید
۸ روز قبل
javibarca
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۴ پاسخ
۵۴۸,۱۱۲ بازدید
۱۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۸,۶۳۴ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۰۸,۲۱۴ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۳۸۴ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۷۸۵ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۶۵ کاربر آنلاین است. (۱۱۵ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۶۵

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!