در حال دیدن این عنوان: |
۱۸ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
![]() ![]() ![]() |
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: pedram__M30
نام تیم: المپیک لیون
پیام:
۳,۰۰۹
عضویت از: ۴ مهر ۱۳۹۰
از: ESF
گروه:
- كاربران بلاک شده ![]() |
کارمای شخص شما 0 به حداقل کارمای مورد نیاز 10000 نمیرسد.
لطفا بعدا سعی نمایید. |
||
۱ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: BRAIN
پیام:
۵,۵۱۳
عضویت از: ۸ خرداد ۱۳۹۰
طرفدار:
- LEO MESSI - PEP - SPAIN-ARGENTINA - PEP-FERGUSEN گروه:
- کاربران عضو ![]() |
این عکس,بهترین عکس جهان در مسابقات ونگوک ایتالیا شناخته شد.![]() |
||
|
|||
۱ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
سینک ه دیگه! سینک ظرفشویی وقتی آب میره پایین و مثل گرداب میشه ![]() ![]() |
||
۱ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: pedram__M30
نام تیم: المپیک لیون
پیام:
۳,۰۰۹
عضویت از: ۴ مهر ۱۳۹۰
از: ESF
گروه:
- كاربران بلاک شده ![]() |
کارمای شخص شما 0 به حداقل کارمای مورد نیاز 5000 نمیرسد.
لطفا بعدا سعی نمایید. |
||
۱ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
|
خب اینم برداشت خودمه! که این آدم با کفن هست و کلا سفیده و یه مقداری پاهاش زده بیرون که مثلا ته سیگاره! ![]() یعنی عاقبت کسی که سیگار میکشه کمتر از خود سیگار نیست. |
||
۱ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: pedram__M30
نام تیم: المپیک لیون
پیام:
۳,۰۰۹
عضویت از: ۴ مهر ۱۳۹۰
از: ESF
گروه:
- كاربران بلاک شده ![]() |
نقل قول یعنی عاقبت کسی که سیگار میکشه کمتر از خود سیگار نیست. چه شاعرانه ![]() ![]() ![]() ![]() |
||
۲ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو ![]() |
خوابگاه دختران (شب) سکانس اول: دختر «شبنم» نامی با چند کتاب در دستش وارد واحد دوستش «لاله» میشود و او را در حال گریه میبیند. شبنم:ِ وا! خاک برسرم! چرا داری مثل ابر بهار گریه میکنی؟! لاله: خدا منو میکشت این روزو نمیدیدم. (همچنان به گریه خود ادامه میدهد.) شبنم: بگو ببینم چی شده؟ لاله: چی میخواستی بشه؟ امروز نتیجه امتحان «آناتومی» رو زدن توی بُرد. منی که از 6 ماه قبلش کتابامو خورده بودم، منی که به امید 20 سر جلسه امتحان نشسته بودم، دیدم نمرهام شده 19! (بر شدت گریه افزوده میشود) شبنم: (او را در آغوش میکشد) عزیزم... گریه نکن. میفهممت. درد بزرگیه! (بغض شبنم نیز میترکد) بهتره دیگه غصه نخوری و خودتو برای امتحان فردا آماده کنی. درس سخت و حجیمیه. میدونی که؟ لاله: (اشکهایش را آرام آرام پاک میکند) آره. میدونم! اما من اونقدر سر ماجرای امروز دلم خون بود و فقط تونستم 8 دور بخونم! میفهمی شبنم؟ فقط 8 دور... (دوباره صدای گریهاش بلند میشود) حالا چه جوری سرمو جلوی نازی و دوستاش بلند کنم؟! شبنم: عزیزم... دیگه گریه نکن. من و شهره هم فقط 7 - 8 دور تونستیم بخونیم! ببین! فکر کردن به این مسائل که میدونم سخته، فایدهای نداره و مشکلی رو حل نمیکنه. لاله: نمیدونم. چرا چند روزیه که مثل قدیم دلم به درس نمیره. مثلاً امروز صبح، ساعت 5/7 بیدار شدم. باورت میشه؟! (در همین حال، صدای جیغ و شیون از واحد مجاور به گوش میرسد. استرس عظیمی وجودِ شبنم و لاله را در بر میگیرد! دختری به نام «فرشته» با اضطراب وارد اتاق میشود.) شبنم: چی شده فرشته؟! فرشته: (با دلهره) کمک کنید... نازی داشت واسه بیستمین بار کتابشو میخوند که یه دفعه از حال رفت! شبنم: لابد به خودش خیلی سخت گرفته. فرشته: خب، منم 19 بار خوندم. این طوری نشدم! زود باشید، ببریمش دکتر. (و تمام ساکنین آن واحد، سراسیمه برای یاری «نازی» از اتاق خارج میشوند. چراغها خاموش میشود.) خوابگاه پسران (شب) سکانس دوم: در اتاقی دو پسر به نامهای «مهدی» و «آرمان» دراز کشیدهاند. مهدی در حال نصب برنامه روی لپ تاپ و آرمان مشغول نوشتن مطالبی روی چند برگه است. در همین حال، هم واحدیشان، «میثاق» در حالی که به موبایلش ور میرود وارد اتاق میشود. میثاق: مهدی... شایعه شده فردا صبح امتحان داریم. مهدی: نه! راسته. امتحان پایان ترمه. میثاق: اوخ اوخ! من اصلاً خبر نداشتم. چقدر زود امتحانا شروع شد. مهدی: آره... منم یه چند دقیقه پیش فهمیدم. حالا چیه مگه؟! نگرانی؟ میثاق: من و نگرانی؟ عمراً! (به آرمان اشاره میکند) وای وای نیگاش کن! چه خرخونیه این آقا آرمان! ببین از روی جزوههای زیر قابلمه چه نتی بر میداره! آرمان: تو هم یه چیزی میگیا! این برگههای تقلبه که 10 دقیقه پیش شروع به نوشتنش کردم. بچههای کلاس ما که مثل بچههای شما پایه نیستن. اگه کسی بهت نرسوند، باید یه قوت قلب داشته باشی یا نه؟ کار از محکم کاری... مهدی: (همچنان که در لپ تاپش سیر میکند) آرمان جون... اگه واست زحمتی نیست چند تا برگه واسه منم بنویس. دستت درست! در همین حال، صدای فریاد و هیاهویی از واحد مجاور بلند می شود. پسری به نام «رضا» با خوشحالی وسط اتاق میپرد. میثاق: چت شده؟ رو زمین بند نیستی! رضا: پرسپولیس همین الان دومیشم خورد! مهدی: اصلا حواسم نبود. توپ تانک فشفشه... (و تمام ساکنین آن واحد، برای دیدن ادامه مسابقه به اتاق مجاور میشتابند. چراغها روشن میمانند) |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۲ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: White.Witch
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از: موزه نگه داری انسان
گروه:
- کاربران عضو ![]() |
نقل قول خوابگاه دختران (شب)............يه سوال ميشه بپرسم...؟!؟! الان هدف اصلي از انشار اين داستان چي بود؟! طنز بود يا غم انگيز؟!بخنديم يا گريه كنيم؟! ![]() شرمنده، سوال شده بود برام! |
||
قصه ی گذشته های خوب من خیلی زود مثل یه خواب تموم شدن حالا باید سر رو زانوم بذارم تا قیامت اشک حسرت ببارم... |
|||
۲ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: *mohammad.z*
پیام:
۵,۲۳۶
عضویت از: ۲۹ مهر ۱۳۹۱
از: بابلسر _كاله
طرفدار:
- مسي - كرايف - استقلال کبییر - تيم ملي بارسلونا - جانواريو - پپ گواردیولا - قلعه نوعي گروه:
- كاربران بلاک شده ![]() |
نقل قول الان هدف اصلي از انشار اين داستان چي بود؟! طنز بود يا غم انگيز؟!بخنديم يا گريه كنيم؟!شما هر كاري ميكنيد با خودتونه اصلا فكر كنيد دوربين مخفي بود ميتونيد از مانيتور به تاپيك نيگاه كنيد و به دوربين دست تكون بديد ![]() ![]() ![]() ![]() |
||
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن "آن مرد تا نیاید،باران نخواهد آمد " |
|||
۳ آذر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...!! | ||
![]() ![]() نام کاربری: BRAIN
پیام:
۵,۵۱۳
عضویت از: ۸ خرداد ۱۳۹۰
طرفدار:
- LEO MESSI - PEP - SPAIN-ARGENTINA - PEP-FERGUSEN گروه:
- کاربران عضو ![]() |
خوب وقتی دیروز خبر آتش بس رو در غزه شنیدم واقعا خوشحال شدم ,اونم تو این روزهای عزیز .تو شرایطی که اون رژیم منحوس به گدایی آتش بس روی آورده بود و به هر دری میزد واز حامیانش کمک می خواست. دیشب کانال 4 برنامه راز دکتر عباسی در مورد همین موضوع و شمشیر دموکلاس بحث میکردند. این خودش نوعی پیروزی هست برای غزه و از همه مهمتر برای ایران.. این پیروزی تقریبا 1 سال بعد از شکار پهباد آمریکایی(RQ-170) توسط ایرانی ها اتفاق افتاد (ای کاش حداقل یک گزارش از چگونگی این شکار برای مردم میگفتند) و اینکه یک بار دیگه قدرت ایران از لحاظ بحث استراتژیک,و قدرت نظامی بر همگی نمایان شد , و نشون داد که حرف اول وآخر رو تو منطقه ایران میزنه جالب اینجا بود که تمام طرف هایی که ما ازشون حمایت کردیم ,به طور شفاف از ایران قدردانی کردند و حامی اصلیشون رو ایران معرفی کردند. |
||
|
|||
۳ آذر ۱۳۹۱
|
![]() ![]() ![]() |
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |