به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۱ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: mohammad.a
پیام: ۱,۱۲۲
عضویت از: ۱۶ شهریور ۱۳۸۵
از: شهرضا
گروه:
- کاربران عضو
عاقبت خواهم مرد....
نفسم مي گويد وقت رفتن دير است.....
زودتر بايد رفت.....رازها را چه كنم؟
اين همه بوي اقاقي كه مشامم دارد
چشم هايم پرسه زنان كوچه ها را ديدند
خلوت و ساكت و سرد
يك به يك طي شده اند......
اي واي كوچه آخر من بن بست است
شوق دل دادن يك ياس به يك كاج بلند
شوق پرواز كبوتر بر سر ابر سفيد
پاكي دست پر از مهر و صفاي مادر
لذت بوسه يار زير نور مهتاب....
اين همه دوستي را چه كنم؟.....
عاقبت خواهم رفت عاقبت خواهم مرد...
همرهم چيست در اين راه سفر؟؟؟
يك بغل تنهايي چند خطي حرف ناگفته دل حسرت شنيدن كلام نو
عاقبت خواهم مرد....
مي دانم روز هجرت روز كوچ باورم نزديك است....
دير و زودش كه مهم نيست بايد بروم...
راحت جان كه گران نيست بايد طلبم....
بعد از من...
دانه ها را تو بريز پشت شيشه چشمها منتظرند
تو بپاش گرمي عاطفه ات را دستها منتظرند
من كه بايد بروم
اما تو بدان قدر خودت قدر پروانه زيبايت را
قدر يك ياس كبود و زخمي
قدر يك قلب و دل بشكسته
قدر يك جاده پيوسته
خوب مي دانم مردنم نزديك است حس پرواز تنم....
حس پرپر شدن ترانه هاي آرزوم...
تو بگو من چه كنم؟؟؟
با اميدي كه به من بسته شده
با قراري كه به دل بغض شده
با نگاهي كه به من مست شده
تو بگو من چه كنم....من كه بايد بروم
من كه سردم شده است با تماس دست سردت اي مرگ....
من كه بي جان شده ام بس گوش سپردم به صداي پر ز اوهام تو ...مرگ!
اما دوستت دارم
پر پروازم ده تو بيا همسفرم باش بيا يارم باش
آسمان منتظر است روح من عاشق آبي آرام بلند است
تو بيا تا برسم من به اين آبي خوشرنگ خيال
تا نيايي اي مرگ تو بگو من چه كنم....
وقت تنگ است دگر كوله بارم اصرار سفر دارند
من كه خود مي دانم مردنم نزديك است....




یا علی
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات
این نکتش چیه؟








عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: melodi484
پیام: ۳۳۳
عضویت از: ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
از: ايران
گروه:
- کاربران عضو
مادر بزرگم فقط يك اسم بود. اسمش را فراموش كرده‌ام. آخر 671 سال از آن روزها مي‌گذرد. چه‌طور مي شود اين همه سال اسم‌ها يادم بماند؟ اما يادم هست كه مادربزرگ روبنده سياه مي زد. روبندش كه كنار مي رفت،‌ يك لبخند بود؛ يك لبخند بي نهايت. او روي لبخندش روبند مي‌زد. ارثيه‌اش براي من يك پيراهن بته جقه‌اي زري‌دوزي بود، با آن آستين‌هاي بلند كه روي مچم چين مي خورد. كنار يقه و سرآستين‌اش، ريزريز گلدوزي شده بود؛ با نخ گُلي، سرخِ سرخ. مطمئنم مادربزرگ چشمش را روي گلدوزي سرآستين‌هاي من گذاشت. همه عمرش فقط همين پيراهن را دوخت.

مادرم مي گويد:‌ «اين همه سال ماند و ماند تا قد تو باشد». دور كمرش، دور مچ و حلقه سرآستين‌اش، بلندي‌اش واي كه چقدر قد من است. مادربزرگ از كجا مي‌دانست؟!
پيرهن بته جقه‌اي تن هيچ دختري نمي‌رفت شايد هم مي رفت، اما تنگ و كوتاه آن وقت همه مي فهميدند كه اين پيرهن، پيرهن او نيست. پيرهن يك نفر ديگر است. پيرهن من است.
اولين بار كه پيراهن را پوشيدم، مادربزرگ روبنده‌اش را كنار زد،‌ براي اولين بار كنارش زد. مي خواست تماشايم كند. مي‌خواست حظ كند. آن‌وقت لبخندش پاشيد روي همه چيز، روي من. لبخندش نور بود، خورشيد بود. كسي طاقت لبخندش را نداشت.
مادر كه لباس را تنم ديد. چشمش از خوشحالي برق زد. آمد لبخند بزند، مثل مادربزرگ اما انگار يكهو چيزي يادش افتاده باشد. برق چشمش پريد. آب توي چشمش جمع شد. گفت: «بميرم الهي برايت! يعني طاقتش را داري؟ كاش لباس اندازه‌ات نبود».

اما لباس اندازه‌ام بود.

***
مادربزرگ دوباره روبنده‌اش را انداخت. نزديكم آمد. بغلم كرد. بدجوري بغلم كرد. سفتِ سفت فشارم داد. دردم آمد. شانه‌هايم داشت خرد مي شد. مي خواستم داد بزنم، اما نزدم. دندان‌هايم را كليد كردم. خودم را قورت دادم. روي قلبم ايستاده بودم. پاهايم طاقت نداشت. مادربزرگ گفت: «طاقتش را داري»؟
پلك‌هايم را روي هم گذاشتم، يعني كه دارم. مادربزرگ گفت:‌ «نمي پرسي طاقت چي را»؟
گفتم: «هرچه باشد».
گفت: «به تو مي‌آيد. برازنده‌ات است. اصلاً قد توست. مال خود خودت است. هفتصد سال است كه دارم مي دوزمش، هم شب، هم روز، مي فهمي؟
چشم‌هايم را بستم، يعني كه مي فهمم.
مادربزرگ چرخيد،‌ جرخيد و چرخيد. روبنده‌اش روي صورتش نمي ماند. روبنده‌اش سفيد مي شد، سفيد سفيد. مادربزرگ انگار مي رقصيد، مثل زمين كه مي‌رقصد، مثل خدا كه مي رقصد.
گفت وقتي بپوشي‌اش، ديگر دلت توي سينه ات جا نمي شود. دلت مي رود. دلت سر مي رود. يعني كه عاشق مي‌شوي، عاشق. نورش مي پاشيد روي صورتم، روي دست‌هايم. روي دامنم. دلم مي‌رقصيد.
گفتم: «عاشق مي شوم،‌ عاشق».
لباس بته جقه‌اي را پوشيدم، با آن گلي كه روي سرآستينم بود.
توي كوچه‌هاي قونيه راه افتادم. رفتم. آنقدر كه كف پاهاي كوچكم تاول زد. خانه‌اش روشن بود؛ معلوم معلوم.
همه مي دانستند خانه خداوندگار كجاست، اما من با او كاري نداشتم خداوندگار من كس ديگري بود.
وقتي كه مي گذشت، از جلوي مسجد جامع كه رد مي شد، گذرش كه به بازار زركوبان مي افتاد توي مدرسه، توي مجلس تذكير، وسط سماع و نعره و بيخودي، همه مي‌گفتند: «مثل اينكه برادرش است؛ برادر كوچكش. چه‌قدر مثل اوست. چه‌قدر اوست.»
اما او برادرش نبود؛ برادر كوچكش. پسرش بود، پسر بزرگش، «بهاء‌ولد».
روبنده‌ام سياه بود. اما چارقد كوچكم سبز،‌ با يك عالم گل سرخ و سفيد. چارقدم را توي پيچ كوچه انداختم. توي كوچه‌اي كه بهاء‌ولد از آن مي گذشت.
چارقدم بوي مرا مي داد؛ بوي سرشاري، بوي گم شدن، بوي عشق.
چه‌قدر بمانم؟ چه قدر...؟
بهاء‌ولد چارقد كوچكم را ديد. همان كه بوي مرا مي داد. خم شد. برش داشت. بوييدش. بوي مرا فهميد.
دلم رفت. دلم از سينه‌ام رفت.
مادربزرگ راست گفته بود.
فردايش خداوندگار به خانه ما آمد؛ ملاي روم. پدرم باور نمي‌كرد. پدرم كه «صلاح‌الدين» بود، صلاح‌الدين زركوب، خاك پاي ملاي روم را بوسيد. قدمش را روي چشم گذاشت.
و من از پشت پرده و روبنده‌ام،‌ بي‌تابي بهاء‌ولد را مي ديدم.
گفتند كه كوچكم. پدرم فرصت خواست. پدرش رخصت داد.
قلبم هزار پاره شد. بهاءولد برگشت. دلم با او رفت. دلم ديگر برنگشت.

***
نامم «فاطمه خاتون» بود.
مادربزرگ، دلم مي سوزد، دلم آتش است. اين چه لباسي بود كه دوختي؟ 671 سال است كه دلم مي گردد؛ دنبالش مي گردد.
كجايي بهاءولد؟ چارقدم بوي تو را مي دهد. پيرهن عاشقي‌ام!
مادربزرگ روبنده سياهش را بالا مي زند نورش مي پاشد روي من؛ روي شب؛ روي تاريكي.
ـ گفتي كه طاقتش را داري؟
ـ دارم.
ـ هر چه باشد.
ـ هر چه باشد.
روبنده مي افتد،‌ مادر بزرگ مي رود.
روبنده‌ام را بالا مي زنم. نورم مي پاشد، روي شب، روي تاريكي.
راه مي افتم. قرن‌ها را توي مشتم مي فشارم. غنچه هاي روي سرآستينم گل كرده است. بويش توي كوچه هاي دنيا پيچيده است. من اين بو را بلدم.
دنبال بوي گل‌هاي سرآستينم مي روم. كوچه هاي دنيا چه‌قدر طولاني است. چارقد كوچكم بوي تو را مي دهد. پيرهن عاشقي‌ام.

عرفان نظرآهاری




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: melodi484
پیام: ۳۳۳
عضویت از: ۲۹ خرداد ۱۳۸۶
از: ايران
گروه:
- کاربران عضو
نامه‌ات‌ كه‌ به‌ دستم‌ رسيد،من‌ خواب‌ بودم؛ نامه‌ات‌ بيدارم‌ كرد. نامه‌ات‌ ستاره‌اي‌ بود كه‌ نيمه‌شب‌ در خوابم‌ چكيد و ناگهان‌ ديدم‌ كه‌ بالشم‌ خيس‌ هزار قطره‌ نور است. دانستم‌ كه‌ تو اينجا بوده‌اي‌ و نامه‌ را خودت‌ آورده‌اي. رد‌ پاي‌ تو روشن‌ است.

هر جا كه‌ نور هست، تو هستي، خودت‌ گفته‌اي‌ كه‌ نام‌ تو نور است.
نامه‌ات‌ پر از نام‌ بود. پر از نشان‌ و نشاني. نامت‌ رزاق‌ بود و نشانت‌ روزي‌ و روز.
گفتي‌ كه‌ مهماني‌ است‌ و گفتي‌ هر كه‌ هنوز دلي‌ در سينه‌ دارد دعوت‌ است.گفتي‌ كه‌ سفره‌ آسمان‌ پهن‌ است‌ و منتظري‌ تا كسي‌ بيايد و از ظرف‌ داغ‌ خورشيد لقمه‌اي‌ برگيرد.
و گفتي‌ هر كس‌ بيايد و جرعه‌اي‌ نور بنوشد، عاشق‌ مي‌شود.
گفتي‌ همين‌ است، آن‌ اكسير، آن‌ معجون‌ آتشين‌ كه‌ خاك‌ را به‌ بهشت‌ مي‌برد. و گفتي‌ كه‌ از دل‌ كوچك‌ من‌ تا آخرين‌ كوچه‌ كهكشان‌ راهي‌ نيست، اما دم‌ غنيمت‌ است‌ و فرصت‌ كوتاه‌ و گفتي‌ اگر دير برسيم‌ شايد سفره‌ات‌ را برچيده‌ باشي، آن‌ وقت‌ شايد تا ابد گرسنه‌ بمانيم...




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: Blaugrana.ForEvEr
پیام: ۵,۶۲۴
عضویت از: ۵ شهریور ۱۳۸۶
از: قزوین
طرفدار:
- ژاوي.مسي
- مارادونا.ريوالدو
- پرسپوليس
- اسپانيا
- كريم باقري
- پپ گوارديولا
- افشين قطبي
گروه:
- کاربران عضو
این داستان ها واقعا منو تحت تاثیر قرار میده




...
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: milad-joon
پیام: ۱,۶۴۰
عضویت از: ۱۲ آذر ۱۳۸۶
از: ايران رفتم
گروه:
- كاربران بلاک شده
شنیدم میخواهند دوس سانتوس رو بفروشن
اخه چراا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





((راندا برن)): راز ما را دوست دارد ولی اگر آن را از خود برانیم دشمن سرسختی برایمان خواهد
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات
اولا که این تاپیک مال این چیزا نیست، ثانیا کی این مزخرف رو گفته؟






عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: milad-joon
پیام: ۱,۶۴۰
عضویت از: ۱۲ آذر ۱۳۸۶
از: ايران رفتم
گروه:
- كاربران بلاک شده
امروز اخبار گفت خودم شنیدم هم اخبار شبکه 3 هم اخبار ماهواره
تو نشنیدی لازم نیست بگی اینا مزخرفه





((راندا برن)): راز ما را دوست دارد ولی اگر آن را از خود برانیم دشمن سرسختی برایمان خواهد
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات
من خیلی بهتر از تو می دونم چی مزخرفه و چی نیست، این هم یکی از اون اخبار مزخرفه، مثل اخبار مربوط به اون مردک مورینیو.
در ضمن اول عنوان تاپیک رو نگاه کن بعد ارسال کن!






عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۲۶ اسفند ۱۳۸۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: milad-joon
پیام: ۱,۶۴۰
عضویت از: ۱۲ آذر ۱۳۸۶
از: ايران رفتم
گروه:
- كاربران بلاک شده
هر خبر بدی هم در مورد بارسا میشنوی رو مزخرف ندون
همه هم که دروغ گو نیستن که خبر دروغ پخش کنن
عنوان این تاپیک هم هست: هر چه دل تنگت.........





((راندا برن)): راز ما را دوست دارد ولی اگر آن را از خود برانیم دشمن سرسختی برایمان خواهد
نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۲۶ اسفند ۱۳۸۶
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۵۶
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۱۹
پیام‌های جدید
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۷ پاسخ
۵۷۶,۳۴۲ بازدید
۱ ماه قبل
مهدی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۹ پاسخ
۱۲,۲۳۶,۵۱۹ بازدید
۲ ماه قبل
یا لثارات الحسن
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۷ پاسخ
۸,۹۴۵,۸۱۸ بازدید
۴ ماه قبل
armanshah
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۳۲۸,۷۲۵ بازدید
۴ ماه قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۶,۳۱۶ بازدید
۴ ماه قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۶۷۵ بازدید
۴ ماه قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۶۰,۷۷۲ بازدید
۴ ماه قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۵۴,۴۵۰ بازدید
۵ ماه قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۷۴,۳۶۳ بازدید
۵ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۳۳۱,۳۳۷ بازدید
۵ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۹۱,۹۳۵ بازدید
۱۱ ماه قبل
jalebamooz
حاضرین در سایت
۵۵۷ کاربر آنلاین است. (۱۲۶ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۵۵۷

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!