در حال دیدن این عنوان: |
۳ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: Kiavash13
نام تیم: آرسنال
پیام:
۹,۹۶۵
عضویت از: ۹ آذر ۱۳۸۸
از: Kermanshah
طرفدار:
- Andres Iniesta - Rivaldo - Esteghlal - Netherlands - Mojtaba jabbari - Frank De Boer - Majid Namjoomotlagh گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی |
کمودوس : شهرتت لایقته ، اسپانیایی. فکر نمی کنم هیچ گلادیاتوری تا به حال همتای تو بوده باشه. چنانکه برای این مرد جوان ، اون اصرار داره که تو هکتور هستی که دوباره به دنیا اومده. یا هرکول بوده ؟ چرا قهرمان هویت خودشو فاش نمی کنه و اسم واقعی کاملشو به ما نمی گه ؟ اسمی داری ؟ ماکسیموس : اسم من گلادیاتوره. [ بر می گردد و در حال رفتن است ] کمودوس : چه طور جرأت می کنی پشتتو به من بکنی ! برده ! کلاه خودتو بر می داری و اسمتو به من میگی. ماکسیموس : [ کلاه خودش را بر می دارد و بر می گردد و با کمودوس رو در رو می شود ] اسم من ماکسیموس دسیموس مریدیوسه ، فرمانده نیروهای شمالی ، ژنرال سپاهیان فلیکس ، خادم وفادار به امپراطور واقعی ، مارکوس آرلیوس. پدر پسری کشته شده ، شوهر زنی کشته شده. و من انتقام خودم رو خواهم گرفت ، توی این دنیا یا دنیای دیگه. برگرفته از :ویکی پدیا گفتاور |
||
|
|||
۱۰ شهریور ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: مازیار
پیام:
۵,۱۱۸
عضویت از: ۵ شهریور ۱۳۸۹
از: محله ی کاتالونیایی نشینهای تهران
طرفدار:
- همه بازیکنهای بارسا - کرایف - رونالدینهو - مارادونا - استویچکوف - پرسپولیس - آرژانتین - پپ گواردیولا - گروه:
- کاربران عضو |
گندم(طناز طباطبایی) : یعنی اینقدر سابقم پیشت خرابه یعنی اینقدر برات بی ارزشم که همه چیو می دونی ولی ازم نمی پرسی کجا میری,با کیا دم خوری, حالو روزت چیه؟! تو که بعد این همه سال بهم شک داشتی,واسه چی اومدی سراغم؟! سرسپرده ـ بهمن گودرزی ـ 1389 |
||
۱۵ شهریور ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
مهمان_مهمان
|
Meet Joe Black (1998) این فیلم ایراد خیلی زیاد داشت؛ خیلی ضعیف بود ولی خیلی دوسش داشتم چون داستانشو خیلی دوست داشتم. نمی خوام چیزیشو توضیح بدم؛ فقط همین یه نقل قول: نقل قول What's wrong with taking care of a woman? She'll take care of you. |
||
۱۵ شهریور ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو |
جوکر:کسانی که نقشه می کشن،سعی می کنن دنياهای کوچيکشون رو کنترل کنن. من نقشه نمی کشم.سعی می کنم به کسانی که نقشه می کشن،نشون بدم که چقدر تلاششون برای کنترل چيزهايی که واقعا هستند،تأسف انگيزه... شوالیه تاریکی کریستوفر نولان |
||
۱۷ شهریور ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو |
گشت ارشاد: حسن: یه صدایی تو گوشم میگه نخور حاجی: صدای تو گوشت میگه نخور؟ حسن: میگه جای این ساندویچ برو هیئت قیمه بخور غذای آقا شفاست حرومه حرومه به خدا حرومه به امام هشتم حرومه حاجی: ببین به اون صداهه بگو حروم اون آمپولایه که دونه 220 هزار تومه تو باید ماهی 3 تاش رو بزنی..ها... بهش بگو حروم زندگی این بدبخته که تو سن 33 سالگی هنوز تو حسرت یه عروسی 2 زاری مونده نمیتونه جورش کنه زده بالا طفلک متوصل شده به تابلو کائنات آقای حسن آقا اگه این صداهه اومد سمتت بهش بگو حروم اون نزول خوره پوفیوزه که اگه سر ماه 10 میلیون تومنش با اسکونتش آماده نباشه ننه بابای 70 ساله من بعد 30 سال کار کردن تو آموزش پرورش این مملکت اسباب اثاسیش سر کوچست... ها... بهش بگو حروم اون ماشینیه که آینه بغلش دیه خون ما سه تاست (مردم اینو همراه با فیلم تایپ کردم ) |
||
۱۷ شهریور ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو |
بلوتوث (مهران مدیری) : یک نفر صد سکه دارد، یک نفر دیگه یک سکه.... شما از کدام یک از اینها سکه میگیرید ؟؟؟ قبله ی عالم(محمدرضا هدایتی) : خوب از اونی که یک سکه دارد ... !!! ...چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره چهار تا آدم دور برش جمع شدن نمیشه رفت طرفش که... ولی اونی که یک سکه داره خوب کسی رو نداره ، تو سرشم میزنیم ، سکشو میگیریم ، دو تا اردنگی هم بهش می زنیم . یه کم منطقی باش .....! قهوه ی تلخ ...(مهران مدیری) |
||
۳۰ شهریور ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: ROMAK70
پیام:
۱۱,۸۶۵
عضویت از: ۳ خرداد ۱۳۸۹
طرفدار:
- مسی - کرایوف-پویول - نساجي مازندران - هلند گروه:
- کاربران عضو |
رضا مارمولک:ببین شازده,با خشونت هیچ مشکلی حل نمیشه.بهتر نیست به اعصابت مسلط باشی تا بتونیم این مشکلُ به شکلِ معقول از بین ببریم؟... عزیز :برو کنارمیزنمتا! رضا مارمولک:اجازه بفرمایین.. عزیز:مثکه زِبونُ آدمیزاد حالیت نمیشه. رضا مارمولک :عزیز دل انگیز.یک لحظه اجازه بفرمایین.من میخوام یک نصیحتی خدمتتون عرض بکنم......اجازه بده دارم صحبت میکنم!سعی کن هیچ وقت دست به روی روحانیت بلند نکنی.بالاخص که روحانیتش بچه ی دروازه غار باشه.(اوووووووک -صدای کله) رضا مارمولک:نگران نباشید همانطور که در جلسات پیش عرض کردم راههای رسیدن به خدا چیست؟؟(یکی ازحاضرین:به عدد آدمها) احســــنت.حالا 3 مورد دیگه هم به اون اضافه کنید.کف گرگی,زیر زانو و کله.در مواقع ضروری از اینا استفاده بکنین حتمن کارسازه! مارمولک (کمال تبریزی-86) |
||
۳ مهر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
|
اهمیت یک مرد با دشمنانش معلوم میشود نه از دوستانش 1996 City Hall دامـبـلــدور: دلــت بــه حـال مـرده هــا نـسـوزه نـگــرانِ زنـده هـا بــاش مـخـصـوصـا اونـایی کـه بــی عـشـق زنـدگــی مـی کـنـن 2011 Harry Potter and the Deathly Hallows هری پاتر و یادگاران مرگ سایمون سیلور :ما همیشه سعی می کنیم ، چیزی باشیم که نیستیم 2012 Red Lights چراغ قرمز وی: هــنــرمــنــدان هــمــیــشــه دروغ مــیــگـن تــا واقــعــیـت رو بــیــان کــنــن... در حــالــی کــه ســیــاســتــمــداران دروغ مــیــگــن تــا حـــقــیـــقـــت رو پــــنـهان کــنــن 2005 V for Vendetta وی برای انتقام گیری ســانـتــیــاگــو:خــُب بـهـتـره بـه چــیـزایـی کـه نـدارم فـکـر نـکـنـم.بـه جـاش بـه چـیـزهـایــی کـه دارم فـکـر مـی کـنـم...مـن یـه عـالـمـه امـیـد دارم...بـهـتـره بـه امـیـدم فـکـر کـنـم.! 1990 The Old Man and the Sea پیرمرد و دریا ما همه رویای همیم مسافران 1370 اگر من حواسم چهار تیکه بود،سه تیکه ش پیش تو بود جرم 1389 زمونه ما را زده خودمون دیگه خودمونو نزنیم ستاره میشود 1384 میهن: اما این کار خلاف عرفه پدر مانی: عرف یه قراریه که مردم خودشون بین خودشون میزارن/و معنیش این نیست که نمیشه خلافش عمل کرد شام آخر 1380 پیـرمـرد :دل واسه ايـنه کــه بگـيره ديگه، اصلا دلی کـه نگيره که دل نيست.. یک تکه نان 1385 |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۹ مهر ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: *untouchable*
پیام:
۱,۲۸۱
عضویت از: ۲۴ دی ۱۳۹۰
از: Black Heaven
طرفدار:
- messi,xavi - Pep - piroozi - spain - ##### - pep - anybody گروه:
- کاربران عضو |
اتاق سونوگرافی فضای بسته با دوتا مانیتور! من دکتر هستم حالا میخوام یه نگا به سونوگرافیت بندازم! ان در حالی که رو تخت دراز کشید با سرش پاسخ مثبت میده! دکتر: ان لحظه اجازه میدی؟ ان: بله حتما چند دکتر جدید وارد اتاق میشن و به مانیتور ها خیره شده و بحث میکنن! ان در حال به یاد اوردن تصویر دوتا دختر بچه هاش در حال بازی! ان و دکتر روی صندلی های انتظار بیمارستان کنار هم نشستن! دکتر: خوب ان تو 23 سالته درسته؟ ان با لبخند کم رنگ اما واقعی : دسامبر میشه 24 سالم! زمستونی هستم! دکتر : مطمئنی نمی خوای شوهرت هم بیاد تا همه چیو بگم! ان با قاطعیت: بله!اون تمام روز کار میکنه! ـ ما سه بار اسکن کردیم تو توی معدت یه غده داری که کم کم داره کبدتم میگیره! سکوت! ان با چشم های ابیش نگاهی و معصومش به اطرف میکنه! -او جدی؟ ـ اگر 20 سال مسن تر بودی میشد کاری کرد اما سلول های تو جوونه خیلی سریع داره پیشرفت ....! ان به چشمان دکتر خیره میشه حرف دکتر رو قطع میکنه: چقد؟ دکتر خیلی صریح پاسخ میده: دوتا سه ماه! ان کمی اشک توی چشم های ابیش جمع میشه و شانه هاشو بالا میندازه و میگه: من فک میکردم باردارم! وقتی اینطوری کنارم نشستی فهمیدم باید چیز جدی باشه! دکتر: ا؟؟ دارن شوفاژ اتاقمو تعمیر میکنن....! راستش نمی تونم روبه رویه کسی بشینم تو چشاش نگا کنم و بگم داره میمیره...! یعنی هیچوقت نتونستم! پرستارا میتونن کم کم یاد میگیرن ولی...! میخوای قهوه برات بیارم؟ -اووم نه! - چایی؟ -نه! ابنبات...! یه دونه ابنات داری؟ فقط یه دونه؟ -چرا یه دونه دارم!دکتر از توی جیبش یه ابنبات در می یاره و به ان میده! ان اونو میگیره و با بی تفاوتی میذاره توی دهنش!بعد بعه ارومی از دکتر میپرسه: اسنانسش چیه؟ - زنجبیل! - خیلی خوبه! یه ذره تنده ولی خیلی خوبه! بازم داری؟ یه دونه دیگه؟ - نه همین یه دونه بود! دفعه ی دیگه بیشتر می یارم! ان در راه خروج از بیمارستان و گذشتن از خیابون! تصویری از مردم تصویری از مغازه و چراغ ها! ان در حالی که به راهش ادامه میده خطاب به خودش:چه زود تموم شد کاشکی میتونستی همه ی کاراتو تو این مدت انجام بدی احساس میکنی تمام مدت خواب بودی و حالا تازه بیدار شدی! حالا همه چیو واضح می بینم زندگی تکراریه مردم رو! همش بازیه وقتی مردی تازه میفهمی که تمام چیزای پشت ویترین مغازه های تمام قیمت های ویژه تمام ماشین های مدل بالا تمام غذای های چرب و دستور پخت های عجیب و غریب همه و همه چیزایی بودن فقط برا اینکه مرگو از یاد ادم ببرن...! directed by: Isabel coixet |
||
|
|||
۲۵ دی ۱۳۹۱
|
|
پاسخ به: سکانس های به یاد ماندنی | ||
نام کاربری: L.A-Messi
پیام:
۴,۶۳۲
عضویت از: ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
از: دامغان
طرفدار:
- مسی - کرایف،دی استفانو - گواردیولا،گاس هیدینگ - کلا قیدشو زدم گروه:
- کاربران عضو |
اسمیت: چرا آقای اندرسون؟ چرا؟ چرا اینکار رو میکنی؟ چرا بلند میشی؟ چرا میجنگی؟ معتقدی برای چیزی میجنگی، چیزی بیش از بقای خودت؟ میشه بگی چی هست؟ خودت حتی میدونی؟ (نئو به سختی خودش رو روی زمین جا به جا میکنه و سعی میکنه سینه خیز به سمت دیگری بره) آزادیه یا حقیقت؟ شاید صلح یا عشق باشه، توهمه آقای اندرسون،هوس های ادراکی، ساختارهای موقت و ضعیف شعور انسان که نا امیدانه سعی میکنه موجودیتی رو که معنا و مفهومی نداره توجیه بکنه و همه اینها مثل خود ماتریکس مصنوعیه؛ گرچه فقط یک فکر انسانی میتونه چیزی ابلهانه مثل عشق رو خلق کنه. حتما میتونی درک کنی آقای اندرسون که نمی تونی پیروز بشی، ادامه مبارزه بی فایده هست، چرا آقای اندرسون، چرا انقدر اصرار می ورزی؟ نئو (درحالی که زیر باران به سختی بلند میشه): چون انتخاب کردم... Matrix 3 |
||
۲۵ فروردین ۱۳۹۲
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |