در حال دیدن این عنوان: |
۲ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
کیـکاووس یاکیـده بازیـگر سریال هـوش سیـاه شما دوستان، با تماشای سریال هوش سیاه چطورید؟ همون سریال جذابی که اخیرا دارید پخش بخش دومش رو از شبکه سوم سیما دنبال می کنید. در اینصورت حتما باید کیکاووس یاکیده رو بشناسید. همون بازیگری که نقش اول این سریال پرماجرا را به عهده داره. مطمئنم حتی اگه چهره اش رو هم به اسم نشناسید با صدای گرم و قشنگش آشنا هستید ... کیکاووس یاکیده در بهمن سال 1347 در تهران متولد شده است. او علیرغم دست داشتن در هنرهای مختلف، در حال حاضر از بازیگران ماهر کشورمان است. این هنرمند را قبل از بازیگری باید دوبلور و شاعری توانا نامید. ضمن اینکه در زمینه های نقاشی، داستان نویسی، نگارش فیلمنامه و همینطور مجسمه سازی هم دستی بر آتش دارد. از جمله دوبله های معروف او صدای نقاش آمریکایی باب راس در سری برنامه لذت نقاشی است که توسط این هنرمند انجام شده است. ، گویندگی، بازیگری تئاتر و سینما، شاعری و نویسندگی را در پرونده موفق کاری اش دارد، هم اینک در سریال هوش سیاه حضوری پررنگ دارد. فعالیتهای فرهنگی این شاعر (کیـکاووس یاکیـده) به شرح زیر است: 1. گویندهی اول جشنواره ی تبلیغات مهر ماه ۱۳۸۱ 2. دیپلم افتخار انجمن بین المللی شعر آمریکا ۲۰۰۲ 3. شاعر برگزیده سایت ۲۰۰۳ 4. نشان شعر شایسته و موفق از سمپوزیوم شعر واشنگتن دی سی ۲۰۰۴ 5. از سال ۱۳۶۹ به صورت مستمر در دوبلاژ ایران فعالیت داشته است آثار مکتوب: 1. مجموعه شعر بانو و آخرین کولی سایهفروش، انتشارات کاروان، ۱۳۸۱ 2. مجموعه داستان کوچهٔ بابل، نشر آرویج، ۱۳۸۲ 3. مجموعه شعر کولی پیراهن تنگ یک خواب بلند، انتشارات کاروان، ۱۳۸۶ کارنامه هنری کیکاووس یاکیده: بازیگری تئاتر: روزهای زرد، پابلو نرودا، تیغ کهنه، اوراق شناسایی، در رستوران، نکراسوف، همه پسران من، ریچارد سوم بازیگری در سینما و تلویزیون: فیلم سینمایی: زن زیادی، آتش بس، اروند، سکوت مطلق، مانا، عقاب صحرا فیلم تلویزیونی: بنام گل سرخ، برگی بر شاخه، زینب، وزن خشک، قائم مقام فراهانی، هوای تازه سریال تلویزیونی: کریم خان زند، هوش سیاه، شهر دقیانوس، هوش سیاه2 دوبلاژ: فیلم سینمایی خارجی: پنجره مخفی، چارلی و کارخانه شکلات سازی (به جای جانی دپ) کارآگاه (بازرس) 2007 (به جای جود لاو) بازگشت بتمن 1992 بتمن آغاز کرد 2004 شوالیه تاریکی 2008 فیلم سینمایی ایرانی: آخرین بندر (به جای محمد رضا فروتن) منطقه ممنوع (به جای حسین یاری) بی تو هرگز (به جای فرامرز پورمهدی) شبیخون (به جای محمد پورغلامی) یورش (به جای محمود مقامی) هفت گدرگاه (به جای حمید طالقانی) یاران (به جای اکبر سنگی) روی خط مرگ، مرضیه، مجازات، رابطه پنهانی، بازیچه، فاتح، پوتین، آخرین شناسایی، آلما، حمله به اچ 3، ترانزیت، بدل، سرعت و... سریال ایرانی: پدر سالار (به جای ناصر هاشمی) سریال خارجی: مدیر کل، کمیسر و رکس کارتون خارجی: جرویس پندلتون در بابا لنگ دراز گویندگی: مستند خارجی: لذت نقاشی (به جای باب راس) گوینده متن آنونس: راه آبی ابریشم چند شعر از ایشان: * درشکه ای میخواهم سیاه که یاد تو را با خود ببرد یا نه نه یاد تو باشد. مرا با خود ببرد. * من اینچنین خاک آلود از تدفین رفتنت آمده ام بارانی ام را بگیر خیس از تمناست * عشق ، همین خنده های سادۀ توست وقتی با تمام غصه هایت می خندی تا از تمام غصه هایم رها شوم. |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۲ تیر ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
از زبون یکی از نزدکاشون: · متولد مهر/1364 در ارومیه · بچه محله خیابون عطایی ارومیه · 80 كیلو وزن و 189 سانتی متر قد · سال 80 وارد تیم ملی نوجوانان و سال 84-85 هم رسما عضو تیم ملی بزرگسالان (جانشین امیر حسینی) شد · دایی هاش از والیبالیست های خوب و قدیمیه ارومیه هستند (برادارن سید عباسی) (جهانگیر سید عباسی (دایی بزرگ)) · پدرش ارزیاب بانك است و مادرش هم خانه دار · یه خواهر مهربون و یه خواهر زاده كوچولو داره · خانواده دوسته و سعی میكنه بیشتر وقتش رو با خانواده بگذرونه . اخلاقش خیلی خاصه . فوق العاده مغرور و خودشیفته است ! · اولین مربیش "صدری پرور " (از مربی های خوب ارومیه) بوده · سعید دیپلم ریاضی گرفت و با وجود علاقه ای كه به مهندسی داشت ، بخاطر كسب اطلاعات بیشتر در مورد كار تخصصیش (والیبال) دانشجوی تربیت بدنی شد · تا الآن حدود سه ترم رو گذرونده (دانشگاه آزاد - واحد تهران مركز) · از اون بچه درس خوان ها بوده و هست · بهترین خاطره ورزشیش قهرمانی آسیاست · مصدومیت شدید از ناحیه مچ پا تو بازیهای جوانان جهان و 24 ساعت تب 40 درجه تو مسابقات قهرمانی باشگاه های آسیا (با تیم پیكان) بدترین خاطرات ورزشیش هستن · یه 206 نقره ای داره (چون اون موقع كه میخواسته ماشین بخره هم نقره ای مد بوده و هم پولش به رنگ مشكی نمیرسیده) · موسیقی رو خیلی دوست داره و اگه بتونه میخواد یه ساز ایرانی یاد بگیره (ساز سوت !) · آرزوشه كه خانه خدا رو زیارت كنه · فوتبال ایرانی زیاد نگاه نمیكنه ولی اروپایی ها رو از دست نمیده و معتقده تماشا كردن فوتبال جذاب تر از بقیه رشته هاست ! · طرفدار بارسلونای اسپانیاست · الگوی خاصی تو ورزش نداره ولی همیشه "علی دایی " رو به عنوان یه ورزشكار تحسین میكنه · سینما نمیره ولی تلویزیون (مخصوصا برنامه های ورزشی) رو نگاه میكنه · با خانواده اش تو یه خونه نقلی تو سعادت آباد زندگی میكنه · این خونه رو چند وقتیه كه رهن كرده و به محض اینكه پس انداز قابل توجهی داشته باشه ، یه خونه تو ارومیه میخره · آرایشگاهش هم تو سعادت آباد است . سعی میكنه همیشه موهاش رو شیك و مردونه بزنه · غذای بیرون از خونه زیاد میخوره . مشتری ثابت رستوران نزدیك خونشونه · غذای های ایرانی رو دوست داره . بیشتر از همه آش رشته و قورمه سبزی مامانش رو · خودش هم بعضی وقتها آشپزی میكنه ولی دست پختش تعریفی نداره · اوقات فراغت نداره . اگر هم فرصتی پیدا كنه میره استخر · با این كه سرش شلوغه ولی كتاب زیاد میخونه . تقریبا سالی 6 تا · آخرین كتابی كه خوند ، "مردی بالای صلیب " (اثر میكائیل والتری) بود · دروغ مصلحتی زیاد میگه . آخرین باری هم كه دروغ (به قول خودش مصلحتی ) گفت ، به مامانش بود · از تجملات بیزاره ولی به ساعتش خیلی اهمیت میده و همیشه میگه مرد ها باید ساعت مچی شیك دستشون كنن · مارك ساعتش ورساچه است و هر چند سال یه بار ساعت میخره · كفش هاش حتما باید اورجینال باشند . اونها رو هر بار كه میره ژاپن میخره · كلا میشه گفت آدم مارك بازیه ! · دست فرمونش اصلا خوب نیست ! سه سال پیش یه تصادف بد داشت كه خدا واقعا بهش رحم كرد · سفر فیلیپین رو هیچ وقت فراموش نمیكنه چون همه چی از جمله بیماری و ... حتی قایق سواری هم اونجا تجربه كردن · پلی استیپن زیاد بازی میكنه و با بارسلونا همه تیم های اروپایی رو شكست داده · دوپینگش تو ورزش توكل به خداست |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۹ تیر ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
. متولد 31/5/1366 - دزفول · پدرش معلم ورزش بود . البته الآن بازنشسته شده · مادرش خانه دار است · دو تا خواهر داره كه هر دوتاشون والیبالست هستند البته به والیبال نگاه حرفه ای ندارند ولی به هر حال پیشرفتشون چشمگیر بوده · چهار سال پیش دزفول رو به مقصد كرج ترك كرد · در حال حاضر در منطقه عظیمیه كرج زندگی میكنه · بچه محله " فرهنگ شهر " دزفول بوده · وقتی جنگ تحمیلی تموم شد ، محمد یك سال و نیمه بود . به یكی از شهر های اطراف دزفول میرن ... · والیبال رو از سوم ابتدایی زیر نظر پدرش شروع كرد · پدرش اولین مربیش بود · سال 1377 بود كه محمد با تیم دانش آموزان خوزستان در مینی والیبال كشور (شهر رامسر) شركت كرد . اون موقع كلاس پنجم ابتدایی بود . البته تو اون بازی ها مقام نیاوردند · ایوان بوگانیكوف یه مربی روس بود كه تو شكل گیری والیبال محمد نقش به سزایی داشت و اولین مربی حرفه ایش محسوب میشه · اولین سال حضورش در لیگ برتر با تیم لوله سازی اهواز بود · سابقه عضویت تو تیم پتروشیمی بندر امام رو هم داره . الآن هم كه تو تیم پیكان است ۰ سه سال پیش كه با پتروشیمی جلوی پیكان بازی كرد ، توجه سرمربی حریف رو جلب كرد و قرارداد 3 ساله با این تیم تهرانی بست · اولین دستمزدش حدود یه میلیون بود . كه همون روز رفت بازار و یه سیم كارت 800 هزار تومانی + یه گوشی 200 هزار تومانی خرید · تا حالا محمد به چهل كشور سفر كرده و جزء معدود بازیكن هایی هست كه تو اكثر مسابقات تیم ملی رو همراهی كرده · بهترین خاطره ورزشیش قرار گرفتن بین بهترین ها تو مسابقات قهرمانی جوانان جهان است ( به عنوان بهترین اسپكر انتخاب شد) · حذف تیم ایران در مسابقات آسیایی اندونزی هم تلخ ترین خاطره اش است · حدود 11 تا مدال و كاپ توی ویترین افتخاراتش داره · یه سانتافه مشكی داره و از ماشین بازی خوشش میاد · غذای مورد علاقه اش (مثل بقیه مردها) قورمه سبزی مامانش است ! · مجرد است و فعلا فقط به والیبال فكر میكنه · سرگرمیش تحت هر شرایطی تماشای بازی والیبال است · خیلی كم مطالعه میكنه . اگرهم كتاب بخونه رمان های داخلی رو انتخاب میكنه ! · آخرین كتابی هم كه خوند رمان " دریا " نوشته ماندانا مودب پور بود !!! · لباس های ورزشیش رو تو سفر های خارجیش میخره · رنگ آبی رو دوست داره ولی استقلالی نیست · فوتبال رو دوست داره ولی طرفدار تیم خاصی نیست · عاشق موسیقی است و بیشتر سبك ها رو گوش میكنه · الگوی ورزشی خاصی نداره · در حال حاضر دانشجو است · از دروغ بدش میاد فقط یكی دوبار دروغ مصلحتی گفته · ساعت مچیش "پلیس" است . البته چندین ساعت با مارك های مختلف داره و از خرید ساعت همیشه استقبال میكنه · دوپینگش موسیقی است . همیشه قبل از بازی های مهم ، موسیقی گوش میده ! |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۹ تیر ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: mahsa.barca
پیام:
۳,۰۹۹
عضویت از: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
از: esf
طرفدار:
- david villa .messi - گوارديولا گروه:
- کاربران عضو |
فردريك شوپن فردریک فرانسوا شوپن (Frédéric François Chopin مارس ۱۸۱۰ - اکتبر ۱۸۴۹) نوازنده پیانو و آهنگساز لهستانی بود. او در روستای زلازولا در نزدیکی ورشو از مادری لهستانی و پدری فرانسوی بدنیا آمد. پس از آنکه به عنوان یک کودک نابغه در سرزمین مادری اش شناخته شد در ۲۰ سالگی لهستان را برای رفتن به پاریس ترک کرد و در آنجا به عنوان نوازنده، معلم موسیقی و آهنگساز شروع به فعالیت کرد و به مدت ۱۰ سال از ۱۸۳۷ تا ۱۸۴۷ با ژرژ ساند نویسنده فرانسوی ارتباط داشت. شوپن در تمام طول عمر خوداز ضعف جسمانی رنج میبرد تا آنکه درسال ۱۸۴۹ در ۳۹ سالگی بر اثر سل ریوی درگذشت. شوپن اغلب آثارش را برای پیانو تنها مینوشت اما در میان کارهایش میتوان قطعاتی برای پیانو و همراهی کننده یافت. ملودی اصل تقویت کننده اثر اوست و هیچ چیزی در آن از تزیین بی دلیل و زاید برخوردار نیست. گرچه در آثارش تکنیک نوازندگی بالایی به چشم میخورد ولی نحو بیان شاعرانه و نوانسها کارهای او را از آثاری که فقط تکنیک نوازندگی در آنها مد نظر قرار گرفتهاست متمایز میکند. او تعدادی از فرمهای موسیقی را ابداع نمود اما مهمترین نوآوریهایش را درقالب فرمهایی مثل سونات پیانو، والس، نوکتورن، اتود، پرلود و پولونِز به نمایش گذاشتهاست. |
||
به شکل نمایش کنارم مردمن | |||
۲۲ تیر ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: l-messi
پیام:
۵۱۸
عضویت از: ۲۳ شهریور ۱۳۹۰
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - رونالدینهو و یوهان کرایف - اسپانیا-آرزانتین - گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نامه ای از شوپن این نامه، از کتاب «جنگ دوستاران موسیقی» انتخاب شده است. تاریخ نگارش آن سال ۱۸۳۱ است اما معلوم نیست که نامه خطاب به چه کس نوشته شده… اهمیت این نامه، هنگامی بهخوبی معلوم میشود که آن را با آنچه ژرژسان [بانوی نویسنده فرانسوی که مورد علاقهٔ شدید شوپن بود] دربارهٔ وی نوشته است مقایسه کنیم. در واقع، تحلیل روحیات شوپن که به وسیلهٔ ژرژسان صورت گرفته است، با این نامه تأیید میشود و این هر دو بهخوبی میتوانند گوشهئی از حالات و روحیات آهنگساز نابغهٔ لهستانی را روشن سازند. وین [۱۸۳۱] امروز در پراتر هوا خوب بود. مردم، مردمی که من کاری به آنها ندارم در گردش بودند. خس و خاشاک را تحسین کردم و عطر بهار و پاکی و بیگناهی طبیعت در من احساس دوران کودکی را زنده کرد. توفان هوا را تهدید میکرد. ناچار به خانه رفتم، ولی بعد توفانی پدیدار نشد. غمی بر من چیره گشت. چرا؟ نمیدانم. حتی دیگر به موسیقی هم اهمیتی نمیدهم. شب دیر است و من هنوز خوابم نمیبرد. نمیدانم چرا حالم چنین شده. پا به سیسالگی گذاشتهام. روزنامهها و آگهیها روز کنسرت مرا اعلان کردهاند؛ دو روز بعد! - ولی انگار من کنسرتی نخواهم داشت، و این موضوع به من مربوط نیست. به تعارفات گوش نمیدهم. تعارفات و تحسینها هر لحظه احمقانهتر میشوند. کاش مرده بودم. ولی نه، میخواهم باز هم پدر و مادرم را ببینم. تصویر «او»* برابر چشمم است. فکر میکنم که دیگر دوستش نمیدارم ولی باز نمیتوانم فراموشش کنم. هرچه در خارج از لهستان میبینم به نظرم کهنه و پیر و نفرتانگیز میآید و بلافاصله اشتیاق بازگشت به لهستان در من زنده میشود. میخواهم آن لحظات پرلطف را بازیابم: لحظاتی که در آن ایام قدرشان را ندانستم. توضیح عکس صفحهٔ ۱۴۶: شوپن در بستر مرگ لیتوگرافی؛ اثر ب. پودژاژینسکی از روی طرح کهویاتووسکی (۱۸۴۹) آنچه در گذشته زیبا و بزرگ بود، امروز پست و مبتذل شده است. آنچه در نظر من پست و مبتذل بود، حالا بلند و عالی و زیبا جلوه میکند. مردم اینجا، مردم من نیستند. البته مردم مهربانی هستند، اما مهربانیشان زائیدهٔ عادت است. آنها هر کاری را با احترامی زیاده از حد احمقانه و مبتذل انجام میدهند. من حتی به ابتذال نیز نمیخواهم بیندیشم. گیج شدهام. غمگین هستم. نمیدانم با خود چه کنم. کاش تنها نبودم. شوپن ژرژسان دربارهٔ شوپن نوشته است: «کار افرینشی شوپن، بیاراده و اعجازآمیز بود. او بدون آنکه دنبال آهنگی برود و یا آن را پیشبینی کند، ناگهان آن را مییافت و هنگام کار با پیانو ناگهان اثری کامل و عالی به گوش میرسید. گاهی هنگام گردش در مغز او آهنگی خود به خود به وجود میآمد؛ و او با بیصبری میخواست که آن را روی پیانو بنوازد. پس از آن، طاقتفرساترین کار شوپن آغاز میشد: این کار او از کوششهای مداوم، بیتصمیمیها و علاقه تحقق بخشیدن به جزئیات آنچه موقع گردش در مغزش به وجود آمده بود تشکیل میشد. موقع نوشتن یک قطعه، آنچه را که قبلاً به طور کلی پیش خود مجسم کرده بود، زیاده از حد تجزیه و تحلیل میکرد؛ و موقعی که از پیدا کردن جزء کوچکی از آن کل، و یا از بیان خوب و واضح آن مأیوس میشد، نومیدی بر همهٔ وجودش تسلط مییافت. در اینگونه مواقع، شوپن خود را در اتاقش زندانی میکرد، قدم میزد و میگریست قلمهای خود، همه را میشکست. یک نت را صدها بار روی پیانو تکرار میکرد. چندین بار مینوشت و پاک میکرد روز بعد، بار دیگر با همان پشتکار دقیق و مأیوسکننده به کار میپرداخت. برای نوشتن یک صفحه نت، گاه تا شش هفته وقت صرف میکرد و سرانجام پس از این مدت میدید همان است که بار اول نوشته بود.» [۱۸۵۵] |
||
من برای شادمانی به دنیا نیامده ام.آمده ام تا کار های بزرگ انجام دهم بتهوون |
|||
۲۸ تیر ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
|
محمد اسماعیل دولابی در روستای دولاب از توابع تهران زاده شد. در جوانی به شغل کشاورزی اشتغال داشت و در عین حال به صورت آزاد به دانشآموزی در جلسات علمای دینی معاصر مانند آیتالله سید محمد شریف شیرازی، آیتالله شاهآبادی، آیتالله تقی بافقی، شیخ غلامعلی قمی و شیخ محمدجواد انصاری پرداخت. اسماعیل دولابی در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود و این بیان جدید باعث جذب جوانان و قشر تحصیلکرده در جلسات هفتگی وعظ او بود. آن عارف بزرگ در اشاره اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می فرمود : در ایام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرف شده بودم . در آن زمان به شدت تشنه علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوضه تحصیل کنم ؛ ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت ، با ماندنم در نجف موافق نبود. در حرم امیرالمؤمنین (ع) به حضرت التماس می کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح حضرت فشار می دادم و می مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود. حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم . به خود می گفتم یا در نجف می مانم و مشغول تحصیل می شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می دهم ،می میرم . با علماء نجف هم که مشکلم را درمیان گذاشتم تا مجوزی برای ماندم در نجف از آنها بگیرم به من گفتند که وظیفه تو این است که رضایت پدرت را تامین کنی و برای کمک به ائ به ایران بازگردی . میرزا اسماعیل دولابی,زندگینامه ی میرزا اسماعیل دولابی در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علماء مرا به خواسته ام رساند . تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم . در حرم حضرت اباعبدالله (ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند ، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم . در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند . آنها را به اتاق راهنمائی کردم و خودم برای آوردن وسائل پذیرائی رفتم . وقتی داشتم به اتاق بر می گشتم جلوی در اتاق پرده ها کنار رفت و حالت مکاشفه ای به من دست داد و در حالیکه سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم . دیدم بالای سر ضریح امام حسین (ع) هستم و به من حالی کردند که آنچه را می خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر . آن دو آقا سید هم با یکدیگر صحبت می کردند و می گفتند او در حال خلسه است . از همان جا شروع شد . آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله(ع) بود و اشخاصی که به آنجا می آمدند بی آنکه لازم باشد کسی ذکر مصییبت بکند می گرستند . در اثر عنایات حضرت ابا عبدالله(ع) کار به گونه ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقا جان ، مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی و مرحوم آیت الله شاه آبادی ، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم ، با علاقه خودشان به آنجا می امدند . بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند . اولین فرد آیت الله سید محمد شریف شیرازی بود . همراه او بودم تا اینکه مرحوم شد . وقتی جنازه او را به حضرت عبدالعظیم بردیم آیت الله شیخ محمد تقی بافقی آمد و بر او نماز خواند . من هم که دیدم شسخ هم ب عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازی قشنگ تر است ، جذب او شدم ، به گونه ای که حتی همراه جنازه به قم نرفتم . خانه شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمد تقی بافقی مرتبط بودم تا اینکه او هم مرا تحویل آیت الله شیخ غلامعلی قمی ملقب به تنوماسی داد . من هم که او را قشنگ تر دیدم از آن پس همراه وی بودم . در همین ایام با آیت الله شاه آبادی هم آشنا و دوست شدم و با وی نیز ارتباط داشتم . تا اینکه بالاخره به نفر چهارم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی که شخص و طریق بود برخوردم . او با سایرین متفاوت بود . چنین کسی از پوسته بشری خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جائی از عالم است . او دین ندارد و در وادی توحید به سر می برد . یک استوانه نور است که از عرش تا طبقات زمین امتداد دارد و نور همه اهل بیت (ع) در آن میله نور قابل وصول است . اول اهل عبادت ، مسجد رفتن ، محراب ساختن و امام جماعت بردن بودم.بعد اهل توسل به اهل بیت علیهم السلام و گریه و عزاداری و اقامه مجالس ذکر اهل بیت(ع) شدم.تا اینکه در پایان به شخص برخوردمو به او دل دادم و از وادی توحید سر در آوردم. میرزا اسماعیل دولابی,زندگینامه ی میرزا اسماعیل دولابی خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد ؛ ولی کاری کرد که هیچ جا متوقف نشدم ، بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه به وادی توحید رسیدم . در طول این دوران همیشه یکه شناس بودم و به هر کس که دل می دادم خودم و زندگی و خانواده ام را قربانی او می کردم تا اینکه خود او مرا به بعدی تحویل می داد و من که وی را بالاتر از قبلی می دیدم از آن پس دور او می گشتم . به هر تقدیر همه عنایاتی که به من شد از برکات امام حسین(ع) بود.از راه سایر ائمه هم می توان به مقصد رسید ، ولی راه امام حسین (ع) خیلی سریع انسان را به نتیجه می رساند . جون کشتی امام حسین(ع) در آسمان های غیب خیلی سریع راه می رود ، و هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند ، خیلی زود به مقصد می رسد . بیشترین اهتمام آن عارفان گرانمایه در پرورش و رشد اخلاقی علاقمندان ، متوجه ایجاد تحول در نگرش آنها به هستی و زندگی ، به گونه ای که همه چیز را از منظر توحیدی و از مآی جمال الهی بنگرند و منعطف نمودن عشق و محبت آنان و متمرکز نمودن توجهشان به خدا و اولیای الهی،به گونه ای که از هر چه جز این ، چه دنیوی و چه اخروی ، فارق گردند،و نیز ایجاد حسن ظن و اعتماد به خدا و اولیای الهی،و حاکم ساختن روحیه تسلیم و رضا بر انان بود. در محضر آن بزرگوار چنان روح رجاء و امیدواری به فضل الهی موج می زد که هر نومید و مایوس از نجات و فلاح را شور و نیرو می بخشید و به وادی کمال رهنمون و در طریق وصال رهسپار می ساخت . منبع |
||
|
|||
۵ مرداد ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: Leo.Messi
نام تیم: میلان
پیام:
۶,۱۵۳
عضویت از: ۶ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - یوهان کرایف - استقلال - آرژانتین - برزیل - اسپانیا - رضا قوچان نژاد - اشکان دژاگه - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مترجمین اخبار |
دوستان ارسال اول تاپیک رو ویرایش کردم، از طریق اون می تونید به راحتی به تمامی بیوگرافی هایی که تا الان قرار داده شده دسترسی پیدا کنید.
|
||
۶ مرداد ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: Leo.Messi
نام تیم: میلان
پیام:
۶,۱۵۳
عضویت از: ۶ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - یوهان کرایف - استقلال - آرژانتین - برزیل - اسپانیا - رضا قوچان نژاد - اشکان دژاگه - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مترجمین اخبار |
داریوش ارجمند داریوش ارجمند 5 مرداد سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد تئاتر و سینما از دانشگاه پاریس و کارشناسی تاریخ و جامعه شناسی از دانشگاه مشهد و از شاگردان دکتر علی شریعتی است. ارجمند به همراه مهرداد تدین از موسسین سینمای آزاد مشهد در اواخر دهه ۱۳۴۰ است. علاوه بر بازیگری و کارگردانی در تئاتر مشهد به ساخت فیلمهای کوتاه ۸ میلیمتری میپردازد که مهمترین آنها فیلم هیس میباشد. کارگردانی فیلم، گفت به زیر سلطه من آیید، نوشته دکتر علی پزشکی، اولین تجربهٔ سینمایی او در قطع ۱۶ میلیمتری است. وی با بازی در فیلم ناخدا خورشید ساخته ناصر تقوایی به سینما آمد و در سال 1365 با دریافت سیمرغ بلورین بهتری بازیگر نقش اول مرد از پنجمین جشنواره فیلم فجر جای خود را به عنوان یک بازیگر خوب و قابل قبول تثبیت کرد. در فیلمهای کشتی آنجلیکا، جستجوگر و پرده آخر نیز خوب ظاهر شد. در دهه 70 کم کار شد و در 3 فیلم آدم برفی، اعتراض و سگ کشی هنرنمایی کرد. دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد برای فیلم سگ کشی از نوزدهمین جشنواره فیلم فجر نیز در کارنامه وی به چشم میخورد. همچنین وی در تلویزیون در سریال امام علی (ع) در نقش مالک اشتر بازی ماندگاری از خود نشان داد که تا سال ها در خاطرهها خواهد ماند. بخشی از کارنامه هنری داریوش ارجمند: برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد سال برای فیلم ناخدا خورشید، 1365 برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم سگ کشی، 1376 میزاک، ۱۳۸۷ رئیس، ۱۳۸۵ قاعده بازی، ۱۳۸۵ از دوردست، ۱۳۸۴ شاهزاده ایرانی، ۱۳۸۴ ازدواج به سبک ایرانی، ۱۳۸۳ تب، ۱۳۸۲ سگ کشی، ۱۳۷۹ مسافر ری، ۱۳۷۹ اعتراض، ۱۳۷۸ افسانه پوپک طلائی، ۱۳۷۷ شور زندگی، ۱۳۷۷ قاعدهٔ بازی، ۱۳۷۶ هفت سنگ، ۱۳۷۶ شیخ مفید، ۱۳۷۴ فرار مرگبار، ۱۳۷۴ آدم برفی، ۱۳۷۳ زمین آسمانی، ۱۳۷۳ هبوط، ۱۳۷۲ قربانی، ۱۳۷۱ ناصرالدین شاه آکتور سینما، ۱۳۷۰ پرده آخر، ۱۳۶۹ تیغ آفتاب، ۱۳۶۹ جستجوگر، ۱۳۶۸ سفر عشق، ۱۳۶۷ کشتی آنجلیکا، ۱۳۶۷ ناخداخورشید، ۱۳۶۵۰ |
||
۶ مرداد ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
|
پروین اعتصامی خانم رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر است. وی در روز 25 اسفند 1285 خورشیدی در تبریز بدنیا آمد. . در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمین خصوصی در منزل و زبان انگلیسی را در مدرسه آمریکاییها فراگرفت. تحصیلات ادبی و عربی را نزد پدر آموخت و به تحصیلات عالیه خود در دانشگاههای معتبر ادامه داد. در جشن فارغ التحصیلی خود خطابه زن و تاریخ را ایراد کرد (خرداد سال 1303 خورشیدی) که بسیار مورد توجه و تشویق واقع گردید. پروین همواره به تکمیل فنون مختلف نزد پدر خود اشتغال داشت و از آنجا که اعتصام الملک (پدر وی) از دانشمندان و ادیبان نامور بود در راه پرورش استعداد وی، که از هفت سالگی شروع به سرودن نموده بود، کمک شایانی کرد. این شاعره پر احساس در سال 1313 ازدواج کرد ولی این وصلت دیری نپائید و منجر به جدایی گردید. بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعاره ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل گریبان او را در 34 سالگی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند. قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش محشور بودند. به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست. پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجله دوم مجله بهار که به قلم پدر والا گهرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است. مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است. دیوان پروین ، شامل 248 قطعه شعر می باشد که 65 قطعه از آن به صورت مناظره می باشد، که به شیوه ای هنرمندانه به پند و اندرز و شرح پریشانی مستمندان و انتقاد از عالمان بی عمل می باشد.مناظره میان گل و گیاه ، نخ و سوزن ، سیر و پیاز ، مور و مار، دیگ و تاوه ، مست و هشیار .....که با طنزی لطیف همراه است ، گویای اشاراتی است واضح و روشن که وی در آن ها به ترسیم فساد و تزویر اجتماع زمان خود می پردازد. بنابراین شعر پروین از برجسته ترین نمونه های شعر تعلیمی به حساب می آید. عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است. شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین به باغ پرگیاهی مانند است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون اختری تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد. سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است. پروین نماینده ی شعر تعلیمی معاصر فارسی است نمونه ای از اشعار پروین: از زبان پروین برای سنگ مزارش: اینکه خاک سیه اش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنید دل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ برسینه، بسی سنگین است بینید این بستر و عبرت گیرد هرکه را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هرجا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هرچه توانگر باشد چو بدین نقطه رسد مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است. |
||
|
|||
۷ مرداد ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: زندگي نامه بزرگان | ||
نام کاربری: Leo.Messi
نام تیم: میلان
پیام:
۶,۱۵۳
عضویت از: ۶ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - یوهان کرایف - استقلال - آرژانتین - برزیل - اسپانیا - رضا قوچان نژاد - اشکان دژاگه - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مترجمین اخبار |
شیخ شهاب الدین سهروردی شیخ شهاب الدین سهروردی در سال 533 شمسی در قریه سهرورد زنجان به دنیا آمد وی حکمت و اصول فقه را نزد مجدالدین جیلی استاد فخر رازی در مراغه آموخت و در علوم حکمی و فلسفی سرآمد شد و بقوت ذکا، وحدت ذهن و نیک اندیشی بر بسیاری از علوم اطلاع یافت. سهروردی پس از تکمیل تحصیلات به اصفهان رفت تا نزد ظهیرالدین فارسی، علم منطق را بیاموزد. او در همین شهر بود که برای نخستین بار با افکار ابن سینا آشنا شد و پس از مدتی تسلط خاصی بر آن پیدا کرد. وی پس از اتمام تحصیلات رو به عرفان و سلوک معنوی آورد و به سفر در داخل ایران پرداخت و از بسیاری از مشایخ تصوف دیدن کرد و بسیار مجذوب آنان شد. شیخ در جریان سفرهایش مدتی با جماعت صوفیه هم کلام شد و به مجاهدت نفس و ریاضت مشغول شد. در همین دوره بود که به راه تصوف افتاد و دورههای درازی را به اعتکاف و عبادت و تامل گذراند. هنگامی که سفرهای سهروردی گسترده تر شده بود به آناتولی رسید و از آنجا به حلب سوریه رفت. در همان شهر با ملک ظاهر، پسر صلاح الدین ایوبی، دیداد کرد. ملک ظاهر شیفته شیخ شده و مقدمش را گرامی داشت و از او خواست که در آن جا بماند. سهروردی پذیرفت و درس و بحث خود را در مدرسه حلاویه آغاز کرد. در همین مدرسه بود که شاگرد و پیرو وفادارش شمس الدین شهروزی به او پیوست. شیخ همیشه در بیان مسائل، به خصوص احکام و مسائل مربوط به دین بیباک بود و همین صراحت بیان او بود که سرانجام فقهای قشری عامه علیه او شوریدند، او را مرتد خوانده و سخنانش را خلاف اصول دین دانستند. این کینه و عناد تا جایی رسید که ملک ظاهر را تشویق به قتل او کردند. اما ملک ظاهر نمیپذیرفت و به خواست آنان توجهی نمی کرد. سرانجام صلاحالدین ایوبی در نامهای از پسرش خواست به دلیل برخی ملاحظات سیاسی شیخ را به قتل برساند اما فقها با ارسال شکوائیه به صلاح الدین ایوبی او را مجاب کردند که فرمان قتل شیخ را صادر کند. بدین ترتیب شیخ را زندانی کردند و در سن 37 سالگی به قتل رساندند. جنازه شیخ را در روز جمعه آخر ذیالحجه سال 587 قمری از زندان بیرون آوردند. از سهروردی در طول عمر کوتاه خود حدود 50 کتاب و رساله به یادگار مانده است. آثار او به طرز شگفتی از نظر فصاحت و بلاغت تحسین شده و دارای نثری پخته و قوی است. هشتم مرداد در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز سهروردی نام گذاری شده است. برخی از آثار سهروردی: المشارع و المطارحات، در منطق، طبیعیات، الهیات التلویحات حکمةالاشراق، در دو بخش. بخش نخست، در سه مقاله در منطق، بخش دوم در الهیات در پنج مقاله (این کتاب مهمترین تألیف سهروردی میباشد و مذهب و مسلک فلسفی او را بخوبی روشن مینماید) اللمحات، کتاب مختصر و کوچکی در سه فن از حکمت، یعنی: طبیعیات، الهیات و منطق الالواح المعادیه، در دانشهای حکمت و اصطلاحات فلسفه الهیاکل النوریه، یا هیاکل النور المقاومات، رساله مختصری است که سهروردی خود آن را به منزله ذیل یا ملحقات التلویحات قرار دادهاست الرمز المومی(رمز مومی) المبدء والمعاد بستان القلوب طوراق الانوار التنقیحات فی الاصول کلمةالتصوف البارقات الالهیة النفحات المساویة لوامع الانوار الرقم القدسی اعتقاد الحکما |
||
۸ مرداد ۱۳۹۲
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |