در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
پارسال دی ماه که رفتم بیمارستان تا پیش یاسین و مامانش باشم.. با یکی از بهترین افراد زندگیم آشنا شدم... تقریبا یک سال از دوستی ما میگذره... امروز شنیدیم دوباره و البته چند باره تو بیمارستان بستری شده... از تون خواهش میکنم براش دعا کنید.. خیلی خانم خوب و با ایمانیه..از اون ادم هایی که انرژی مثبت و ارامش فقط بهت منتقل میکنه... سختی هایی تو زندگی کشیده که اگه فقط یکیش برای من اتفاق افتاده بود زمان و زمین رو بهم میدوختم که خدایا چرا من؟؟! ولی این خانم با متانت وصبری که داره بهم یاد میده که هنوزم میشه تو این دنیا مثل ادم زندگی کرد هرچند دیگران برات بد بخوان! براش دعا کنید زیر همین بارون این ماه آبان عجب برکتی داره... بارون عشق منه |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۱ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: mahsa.barca
پیام:
۳,۰۹۹
عضویت از: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲
از: esf
طرفدار:
- david villa .messi - گوارديولا گروه:
- کاربران عضو |
همين اقا ياسين اين سايتو ميگين؟
|
||
به شکل نمایش کنارم مردمن | |||
۱۱ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
نقل قول MahSa نوشته:همين اقا ياسين اين سايتو ميگين؟ نه دختر اقا یاسین خودمون که پارسال به دنیا اومد |
||
من منتظرم زیرا،گفتند:"تو می آیی" تا عابر چشمانت، ره گم نکند در شب بر کوچه بتابان نور، ای ماه تماشایی |
|||
۱۱ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
یكی بود یكی نبود زیر گنبد كبود لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود. زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا. گیس شون قد كمون رنگ شبق از كمون بلن ترك از شبق مشكی ترك. روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر. از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد از عقب از توی برج شبگیر می اومد... " - پریا! گشنه تونه؟ پریا! تشنه تونه؟ پریا! خسته شدین؟ مرغ پر شسه شدین؟ چیه این های های تون گریه تون وای وای تون؟ " پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا *** " - پریای نازنین چه تونه زار می زنین؟ توی این صحرای دور توی این تنگ غروب نمی گین برف میاد؟ نمی گین بارون میاد نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟ نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟ نمی ترسین پریا؟ نمیاین به شهر ما؟ شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد- پریا! قد رشیدم ببینین اسب سفیدم ببینین: اسب سفید نقره نل یال و دمش رنگ عسل، مركب صرصر تك من! آهوی آهن رگ من! گردن و ساقش ببینین! باد دماغش ببینین! امشب تو شهر چراغونه خونه دیبا داغونه مردم ده مهمون مان با دامب و دومب به شهر میان داریه و دمبك می زنن می رقصن و می رقصونن غنچه خندون می ریزن نقل بیابون می ریزن های می كشن هوی می كشن: " - شهر جای ما شد! عید مردماس، دیب گله داره دنیا مال ماس، دیب گله داره سفیدی پادشاس، دیب گله داره سیاهی رو سیاس، دیب گله داره " ... *** پریا! دیگه تو روز شیكسه درای قلعه بسّه اگه تا زوده بلن شین سوار اسب من شین می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد. آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا می ریزد ز دست و پا. پوسیده ن، پاره می شن دیبا بیچاره میشن: سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن سر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بینن عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!] در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن هر كی كه غصه داره غمشو زمین میذاره. قالی می شن حصیرا آزاد می شن اسیرا. اسیرا كینه دارن داس شونو ور می میدارن سیل می شن: گرگرگر! تو قلب شب كه بد گله آتیش بازی چه خوشگله! آتیش! آتیش! - چه خوبه! حالام تنگ غروبه چیزی به شب نمونده به سوز تب نمونده، به جستن و واجستن تو حوض نقره جستن الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كنن به جائی كه شنگولش كنن سكه یه پولش كنن: دست همو بچسبن دور یاور برقصن " حمومك مورچه داره، بشین و پاشو " در بیارن " قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو " در بیارن پریا! بسه دیگه های های تون گریه تاون، وای وای تون! " ... پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ... *** " - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی! شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك تخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف قصه سبز پری زرد پری قصه سنگ صبور، بز روی بون قصه دختر شاه پریون، - شما ئین اون پریا! اومدین دنیای ما حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین [ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟ دنیای ما قصه نبود پیغوم سر بسته نبود. دنیای ما عیونه هر كی می خواد بدونه: دنیای ما خار داره بیابوناش مار داره هر كی باهاش كار داره دلش خبردار داره! دنیای ما بزرگه پر از شغال و گرگه! دنیای ما - هی هی هی ! عقب آتیش - لی لی لی ! آتیش می خوای بالا ترك تا كف پات ترك ترك ... دنیای ما همینه بخوای نخواهی اینه! خوب، پریای قصه! مرغای شیكسه! آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟ كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ " پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا مث ابرای باهار گریه می كردن پریا. *** دس زدم به شونه شون كه كنم روونه شون - پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن [ پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن [ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن، [ میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس [ شدن، ستاره نحس شدن ... وقتی دیدن ستاره یه من اثر نداره: می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنم هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم - یكیش تنگ شراب شد یكیش دریای آب شد یكیش كوه شد و زق زد تو آسمون تتق زد ... شرابه رو سر كشیدم پاشنه رو ور كشیدم زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم دویدم و دویدم بالای كوه رسیدم اون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن: " - دلنگ دلنگ، شاد شدیم از ستم آزاد شدیم خورشید خانم آفتاب كرد كلی برنج تو آب كرد. خورشید خانوم! بفرمائین! از اون بالا بیاین پائین ما ظلمو نفله كردیم از وقتی خلق پا شد زندگی مال ما شد. از شادی سیر نمی شیم دیگه اسیر نمی شیم ها جستیم و واجستیم تو حوض نقره جستیم سیب طلا رو چیدیم به خونه مون رسیدیم ... " *** بالا رفتیم دوغ بود قصه بی بیم دروغ بود، پائین اومدیم ماست بود قصه ما راست بود: قصه ما به سر رسید غلاغه به خونه ش نرسید، هاچین و واچین زنجیرو ورچین! احمد شاملو دانلود دکلمه ی این شعر با صدای معلم بنده |
||
هیچوقت به سرباز نمیگن «جمعهها تعطیله نجنگ» | |||
۱۱ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Dos.Santos
پیام:
۱,۸۳۵
عضویت از: ۱۸ مهر ۱۳۸۸
از: مرز انزوا
طرفدار:
- آقایِ پویول - حضرتِ رونالدینهو - پرسپولیس - آرژانتین & مکزیک - مهدی مهدوی کیا - فرانک ریکارد گروه:
- کاربران عضو |
دوستداران بانو حتما دانلود کنند. نه به خاطر اینکه زحمت تایپ کردنش گردن من افتاد بلکه این مقاله یکی از بهترین نوشته ها در مورد بانوست : |
||
۱۲ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Mohamad.Barani
پیام:
۱۲,۶۳۱
عضویت از: ۴ دی ۱۳۸۸
از: ساری، دارالملک ایران
طرفدار:
- .:رونالدینهو:. - .:لوییز انریکه:. - .:استقلال تهران:. - .:هــلـــنـــــــــــــد:. - .:فرهاد مجیدی:. - .:رایکارد:. - .:فیروز کریمی:. گروه:
- کاربران عضو |
پیرهن مشکیم جلوم آویزونه... نمیدونم امشب کی می خواد تنم کندش... پارسال حاجی بوشهری منو مشکی پوش کرد. دیگه محرم ارباب رسید. |
||
|
|||
۱۲ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: HEYHAT
پیام:
۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی - کرایف - ? - اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال - ? - پپ کبیر - ? گروه:
- کاربران عضو |
در میانه فیلم «ماتریکس»، «نیو»، قهرمان داستان به نیروهای شورشی ضدماتریکس می پیوندد. انتخاب میکند که از دنیای خیالی و نمادین زندگی روزمره بالاتر رود و به درک و یاری واقعیت حقیقت بشتابد.در این هنگام است که «مورفیوس» دست او را میگیرد و چهره واقعی دنیا، شهر لس آنجلس را به او نشان میدهد، آنجا چیزی نیست جز خرابههایی ترسناک، یک کابوس تمام عیار. مورفیوس؛ نیو را مورد خطاب قرار می دهد و از او با این جمله استقبال می کند:"به برهوت حقیقت خوش آمدید "میتونی کپسول آبی رو برداری قصه تمومه. تو تختت بیدار میشی و به باورهات ادامه میدی. اما اگه کپسول قرمز رو برداری تو سرزمین عجایب میمونی و میفهمی که لانه خرگوش چقدر عمیق هست." دنیا کپسول قرمز را برداشتهاست. دنیای امروزمان را نگاه کنیم ، پیشفرضهای رسانههای جریان اصلی را بزداییم و از الگوهای زندگی در دنیای قدیم، یک دهکده جهانی با کدخدایی به نام آمریکا بگریزیم. اگر از قید محاصره تولیدات رسانهای و هنری و فرهنگی آمریکایی، از قید فیلمهای هالیوودی رها شویم چیزی بیشتر از یک خرابه نیست. هر جا که آمریکا پا گذاشته است چیزی جز خرابه و وحشت باقی نگذاشته است. - یک لطیفه مشهور در زمان سیطره کمونیستها بر شوروی و اروپای شرقی دهان به دهان میگشت. یک کارگر آلمانی، از آلمان غربی در سیبری کار پیدا میکند . او میداند که سانسورچیها در سیبری قبل از فرستادن نامهها همه آنها را میخوانند، به دوستانش میگوید که بیایید یک رمز تعیین کنیم؛ اگر نامهایی که از طرف من دریافت میکنید با مرکب آبی معمولی نوشته شده بود، بدانید که هر آنچه در آن نوشتهام حقیقت است و درست. ولی اگر نامه را با مرکب قرمز نوشته بودم بدانید که هر آنچه در آن نوشته ام سراپا دروغ است ." یک ماه بعد دوستانش اولین نامه را دریافت میکنند که در آن با مرکب آبی نوشته شده است ؛ " اینجا همه چیز عالی است ، مغازه ها پر ، غذا فراوان ، آپارتمانها بزرگ و گرم و نرم ، سینما ها فیلمهای غربی نمایش میدهند و تا بخواهید دختران زیبا رو – تنها چیزی که نمیتوان پیدا کرد مرکب قرمز است . چیزی شبیهتر به دنیای امروزمان میتوانیم پیدا کنیم؟کپسول قرمز و مرکب قرمز را ایرانیها نشان دنیا میدهند.ایرانیها برای دنیا فراهم میکنند. تلاش برای نمایش این برهوتی از حقیقت که مدیریت به سبک آمریکایی از دنیا ساخته است، این خرابههای شهر لسانجلس، شروع شده است. ضدآمریکاییهای جهان متحد شوید، «در ایران» - حمیدرضا بوالی |
||
همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ... |
|||
۱۲ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
اون قسمتي كه نوشته تاريخ ارسال پيام وپاسخ وگزارش و.... تغيركرده؟
|
||
۱۲ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۷
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
یه تغییرات جزوی داشتیم.
|
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۱۲ آبان ۱۳۹۲
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... | ||
|
نقل قول سوگوار پدر نوشته:یه تغییرات جزوی داشتیم. بله تغييرات كاملا مشهوده فضاي سايت زيباترشده |
||
۱۲ آبان ۱۳۹۲
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |