در حال دیدن این عنوان: |
۸ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: A.Alliance
پیام:
۱,۰۱۱
عضویت از: ۹ تیر ۱۳۸۷
از: بهشهر
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - مارادونا - پرسپولیس - آرژانتین - آرسن ونگر - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
آدمک آخر دنیاست بــــــــــخــــــــــنــــــــــد آدمک مرگ همین جاست بــــــــــخــــــــــنــــــــــد دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بــــــــــخــــــــــنــــــــــد آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بــــــــــخــــــــــنــــــــــد آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بــــــــــخــــــــــنــــــــــد فکر کن درد تو ارزشمند است فکر کن گریه چه زیباست ، بـــــخـــــنـــــد تازه انگار که فرداست ، بـــــخـــــنـــــد راستی آنچه به یادت دادیم پر زدن نیست که درجاست ، بـــــخـــــنـــــد آدمک نغمه ی آغاز نخوان به خدا آخر دنیاست ، بـــــخـــــنـــــد |
||
خدایــــــــــــــــــــــــــــا خلاصـــــــــــــــــــم کن |
|||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
مايکل فلپس دارنده 8 مدال طلاي المپيک در حال حاضر مرد «طلايي» و البته مجرد امريکا است. به نوشته مجله «گلوب» ، در اين بين نکته جالب توجه اين است که باربارا بوش، دختر جورج بوش رئيس جمهور امريکا نيز هنوز ازدواج نکرده است و بيشترين شانس را براي تصاحب اين مرد «طلايي» دارد. باربارا بوش 26 ساله قبل از شروع بازي هاي المپيک اغلب با دوستانش درباره مايکل فلپس 23 ساله حرف مي زدند. باربارا از سبک شناي فلپس تعريف مي کرد و بر اين باور بود که او ميتواند چند مدال طلاي المپيک را به دست بياورد. مثل ديگر دختران امريکايي مايکل فلپس در نظر باربارا بوش يک ابرقهرمان خوش قيافه و جذاب است و البته پرنسي که مي تواند قلبش را به او هديه کند. جورج بوش براي برقراري ارتباط بين دخترش و فلپس نيز در اين ماجرا بيکار ننشسته است. او دخترش را براي تماشاي مسابقات فلپس همراه خود مي برد و بعد از اينکه فلپس اولين مدال طلاي خود را در مسابقات المپيک امسال پکن به دست آورد بعد از دست دادن با فلپس به او تبريک گفت و دخترش را نيز از نزديک به او معرفي کرد. وقتي فلپس در مسابقات فينال شروع به شنا مي کرد باربارا تمام مدت روي صندلي ايستاده شناي او را تماشا مي کرد و به شدت پرچم امريکا را تکان مي داد. اتفاق جالب ديگر ؛ بعد از اينکه فلپس توانست 8 مدال طلاي المپيک را به دست بياورد بوش او را به عنوان «مهمان ويژه» به کاخ سفيد دعوت کرده است. فلپس ماه آينده به عنوان مهمان ويژه رئيس جمهور امريکا به کاخ سفيد مي رود. خبر آخر اينکه بوش گفته است که به باربارا اجازه مي دهد در اين ديدار حضور داشته باشد من موندم دختر بوش دیگه چرا ازدواج میکنه |
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
چقدر مهمه حالا که این گوسفندا چی کار می کنن
|
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
روزي سنگ تراشي كه از كار خود ناراضي بود و احساس حقارت مي كرد، از نزديكي خانه بازرگاني رد مي شد در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوكران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : اين بازرگان چقدر قدرتمند است و آرزو كرد مانند بازرگان باشد. در يك لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدت ها فكر مي كرد كه از همه قدرتمند تر است. تا اين كه يك روز حاكم شهر ازآنجا عبور كرد، او ديد كه همه مردم به حاكم احترام مي گذارند حتي بازرگان، مرد با خودش فكر كرد: كاش من هم يك حاكم بودم، آن وقت از همه قوي تر مي شدم. در همان لحظه او تبديل به حاكم مقتدر شهر شد. در حالي كه روي تخت رواني نشسته بود همه مردم به او تعظيم مي كردند. احساس كرد كه نور خورشيد او را مي آزارد و با خودش فكر كرد كه خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو كرد كه خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمام نيرو سعي كرد كه به زمين بتابد و آن را گرم كند. پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلوي تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد كه نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و تبديل به ابري بزرگ شد. كمي نگذشته بود كه بادي آمد و او را به اين طرف و ان طرف هل داد. اين بار آرزو كرد كه باد شود و تبديل به باد شد ولي وقتي به نزديكي صخره سنگي رسيد ديگر قدرت تكان دادن صخره را نداشت با خود گفت كه قوي ترين چيز در دنيا، صخره سنگ است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همان طور كه با غرور ايستاده بود. ناگهان صدايي شنيد و احساس كرد كه دارد خرد مي شود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد كه با چكش و قلم به جان او افتاده است. |
||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Loyal.Boy
پیام:
۲,۷۰۲
عضویت از: ۵ مرداد ۱۳۸۶
از: تبریز
طرفدار:
- ژاوی - مسی - اینیستا - مارادونا - ریوالدو - اسپانیا - آرژانتین - کریم باقری - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول nymph نوشته:روزي سنگ تراشي كه از كار خود ناراضي بود و احساس حقارت مي كرد، از نزديكي خانه بازرگاني رد مي شد در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوكران بازرگان را ديد و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت : اين بازرگان چقدر قدرتمند است و آرزو كرد مانند بازرگان باشد. در يك لحظه، او تبديل به بازرگاني با جاه و جلال شد. تا مدت ها فكر مي كرد كه از همه قدرتمند تر است. تا اين كه يك روز حاكم شهر ازآنجا عبور كرد، او ديد كه همه مردم به حاكم احترام مي گذارند حتي بازرگان، مرد با خودش فكر كرد: كاش من هم يك حاكم بودم، آن وقت از همه قوي تر مي شدم. در همان لحظه او تبديل به حاكم مقتدر شهر شد. در حالي كه روي تخت رواني نشسته بود همه مردم به او تعظيم مي كردند. احساس كرد كه نور خورشيد او را مي آزارد و با خودش فكر كرد كه خورشيد چقدر قدرتمند است. او آرزو كرد كه خورشيد باشد و تبديل به خورشيد شد و با تمام نيرو سعي كرد كه به زمين بتابد و آن را گرم كند. پس از مدتي ابري بزرگ و سياه آمد و جلوي تابش او را گرفت. پس با خود انديشيد كه نيروي ابر از خورشيد بيشتر است، و تبديل به ابري بزرگ شد. كمي نگذشته بود كه بادي آمد و او را به اين طرف و ان طرف هل داد. اين بار آرزو كرد كه باد شود و تبديل به باد شد ولي وقتي به نزديكي صخره سنگي رسيد ديگر قدرت تكان دادن صخره را نداشت با خود گفت كه قوي ترين چيز در دنيا، صخره سنگ است و تبديل به سنگي بزرگ و عظيم شد. همان طور كه با غرور ايستاده بود. ناگهان صدايي شنيد و احساس كرد كه دارد خرد مي شود. نگاهي به پايين انداخت و سنگتراشي را ديد كه با چكش و قلم به جان او افتاده است. عالی بود مایکل فیلیپس داره خودشو بدبخت میکنه فردا بره سر خونه و زندگیش بخواد زیادی حرف بزنه کارش ساختس البته اگه میخواست مخالفت کنه هم فایده ای نداشت بیچاره تو بد حچلی افتاده |
||
بعد از این هم آشیانت هر کس است ، باش با او یاد تو ما را بس است . | |||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: S&M&M
پیام:
۱,۸۹۲
عضویت از: ۶ اسفند ۱۳۸۶
از: ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴
گروه:
- کاربران عضو |
به به!!!!111
|
||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی |
||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
|
نقل قول عبدالرضا یزدانپناه نوشته:مشاهده لینک اینم یه بازی فوتبالی که خودم طراحیش کردم 28 کیلو بایت بیشتر نیست فقط چند ثانیه واسه دانلود طول میکشه هرکی تونست همه چراغ ها رو روشن کنه ازش عکس بگیره آپلود کنه و واسم بفرسته (هر چند که کسی نمیتونه) لینک مشکل داره ! |
||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: A.Alliance
پیام:
۱,۰۱۱
عضویت از: ۹ تیر ۱۳۸۷
از: بهشهر
طرفدار:
- لیونل آندرس مسی - مارادونا - پرسپولیس - آرژانتین - آرسن ونگر - علی دایی گروه:
- کاربران عضو |
یه سایته دیگه واسه دانلود بدین من دانلودش کنم (بجز 4shared) |
||
خدایــــــــــــــــــــــــــــا خلاصـــــــــــــــــــم کن |
|||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
|
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ... | ||
نام کاربری: Mclaren_F1
پیام:
۱,۳۰۹
عضویت از: ۳۰ آذر ۱۳۸۵
از: زنجان
طرفدار:
- پرسپولیس - اسپانیا - کریم باقری - گاوس هیدینگ گروه:
- کاربران عضو |
برف بارید و خدا پاكی خود را به زمین هدیه كرد. زمین مغرور شد كه سفید است، پاك است چون دل خدا... و خدا با آفتابی، اشتباه زمین را به وی گوشزد كرد!
|
||
اگر مثل گاو گنده باشي،ميدوشنت، اگر مثل خر قوي باشي،بارت مي كنند، اگر مثل اسب دونده باشي،سوارت مي شوند.... فقط از فهميدن تو مي ترسند. دكتر شر... | |||
۸ شهریور ۱۳۸۷
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |