در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام:
۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي - لیونل مسي - پرسپوليس - ایران گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - ناظرين انجمن - مدیران اخبار |
نگاه من به دل پاک و جان طاهر توست فقط نه من به هوای تو اشک میریزم که هرچه رود در این سرزمین مسافر توست همان بس است که سجده دانه برچیند کسی که چشم تو را دیده است و کافر توست وصف هیچ کسی جز تو دم نخواهم زد خوشا کسی که اگر شاعر است، شاعر توست که گفته است که من شمع محفل غزلم؟! به آب و آتش اگر می زنم به خاطر توست ... |
||
who don't pay attention to you |
|||
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: MoOn.Girl
پیام:
۴,۲۸۴
عضویت از: ۳۰ مهر ۱۳۹۲
از: بابل
طرفدار:
- مسی - رونالدینیو - پرسپولیس - آرژانتین - اسپانیا - لوچو❤ - پپ گروه:
- کاربران عضو |
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم لیلی مپسند این همه نابود شوم لیلی بنشین، سینه و سر آوردم مجنونم و خونابِ جگر آوردم مجنونم و خون در دهنم می رقصد دستان جنون در دهنم می رقصد مجنون تو هستم که فقط گوش کنی بگذاری ام و باز فراموش کنی دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست تا اخم کنی دست به خنجر بزند پلکی بزنی به سیم آخر یزند تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست ابیاتِ روانی شده را دور بریز این دردِ جهانی شده را دور بریز من را بگذار عشق زمین گیر کند این زخم سراسیمه مرا پیر کند این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید مردم خبری نیست،رهایم بکنید من را بگذارید که پامال شود بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود من را بگذارید به پایان برسد شاید لَت و پارَم به خیابان برسد من را بگذارید بمیرد،به درَک اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک من شاهدِ نابودی دنیای منم باید بروم دست به کاری بزنم حرفت همه جا هست،چه باید بکنم با این همه بن بست چه باید بکنم لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سَرم آوردند من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند این دغدغه را تاب نمی آوردند گاهی همگی مسخره ام می کردند بعد از تو به دنیای دلم خندیدند مردم به سراپای دلم خندیدند در وادیِ من چشم چرانی کردند در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند در خانه ی من عشق خدایی می کرد بانوی هنر، هنرنمایی می کرد من زیستنم قصه ی مردم شده است یک تو، وسط زندگیم گم شده است اوضاع خراب است،مراعات کنید ته مانده ی آب است،مراعات کنید از خاطره ها شکر گذارم، بروید مالِ خودتان دار و ندارم، بروید لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند من از به جهان آمدنم دلگیرم آماده کنید جوخه را، می میرم در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز مرد است که از پا ننشسته ست هنوز یک مرد که از چشم تو افتاد شکست مرد است ولی خانه ات آباد، شکست در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود لب ار لب و دندان به زبان دوخته بود بر مسندِ آوار اگر جغد منم باید که در این فاجعه پرپر بزنم اما اگر این جغد به جایی برسد دیوانه اگر به کدخدایی برسد ته مانده ی یک مرد اگر برگردد صادق،سگ ولگرد اگر برگردد معشوق اگر زهر مهیا بکند داوود نباشد که دری وا بکند این خاطره ی پیر به هم می ریزد آرامش تصویر به هم می ریزد ای روح مرا تا به کجا می بری ام دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام می سوزم و می میرم و جان می گیرم با این همه هر بار زبان می گیرم در خانه ی من پنجره ها می میرند بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند این پنجره تصویر خیالی دارد در خانه ی من مرگ توالی دارد در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام آتش به دهانِ خانه انداخته ام بعد از تو خدا خانه نشینم نکند دستانِ دعا بدتر از اینم نکند من پای بدی های خودم می مانم من پای بدی های تو هم می مانم لیلی تو ندیدی که چه با من کردند مردم چه بلاها به سرم آوردند آواره ی آن چشم ِ سیاهت شده ام بیچاره ی آن طرز نگاهت شده ام هر بار مرا می نگری می میرم از کوچه ی ما می گذری، می میرم سوسو بزنی، شهر چراغان شده است چرخی بزنی،آینه بندان شده است لب باز کنی،آتشی افروخته ای حرفی بزنی،دهکده را سوخته ای بد نیست شبی سر به جنونم بزنی گاهی سَرکی به آسمانم بزنی من را به گناهِ بی گناهی کشتی بانوی شکار، اشتباهی کشتی بانوی شکار،دست کم می گیری من جان دهم آهسته تو هم می میری از مرگِ تو جز درد مگر می ماند جز واژه ی برگرد مگر می ماند این ها همه کم لطفی ِ دنیاست عزیز این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم با هر کسِ همنام ِ تو درگیر شدم ای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما ای ننگ بر و مرگ بر آغوش شما شمشیر بر آن دست که بر گردنش است لعنت به تنی که در کنار تنش است دست از شب و روز گریه بردار گلم با پای خودم می روم این بار گلم |
||
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند .. |
|||
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: R.A.Lionel
پیام:
۷,۲۴۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۸۹
از: مشهد
طرفدار:
- مسی - آنری - پرسپولیس - ایران - گواردیولا، فرگوسن گروه:
- كاربران بلاک شده |
آمدی و با یک گل بهار شد! حالا فقط مانده کبوتر با کبوتر، باز با باز! |
||
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
نه در بیداری آسودهام نه در خواب اڪَر بیدارم اندُه بایدم خورد و ڪَر در خوابم افزون باشدم درد چو در بیداری و خواب اینچنینم پناهے به ز ِ تو خود را نَـــــبینم |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: MoOn.Girl
پیام:
۴,۲۸۴
عضویت از: ۳۰ مهر ۱۳۹۲
از: بابل
طرفدار:
- مسی - رونالدینیو - پرسپولیس - آرژانتین - اسپانیا - لوچو❤ - پپ گروه:
- کاربران عضو |
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم یکی معلم میشه و یکی میشه خونه به دوش یکی ترانه ساز میشه، یکی میشه غزل فروش کهنه نقاب زندگی، تا شب رو صورتهای ماست گریههای پشت نقاب مثل همیشه بی صداست هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله ی خواب نقش یک دریچه رو، رو میله ی قفس بکش برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش کاشکی می شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس تنها برای یک نگاه حتا برای یک نفس تا کی به جای خود ما نقاب ما حرف بزنه تا کی سکوت و رج زدن نقش نمایش منه هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله ی خواب نقش یک دریچه رو، رو میلهی قفس بکش برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش میخوام همین ترانه رو، رو صحنه فریاد بزنم نقابمو پاره کنم جای خودم داد بزنم یغما گلرویی |
||
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند .. |
|||
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: MoOn.Girl
پیام:
۴,۲۸۴
عضویت از: ۳۰ مهر ۱۳۹۲
از: بابل
طرفدار:
- مسی - رونالدینیو - پرسپولیس - آرژانتین - اسپانیا - لوچو❤ - پپ گروه:
- کاربران عضو |
اون که تو قصه مونده بود ، از اون یکی جدا نبود ماه پیشونی رها بود از طلسمِ دیوای سیاه پلنگِ عاشق میپرید تا لبِ شیروونیِ ماه سیاوشِ شاهنامه رُو کاش کسی گردن نمیزد کاش کسی توی قصه ها از عاشقی تن نمی زد کاش داش آکل با زخمِ تیغ تو بسترش جون نمی داد قصه نویس قصه مونُ با گریه پایون نمیداد تقویم باغچه ی ما برگِ بهار نداره جادهی قصههامون عطرِ سوار نداره شهرِ بزرگِ قصه ، پنجرههاشُ بسته حتا تو دفتر مشق ، بابا انار نداره کاش توی قصه های شب برقِ ستاره کم نبود تو قصه ی جنُ پری دلهره دم به دم نبود مادربزرگ قصههاشُ بالای طاقچه جا می ذاشت یه عاشقِ تازه نفس تو شهرِ قصه پا می ذاشت قصههای قدیمی رُو یه جورِ تازه می نوشت آدمُ حوا رُ می بُرد دوباره می ذاشت تو بهشت اما تا اون بیاد باید با بی کسی سر بکنیم ترانه های کهنه رُو دوباره از بَر بکنیم تقویم باغچه ی ما برگِ بهار نداره جاده ی قصه هامون عطرِ سوار نداره شهرِ بزرگِ قصه ، پنجره هاشُ بسته حتا تو دفتر مشق ، بابا انار نداره یغما گلرویی |
||
خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند .. |
|||
۱ خرداد ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Leo.Messi
نام تیم: میلان
پیام:
۶,۱۵۳
عضویت از: ۶ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - یوهان کرایف - استقلال - آرژانتین - برزیل - اسپانیا - رضا قوچان نژاد - اشکان دژاگه - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مترجمین اخبار |
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار کس را وقوف نیست که انجام کار چیست پیوند عمر بسته به موییست هوش دار غمخوار خویش باش غم روزگار چیست معنی آب زندگی و روضه ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند ما دل به عشوه که دهیم اختیار چیست راز درون پرده چه داند فلک، خموش ای مدعی، نزاعِ تو با پرده دار چیست سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست تا در میانه خواسته کردگار چیست بشنوید با صدای همایون شجریان (ترانه مستور و مست) |
||
۲ خرداد ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Leo.Messi
نام تیم: میلان
پیام:
۶,۱۵۳
عضویت از: ۶ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - یوهان کرایف - استقلال - آرژانتین - برزیل - اسپانیا - رضا قوچان نژاد - اشکان دژاگه - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مترجمین اخبار |
شاخه ی هم خون جدا مانده ی من آسمان تو چه رنگ ست امروز؟ آفتابی ست هوا٬ یا گرفته ست هنوز؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون ست٬ آسمانی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه میبینم دیوار است آه این سخت سیاه آنچنان نزدیک ست که چو بر می کشم از سینه نفس نفسم را بر می گرداند ره چنان بسته که پرواز نگه در همین یک قدمی می ماند کور سویی ز چراغی رنجور قصه پرداز شب ظلمانی ست نفسم میگیرد که هوا هم اینجا زندانی ست هر چه با من اینجا ست رنگ رخ باخته است آفتابی هرگز گوشه ی چشمی هم بر فراموشی این دخمه نیانداخته است اندرین گوشه ی خاموش فراموش شده کز دم سردش هر شمعی خاموش شده یاد رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد ارغوانم آنجاست ارغوانم تنهاست ارغوانم دارد می گرید چون دل من که چنین خون آلود هر دم از دیده فرو میریزد ارغوان این چه رازیست که هر بار بهار٬ با عزای دل ما می آید؟ که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟ اینچنین بر جگر سوختگان داغ بر داغ می افزاید ارغوان پنجه ی خونین زمین دامن صبح بگیر وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس کی برین دره غم می گذرند؟ ارغوان خوشه ی خون بامدادان که کبوتر ها بر لب پنجره ی باز سحر غلغله می آغازند جان گل رنگ مرا بر سر دست بگیر به تماشا گه پرواز ببر آه بشتاب که هم پروازان نگران غم هم پروازند ارغوان، بیرق گلگون بهار تو بر افراشته باش شعر خون بار منی یاد رنگین رفیقانم را بر زبان داشته باش تو بخوان نغمه نا خوانده ی من ارغوان شاخه ی هم خون جدا مانده من... ه. الف سایه |
||
۲ خرداد ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Leo.Messi
نام تیم: میلان
پیام:
۶,۱۵۳
عضویت از: ۶ شهریور ۱۳۸۹
از: تهران
طرفدار:
- لیونل مسی - یوهان کرایف - استقلال - آرژانتین - برزیل - اسپانیا - رضا قوچان نژاد - اشکان دژاگه - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو - لیگ فانتزی - مترجمین اخبار |
بی باده، کشیدِ بارِ تن نتوانم، من بندهٔ آن دَمَم که ساقی گوید: «یک جام دگر بگیر» و من نتوانم. *** می نوش که عمرِ جاودانی این است، خود حاصِلَت از دوْرِ جوانی این است. هنگامِ گُل و مُل است و یاران سرمست، خوش باش دمی، که زندگانی این است. بشنوید این دو رباعی زیبای خیام رو با دکلمه شاملو و آواز استاد شجریان... |
||
۲ خرداد ۱۳۹۴
|
|
پاسخ به: شعر | ||
نام کاربری: Ree.raa
پیام:
۳,۲۵۷
عضویت از: ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
طرفدار:
- مسی،ویا،اینیستا - pep - اسپانیا - pep - گروه:
- کاربران عضو |
مثل این است که عابری در پیاده رو ناگهان در آغوشم بگیرد همین قدر بعید همین قدر ممکن .. |
||
ناگفته ی ما میشنود |
|||
۸ خرداد ۱۳۹۴
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |