به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۷ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نام کاربری: San.Andres
پیام: ۷,۵۵۸
عضویت از: ۲۹ آذر ۱۳۸۹
از: بابل
طرفدار:
- آندرس اینیستا
گروه:
- کاربران عضو
افتخارات
نقل قول
Strong forever نوشته:



سوای معنا و مفهوم رمانتیکی که داره، این واقعا منم

الان تو از این تصویر معنا و مفهوم رمانتیک دریافت می‌کنی؟




۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
Queen of Newsfell
نام کاربری: Heavenly.Girl
نام تیم: پورتو
پیام: ۱۲,۸۵۳
عضویت از: ۵ اسفند ۱۳۹۲
از: تهران
طرفدار:
- ليونل مسي
- لیونل مسي
- پرسپوليس
- ایران
گروه:
- کاربران عضو
- لیگ فانتزی
- ناظرين انجمن
- مدیران اخبار
نقل قول
سجاد نوشته:

نقل قول
Strong forever نوشته:



سوای معنا و مفهوم رمانتیکی که داره، این واقعا منم

الان تو از این تصویر معنا و مفهوم رمانتیک دریافت می‌کنی؟

همون جمله تنهایی ینی ش دیگه. رمانتیک یا هر اسم دیگه




Don't pay attention to people
who don't pay attention to you
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نام کاربری: Sentimental.Girl
پیام: ۱۲,۱۲۱
عضویت از: ۱۹ دی ۱۳۹۰
از: tehroOn
طرفدار:
- lionel messi
- puyol
- perspolis
- espania
- ali karimi
- josep goardiola
- ebrahim zade
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
سجاد نوشته:

امروز طی وضعیتی که به نوعی می‌شه بهش توفیق اجباری گفت، چشم‌هام رو به چشم‌پزشک سپردم تا معاینه‌شون کنه. فقط چند دقیقه بین لحظه‌ای که وارد اتاقش شدم تا اون لحظه خیلی خاص، فاصله بود.

اولش پشت یه دستگاهی نشستم که خانوم دکتر سمت مقابلش بود، و چونه‌م رو روی جایی که براش تعبیه شده بود، قرار دادم. بعد از تنظیمات کوچیکی که انجام شد، عکس یه خونه تو یه فضای سبز، همخوان با خونه‌های ابتدای قرن بیستم آمریکایی که مزرعه داره و قصه‌های جزیره توش اتفاق می‌افته (البته احساس می‌کنم اون سریال انگلیسی بود)، رو دیدم. بعد خانوم دکتر بهم گفت که چند وقته که آبریزش داره چشمات؟ و من که قبلش هیچ اشاره‌ای به این مسئله نکرده بودم، حس خوبی از جنس «این دکتر کارش رو بلده» پیدا کردم و گفتم از کودکی.

راهنماییم کرد تا روی صندلی محقری که در گوشه‌ترین بخش اتاق نسبتاً بزرگش بود بشینم و رفت کنار معروفترین ابزاری که چشم‌پزشک‌ها باهاش سلامت چشم رو بررسی می‌کنن: دنده‌های جهت‌دار. من پیش از این در تست‌های محدودی که از این جنس داده بودم، خیلی راحت همه رو گفته بودم و مشکلی نداشتم. اما این بار شاید پنج بار جهت رو بدون این‌که مطمئن باشم گفتم، و حتی یکی دو بار هم مطمئن بودم که اشتباه گفتم. تا این‌جا هنوز چند ده ثانیه تا اون لحظه خاص فاصله بود.

یه جسمی که نزدیک‌ترین حدسی که می‌تونم در موردش بزنم عینک‌ بودنشه رو گذاشت روی چشمام و در همون حین داشت توضیح می‌داد که چشمام ضعیف شده. اون لحظه فرا رسید و یه شیشه رو گذاشت روی منفذی که اون جسم جلوی چشمام ایجاد کرده بود. اگه بخوام طوری توصیف کنم که اونایی که این لحظه رو تجربه نکردن هم متوجهش بشن، مثل این بود که مانیتور شما دچار مشکل شده و شما کابلی که به پشتش متصله رو دستکاری می‌کنید و ناگهان همه چیز بی‌نقص به نظر میاد. این لحظه به حدی خاص و شعف‌آور بود که حالم دست کمی از پسرک راوی داستان آخر ادبیات سال پیش دانشگاهی که عینک یکی از فامیل‌های دورش که پیرزنی بود رو از روی کنجکاوی به چشم گذاشته بود و خیلی تفاوت احساس کرده بود، نداشت.

از عینکی بودن زیاد خوشم نمی‌اومد، اما با این اتفاق، تمایل شدیدی دارم که هرچه زودتر برم و عینک رو بگیرم و از تماشای اطرافم لذت ببرم.


خیلی قشنگ توصیف کردید آفرین
دقیقا عین لحظه عینکی شدن خودم بود همه ی داستان لذت بردم از یادآوریش
منتهی من واسه رانندگی ، مطالعه و تماشای تلویزیون عینک دارم فقط
ولی واقعا چه شفافیتی میده به تصویر لامصب




روزی که نماند دگری بر سر کویت

دانی که ز اغیار وفادار ترم من
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
Queen of Gallerion
نام کاربری: RAMONA
نام تیم: آژاکس
پیام: ۱۲,۷۱۷
عضویت از: ۳۰ بهمن ۱۳۹۰
از: همين حوالى...
طرفدار:
- همه ی بازیکنای بارسا + فابرگاس
- استقلال♥
- اسپانیا
- خسرو حیدری
- گواردیولا و انریکه
گروه:
- کاربران عضو
- لیگ فانتزی
- مدیران گالری
- ناظرين انجمن
- شورای نخبگان سایت
- مدیران نظرات
افتخارات
نقل قول
سجاد نوشته:

امروز طی وضعیتی که به نوعی می‌شه بهش توفیق اجباری گفت، چشم‌هام رو به چشم‌پزشک سپردم تا معاینه‌شون کنه. فقط چند دقیقه بین لحظه‌ای که وارد اتاقش شدم تا اون لحظه خیلی خاص، فاصله بود.

اولش پشت یه دستگاهی نشستم که خانوم دکتر سمت مقابلش بود، و چونه‌م رو روی جایی که براش تعبیه شده بود، قرار دادم. بعد از تنظیمات کوچیکی که انجام شد، عکس یه خونه تو یه فضای سبز، همخوان با خونه‌های ابتدای قرن بیستم آمریکایی که مزرعه داره و قصه‌های جزیره توش اتفاق می‌افته (البته احساس می‌کنم اون سریال انگلیسی بود)، رو دیدم. بعد خانوم دکتر بهم گفت که چند وقته که آبریزش داره چشمات؟ و من که قبلش هیچ اشاره‌ای به این مسئله نکرده بودم، حس خوبی از جنس «این دکتر کارش رو بلده» پیدا کردم و گفتم از کودکی.

راهنماییم کرد تا روی صندلی محقری که در گوشه‌ترین بخش اتاق نسبتاً بزرگش بود بشینم و رفت کنار معروفترین ابزاری که چشم‌پزشک‌ها باهاش سلامت چشم رو بررسی می‌کنن: دنده‌های جهت‌دار. من پیش از این در تست‌های محدودی که از این جنس داده بودم، خیلی راحت همه رو گفته بودم و مشکلی نداشتم. اما این بار شاید پنج بار جهت رو بدون این‌که مطمئن باشم گفتم، و حتی یکی دو بار هم مطمئن بودم که اشتباه گفتم. تا این‌جا هنوز چند ده ثانیه تا اون لحظه خاص فاصله بود.

یه جسمی که نزدیک‌ترین حدسی که می‌تونم در موردش بزنم عینک‌ بودنشه رو گذاشت روی چشمام و در همون حین داشت توضیح می‌داد که چشمام ضعیف شده. اون لحظه فرا رسید و یه شیشه رو گذاشت روی منفذی که اون جسم جلوی چشمام ایجاد کرده بود. اگه بخوام طوری توصیف کنم که اونایی که این لحظه رو تجربه نکردن هم متوجهش بشن، مثل این بود که مانیتور شما دچار مشکل شده و شما کابلی که به پشتش متصله رو دستکاری می‌کنید و ناگهان همه چیز بی‌نقص به نظر میاد. این لحظه به حدی خاص و شعف‌آور بود که حالم دست کمی از پسرک راوی داستان آخر ادبیات سال پیش دانشگاهی که عینک یکی از فامیل‌های دورش که پیرزنی بود رو از روی کنجکاوی به چشم گذاشته بود و خیلی تفاوت احساس کرده بود، نداشت.

از عینکی بودن زیاد خوشم نمی‌اومد، اما با این اتفاق، تمایل شدیدی دارم که هرچه زودتر برم و عینک رو بگیرم و از تماشای اطرافم لذت ببرم.

من تازه خوندم
خيلي قشنگ توصيف كرديد واقعا
اون داستان ادبيات هم درس يكى مونده به آخر بود خيلي خوب بود




گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن

که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
Queen of Forumhall
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام: ۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي
- پویول-ژاوی-کرایف
- تراکتور سازی تبریز(تيراختور)
- آرژانتين و اسپانيا
- پپ گوارديولا
گروه:
- کاربران عضو
- مدیران انجمن
- مترجمین اخبار
- لیگ فانتزی
نقل قول
Strong forever نوشته:



سوای معنا و مفهوم رمانتیکی که داره، این واقعا منم

برا من آهنگ هری پاتره وقتی زنگ میزنه کلا همه ی دوستام میدونن واسه کسی جز من نمیتونه باشه




۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
Queen of Forumhall
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام: ۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي
- پویول-ژاوی-کرایف
- تراکتور سازی تبریز(تيراختور)
- آرژانتين و اسپانيا
- پپ گوارديولا
گروه:
- کاربران عضو
- مدیران انجمن
- مترجمین اخبار
- لیگ فانتزی
نقل قول
سجاد نوشته:

امروز طی وضعیتی که به نوعی می‌شه بهش توفیق اجباری گفت، چشم‌هام رو به چشم‌پزشک سپردم تا معاینه‌شون کنه. فقط چند دقیقه بین لحظه‌ای که وارد اتاقش شدم تا اون لحظه خیلی خاص، فاصله بود.

اولش پشت یه دستگاهی نشستم که خانوم دکتر سمت مقابلش بود، و چونه‌م رو روی جایی که براش تعبیه شده بود، قرار دادم. بعد از تنظیمات کوچیکی که انجام شد، عکس یه خونه تو یه فضای سبز، همخوان با خونه‌های ابتدای قرن بیستم آمریکایی که مزرعه داره و قصه‌های جزیره توش اتفاق می‌افته (البته احساس می‌کنم اون سریال انگلیسی بود)، رو دیدم. بعد خانوم دکتر بهم گفت که چند وقته که آبریزش داره چشمات؟ و من که قبلش هیچ اشاره‌ای به این مسئله نکرده بودم، حس خوبی از جنس «این دکتر کارش رو بلده» پیدا کردم و گفتم از کودکی.

راهنماییم کرد تا روی صندلی محقری که در گوشه‌ترین بخش اتاق نسبتاً بزرگش بود بشینم و رفت کنار معروفترین ابزاری که چشم‌پزشک‌ها باهاش سلامت چشم رو بررسی می‌کنن: دنده‌های جهت‌دار. من پیش از این در تست‌های محدودی که از این جنس داده بودم، خیلی راحت همه رو گفته بودم و مشکلی نداشتم. اما این بار شاید پنج بار جهت رو بدون این‌که مطمئن باشم گفتم، و حتی یکی دو بار هم مطمئن بودم که اشتباه گفتم. تا این‌جا هنوز چند ده ثانیه تا اون لحظه خاص فاصله بود.

یه جسمی که نزدیک‌ترین حدسی که می‌تونم در موردش بزنم عینک‌ بودنشه رو گذاشت روی چشمام و در همون حین داشت توضیح می‌داد که چشمام ضعیف شده. اون لحظه فرا رسید و یه شیشه رو گذاشت روی منفذی که اون جسم جلوی چشمام ایجاد کرده بود. اگه بخوام طوری توصیف کنم که اونایی که این لحظه رو تجربه نکردن هم متوجهش بشن، مثل این بود که مانیتور شما دچار مشکل شده و شما کابلی که به پشتش متصله رو دستکاری می‌کنید و ناگهان همه چیز بی‌نقص به نظر میاد. این لحظه به حدی خاص و شعف‌آور بود که حالم دست کمی از پسرک راوی داستان آخر ادبیات سال پیش دانشگاهی که عینک یکی از فامیل‌های دورش که پیرزنی بود رو از روی کنجکاوی به چشم گذاشته بود و خیلی تفاوت احساس کرده بود، نداشت.

از عینکی بودن زیاد خوشم نمی‌اومد، اما با این اتفاق، تمایل شدیدی دارم که هرچه زودتر برم و عینک رو بگیرم و از تماشای اطرافم لذت ببرم.

توصیفتونو دوست داشتم باحال بود
به قول ریحانه یاد اون درس ادبیات افتادم




۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نام کاربری: Ya.Lasaratal.Hosain
پیام: ۲,۴۹۳
عضویت از: ۱۶ اسفند ۱۳۹۴
از: بجنورد
طرفدار:
- مسی نیمار سوارز
- ژاوی پویول
- هیچ کدوم
- آرژانتین - اسپانیا - برزیل
- فرهاد مجیدی
- لوئیز انریکه - پپ کبیر
- فیروز کریمی
گروه:
- کاربران عضو
نقل قول
سجاد نوشته:

امروز طی وضعیتی که به نوعی می‌شه بهش توفیق اجباری گفت، چشم‌هام رو به چشم‌پزشک سپردم تا معاینه‌شون کنه. فقط چند دقیقه بین لحظه‌ای که وارد اتاقش شدم تا اون لحظه خیلی خاص، فاصله بود.

اولش پشت یه دستگاهی نشستم که خانوم دکتر سمت مقابلش بود، و چونه‌م رو روی جایی که براش تعبیه شده بود، قرار دادم. بعد از تنظیمات کوچیکی که انجام شد، عکس یه خونه تو یه فضای سبز، همخوان با خونه‌های ابتدای قرن بیستم آمریکایی که مزرعه داره و قصه‌های جزیره توش اتفاق می‌افته (البته احساس می‌کنم اون سریال انگلیسی بود)، رو دیدم. بعد خانوم دکتر بهم گفت که چند وقته که آبریزش داره چشمات؟ و من که قبلش هیچ اشاره‌ای به این مسئله نکرده بودم، حس خوبی از جنس «این دکتر کارش رو بلده» پیدا کردم و گفتم از کودکی.

راهنماییم کرد تا روی صندلی محقری که در گوشه‌ترین بخش اتاق نسبتاً بزرگش بود بشینم و رفت کنار معروفترین ابزاری که چشم‌پزشک‌ها باهاش سلامت چشم رو بررسی می‌کنن: دنده‌های جهت‌دار. من پیش از این در تست‌های محدودی که از این جنس داده بودم، خیلی راحت همه رو گفته بودم و مشکلی نداشتم. اما این بار شاید پنج بار جهت رو بدون این‌که مطمئن باشم گفتم، و حتی یکی دو بار هم مطمئن بودم که اشتباه گفتم. تا این‌جا هنوز چند ده ثانیه تا اون لحظه خاص فاصله بود.

یه جسمی که نزدیک‌ترین حدسی که می‌تونم در موردش بزنم عینک‌ بودنشه رو گذاشت روی چشمام و در همون حین داشت توضیح می‌داد که چشمام ضعیف شده. اون لحظه فرا رسید و یه شیشه رو گذاشت روی منفذی که اون جسم جلوی چشمام ایجاد کرده بود. اگه بخوام طوری توصیف کنم که اونایی که این لحظه رو تجربه نکردن هم متوجهش بشن، مثل این بود که مانیتور شما دچار مشکل شده و شما کابلی که به پشتش متصله رو دستکاری می‌کنید و ناگهان همه چیز بی‌نقص به نظر میاد. این لحظه به حدی خاص و شعف‌آور بود که حالم دست کمی از پسرک راوی داستان آخر ادبیات سال پیش دانشگاهی که عینک یکی از فامیل‌های دورش که پیرزنی بود رو از روی کنجکاوی به چشم گذاشته بود و خیلی تفاوت احساس کرده بود، نداشت.

از عینکی بودن زیاد خوشم نمی‌اومد، اما با این اتفاق، تمایل شدیدی دارم که هرچه زودتر برم و عینک رو بگیرم و از تماشای اطرافم لذت ببرم.

پس بگو چرا بعضی ها به همه توصیه میکنن عینک بزنید
خیلی شبیه داستانک ها ( رمانهای کوتاه ) بود
فک کنین با این عینک و با دیدی بهتر آموزشی چقدر بیشتر میچسبه
اگه این توفیق اجباری نبود هرگز نمی تونستین کیفیت بالای پادگانها و دوران آموزشی رو با رزولیشن و کیفیت بالا ببینین
پیش بسوی آموزشی با عینکی نو





پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نام کاربری: HEYHAT
پیام: ۴,۲۰۲
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۰
از: هیچستان
طرفدار:
- ژاوی
- کرایف
- ?
- اسپانیا منهای خوکها_به امید استقلال
- ?
- پپ کبیر
- ?
گروه:
- کاربران عضو

من هم رباب عشقم و عشقم ربابی‌ست

وان لطف‌های زخمه ی رحمانم آرزوست







همیشه چهره ات را به سوی آفتاب نگه دار
سایه ها پشت سرت خواهند افتاد ...
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات







عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶
پاسخ به: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
نام کاربری: a.fcb
پیام: ۵۷۵
عضویت از: ۱ آذر ۱۳۹۴
از: تهران
طرفدار:
- مسی،اینیستا،ماسکرانو
- -
- تیم ملی
- آرژانتین
- مهدی طارمی
- لوییز انریکه
- کیروش
گروه:
- کاربران عضو
فردا روز میراث فرهنگیه همه موزه های تهران رایگانه.




بعضی وقتا
یه نگاه آشنا از بین هزارتا نگاه
میتونه تک تک سلول های بدنت رو بلرزونه...
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۶
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۹
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۶ پاسخ
۸,۴۵۶,۲۸۶ بازدید
۱ ساعت قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۶ پاسخ
۵۵۱,۴۵۹ بازدید
۴ روز قبل
مهدی
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۵ پاسخ
۱۱,۷۱۶,۴۳۱ بازدید
۵ روز قبل
Galaxy Alpha
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۵۲,۴۷۳ بازدید
۱۵ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۵,۰۹۵ بازدید
۱۵ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۱۲۳ بازدید
۱۶ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۶,۲۵۸ بازدید
۱۷ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۹,۷۴۶ بازدید
۲۳ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۵۰,۶۷۳ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۲۱,۷۰۱ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۹۲۶ بازدید
۷ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۸,۶۴۲ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۱۶۹ کاربر آنلاین است. (۸۹ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۱۶۹

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!