در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
|
نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! |
||
۲ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام:
۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي - پویول-ژاوی-کرایف - تراکتور سازی تبریز(تيراختور) - آرژانتين و اسپانيا - پپ گوارديولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران انجمن - مترجمین اخبار - لیگ فانتزی |
|
||
۲ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۳
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! جناب شوپن شما که در بهشت سکونت داری برای ما بگو بالاخره خدا با موسیقی مشکل داره یا نداره. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
|
نقل قول صبغة الله نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! جناب شوپن شما که در بهشت سکونت داری برای ما بگو بالاخره خدا با موسیقی مشکل داره یا نداره. نه بابا چه مشکلی؟ کاملا اوکیه باهاش. پیش خودم یه بار گفت اینکه یه ذره سخت گیری کردم بخاطر عوام بی جنبه س که از خودشون در نرن! |
||
۲ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
نام کاربری: frederic*chopin
پیام:
۱,۶۹۹
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi - xavi - xavi - xavi - xavi - xavi - xavi گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! اتود انقلابی اپوس ۱۰، شماره ۱۲ در سی مینور شوپن نیمه دوم زندگی کوتاه خود را در فرانسه گذراند. با این همه تا پایان عمر یک میهنپرست لهستانی باقی ماند. در سال ۱۸۳۱ تازه از ورشو خارج شده و هنوز پایش به فرانسه نرسیده بود که در وین خبر قیام هموطنانش علیه سلطه روسیه را شنید. این قیام با وجود امیدها و پیروزیهای اولیه مردم در نهایت سرکوب شد. بسیاری از هموطنان شوپن که در خارج از کشور زندگی میکردند طی این دوران برای پیوستن به مردم به لهستان رفتند. شوپن مردد و بیمار، چند بار تصمیم گرفت به کشورش برگردد و یکبار هم تا نیمهراه رفت، اما به خاطر شدت بیماری از ادامه راه بازماند. اتود انقلابی که همچون دیگر اتودهای شوپن از جنبههای زیباییشناسی، آموزشی و توسعه و کشف امکانات تازه ساز پیانو برخوردار است، در شرایطی استثنایی ناگهان تبدیل به فریادی پرخروش علیه متجاوزان میشود و از این نظر در میان مجموعه بیست و هفت اتوود شوپن به تابلوی گوئرنیکای پیکاسو- که آن هم در اعتراض به حمله نیروهای فاشیست به هموطنانش به تصویر کشیده شده، شباهت دارد. میگویند این اثر هنگام حمله آلمان به لهستان و آغاز جنگ جهانی دوم به عنوان آخرین برنامه رادیو ورشو در زیر بمباران سنگین نیروهای نازی پخش شد. اتوود انقلابی یکی از محبوبترین قطعات شوپن است و علاوه بر محبوبیت جهانی نقشی تاریخی در حافظه ملی مردم لهستان دارد. نکتورن، اپوس ۹، شماره ۲ در ای فلات ماژور هر قدر اتوود انقلابی شوپن خروشان و شورانگیز است، نکتورن شماره ۲ لطیف و شاعرانه است و از این نظر در موسیقی دوران رمانتیک با بخش ابتدایی سونات مهتاب بتهوون برابری میکند. شوپن فرمهای زیادی را در موسیقی کشف کرد که متعلق به خود اوست و قبل از او وجود نداشتند، اما نکتورن یا موسیقی شبانه ابداع جان فیلد آهنگساز ایرلندی همعصر و متقدم بر شوپن است. شوپن آثار جان فیلد را بسیار میستود و در جوانی هر وقت دست به پیانو میبرد کسانی به شباهت کارش به جان فیلد اشاره میکردند، شوپن این تأثیر را که آمیخته با حسی درونی بود انکار نمیکرد و با وجودی که حتی نام نکتورن را از جان فیلد گرفته بود چنان تحولی در این فرم موسیقی ایجاد کرد که بعدها برخی که از تقدم آثار جان فیلد بر شوپن اطلاع نداشتند کار آهنگساز ایرلندی را “شوپنی” توصیف میکردند. جالب اینجاست که جان فیلد به رغم لطافت عاشقانه و شباهت رمانتیک آثار خودش به نکتورنهای شوپن، و با وجود ارادت تمام و کمالی که آهنگساز جوان لهستانی به او داشت، نکتورنهای شوپن را ظاهراً زیاد نمیپسندید و گفته میشود یکبار آنها را در جایی قطعات”رختخوابی” مردی بیمار توصیف کرده است. پولونز شماره ۶، اپوس ۵۳، در ای فلات ماژور (پولونز قهرمانی) پولونز در اصل نوعی رقص قدیمی لهستانی است که بسیاری از آهنگسازان موسیقی کلاسیک از باخ و تلمان تا موتسارت، شوبرت، شومان و فرانتس لیست روی آن آهنگهایی ساختهاند، اما هیچ کدام به پای شهرت پولونزهای شوپن نمی رسند. شوپن در مجموع ۲۳ پولونز ساخت که متن هفت پولونز او در زمان حیاتش به چاپ رسید، سه پولونز دارای شماره و سه پولونز بیشماره هم بعد از مرگ او چاپ شد و چنان که میگویند دستکم هفت پولونز از ساختههای او گم شدهاند. اجرای پولونزهای شوپن مثل بعضی از اتوودهای او بسیار دشوار است به طوری که میگویند هر نوازنده حرفهای که بتواند این قعطات را بنوازد هر قطعه دیگری را میتواند بنوازد. ولادیمیر هوروویتس نوازنده آمریکایی روسی تبار قرن گذشته که او را “آخرین رمانتیک” میخواندند، معتقد بود نوازنده بیش از ساعات فراوان تمرین نیاز به درک روح اثر دارد، وقتی اثری را درونی کرد راحت آن را مینوازد، نوازندهای که هنگام اجرای اثر دست و بازو و پشت یا گردنش درد میگیرد باید بداند جایی از کارش اشکال دارد و آن اشکال ممکن است فیزیکی نباشد، بلکه ناشی از عدم راحتی و مهارت کافی او باشد. با این همه چهره عرق ریزان همین نوازنده چیره دست طی هفت دقیقه اجرای زنده پولونز قهرمانی، در سنین سالخوردگی و اوج مهارت، در حالی که میزانها را به خاموشی همچون وردی زیر لب میشمارد- و فیلم آن یکی از پر بینندهترین قطعات شوپن در شبکههای اجتماعی است- بسیار دیدنی و “قهرمانی” است. پولونز تراژیک، اپوس ۴۴ در اف شارپ مینور این پولونز را شوپن به پرنسس لودمیلا دوبوو، چهره شاخص جامعه لهستانیهای مهاجر پاریس، تقدیم کرده است. هر قدر پولونز قهرمانی سرشار از احساسات بیرونی و سرور جمعی است، پولونز معروف به تراژیک در سه بخش با یک تم مرکزی شبیه مازورکا قطعهای درونی و معمایی، آکنده از غم و شادی، درد دوری از وطن، احساس تنهایی و شور خلافه است. در اینجا باید اشارهای هم به پولونز فانتزی و پولونز میلیتر یا نظامی شوپن داشته باشیم که جزو محبوبترین پولونزهای آهنگسازند. مازورکا در آ مینور، اپوس ۱۷، شماره ۴ شوپن از سال ۱۸۲۵ تا زمان مرگش در سال ۱۸۴۹ بالغ بر ۶۹ مازورکا تصنیف کرده که چهل و یک مازورکا از میان آنها شماره اپوس دارند. مازورکای اپوس ۱۷ مجموعه چهار قطعه از این آثارند که آخرینشان شاید مشهورترین مازورکای شوپن باشد. این مازورکای تأمل برانگیز از حد اعلای اعتدال و ظرافت ساختار برخوردار است اسکرتسو شماره ۱ در بی مینور اپوس ۲۰ این قطعه هم بیگمان یکی از قطعات درخشان آهنگساز است. سرعت این قطعه در تضاد با نغمهای ملهم از یک آواز قدیمی کریسمس لهستانی حالتی رازآلود دارد. لطافت اسکرتسوی بی مینور همچون مازورکای آ مینور و نکتورنهای های شوپن در حدی است که برای شنیدن در خلوت و دور از هیاهوی سالنهای بزرگ مناسب تر است. شوپن اصولاً خود را مرد سالنهای بزرگ نمیدانست، جایی که فرانتس لیست با اجرای پولونزهای پر قدرت او غوغا به پا میکرد. شوپن، فرانتس لیست را سخت میستود و نخستین مجموعه اتودهای خود را به او تقدیم کرد. با این حال به توانایی او در اجرای حماسی و قهرمانی آثاری که خودش تصنیف کرده و نمیتوانست مثل لیست صدای آنها را در سالنهای بزرگ آن زمان به گوش همه برساند رشک میبرد. مسلماً هیچ کس همچون خود شوپن نمیتوانست همه ظرافت آثار لطیف او را با پیانو اجرا کند، اما لیست قادر بود پولونزهای پر قدرت شوپن را که اصولاً ساختنشان به دست هنرمندی با آن بنیه ضعیف عجیب به نظر میرسید، با احساس کمتر ولی کوبندهتر بنوازد. شوپن به این حقیقت زمانی پی برد که در بیست و پنج سالگی کنسرت مشترکی از آثار خود به اتفاق لیست در سالنی بزرگ داد. در پایان حاضران در سالن بسیار بیش از شوپن آهنگساز، لیست نوازنده را تشویق کردند. شوپن در تمام عمرش بیش از سی کنسرت آن هم اغلب در محافل خصوصی برگزار نکرد. والس خداحافظی- در آ فلات ماژور، اپوس ۶۹ ، شماره ۱ شوپن در مجموعه آثار خود ۱۸ والس شناخته شده دارد. او والس معروف به خداحافظی و همچنین پیش از آن والس اپوس ۱۸ خود را به نامزدش کنتس ماریا ودزینسکا تقدیم کرده است. نامزدی شوپن و ماریا به رغم موافقت دختر جوان و مادرش به ازدواج نینجامید. ماریا هم نقاش و هم نوازنده پیانوی شاگرد جان فیلد بود. شوپن ماریا را از کودکی میشناخت و گمان میکرد میتواند از طریق ازدواج با او به آرامش و سلامتی که به آن نیاز داشت برسد. اما پدر ماریا در سیمای رنجور شوپن آیندهای نمیدید و از ترس بیوه شدن زودهنگام دخترش با این ازدواج مخالفت کرد. والس خداحافطی لحنی تیره و غمآلود و نوستالژیک و گاهی شاد دارد و به خاطر داستان عاشقانهای که در پس آن نهفته از شهرت زیادی در میان آثار شوپن برخوردار شده است. پس از این دوران و ضربه روحی بعد از آن بود که شوپن وارد رابطه عاشقانه با ژرژ ساند، نویسنده معروف فرانسوی، شد و طی ده سال زندگی در کنار او که خالی از اختلافهای ادواری نبود یکی از خلاقانهترین دورههای زندگی هنریاش را آغاز کرد. ژرژ ساند هشت سال از شوپن بزرگتر بود و شخصیتی مقتدر و رفتاری گاه مادرانه با شوپن داشت. این رابطه سرانجام دو سال قبل از درگذشت شوپن به انتها رسید. بالاد شماره ۳ در آ فلات ماژور، اپوس ۴۷ بالادهای شوپن آثار تجریدی و منحصر به فردی هستند که نمیتوان به فرم دیگری آنها را اجرا کرد و از تمایز و اصالت خاصی برخوردارند. یکی از منابع الهام شوپن در ساختن بالادهایش آثار آدام میکیه ویچ شاعر و درامنویس ملی و بلندآوازه لهستانی است. اجرای بالادهای شوپن برای نوازندگان پیانو همواره محل چالش بوده و بالاد شماره ۳ در آ فلات که یکی از زیباترین و محبوبترین آنهاست از همین رو منبع الهام لیست و برامس برای ساختن آثاری در این فرم شدند. پرلود اپوس ۲۸، شماره ۱۵، قطرههای باران شوپن ۲۴ پرلود ساخت که در آن همچون اتودهایش زیر تأثیر پرلودها و فوگهای باخ است. پرلود اپوس ۲۸ شوپن طولانیترین و یکی از زیباترین پرلودهای اوست. شوپن این پرلود را در دوران اقامتش در خانه ژرژ ساند در یکی از جزایر اسپانیا به نام مایورکای والدموسا سرود. شوپن برای فرار از زمستانهای سرد پاریس و بهبود ریههایش همراه ساند به این جزیره گرمسیر می رفت. ژرژ ساند زمانی که برای نخستین بار این قطعه را شنید نام قطرههای باران را بر آن گذاشت. این شباهت به خاطر تکرار نت آ فلات در این قطعه است. شوپن از نامهایی که دیگران بر قطعههایش میگذاشتند چندان راضی نبود، اما نام قطرههای باران از همان زمان بر روی این قطعه باقی ماند. کنسرتو پیانو شماره ۲ زمانی که شوپن از چهارده سالگی شروع به ساختن آثار حرفهای و ماندگار خود کرد صاحبنظران و منتقدان با نفوذ دوران، آهنگسازی را که یک اثر بزرگ ارکسترال مثل سمفونی یا کنسرتوها را در کارنامه خود نداشت در رده بزرگان این هنر به شمار نمیآوردند. شوپن که نسبت به این نگاه نظر خوشی نداشت بعدها یک بار درباره دوستش برلیوز که با او کنسرتهای مشترک هم برگزار میکرد، به خاطر استفاده به نظر او بیش از حد برلیوز از سازهای فراوان و بیشمار، در مورد او به شوخی گفته بود:” هر کس یکی از ساختههای برلیوز را شنیده باشد حق دارد برای تمام عمر با او قطع رابطه کند.” شوپن با این همه برای نشان دادن تواناییهای ارکسترال خود و راه یافتن به محافل بزرگان موسیقی اروپا قبل از ترک لهستان در بیست سالگی دو کنسرتو پیانو تصنیف کرد که از جمله بهترین آثار او هستند. کنسرتو پیانو شماره دو با زیباترین نغمهها در واقع کنسرتو پیانوی اول شوپن بود که پس از تجدید نظر و اصلاحات بعدی به کنسرتو پیانوی شماره دو تبدیل شد. در این کنسرتو و همین طور در کنسرتو شماره یک شوپن، ارکستر از آن نقش بزرگ تاریخی و پر عظمتی که در آثار بتهوون، برامس و برلیوز بازی میکند، تا حدودی و البته آگاهانه طفره میرود. با این همه کنسرتوهای شوپن آکنده از عمق احساسات هنرمند بزرگی متعلق به یک کشور کوچک است و نقش ارکستر در کنسرتوهای او بیشتر شبیه به زمینه مخمل نرم و سیاهی است که نغمههای دلپذیر پیانو همچون دانههای سفید مروارید بر روی آن میغلتند. |
||
۳ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
نام کاربری: frederic*chopin
پیام:
۱,۶۹۹
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi - xavi - xavi - xavi - xavi - xavi - xavi گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! موسیقی شوپنیسم ب دو بخش تولید و پرورش تقسیم میشه ... بخشی رو از قدما وام گرفته و بعضا تغییراتی داده ک حتی نمیشه غیر از او رو مبدع دونست ... مثل نکتورن ... بخش دیگ هم چیزیه ک مختص ب فضای ملودیک در ساز پیانوست ک قبلش نبوده و بعدش هم نیست ک در پیام قبل توضیح دادم ... برگزاری مسابقات بین المللی شوپن هم گویای همین مطلبه ... خواستم با خودت بیشترآشنا بشی ... ضمنا ادبیاتت بشدت شبیه رفیق قدیم ما "وریالئو" ست ... ممنون ک با این فضای طنز توو این دوره ی بی مربی دلمون رو شاد کردی ... |
||
۳ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
|
نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! موسیقی شوپنیسم ب دو بخش تولید و پرورش تقسیم میشه ... بخشی رو از قدما وام گرفته و بعضا تغییراتی داده ک حتی نمیشه غیر از او رو مبدع دونست ... مثل نکتورن ... بخش دیگ هم چیزیه ک مختص ب فضای ملودیک در ساز پیانوست ک قبلش نبوده و بعدش هم نیست ک در پیام قبل توضیح دادم ... برگزاری مسابقات بین المللی شوپن هم گویای همین مطلبه ... خواستم با خودت بیشترآشنا بشی ... ضمنا ادبیاتت بشدت شبیه رفیق قدیم ما "وریالئو" ست ... ممنون ک با این فضای طنز توو این دوره ی بی مربی دلمون رو شاد کردی ... کاملا درست است. بنده هم عرض کردم که منظور از سرتر دانستن آن دو بزرگوار، نفی ابداعات و دستاوردهای خودم یا خدای نکرده تقلیدی پنداشتن شان نیست! بحث جایگاه کلی موسیقیدانان در تاریخ موسیقی و تاثیرگذاری شان را مطرح کردم. به عنوان مثال بتهوون کسی بود که با آثار بنیان کنی چون اروییکا نقطه عطف تاریخ موسیقی در گذار از دوره کلاسیک به رمانتیک را رقم زد. مهمترین فرم های موسیقی مانند سمفونی و سونات را با دلاوری تمام به کلی به هم ریخت. برای اولین بار موسیقی را از گیر و دار رشنالیسم افراطی و فرمول زدگی کلاسیک آثار غول های نامداری چون هایدن رهایی بخشید. با آداجیو سستنوتوی مهتابش، کل سونات نویسان خشک مغز را به ریشخند گرفت! مهمتر از همه شاید اولین آهنگسازی بود که خود را "هنرمند" خواند نه صنعتگر. تا پیش از بتهوون، موسیقی پیشه ای بود به مانند نجاری یا آهنگری. کاری ارائه میکردند و مزدی میگرفتند. بتهوون به این هنر "حیثیت و شرف" داد. در کل یک انقلابی بود که شدت قدم های استوارش همچون آکورد های کوبنده اش در ابتدای آلگرو کن بریو معروف لرزه به اندام تک تک ماها انداخت. بوده اند آهنگسازانی که در یک ساز یا یک فرم تحولی به پا کرده باشند (همچون واگنر جان در اپرا)، بتهوون اما کسی بود که دو دوره از مهمترین ادوار موسیقی به قبل و بعد از او تقسیم می شود. یادم می آید حدودا پانزده سال داشتم که کوارتت های زهی اپوس 127 به بعدش ساخته شد.... از شوبرت عزیز و تنی چند از بزرگان در نشریات و محافل نقل می شد که ای داد و بیداد چه کنیم که هیچ چیز برایمان باقی نماند! (هرچند من نگذاشتم همچین اتفاقی بیفتد! ) در مورد باخ و تاثیرش در تاریخ موسیقی هم به درازا می شود بحث کرد هرچند افراد زیادی کل عمرشان را صرف این کار کرده اند نیاز به توضیح بدیهیات از سوی من نیست. |
||
۳ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
نام کاربری: هدیه
پیام:
۳۸۴
عضویت از: ۱۱ خرداد ۱۳۸۸
از: بندر انزلی
طرفدار:
- مسی, پویول ,ژاوی ,اینیستا - پپ گواردیولا گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Strong forever نوشته:نقل قول هدیه نوشته:سلام به همه. من بعد سال ها دوباره برگشتم به سایت. چقدر همه چی خوشگل تر و باحال تر شده خوش برگشتی معرفی کن ولی هدیه هستم. ۲۴ سالمه. ۱۳ ساله بارساییم. ۱۰ ساله اینجا عضوم. |
||
۳ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
نام کاربری: frederic*chopin
پیام:
۱,۶۹۹
عضویت از: ۵ آبان ۱۳۹۷
از: تهران
طرفدار:
- xavi - xavi - xavi - xavi - xavi - xavi - xavi گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! موسیقی شوپنیسم ب دو بخش تولید و پرورش تقسیم میشه ... بخشی رو از قدما وام گرفته و بعضا تغییراتی داده ک حتی نمیشه غیر از او رو مبدع دونست ... مثل نکتورن ... بخش دیگ هم چیزیه ک مختص ب فضای ملودیک در ساز پیانوست ک قبلش نبوده و بعدش هم نیست ک در پیام قبل توضیح دادم ... برگزاری مسابقات بین المللی شوپن هم گویای همین مطلبه ... خواستم با خودت بیشترآشنا بشی ... ضمنا ادبیاتت بشدت شبیه رفیق قدیم ما "وریالئو" ست ... ممنون ک با این فضای طنز توو این دوره ی بی مربی دلمون رو شاد کردی ... کاملا درست است. بنده هم عرض کردم که منظور از سرتر دانستن آن دو بزرگوار، نفی ابداعات و دستاوردهای خودم یا خدای نکرده تقلیدی پنداشتن شان نیست! بحث جایگاه کلی موسیقیدانان در تاریخ موسیقی و تاثیرگذاری شان را مطرح کردم. به عنوان مثال بتهوون کسی بود که با آثار بنیان کنی چون اروییکا نقطه عطف تاریخ موسیقی در گذار از دوره کلاسیک به رمانتیک را رقم زد. مهمترین فرم های موسیقی مانند سمفونی و سونات را با دلاوری تمام به کلی به هم ریخت. برای اولین بار موسیقی را از گیر و دار رشنالیسم افراطی و فرمول زدگی کلاسیک آثار غول های نامداری چون هایدن رهایی بخشید. با آداجیو سستنوتوی مهتابش، کل سونات نویسان خشک مغز را به ریشخند گرفت! مهمتر از همه شاید اولین آهنگسازی بود که خود را "هنرمند" خواند نه صنعتگر. تا پیش از بتهوون، موسیقی پیشه ای بود به مانند نجاری یا آهنگری. کاری ارائه میکردند و مزدی میگرفتند. بتهوون به این هنر "حیثیت و شرف" داد. در کل یک انقلابی بود که شدت قدم های استوارش همچون آکورد های کوبنده اش در ابتدای آلگرو کن بریو معروف لرزه به اندام تک تک ماها انداخت. بوده اند آهنگسازانی که در یک ساز یا یک فرم تحولی به پا کرده باشند (همچون واگنر جان در اپرا)، بتهوون اما کسی بود که دو دوره از مهمترین ادوار موسیقی به قبل و بعد از او تقسیم می شود. یادم می آید حدودا پانزده سال داشتم که کوارتت های زهی اپوس 127 به بعدش ساخته شد.... از شوبرت عزیز و تنی چند از بزرگان در نشریات و محافل نقل می شد که ای داد و بیداد چه کنیم که هیچ چیز برایمان باقی نماند! (هرچند من نگذاشتم همچین اتفاقی بیفتد! ) در مورد باخ و تاثیرش در تاریخ موسیقی هم به درازا می شود بحث کرد هرچند افراد زیادی کل عمرشان را صرف این کار کرده اند نیاز به توضیح بدیهیات از سوی من نیست. در دورهٔ آغازین (۱۷۹۲–۱۸۰۲)، کارهای بتهوون هم بشدت تحت تأثیر هایدن و موتسارت بود، البته همون زمان به تدریج افق وسیعتری در کارهاش رو کشف میکرد...مثه سمفونیهای شماره ۱ و ۲، شش کوارتت زهی، دو کنسرتو پیانو، دوازده سونات پیانو (شامل سوناتهای مشهورِ پاتِتیک و مهتاب) ... بهر حال هنر در هر زمینه ای ..امری پویا و سیاله ... ک فاکتورهای بسیاری در هر دوره منجر به سیر صعودی و حتی نزولی اون میشه ... هر هنرمندی هم لاجرم وام گیر هنرمندان قبل خودشه ...ولی مهم اینه در نهایت چه اسمی ازش باقی میمونه ... آثار طولانی شوپن مثه ۴ بالاد، ۴اسکرتزو، بارکاروله۶۰.Op، فانتزی ۴۹.Op و سوناتهایش همانند آثار کوتاهترش مثه ایمپرومتوها، مازورکاها، نوکتورنها، والسها و پولونزهای او، قطعا جایگاهی تثبیت شده در بین آثار (رپرتوار) "پیانو" دارن ک با توجه به وضعیت جسمانی همیشه در حال مرگ شوپن و شرایط روحی بشدت خرابش... و عمر کوتاه .... این آثار بیشتر شبیه معجزه اس تا موسیقی ... خُب پس در مورد این اسطوره، هم نظریم ... بزرگواران قبل ایشون ک نام بردید هم، نیاز ب تایید ندارند ... حرف همین بود ک شوپن ، شوپن بود ... نه تاکید و مرور آنچه گذشت ... جدا از روش طنزگونه ی بیان مطالب ک امیدوارم تکرار ، باعث از بین رفتن طعمش نشه ... خوشحالم ک روی فرد خاصی تعصب ندارید ... |
||
۳ خرداد ۱۳۹۸
|
|
پاسخ به: برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید! | ||
|
نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول frederic*chopin نوشته:نقل قول Frédéric.Chopin نوشته:نقل قول به به ایشالا ک از خلوص نیت باشه ... خوشحالیم ک علاقه مندان این اسطوره بسیارند ... خوش اومدی برادرطبعا هرکسی خودش را دوست می دارد و علاقه مند به خود است. البته من هنوز خودم را اسطوره نمی پندارم...... تا سرورم لودویگ و یوهان بزرگوار هستند همچین جسارتی نمی نمایم (ولی در اوج فروتنی نمی توانم منکر شاهکار بودن تعدادی از ساخته هایم نیز شوم!) ممنون از خوشامدگویی تان. قطعا بتهوون و باخ مقام سروری برای شوپن ندارند ... البته نمیشه منکر گرایش ها و رشد شوپن توو بستر موسیقی دوران پسا باروک و کلاسیک شد (و علاقه اش )... ولی از وام گرفتن تا ایجاد سروری فاصله هاست ... سروده های شاعر پیانو نه قبل و نه بعدش تکرار نشدن ... موسیقی ملودی محور ک بعضا تم های اروپای شرقی دارن و تنوع تکنیک های این ساز البته در مقام تولید فضای ترکیبی مونوفونیک و پلی فونیک ... ساخته ی روح عزیز اما جسم همیشه مریض فردریکه ... بنده خودم معترف به سروری ایشان نسبت به خودم هستم و بارها این را به سمع و نظر دوستان و اطرافیانم رسانده ام. حالا اینکه شما سخنان خود بنده را قبول ندارید بحث دیگریست. اما سروری آن دو بزرگوار نسبت به من نه به آن جهت که از آنان تقلید کرده باشم و سبکی که در موسیقی به کارگرفتم و شاعرانگی ای که از اعماق وجودم در آن بکار بستم بی همتا و بی بدیل نباشد است، بلکه از آن روست که جایگاه کلی آنان را در تاریخ موسیقی و دستاوردهای عظیمی که برای این هنر به ارمغان آورده اند را فراتر از اندک توشه خودم می بینم. در ضمن اگر به موومان های میانی برخی سونات ها و البته کوارتت های زهی متاخر لودویگ عزیز مراجعه فرمایید ریشه های اولیه این شعر و شعور را در میابید.... پیش از من اولین کسی که خودش را شاعر اصوات خواند یا خوانده شد، لودویگ جان عزیزم بود که همین الان هم با هم هستیم! موسیقی شوپنیسم ب دو بخش تولید و پرورش تقسیم میشه ... بخشی رو از قدما وام گرفته و بعضا تغییراتی داده ک حتی نمیشه غیر از او رو مبدع دونست ... مثل نکتورن ... بخش دیگ هم چیزیه ک مختص ب فضای ملودیک در ساز پیانوست ک قبلش نبوده و بعدش هم نیست ک در پیام قبل توضیح دادم ... برگزاری مسابقات بین المللی شوپن هم گویای همین مطلبه ... خواستم با خودت بیشترآشنا بشی ... ضمنا ادبیاتت بشدت شبیه رفیق قدیم ما "وریالئو" ست ... ممنون ک با این فضای طنز توو این دوره ی بی مربی دلمون رو شاد کردی ... کاملا درست است. بنده هم عرض کردم که منظور از سرتر دانستن آن دو بزرگوار، نفی ابداعات و دستاوردهای خودم یا خدای نکرده تقلیدی پنداشتن شان نیست! بحث جایگاه کلی موسیقیدانان در تاریخ موسیقی و تاثیرگذاری شان را مطرح کردم. به عنوان مثال بتهوون کسی بود که با آثار بنیان کنی چون اروییکا نقطه عطف تاریخ موسیقی در گذار از دوره کلاسیک به رمانتیک را رقم زد. مهمترین فرم های موسیقی مانند سمفونی و سونات را با دلاوری تمام به کلی به هم ریخت. برای اولین بار موسیقی را از گیر و دار رشنالیسم افراطی و فرمول زدگی کلاسیک آثار غول های نامداری چون هایدن رهایی بخشید. با آداجیو سستنوتوی مهتابش، کل سونات نویسان خشک مغز را به ریشخند گرفت! مهمتر از همه شاید اولین آهنگسازی بود که خود را "هنرمند" خواند نه صنعتگر. تا پیش از بتهوون، موسیقی پیشه ای بود به مانند نجاری یا آهنگری. کاری ارائه میکردند و مزدی میگرفتند. بتهوون به این هنر "حیثیت و شرف" داد. در کل یک انقلابی بود که شدت قدم های استوارش همچون آکورد های کوبنده اش در ابتدای آلگرو کن بریو معروف لرزه به اندام تک تک ماها انداخت. بوده اند آهنگسازانی که در یک ساز یا یک فرم تحولی به پا کرده باشند (همچون واگنر جان در اپرا)، بتهوون اما کسی بود که دو دوره از مهمترین ادوار موسیقی به قبل و بعد از او تقسیم می شود. یادم می آید حدودا پانزده سال داشتم که کوارتت های زهی اپوس 127 به بعدش ساخته شد.... از شوبرت عزیز و تنی چند از بزرگان در نشریات و محافل نقل می شد که ای داد و بیداد چه کنیم که هیچ چیز برایمان باقی نماند! (هرچند من نگذاشتم همچین اتفاقی بیفتد! ) در مورد باخ و تاثیرش در تاریخ موسیقی هم به درازا می شود بحث کرد هرچند افراد زیادی کل عمرشان را صرف این کار کرده اند نیاز به توضیح بدیهیات از سوی من نیست. در دورهٔ آغازین (۱۷۹۲–۱۸۰۲)، کارهای بتهوون هم بشدت تحت تأثیر هایدن و موتسارت بود، البته همون زمان به تدریج افق وسیعتری در کارهاش رو کشف میکرد...مثه سمفونیهای شماره ۱ و ۲، شش کوارتت زهی، دو کنسرتو پیانو، دوازده سونات پیانو (شامل سوناتهای مشهورِ پاتِتیک و مهتاب) ... بهر حال هنر در هر زمینه ای ..امری پویا و سیاله ... ک فاکتورهای بسیاری در هر دوره منجر به سیر صعودی و حتی نزولی اون میشه ... هر هنرمندی هم لاجرم وام گیر هنرمندان قبل خودشه ...ولی مهم اینه در نهایت چه اسمی ازش باقی میمونه ... آثار طولانی شوپن مثه ۴ بالاد، ۴اسکرتزو، بارکاروله۶۰.Op، فانتزی ۴۹.Op و سوناتهایش همانند آثار کوتاهترش مثه ایمپرومتوها، مازورکاها، نوکتورنها، والسها و پولونزهای او، قطعا جایگاهی تثبیت شده در بین آثار (رپرتوار) "پیانو" دارن ک با توجه به وضعیت جسمانی همیشه در حال مرگ شوپن و شرایط روحی بشدت خرابش... و عمر کوتاه .... این آثار بیشتر شبیه معجزه اس تا موسیقی ... خُب پس در مورد این اسطوره، هم نظریم ... بزرگواران قبل ایشون ک نام بردید هم، نیاز ب تایید ندارند ... حرف همین بود ک شوپن ، شوپن بود ... نه تاکید و مرور آنچه گذشت ... جدا از روش طنزگونه ی بیان مطالب ک امیدوارم تکرار ، باعث از بین رفتن طعمش نشه ... خوشحالم ک روی فرد خاصی تعصب ندارید ... احسنت. ولی بتهوون قبل از اروییکا رو بریز دور! (جز اندک استثنائاتی) خود داداشمون کارای قبل از 1800 ش رو از آرشیو لپ تاپش شیفت دلیت کرده بجز پاتتیک و یک دو کار دیگه! بتهوون حقیقی از Heiligenstadt و اون سلوک و دگرگونی عجیب روحی شروع میشه..... Marcia funebre خودش گویای همه چیزه. پارتیتوری که ازش دارم اینقد از اشک هایی که روش ریختم خیس شده که دیگه قابل رهبری نیست! در یک کلام بتهوون قبل از اروییکا بتهوون نیست. سایه ای از دو غول پیشینه و خود واقعیشو هنوز پیدا نکرده. |
||
۳ خرداد ۱۳۹۸
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |