در حال دیدن این عنوان: |
۱ کاربر مهمان
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
|
نقل قول Anis نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول Anis نوشته:دیگه گفتم سورپرایز شم پس میذارم دستت برسه خودت عکس بفرستی انصافا سوپرایز میشی. خودم عاشقش شدم. البته میشد از بین انواعش انتخاب کنی، ولی خب اینطوری سوپرایز نمیشی دیگه اوووه بیصبرانه منتظرم فرزندم میخوای کلمات جدید رو هم بگی همینطور که منتظری؟ |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۲۷ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! | ||
نام کاربری: Daughter.of.Eve
نام تیم: مالاگا
پیام:
۶,۹۵۲
عضویت از: ۲۰ مهر ۱۳۹۰
از: تبريز
طرفدار:
- مسي - پویول-ژاوی-کرایف - تراکتور سازی تبریز(تيراختور) - آرژانتين و اسپانيا - پپ گوارديولا گروه:
- کاربران عضو - مدیران انجمن - مترجمین اخبار - لیگ فانتزی |
کلمات جدید: شرک، کوههای سفید، چکمه
|
||
۲۷ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول Anis نوشته:کلمات جدید: شرک، کوههای سفید، چکمه ایول آقا یه خبر بدم، اگه تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام که 5 آذره، داستان نوشتید و برنده معلوم شد، به برنده بعدی هم برای ولادت امام حسن هدیه میدم. هرچند اگه کسی بنویسه تا اون وقت |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۲۷ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول Anis نوشته:کلمات جدید: شرک، کوههای سفید، چکمه ایول آقا یه خبر بدم، اگه تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام که 5 آذره، داستان نوشتید و برنده معلوم شد، به برنده بعدی هم برای ولادت امام حسن هدیه میدم. هرچند اگه کسی بنویسه تا اون وقت من ۱۱ جلد رمان تحویل میدم تا اون زمان. |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲۷ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول Anis نوشته:کلمات جدید: شرک، کوههای سفید، چکمه ایول آقا یه خبر بدم، اگه تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام که 5 آذره، داستان نوشتید و برنده معلوم شد، به برنده بعدی هم برای ولادت امام حسن هدیه میدم. هرچند اگه کسی بنویسه تا اون وقت من ۱۱ جلد رمان تحویل میدم تا اون زمان. یعنی اونقدر خندیدم با این کامنت که اگه تحویلم ندین به مناسبت ولادت هدیه رو میدم. ان شاالله خدا دلتون رو شاد کنه بچه ها هرکی تا 5 آذر داستان بنویسه با این کلمه ها ، برای شادی دل صاحب الزمان که ولادت پدر بزرگوارشونه، هدیه داره از طرف من. فالوورای پیجم میدونن من برای ولادتا کلا قاطی میکنم برا هدیه دادن پس دست بجنبونین و تنبلی نکنید. که بعیده حالا حالا ها دوباره بزنه به کله ام اینم بگم که هدیه رو فکر کنم همتون دوست داشته باشید. هلوکیتی هم نیست |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۲۸ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:نقل قول beautiful queen نوشته:نقل قول Anis نوشته:کلمات جدید: شرک، کوههای سفید، چکمه ایول آقا یه خبر بدم، اگه تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام که 5 آذره، داستان نوشتید و برنده معلوم شد، به برنده بعدی هم برای ولادت امام حسن هدیه میدم. هرچند اگه کسی بنویسه تا اون وقت من ۱۱ جلد رمان تحویل میدم تا اون زمان. یعنی اونقدر خندیدم با این کامنت که اگه تحویلم ندین به مناسبت ولادت هدیه رو میدم. ذخیره کنید این پیامو... |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲۸ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
صدای نفس نفس زدن شرک و گربه چکمه پوش دیگه بلند شده بود. داشتند از کوه های سفید بالا میرفتند تا به خونه خر و اژدها برسند برای تولد بچه سوم خر. گربه چکمه پوش: خیلی کندی شرک زودتر بیا، همیشه توی مراسم ها نفر آخر میرسی شرک در حالی که داشت عرق پیشونیش رو پاک میکرد گفت: دهنت رو ببند تو که کاری نمیکنی. تو روی گردن من راحت نشستی و داری استراحت میکنی. گربه چکمه پوش با بغض جواب داد: شرک من که وزنی ندارم درثانی پاهای خودت رو با پاهای من مقایسه کن. من میخواستم خودم بیام که یک هفته بعد میرسیدم. تو دلت میومد پاهای کوچولوی من خسته بشن؟! - خیلی خب حالا اینطوری نگاه نکن، حالا هم که روی دوش منی پس ساکت باش. راستی گفتی اسم بچه هاش چی بود؟ + آممم..اها شنگول و منگول و حبه انگور - چرا شنگولا رو میریزی توی شرکا؟! مومن اون یه داستان دیگه است که + زندگی خرج داره دیگه. با اینکاری که این روحانی کرده همه مجبور شدن چند شیفت کار کنن، اینم شیفت دوم توی اون یکی داستان کار میکنه. شرک با خنده: الحق که خره، آخه کدوم خری توی قصه بز و گوسفند میره نقش میگیره؟! شرک در حالی دست توی جیب هاش میکند و به دنبال چیزی میگردد میگوید: واستا ببینم کادو رو چکار کردی؟ دادمش دست تو که + آممم..میدونی بذار بهش فکر نکنیم این لحظه های خوبمون خراب میشه. - چی میگی؟! چکارش کردی؟ گربه با مکث و تعلل جواب داد: از توی جیبم افتاد و رفت پایین کوه شرک که چشماش داشت از حدقه میزد بیرون نفس زنان گفت: تو... تو چکار کردی؟ + ببین گفتم حالمون رو خراب میکنی. بهش فکر نکن به چیزای خوب فکر کن به این منظره زیبا نگاه کن نفس عمیق بکش و ریه هات رو پر کن از عطر گل نرگس و ... شرک که دیگه برفروخته شده بود با صدای بلند داد زد: گـــــــربـــــــــــه، جوری که کوه به لرزه افتاد. پایان پ.ن1: نویسنده ش اصغر فرهادی بود. پ.ن2: بیشتر نمایشنامه شد تا داستان کوتاه پ.ن3: دیگه همینطوری به ذهنم اومد و نوشتم از من همین قبول کنید. |
||
|
|||
۲۸ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام:
۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ - یوهان کرویف - پرسپولیس - اسپانیا، آرژانتین - احمد عابدزاده، کریم باقری - فرانک ریکارد - افشین امپراطور گروه:
- لیگ فانتزی - کاربران عضو - مدیران کل |
نقل قول سَیّد شایان نوشته:صدای نفس نفس زدن شرک و گربه چکمه پوش دیگه بلند شده بود. داشتند از کوه های سفید بالا میرفتند تا به خونه خر و اژدها برسند برای تولد بچه سوم خر. گربه چکمه پوش: خیلی کندی شرک زودتر بیا، همیشه توی مراسم ها نفر آخر میرسی شرک در حالی که داشت عرق پیشونیش رو پاک میکرد گفت: دهنت رو ببند تو که کاری نمیکنی. تو روی گردن من راحت نشستی و داری استراحت میکنی. گربه چکمه پوش با بغض جواب داد: شرک من که وزنی ندارم درثانی پاهای خودت رو با پاهای من مقایسه کن. من میخواستم خودم بیام که یک هفته بعد میرسیدم. تو دلت میومد پاهای کوچولوی من خسته بشن؟! - خیلی خب حالا اینطوری نگاه نکن، حالا هم که روی دوش منی پس ساکت باش. راستی گفتی اسم بچه هاش چی بود؟ + آممم..اها شنگول و منگول و حبه انگور - چرا شنگولا رو میریزی توی شرکا؟! مومن اون یه داستان دیگه است که + زندگی خرج داره دیگه. با اینکاری که این روحانی کرده همه مجبور شدن چند شیفت کار کنن، اینم شیفت دوم توی اون یکی داستان کار میکنه. شرک با خنده: الحق که خره، آخه کدوم خری توی قصه بز و گوسفند میره نقش میگیره؟! شرک در حالی دست توی جیب هاش میکند و به دنبال چیزی میگردد میگوید: واستا ببینم کادو رو چکار کردی؟ دادمش دست تو که + آممم..میدونی بذار بهش فکر نکنیم این لحظه های خوبمون خراب میشه. - چی میگی؟! چکارش کردی؟ گربه با مکث و تعلل جواب داد: از توی جیبم افتاد و رفت پایین کوه شرک که چشماش داشت از حدقه میزد بیرون نفس زنان گفت: تو... تو چکار کردی؟ + ببین گفتم حالمون رو خراب میکنی. بهش فکر نکن به چیزای خوب فکر کن به این منظره زیبا نگاه کن نفس عمیق بکش و ریه هات رو پر کن از عطر گل نرگس و ... شرک که دیگه برفروخته شده بود با صدای بلند داد زد: گـــــــربـــــــــــه، جوری که کوه به لرزه افتاد. پایان پ.ن1: نویسنده ش اصغر فرهادی بود. پ.ن2: بیشتر نمایشنامه شد تا داستان کوتاه پ.ن3: دیگه همینطوری به ذهنم اومد و نوشتم از من همین قبول کنید. مومن؟ |
||
عمری است دخیلم به ضریحی که نداری... |
|||
۲۸ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
|
نقل قول سَیّد شایان نوشته:صدای نفس نفس زدن شرک و گربه چکمه پوش دیگه بلند شده بود. داشتند از کوه های سفید بالا میرفتند تا به خونه خر و اژدها برسند برای تولد بچه سوم خر. گربه چکمه پوش: خیلی کندی شرک زودتر بیا، همیشه توی مراسم ها نفر آخر میرسی شرک در حالی که داشت عرق پیشونیش رو پاک میکرد گفت: دهنت رو ببند تو که کاری نمیکنی. تو روی گردن من راحت نشستی و داری استراحت میکنی. گربه چکمه پوش با بغض جواب داد: شرک من که وزنی ندارم درثانی پاهای خودت رو با پاهای من مقایسه کن. من میخواستم خودم بیام که یک هفته بعد میرسیدم. تو دلت میومد پاهای کوچولوی من خسته بشن؟! - خیلی خب حالا اینطوری نگاه نکن، حالا هم که روی دوش منی پس ساکت باش. راستی گفتی اسم بچه هاش چی بود؟ + آممم..اها شنگول و منگول و حبه انگور - چرا شنگولا رو میریزی توی شرکا؟! مومن اون یه داستان دیگه است که + زندگی خرج داره دیگه. با اینکاری که این روحانی کرده همه مجبور شدن چند شیفت کار کنن، اینم شیفت دوم توی اون یکی داستان کار میکنه. شرک با خنده: الحق که خره، آخه کدوم خری توی قصه بز و گوسفند میره نقش میگیره؟! شرک در حالی دست توی جیب هاش میکند و به دنبال چیزی میگردد میگوید: واستا ببینم کادو رو چکار کردی؟ دادمش دست تو که + آممم..میدونی بذار بهش فکر نکنیم این لحظه های خوبمون خراب میشه. - چی میگی؟! چکارش کردی؟ گربه با مکث و تعلل جواب داد: از توی جیبم افتاد و رفت پایین کوه شرک که چشماش داشت از حدقه میزد بیرون نفس زنان گفت: تو... تو چکار کردی؟ + ببین گفتم حالمون رو خراب میکنی. بهش فکر نکن به چیزای خوب فکر کن به این منظره زیبا نگاه کن نفس عمیق بکش و ریه هات رو پر کن از عطر گل نرگس و ... شرک که دیگه برفروخته شده بود با صدای بلند داد زد: گـــــــربـــــــــــه، جوری که کوه به لرزه افتاد. پایان پ.ن1: نویسنده ش اصغر فرهادی بود. پ.ن2: بیشتر نمایشنامه شد تا داستان کوتاه پ.ن3: دیگه همینطوری به ذهنم اومد و نوشتم از من همین قبول کنید. خیلی خوب بود انصافا چه میکنه این هدیه حتی شما هم ترغیب شدی به نوشتن |
||
گداخته از جفای همه گریخته در وفای علی |
|||
۲۸ آبان ۱۳۹۹
|
|
پاسخ به: داستانک! [شرک- کوههای سفید- چکمه] | ||
نام کاربری: Montazer_59
پیام:
۴,۲۷۷
عضویت از: ۱۷ شهریور ۱۳۹۲
از: جمهوری اسلامی ایران 🇮🇷
طرفدار:
- لیونل مسی - کرایف، ریوالدو، رونالدینیو، پویول، ژاوی و اینیستا - پرسپولیس - آلمان - انریکه، یورگن کلوپ - یحیی گل محمدی، برانکو، افشین قطبی گروه:
- کاربران عضو |
نقل قول یا لثارات الحسن نوشته:مومن؟ اره نماز شب خونه نقل قول beautiful queen نوشته:خیلی خوب بود انصافا چه میکنه این هدیه حتی شما هم ترغیب شدی به نوشتن نه بخاطر هدیه نبود چون میدونم نمیشم. کلمات آسون بود همونی که به ذهنم اومد رو گفتم تا تنور داغه بچسبونم. |
||
|
|||
۲۸ آبان ۱۳۹۹
|
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
|
شما میتوانید مطالب را بخوانید. |
شما نمیتوانید عنوان جدید باز کنید. |
شما نمیتوانید به عنوانها پاسخ دهید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را ویرایش کنید. |
شما نمیتوانید پیامهای خودتان را حذف کنید. |
شما نمیتوانید نظرسنجی اضافه کنید. |
شما نمیتوانید در نظرسنجیها شرکت کنید. |
شما نمیتوانید فایلها را به پیام خود پیوست کنید. |
شما نمیتوانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید. |