به اولین سایت تخصصی هواداران بارسلونا در ایران خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات سایت، ثبت نام کنید و یا با نام کاربری خود وارد شوید!

شناسه کاربری:
کلمه عبور:
ورود خودکار

نحوه فعالیت در انجمن‌های سایت
دوستان عزیز توجه کنید که تا زمانی که با نام کاربری خود وارد نشده باشید، تنها می‌توانید به مشاهده مطالب انجمن‌ها بپردازید و امکان ارسال پیام را نخواهید داشت. در صورتی که تمایل دارید در مباحث انجمن‌های سایت شرکت نمایید، در سایت عضو شده و با نام کاربری خود وارد شوید.

پیشنهاد می‌کنیم که قبل از هر چیز، با مراجعه به انجمن قوانین و شرح وظایف ضمن مطالعه قوانین سایت، با نحوه اداره و گروه‌های فعال در سایت و همچنین شرح وظایف و اختیارات آنها آشنا شوید. به علاوه دوستان عزیز بهتر است قبل از آغاز فعالیت در انجمن‌ها، ابتدا خود را در تاپیک برای آشنایی (معرفی اعضاء) معرفی نمایند تا عزیزان حاضر در انجمن بیشتر با یکدیگر آشنا شوند.

همچنین در صورتی که تمایل دارید در یکی از گروه‌های کاربری جهت مشارکت در فعالیت‌های سایت عضو شوید و ما را در تهیه مطالب مورد نیاز سایت یاری نمایید، به تاپیک اعلام آمادگی برای مشارکت در فعالیت‌های سایت مراجعه نموده و علائق و توانایی های خود را مطرح نمایید.
تاپیک‌های مهم انجمن
در حال دیدن این عنوان: ۵ کاربر مهمان
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!
     
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: Lionel_Argentina
پیام: ۴۸۷
عضویت از: ۷ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
- کاربران عضو
نه مارگیر نیست که بابا! مارو از لونش میکشه بیرون
(سه دفه اینو فرستادم نشد!!!!)




برنده ی همیشگی، به عشق تو من زنده ام...
به افتخار عشق تو همیشه بازنده منم...
۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات
چه پرروه بابا






عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: Lionel_Argentina
پیام: ۴۸۷
عضویت از: ۷ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
- کاربران عضو
سلام میدارم! این بار میخوام انشانی در باره ی عمو حمید بنویسانم که قرار بود من را به مسابقات جان جهانی بفرستاند. که نشد!!! درست سه هفته پیش همه ی ماجرا شروع گردیده است. همه در حال فوتفال میبودیم و جو فوتفال در جان جهانی اینقدر همه را گرفتوده بودید که همه ی همسایه ها میگفتن بیا شیشه ی خونه ی ما را بشکن. دایی مملی خیلی شانس میداشته و در مشابقات قوطی نوباشه پرنده گشتوده بود و آلما میرفت که امدوده بود با خاله بهار خداحافظتی بنمایاند!
بقلی سه شیشه و من یک شیشه شکستودیم که دایی لونوفر از خانه ی ما بیرون آمد و گفتود من نمیخواهم تهنایی بروم آلما چون از بهارم دور میدارم و دلم مث گنگیشک میشکونه! من با خودم گفتیدم که دایی حیوونی مث دامبو فیل پرنده گنگیشک شده است و با خاله بهار که مث خاله خرس مهربون میماند چه زوج عشقولانه ای به هم می ایند بسیار!
دایی گفت که بلیطش را به بابای بقلی میدهاند تا او آلما باشد و مامان بزرگ داد زد بیا تو دارم پاپی( سگ بقلی اینا) را حمام میدارم، بهار هم میخواهد به تو دیکته بنمایاند. من در اتقا خاله بهار نشستوده بودم و خاله بهار قارت قارت به من دیکته مینمود. از فوتفال و راجع به تیم مکزوک و تیم انگولینا و تیم پرتقال خونی صحبت مینمودش. مادربزرگم هم پاپی را شستیده بود و داشت گوشهایش را چنگ میزد تا برق بیاندازد. بابا بزرگ هم یک طناب به تیفال حیاط میبستود که سگ خشک کن باشد و از جوانیهایش و بازی در تیمهای ملی اش خاطره میساختیدندی. مادرم داشت خانه را جاروب مینمو که ناگهانی یک نفر از پشت درب داد زد:" زیننننننننننننننگ"
مامانم داد زد خاک بر سر بابایم رفت چقدر گفتیدم این زنگ در حیاط همه را برق میگیراند.
که عمو حمید از راه دور به خانه ی ما امدیده بود. او مردی دکتر میباشد، من فکر میداشتم همه ی دکترها امپول به مردم میزنند اما خاله بهار گفتیده بوداند که این دکتر از اون دکترها نمیباشیده و از این دکترهای خیلی مدیر میباشد که الان هم در وسط بیابان مغشول اقتصاد میباشد.
من نمیفهمم هنوز که در بیابان به مردم چه آمپول میدارند؟ وقتی عمو حمید را به داخل خانه کشیدند و موهایش سیخ سیخ رفته میبود. بابابزرگ گفت: کمی نباتش میدهم که پیدا نمیشده بود و من دویدم و زیر کابینت قدر یک کف دست از آن را در حلقوم عمو حمید فرو ریختم! خاله لهار قرمز رفت و گفت: خاک وچوک! اون زنجفیل میبود برای روز موادا مخفی مینمودمش( من میدانم روز موادا کی میباشد، روزی است که دایی اینها رویش را زید بگرداند، این را مامان بزرگ میگویاند) عمو حمید تا شب همی نمی نشست و همی گفت سوخیدم و یک چیزی پشتش را میسوزانید! عمو حمید که گوشه ی خانه افتوده بود صورتش قرمز میشده بود و موهایش سیخ سیخ بود و قارت قارت درد دل مینمود. بابا و من مقش مینمودیم که دیدم یک دفه همه فریادی از سر شادونگی ترکاندند و من ترسودم و بعد مثل بیل را بکش به سر من ریختند و ماچیدندم و خیلی تبریکات گفتودند.
من جو گیر میشدم و با لگدم شوتی داشتم کعبی گون که زیر دماغ عمو حمید خورد و خیلی فریادی شادمانی از خودش در کرد( من خیلی خوشحال میباشم که او اینقدر شادمان است از آمدن به خانه مان) بعد از نیم ساعت که باد دماغ عمو حمید از سر خشنودی نصف شد به من گفتید که دوستش حامد که شوهر خاله ی من که مادر دختر خاله آلماست ( که الهی ... برود) انشانهای مرا خواندیده و خوشش رفته و برای مسابقات جان جهانی من و اون را به خانه اش دعوت نمودیده است....
بقیه ی انشانم را بعدا مینوشتودم!





برنده ی همیشگی، به عشق تو من زنده ام...
به افتخار عشق تو همیشه بازنده منم...
۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
The Emperor
نام کاربری: Lucho.The.Great
نام تیم: بارسلونا
پیام: ۶۱,۶۱۶
عضویت از: ۱۴ مرداد ۱۳۸۴
از: تهران
طرفدار:
- بویان کرکیچ
- یوهان کرویف
- پرسپولیس
- اسپانیا، آرژانتین
- احمد عابدزاده، کریم باقری
- فرانک ریکارد
- افشین امپراطور
گروه:
- لیگ فانتزی
- کاربران عضو
- مدیران کل
افتخارات







عمری است دخیلم به ضریحی که نداری...


۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: Lionel_Argentina
پیام: ۴۸۷
عضویت از: ۷ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
- کاربران عضو
موضوع انشانو یادم رفت بنویسم:
راه های دیفونه کردن بعضیا




برنده ی همیشگی، به عشق تو من زنده ام...
به افتخار عشق تو همیشه بازنده منم...
۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: ronaldinho2006
پیام: ۵۰۳
عضویت از: ۵ مهر ۱۳۸۴
از: L.A متنفرم
گروه:
- کاربران عضو
هر كه عاشق شد جفاي بسيار بايد كشيد

بهر يك گل ، منت صد خار مي بايد كشيد

من به مرگم راضيم اما نمي آيد عجل

!!!بخت بد،بين از عجل هم ناز مي بايد كشيد
......................................

درد تاريكی ست درد خواستن

رفتن و بيهوده خود را كاستن

سر نهادن بر سيه دل سينه ها

سينه آلودن به چرك كينه ها

در نوازش ، نيش ماران يافتن

زهر در لبخند ياران يافتن

زر نهادن در كف طرارها

گم شدن در پهنه بازار ها....

..............................................
گمان كردم كه با ما همدل و هم دين و همدردی

?به مردی با تو پيوستم ، ندانستم كه نامردی...


لب دريا، نسيم و آب و آهنگ

شکسته ناله های موج بر سنگ

مگر دريا دلی داند که ما را،

چه توفان هاست در اين سينه تنگ.

?لب دريا،سحرگاهان و باران،

هوا ، رنگ غم چشم انتظاران

نمی پيچد صدای گرم خورشيد

نمی تابد چراغ چشم ياران!!!

.........................................................
درختی خشک را مانم به صحرا،

که عمری سرکند تنهای تنها،

نه بارانی که آرد برگ و بالی

نه برقی تا بسوزد هستيش را ...




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: Lionel_Argentina
پیام: ۴۸۷
عضویت از: ۷ خرداد ۱۳۸۵
گروه:
- کاربران عضو
خب کجا میبودم؟ اهان...
خلاصش اینا شب که میشد ما مشغول شدامانی میبودیم و عمو حمید به تفسیر فوتفال میرفتانده. یکدفعه ساعت دو نفصه شب یک چیزی گفت : آآآآآووویییی و وسط حیاط ما تالاپی به زمین میخورد و مامان بقلی کله اش را از پنجره طبقه هفتم بیرون گردیده بود و میگفتود یا من هم می آیم یا تو غلط میکنی بروی. چشمهایت و گوشهایت خیلی باز میرود. این بچه بقلی من را هم چشم گشاد میکنی!

من هنوز بچه ام و چشمهایم بادامی مبیاشدو بابابزرگم میگوید یه زودی چشمهایت همچین باز میشود که بیا و ببین! بیچاره خبر ندارود من خودم ختم و شب هفت را با هم میباشم.
خلاصه سردردتان را نمیدارم فردا و پس فرداش گذشت و من و عمو حمید رفتودیم یک جایی که سافارت آلما میگفتیدند که خیلی خارجه ای بود و انگار از این که یک جای دیگری میباشد و یک نامه ی خیلی دعوتی را جلوی یک آقاهه ای که خیلی دیکاپریون مینمود گذاشتیم و او به عمو حمید با آن قیافه اش را نگاه داشت و گفت: اوه شما خیلی طرفدار آتیش بلایی میباشید( من میدانم که منظورش به من میبود نه عمو، همه میگویوند که من اتیش بلا هستم) و بعد گفت نه نمیشود شما بروید! لبخند بر لبهای ما خشکوند( این را ارنست همونگوی میگویاند) و هر چی گفتیم حالا یک هفته تا بلیطمان مانده است

، او گفت: نه کلاس ما بالا میباشد و میباید شما جهان سومی ها(!) را در صف یک ماهه نگاه بداریم. عمو حمید که مردی مدیر میباشد گفتود: آیا اگر آدمی که آنطرف آب در کشور جهان اول زندگی میدارد هم میخواست بیاید شما او را معطل میچلاندید؟!! و آقای سفیر کبیر گفت: نه! آنها خودی هستند و شماها نخودی!
! از همین جا میبود که من خیلی ناراحت شدم و به غیرت ملیم برمیخورد و دوست میداشتم ایران یک بار هم که میشده به کلینزمن لایی زند و علی کریم اینها تور آلما رو بکشد و آن وقت بازیکنهای ما یادشان نرود که هر چه ما در جان جهانی گل بزنیم در چشم انهایی که ما را برای تشویخ تیم خودمان با پول بابایمان بلیط ندادند فرو خواید رفتید. عمو حمید که خیلی ناراحات میداشت به شوهر خاله حامد زنگ میزد و گفت که جریان چه میباشد و گفت اگر دو هفته زودتر اعلان میداشت که قصد دعوت دارد این کوک آسیب پذیر هم میتوانست خاله ی آلمایش را ببینود. من احساس میدارم که غم دوری از خاله آلما میداورم.

از چند روز بعد مسابقه ی جان جهانی در تهرون آغاز میشده است و ما از امروز به خانه ی بقلی اینا رفتیدیم تا مراسم آغازون جان جهانی را مستقیم دور هم ببینیم. ابتدا به ساکن یک سری افراد قر نمودند و سپس همه ریختن وسط زمین و هی قرقره مینمودند. من کم کم چشمهایم باز میرفت که بابایم گفت برو با بقلی بازی بدار . بچه بد است این ها را ببیند. همش اولش است بازی که شروع میشد بیا ببینش . من و بقلی هم رفتیم توی اتاقش و بقلی خنده ای شیطانکی نمود و کامپیوترش را روشن نمایاند و به اینترنت گردید و ما مستقیما همه ی افتضاحیه را دیدیم که خیلی جالب مینمود و چشمهایمان باز شد.
بازی اول که داور سوت میزد آلما خیلی خوب و بر عکس نمایندگی روادید نده اش بازی نمود و با این که دو تا گل خورد تا دلم خنک بشود در آن گرما ولی برد. من برای مردم آلما که همشهری های دختر خاله الما هستند تبریک میدهم و به رییس های آلما هم میگویم یکخورده انسان دوست تری باشند. مثلا مسابقه هایش همایش دوستی و صلح میباشد. که جان جهانی است نه جنگ جهانی!!! من فکر میدارم که امسال این آلما برای جان جهانی نقشه کشیده است و به دلش صابون مایع زده است.
من دعا میدارم شما هم دعا بدارید بازیکنها هم بازی بکنند ما هم پشتشانیم مثل رشته کوها های دماوند( که بتوانیم راحت حالشان را بگیرانیم)
امروز که مینویسانم قلب کوچکم مور مور میدارد و ایران بازی مکزیک را خیلی خوب گند نمود، بابایم میگویاند تا کی این مربی ما را بترکاند؟ بابابزرگم هم میگویاند: حیف که کریمی لنگ درد میداشت وگرنه همه ی توپ ها را توی گل مینمودشان. مامان بزرگ میگویاند این مربی ما خیلی خوشرو میباشد که خودش رویش نمی آید استعفا بدهد و برواند! باید با رویی دیگر او را روانید! خاله بهار هم که مفسر فوتفال میباشد گفتید: نیمه ی اول را بچه ها ی ما بازی کرداندند و نیمه ی دوم را هم مربی ما بازی گردانید. مامان هم میگفت: این تعویضهایش خیلی شاهکار میشده بود! و باید مربی تیم برازاویل میشده بود! من هم میگویانم این مربی فقط قلب بازی کن ها ی ما را نشکانید! قلب مردم ما را هم لهانید! و قلب کوچک همه ی ما کودکان اسیب پذیر را.
انشانم تمام شد مث جان جهانی که برای تیممان تمامید.
اما ناراحات نشوید باز هم انشان مینویسانم





برنده ی همیشگی، به عشق تو من زنده ام...
به افتخار عشق تو همیشه بازنده منم...
۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: bahar
پیام: ۱۳۰
عضویت از: ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
گروه:
- کاربران عضو
[quote]
فرزند سمبا نوشته:
هر كه عاشق شد جفاي بسيار بايد كشيد

بهر يك گل ، منت صد خار مي بايد كشيد

من به مرگم راضيم اما نمي آيد عجل

!!!بخت بد،بين از عجل هم ناز مي بايد كشيد ...........


اين شعر ها رو خودتون ميگين؟؟؟




۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: ronaldinho2006
پیام: ۵۰۳
عضویت از: ۵ مهر ۱۳۸۴
از: L.A متنفرم
گروه:
- کاربران عضو
از این آخریا 2 تاش آره بهار جون




نمایش امضا ...
مخفی کردن امضا ...
۱۲ تیر ۱۳۸۵
Re: هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
نام کاربری: bahar
پیام: ۱۳۰
عضویت از: ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
گروه:
- کاربران عضو
افرين خيلي قشنگه




۱۲ تیر ۱۳۸۵
     
برو به صفحه
برای ارسال پیام باید ابتدا ثبت نام کنید!

اختیارات
شما می‌توانید مطالب را بخوانید.
شما نمی‌توانید عنوان جدید باز کنید.
شما نمی‌توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید.
شما نمی‌توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید.
شما نمی‌توانید نظرسنجی اضافه کنید.
شما نمی‌توانید در نظرسنجی‌ها شرکت کنید.
شما نمی‌توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید.
شما نمی‌توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید.

فعالترین کاربران ماه انجمن
فعالیترین کاربران سایت
اعضای جدید سایت
جدیدترین اعضای فعال
تعداد کل اعضای سایت
اعضای فعال
۱۷,۹۴۳
اعضای غیر فعال
۱۴,۳۶۳
تعداد کل اعضاء
۳۲,۳۰۶
پیام‌های جدید
بحث آزاد در مورد بارسا
انجمن عاشقان آب‍ی و اناری
۵۸,۲۰۵ پاسخ
۸,۴۱۸,۳۵۸ بازدید
۱ روز قبل
Salehm
بحث در مورد تاپیک های بخش سرگرمی
انجمن سرگرمی
۴,۶۶۵ پاسخ
۵۴۹,۳۲۴ بازدید
۱ روز قبل
ali
هرچه می خواهد دل تنگت بگو...
انجمن مباحث آزاد
۷۶,۴۹۴ پاسخ
۱۱,۶۷۹,۶۲۱ بازدید
۲ روز قبل
یا لثارات الحسن
برای آشنایی خودتون رو معرفی کنید!
انجمن مباحث آزاد
۷,۶۴۳ پاسخ
۱,۲۴۴,۶۶۷ بازدید
۳ روز قبل
Activated PC
آموزش و ترفندهای فتوشاپ
انجمن علمی و کاربردی
۱۳۵ پاسخ
۴۴,۹۷۱ بازدید
۳ روز قبل
RealSoftPC
جام جهانی ۲۰۲۲
انجمن فوتبال ملی
۲۳ پاسخ
۲,۰۸۸ بازدید
۴ روز قبل
Crack Hints
موسیقی
انجمن هنر و ادبیات
۵,۱۰۱ پاسخ
۱,۰۲۳,۰۲۸ بازدید
۵ روز قبل
Activated soft
علمی/تلفن هوشمند/تبلت/فناوری
انجمن علمی و کاربردی
۲,۴۱۹ پاسخ
۴۳۸,۱۰۳ بازدید
۱۱ روز قبل
javibarca
مباحث علمی و پزشکی
انجمن علمی و کاربردی
۱,۵۴۷ پاسخ
۷۴۹,۵۱۶ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
مســابــقـه جــــذاب ۲۰ ســــوالـــــــــــــــــــی
انجمن سرگرمی
۲۳,۶۵۸ پاسخ
۲,۲۱۰,۹۴۴ بازدید
۱ ماه قبل
رویا
اسطوره های بارسا
انجمن بازیکنان
۳۴۳ پاسخ
۸۶,۴۶۰ بازدید
۶ ماه قبل
jalebamooz
تغییرات سایت
انجمن اتاق گفتگوی اعضاء و ناظران
۱,۵۵۷ پاسخ
۲۷۷,۹۱۹ بازدید
۱۱ ماه قبل
یا لثارات الحسن
حاضرین در سایت
۲۰۸ کاربر آنلاین است. (۱۴۱ کاربر در حال مشاهده تالار گفتمان)

عضو: ۰
مهمان: ۲۰۸

ادامه...
هرگونه کپی برداری از مطالب این سایت، تنها با ذکر نام «اف سی بارسلونا دات آی آر» مجاز است!